انس با مسجد

http://www.axgig.com/images/35627630533676529337.jpg

امام حسین علیه السلام در دوران کودکی پای منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می نشست و هر آنچه را که پیامبر می فرمود، حفظ کرده، در خانه به مادرش فاطمه زهرا علیها السلام باز می گفت.
روزی مادر برای حسین صندلی آورد و حسین را بر آن نشاند و فرمود:
خوب پسر جان! حالا مثل پدر موعظه کن.
او هم هم آنچه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد فرموده بود را با همان لحن و حالت بازگو کرد.
فاطمه روزی شیرین زبانی حسین را برای پدر تعریف کرد و پیامبر را علاقه مند ساخت تا صدای حسین را که مانند پدر بزرگ سخن می گوید، بشنود.
پیامبر فرمود: فکر می کنم با دیدن من خجالت بکشد.
قرار شد پیامبر جایی مخفی شود و آن وقت از حسین بخواهند، مثل بابا سخن بگوید و موعظه کند.
پیامبر را پشت پرده پنهان کردند و حسین شروع به سخنرانی کرد. اما بر خلاف همیشه دچار لکنت زبان شد، او که متوجه تعجب مادر شده بود، گفت: مادر! تعجب نکن که زبانم خوب نمی چرخد، علتش این است که در پشت پرده شخصی پنهان شده است که اگر تمام سخنوران عالم جمع شوند، در پیش او زبانشان بند می آید.
پیامبر با شنیدن این سخن از پس پرده بیرون آمد و حسین را در آغوش کشید و دستش را زیر چانه اش برد و سه مرتبه بر لب های فرزند شیرین زبانش بوسه زد و فرمود: بابا به قربان شیرین زبانیت برود.(1)

1) بگذار تا ببویم، ص 26.

نماز و عبادت امام حسین علیه السلام
نویسنده : عباس عزیزی

 





[ شنبه 17 مهر 1395  ] [ 8:23 AM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]