نامه پنجم از حضرت حاج شیخ قدس سره در پاسخ نامه یکی از ارادتمندان خویش

http://www.axgig.com/images/78190008699942165110.jpg

بنام او که شوکت و شأنش بس ارجمند است. ای برادر و رفیق و همراه و دوست مهربان من! نامه تو را خواندم و گفتارت را دریافتم و حال و بالت معلومم گردید. به پاسخ نامه ات با فقدان اسباب لازم، که موجب هماهنگی مرقومه و جوابش می شود، مبادرت نمودم. اینک با استعانت از خداوند متعال، معروض می گردد: ای سواره بر اسب ابی عصام که آن را از مکاری کرایه کرده ای، و آن همچون الاغی است که به سبب لگام و دهانه اش از رفتن بازمانده است........

http://www.axgig.com/images/78190008699942165110.jpg

بنام او که شوکت و شأنش بس ارجمند است. ای برادر و رفیق و همراه و دوست مهربان من! نامه تو را خواندم و گفتارت را دریافتم و حال و بالت معلومم گردید. به پاسخ نامه ات با فقدان اسباب لازم، که موجب هماهنگی مرقومه و جوابش می شود، مبادرت نمودم. اینک با استعانت از خداوند متعال، معروض می گردد: ای سواره بر اسب ابی عصام که آن را از مکاری کرایه کرده ای، و آن همچون الاغی است که به سبب لگام و دهانه اش از رفتن بازمانده است، درباره ابتلاء و گرفتاری خود در چنگ مردمان پست و فرومایه، بیندیش. پس بدون تردید چنین ابتلائی به سبب کفران نعمتی است که در مصاحبت اخیار و بزرگان کرده ای. و به مکافات آن، خداوند متعال، تو را گرفتار فرومایگان نمود، تا شناسای قدر و ارزش مصاحبت عزیزان و بزرگواران باشی. اینکه شفای تو از بیماری عطش در استفاده از خیار است، در آن اشارتی است تا بدانی که حرارتی که بر اثر مصاحبت با مردمان بد و شرور در مزاج آدمی پدید می آید، جز به وسیله سردی و برودت مصاحبت با نیکان و مردان صالح، زائل نمی گردد. (توضیح آنکه کلمه خیار به معنی مردمان نیک نیز هست) و اما سخن تو که: اگر استخاره مساعدت و یاری نماید... آیا نشنیدی سخن آن آزاده را که گفت: در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست گفته بودی که: اختیار خوردن خیار کردم؛ بدان که اختیار، عین اضطرار است، و حرارت مزاج، تو را در خوردن خیار، ناچار کرده است. پس اندیشه کن و بدان اینچنین اختیار، عین اضطرار است، و نیز از سخن اخیار برای تو گواه می آورم:
این جفای خلق با تو در جهان - گر بدانی گنج زر باشد نهان
خلق را با تو کج و بدخو کند - تا تو را ناچار رو آنسو کند
پس همچون پشه از این مرتبه مورد اعتماد و مأنوس خود، به سوی مرتبه بالاتری که مرتبه حق است ترقی نموده و با چشم دل و نه با چشم سر بنگر، پس در گردش نظر خویش اندیشه نما و بشنو که چه می گویند:
چشم دل باز کن که جان بینی - آنچه نادیدنی است آن بینی
چون با پای سلوک، بیابانهای خشک و بلند و پست این بادیه را پیمودی، به جهانی گسترده خواهی رسید و از مضایق و مهالک، رهائی خواهی یافت و به باغستانها و درختان و چشمه ها و جویباران معنی دست خواهی یافت. اما بدان که وصول به این حقایق شقایق و آن شقایق حقایق، جز با بریدن از وابستگی ها و علائق دنیوی حاصل نشود.
از حقیقت بر تو نگشاید دری - زین مجازی مردمان تا نگذری
لیکن مادام که چشم بر این متاع بی قدر و این دنیای پست، دوخته داری، بدان که معامله تو با زیان همراه، و اساس حیات معنویت، همعنان تباهی است. و روی تو در قیامت عبوس خواهد بود، و گمان مبر که زیرکانه عمل می کنی. پس از این خانه هلاکت، پهلو تهی کن و روی بسوی خانه آخرت نما، تا روی تو خرم گردد و دیده ات به سوی پروردگار ناظر و روشن شود. و در این مقام است که توانی گفت: حمد و سپاس خداوندی را که حزن و اندوه از صفحه دل ما زدود. اما تا وقتی که در این دنیای دون که خانه حزن و محنت است، مقام گزیده ای چگونه می توان دعوی کرد که: حمد و سپاس خداوندی را است که حزن و اندوه ما را زائل ساخت.
پس مکرر در این نامه بنگر و نظر و بصیرت خویش در معانی آن بگمار، شاید که به معانی برخی از آنچه برای تو نگاشتیم، دست یابی و شاید که خداوند بعد از آن، گشایشی در کار فراهم فرماید. و نیز در التماس دعای خویش اندیشه کن، مبادا همچون دیگر دعاوی تو باشد. از الفاظ بگذر و دل در معانی بند که منظور از گفته ها مفاهیم و معانی است. اینک مرکب قلم به خشکی گرائید و قلم از حرکت باز ایستاد. پس اگر تو اهل و شایسته هدایت باشی همین مقدار از سخن، تو را کفایت می کند. مطلق حمد و ثنایش، در آغاز و انجام از آن خداوند است. و سلام بر آن کس که طریق هدایت پیماید.
این نامه را بنده جانی فانی حسنعلی اصفهانی، در نهایت عجله و شتاب تحریر نمودم.

منبع: کتاب اسرار نماز ملا محسن فیض کاشانی





[ یک شنبه 10 مرداد 1395  ] [ 1:47 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(1) ]