💠 وضو داری؟ 💠

http://uupload.ir/files/n26s_2.jpg

🌹 ﷽؛
💠 وضو داری؟ 💠

رفته بودم میاندوآب. یک‌راست رفتم سراغ حسین. از شهرمان راهی طولانی را طی کرده و خسته بودم. مدت‌ها بود که حسین را ندیده بودم.

محل استقرارش را پیدا کردم. با بی‌تابی رفتم و صدایش کردم. چشمانش برقی زد، در آغوشم گرفت و خیر مقدم گفت.
هر دو از دیدن همدیگر، خیلی خوشحال بودیم. حرف‌های زیادی داشتیم که باید ساعت‌ها می‌نشستیم، از هر دری می‌گفتیم و می‌شنیدیم.

امّا روبوسی‌مان که تمام شد، اولین جمله‌ای که گفت، این بود: "وضو داری؟ اگه نداری زودباش بگیر با هم بریم مسجد، به نماز جماعت برسیم!"

📚 بر اساس خاطره‌ای از همرزم شهید حسین اکبری، طومار بندگی، ص 29







[ دوشنبه 10 مهر 1396  ] [ 6:45 PM ] [ فروزان ]
[ نظرات(0) ]