سؤال هاى پیامبر(صلى الله علیه و آله) از شیطان و پاسخ او
روزى رسول اكرم(صلى الله علیه و آله) از مسجد مدینه بیرون مى آمد، ناگاه ابلیس را مجاور درِ مسجد دید، به او فرمود: «چه باعث شده كه به درِ مسجد آمده اى؟» گفت: من از طرف خدا آمده ام تا آنچه كه سؤال دارى از من بپرسى؟ حضرت سؤال زیر را از او پرسید:
«1- اى ملعون! چرا امّت مرا از نماز جماعت منع مى كنى؟» عرض كرد: وقتى كه امت تو براى نماز جماعت مى روند، تب شدیدى بر من عارض مى شود؛ نمى توانم آن را از خود رفع كنم تا آن كه از نماز جماعت متفرّق گردند.
«2 - چرا امّت مرا از دعا منع مى كنى؟» عرض كرد: وقتى آنان مشغول دعا مى شوند، من كور و گنگ مى شوم؛ وقتى متفرق شدند، گنگى و كورى من رفع مى گردد.
«3 - چرا امّت مرا از تلاوت قرآن منع مى كنى؟» عرض كرد: وقتى آنان براى جهاد بیرون مى روند، در دو پاى من، بندى گران مى گذارند تا آنان برگردند، وقتى آنان به حج مى روند، با زنجیرهاى سنگین مرا در قید قرار مى هند تا آنها مراجعت كنند، وقتى آنان صدقه دادند، سرم را با ارّه بسان چوب، بریده بریده مى كنند.(1)
مخفى نماند، گفتار شیطان كنایه از شدت ناراحتى او در این مواقع است.
1) الاوائل : 422.