در محضر خدا
فرزند خردسال زين العابدين (ع ) در حالى كه آن حضرت مستغرق عبادت است از بلندى سقوط مى كند و دستش مى شكند، فرياد بچّه و زنهاى خانه غوغا مى كند و بالاخره شكسته بند مى آيد و دست بچّه را مى بندد، زين العابدين (ع ) پس از فراغ از نماز - يعنى پس از بازگشت از اين سفر آسمانى - چشمش به دست بچّه مى افتد و با تعجب مى پرسد كه مگر چه شده است كه دست بچّه را بسته ايد؟ معلوم مى شود اين فرياد و غوغا نتوانسته است امام را از استغراق خارج كند؛ آرى ، بگذريم از اين رديف انسانها در ميان پيروان آنها ما در عمر خود افرادى را ديده ايم كه در حال نماز آنچنان مجموعيّت خاطر و تمركز ذهن داشته اند كه به طور تحقيق از هر چه غير خداست غافل بوده اند. استاد بزرگوار و عاليقدر ما مرحوم حاج ميرزا آقا شيرازى اصفهانى (اعلى اللّه مقامه ) از اين رديف افراد بود.(1)
منبع : حكايتها و هدايتها در آثار استاد شهيد آية الله مرتضى مطهرى
محمّد جواد صاحبى