وسوسه شیطان

وسوسه شیطان

87983187540169490362.jpg

دیگر همه نمازگزاران او را به خوبی می شناختند. تمام تلاش او این بود که نمازهایش رابا خلوص نیت به جا آورد تا پروردگار نمازهایش را بپذیرد. برای همین همیشه مدت ها پیش از آغاز نماز جماعت به مسجد می آمد تا در حال و هوای عبادت قرارگیرد. قرآن می خواند و با حق راز و نیاز می کرد. او از امام صادق علیه السلام شنیده بود که حتی دو رکعت نماز با اخلاص می تواند فرد را از عذاب الهی نجات دهد. آن مرد هر روز به روزه داری و عبادت های واجب و مستحب مشغولبود. روزی وارد صحن مسجد شد. بی آنکه بخواهد، اطراف مسجد را از نظر گذراند، چشمش به بالای صحن افتاد و از آنچه دید، ابرو در هم کشید. او در این اندیشه بود که چرا این مسجد مناره ندارد. در همین فکرها بود که وارد شبستان مسجد شد تا نماز بخواند، ولی همچنان به مناره های مسجد فکر می کرد وبا خود می گفت این مسجد باید مناره داشته باشد. نمازش را که آغاز کرد، ناخودآگاه فکر مناره ها با او بود و آرامش نمی گذاشت. در ابتدای رکعت اول بود که تصمیم گرفت برای مسجد مناره ای بسازد و در مراحل بعدی نماز همچنان به محاسبه مواد لازم برای ساختن مناره مشغول بود. همچنین شکل مناره ها را هم مشخص کرد و طرح آن را نیز در ذهن خویش ترسیم کرد. تا اینکه نمازش را به پایان رساند و سلام داد. وقتی به خود آمد، دانست که اصلاً به فکر نماز نبوده و در طول نماز تنها به مناره ها و ساختن آنها می اندیشیده است. یقین کرد که شیطان با وسوسه های خود، او را گمراه کرده و به سرزنش خود پرداخت. او با خود می گفت: «من به این مکان آمده ام تا نماز بخوانم و برای ساختن مناره نیامده ام. این عبرتی بود برای او تا دیگربار دچار وسوسه های شیطان نشود و غفلت به سراغش نیاید».1


 





[ چهارشنبه 19 خرداد 1395  ] [ 12:06 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]