مصایب امام علی ، گریه امکلثوم
زینب (س) حدود سی و پنج سال داشت که نوبت داغ پدر، فرا رسید.
دکتر بنت الشاطی مینویسد: شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم که امام علی(ع) برای نماز بیرون رفت، زینب در خانه نشسته و از حوادثی که در مسجد رخ میداد خبر نداشت، ولی اندکی پس از آن که بانگ اذان را از مأذنه شنید، فریاد دلخراشی از ناحیه مسجد به گوش وی رسید و ترسی مبهم دلش را فشرد، اما خودداری کرد. سپس به نالهای که از سوی دارالخلافه بلند بود و هر آن نزدیکتر میشد، دانست که این فریادها از کشته شدن پدر خبر میدهند. در این جا زینب یک بار دیگر همه نیروی خود را که نزدیک بود متلاشی شود، جمع کرد و برای استقبال پدر آماده شد.
علی (ع) بر اثر ضربتی که از شمشیر زهر آلود ابن ملجم خورده بود از پای در آمد و او را بر روی دوش به خانه میآوردند. زینب (سلام الله علیها) با دیدن پدر، خود را به روی او انداخت و زخم او را با اشک خویش شستشو میداد.
محدث قمی گوید: آن حضرت را در حجره نزدیک مصلای خود خوابانیدند. زینب و امکلثوم آمدند و در پیش آن حضرت نشستند، و برای آن حضرت نوحه و زاری میکردند و میگفتند: بعد از تو چه کسی کودکان اهل بیت را تربیت خواهد کرد؟ و بزرگان ایشان را چه کسی محافظت خواهد نمود؟ ای پدر بزرگوار! اندوه ما بر تو دور و دراز است، و اشک دیده ما هرگز خشک نخواهد شد!(458)
وقتی امیرالمؤمنین (ع) به شهادت رسید، زینب (س) همراه امکلثوم و زنان دیگر فریاد زدند، گریبان چاک کرده و به صورت میزدند و صدای ناله در خانه علی بلند شد، به گونهای که مردم کوفه فهمیدند امیرالمؤمنین (ع) از دنیا رفته است.(459)
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
هر پدری را که بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و خرم گردید، جز علی بن ابیطالب (ع) که ولادت هر یک از اولاد او سبب حزن او گردید. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
صعصعة بن صوحان از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) و از عارفین به حق آن جناب و از بزرگان اهل ایمان بوده است و چندان فصیح و بلیغ بوده که امیرالمؤمنین (ع) او را خطیب شحشح گفته و به مهارت در سخنرانی و فصاحت در لسان او را ثنا فرموده و هم او را به کم خرج بودن و خدمت زیاد کردن مدح نموده است. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
حضرت علی (ع) ساعتی مدهوش شد و قطرات اشک از دیدههای نور دیده مصطفی حسن مجتبی (ع) میریخت، چون آب دیده آن حضرت بر روی پدر بزرگوارش ریخت چشم گشود فرمود: چرا گریه میکنی فرزندم، بعد از این روز بر پدر تو ترسی و وهمی نیست، اینک جد تو محمد مصطفی (ع) و خدیجه کبری و فاطمه زهرا و حوریان بهشت، نزد پدر تو حاضر شدهاند و انتظار قدوم او را میکشند، و ملایکه آسمانها به درگاه حق تعالی صداها بلند کردهاند. ای فرزند گرامی بر پدر خود ناله میکنی و تو بعد از پدر خود به زهر ستم شهید خواهی شد، و برادرت حسین به تیغ ستم دشمنان شهید خواهد شد، و با این حال به جد و پدر و مادر خود ملحق خواهید شد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
محمد حنفیه میگوید: پس از ضربت خوردن، پدرم فرمود: مرا بردارید و به محل نمازم ببرید، آن حضرت را به مکان نمازش حمل کردیم، مردم زار زار میگریستند، و به گونهای جانسوز گریه میکردند که نزدیک بود روح از بدنشان بیرون رود، امام حسین (ع) متوجه پدر شد و سخت گریه میکرد و دی این حال به پدر عرض کرد: ما بعد از تو چه کنیم؟ و روز رحلت تو مانند روز رحلت رسول خدا (ص) بسیار جانسوز است، به خدا برایم سخت و طاقت فرسا است که تو را در چنین حالی بنگرم. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
ابو عثمان نهدی از علی بن ابی طالب (ع) روایت کرده که فرموده: با رسول خدا (ص) از باغی میگذشتیم که من گفتم:ای رسول خدا، این باغ چه زیباست! نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
کجا هستند برادران من؟ همانهاکه سواره به راه افتادند و در راه حق، پیش تاختند؟ کجاست عمار؟ کجاست ابن تیهان؟ کجاست ذوالشهادتین؟ و کجایند همانند آنان از برادرانشان که پیمان بر جانبازی بستند، و سرهای آنها برای ستمگران فرستاده شد؟! نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در کتاب اختصاص و بصائر الدرجات و سایر کتب به سندهای معتبر از حضرت صادق (ع) روایت کردهاند که: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
ایضاً به سند معتبر روایت کرده است که امکلثوم روایت کرد: آخر سخنی که پدرم به دو برادرم حسن و حسین گفت آن بود که: ای فرزندان من! چون از دنیا رحلت کنم مرا غسل دهید، پس خشک کنید بدن مرا به آن پارچهای که بدن رسول خدا و فاطمه را بعد از غسل به آن خشک کردم، پس مرا به حنوط جد خود حنوط کنید، و بر روی تخت بخوابانید و عقب تخت را بردارید به هر طرف که جلوی تخت میرود شما از عقب بروید. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
اما سجاد میفرماید: علی (ع) از کربلا عبور کرد، در حالی که چشمانش پر از اشک شده بود، فرمود: این جا محل زانو زدن شتران آنها است. و این جا محل انداختن بارهای آنها است. و در این جا خون آنها ریخته میشود، خوشا به حال خاکی که در آن خود دوستان، ریخته میشود! نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
معاویه روزی برای ابوالاسود دئلی هدیهای فرستاد که مقداری از آن حلوا بود، منظورش از فرستادن هدیه این بود که دل آنها به دست آورد و قلبشان را از محبت علی (ع) خالی کند. ابوالاسود دخترکی پنج یا شش ساله داشت پیش پدر آمد، همین که چشمش به حلوا افتاد لقمهای از آن برداشته در دهان گذاشت. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
هر کینهای که قریش از رسول خدا (ص) بر دل داشت (و جرأت اظهار و یا فرصت ابراز آن را نیافت) پس از رحلت آن حضرت، همه را بر من آشکار ساخت و تا توانست بر من ستم کرد... نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
مردم از ارتحال و درگذشت آن حضرت اطلاع یافته بودند، در مسجد گرد آمده و در خصوص این که چه کسی بر بدن آن جناب نماز بگزارد و در کجا باید دفن شود گفتگو میکردند. در این هنگام علی (ع) وارد شده فرمود: رسول خدا (ص) در حیات و ممات امام ما بوده و هست، مسلمانان دسته به دسته بدون آنکه به کسی اقتدا کنند بر بدن طیب او نماز بگزارند و بدانند خدای متعال هیچ پیغمبری را در مکانی قبض روح نمیفرماید مگر این که آن جا را برای قبر او تعیین میفرماید و من او را در همان خانهاش که قبض روح شده دفن میکنم. مسلمانان این سخن را پذیرفته و بر بدن آن حضرت نماز گزاردند.(46) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
سلمان میگوید: نزد علی (ع) آمدم در حالی که پیامبر (ص) را غسل میداد. پیامبر (ص) به علی (ع) وصیت کرده بود که کسی غیر او غسلش را بر عهده نگیرد. وقتی عرض کرد: یا رسول اللّه، چه کسی مرا در غسل تو کمک خواهد کرد؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
سلیم گفت: از براء بن عازب شنیدم که میگفت: بنی هاشم را چه در حیات پیامبر (ص) و چه بعد از وفات آن حضرت شدیداً دوست میداشتم. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 مصایب امام علی ، گریه امام هنگام ولادت زینب
در روایت است که چون حضرت زینب متولد شد، امیرالمؤمنین (ع) متوجه به حجره طاهره گردید، در آن وقت حسین (ع) به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: ای پدر بزرگوار! همانا خدای تعالی خواهری به من عطا فرموده.
امیرالمؤمنین (ع) از شنیدن این سخن بی اختیار اشک از دیدههای مبارک به رخسار همایونش جاری شد. چون حسین (ع) این حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت. چه، آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصیبت و سبب حزن و اندوه پدر گردید، دل مبارکش به درد آمد و اشک از دیده مبارکش بر رخسارش جاری گشت و عرض کرد: بابا فدایت شوم، من شما را بشارت آوردم شما گریه میکنید، سبب چیست و این گریه بر کیست؟
علی (ع) حسینش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: نور دیده! زود باشد که سرّ این گریه آشکار و اثرش نمودار شود. که اشاره به واقعه کربلا میکند. همین بشارت را سلمان به پیغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گردید.
چنان که در بعضی کتب است که حضرت رسالت در مسجد تشریف داشت آن وقت سلمان شرفیاب شد و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنیت گفت. آن حضرت گریست و فرمود: ای سلمان! جبرییل از جانب خداوند جلیل خبر آورد که این مولود گرامی مصیبتش غیر معدود باشد تا به آلام کربلا مبتلا شود».(16)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، گریه امام حسین
شبی که آن حضرت از دنیا رحلت فرمود و فرزندان آن حضرت جنازه نازنینش را از کوفه به نجف حمل نمودند، صعصعه از جمله تشییع کنندگان بود و چون از کار دفن آن حضرت فارغ شدند، صعصعه نزد قبر مقدس ایستاد و مشتی خاک بر داشت و بر سر خود ریخت و گفت: پدر و مادرم فدای تو باد یا امیرالمؤمنین، گوارا باد تو را کرامتهای خدا ای ابوالحسن، به تحقیق که مولد تو پاکیزه بود و صبر تو قوی و جهاد تو عظیم بود و به آنچه آرزو داشتی رسیدی و تجارب سودمند کردی و به نزد پروردگار خود رفتی و از این نوع کلمات بسیار گفت و گریه کرد، گریه سختی و به گریه در آورد سایرین را و در حقیقت بر سر قبر آن حضرت مجلس روضهای در آن دل شب منعقد گردید و صعصعه به منزله روضه خوان بود و مستمعین امام حسن و امام حسین (ع) و محمد حنفیه و ابوالفضل العباس و سایر فرزندان و بستگان آن حضرت بودند و چون این کلمات به پایان رسید به جانب امام حسن و امام حسین (ع) و سایر آقازادگان روی کرد و ایشان را تعزیت و تسلیت گفت، پس جملگی به کوفه مراجعت نمودند.
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، گریه امام حسن
پس حضرت امام حسن (ع) گفت: ای پدر آیا نمیگویی که این معامله با تو که کرد؟ فرمود: فرزند یهودیه عبدالرحمن بن ملجم مرا ضربت زد، و الحال از باب کنده داخل مسجد خواهد شد، پیوسته زهر شمشیر آن ملعون بر سر و بدن آن حضرت اثر میکرد و مدهوش میگردید، و مردم میگریستند، خاک مسجد را بر سر میریختند.(376)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، گریه ابا عبدالله بر علی
امام علی (ع) صدا زد: ای حسین، خود را به من نزدیک کن، حسین که چشمانش پر از اشک شده بود نزدیک شد، علی (ع) اشکهای چشمان حسین(ع) را پاک کرد و دستش را بر روی قلب حسین (ع) گذاشت و فرمود:
یا بنی قد ربط الله قلبک بالصبر...
پسر جانم خداوند قلبت را با صبر و استقامت، توان بخشد، و بزرگترین پاداش را به تو و برادرت عنایت فرماید، آرام باش، گریه نکن، خداوند در قبال این مصیبت عظیم به تو اجر میدهد.
سپس فرزندان دیگر امام به بالین او آمدند و گریه میکردند و امام آنها را امر به صبر میکرد، و گاهی خود نیز بی اختیار همراه آنها میگریست.(400)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، گریستن رسول خدا
فرمود: تو را در بهشت بهتر از آن است؛ تا به هفت باغ - و به روایت احمد بن زهیر نه باغ - گذشتیم و من همان سخن را تکرار کردم و پیامبر هم میفرمود: تو را در بهشت بهتر از آن است. آن گاه رسول خدا (ص) مرا در آغوش کشید و گریست.
گفتم،ای رسول خدا، علت گریه شما چیست؟
فرمود: کینههایی که برای حکومت پس از من، از تو در سینههایی مردانی نهفته است که بر تو آشکار نمیکنند.
گفتم: آیا در آن هنگام دین من در سلامت است؟
فرمود: آری تو در سلامت است. (59)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، گریستن امام از تنهایی
آن گاه دست به محاسن شریف زدند، مدتی بس طولانی گریستند و پس از آن فرمودند: آه، دریغا بر برادرانم، همانها که قرآن تلاوت کردند و به کار بستند در فرائض دقت و تدبر کردند و آن را به پا داشتند، سنتهارا زنده و بدعتها را میراندند. دعوت به جهاد را پذیرفتند و به رهبر خود اطمینان کردند و صمیمانه از او پیروی نمودند.(73)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، گرفتن گریبان علی برای بیعت
چون گریبان علی (ع) را گرفتند و برای بیعت ابوبکر به سوی مسجد کشیدند، علی (ع) در برابر قبر رسول خدا (ص) ایستاد و گفت آن چه هارون در جواب موسی گفت: ابن ام ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلونی یعنی: ای برادر من و ای فرزند مادر من! به درستی که قوم مرا ضعیف گردانیدید و نزدیک شد که مرا بکشند.
پس دستی از قبر رسول خدا (ص) بیرون آمد به سوی ابوبکر که همه شناختند که آن جناب است، و به صدایی که همه دانستند صدای آن حضرت است گفت: اکفرت بالذی خلقک من تراب ثم نطفة سویک رجلاً (151) یعنی: آیا کافر شدی به آن خداوندی که تو را خلق کرده است از خاک، پس از نطفه، پس تو را مردی گردانیده است.
و به روایتی دیگر: دستی از قبر ظاهر شد، و بر آن دست نوشته بود: أکفرت یا عمر بالذی خلقک من تراب ثم من نطفة ثم سویک رجلاً.(152)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، گرفتن جلو تابوت توسط ملایکه
امکلثوم گفت: من به تشییع جنازه پدر خود بیرون رفتم، چون به نجف رسیدیم، جلوی تخت بر زمین فرود آمد، پس برادرانم عقب آن را بر زمین گذاشتند، و امام حسن (ع) کلنگی برگرفت. چون یک کلنگ بر زمین زد. قبر کنده و لحد ساخته پیدا شد و تختهای در آن قبر بود که به قلم سریانی دو سطر بر آن نوشته بود به این مضمون: بسم الله الرحمن الرحیم، این قبری است که ساخته است نوح پیغمبر برای علی وصی محمد پیش از طوفان به نهصد سال. چون آن حضرت را به قبر گذاشتند ناپیدا شد، ندانستیم به زمین فرو رفت یا به آسمان بالا رفت، ناگاه صدای منادی را شنیدم که گفت: حق تعالی شما را صبر نیکو کرامت فرماید در مصیبت سید شما و حجت خدا بر خلق.(436)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، گذر علی از کربلا
امام باقر (ع) میفرماید: علی (ع) با مردم میرفت تا به یک یا دو میلی کربلا رسیدند، حضرت جلوتر از مردم رفت و جایی را طواف کرد که به آن مقذفان میگفتند. فرمود: در اینجا دویست پیامبر و دویست سبط پیامبر کشته شده است و همه آنها شهید بودند. و این جا مرکبها را میخوابانند و اینجا شهدا به خاک میافتند که هیچ کس قبل از آنها مثل ایشان نبوده و در آینده نیز هیچ کس نمیتواند مانند آنها باشد.(11)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، کینه معاویه
ابوالاسود گفت: دخترکم! بینداز این غذا زهری است، معاویه میخواهد به وسیله حلوا ما را فریب دهد و از امیرالمؤمنین (ع) دور کند، محبت ائمه (ع) را از قلب ما خارج نماید. دخترک گفت: (قبحه الله یخدعنا عن السید المطهر باشهد المزعفر تباً لمرسله و آکله) خدا صورتش را زشت کند. میخواهد ما را از سید پاک و بزرگوار به وسیله حلوایی شیرین و زعفراندار بفریبد. مرگ بر فرستنده و خورنده این حلوا باد. آن قدر دست در گلو برد و خود را رنج داد تا آن چه خورده بود قی کرد، آن گاه که خود را پاک از آلودگی حلوا یافت این شعر را سرود:
ابا لشهد المزعفر یا بن هند - نبیع علیک احساباً و دینا
معاذ الله کیف یکون هذا - و مولانا امیرالمؤمنینا(55)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، کینه قریش
قریش چه از جان من میخواهد؟ اگر خونی از آنها ریختهام به امر خدا و فرمان رسولش بوده است. آیا پاداش کسی که در اطاعت خدا و رسول او (ص) بوده است، باید چنین داده شود؟!
... قریش، دنیا را به نام ما خورد و بر گرده ما سوار شد!
شگفتا از اسمی بدان پایه از حرمت و عظمت و مسمّایی بدین حدّ از خواری و خفّت!.(91)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، کیفیت نماز بر جنازه پیامبر
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، کیفیت غسل و نماز پیامبر
فرمود: جبرییل.
علی (ع) هیچ عضوی (از اعضای حضرت) را اراده نمیکرد مگر آن که برایش گردانیده میشد.
وقتی پیامبر (ص) را غسل و حنوط نمود و کفن کرد من و ابوذر و مقداد و حضرت زهرا (س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را به داخل خانه برد، و خود جلو ایستاد و ما پشت سر او صف بستیم و بر آن حضرت نماز خواندیم. عایشه نیز در حجره بود ولی متوجه نشد چرا که خداوند چشم او را گرفته بود.
سپس ده نفر از مهاجرین و ده نفر از انصار را به داخل میآورد. آنان وارد میشدند و دعا میکردند و خارج میشدند، تا آنکه هیچ کس از حاضرین از مهاجرین و انصار باقی نماندند مگر آن که بر آن حضرت نماز خواندند.(49)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، کیفیت غسل پیامبر
هنگامی که پیامبر (ص) از دنیا رفت به علی (ع) وصیت کرد که غسلش را غیر او بر عهده نگیرد، و برای احدی غیر او سزاوار نیست عورتش را ببنید، و هیچ کس عورت پیامبر (ص) را نمیبیند، مگر آن که بیناییش از بین میرود.
علی (ع) عرض کرد: یا رسول اللّه، چه کسی مرا در غسل تو کمک میکند؟
فرمود: جبرییل با گروهی از ملایکه.
و چنین شد که علی (ع) آن حضرت را غسل میداد، و فضل بن عباس (ع) با چشمان بسته آب میریخت، و ملایکه بدن حضرت را آن طور که علی (ع) میخواست میگردانیدند. علی (ع) خواست پیراهن پیامبر (ص) را از تنش بیرون آورد، که منادیای به او ندا داد: ای علی، پیراهن پیامبرت را بیرون میاور. لذا دستش را از زیر پیراهن داخل کرد و او را غسل داد و سپس حنوط کرد و کفن نمود، و هنگام کفن کردن و حنوط پیراهن را بیرون آورد.
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))