هجرت از گناه

http://www.axgig.com/images/18020865390213112522.jpg

فضيل بن عياض يكى از دزدان معروف بود به طورى كه مردم از دست او خواب راحت نداشتند.
يك شب از ديوار خانه اى بالا مى رود روى ديوار مى نشيند تا به قصد ورود در منزل پايين برود.
اتفاقا آن خانه از مرد عابد و زاهدى بود كه شب زنده دارى مى كرد نماز شب مى خواند، دعا مى خواند اما در اين لحظه به قرآن خواندن مشغول بود صداى حزين قرآن خواندنش به گوش مى رسيد، ناگهان اين آيه را تلاوت كرد: الم ياءن للذين آمنوا تَخشع قلوبهم لذكر اللّه آيا وقت آن نرسيده كه مدعيان ايمان قلبشان براى خدا نرم و آرام شود؟ يعنى تا كى قساوت قلب ، تا كى تجرى عصيان ، تا كى پشت به خدا كردن ؟ آيا وقت رو برگرداندن از گناه و رو كردن به سوى خدا نرسيده است .
فضيل بن عياض همين كه اين آيه را روى ديوار شنيد، انگار به خود او وحى شد، گويى مخاطب شخص او است ، لذا همانجا گفت : خدايا چرا چرا وقتش رسيده است و همين الان هم موقع آن است .
از ديوار پايين آمد و بعد از آن دزدى ، شراب ، قمار، و هرچه را كه احيانا به آن مبتلا بود كنار گذاشت . از همه هجرت كرد از تمام آن آلودگيها دورى گزيد، تا حدى كه برايش مقدور بود اموال مردم را به صاحبانش پس داد، حقوق الهى را ادا كرد و كوتاهى هاى گذشته را جبران نمود. تا بجايى كه بعدها يكى از بزرگان گرديد، نه فقط مرد با تقوايى شد بلكه مربى و معلمى نمونه براى ديگران گرديد.
پس او يك مهاجر است ، زيرا توانسته است از سيئات و گناهان دورى گزيند، با اين منطق همه توبه كاران دنيا مهاجرند.(1)

1-  گفتارهاى معنوى ، ص  164

منبع : حكايتها و هدايتها در آثار استاد شهيد آية الله مرتضى مطهرى

محمّد جواد صاحبى

 

 





[ جمعه 5 شهریور 1395  ] [ 7:03 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]