خوشا بحال شیعیان ما که در غیبت قائم به ریسمان دوستی ما چنگ می زنند،بر ولایت ما پایدارند و
از دشمنانمان بیزار .آنها از ما و ما از آنهاییم .
خوشا بحالشان ،خوشا بحالشان به خدا سوگند قیامت آنها کنار ما و هم رتبه ی مایند.
ای حضرت قائم باور کن سخت است این چشم به راهی ها برای ما که زبان و دلمان یکی نیست.اما هر چه هستیم دوست داریم همیشه زیر حَرم نگاه تو باشیم .به دلمان افتاده با این حال هم رها نمی شویم . خدا عجب حوصله ای دارد. اللهم عجل لولیک الفرج
وقت تشریف ملائک در رکاب کوه نور
گو تلمذ کن ز ساحت تا شوی همپای هور
گو به عیسی کو بیاید تا - به صف تشنگان
می بیاشامد زساقی با دو صد طیران و شور
آن می ساقی که باشد مرهم و معجون دل
دیده را نه بلکه دل بینا کند از فرد کور
لرزه افتد بر دل ظالم چو آید نام او
چون ستاند داد مظلوم از ید حکام جور
ای محب دل را بکن منزلگه آن رهنما
آنکه باشد قائم و آل محمد جمله پور
آنکه هروقت که به مشکل بر می خوریم صدایش می کنیم، چه گفته است؟
آنکه شاید فقط جمعه ها، یا شبهای قدر آن هم شب بیست و سوم و یا ولادتش یادش می کنیم، چه گفته
است؟
آنکه به بهانه ولادتش به هر شادی ای دست می زنیم، چه گفته است؟
آنکه شاید بارها به او قول داده ایم و او کمک ما کرده است در هر کاری ولی ما پیمان شکسته ایم، چه گفته است؟
آنکه بی هیچ منتی حتی یک سلام که به او هر روز صبح می کنیم، آن هم به خاطر خودش نه، بلکه بخاطر خودمان و زندگیمان، چه گفته است؟
آنکه شبها برای ما اشک می ریزد و دعا می کند و ما بی خیال او راحت خوابیده ایم، چه گفته است؟
آنکه به اسم او به هر کاری دست می زنیم و برای ما رضای غیر مهم است نه او، چه گفته است؟
آنکه چه دانشجو، چه طلبه، چه کارمند، چه کاسب، چه کارگرو... بی خیال او شده ایم، چه گفته است؟
آری آن وجود نازنین که یکی از نشانه های غربت او ما می باشیم که چون مایی از آن وجود نازنین صحبت می کندفقط این را گفته است که« ما را از شیعیان دور نمی کند مگر اعمال و رفتارهای آنان که به ما میرسد وبرای ما نا خوشایند است و دور از انتظار است»( بحار، جلد 53).
پس بیایید مواظب اعمال خودمون باشیم تا خدای نکرده باعث ناراحتی آقا امام زمون نشیم
همه هست آرزویم كه ببینم از تو رویى
چه زیان تو را كه من
هم برسم به آرزویى؟
!
به كسى جمال خود را ننمودهیى و بینم
غم و درد و رنج و محنت همه مستعد
قتلم
تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از میانه، گویى
!
به ره تو بس
كه نالم، زغم تو بس كه مویم
شدهام زناله، نالى، شدهام زمویه،
مویى
همه خوشدل این كه مطرب بزند به تار، چنگى
من از آن خوشم كه
چنگى بزنم به تار مویى
!
چه شود كه راه یابد سوى آب، تشنه
كامى؟
چه شود كه كام جوید زلب تو، كامجویى؟
شود این كه از ترحّم،
دمى اى سحاب رحمت
!
من خشك لب هم آخر زتو تر كنم گلویى؟
!
بشكست
اگر دل من، به فداى چشم مستت
!
سر خمّ مى سلامت، شكند اگر
سبویى
همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه،
بنشین كنار جویى
!
نه به باغ ره دهندم، كه گلى به كام بویم
نه
دماغ این كه از گل شنوم به كام، بویى
زچه شیخ پاكدامن، سوى مسجدم
بخواند؟
!
رخ شیخ و سجدهگاهى، سرما و خاك كویى
بنموده تیره روزم،
ستم سیاه چشمى
بنموده مو سپیدم، صنم سپیدرویى
!
نظرى به سوى
(
رضوانىِ)دردمند مسكین
كه به جز درت، امیدش نبود به هیچ
سویى
فصیح الزمان شیرازى
(
رضوانى
)
آقا بیا به خاطر باران ظهور کن
یعنی که ای تمام عدالت ظهور کن
خدا كند كه بهار رسیدنش برسد
شب تولد چشمان روشنش برسد
سعید بیابانكی
به این امید كه دستم به دامنش برسد
هزار دست پر از خواهشند و گوش به زنگ
كه آن انارترین روز چیدنش برسد
چه سالها كه در این دشت خوشه چین ماندم
كه دست خالی شوقم به خرمنش برسد
بر این مشام و بر این جان چه میشود یا رب
نسیمی از چمنش بویی از تنش برسد
خدای من دل چشم انتظار من تا چند
به دور دست فلك بانگ شیونش برسد
چقدر بر لب این جاده منتظر ماندن
خدا كند كه از آن دور توسنش برسد
اگر تورخ ننمایی بهار ما نرسد
خمار جرعه ای از کوثر نگاه توئیم
فغان که ساقی چشمت به کار ما نرسد
به دامن تو نگارا غبار ما نرسد
اگر چه سیر فلک را شتابهاست ولیک
طلوع مهر تو بر روزگار ما نرسد
توآفتاب جهانی ونیست این انصاف
که ذره ای زتو بر شام تار ما نرسد
صفای رویت خورشید بردو دیده حرام
شبی خیال توگر در کنار ما نرسد
جهان کهنه چه شنعت به کار ما بندد
زراه گر که نو آیین نگار ما نرسد
جواب اینهمه بلبل خدای را که دهد
اگر که موکب گل در دیار ما نرسد
تودست یاوری از آستین بر آر ارنه
چها که بر دل آیینه وار ما نرسد
بیا که بغض همه ابرهای عالم نیز
به پای گریه بی اختیار ما نرسد
بیا که گر تو نیایی زخیل مدعیان
یکی به داد دل بی قرار ما نرسد
نظر مگیرزلطفش دلا که حافظ گفت
به حسن خلق ووفا کس به یار ما نرسد
باز یک نرگس شفای باغ ماست
این چمن بالاله گرچه مونس است
باز مشتاق شمیم نرگس است
می شکوفانیم باغ لاله را
انتظار از شیعیان سر می زند
انتظار ازعشق ساغر می زند
انتظار از باغ ما گل می کند
خار هجران را تحمل می کند
ما زعطر لاله مستی می کنیم
جمعه ها نرگس پرستی می کنیم
ای گل نرگس ببین عشاق را
چشمهای خسته ی مشتاق را
ای گل نرگس چمن بی تو فسرد
سینه دشت و دمن بی تو فسرد
دل میان سینه پاره پاره شد
در پی تو روح ما آواره شد
ای دل ما زخمی از مژگان تو
جان بقربان لب خندان تو
ای تمام حسن احمد ارث تو
خلق نیکوی محمد ارث تو
آفتاب خاطر غایب تویی
آن علی ابن ابیطالب تویی
ای فروغ فاطمی در روی تو
عالمی قربان تار موی تو
ای قد و بالای تو چون مجتبی
بر قیامت قامت تو مرحبا
ریختی بر شانه گیسوی حسین
روی چشمان تو ابروی حسین
ما بنام تو شکوفا می شویم
منتظر تا صبح فردا می شویم
چونکه می دانیم فردا دور نیست
صبح نزدیک است وازما دور نیست
صبح نور جلوه ی رخسار توست
زندگی در دولت بیدار توست
میلاد حضرت عیسی مسیح سلام اله علی نبیینا و آله، آنكه در ظهور مولانا المهدی ارواحنا فداه در نماز اقتدا به وی خواهد نمود ، مباركباد .
حضرت ولی عصر ( عج ) با انبیاء و پیامبران بزرگ الهی، وجوه مشابهت زیادی دارند و نقطه شاخص و برجسته حیات و زندگی هر یك از آنان در وجود پاك وی نمودار است و در این میان شباهت آن حضرت به حضرت عیسی بن مریم بسیار قوی و شدیدتر می باشد .
ادامه مطلب
اللهم عجل لولیک الفرج
کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت
اله من ز که پرسم نشان یوسف چاهت
چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید
تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت
به کوچه های عبورت چقدر اب بپاشیم
یواشکی من و این چشم های مانده به راهت
هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم
صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت
چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت
نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر آهت
چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت
چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت
چگونه جان بسپارم به پای سرخ ظهورت
به وقت گفتن این شعر و یا رکاب سپاهت
شکسته بال عروجم ز تیرهای معاصی
خدا کند که نیفتم ز دیدگان سیاهت
تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند
به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت
.: RASEKHOON.NET:.