زندگاني امام علي ، علی خیر البریه است

ابن شهر آشوب به سند خود می‏نویسد: وقتی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت علی (علیه‏السلام) خبر شهادت برادرش جعفر طیار را در جنگ موته داد. حضرت وقتی، خبر شهادت برادر خود را شنید فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و در روایت دیگر از حضرت صادق (علیه‏السلام) روایت شده است که انا لله و انا الیه راجعون را پیش از حضرت علی (علیه‏السلام) کسی نگفته بود.(168)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، پیروی از علی

ابوبکر هذلی از شعبی روایت کرد: مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به من مطلبی بیاموز تا خداوند به سبب آن مرا نفعی بخشد. حضرت فرمود: بر تو باد به بخشش و کرم که در دنیا و آخرت به تو نفع می‏بخشد ناگاه علی (علیه‏السلام) وارد شد و عرض کرد یا رسول الله حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام شما را می‏خواند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم برخاست آنگاه آن مرد گفت: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم این مرد که آمد چه کسی بود در پاسخ او حضرت فرمود: او کسی است که خدای متعال در حق او در قرآن کریم فرموده ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه.(167) ‏


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، کارکردن عیب نیست

علی (علیه‏السلام) می‏فرماید: روزی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسیدم و بر گرد آن حضرت جمعیتی از قریش را دیدم. حضرت به من نگاهی کرد و فرمود: یا عی همانا مثل تو در این امت مانند حضرت عیسی بن مریم است زیرا عده‏ای او را بسیار دوست داشتند و افراط در دوستی او نمودند و هلاک شدند و دسته‏ای او را دشمن داشتند و هلاک شدند و اما عده‏ای دنباله رو او بودند پس نجات یافتند اطرافیان آن حضرت فرمودند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را بزرگ شمردند و خندیدند و گفتند: یا رسول الله علی را شما با انبیا و رسولان خدا تشبیه می‏نمایی؟!(166)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، سرمشق اهل وفا

روزی شرایط زندگی علی (علیه‏السلام) به اندازه‏ای تنگ شد که گرسنگی شدیدی امام علی (علیه‏السلام) را فرا گرفت. آن حضرت از خانه بیرون آمد و در جستجوی آن بود تا کاری پیدا شود تا کارگری کند و با مزد آن غذایی تهیه و گرسنگی خود را رفع نماید.
در مدینه کار پیدا نکرد، تصمیم گرفت به حوالی مدینه که مزرعه‏ای است در یک فرسخ و نیمی مدینه رفته تا در آن روستای کوچک آنجا کاری پیدا کند.
وقتی به روستا رسید دید زنی مشغول الک کردن خاک می‏باشد و منتظر کارگری جهت کمک می‏باشد نزد آن زن رفت و معلوم شد که آن زن کارگری نیاز دارد.
پس از صحبت با او قرار بر این شد که علی (علیه‏السلام) آب از درون چاه آورد و آن خاک را گل کرده تا برای دیوار کشی آماده شود و در ازای هر دلو آب یک خرما اجرت و مزد گیرد.
حضرت جمعاً شانزده دلو از چاه آب آورد آنگاه مشغول تهیه گل شد پس از اتمام کار آن زن شانزده خرما به آن حضرت داد امام نیز به مدینه بازگشت.
علی (علیه‏السلام) بعد جریان را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تعریف کرد آنگاه هر دو نشسته و با هم آن خرماها را خوردند(164)
اینقدر دانم که بر فرق کمال خویش زد - آفرینش از وجود حیدر کرار گل(165)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، امیر انفاق و کرم

ابن عباس می‏گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از یک نفر عرب بادیه نشین شتری را به چهارصد درهم خرید هنگامی که پول را داد اعرابی فریاد زد که هم شتر و هم پول برای اوست. ابوبکر از آنجا عبور کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: بین ما قضاوت کن من پول شتر را داده‏ام ولی اعرابی ادعا دارد که شتر و پول مال خودش می‏باشد. ابوبکر گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مطلب روشن است شما باید بینه (دو نفر شاهد عادل بیاورید که پول ما شما است.
سپس عمر از آنجا عبور کرد او نیز چنین قضاوت نمود. سپس علی (علیه‏السلام) آمد. پیامبر به اعرابی فرمود: آیا به قضاوت این جوان که می‏آید راضی هستی؟
اعرابی گفت: آری. هنگامی که علی به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید اعرابی گفت: این شتر مال من است و درهمها (پولها) نیز مال من است اگر محمد صلی الله علیه و آله و سلم ادعای چیزی دارد باید بینه بیاورد. امام علی (علیه‏السلام) به اعرابی سه مرتبه گفت: شتر را رها کن تا رسول خدا آن را خود ببرد چرا که شتر را پیامبر از تو خریدهاست) لیکن اعرابی به دستور علی (علیه‏السلام) و حرفهای او اعتنایی نکرد آن حضرت اعرابی را گرفت و ضربه محکمی به او زد.
مردم جمع شدند و هر کس سخنی می‏گفت علی (علیه‏السلام) به رسول خدا عرض کرد: نصدقک علی الوحی و لانصدقک علی اربعماة درهم؛ ما سخن تو را در مورد صدق وحی تصدیق می‏کنیم ولی درباره چهارصد درهم تصدیق نکنیم. (162)
سلطان هر و سراست صهر رسول خداست - سرمشق اهل وفاست مهر و وفای علی(163)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، شرط قبولی توحید و ایمان

در عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مسلمانان برای سرکوبی کفار حرکت کردند، کافران بدون جنگ تسلیم شدند و در نتیجه اراضی و اموالی از آنها که در اصطلاح فیی گفته می‏شد به دست مسلمین افتاد امام صادق (علیه‏السلام) فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن فیی را بین مسلمانان تقسیم کرد یک قطعه از آن سهم تقسیم شده برای حضرت علی ع شد، آن حضرت در آن زمین چاهی حفر کرد تا به آب رسید به حدی که آب آن چاه به اندازه گردن شتر فوران می‏کرد. امام علی (علیه‏السلام) آن چشمه را به نام عین ینبع (چشمه جوشان) نامید. شخصی به حضور علی (علیه‏السلام) آمد و در این مورد به او بشارت داد و تبریک گفت امام علی ع فرمود:
و بشر الوارث، بشر الوارث هی صدقه بتافی حجیج بیت الله و عابر سیبله لاتباع و لاتوهب و لاتورث فمن باعها او وهبها فعلیه لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین ‏
یعنی: به وراث مژده و خبر بده، این چشمه فقط وقف گردیده تا در آمد آن در راه تأمین معاش و مخارج زائران خانه کعبه و مسافران در راه خدا به مصرف برسد فروختن و بخشیدن و به ارث بردن آن جایز نیست. کسی که آن را بفروشد یا ببخشد لعنت خدا و فرشتگان و همه انسانها بر او باد.(160)
ای آسمان رحمت و بحر سخا علی - وی داده عدل تو دو جهان را صلا علی (161)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، ورود به بهشت

ابوسعید خدری می‏گوید: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بود و تنی چند از یارانش از جمله حضرت علی بن ابیطالب (علیه‏السلام) گرد او بودند. حضرت فرمود: هر کس لا اله الا الله گوید وارد بهشت می‏شود پس دو تن از یاران آن حضرت گفتند ما می‏گوییم لا اله الا الله. پیامبر فرمود: همانا لا اله الا الله از این شخص (اشاره به حضرت علی (علیه‏السلام)) و شیعیانش قبول می‏شود باز آن دو تن تکرار کردند و گفتند: ما نیز می‏گوییم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست بر سر علی (علیه‏السلام) گذارد آنگاه به آن دو نفر گفت، علامت پیروی از او این است که بیعت او را نشکنید و در مسند و مقام او ننشینید و سخنش را تکذیب نکنید.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، جنگ حنین ، شکست و پیروزی

در قسمتی از یک روایت مفصل آمده است: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مردم فرمود:
ای گروه مردم هر کس با اقرار به توحید و کلمه لا اله الا الله مخلصانه بدون آنکه چیزی به آن مخلوط کند خدا را ملاقات نماید اهل بهشت است امام علی بن ابیطالب (علیه‏السلام) بپا خاست و عرضه داشت پدر و مادرم فدایت چگونه این کلمه را مخلصانه بگوید و چیزی به آن مخلوط نکند برای ما بیان کن تا حد آن را بشناسیم؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آری برای دنیا خواهی و حرص بر جمع آوری مال و خوشنود بودن به امور مادی و گناه و معصیت و بردگی و بندگی پول این کله را نگوید و متأسفانه مردمی چنین‏اند که گفتارشان، گفتار نیکان ولی کردارشان کردار ستمگران و تبهکاران است با زبان شهادت به توحید می‏دهند اما هر فسق و فجوری را مرتکب می‏شوند پس هر کس خدای عزوجل را دیدار کند و در او این خصلت‏ها نباشد و قولش لا اله الا الله است بهشت برای اوست و هر گاه دنیا را بگیرد و آخرت را ترک کند اهل دوزخ است.(159)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، دفاع از حریم پیامبر

حنین سرزمین است در نزدیکی شهر طائف که غزوه‏ای در آنجا وقوع شد که به نام غزوه حنین و یا غزوه اوطاس و غزوه هوازن معروف شد.
این جنگ از آنجا شروع شد که طایفه‏ای بزرگ هوازن هنگامی که از فتح مکه با خبر شدند رئیسشان مالک بن عوف آنها را جمع کرد و به آنها گفت: ممکن است محمد صلی الله علیه و آله و سلم بعد از فتح مکه به جنگ با ما برخیزد. آنها گفتند: صلاح در این است که ما پیشدستی کنیم و به او حمله کنیم.
هنگامی که این خبر به گوش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید به مسلمانان دستور داد آماده حرکت به سوی سرزمین هوازن شوند.
در آخر ماه رمضان یا ابتدای ماه شوال سال هشتم هجری بود که رؤسای طایفه هوازن نزد مالک بن عوف جمع شدند و اموال و فرزندان و زنان خود را به همراه آوردند تا به هنگام درگیری با مسلمانان هیچ کس فکر فرار در سر نپروراند و به این ترتیب وارد سرزمین اوطاس شدند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرچم بزرگ لشگر را بست و به دست علی (علیه‏السلام) داد و تمام کسانی که برای فتح مکه پرچمدار بخشی از لشگر اسلام بودند به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با همان پرچم به سوی میدان حنین حرکت کردند. در این وقت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مطلع شد که صفوان بن امیه مقدار زیادی زره در اختیار دارد شخصی را نزد او فرستاد و یکصد زره به عنوان عاریت از او خواست. صفوان سؤال کرد: براستی عاریه است یا غضب؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: عاریه‏ای است که ما آن را تضمین می‏کنیم و سالم بر می‏گردانیم. صفوان یک صد زره به عنوان عاریت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داد و خود شخصاً با حضرت حرکت کرده دو هزار نفر از مسلمانانی که در فتح مکه اسلام را پذیرفته بودند به اضافه ده هزار نفر سربازان اسلام که همراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برا فتح مکه آمده بودند که مجموعاً دوازده هزار نفر می‏شدند برای میدان جنگ حرکت کردند. مالک بن عوف که مرد پر جرأت و با شهامتی بود به قبیله خود دستور داد غلافهای شمشیر را بشکند و در شکافهای کوه و دره‏های اطراف و لابلای درختان بر سر راه سپاه اسلام کمین کنند، و هنگامی که در تاریکی اول صبح مسلمانان به آنجا رسیدند که یک باره به آنان حمله ور شوند و لشکر را در هم بکوبند او اضافه کرد محمد صلی الله علیه و آله و سلم با مردان جنگی هنوز روبرو نشده تا طعم شکست را بچشد! هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نماز صبح را با یاران خواند فرمان داد به طرف سرزمین حنین سرازیر شدند. در این موقع بود که ناگهان لشگر هوازن از هر سو مسلمانان را زیر رگبار تیرهای خود قرار دادند گروهی که در مقدمه لشگر قرار داشتند و در میان آنها تازه مسلمانان مکه هم بودن فرار کردند و این امر سبب شد که باقیمانده لشکر نیز فرار کند. مسلمانان چون به جمعیت انبوه خود مغرور شده بودند آثار شکست در آنان آشکار گشت. در این میان علی (علیه‏السلام) که پرچمدار لشکر بود با عده کمی در برابر دشمن ایستاده بود و همچنان به پیکار ادامه داد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم در قلب لشکر قرار داشت و عباس عموی آن حضرت و عده‏ای از بنی هاشم که از نه نفر تجاوز نمی‏کرد اطراف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را گرفته بودند. مقدمه سپاه به هنگام فرار و عقب‏نشینی از کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گذشت. حضرت به عباس که صدای بلند و رسایی داشت دستور داد فوراً از تپه‏ای که در آن نزدیکی بود بالا برود و به مسلمانان فریاد زند: ای گروه مهاجران و انصار! ای یاران سوره بقره! و ای اهل بیعت شجره! به کجا فرار می‏کنید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اینجاست! هنگامی که مسلمانان صدای عباس را شنیدند بازگشتند و گفتند: لبیک لبیک و انصار در این بازگشت پیش قدم بودن.
حمله سختی از هر جانب به سپاه دشمن کردند و با یاری پروردگار به پیشروی ادامه دادند آنچنان که طایفه هوازن به طرز وحشتناکی به هر سو پراکنده شدند و پیوسته مسلمانان آنها را تعقیب می‏کردند.
حدود یک صد نفر از سپاه دشمن کشته شد و اموالشان به غنیمت مسلمانان در آمد و گروهی نیز اسیر شدند. پس از پایان جنگ، نمایندگان قبیله هوازن خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و اسلام را پذیرفتند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم محبت زیاد به آنها کرد و حتی مالک بن عوف رئیس و بزرگ آنها اسلام را پذیرفت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اموال و اسیران را به او برگرداند و ریاست مسلمانان قبیله‏اش را به او واگذار کرد.(157)
به رتبت ساقی کوثر، به مردی فاتح خیبر - به نسبت صهر پیغمبر، ولی والی والا(158)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، حیدر قاهر ، غالب

روزی از طریق وحی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خبر رسید که 3 نفر از کافران به بتهای خود سوگند خورده‏اند تا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بکشند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز در مسجد بعد از نماز جماعت صبح این مطلب را به مردم اعلام کرد. آنگاه فرمود: چه کسی داوطلب می‏شود به سوی آنها برود آنها را قبل از رسیدن به مدینه بکشد؟
مردم سکوت کردند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود گمان می‏کنم پسر ابوطالب علی (علیه‏السلام) در میان شما نیست یکی از اصحاب گفت، یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علی (علیه‏السلام) دچار تب شده لذا در نماز شرکت نکرده است. به من اجازه بدهید تا بروم و پیغام شما را به او برسانم. عامر به حضور علی (علیه‏السلام) رفت و جریان را گفت. علی (علیه‏السلام) از خانه بیرون آمد در حالی که دو طرف پیراهنش، گردنش را پوشانده بود وقتی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید عرض کرد ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جریان چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مطلب را گفت:. آنگاه تأکید فرمود: لازم است تا جلو آنها گرفته شود. علی ع ضمن اعلام آمادگی اجازه خواست، برود لباس رزم خود را بپوشد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم لباس و شمشیر و زره خود را به علی (علیه‏السلام) داد و عمامه خود را بر سر علی (علیه‏السلام) نهاد و شمشیر به دستش داد اسب خود را نیز آورد و علی (علیه‏السلام) را بر آن سوار کرد و به سوی آن 3 نفر فرستاد. 3 روز از رفتن علی (علیه‏السلام) گذشت و هیچ خبری هم از ناحیه جبرئیل نرسید. فاطمه علیهاالسلام نگران شد دست حسن و حسین (علیه‏السلام) را گرفت و نزد پدر رفت و عرض کرد: پدر تصور می‏کنم این دو کودک یتیم شده‏اند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با شنیدن این سخن بی‏اختیار گریه کرد. سپس به مردم فرمود: هر کس خبر از علی (علیه‏السلام) بیاورد او را به بهشت مژده می‏دهم. مردم در جستجوی علی (علیه‏السلام) رفتند تا اینکه عامر خبر سلامتی علی (علیه‏السلام) را آورد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به استقبال علی (علیه‏السلام) رفت دید آن حضرت در حالی که دو اسیر و یک سر بریده و سه شتر و سه اسب با خود دارد به سمت مدینه می‏آید. آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی (علیه‏السلام) فرمود: دوست داری من شرح سفر تو را بگویم یا خود می‏گویی؟ آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خودت شرح بده تا گواه بر قوم گردی حضرت علی (علیه‏السلام) عرض کرد: آن 3 نفر در بیابان می‏آمدند وقتی مرا دیدند فریاد زدند تو کیستی گفتم: من علی پسر ابوطالب پسر عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‏باشم. آنها گفتند: ما کسی را به عنوان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نمی‏شناسیم و برای ما هم فرقی نمی‏کند که ترا بکشیم یا محمد صلی الله علیه و آله و سلم را صاحب این سر بریده به شدت به من حمله کرد پس از رد و بدل شدن ضربه‏هایی باد سرخی وزید و آنگاه صدای تو را یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از میان آن باد شنیدم که فرمودی زره او را از ناحیه گردن کنار زدم رگ گردنش را بزن من هم زدم سپس باد زردی وزید صدای تو را از میان آن شنیدم که فرمودی زره را از رانش کنار زدم بر ران او بزن و من نیز به ران او زدم آنگاه سر او را جدا کردم. وقتی که او را کشتم رفقای او تسلیم شدند و گفتند: این رفیق ما را که تو کشتی با هزار سواره حریف بود اکنون ما تسلیم تو هستیم ولی ما را نکش ما شنیده‏ایم محمد صلی الله علیه و آله و سلم شخصی مهربان و دلسوز است ما را زنده نزد او ببر تا او حکم کند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای علی (علیه‏السلام)، صدای اولی که در نبرد خود شنیدی صدای جبرئیل بود و صدای دوم صدای میکائیل بود حالا یکی از آنها را بیاور. علی (علیه‏السلام) یکی از آن دو اسیر را آورد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بگو لا اله الا الله او در پاسخ گفت: گفتن کلمه کوه ابوقبیس برای من بهتر از آن است که این کلمه را بگویم، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی (علیه‏السلام) فرمود: او را کناری ببر و بعد گردنش را بزن. علی (علیه‏السلام) فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را اجرا کرد سپس نوبت اسیر دومی شد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: بگو لا اله الا الله او گفت:: مرا نیز به رفیقم ملحق کنید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی (علیه‏السلام) فرمود: او را نیز ببر و گردنش را بزن، در این میان جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم پروردگارت سلام می‏رساند و می‏فرماید: این شخص را نکش زیرا دارای دو خصلت نیکوست: 1- در میان قوم خود سخاوت دارد. 2- او دارای اخلاق نیکوست. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی (علیه‏السلام) فرمود: دست نگهدار که جبرئیل اینگونه می‏گوید:. آن مشرک وقتی از علت تأخیر قتل خود مطلع شد، گفت: آری سوگند به خدا هیچ گاه با داشتن برادری مالک یک درهم نشده‏ام یعنی پولی پس انداز نکرده‏ام بلکه هر چه یافتم به بستگانم دادم و هیچ گاه در میدان جنگ پشت به جنگ ننموده‏ام و من گواهی می‏دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست و محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، قثم بن عباس ، آخرین کسی که با پیامبر وداع کرد

انس بن مالک گفت: در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، مردی بود که از عبادت و کوشش او در نماز ما تعجب می‏کردیم، نام و نحوه عبادت او را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردیم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را نشناخت، هیکل و قواره‏اش را شرح دادیم باز نشناخت، در همین بین خود او از راه رسید عرض کردیم یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم همین مرد است فرمود: شما توصیف مردی را می‏کنید که در پیشانیش مهر شیطان است، آن شخص پیش آمد تا مقابل ما رسید ولی سلام نکرد. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم رو به او فرمود: ترا به خدا سوگند راست بگو وقتی به این جمع رسیدی با خود نگفتی در میان اینها یک نفر از من بهتر و برتر نیست؟ او جواب داد: صحیح است. سپس برای ادای نماز رهسپار شد. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چه کسی این مرد را می‏کشد؟ ابوبکر پیشنهاد را پذیرفت و برای کشتن او عازم شد وقتی وارد مسجد شد دید او مشغول نماز است با خود گفت: سبحان الله مردی را در حال نماز بکشم با اینکه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از کشتن نمازگزاران نهی فرمود: لذا منصرف گردید و بیرون آمد. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از او پرسید: ابوبکر چه کردی؟ او عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم خوشم نیامد او را در حال نماز بکشم چون شما از کشتن نمازگزاران ما را نهی نموده‏اید. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: چه کس او را می‏کشد؟ عمر از جای خود حرکت کرد و رفت تا او را بکشد وقتی رسید او را در حال سجده دید گفت: ابوبکر از من بهتر است و (او را نکشت) برگشت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: چه ردی؟ گفت که او را در حال سجده دیدم از کشتن او صرف نظر نمودم، برای سومین بار حضرت فرمود: چه کسی او را می‏کشد؟
علی (علیه‏السلام) عرض کرد: من، پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اگر او را پیدا کردی، وقتی علی (علیه‏السلام) وارد مسجد شد مشاهده کرد او خارج شده لذا خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید پیامبر سؤال کرد؟ چه شد عرض کرد از مسجد بیرون رفته بود. حضرت فرمود:
لو قتل هذا لکان اول فتنه و آخرها اما انه سیخرج من ضئضئی هذا قوم...‏
(اگر کشته شده بود آغاز و پایان فتنه همین بود...) نشانه این گروه (خوارج) آن است که در میان آنان مرد سیاه چهره ناقص دستی است که منتهای آن گوشتی است مثل پستان زن که حالت ارتجاعی و کشش دارد.(153)
امام علی (علیه‏السلام) پس از فراغت از جنگ نهروان دستور داد که بدن (ذوالثدیه) را در میان کشته‏ها پیدا کنند وقتی حضرت جسد او را دید و بدن او را با همان وصفی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم توصیف کرده بود یافت به کرانه این موفقیت به سجده افتاد(154).
علامه امینی می‏نویسد: صاحب این داستان ذوالثدیه(155) رئیس خوارج از قبیله بنی تمیم بود که مؤسس جنگ نهروان بود که آخر سر هم کشته شد.
هرگز فریب دشمن رو به صفت نخورد - زین روی گفته‏اند که شیر خدا علیست(156)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، ولی خدا ، وصی پیمبر

کسانی که مسؤولیت غسل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به عهده داشتند عبارت بودند از: علی بن ابی طالب (علیه‏السلام)، عباس بن عبدالمطلب، فضل و قثم، فرزندان عباس، اسمة بن زید و شقران، غلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم (150) اما کسانی که وارد قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شدند، علی (علیه‏السلام)، فضل و قثم فرزندان عباس بودند.(151) عبدالله بن حارث بن نوفل گوید: همراه با علی بن ابیطالب (علیه‏السلام) در عمره بودم که گروهی از مردم عراق بر او وارد شدند و گفتند: ای ابوالحسن! ما نزد تو آمده‏ایم از امری سؤال کنیم که دوست داریم ما را از آن مطلع سازی. حضرت که متوجه سؤال آنها شد، فرمود: تصور می‏کنم مغیره ادعا کرده و به شما گفته است که او جدیدترین عهد دیدار با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دارد. یعنی، او آخرین نفری است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دیده است، گفتند آری! ما آمده‏ایم این را از شما سؤال کنیم. حضرت فرمود: مغیره دروغ گفته است، زیرا جدیدترین عهد دیدار با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آن قثم بن عباس است، چون او آخرین نفر از ما بود که از قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خارج گردید.
شیخ طوسی او را از اصحاب علی (علیه‏السلام) معرفی کرده است زمانی که کارگزار مکه بود حضرت طی نامه‏هایی، او را از دسیسه‏های معاویه مطلع ساخت و در نامه‏ای دیگر مسؤولیت حج را به عهده او گذارد.
علی ز بعد محمد زهر که هست به است - اگر تو مؤمن پاکی بکن براین اقرار(152)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، ازدواج حضرت زهرا

امام صادق (علیه‏السلام) فرمود: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در بستر وفات قرار رفت سر مبارکش بر دامن حضرت علی (علیه‏السلام) بود و خانه پر از انصار و مهاجران بود عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در پیش روی حضرت بود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به عباس فرمود: ایا وصیتم را عمل می‏کنی و قرضم را ادا می‏نمایی و به وعده‏هایم وفا می‏نمایی. عباس گفت من پیرو عیال وارم و تهی دست، (توان این کار را ندارم) لذا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در آن جمع 3 مرتبه حرف خود را تکرار کرد ولی عباس نپذیرفت آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: این امور را به کسی می‏سپارم که حقش را ادا خواهد کرد و مانند تو سخن نخواهد گفت: سپس به حضرت علی (علیه‏السلام) فرمود: ای علی (علیه‏السلام)، ای برادر محمد، آیا قبول می‏کنی که به وعده‏های محمد عمل کنی و به وعدهایم وفا کنی و قرضش را بپردازی و میراثش را بگیری؟! حضرت علی (علیه‏السلام) که گریه گلویش را گرفته بود نتوانست جواب دهد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سخن خود را تکرار کرد در این هنگام عرض کرد: آری فدایت گردم، سود و زیانش با من، علی (علیه‏السلام) فرمود: من به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نگاه می‏کردم دیدم انگشتر خود را از انگشت خود بیرون کرد و فرمود: تا من زنده‏ام این انگشتر را به دست خود کن، حضرت علی (علیه‏السلام) می‏فرماید چون آن را در انگشت خود کردم در حالی که آرزو می‏کردم که از تمام میراث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همین انگشتر را داشته باشم. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بلال چرا خواست و به او فرمود: این وسائل را بیاور که عبارتند از: کلاه، خود، زره، پرچم، پیراهن، ذوالفقار، عمامه سحاب، جامه برد، کمربند و عصا (که آن کمربند بهشتی بود) دو جفت نعلین، دو پیراهن معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، و پیراهن جنگ احد و سه کلاه: 1- کلاه مسافرت، 2- کلاه عید قربان و عید فطر و روزهای جمعه حضرت. 3- کلاهی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سر می‏گذاشت و با اصحابش به گفتگو می‏نشست و بعد فرمود: تا دو استر شهباء، و دلدال و دوشتر غضبا و تصواء و دو اسب جناح و اسب حزوم و حمار عفیر را نیز بیاورند
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همه اینها را به امام علی (علیه‏السلام) سپرد و فرمود: اقبضها فی حیاتی تا من زنده‏ام اینها را از من دریافت کن.(146)
و در کلامی دیگر حضرت فرمود: یا علی قم فاقبض هذا بشهادة من فی البیت من المهاجرین و الانصار کی لا نیازعک احد من بعدی(147)
ای علی برخیز و در برابر چشم حاضران از مهاجران و انصار اینها را دریافت کن تا بعد از من هیچ کس با تو (و رهبری تو) نزاع و ستیز نکند.
سپس امام علی (علیه‏السلام) برخاست و آنها را تحویل گرفت و به خانه خود برد و در محل امنی گذاشت و برگشت.
لذا به شهادت مأخذ روایی صحیح و شعرای زمان صدر اسلام و کتابهای اصیل اسلامی ما حضرت امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) در صدر اسلام نیز به وصی شناخته شده بود ولی بنی امیه دست به دست هم دادند که آثار امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) را محو کنند و یکی از کارهای آنها حذف این لقب و اشتهار از حضرت وصی صلوات الله علیه بود.(148)
نوشته بر در فردوس کاتبان قضا - نبی رسول و ولیعهد حیدر کرار(149)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، محرم اسرار

قبل از خواستگاری امام علی (علیه‏السلام) از حضرت زهرا علیهاالسلام، خواستگاران زیادی از جمله ابوبکر، عمر، عثمان و عبدالرحمن بن عوف جهت خواستگاری خدمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم رسیده بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست رد به سینه تمامی آنها زد و فرمود: امر ازدواج دخترم با خداست (امرها الی ربها) تا اینکه روزی ابوبکر و عمر در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بودند و سعد بن معاذ انصاری و چند تن دیگر نیز در آنجا حضور داشتند در مورد حضرت زهرا علیهاالسلام صحبت به میان آمد. ابوبکر گفت: اشرف قریش از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او را خواستگاری کردند ولی آن حضرت فرمود: تزویج فاطمه به فرمان خداست ولی علی (علیه‏السلام) هنوز به خواستگاری او نرفته گمان می‏کنم تنگ دستی او مانع از چنین کاری شده است. آنگاه او به عمر، و سعدبن معاذ گفت: آیا مایلید باتفاق هم نزد علی (علیه‏السلام) برویم و در این مورد با وی مذاکره کنیم و چنانچه تهی دستی او مانع از این امر باشد به او کمک مالی بکنیم؟ سعد گفت: خدا توفیقت دهد. سلمان می‏گوید: آنها از مسجد خارج شده و در جستجوی علی (علیه‏السلام) به خانه او رفتند ولی او را نیافتند و معلوم شد که آن حضرت در نخلستان مردی از انصار برای دریافت مزدی با شتر آبکشی می‏کند. آنگاه به نزد او رفتند و چون چشم علی (علیه‏السلام) به آنها افتاد. فرمود: چه خبر است، چه چیزی شما را وادار کرد که به اینجا بیایید؟ ابوبکر گفت: یا علی (علیه‏السلام) خصلت نیکی نیست که تو در آن فضیلت نداشته باشی. اشراف قریش از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دخترش را خواستگاری کرده‏اند و او به آنها جواب رد داده و فرموده است کار تزویج فاطمه علیهاالسلام با خداست علت این که شما در این مورد با پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم صحبت نمی‏کنید چیست؟ من یقین دارم که خدا و رسولش او را برای تو نگه داشته‏اند. علی (علیه‏السلام) از شنیدن سخن ابوبکر چشمانش اشک آلود شد فرمود: ای ابابکر مرا به هیجان آوردی و به چیزی که از آن غافل بودم تذکر دادی به خدا سوگند که من به این امر راغب هستم و فقط فقر و تهیدستی مانع از انجام این کار است. ابوبکر گفت: چنین مگو تمام دنیا و مافیها در نزد خدا و رسولش هیچ ارزشی ندارد. آنگاه علی (علیه‏السلام) برای خواستگاری فاطمه علیهاالسلام خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شد.(145)
خود حضرت امیر (علیه‏السلام) فرمود: وقتی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسیدم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی! عرض کردم: بلی یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم. فرمود: آیا ترا رغبت ازدواج هست؟ عرض کردم: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم داناتر است، پیش خود فکر کردم که آن حضرت می‏خواهد یکی از زنان قریش را به من تزویج کند تا اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بعداً مرا نزد خود احضار فرمود: و من نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفتم وقتی مرا دید با چهره گشاده تبسم فرمود: و من دندانهای او را که از سفیدی می‏درخشید دیدم آنگاه فرمود: یا علی بشارت باد ترا که خدای متعال امر مرا درباره ازدواج تو کفایت کرد. عرض کردم یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم چگونه؟ حضرت فرمود جبرئیل نازل شد سنبل و قرنفل به من داد و من آنها را گرفته و بوئیدم و از سبب آن پرسیدم گفت: خداوند به فرشتگان بهشت دستور داد که بهشت را زینت دهند و منادی از عرش صدا زد که روز ولیمه علی بن ابیطالب است و خداوند فرشتگان را فرمود: که گواه باشید من فاطمه را به علی تزویج کردم و آنها را برای هم پسندیدم.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، محبوبترین خلق

روزی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به علی (علیه‏السلام) فرمود: یا علی خدا به من دستور داده تا تو را به خود نزدیک کرده و علوم خودم را به تو تعلیم کنم تا از آنها تو نگهداری نمایی آنگاه این آیه نازل شد که و تعیها اذن واعیة و آنگاه به علی (علیه‏السلام) فرمود: تو آن گوش نگهدارنده هستی (143) و ابوسعید خدری گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدم معنی الذی عنده علم من الکتاب چیست؟
فرمود: او وصی برادرم سلیمان بن داود بود. گفتم: و من عنده علم الکتاب کیست؟ فرمود: ذاک اخی علی بن البی طالب‏ یعنی: او برادرم علی بن ابیطالب است.(144)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0