زندگاني امام علي ، انار بهشتی برای وصی پیامبر
روی جبرئیل دو انار برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آورد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یکی از آن انارها را خورد و انار دیگر را دو نصف کرد، نیمی از آن را خود خورد و نیم دیگر را به علی (علیهالسلام) داد و آن حضرت آن را خورد سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی (علیهالسلام) فرمود:
برادرم! آیا میدانی این دو انار چه بود؟ علی (علیهالسلام) عرض کرد: نه نمیدانم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: انار اولی نبوت بود که مخصوص من است و تو از آن بهرهای نداری ولی دیگری علم و دانش بود که تو در آن با من شریک هستی (322)
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، هر گاه عمر و ابوبکر به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میآمدند میدیدند که آن حضرت سوره قدر را با خشوع و گریه قرائت میکند و آنرا با حالی جانسوز میخواند عمر و ابوبکر عرض کردند: ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم! چقدر دلت هنگام قرائت این سوره میسوزد؟ چرا؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در جریان فتح مکه که در سال هشتم هجرت واقع شد دو نفر از کافران که هنوز تسلیم نشده بودند با علی (علیهالسلام) رخ به رخ شدند و از دست آن حضرت فرار کردند این دو نفر یکی هبیرة بن وهب شوهر ام هانی خواهر امام علی (علیهالسلام) بود (320) و دیگری پسر عموی هبیره بود. علی (علیهالسلام) این دو نفر را تعقیب کرد این دو نفر به خانه ام هانی آمده و خود را در آن خانه مخفی ساختند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
سه نفر از خارج مدینه میخواستند خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برسند شبانه وارد مدینه شدند و گفتند: اگر بخواهیم هر سه نفر ما میهمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم باشیم ممکن است سبب مزاحمت ایشان بشود بنابراین یکی از آنها گفت: من به منزل پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم میروم، دومی گفت: من هم به منزل علی (علیهالسلام) میروم، سومی گفت: من هم به مسجد میروم تا میهمان خانه خدا باشم. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
هنگامی که اسلام در مدینه به اوج خود رسید عبدالله بن ابی که از روسای یهود بود نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حسادت میورزید عبدالله در صدد قتل حضرت بر آمد لذا به بهانه جشن عروسی دخترش، ولیمه و طعامی تهیه نمود و حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم و اصحابش، از جمله امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را نیز دعوت کرد و در میان صحن خانه خود چالهای حفر کرد و داخل آن چاله را پر از شمشیر و نیزههای زهرآلود نمود و روی آن را با فرش پوشانید و جمعی از یهودیان را هم با شمشیرهای برهنه و زهر آلود پنهان نمود که وقتی آن حضرت و اصحابش پا روی آن حفره گذاشتند و در حفر افتادند آنها نیز با یک حمله همه را از بین ببرند هم چنین در طعام میهمانی خود زهر ریختند تا بتوانند از طرق مختلفی به هدف پلید خودشان برسند قبل از آمدن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب آن حضرت؛ جبرئیل نازل شد و گفت: خداوند متعال میفرماید: به خانه عبدالله بن ابی برو و هر کجا را به اصحابت نشان داد بنشینید و هر غذایی که نزد شما گذاشت تناول نمایید که من شما را از شر و کیدی حفظ خواهم کرد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: یک روز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در بیرون شهر مدینه (316) بعد از ظهر خسته بود سر خود را در دامن امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گذاشت و خوابید مقداری خواب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم طول کشید که به حسب پارهای از روایات وقت فضیلت نماز عصر گذشت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) مبتلا شد بین دو کار؛ یکی خواندن نماز عصر و یا استراحت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم!؛ حضرت علی (علیهالسلام) هیچ حرکتی نکرد تا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خواب راحتی کرده باشد وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از خواب بیدار شد علی (علیهالسلام) عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من نماز عصر را نخواندهام. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
حضرت علی (علیهالسلام) هر روز یک نوبت و هر شب یک نوبت به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میرفت، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با او خلوت میکرد و در هر موضوعی عی (علیهالسلام) را به رموز و اسرار آن آگاه مینمود، و هیچ چیز را از علی (علیهالسلام) پنهان نیم کرد اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میدانستند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جز با علی (علیهالسلام) اینگونه خصوصی نبود. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: فاطمه علیهاالسلام 75 روز بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زنده بود و در این مدت از فراق پدر بسیار غمگین بود جبرئیل نزد فاطمه علیهاالسلام میآمد و او را دلداری میداد و احوال و مقام پدرش را برای او بیان میکرد و حوادث آینده را که دشمنان چه عملی نسبت به فرزندان او روا میدارند را به او خبر میداد حضرت فاطمه علیهاالسلام جریان را به علی (علیهالسلام) گزارش داد حضرت علی (علیهالسلام) به فاطمه علیهاالسلام فرمود: هر گاه حضور فرشته را احساس کردی و صدایش را شنیدی مرا خبر کن. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دست مبارک خود را بر سینه علی (علیهالسلام) نهاد و چنین دعا کرد: خدایا قلب علی (علیهالسلام) را از علم و شناخت و حکم و نور پر کن. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرشتهای را که 24 چهره داشت دید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: ای محبوبم جبرئیل! من هیچگاه تو را به این صورت ندیده بودم نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در بستر رحلت بود به حاضران فرمود: ادعولی خلیلی؛ دوست خالص مرا حاضر کنید آن دو زن (حفصه و عاشیه) به دنبال پدران خود فرستادند وقتی آن دو نفر حاضر شدند تا چشم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آنها افتاد از آنها روی گردانید سپس بار دیگر فرمود: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
نجاشی از زمامداران مهربان و عادل حبشه بود که اسلام را پذیرفت بعدها برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هدایایی نیز فرستاد که از جمله آنها یک دست رولباسی گران قیمت بود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنرا گرفت و به علی (علیهالسلام) بخشید علی (علیهالسلام) آن را پوشید (ولی چون علی (علیهالسلام) زاهد بود گوئی آن لباس را نیم پسندید لذا در انتظار فقیری بود تا آن را به او ببخشد) علی (علیهالسلام) به مسجد رفت و در آنجا مشغول نماز شد هنگامی که در رکعت دوم به رکوع رکعت دوم رفت فقیری به پیش آمد و گفت: السلام علیک یا وی الله و اولی بالمؤمنین من انفسهم تصدق علی (علیهالسلام) مسکین؛سلام بر تو ای ولی خدا و ای کسی که نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتری، به فقیر صدقهای بده نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
آن، هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رحلت کرد و ابوبکر بر مسند خلافت غاصبانه نشست روزی علی (علیهالسلام) ابوبکر را دید و به او فرمود: ای ابوبکر قرآن میفرماید: و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون؛ هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شدهاند، مردگانند، بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند (308) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روزی جمعی از مردم گرد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حلقه زده بودند آن گاه حضرت فرمود: خداوند امت مرا در جهان طینت و سرشت، به من نشان داد و نامهای آنها را به من آموخت چنانکه به آدم (علیهالسلام) آموخت آنگاه رهبران و زمامداران از کنار من گذشتند من برای علی (علیهالسلام) و شیعیانش از درگاه خدا طلب آمرزش کردم نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (علیهالسلام) میفرماید: در واقعه صلح حدیبیه که مشرکان از ورود رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و همراهانش به شهر مکه جلوگیری کردند و آنها را از زیارت خانه خدا و مسجد الحرام باز میداشتند، پیمان نامه صلحی نوشته شد که من کاتب آن معاهده بودم، نماینده قریش، سهیل بن عمرو در اعتراض به نوشته معاهده مبنی بر اینکه محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده خداست گفت: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 زندگاني امام علي ، نزول فرشتگان در شب قدر
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود برای آنکه در شب قدر چشمم فرشتان را دیده و دلم فهمیده است و برای آنچه که دل این شخص (اشاره به علی (علیهالسلام)) پس از من در شب قدر آن را میفهمد و در مییابد، میگریم.
عمر و ابوبکر عرض کردند: مگر شما در شب قدر چه دیدهاید و او (علی (علیهالسلام)) در آن شب چه میبیند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روی زمین برای آنها نوشت تنزل الملائکة والروح فیها باذن ربهم من کل امر
آنگاه فرمود: پس از آنکه خداوند میفرماید: برای تقدیر هر کار آیا دیگر چیزی باقی میماند؟ عمر و ابوبکر عرض کردند نه، چیزی باقی نمیماند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آیا میدانید، که شخصی که هر امری بر او نازل میشود کیست؟ آنها عرض کردند: او تو هستی، ای رسول خدا. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آری، ولی آیا بعد از رحلت من نیز شب قدر وجود دارد؟ آنها گفتند: آری وجود دارد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آیا بعد از من باز در شبهای قدر آن امر (تقدیر کارها) نازل میشود؟ عمر و ابوبکر گفتند: آری؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بنابراین بعد از من نزول هر چیزی در شب قدر بر چه شخصی است؟
عمر و ابوبکر گفتند: نمیدانیم آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست مبارک خود را بر سر علی (علیهالسلام) نهاد و فرمود:
ان لم تدر یا فا در یا هو هذا من بعدی، اگر نمیدانید، اینک بدانید، آن شخص بعد از من این اشاره به علی (علیهالسلام) است. !
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، اشدء اعلی الکفار
علی (علیهالسلام) در حالی که شمشیر در دست داشت به دنبال آن دو نفر به در خانه ام هانی خواهر خود رسید، ام هانی که هشت سال بود برادرش علی (علیهالسلام) را ندیده بود در برابر او ایستاد و گفت: از این دو نفر چه میخواهی؟
علی (علیهالسلام) دست رد به سینه ام هانی زد و او را رد کرد تا آن دو نفر را طبق دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گردن بزند، ام هانی به علی (علیهالسلام) گفت: آیا میخواهی وارد خانهام شوی و حریم و احترام مرا بشکنی و شوهرم را بقتل برسانی تو پس از هشت سال، از من واهمه نمیکنی؟!
حضرت علی (علیهالسلام) که پیوند مکتبی را بر پیوند نسبی مقدم میداشت فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خون این دو نفر را هدر دانسته بنابراین به ناچار باید فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در مورد قتل این دو نفر اجرا کنم پس از این جریان ام هانی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و دید آن حضرت غسل میکند و دخترش حضرت زهرا علیهاالسلام با گرفتن پارچه بلندی آن حضرت را پوشانده که کسی آن حضرت را هنگام غسل نبیند.
آن حضرت پس از غسل هشت رکعت نماز خواند و پس از نماز ام هانی را دید و فرمود: به به! خیر مقدم ام هانی! چه موجب شده که اینجا آمدهای؟
ام هانی جریان برخورد شدید علی (علیهالسلام) را بازگو کرد در این هنگام علی (علیهالسلام) از راه رسید، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تا او را دید لبخندی زد و فرمود: با ام هانی چه کردی؟ بعدها شوهر ام هانی به نجران گریخت و در همانجا در حال کفر مرد و پسر عموی او برگشت و دیگر کسی متعرض او نشد.(321)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، رمضان نشانه ضیافت الله
فردا هر سه نفر آنها در مسجد جمع شدند و یک به یک ماجرای شب گذشته خویش را تعریف کردند میهمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا در خوراک شیر خودش شریک کرد و سیر شدم و خوابیدم. دومی گفت: من هم با علی (علیهالسلام) هم خوراک شدم و سیر شده و خوابیدم. سومی گفت: من هم گرسنگی کشیدم و درست خوابم نبرد: در این هنگام وحی بر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد که به میهمان ما بگو: اگر پذیرایی بهتر از گرسنگی بود ما از تو پذیرایی میکردیم (319)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، حیله گر در دام خود افتاد
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اصحابش وارد منزل او شدند آن ملعون آنها را دعوت کرد تا در صحن خانه بنشینند نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با همه یارانش روی فرشی که زیرش گودال بود نشستند عبدالله از اینکه آنها در گودال نیفتادند بسیار تعجب کرد چون از این راه ناامید شد طعام مسموم شده را آورد تا شاید به هدف خود برسد حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم به امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) فرمود: این دعا را بخوان و خودش هم خواند، دعا این بود:
بسم الله الشافی بسم الله الکافی بسم الله المعافی بسم الله الذی لا یضر مع اسمه شیی و لا داء فی الارض و لا فی السماء و هوالسمیع العلیم
سپس همه آنها غذا را خوردند و از آن مجلس بیرون آمدند عبدالله وقتی دید آن طعام مسموم ضرری به آنها نرسانید چنین گمان نمود که اشتباه کرده و زهر را در آن طعام نریختهاند، برای همین به افرادی که با شمشیرهای زهرآلود آماده کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند امر کرد که تا از باقیمانده غذا بخورند از طرفی دختر عبدالله که خود در توطئه قتل نقش داشت از آنجا که از فرو نرفتن فرش تعجب کرده بود، رفت و روی فرش نشست که ناگهان به گودال افتاد و کشته شد و از آن طرف تمام یهودیانی که طعام باقیمانده را خوردند همه آنها نیز کشته شدند عبدالله بعد از این واقعه به تمام اقوام خود دستور داد که این ماجرا را برای کسی نقل کنند بدینسان مراسم عروسی که آن ملعون برای دخترش ترتیب داده بود تبدیل به عزا شد زمانی که خبر واقعه به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید از عبدالله علت فوت آنها را پرسید، عبدالله گفت: دخترم از پشت بام افتاده و افراد دیگر به مرض اسهال مردهاند.(318)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، مسئله رد الشمس
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی! برخیز و رو به آفتاب بایست و اول سلام کن، بعد از او بخواه تا با تو سخن بگوید بعد از او درخواست کن که برگردد در موضع خاص اقامه نماز عصر؛ تا تو بتوانی نمازت را به وقت فضیلت آن بخوانی.
آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سلام کردن به آفتاب را گفت: یا اباالحسن بگو: السلام علیک یا خلق الله وقتی علی (علیهالسلام) به آفتاب سلام کرد، از آفتاب صدا بلند شد فقالت، علیک السلام یا اول یا آخر یا ظاهر و یا باطن، من ینجی محبیه و یوبق مبغضیه؛ سلام بر تو ای اول و ای آخر و ای ظاهر و ای باطن؛ خدای عالم دوست تو را نجات میدهد و دشمن ترا هلاک میکند. آنگاه آفتاب برگشت و این فضیلتی است بنام ردالشمس که اختصاص به آن حضرت دارد البته مسئله برگشت آفتاب برای امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) نیز یکبار در راه جنگ صفین برای امام اتفاق افتاده است سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی (علیهالسلام) بگویم آنچه را که آفتاب به تو گفت: یا خودت میگویی حضرت عرض کرد: اگر شما بفرمائید شیرینتر است حضرت فرمود: خورشید به تو گفت: یا اول یا آخر یا ظاهر و یا باطن آیا میدانی یعنی چه؟ یعنی: یا اول من آمن بالله و رسوله یعنی، ای کسی که تو اول مؤمن بخدا و رسولش هستی و انت الاخر آخرین کسی که با من عهد میبندد و من از دنیا میروم تو هستی (در نفس آخر؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سرش در دامن علی (علیهالسلام) بود و از دار دنیا رفت).
انت الظاهر علی جان تو کسی هستی که آیات خدا را ظاهر میکنی (هر که علی (علیهالسلام) را شناخت خدا را شناخته است)
انت الباطن علی جان تو کسی هستی که آیات خدا را ظاهر میکنی (هر که علی (علیهالسلام) را شناخت خدا را شناخته است)
انت الباطن یعنی توئی آن پنهانی که کسی حقیقت ترا نفهمید؛ یا علی (علیهالسلام) کسی تو را نشناخت غیر از من و حق تعالی؛ چنانچه کسی نشناخت خداوند را جز من و تو.(317)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، پیوند ناگسستنی
اگر علی (علیهالسلام) در خانه خود بود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نزد علی (علیهالسلام) میرفت و بیشتر همنشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با علی (علیهالسلام) در خانه او صورت میگرفت، گاهی که علی (علیهالسلام) به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میرفت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زنان خود را از خانه بیرون میکرد و تنها با علی (علیهالسلام) هم سخن میشد ولی تنها که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خانه علی (علیهالسلام) میآمد فاطمه و پسران فاطمه (یعنی حسن و حسین (علیهالسلام)) را از خانه بیرون نمیکرد علی (علیهالسلام) هر سؤالی میکرد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پاسخ میداد وقتی که سوالش تمام میشد و سکوت میکرد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آغاز سخن میکرد، هیچ آیهای بر رسول خدا نازل نشد مگر اینکه آن را برای علی (علیهالسلام) میخواند و املا میفرمود، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همه احکام از حلال و حرام و امر و نهی گذشته و آینده و کتاب را که بر پیامبران قبل نازل شد را به علی (علیهالسلام) آموخت و علی (علیهالسلام) همه آنها را به خاطر خود سپرد و حتی یک حرف از آن را فراموش نکرد.(315)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، کتاب مصحف فاطمه
فاطمه علیهاالسلام هنگامی که احساس حضور فرشته را میکرد و صدایش را میشنید به علی (علیهالسلام) اطلاع میداد و علی (علیهالسلام) نزد فاطمه علیهاالسلام میآمد و هر چه میشنید مینوشت تا آنکه از آن سخنان مصحف فاطمه علیهاالسلام را به وجود آورد.(314)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، فراموش نخواهی کرد
علی (علیهالسلام) میفرماید: من به حضرت عرض کردم: ای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم پدر و مادرم به قربانت، از زمانی که آن دعا را درباره من کردی چیزی را فراموش نکردم و هر آنچه که ننوشتم از یادم نرفت اکنون با این حال ترس آن هست که فراموش کنم؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: لا لست اتخوف علیک النسیان و الجهل؛ نه، در مورد تو ترس فراموشی و نادانی ندارم (313).
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، تزویج دو نور
فرشته عرض کرد: یا رسول الله من جبرئیل نیستم بلکه خداوند مرا فرستاده تا ازدواج بین دو نور را برقرار سازم.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کدام نور را با کدام نور؟ فرشته گفت: فاطمه علیهاالسلام را با علی (علیهالسلام)؛ وقتی که آن دو فرشته پشت گردانید در میان دو شانه او چنین نوشته شده بود: محمد رسول الله، علی (علیهالسلام) وصیه؛ محمد صلی الله علیه و آله و سلم رسول خدا است و علی (علیهالسلام) وصی رسول خدا است
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آن فرشته فرمود: این نوشته بین دو شانه تو از چه وقت نوشته شده است؟ فرشته عرض کرد: از 22 هزار قبل از خلقت آدم (علیهالسلام) نوشته شده است(312)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، دوست خالص مرا حاضر کنید
خلیل و دوست خالص مرا حاضر کنید9
آنگاه به دنبال علی (علیهالسلام) فرستادند هنگامی که علی (علیهالسلام) وارد شد و چشم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آن حضرت افتاد به او متوجه شد و سخنانی به او فرمود وقتی که علی (علیهالسلام) از خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خارج شد عمر و ابوبکر به علی (علیهالسلام) گفتند:
خلیل تو، چه سخنی به تو گفت؟ علی (علیهالسلام) فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هزار باب علم را به من خبر داد که از هر باب آن هزار باب دیگر گشوده میشود و هزار حرف به من آموخت که هر حرف آن، کلید هزار حرف دیگر است.(311)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، انفاق در رکوع
حضرت علی علی (علیهالسلام) در همان حالت رکوع آن روپوش را به سوی فقیر انداخت و اشاره کرد که بردارد...(310)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، اتمام حجت عجیب
و من گواهی میدهم که محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شهید از دنیا رفت سوگند به خدا آن حضرت نزد تو میآید، وقتی که نزد تو آمد یقین کن؛ چرا که شیطان نمیتواند خود را به صورت آن حضرت در آورد.
آنگاه امام علی (علیهالسلام) دست ابوبکر را گرفت و شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به او نشان داد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ابوبکر فرمود:
یا ابابکر آمن بعلی و باحد عشر من ولده، انهم مثلی الا النبوة و تب الی الله مما فی یدک، فانه لا حق لک فیه ای ابوبکر به (امامت) علی (علیهالسلام) و یازده فرزندش ایمان بیاور، آنها (در مقام رهبری و در وجوب اطاعت از آنها) مانند من هستند فقط مقام نبوت ندارند از آنچه در دست گرفتهای در پیشگاه خدا توبه کن زیرا تو در آن مقام حقی نداری سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از رفت و دیده نشد.(309)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، وعده خداوند
خداوند یک مطلب را درباره شیعیان علی (علیهالسلام) به من وعده داد.
شخصی پرسید: ای رسول خدا! آن مطلب چیست؟.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آن مطلب وعده داده شده چنین بود: آمرزش برای مؤمنان شیعه و عفو از گناهانشان و تبدیل گناهان آنها به پاداش و نیکیها. (307)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، دو روز مثل هم
اگر ما باور میداشتیم که محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده خداست، با شما نزاعی نداشتیم و از او اطاعت میکردیم، پس رسول الله را از کنار نام او محو کن و بنویس محمد بن عبدالله.
به سهیل گفتم. علی رغم میل تو، به خدا سوگند که محمد صلی الله علیه و آله و سلم رسول و فرستاده خداست.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: علی! همان طور که او میگوید بنویس برای تو نیز چنین روزی در پیش خواهد بود (رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اشاره به معاهده حضرت علی (علیهالسلام) با معاویه است)
(بنابر نقلی علی (علیهالسلام) عرض کرد): ای فرستاده خدا! دستهای من قدرت ندارد که لفظ نبوت و رسالت را از نام شما محو نمایم. حضرت فرمود: پس دست مرا بر آن بگذار تا خود آن را محو نمایم آنگاه من دست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را روی جمله رسول الله گذاشتم و حضرت آن را محو کرد.
اما پس از گذشت چند سال تاریخ تکرار شد و آن روزی بود، که قرار داد صلح را میان خود و سپاه شام مینوشتند، چنین نوشتند:
به نام خداوند بخشنده مهربان، این قراردادی است میان علی ابن ابیطالب امیر مؤمنان و معاویة بن ابی سفیان...
عمروعاص و معاویه به مخالفت برخاستند و گفتند:
اگر ما تو را امیرمؤمنان میدانستیم با تو در ستیز نبودیم نام خود و پدرت کافی است، جمله امیرالمؤمنین را حذف کن
آن روز یاد سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم افتادم و گفتار او را حق یافتم.(306)
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))