دفع بلا با خیرات و نماز
دفع بلا با خیرات و نماز
ارتباط رخدادهای طبیعی با اعمال انسان
انسان با هر اتفاق و رخداد طبیعی به خود می آید که چگونه با آن رو به رو شود و از کنار آن بگذرد؟ در بینش و نگرش قرآنی و آموزه های وحیانی نمی توان ارتباط میان رخدادهای طبیعی و اعمال و رفتار انسانی را نادیده گرفت.
به این معنا که در جهانی که توسط بینش توحیدی ترسیم می شود، هر رخدادی ولو طبیعی در جهان ارتباط تنگاتنگی با اعمال و رفتار انسانی دارد و از باب کنش و واکنش می باشد.
اگر به عذاب های خداوند نسبت به اقوامی که بر ایشان خشم گرفته و به حکم غضب الهی نابود شده اند، توجه شود دریافته می شود که برخی و بلکه بیشتر آن ها در ردیف رخدادهای طبیعی دسته بندی می شود. آمدن زلزله ای که قومی را با خانه ها و کاشانه هایشان زیر و زبر کرد و یا تند باد سیاه و وحشت افزایی که جان ها را از تن ها زدود و یا بیماری و بلایی که مردم را چون کشت آماده درو، چید و از میان برداشت و مانند آن ها همه در حکم رخدادهای طبیعی محسوب می شوند؛ در حالی که قرآن آنها را به عنوان بلایایی آسمانی و به جهت تنبیه و عذاب ایشان معرفی کرده و از مردم خواسته است تا خود را از تمرد و عصیان دور سازند تا گرفتار چنین رخدادهایی نشوند.
از سوی دیگر برخی از نعمت ها و فراوانی آنها را نیز به رفتار و اعمال انسان نسبت می دهد و از ایشان می خواهد که ایمان آورده و رفتار خویش را با آموزه های قرآنی هماهنگ کنند تا برکات آسمان بر ایشان نازل شود و درب های آسمان به رویشان گشوده گردد.
به هر حال میان اعمال و رفتار انسان با رخدادهای حتی طبیعی از نظر قرآن ارتباط تنگاتنگی است که نمی توان آن را نادیده گرفت. در روایات آمده که انفاق موجب دفع بلا می شود و یا صدقه هم در دفع و هم در رفع بلایی که می بایست واقع شود نقش دارد.
می گویند شیخ بهایی هنگامی که به دعوت شاه عباس وارد اصفهان شد عصر هنگام بود. شهر را بنگریست به چشم برزخی خویش دید که آسمان آن چنان گرفته و مصیب بر آن سایه افکنده است که هر آن ممکن است به بلایی چون قوم لوط و عاد و ثمود و شعیب نابود شوند. پس اراده کرد که نه تنها وارد شهر نشود بلکه بامدادان از آن منطقه کوچ کند. در همین اندیشه بود که نیمه شب فرا رسید و دید که آسمان نور باران شد و دست های بسیاری به سوی آسمان بلند است. آن چنان بود که شیخ را به شگفت افکند. کسانی که نماز شب می خواندند آن چنان زیاد بودند که بر گناه کاران نیمه نخست شب و بد مستان می چربید. پس گفت به این شهر درمی آیم که پاکان و صالحان آن افزون تر از بدکاران آن است و عذاب را اینان از آنان برداشته اند. این همان حکایت قوم یونس بود که مردم پاک نهادش بیش تر از اهل فسق و فجورش بودند و عذاب را از خود و قوم خویش دفع کردند. این دستان پرنیاز و مناجات مردم اهل دل است که بلا و عذاب طبیعی را از مردم شهرها دور می سازد. قرآن یکی از روش های رهایی از بلایا را دادن خیرات و نمازگزاری می داند. برای رفع و دفع بلا می توان به دستور قرآن و آیات آن خیرات نمود و صدقات داد. دستگیری از حق و بی نوایان راهی برای این رهایی است.
سماموس