ماجرای تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها
﷽؛
🌸 ماجرای تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها 🌸
757. امام على عليه السلام- خطاب به مردى از قبيله بنى سعد-: آيا از خودم و از فاطمه زهرا عليها السلام برايتان سخن نگويم؟ فاطمه نزد من بود و [ديدم كه] آن قدر مَشك آب كشيد كه در سينهاش اثر گذاشت و آن قدر آسياب كرد كه دستانش پينه بست و آن قدر خانه جارو كرد كه لباس هايش غبارآلود شد و آن قدر آتش در زير ديگ برافروخت كه لباس هايش تيره و دود گرفته شد، و از اينها رنج فراوانى به او رسيد. به او گفتم: كاش نزد پدرت مىرفتى و از او خدمتكارى مى طلبيدى تا در كارهاى سختِ اين گونه، يارىات كند.
فاطمه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفت و چون گروهى در آن جا ديد كه با پيامبر سخن مىگويند، خجالت كشيد و باز گشت. پيامبر صلى الله عليه و آله متوجّه شد كه فاطمه براى نيازى آمده بود و از اين رو صبح فردا نزد ما آمد .... و فرمود: «اى فاطمه! ديروز براى چه نزد من آمدى؟» ....
گفتم: به خدا سوگند، من به شما مىگويم، اى پيامبر خدا! او چندان با مَشك آب كشيده كه در سينهاش اثر گذاشته، و چندان آسياب كرده كه دستانش پينه بسته، و چندان خانه جارو كرده كه لباسهايش غبارآلود شده، و چندان زير ديگ، آتش افروخته كه لباسش تيره و دود گرفته شده. به او گفتم: كاش نزد پدرت مى رفتى و از او خدمتكارى مى طلبيدى كه در سختى اين كارها، يارىات كند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «آيا چيزى به شما نياموزم كه برايتان بهتر از خدمتكار است؟
هنگامى كه مى خواهيد بخوابيد، سى و چهار مرتبه" اللَّه أكبر"، سى و سه مرتبه" سبحان اللَّه" و سى و سه مرتبه" الحمد للَّه" بگوييد».
📚 شناخت نامه نماز؛ جلد ۲؛ حدیث ۷۵۷