چرا ما در وضو پاها را مسح مي كنیم اما اهل سنت پاها را می شويند؟ ✨
🌹 ﷽؛
چرا ما در وضو پاها را مسح مي كنیم اما اهل سنت پاها را می شويند؟ ✨
💧
در آیه وضو درباره صورت و دستها آمده است: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِق» (1)؛ «صورت و دستها را تا آرنج بشوييد»
و درباره سر و پاها آمده است : «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْن» (2)؛ « و سر و پاها را تا مفصل [برآمدگى پشت پا] مسح كنيد»
💧
بنابراین شستن پاها با ظاهر آیه مخالف می باشد و اگر دستور آیه، شستنِ پاها بود، شايسته بود كه لفظ «أرجلكم» در كنار «أيديكم» قرار می گرفت و می فرمود : «فاغسلوا وجوهكم و أيديكم و أرجلكم إلى الكعبين».« صورت و دست ها و پاهايتان را تا مفصل بشوئيد.»
💧
و اگر تأخير و ذكر آن در جمله دوم به خاطر بيان ترتيب عمل وضو است (شستن پا پس از مسح سرانجام گيرد) لازم بود اين گونه بفرمايد: «و امسحوا رؤوسكم و اغسلوا أرجلكم إلى الكعبين». «سر خود را مسح كرده و پاهايتان را بشوئيد» در حالى كه لفظ «أرجلكم» زير مجموعه «و امسحوا» قرار گرفته است.
ابن عباس مى فرمايد: «مردم جز شستن به چيزى تن ندادند در حالي كه من در قرآن غير از مسح چيزي نيافتم.» (3) و لذا گروهى از علماى اهل سنت بر دلالت آيه بر مسح پاها، اعتراف كرده هر چند عملًا مخالفت نمودهاند، و برخى براى احتياط ميان مسح و غسل جمع مىكنند، و برخى با اعتراف به دلالت آيه بر مسح مىگويند علت «شستن پا» اين است كه شستن از نظافت بالايى برخوردار است، تو گويى خداى حكيم از این موضوع غافل بوده است!!
ابن حزم اندلسی متوفای (456 ه.ق) می گوید: «قرآن درباره پاها حکم به مسح کرده است، و آیه نیز همین را می رساند خواه لفظ « و ارجلکم» را به کسره بخوانیم یا به فتح در هر حال عطف بر« رؤوسکم» می باشد». (4)
قتاده نیز می گوید: «خدا دو شستن و دو مسح بر ما واجب کرده است.» (5)
علی بن برهان الدین حلبی ( متوفای 1044 ه.ق) می گوید: «جبرئیل آنگاه که به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وضو را آموزش داد، فرمان به مسح پا داد.» (6)
📚 (1)(مائده : 6)
(2)(مائده : 6)
(3)« أبى الناس الا الغسل و لا أجد في كتاب الله الا المسح» ؛ سيوطى جلال الدين، الدر المنثور فى تفسير المأثور، ج2، ص، 262
(4)«ان القرآن نزل بالمسح، قال الله تعالی:« وامسحوا برووسکم و ارجلکم» و سواء قرء بخفض اللام أو فتحها هی علی کل حال عطف علی الروؤس»؛ المحلی، ج2، ص 56، شماره 200
(5)الجامع الاحکام القرآن، ج 6، ص 92
(6)(السیرة الحلبیة، ج1، ص 28)