زندگاني امام علي ، انار بهشتی برای وصی پیامبر

روی جبرئیل دو انار برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آورد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یکی از آن انارها را خورد و انار دیگر را دو نصف کرد، نیمی از آن را خود خورد و نیم دیگر را به علی (علیه‏السلام) داد و آن حضرت آن را خورد سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی (علیه‏السلام) فرمود:
برادرم! آیا می‏دانی این دو انار چه بود؟ علی (علیه‏السلام) عرض کرد: نه نمی‏دانم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: انار اولی نبوت بود که مخصوص من است و تو از آن بهره‏ای نداری ولی دیگری علم و دانش بود که تو در آن با من شریک هستی (322)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، نزول فرشتگان در شب قدر

عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، هر گاه عمر و ابوبکر به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‏آمدند می‏دیدند که آن حضرت سوره قدر را با خشوع و گریه قرائت می‏کند و آنرا با حالی جانسوز می‏خواند عمر و ابوبکر عرض کردند: ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم! چقدر دلت هنگام قرائت این سوره می‏سوزد؟ چرا؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود برای آنکه در شب قدر چشمم فرشتان را دیده و دلم فهمیده است و برای آنچه که دل این شخص (اشاره به علی (علیه‏السلام)) پس از من در شب قدر آن را می‏فهمد و در می‏یابد، می‏گریم.
عمر و ابوبکر عرض کردند: مگر شما در شب قدر چه دیده‏اید و او (علی (علیه‏السلام)) در آن شب چه می‏بیند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روی زمین برای آنها نوشت تنزل الملائکة والروح فیها باذن ربهم من کل امر ‏
آنگاه فرمود: پس از آنکه خداوند می‏فرماید: برای تقدیر هر کار آیا دیگر چیزی باقی می‏ماند؟ عمر و ابوبکر عرض کردند نه، چیزی باقی نمی‏ماند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آیا می‏دانید، که شخصی که هر امری بر او نازل می‏شود کیست؟ آنها عرض کردند: او تو هستی، ای رسول خدا. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آری، ولی آیا بعد از رحلت من نیز شب قدر وجود دارد؟ آنها گفتند: آری وجود دارد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آیا بعد از من باز در شبهای قدر آن امر (تقدیر کارها) نازل می‏شود؟ عمر و ابوبکر گفتند: آری؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بنابراین بعد از من نزول هر چیزی در شب قدر بر چه شخصی است؟
عمر و ابوبکر گفتند: نمی‏دانیم آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست مبارک خود را بر سر علی (علیه‏السلام) نهاد و فرمود:
ان لم تدر یا فا در یا هو هذا من بعدی، اگر نمی‏دانید، اینک بدانید، آن شخص بعد از من این اشاره به علی (علیه‏السلام) است. !


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، اشدء اعلی الکفار

در جریان فتح مکه که در سال هشتم هجرت واقع شد دو نفر از کافران که هنوز تسلیم نشده بودند با علی (علیه‏السلام) رخ به رخ شدند و از دست آن حضرت فرار کردند این دو نفر یکی هبیرة بن وهب شوهر ام هانی خواهر امام علی (علیه‏السلام) بود (320) و دیگری پسر عموی هبیره بود. علی (علیه‏السلام) این دو نفر را تعقیب کرد این دو نفر به خانه ام هانی آمده و خود را در آن خانه مخفی ساختند.
علی (علیه‏السلام) در حالی که شمشیر در دست داشت به دنبال آن دو نفر به در خانه ام هانی خواهر خود رسید، ام هانی که هشت سال بود برادرش علی (علیه‏السلام) را ندیده بود در برابر او ایستاد و گفت: از این دو نفر چه می‏خواهی؟
علی (علیه‏السلام) دست رد به سینه ام هانی زد و او را رد کرد تا آن دو نفر را طبق دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گردن بزند، ام هانی به علی (علیه‏السلام) گفت: آیا می‏خواهی وارد خانه‏ام شوی و حریم و احترام مرا بشکنی و شوهرم را بقتل برسانی تو پس از هشت سال، از من واهمه نمی‏کنی؟!
حضرت علی (علیه‏السلام) که پیوند مکتبی را بر پیوند نسبی مقدم می‏داشت فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خون این دو نفر را هدر دانسته بنابراین به ناچار باید فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در مورد قتل این دو نفر اجرا کنم پس از این جریان ام هانی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و دید آن حضرت غسل می‏کند و دخترش حضرت زهرا علیهاالسلام با گرفتن پارچه بلندی آن حضرت را پوشانده که کسی آن حضرت را هنگام غسل نبیند.
آن حضرت پس از غسل هشت رکعت نماز خواند و پس از نماز ام هانی را دید و فرمود: به به! خیر مقدم ام هانی! چه موجب شده که اینجا آمده‏ای؟
ام هانی جریان برخورد شدید علی (علیه‏السلام) را بازگو کرد در این هنگام علی (علیه‏السلام) از راه رسید، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تا او را دید لبخندی زد و فرمود: با ام هانی چه کردی؟ بعدها شوهر ام هانی به نجران گریخت و در همانجا در حال کفر مرد و پسر عموی او برگشت و دیگر کسی متعرض او نشد.(321)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، رمضان نشانه ضیافت الله

سه نفر از خارج مدینه می‏خواستند خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برسند شبانه وارد مدینه شدند و گفتند: اگر بخواهیم هر سه نفر ما میهمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم باشیم ممکن است سبب مزاحمت ایشان بشود بنابراین یکی از آنها گفت: من به منزل پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم می‏روم، دومی گفت: من هم به منزل علی (علیه‏السلام) می‏روم، سومی گفت: من هم به مسجد می‏روم تا میهمان خانه خدا باشم.
فردا هر سه نفر آنها در مسجد جمع شدند و یک به یک ماجرای شب گذشته خویش را تعریف کردند میهمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا در خوراک شیر خودش شریک کرد و سیر شدم و خوابیدم. دومی گفت: من هم با علی (علیه‏السلام) هم خوراک شدم و سیر شده و خوابیدم. سومی گفت: من هم گرسنگی کشیدم و درست خوابم نبرد: در این هنگام وحی بر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد که به میهمان ما بگو: اگر پذیرایی بهتر از گرسنگی بود ما از تو پذیرایی می‏کردیم (319)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، حیله گر در دام خود افتاد

هنگامی که اسلام در مدینه به اوج خود رسید عبدالله بن ابی که از روسای یهود بود نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حسادت می‏ورزید عبدالله در صدد قتل حضرت بر آمد لذا به بهانه جشن عروسی دخترش، ولیمه و طعامی تهیه نمود و حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم و اصحابش، از جمله امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) را نیز دعوت کرد و در میان صحن خانه خود چاله‏ای حفر کرد و داخل آن چاله را پر از شمشیر و نیزه‏های زهرآلود نمود و روی آن را با فرش پوشانید و جمعی از یهودیان را هم با شمشیرهای برهنه و زهر آلود پنهان نمود که وقتی آن حضرت و اصحابش پا روی آن حفره گذاشتند و در حفر افتادند آنها نیز با یک حمله همه را از بین ببرند هم چنین در طعام میهمانی خود زهر ریختند تا بتوانند از طرق مختلفی به هدف پلید خودشان برسند قبل از آمدن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب آن حضرت؛ جبرئیل نازل شد و گفت: خداوند متعال می‏فرماید: به خانه عبدالله بن ابی برو و هر کجا را به اصحابت نشان داد بنشینید و هر غذایی که نزد شما گذاشت تناول نمایید که من شما را از شر و کیدی حفظ خواهم کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اصحابش وارد منزل او شدند آن ملعون آنها را دعوت کرد تا در صحن خانه بنشینند نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با همه یارانش روی فرشی که زیرش گودال بود نشستند عبدالله از اینکه آنها در گودال نیفتادند بسیار تعجب کرد چون از این راه ناامید شد طعام مسموم شده را آورد تا شاید به هدف خود برسد حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم به امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) فرمود: این دعا را بخوان و خودش هم خواند، دعا این بود:
بسم الله الشافی بسم الله الکافی بسم الله المعافی بسم الله الذی لا یضر مع اسمه شیی و لا داء فی الارض و لا فی السماء و هوالسمیع العلیم ‏
سپس همه آنها غذا را خوردند و از آن مجلس بیرون آمدند عبدالله وقتی دید آن طعام مسموم ضرری به آنها نرسانید چنین گمان نمود که اشتباه کرده و زهر را در آن طعام نریخته‏اند، برای همین به افرادی که با شمشیرهای زهرآلود آماده کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند امر کرد که تا از باقیمانده غذا بخورند از طرفی دختر عبدالله که خود در توطئه قتل نقش داشت از آنجا که از فرو نرفتن فرش تعجب کرده بود، رفت و روی فرش نشست که ناگهان به گودال افتاد و کشته شد و از آن طرف تمام یهودیانی که طعام باقیمانده را خوردند همه آنها نیز کشته شدند عبدالله بعد از این واقعه به تمام اقوام خود دستور داد که این ماجرا را برای کسی نقل کنند بدینسان مراسم عروسی که آن ملعون برای دخترش ترتیب داده بود تبدیل به عزا شد زمانی که خبر واقعه به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید از عبدالله علت فوت آنها را پرسید، عبدالله گفت: دخترم از پشت بام افتاده و افراد دیگر به مرض اسهال مرده‏اند.(318)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، مسئله رد الشمس

امام صادق (علیه‏السلام) می‏فرماید: یک روز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در بیرون شهر مدینه (316) بعد از ظهر خسته بود سر خود را در دامن امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) گذاشت و خوابید مقداری خواب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم طول کشید که به حسب پاره‏ای از روایات وقت فضیلت نماز عصر گذشت امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) مبتلا شد بین دو کار؛ یکی خواندن نماز عصر و یا استراحت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم!؛ حضرت علی (علیه‏السلام) هیچ حرکتی نکرد تا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خواب راحتی کرده باشد وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از خواب بیدار شد علی (علیه‏السلام) عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من نماز عصر را نخوانده‏ام.
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی! برخیز و رو به آفتاب بایست و اول سلام کن، بعد از او بخواه تا با تو سخن بگوید بعد از او درخواست کن که برگردد در موضع خاص اقامه نماز عصر؛ تا تو بتوانی نمازت را به وقت فضیلت آن بخوانی.
آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سلام کردن به آفتاب را گفت: یا اباالحسن بگو: السلام علیک یا خلق الله وقتی علی (علیه‏السلام) به آفتاب سلام کرد، از آفتاب صدا بلند شد فقالت، علیک السلام یا اول یا آخر یا ظاهر و یا باطن، من ینجی محبیه و یوبق مبغضیه؛ سلام بر تو ای اول و ای آخر و ای ظاهر و ای باطن؛ خدای عالم دوست تو را نجات می‏دهد و دشمن ترا هلاک می‏کند. آنگاه آفتاب برگشت و این فضیلتی است بنام ردالشمس که اختصاص به آن حضرت دارد البته مسئله برگشت آفتاب برای امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) نیز یکبار در راه جنگ صفین برای امام اتفاق افتاده است سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی (علیه‏السلام) بگویم آنچه را که آفتاب به تو گفت: یا خودت می‏گویی حضرت عرض کرد: اگر شما بفرمائید شیرین‏تر است حضرت فرمود: خورشید به تو گفت: یا اول یا آخر یا ظاهر و یا باطن آیا می‏دانی یعنی چه؟ یعنی: یا اول من آمن بالله و رسوله یعنی، ای کسی که تو اول مؤمن بخدا و رسولش هستی و انت الاخر آخرین کسی که با من عهد می‏بندد و من از دنیا می‏روم تو هستی (در نفس آخر؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سرش در دامن علی (علیه‏السلام) بود و از دار دنیا رفت).
انت الظاهر علی جان تو کسی هستی که آیات خدا را ظاهر می‏کنی (هر که علی (علیه‏السلام) را شناخت خدا را شناخته است)
انت الباطن علی جان تو کسی هستی که آیات خدا را ظاهر می‏کنی (هر که علی (علیه‏السلام) را شناخت خدا را شناخته است)
انت الباطن یعنی توئی آن پنهانی که کسی حقیقت ترا نفهمید؛ یا علی (علیه‏السلام) کسی تو را نشناخت غیر از من و حق تعالی؛ چنانچه کسی نشناخت خداوند را جز من و تو.(317)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، پیوند ناگسستنی

حضرت علی (علیه‏السلام) هر روز یک نوبت و هر شب یک نوبت به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‏رفت، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با او خلوت می‏کرد و در هر موضوعی عی (علیه‏السلام) را به رموز و اسرار آن آگاه می‏نمود، و هیچ چیز را از علی (علیه‏السلام) پنهان نیم کرد اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‏دانستند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جز با علی (علیه‏السلام) اینگونه خصوصی نبود.
اگر علی (علیه‏السلام) در خانه خود بود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نزد علی (علیه‏السلام) می‏رفت و بیشتر همنشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با علی (علیه‏السلام) در خانه او صورت می‏گرفت، گاهی که علی (علیه‏السلام) به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‏رفت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زنان خود را از خانه بیرون می‏کرد و تنها با علی (علیه‏السلام) هم سخن می‏شد ولی تنها که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خانه علی (علیه‏السلام) می‏آمد فاطمه و پسران فاطمه (یعنی حسن و حسین (علیه‏السلام)) را از خانه بیرون نمی‏کرد علی (علیه‏السلام) هر سؤالی می‏کرد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پاسخ می‏داد وقتی که سوالش تمام می‏شد و سکوت می‏کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آغاز سخن می‏کرد، هیچ آیه‏ای بر رسول خدا نازل نشد مگر اینکه آن را برای علی (علیه‏السلام) می‏خواند و املا می‏فرمود، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همه احکام از حلال و حرام و امر و نهی گذشته و آینده و کتاب را که بر پیامبران قبل نازل شد را به علی (علیه‏السلام) آموخت و علی (علیه‏السلام) همه آنها را به خاطر خود سپرد و حتی یک حرف از آن را فراموش نکرد.(315)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، کتاب مصحف فاطمه

امام صادق (علیه‏السلام) می‏فرماید: فاطمه علیهاالسلام 75 روز بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زنده بود و در این مدت از فراق پدر بسیار غمگین بود جبرئیل نزد فاطمه علیهاالسلام می‏آمد و او را دلداری می‏داد و احوال و مقام پدرش را برای او بیان می‏کرد و حوادث آینده را که دشمنان چه عملی نسبت به فرزندان او روا می‏دارند را به او خبر می‏داد حضرت فاطمه علیهاالسلام جریان را به علی (علیه‏السلام) گزارش داد حضرت علی (علیه‏السلام) به فاطمه علیهاالسلام فرمود: هر گاه حضور فرشته را احساس کردی و صدایش را شنیدی مرا خبر کن.
فاطمه علیهاالسلام هنگامی که احساس حضور فرشته را می‏کرد و صدایش را می‏شنید به علی (علیه‏السلام) اطلاع می‏داد و علی (علیه‏السلام) نزد فاطمه علیهاالسلام می‏آمد و هر چه می‏شنید می‏نوشت تا آنکه از آن سخنان مصحف فاطمه علیهاالسلام را به وجود آورد.(314)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، فراموش نخواهی کرد

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دست مبارک خود را بر سینه علی (علیه‏السلام) نهاد و چنین دعا کرد: خدایا قلب علی (علیه‏السلام) را از علم و شناخت و حکم و نور پر کن.
علی (علیه‏السلام) می‏فرماید: من به حضرت عرض کردم: ای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم پدر و مادرم به قربانت، از زمانی که آن دعا را درباره من کردی چیزی را فراموش نکردم و هر آنچه که ننوشتم از یادم نرفت اکنون با این حال ترس آن هست که فراموش کنم؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: لا لست اتخوف علیک النسیان و الجهل؛ نه، در مورد تو ترس فراموشی و نادانی ندارم (313).


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، تزویج دو نور

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرشته‏ای را که 24 چهره داشت دید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: ای محبوبم جبرئیل! من هیچگاه تو را به این صورت ندیده بودم
فرشته عرض کرد: یا رسول الله من جبرئیل نیستم بلکه خداوند مرا فرستاده تا ازدواج بین دو نور را برقرار سازم.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کدام نور را با کدام نور؟ فرشته گفت: فاطمه علیهاالسلام را با علی (علیه‏السلام)؛ وقتی که آن دو فرشته پشت گردانید در میان دو شانه او چنین نوشته شده بود: محمد رسول الله، علی (علیه‏السلام) وصیه؛ محمد صلی الله علیه و آله و سلم رسول خدا است و علی (علیه‏السلام) وصی رسول خدا است
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آن فرشته فرمود: این نوشته بین دو شانه تو از چه وقت نوشته شده است؟ فرشته عرض کرد: از 22 هزار قبل از خلقت آدم (علیه‏السلام) نوشته شده است(312)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، دوست خالص مرا حاضر کنید

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در بستر رحلت بود به حاضران فرمود: ادعولی خلیلی؛ دوست خالص مرا حاضر کنید آن دو زن (حفصه و عاشیه) به دنبال پدران خود فرستادند وقتی آن دو نفر حاضر شدند تا چشم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آنها افتاد از آنها روی گردانید سپس بار دیگر فرمود:
خلیل و دوست خالص مرا حاضر کنید9
آنگاه به دنبال علی (علیه‏السلام) فرستادند هنگامی که علی (علیه‏السلام) وارد شد و چشم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آن حضرت افتاد به او متوجه شد و سخنانی به او فرمود وقتی که علی (علیه‏السلام) از خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خارج شد عمر و ابوبکر به علی (علیه‏السلام) گفتند:
خلیل تو، چه سخنی به تو گفت؟ علی (علیه‏السلام) فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هزار باب علم را به من خبر داد که از هر باب آن هزار باب دیگر گشوده می‏شود و هزار حرف به من آموخت که هر حرف آن، کلید هزار حرف دیگر است.(311)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، انفاق در رکوع

نجاشی از زمامداران مهربان و عادل حبشه بود که اسلام را پذیرفت بعدها برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هدایایی نیز فرستاد که از جمله آنها یک دست رولباسی گران قیمت بود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنرا گرفت و به علی (علیه‏السلام) بخشید علی (علیه‏السلام) آن را پوشید (ولی چون علی (علیه‏السلام) زاهد بود گوئی آن لباس را نیم پسندید لذا در انتظار فقیری بود تا آن را به او ببخشد) علی (علیه‏السلام) به مسجد رفت و در آنجا مشغول نماز شد هنگامی که در رکعت دوم به رکوع رکعت دوم رفت فقیری به پیش آمد و گفت: السلام علیک یا وی الله و اولی بالمؤمنین من انفسهم تصدق علی (علیه‏السلام) مسکین؛سلام بر تو ای ولی خدا و ای کسی که نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتری، به فقیر صدقه‏ای بده
حضرت علی علی (علیه‏السلام) در همان حالت رکوع آن روپوش را به سوی فقیر انداخت و اشاره کرد که بردارد...(310)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، اتمام حجت عجیب

آن، هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رحلت کرد و ابوبکر بر مسند خلافت غاصبانه نشست روزی علی (علیه‏السلام) ابوبکر را دید و به او فرمود: ای ابوبکر قرآن می‏فرماید: و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون؛ هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شده‏اند، مردگانند، بلکه آنها زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‏شوند (308)
و من گواهی می‏دهم که محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شهید از دنیا رفت سوگند به خدا آن حضرت نزد تو می‏آید، وقتی که نزد تو آمد یقین کن؛ چرا که شیطان نمی‏تواند خود را به صورت آن حضرت در آورد.
آنگاه امام علی (علیه‏السلام) دست ابوبکر را گرفت و شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به او نشان داد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ابوبکر فرمود:
یا ابابکر آمن بعلی و باحد عشر من ولده، انهم مثلی الا النبوة و تب الی الله مما فی یدک، فانه لا حق لک فیه ای ابوبکر به (امامت) علی (علیه‏السلام) و یازده فرزندش ایمان بیاور، آنها (در مقام رهبری و در وجوب اطاعت از آنها) مانند من هستند فقط مقام نبوت ندارند از آنچه در دست گرفته‏ای در پیشگاه خدا توبه کن زیرا تو در آن مقام حقی نداری سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از رفت و دیده نشد.(309)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، وعده خداوند

روزی جمعی از مردم گرد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حلقه زده بودند آن گاه حضرت فرمود: خداوند امت مرا در جهان طینت و سرشت، به من نشان داد و نامهای آنها را به من آموخت چنانکه به آدم (علیه‏السلام) آموخت آنگاه رهبران و زمامداران از کنار من گذشتند من برای علی (علیه‏السلام) و شیعیانش از درگاه خدا طلب آمرزش کردم
خداوند یک مطلب را درباره شیعیان علی (علیه‏السلام) به من وعده داد.
شخصی پرسید: ای رسول خدا! آن مطلب چیست؟.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آن مطلب وعده داده شده چنین بود: آمرزش برای مؤمنان شیعه و عفو از گناهانشان و تبدیل گناهان آنها به پاداش و نیکی‏ها. (307)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، دو روز مثل هم

علی (علیه‏السلام) می‏فرماید: در واقعه صلح حدیبیه که مشرکان از ورود رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و همراهانش به شهر مکه جلوگیری کردند و آنها را از زیارت خانه خدا و مسجد الحرام باز می‏داشتند، پیمان نامه صلحی نوشته شد که من کاتب آن معاهده بودم، نماینده قریش، سهیل بن عمرو در اعتراض به نوشته معاهده مبنی بر اینکه محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده خداست گفت:
اگر ما باور می‏داشتیم که محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده خداست، با شما نزاعی نداشتیم و از او اطاعت می‏کردیم، پس رسول الله را از کنار نام او محو کن و بنویس محمد بن عبدالله.
به سهیل گفتم. علی رغم میل تو، به خدا سوگند که محمد صلی الله علیه و آله و سلم رسول و فرستاده خداست.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: علی! همان طور که او می‏گوید بنویس برای تو نیز چنین روزی در پیش خواهد بود (رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اشاره به معاهده حضرت علی (علیه‏السلام) با معاویه است)
(بنابر نقلی علی (علیه‏السلام) عرض کرد): ای فرستاده خدا! دستهای من قدرت ندارد که لفظ نبوت و رسالت را از نام شما محو نمایم. حضرت فرمود: پس دست مرا بر آن بگذار تا خود آن را محو نمایم آنگاه من دست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را روی جمله رسول الله گذاشتم و حضرت آن را محو کرد.
اما پس از گذشت چند سال تاریخ تکرار شد و آن روزی بود، که قرار داد صلح را میان خود و سپاه شام می‏نوشتند، چنین نوشتند:
به نام خداوند بخشنده مهربان، این قراردادی است میان علی ابن ابیطالب امیر مؤمنان و معاویة بن ابی سفیان...
عمروعاص و معاویه به مخالفت برخاستند و گفتند:
اگر ما تو را امیرمؤمنان می‏دانستیم با تو در ستیز نبودیم نام خود و پدرت کافی است، جمله امیرالمؤمنین را حذف کن
آن روز یاد سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم افتادم و گفتار او را حق یافتم.(306)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0