بزم شهود

بزم شهود

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B22/th.jpeg

بشنو از آن پير، پير راه عشق‏

مفتي روشندل آگاه عشق‏

 

گفت بهر عاشق پر سوز و ساز

در ره عشق است دو رکعت نماز

بزم شهود

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B22/th.jpeg

بشنو از آن پير، پير راه عشق‏

مفتي روشندل آگاه عشق‏

 

گفت بهر عاشق پر سوز و ساز

در ره عشق است دو رکعت نماز

 

روي خود بايد به خون شويد نخست‏

چون وضويش نيست جز با خون درست‏

 

چون ز خون خويشتن سازد وضو

مي‏رود در بزم جانان سرخ رو

 

آري آري اين نماز عاشق است‏

اين چنين راز و نياز عاشق است‏

 

ظهر عاشورا در آن غوغاي عام‏

آن قيامت قامت آمد در قيام‏

 

راست چون شمعي فروزان ايستاد

آتش دل در زبان خود نهاد

 

گشت با دلدار در راز و نياز

حالتي خوش داشت در آن سوز و ساز

 

در مقام لي مع الله داشت جا

فارغ از خود بود و کل ماسوي‏

 

سينه‏ي او مشتعل چون شمع بود

در مقام خاص جمع‏الجمع بود

 

آن چنان در بحر وحدت بود غرق‏

که نبود او را عنايت سوي فرق‏

 

ناگهان از سوي آن قوم شرير

بر سر او همچو باران ريخت تير

 

بود آن سان غرقه‏ي بحر شهود

که فراغت داشت از بود و نبود

 

مانده‏ي اصحاب او گشتند جمع‏

همچو پروانه به گرداگرد شمع‏

 

جملگي کردند بهر حفظ شاه‏

سينه‏هاي خويش را آماجگاه‏

 

تير چون از سوي دشمن مي‏رسيد

هر کسش با شوق بر جان مي‏خريد

 

چند تن در پيش آن شاه وجود

سرخ‏رو رفتند در بزم شهود

 

ليک آن مرآت الله الصمد

بد مقيم خلوت جمع‏الاحد

 

بود محو آن گونه در خورشيد ذات‏

که نبود او را به ذرات التفات‏

 

بود با جانانه در گفت و شنود

دم بدم از ناي وحدت مي‏سرود

 

«حيث اقرب انت من حبل الوريد

لم اقل يا، يا نداء للبعيد

 

بل اغالطهم انادي في القفار

کي لاکتم من معي ممن اغار»

استاد محمود شاهرخي‏

 





[ چهارشنبه 5 خرداد 1395  ] [ 8:21 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]