پیام مقام معظم رهبری به پانزدهمین اجلاس سراسری نماز(تهران)

پیام مقام معظم رهبری به پانزدهمین اجلاس سراسری نماز(تهران)
 

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%DB%8C/22.jpg  
بسم‏ اللَّه ‏الرّحمن‏ الرّحيم‏

برادران عزيز! آقايان محترم! خيلى خوش آمديد. من حقيقتاً وظيفه مى‏دانم كه از جناب آقاى قرائتى و بقيه­ی كسانى كه با ايشان در مسأله­ی مهمّ نماز همكارى كردند: آقايان علماى محترم، ائمه­ی جمعه­ی محترم، مسؤولان بخش­هاى مهم كشور، بعضى از وزرا، بعضى از مديران، تشكر كنم........

پیام مقام معظم رهبری به پانزدهمین اجلاس سراسری نماز(تهران)
 

http://file.tebyan.net/a433b6090c/%D9%BE%D9%88%D8%B4%D9%87%20%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85/%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%DB%8C/22.jpg  
بسم‏ اللَّه ‏الرّحمن‏ الرّحيم‏

برادران عزيز! آقايان محترم! خيلى خوش آمديد. من حقيقتاً وظيفه مى‏دانم كه از جناب آقاى قرائتى و بقيه­ی كسانى كه با ايشان در مسأله­ی مهمّ نماز همكارى كردند: آقايان علماى محترم، ائمه­ی جمعه­ی محترم، مسؤولان بخش­هاى مهم كشور، بعضى از وزرا، بعضى از مديران، تشكر كنم.

مى‏خواهم عرض بكنم كه آن­چه در اين زمينه وقت بگذاريد و تلاش كنيد و از نيروى مادى و معنوى خودتان در امر ترويج نماز استفاده كنيد، زيادى انجام نگرفته است؛ جا دارد. اين­كه به ما گفتند «الصّلوة عمود الّدين»، بايد اين حرف را جدى بگيريم. خيمه­ی دين با نماز برپاست؛ هم در ديندارى و تديّن يك فرد، هم در اقامه­ی يك جامعه­ی دينى و هم در ديندارى يك كشور و يك مجتمع. اگر ما نتوانيم كيفيت تأثير نماز را در اين عرض عريض و وسيع درست تشخيص بدهيم، از كوتاهى ديد ماست. و الّا آن كسى كه فرموده است: «الصّلوة عمود الّدين» و آيات كريمه­ی قرآن كه ناطقِ به اهميّت نماز هستند، آن­ها خوب مى‏دانند كه اين ساز و كار چگونه است و اين نقش چگونه است.

يك وقتى در دوران طاغوت، در بعضى از سلول­هاى زندان­هاى دشوار و هولناكِ آن رژيم كه زنداني­هاى گوناگونى در آن­جا زندانى بودند؛ از جمله  زنداني­هاى مسلمان، با تفكر اسلامى، تا بعضى كه با گرايش­هاى حزبى و ايدئولوژي­هاى گوناگونى كه به­هرحال اسمش اسلامى بود، ما شنيده بوديم - شايد خود من به غير واسطه هم شنيده باشم، از ديگران هم شنيده بودیم كه نقل مى‏كردند - كه بعضى از اين­ها مى‏گفتند: چقدر مى‏گوييد «حیّ علی الصّلوة»، بگوييد «حیّ علی الجهاد». فضاى مبارزه، اين تفكر و اين نگاه را به مسائل به وجود آورده بود كه دائم چسبيده‏ايد به «صلوة» و مرتب مى‏گوييد «حیّ علی الصّلوة، حیّ علی الصّلوة»، خوب بگوييد «حیّ علی الجهاد» و مردم را به جهاد فرا بخوانيد. تجربه‏هاى روزگار نشان داد كه بى‏اعتنايى به نماز، چه بر سر يك انسان مى‏آورد و چه بر سر جهاد انسان­ها مى‏آورد؛ هم جهاد را تعطيل مى‏كند، هم جهت مبارزه را از جهاد بودن خارج مى‏كند و تبديل می­كند به مبارزه­ای براى قدرت، براى هواى نفس. آن چيزى كه مبارزه­ی يك انسان را، چالش يك امّت را، رنگ جهاد و معناى جهاد مى‏بخشد، او همان توجّه به خداست، كه قوامش به نماز است. لذا اولين واجبى كه بر پيغمبر واجب مى‏شود، نماز است؛ اول تبليغى كه براى پيغمبر، خداى متعال معيّن مى‏كند، «و أمر اهلك بالصّلوة» است؛ توصيفى كه خداى متعال در درجه­ی اول براى جامعه­ی موحّد بيان مى‏كند، ]الّذين َ‌ اِن مَكَّناهُم فِي الاَرضِ أَقآمــُوا اَلـصَّلوةَ [ است. اين، اهميّت نماز است.

براى حركت در اين ميدان آن­چه كه بيش از همه لازم است، دو چيز است: يكى انگيزه، آن نيروى درونى كه انسان را حركت بدهد و راه ببرد؛ ديگر، آن قطب‏نمايى كه انسان، آن ستاره­ی راهنما را فراموش نكند، جهتش كج نشود. اگر انگيزه نبود، انسان وسط راه مى‏ماند؛ مشكلات زياد است. اقامه­ی جامعه­ی توحيدى، اقامه­ی عدل در ميان بشر، برپا كردن خيمه­ی حقّ در بين اين همه طوفان­هاى اهواى باطل، این­ها كار آسانى نيست؛ انگيزه لازم است. اين انگيزه عبارت است از توجه به خدا؛ «ذكر اللَّه»؛ مدد گرفتن از پروردگار، كار را با حساب خدا انجام دادن؛ و آن قبله‏نما هم عبارت است از توجه به هدف كار و اين­كه ما مقصودمان قدرت نيست، ثروت نيست، هوى‏پرستى نيست، تمنيّات شخصى نيست، ملاحظات گوناگون سياسى نيست؛ هدفمان خداست. اين دوتا خصوصيّت، اين دو عامل مهمّ، يعنى انگيزه و جهت­گيرى هر دو در نماز خلاصه شده. هم براى كسانى كه بخش قابل توجهى از اين مسؤوليت را بر دوش دارند، هم براى مردمان متوسط، هم براى عموم افراد جامعه، اين لازم است.

البته كسانى كه مسؤوليت­هاي­شان سنگين­تر است، آن­ها بيشتر احتياج دارند؛ آن­ها نيازشان به هر دو بيشتر است؛ هم به انگيزه، هم به جهت‏يابى و دقت در جهت­گيرى. لذا اين‏كه خداوند به پيغمبر مى‏فرمايد: «قُمِ اللَّيلَ اِلّا قَليلاً  نِصفَه ُاَوِ نقُص مِنهُ قَليلاً اَو زِد عَليهِ وَ رَتِّل القُرآنَ تَرتيلاً»؛ شب را به ذكر خدا بگذران، بخش مهمى از شب را نماز بخوان، با خدا متصل شو. چرا؟ زيرا: «اِنّا سَنُلقى عَلَيكَ قَولاً ثَقيلاً»؛ كار سنگينى متوجه به توست؛ خطاب سنگينى متوجه به توست؛ خودت را آماده كن، براى اين است. بنابراين، ماها بيشتر احتياج داريم، ديگرِ مردم هم به نسبت در درجات مختلف به نماز احتياج دارند. نماز اهميتش اين است.

و در نماز آن­چه كه مهم است و بايد روى آن تكيه كرد بعد از ترويج اصل نماز - كه همه را بايد نمازخوان كرد و همه نمازخوان بشوند - عبارت است از توجهِ در نماز. همان چيزى كه «حضور قلب» به آن گفته مى‏شود.

این حضور قلب و توجه، كارى است كه به تمرين احتياج دارد. كسانى كه اين كارها را كرده‏اند و بلدند، به ما ياد مى‏دهند كه انسان بايد در حال نماز، خود را در حضور يك مخاطب عالى‏شأن و عالى‏مقام كه خالق هستى است و مالك همه­ی وجود انسان است، احساس كند. هر مقدار از نماز كه توانست اين حالت را داشته باشد، به تعبير روايات اين نماز، نمازِ مقبول است، آن خاصيّت و اثر را خواهد بخشيد. و ديگر آثار نماز - كه نمى‏شود آثار نماز را در چند جمله يا در چند فقره­ی كوتاه خلاصه كرد - بر اين مترتب مى‏شود.

البته مقدمه­ی اول و لازم اين است كه ما همه­ی جوان­ها و همه­ی مردممان را با نماز آشنا كنيم و اهميّت نماز را براى اين­ها شرح بدهيم. اين كار، متصدى لازم دارد و بحمداللَّه شماها اين را به عهده گرفته‏ايد و متصدى اين كار شده‏ايد. حقيقتاً دستگاه­هاى مختلف بايستى در اين زمينه كار و تلاش كنند. اين، مهمّ است؛ اين، فقط اين نيست كه ما يك آدم غافل را، يا بى‏نماز را به نماز مى‏كشانيم؛ اين معنايش اين است كه ما داريم پايه‏هاى يك حركت عظيم جهانى را كه نظام جمهورى اسلامى؛ ستون مستحكم آن است، در ميان انسان­ها استوار مى‏كنيم. انسان­ها وقتى دلشان با نماز انس گرفت و از طريق نماز با خداى متعال مأنوس و آشنا شدند، به طور طبيعى گناهان از آن­ها دور مى‏شود؛ دل­هاي­این­ها نسبت به گناه حساس مى‏شود و آن حالت تقوايى كه در شرع مقدس قوامِ ديندارى است، بتدريج در انسان حاصل مى‏شود. مسأله­ی نماز، اين است. لذا ما اولاً از همه­ی دوستان به خصوص از شخص آقاى قرائتى كه واقعاً ایشان تلاش مجدّانه‏اى و مخلصانه‏اى در اين راه انجام دادند و كسانى كه با ايشان همكارى كردند، صميمانه تشكّر مى‏كنيم. ثانياً تأكيد مى‏كنيم اين كار را نيمه‏كاره نگذاريد؛ ميان راه خسته نشويد. اين، براى هميشه است؛ اين، كارى است كه به طور مستمر بايد ادامه داشته باشد؛ مثل خود نماز كه تعطيل‏بردار نيست، توقف نمى‏پذيرد؛ چون غفلت انسان موجبات فراوانى دارد و خيلى چيزها انسان را غافل مى‏كند. براى اين­كه با اين غفلت مبارزه بشود، این نماز لازم است؛ صبح، نماز؛ ظهر، نماز؛ شب، نماز؛ نافله، فريضه. مثل خود نماز كه تعطيل‏بردار نيست این حركت هم تعطیل بردار نیست. به اهميت نماز، به تأثير نماز، به شرائط معنوى نماز بايد مردم را آشنا كرد و از همه­ی ابزارهاى مفيد تبليغ بايستى در اين راه استفاده كرد.

يك جمله عرض بكنيم راجع به اين حرفى كه از قول پاپ نقل شده است؛ كه دنياى اسلام بحقّ در مقابل اين حرف عكس‏العمل نشان داد. دو جهت دارد؛ دو جنبه دارد اين اظهار نظرى كه صادر شده است از يك شخصيّتِ روحانى مسيحى درباره­ی اسلام با يك ميليارد و نيم انسانِ متديّنِ به اسلام و با ميليون­ها كتابِ نوشته‏شده درباره­ی اسلام، از دو جنبه قابل توجه است:

جنبه­ی اوّل كه بيشتر هم امروز در دنياى اسلام و در اين چند روز به آن توجّه شده، مسأله­ی تهمتى است كه به اسلام متوجّه شده است و اين ايراد و اين تهمت، ظلم به اسلام و بى‏انصافى درباره­ی اسلام است. اسلام را متّهم كردن به اين­كه از عقلانيّت جداست و نسبت به عقل بى‏اعتناست، همان‏قدر ظالمانه است كه انكارِ يك امر بديهى؛ انكار منافع خورشيد ، انكار نور خورشيد!.

در كدام كتاب آسمانى اين همه مخاطبان امر شده‏اند به تفكّر، به تعقّل؛ «لَعَلَّكُم تَتَفَكَّرون»، «لَعَلَّكُم تَعقِلون»؛ به تدبّر در آيات تكوينى الهى.

در كدام كتاب آسمانى در اولين خطاب به علم، به قلم، به تعليم، توجّه شده است و اهميّت داده شده است. و امروز اگر دنياى غرب در كار علم و پيشرفت علمى موفقيّتى دارد، كدام مورّخ و مطلّعِ با انصافى است كه تصديق نكند كه اين را از دنياى اسلام گرفته است. قرون وسطى‏ كه قرون تاريكى و ظلمت و سياهى دنياى غرب و اروپا بود، دوران شكوفايى علم و تعقّل و انديشه و فلسفه و ابن‏سيناها و فارابى‏ها و افرادى اين‏چنين، در دنياى اسلام است.

مسأله­ی جهاد اسلام را هم نفهميدن و بد معرفى كردن، این هم یك بى‏انصافى ديگر است. جهاد اسلام براى تحميل عقيده نيست؛ براى   مبارزه­ی با كسانى است كه انسان­ها را به بردگى مى‏كشند. جهاد اسلام جنگ با ملت­ها نيست؛ جنگ با قدرت­هاى ستمگر و ظالم است. اين، تاريخ اسلام است؛ اين، عملكرد پيشوايان اسلام است؛ اين، توصيه­ی پيشوايان اسلام است. اميرالمؤمنين (عليه‏الصّلوةوالسّلام) در خطاب و فرمان خود به مالك‏اشتر اين جمله­ی جاودانه و فراموش‏نشدنى را دارند كه مى‏فرمايند: كسانى كه تو با اين­ها در آن­جا مواجه مى‏شوى، يا با تو از لحاظ عقيده يكسانند، يا « و امّا شريك لك فى الخلق»؛ يا در انسان بودن با تو شريك هستند. ملاك این­ها است. حتى كسانى كه از لحاظ عقيده با تو همراه نيستند، ولى انسانند، با انسان برخورد تكريم‏آميز بايد داشت. «لا يَنهاكُمُ اللَّه عَنِ الّذينَ لَم يُقاتِلوكُم فى الدّين وَ لَم يُخرِجُوكُم عَن دِيارِكُم اَن تَبَرّؤُهُم وَ تُقسِطوا اِلَيهِم اِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُقسِطين» - اين دستور قرآن است - با كفار، با كسانى كه با شما هم­عقيده نيستند، اما به شما تجاوز نكردند؛ تعرض نكردند؛ تعدى نكردند؛ با شما ظالمانه برخورد نمى‏كنند، به اين­ها اعمال قسط كنيد؛ نيكى كنيد. «و ان تبرّوهم»؛ به آن­ها نيكى كنيد. دستور اسلام اين است. چطور كسى اين را نفهمد و جهاد اسلامى را كه مبارزه­ی آزادى‏بخش ملت­هاست؛ مبارزه­ی رها كردن ملت­ها از چنگال قدرت­هاى ستمگر ظالم است، اين را اين‏طور تفسير كند، كه متأسفانه در اين بيانات تفسير شده و متعلق به امروز هم البته نيست؛ قرن­ها روحانيون اروپايى اين حرف­ها را نسبت به اسلام مى‏گفتند و ما در دوران­هاى اخير تصوّرمان اين بود كه اين حرف­ها تمام شده ، روشنگرىِ حقيقت، كار خودش را كرده است؛ اما انسان متأسفانه باز مى‏بيند كه از اين حرف­ها بر زبان­هايى كه نبايد جارى شود، جارى مى‏شود.

لكن جنبه­ی دوم قضيه، به نظر من از جنبه­ی اول مهمّ­تر است و آن، سياست­هاى پشت‏پرده­ی اين­گونه بيانات است، كه مسأله را براى ما روشن مى‏كند. مسأله­ی بحران‏آفرينى مذهبى در دنيا، قرار دادن اصحاب اديان مختلف و مذاهب مختلف در مقابل هم، جلوگيرى از همكارى ملت­هايى كه داراى عقايد مختلفند، ايجاد جنگ، ايجاد درگيرى و ايجاد بحران، كه اين خواست قدرت­هايى است كه ادامه­ی حيات­شان منوط به بحران‏آفرينى است؛ بايد بحران‏آفرينى كنند تا بتوانند مقاصد خبيث خودشان را در ميان جامعه­ی بين‏المللى دنبال بكنند. من از اين نگرانم كه پشت سر اين بيانات، بدبينى مسلمانان و مسيحيان نسبت به يكديگر، كينه‏ورزى ملت­هاى مسيحى و مسلمان با يكديگر، زشت كردن چهره­ی مسلمين - به­خصوص در كشورهايى كه در آن­جا در اقليتند؛ مثل كشورهاى اروپايى و امريكا - ايجاد بهانه‏هايى براى سركوب جوامع مسلمان در اين كشورها با اتهام واهى تروريست و امثال اين­ها فراهم شود. آن­چه كه پشت سرِ اين قضيه هست، اين‏جور سياست­هاست؛ اين را بايد توجه داشت. و گمان مى‏كنم خود پاپ هم در اين زمينه فريب خورده و توجه نكرده كه پشت سر اين حرف چيست و آن كسانى كه وادار مى‏كنند؛ زمينه‏سازى مى‏كنند براى بيان اين حرف­ها، آن­ها چه مقاصدى دارند؟.

چند سال قبل يكى از رؤساى اروپايى آمده بود تهران و در ملاقات با من، با يك تعبيرى، اشاره‏اى كرد از جنگ مسيحى و مسلمان. من در مخاطبه­ی با او اظهار تعجّب كردم و گفتم مگر بناست جنگى بين مسلمانان و مسيحى‏ها بشود؟! گفتم مسلمان­ها انگيزه­ی جنگيدن با مسيحيان را ندارند. در اين صدسال اخير هم - شايد هم بيشتر - هر چه جنگ در دنيا - جنگ­هاى بزرگ - اتفاق افتاده است، جنگِ بين خود مسيحى‏ها بوده است؛ جنگ اوّل جهانى، جنگ دوّم جهانى، جنگ­هاى فرانسه و آلمان؛ اسم آوردم و به او گفتم كه اين جنگ­ها بين دولت­هاى مسيحى بوده و بين مسيحيان و مسلمانان نبوده است. آن وقت، تعجّب كردم از اين كه چرا اين حرف را مطرح كرد. بعد از چندى اين ماجراى برج­هاى نيويورك اتفاق افتاد و اظهار نظر رئيس‏جمهور امريكا كه: جنگ صليبى شروع شده است! اين شخصى كه مورد بحث ماست - كه با من صحبت مى‏كرد - يكى از كسانِ اصلى‏اى بود كه پس از بيانات جورج بوش در پروژه­ی امريكايى - صهيونيستىِ حمله­ی به عراق، دخالت مستقيم داشت. من آن­جا توجّه كردم كه اين حرفى كه با من در اين­جا مطرح شده بود، این مسبوقِ به يك مذاكره، به يك گفت­وگو، به يك قرار در بين سران استكبار جهانى بوده است. آن كسانى كه حلقه­ی توطئه­ی امريكايى - صهيونيستى را در مورد خاورميانه تشكيل داده بودند، كه قدم اوّلشان هم حمله­ی به عراق بود. آن­جا معناى آن حرف، براى من آشكار شد؛ جنگ صليبى! جنگ مسلمانان و مسيحيان! البته موفق نشدند.

از آن روز تا امروز تلاش­هاى زيادى كردند. ماجراى كاريكاتورهاى اهانت‏آميز در همين سلسله است. ماجراى اظهارات اهانت‏آميز بعضى از سياستمداران و مطبوعاتي­ها نسبت به اسلام و مسلمين در امريكا و اروپا از همين مقوله است. اين هم آخرين حلقه­ی اين سلسله است تا امروز، كه متأسّفانه اين دفعه از زبان پاپ، از زبان يك روحانى مسيحى، صادر مى‏شود. از بوش، ما خلاف توقعمان نمى‏شود؛ چون بوش همين است. رئيس‏جمهور امريكا، يعنى عنصرى كه براى قدرت­ها، كارتل­ها و تراست­هاى غارتگر جهانى كار مى‏كند و به وسيله­ی آن­ها انتخاب شده است و دستش در كارهاى آن­هاست. انسان از او تعجب نمى‏كند؛ اما از يك مقام روحانى، خيلى تعجب‏آور است؛ خيلى مايه­ی تأسّف است كه يك مقام روحانىِ ارشد در عالَم مسيحيّت وسيله‏اى بشود براى آن چيزى كه سياست عمده­ی مستكبران و قدرتمندان و تجّار زر و زور در سطح دنياست! وسيله‏اى بشود براى سياست عمده­ی به غارت برندگان ثروت­هاى ملى و بحران‏سازها و براى آن چيزى كه هدف آن­هاست. مسلمان­ها بايد به اين توجّه كنند.

آن كسانى كه در قبال اين اظهار نظر غيرمنصفانه موضع مى‏گيرند، توجّه كنند كه جهت حمله و حركت آن­ها چه كسى بايد باشد. آن كسى كه اين حركت را در دنيا راه مى‏اندازد و انگيزه دارد و منتفع و ذى‏نفع در اين حركت هست، پاپ و امثال پاپ نيستند، آن­ها قدرت­هاى جهانى و صهيونيست­ها و امريكا هستند. در اين قضيه هم شيطان بزرگ است كه دارد در پشت پرده، نقش‏آفرينى مى‏كند.

ان‏شاءاللَّه اميدواريم كه خداوند همه­ی ما را حمايت كند؛ هدايت كند؛ دستگيرى كند و بتوانيم در آن­چه كه وظيفه­ی ماست، بصير و هوشيار و كوشا ان‏شاءاللَّه حركت كنيم؛ و كيدِ دشمنان اسلام و مسلمين را خداوند به خودشان برگرداند. ‏
  والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‏
  27/6/1385‏

ستاد اقامه نماز





[ یک شنبه 20 تیر 1395  ] [ 11:56 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]