تو نیز بخواب

http://www.axgig.com/images/60439030223771439801.jpg

سعدی (690 - 606 ه.ق) در کتاب گلستان، خاطرات زیبایی از دوران جوانی و کودکی خود نقل می کند که گاه بسیار نکته آموز و دل انگیز است . در یکی از این خاطرات می گوید:
یاد دارم که در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شب ها بر می خاستم و نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم .شبی در خدمت پدر - رحمة الله علیه - نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته، می خواندم . در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیده اند . پدر را گفتم: از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند . پدر گفت: تو نیز اگر می خفتی، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی (1) و عیب آنان گویی و برخود ببالی. (2)

1) برگرفته از: سعدی، گلستان، باب دوم، ص 74 .
2) برگرفته از: گلستان، باب دوم، ص 86 .

منبع :حکایت پارسایان  نویسنده : رضا بابایی





[ پنج شنبه 11 شهریور 1395  ] [ 1:53 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]