داستان كسى كه به خدمت امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه رسيده بود
داستان كسى كه به خدمت امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه رسيده بود
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
استاد بزرگوارمان آية اللّه حائرى (دامة بركاته) مىفرمايند:
«از جمله قضاياى عجيبى كه در زمان خود ديدم، اين بود كه گفتند در قم، مردى است به نام آقاى اشكافى و او خدمت حضرت حجت سلام اللّه عليه مىرسد.
من يك روز عصر، ظاهرا با جناب آقاى حاج شيخ عبدالوهّاب روحى كه رفيق پنجاه ساله من است و جناب آقاى حاج مهدى اخوى (سلمهمااللّه تعالى عن الآفات و البليات) خدمت اين مرد كه منزل او در خيابان ايستگاه راه آهن بود، رفتيم. مردى پير و نورانى بود و آثار حقيقت و درستى در جبهه او واضح و روشن بود و دستگاه راديوى او هم در همان اطاق پذيرايى بود، و اين دليل بود بر اينكه اين مرد هيچ اهل تظاهر و دكاندارى نيست. من داستان تشرّف را از او پرسيدم، گفت: «من خويى هستم. نظامى بودم و در مدرسه نظام كشور تركيه نيز تحصيل كرده ام. مدّتها در قشون بودم. يك زمانى در تهران پاى منبر بودم، ناطق دستورى را براى كسى كه بخواهد به خدمت حضرت (عج) برسد، ذكر كرد و من آن دستور را عمل كردم و خدمت حضرت رسيدم و حوايج خود را عرض كردم.»
پس از آنكه مرد نورانى دستور را بدون مضايقه و ترديد براى ما نقل كرد، من از او دو سؤال كردم: يكى آنكه آيا بطور معاينه خدمت آقا رسيدى معلوم شد به طور مكاشفه مىرسيده است. سؤال دوم اين بود كه شما چه خصوصيّت اخلاقى داشتيد؟ گفت: من در هيچ اوضاع و شرايط نماز خود را ترك نكردم و ديگر اينكه به احدى ظلم و ستم نكرده ام.»(1)
(1). عنايت حضرت مهدى موعود (عج) به علما و مراجع تقليد، ص 114.
منبع:چهل داستان در باره نماز و نماز گزاران (یدالله بهتاش)