اغتشاش
اغتشاش
موسی بخشایشی می گوید:
قبل از انقلاب بود؛ در دبیرستان اجازه نمی دادند نماز بخوانیم، جایی هم برای این کار نبود.
با چند نفر مخفیانه گوشه ی کلاس روزنامه پهن می کردیم و نمازمان را همان جا می خواندیم؛ یک مهر همیشه همراهمان بود.
زنگ های تفریح گوشه ی کلاس، وعده گاهمان شده بود.
یک روز که مشغول نماز ظهر بودم، یک دفعه پشت گردنم شروع کرد به تیر کشیدن، کمی پرت شدم به جلو، اما توجهی نکردم و نمازم را ادامه دادم تا تمام شد.
مدیرمان بلند فریاد زد: چرا داری نماز می خوانی؟! چرا توی مدرسه اغتشاش به پا می کنی؟!
چیزی نگفتم، فقط نگاهش می کردم؛ به همین خاطر یک هفته از مدرسه بیرونم کردند.
________________________________________
زیر این حرف ها خط بکشید؛ اصغر آیتی و حسن محمودی ؛ ص ۵۵
[ دوشنبه 18 بهمن 1395 ] [ 4:02 PM ] [
فروزان ]