تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:50 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

گفتم شبی به مهدی از تو نگاه خواهم گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم.







نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:49 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

امام مهدى (عج) به شیعیان خویش می فرمایند :

 

انا غیر مهملین لمراعاتكم،و لا ناسین لذكركم،و لو لا ذلك لنزل بكم اللاواه، واصطلمكـم الاعداء. فـاتقـوا الله جل جلاله و ظاهـرونـا.

 

 ما در رعایت حال شما كوتاهى نمى كنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم،كه اگر جز ایـن بود گرفتاریها به شما روى مى آورد و دشمنان،شما را ریشه كـن مى كردند. از خدا بترسید و مارا پشتیبانى كنید.

بحارالانوار ج 53،ص 175.

آقا جان از شما ممنونیم.در این سی سال جمهوری اسلامی این مسئله برای ما ثابت شده.با دشمنان فراوان ،توطئه های گوناگون ومشکلات زیادی که ما در این مدت داشتیم اگر عنایات خداوند ومراعات سما نبود مطمئنا در همان اوائل شکست میخوردیم.آقا جان شرمنده شما هستیم که نتونستیم اونطوری بشیم که شما انتظار دارید.اما آقا اینو بدونید:

اگر چه دوست به چیزی نمی خرد مارا

به عالمی نفروشیم موئی از سر دوست

 

 







نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:48 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

یا ابا صالح المهدی...ادرکنی :

چه باشم وچه نباشم بهار در راه است

بهار همنفس ذوالفقار در راه است

نگاه منتظران عاشقانه می خواند

که آفتاب شب انتظار در راه است

به جاده های کسالت به جاده های تهی

خبر دهید که آن تکسوار در راه است

کسی که با نفس آفتابیش دارد

سرشکستن، شبهای تار، در را است

کدام جمعه؟ندانسته ام ،ولی پیداست

که آن ودیعه ی پروردگار در راه است

دلم خوش است میان شکنجه پائیز

چه باشم وچه نباشم،بهار درراه است

 

 







نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:46 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 
رها کنید دگر صحبت مداوا را 
                              فراق اگر نکشد ، وصل می کشد ما را

 

تمام عمر تو ما را نظاره کردی و ما 
                                       ندیده ایم هنوز آن جمال زیبا را
شراره های دلم اشک شد ز دیده چکید
                                  ببین چگونه به آتش کشید، دریا را
قسم به دوست که یک موی یار را ندهم
                                     اگر دهند به دستم ، تمام دنیا را
به شوق انکه ز کوی تو ام نشان آرد
                             به چشم خویش کشیدم غبار صحرا را
جنون کشانده به جایی مرا که نشناسم
                                      طریق کعـبه و بتخانه و کلیسا را
تمام عمر به خورشید و ماه ناز کنم
                                      اگر به خانه تاریک من نهی پا را
نسیم صبح ز راهی که امدی برگرد 
                                       ببر سلام ز من آن عزیز زهرا را

 

 







نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:45 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

منتظریم

نمیدونم چه جوری شروع کنم ، ولی از همه معذرت میخوام چون قدرت دست نوشته هام و تکلمم خوب نیست و اگر کمی و کاستی دیدن به بزگواری خودتون ببخشید

 

آقا جان !! شنیده ام که آخر هفته نامه های اعمالمان رابه دست تو میدهند و تو اشک میریزی ، مگر چه چیزی نوشته شده است ؟! آری میدانیم ، در شب میلادت دیدم که چطور میان کوچه ها به جای انتظار بر روی خون شهدا قدم میزدیم ،  یاد هر چیزی هستیم به غیر از اشکهای مهدی زهرا ، دیگر صدای مولای خود را نمیشنویم که صدا میزند ای مسلمانان گناه نکنید ، باگناهانتان پهلوی مادرم زهرا را به درد می آورید ، با گناهانتان خون به زمین ریخته شده شهدا را پایمال میکنید ، اما کو گوش شنوا ؟ ما گوشهایمان نمی شنود ، لعل لبمان خاموش است و چشمهایمان بسته .

وای به حال ما که مهدی زهرا تنهاستو گریان و ما در مجالس خود گرد گناه و معصیت غوطه ور شدیم  و نبودنت برای ما عادت شده است ، عادت که چه عرض کنیم !! نبودنت برای ما چه خوشایند شده است ، آیا شادیمان در روز میلادت برای تو بود یا برای اینکه تو نیامدی ؟ انگار که تو نباشی ما راحتریم .

دیشب كسى براى تو سجاده وا نكرد ** بغضى ترك ندید و گلویى صدا نكرد

انگار ما بدون حضور تو راحتیم ** وقتى كسى براى ظهورت دعا نكرد

مهدی جان کوچه های انتظار را نگاه میکنیم و دست به دعا میگیریم ، تو را صدا میزنیم و میخوانیم که مهدی بیا ، بیا و ما را رها کن از زندان وانفسایمان ، بیاو ما را رها کن از این قلو زنجیری که خود را به ان دچار کردیم ، او در میان کوچه ها منتظر است و ما در خواب غفلت در غیبت کبری رفته ایم اما نه !! آقا نیایی بهتر است !!

میدانی چرا میگویم نیا ؟ چون میترسم من هم مانند همان کوفیانی شوم که به مولای خود نامه دعوت دادن و گفتن منتظریم ولی ندای لبیک مولای خود را با تیرهایشان دادن ، ما هم با گناهانمان به شما تیر میزنیم و تو را آزار میدهیم .

آقا جان اگر حجاب ظهورت وجود تار من است ، به حق زینب (س) بمیرم چرا نمی آیی ؟

اللهم عجل لولیک الفرج

 یا علی



منبع وبلاگ:

iman-iran2ost/

 







نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:44 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

آمدی آن که انتظاربه پایش پیر خواهد شد.

 

و شکوفه های عدالت به یادش جوان.

 

 

مردی که ترنم آهنگ زبور است و تجلی وعده ی تورات ،او که دم مسیحایی انجیل است و آینه ی تماشایی قرآن .

 

نگران چه هستید زمینی یان ؟

 

کسی می آید که تمام جاده های موازی غبار رسیدنش را نفس می کشد و آفتاب خواهد دمید.

 

نور از تمام روزنه ها جاری خواهد شد و خمیازه های خواب زدگان تاریخ پایان خواهد داد.

 روزی مثل فردا....

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

 







نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:43 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

به هوش باشید که:


برگزیده آسمان از میان تمامى مخلوقات مى‏آید. گوش به فرمانش فرا دهید و طاعتش را گردن نهید! گریزگاهى نیست، چه در التهاب این نداى فراگیر آسمانى خفتگان در بستر بى خبرى از جاى بر مى‏خیزند. ایستادگان از سر غرور و نخوت برجاى میخ کوب شده و با بازوانى لرزان بر زمین مى‏غلتند! نشستگان از سرِ ناچارى در حیرتى تام، از جاى بر مى‏خیزند و همگان در اضطرابى سخت مى‏مانند تا دریابند آنها را چه رسیده است.


دیرى نمى‏پاید که صدایى دیگر همه را به خود مى‏آورد. نغمه‏اى گوشنواز:

 

من آن بقیت خدایم، دلیلى از سوى او و خلیفه‏اى در میان بندگان، آمده‏ام، آگاه باشید که این آمدن، شما را بهترین بشارت است. کاش نیک دریابیدش، انقلابى بزرگ آسمان و زمین را در بر مى‏گیرد و حیرت آنى زمینیان را رها نمى‏سازد و آنان که شنیدن نغمه دل انگیزش را انتظار مى‏کشند. اى یاران برجسته و اى هم رازان و هم رزمان من! اى همه کسانى که خدایتان شما را براى یارى من برگزیده! اى ذخیره‏هاى خداوندى! به سوى من آیید.

 

 

 







نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:42 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

وقتی دلتنگی به ثانیه ثانیه جانمان هجوم می آورد وقتی دور و برت را نگاه می کنی کسی نیست که برایش غصه تعریف کنی.وقتی حس می کنی حوالی یت تو را به غفلتی خاموش فرو می برد ،به وعده ی خدا که ایمان داری پس حوصله کن،می آید.

 

 

رجب با همه ی زیبایی اش برایمان دست تکان می دهد و رد پای نورانی شعبان کم کم

روی سینه های تنگمان می نشیند،تا روزهایمان را شاد کند.

 

در خبرها می خوانند خورشید گرفت، چه باک ما به روزهای بی خورشید عادت کرده

ایم .

اللهم عجل لولیک الفرج

 

 







نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:41 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

مهدی جان ! اگر ما را به خیمه گاهت راهی نیست ، حرفی نیست ...  ، تنها پیراهنت را که  با عطر وجودت در آمیخته است .  بر صورتمان افکنند ،  باشد تا بیناییمان را به دست آوریم ، و به مسرت درآییم ، و در امن و امانت پناه گیریم.

 







نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:40 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

چه خوب آرام می گیرد دلم با یاد تو! آری


کسی در گوش من گوید که تو یک روز می آیی



 

بسی تنهایی و رنج و بسی رؤیای نافرجام


شدند یک کوله بار بر پشت این شبگرد تنهایی



صدایت می کنم هرروز و شب آرام وآهسته



بگو ای منتظر چون من در این ویرانه با مایی



اگر امروز من رنگ خزان است باوری گوید:



به روح زخمی انسان قسم ، منجی فردایی



تو تندیس طلوع سبزعشقی آخرین امید



منم رنگ غروب وغم ، نمی پرسی چه غمهایی



غم تنها شدن در جمع، غم نامردی مردان



غم مردن میان سرزمین مادری دروهم و تنهایی



تمام هستی ام جانا فدای خال لبهایت



زپا افتاده ام دیگرببین گشتم تماشایی



تمام سهم من از تو حضوری سبز در رؤیاست


 


به جان عشق دستم را بگیر مرد اهورایی



گذشتند جمعه ها بی تو همه خاموش و تکراری



من امشب زخمی هجران تو ، مهدی نمی آیی؟

 

 







نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:39 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

خیال آمدنت دیشبم به سر می زد
نیامدی که ببینی دلم چه پر می زد

به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت
خیال روی تو نقشی به چشم تر می زد

دریچه ای به تماشای باغ وا می شد
دلم چو مرغ گرفتار بال و پر می زد

تمام شب به خیال تو رفت و ، می دیدم
که پشت پرده ی اشکم سپیده سر می زد

(شاعر : هوشنگ ابتهاج)

 

 







نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:38 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

خوشا بحال شیعیان ما که در غیبت قائم به ریسمان دوستی ما چنگ می زنند،بر ولایت ما پایدارند و

از دشمنانمان بیزار .آنها از ما و ما از آنهاییم .

 

 

خوشا بحالشان ،خوشا بحالشان به خدا سوگند قیامت آنها کنار ما و هم رتبه ی مایند.

 

ای حضرت قائم

 

باور کن سخت است این چشم به راهی ها برای ما که زبان و دلمان یکی نیست.اما هر چه هستیم

دوست داریم همیشه  زیر حَرم نگاه تو باشیم .به دلمان افتاده با این حال هم رها نمی شویم .

 

خدا عجب حوصله ای دارد.

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 







نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:37 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

هوشدار ای منتظر دیگر شده وقت ظهور

وقت تشریف ملائک در رکاب کوه نور


 

موسی عمران که روح قدسی اش تاراج دل

گو تلمذ کن ز ساحت تا شوی همپای هور



گو به عیسی کو بیاید تا - به صف تشنگان

می بیاشامد زساقی با دو صد طیران و شور



آن می ساقی که باشد مرهم و معجون دل

دیده را نه بلکه دل بینا کند از فرد کور



لرزه افتد بر دل ظالم چو آید نام او

چون ستاند داد مظلوم از ید حکام جور



ای محب دل را بکن منزلگه آن رهنما

آنکه باشد قائم و آل محمد جمله پور


 

 







نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:35 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

آنکه هروقت که به مشکل بر می خوریم صدایش می کنیم، چه گفته است؟

آنکه شاید فقط جمعه ها، یا شبهای قدر آن هم شب بیست و سوم و یا ولادتش یادش می کنیم، چه گفته

 

است؟

آنکه به بهانه ولادتش به هر شادی ای دست می زنیم، چه گفته است؟

آنکه شاید بارها به او قول داده ایم و او کمک ما کرده است در هر کاری ولی ما پیمان شکسته ایم، چه گفته است؟

آنکه بی هیچ منتی حتی یک سلام که به او هر روز صبح می کنیم، آن هم به خاطر خودش نه، بلکه بخاطر خودمان و زندگیمان، چه گفته است؟

آنکه شبها برای ما اشک می ریزد و دعا می کند و ما بی خیال او راحت خوابیده ایم، چه گفته است؟

آنکه به اسم او به هر کاری دست می زنیم و برای ما رضای غیر مهم است نه او، چه گفته است؟

آنکه چه دانشجو، چه طلبه، چه کارمند، چه کاسب، چه کارگرو... بی خیال او شده ایم، چه گفته است؟

 

آری آن وجود نازنین که یکی از نشانه های غربت او ما می باشیم که چون مایی از آن وجود نازنین صحبت می کندفقط این را گفته است که« ما را از شیعیان دور نمی کند مگر اعمال و رفتارهای آنان که به ما میرسد وبرای ما نا خوشایند است و دور از انتظار است»( بحار، جلد 53).

پس بیایید مواظب اعمال خودمون باشیم تا خدای نکرده باعث ناراحتی آقا امام زمون نشیم

 

 







نظرات 0
تاريخ : چهارشنبه 16 دی 1388  | 10:34 PM | نويسنده : Mohammad ali Hajian

 

همه هست آرزویم كه ببینم از تو رویى

چه زیان تو را كه من هم برسم به آرزویى؟ !

به كسى جمال خود را ننموده‏یى و بینم


 

همه جا به هر زبانى، بود از تو گفت و گویى !

غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم


تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از میانه، گویى !

به ره تو بس كه نالم، زغم تو بس كه مویم


شده‏ام زناله، نالى، شده‏ام زمویه، مویى

همه خوشدل این كه مطرب بزند به تار، چنگى

من از آن خوشم كه چنگى بزنم به تار مویى !

چه شود كه راه یابد سوى آب، تشنه كامى؟


چه شود كه كام جوید زلب تو، كامجویى؟

شود این كه از ترحّم، دمى اى سحاب رحمت !

من خشك لب هم آخر زتو تر كنم گلویى؟
!

بشكست اگر دل من، به فداى چشم مستت
!

سر خمّ مى سلامت، شكند اگر سبویى


همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا

تو قدم به چشم من نه، بنشین كنار جویى !

نه به باغ ره دهندم، كه گلى به كام بویم


نه دماغ این كه از گل شنوم به كام، بویى

زچه شیخ پاكدامن، سوى مسجدم بخواند؟ !

رخ شیخ و سجده‏گاهى، سرما و خاك كویى


بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمى

بنموده مو سپیدم، صنم سپیدرویى !

نظرى به سوى ( رضوانىِ)دردمند مسكین


كه به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویى‏

فصیح الزمان شیرازى ( رضوانى )

 

 







نظرات 0

تعداد کل صفحات : 7 :: 1 2 3 4 5 6 7