دیدار با شاگرد شیخ رجبعلی خیاط+عکس
دیدار با شاگرد شیخ رجبعلی خیاط+عکس
حاج سید محمد موسوی کسایی که امروز بیشتر به کسایی شهرت دارد،
می گوید مدتی افتخار شاگردی شیخ رجبعلی خیاط را داشتم گفت: ایشان بین شاگردان معروف به جناب شیخ بود. نمازی ما خدمت ایشان بودیم. در هنگام خواندن سوره حمد، چنان می گریست که صدای گریه بلندشان شنیده می شد و شانه هایشان به شدت می لرزید، بنده این حالت را در هیچیک از بزرگان و علما ندیدم.
شاگرد جناب شیخ در ادامه به بیان خاطره ای پرداخت: حاج محسن اصلانی داماد خانواده ما بود و بنده بعد از پدرم هرچه دارم از ایشان است. بنده و حاج محسن، مدتی افتخار شاگردی شیخ رجبعلی خیاط را داشتیم. بنده مشوق و کمک مرحوم اصلانی در مداحی بودم و او را آوردم در جلسات مداحی. ما حدود ۵۰سال در باقرآباد، قلعه نو، امامزاده ابراهیم، کهریزک و دیگر روستاها می رفتیم و مرحوم اصلانی بدون هیچ چشم داشتی به اهالی آنجا خدمات می داد. صبح جمعه ای که از روستایی برمی گشتیم، رفتیم سرمزار جنا ب شیخ فاتحه ای بخوانیم. در مقبره بسته بود. داشتم فاتحه می خواندم. یاد آن نماز ایشان افتادم. گفتم خدایا اگر آن دو رکعت نماز، همان دو رکعت مقبولی است که در روایات، عامل سعادت و قبولی اعمال بیان شده است، الان جایگاه شیخ را به من بنمایان! ناگهان بوی عطر عجیبی از مقبره شیخ متصاعد شد. به اطراف نگاه کردم کسی را ندیدم. به محسن اصلانی گفتم چیزی عایدت نشد؟ گفت بوی عطر عجیبی استشمام می کنم! دور مقبره گشتیم، همه فضا مالامال از رایحه بهشتی بود. یاد آیه مبارکه «فروح و ریحان و جنة نعیم» افتادم و خدا را شکر کردم.
حاج سید محمد درباره پدرش که در واقع استادش هم بوده گفت: من ۴۵ سال در خانه پدرم زندگی کردم و این بخاطر شدت علاقه بین ما بود. در این مدت حتی یکبار ندیدم نماز شب ایشان قضا شود. هنگام فوت کنار تخت پدرم بودم. گفتم منتظر کسی هستید؟ گفت بله. گفتم چه کسی؟ گفت حسین! و گفت: ای حسین ۶۰سال اسمت را به پاکی بردم، کربلا هم آمدم، حالا باید بیایی! چند لحظه گذشت. با اینکه در روزهای آخر چشمانش بسته بود، ناگهان چشمانش را بازکرد. به سمت پنجره که روبه قبله بود نگاه کرد و لبخندی زد و چشمانش را بست.
منبع:عقیق