انگشتر عقيق
انگشتر عقيق
هفت، هشت سالي مي شد که با هم دوست بوديم. قرار هميشگي مون مسجد بود. بعد از نماز مي رفتيم کتابخونه ي مسجد و درس مي خونديم.
نتايج کنکور که اومد هر کدوممون يه جا افتاده بوديم. بعد از کلي پرس و جو شماره تلفنش رو پيدا کردم و دعوتش کردم خونه.
روي کادوي کوچک هديه اش نوشته بود:
«براي دست هايت
آن گاه که خدا را مي خواني و به نماز مي ايستي؛
دستي که مزين به انگشتر عقيق است دوست داشتني ترين دستي است که به درگاه او بلند شده. » .
--------------------
کتاب «دو رکعت قصه» رسول نقي ئي ؛ ص 41 به نقل از حضرت علي (عليه السلام)؛ بحارالانوار 14، 187. توضيح المسائل امام خميني (ره)، مسأله 864.
[ پنج شنبه 21 بهمن 1395 ] [ 6:44 AM ] [
فروزان ]