زندگاني حضرت زهرا ، شادی فرشتگان در ازدواج فاطمه
از علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی، از پدران بزرگوارش، از امام علی(علیه السلام) روایت کرد که فرمود:
هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا به همسری با فاطمه در آورد، به من فرمود: یا علی! بشارت باد بر تو، همانا خداوند کفایت فرمود مرا نسبت به آنچه که برای من اهمیت داشت از کار ازدواج تو. عرض کردم: آنچه برای شما مهم بود، چه بود؟ فرمود: جبرئیل خوشهای از خوشههای بهشت با گلی از میخکهای بهشتی نزد من آورد. آنها را گرفته بوییدم و گفتم: ای جبرئیل! اینها برای چیست؟ گفت: همانا خداوند به فرشتگان و ساکنان بهشتی دستور داد که بهشت را با درختان، رودخانهها، کاخها، منزلها، خانهها و غرفه هایش زینت کنند و به حورالعین دستور داده بود که سوره حمعسق و یس را قرائت نمایند و منادی صدا میزند که خداوند میفرماید: من فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به همسری علی بن ابیطالب در آوردم. سپس خداوند متعال فرشتگان را مأمور کرد که بر سر آنان از در و یاقوت و لؤلؤ و جواهرات بریزند و سنبل و قرنفل بر سرشان نثار کنند، و این خوشه و گل از آن چیزهایی است که بر فرشتگان نثار شد(137).
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
حافظ ابونعیم در کتاب حیلةالاولیاء (ج 5، ص 59) به سند خود از ابن مسعود روایت کرده که گفت: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دوست داشت که خطبه عقد علی(علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) در مسجد و در حضور مردم خوانده شود. علی(علیه السلام) شادمانه به مسجد رفت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز وارد مسجد شد. مهاجر و انصار گرد آمدند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بود، فرشتهای بر آن حضرت نازل شد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
یکی از منافقان مدینه حضرت امیر مؤمنان (علیه السلام) را در خواستگاری از فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ملامت کرد و گفت: یا علی! تو معدن فضل و ادب و شجاعترین مبارزان عرب هستی؛ چرا زنی خواستی که چاشتش به شب نمیرسد؟! اگر دختر مرا میخواستی، چنان میکردم که از در خانه من تا در خانه تو شتر پر از جهاز دختر من بودی. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
1- یک قواره پیراهن به هفت درهم. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) با لبی خندان نزد علی(علیه السلام) آمد و فرمود: آیا چیزی برای ازدواج داری؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
احمد بن یوسف دمشقی در کتاب خویش به نام اخبارالدول و آثار الأول چنین روایت میکند: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
به حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) گفته شد: دانستیم که مهریه زهرا (سلام الله علیها) در روی زمین چه قدر است. بفرمایید مهریهاش در آسمان چه اندازه میباشد؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ای علی! خداوند فاطمه را به تزویج تو در آورد و مهرش را زمین قرار داد، لذا هر کس با کینه و عداوت تو بر روی زمین راه رود به حرام راه رفته است(128). نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
بعد از پیشنهاد ازدواج به علی(علیه السلام)، حضرتش دیگر نتوانست کارش را ادامه دهد. به منزل بازگشت و به شست و شوی خویش پرداخت، عبای تمیزی بر تن کرد. کفشهایش را پوشید و به حضور رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) شتافت. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
سال دوم هجرت بود. در این هنگام علی(علیه السلام) بیست و پنج سال داشت، و حضرت زهرا (سلام الله علیها) نه سال داشت. علی(علیه السلام) شخصاً به حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و از فاطمه (سلام الله علیها) خواستگاری کرد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روزی ابوبکر، عمر و سعد بن معاذ به اتفاق گروهی دیگر در مسجد گرد آمده بودند و از هر دری سخن میگفتند. سخن از دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
از انس بن مالک روایت شده است که روزی عبدالرحمن بن عوف زهری و عثمان بن عفان، که در بین اصحاب پیامبر از همه مشهورتر بودند، نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رفتند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
فاطمه (سلام الله علیها) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: پدر جان! روز موقف اعظم و روز فزع تو را کجا دیدار کنم؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 زندگاني حضرت زهرا ، خواندن خطبه عقد توسط جبرئیل
شبی که زفاف فاطمه (سلام الله علیها) انجام شد، فردای آن شب لرزهای دچار فاطمه گردید و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای دلجویی دخترش بدو فرمود:
ای فاطمه! من تو را به ازدواج مردی که در دنیا آقا و بزرگ و در آخرت از صالحان و شایستگان است، در آوردم. ای فاطمه! هنگامی که خدای تعالی خواست تا تو را به عقد علی در آورم، جبرئیل را مأمور کرد تا در آسمان چهارم بایستد و فرشتگان صف زدند و خطبه عقد را خواند، سپس درختان بهشتی را مأمور کرد تا جواهر بر خود حمل کرده و بر فرشتگان نثار کنند، و هر فرشتهای که بیشتر از دیگران از آن جواهر بر گرفت، تا روز قیامت بر دیگران افتخار میکند.
ام سلمه گوید: فاطمه (سلام الله علیها) به زنان افتخار میکرد، زیرا نخستین زنی بود که جبرئیل خطبه ازدواج او را خوانده بود(136).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، مسجد محل عقد
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به منبر رفت، پس از حمد و سپاس خداوند فرمود: ای مردم! بدانید جبرئیل بر من فرود آمد و از خداوند برایم پیام آورد که مراسم عقد و ازدواج علی با حضور فرشتگان در بیت المعمور برگزار شده است؛ و خداوند دستور داده که در زمین آن مراسم عقد را انجام دهیم و شما را شاهد گیریم.
آن گاه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خطبه عقد را جاری ساخت، سپس خطاب به علی(علیه السلام) فرمود: به پای خیز و سخن بگو.
علی(علیه السلام) به پا خاست و پس از یاد و سپاس خدا به ایراد سخن پرداخت و رضایت و خرسندی خود را از ادواج با فاطمه (سلام الله علیها) اعلام نمود. مردم دعا کردند و گفتند: خداوند این ازدواج را برای شما مبارک گرداند و در دلهایتان محبت و دوستی افکند(135).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، فرشته ای مسؤول ازدواج نور با نور
حضرت به او فرمود: دوست من، جبرئیل! هیچ گاه تو را بدین صورت ندیده بودم؟
فرشته پاسخ داد: من جبرئیل نیستم، من اسمم محمود است. خداوند مرا مبعوث فرموده تا نور را به ازدواج با نور در آورم.
فرمود: چه کسی را با چه کسی؟
فرشته در جواب گفت: فاطمه را با علی(134).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، جهاز فاطمه در عرش خدا
حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: این کار به تقدیر است نه به تدبیر، الحکم لله العلی الکبیر ما را به مال و متاع دنیای غدار نظر نیست. مقصود، رضای حق تعالی است؛ تفاخر ما با اعمال است، نه با اموال؛ و مباهات ما به کردار است، نه به درهم و دینار.
چون علی(علیه السلام) رضای خود را به حکم قضا ظاهر کرد، ندایی به وی رسید: علی! سر بردار تا قدرت حق را ببینی و جهاز دختر محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را بنگری.
حضرت سر بالا کرد، از بالای سر خود تا عرش خدا حجابها دید در نوردیده و در زیر عرش میدانی وسیع به نظرش آمد. تمام آن میدان پر از ناقههای بهشتی بود، بار آنها در و گوهر و مشک عنبر و بر هر شتری کنیزکی چون مهر تابان و زمام هر شتری به دست غلامی چون سرو خرامان؛ ندا میکردند: هذا جهاز فاطمة بنت محمد المصطفی؛ این جهاز فاطمه دختر پیغمبر خاتم است.
مرتضی علی(علیه السلام) از مشاهده آن حال خوشنود و به حجره فاطمه (سلام الله علیها) آمد جناب فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: اگر چه سرزنش منافقان را درباره ما شنیدی، اما جهاز ما را به عین عیان دیدی(133).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، صورت جهیزیه حضرت زهرا
2- یک عدد روسری بزرگ به چهار درهم.
3- یک حوله سیاه خیبری.
4- یک تخت خواب که با برگ درخت خرما بافته شده بود.
5- دو عدد تشک کتانی، از کتابهای مصر، که درون یکی از آنها از لیف خرما و درون دیگری از پشم گوسفند پر شده بود.
6- چهار عدد بالش از پوست میش، از پوستهای طائف مکه، که از گیاه خوشبویی به نام اذخر پر شده بود.
7- یک تخته پرده پشمی.
8- یک قطعه حصیر، که در جایی به نام حجر بافته شده بود.
9- یک عدد دستآس، برای آدی کردن جو و گندم.
10- یک تشت مسی برای لباسشویی.
11- یک عدد مشک چرمی برای آبکشی.
12- یک بادیه بزرگ برای دوشیدن شیر.
13- یک ظرف چرمی برای آب.
14- یک آفتابه گلی لعابی شده.
15- یک سبوی گلی سبز.
16- دو عدد کوزه سفالین.
و مرحوم ابن شهر آشوب، بر طبق روایتی، به سیاهه بالا، دو قلم دیگر هم اضافه کرده، به شرح زیر:
17- یک قطعه پوست چرمی برای فرش.
18- یک چادر از پارچههای بافت قطر، یا قطران.
و کسانی که برای خرید جهیزیه به بازار رفته بودند، اشیاء فوق را برداشته به خانه پیامبر آوردند و پیامبر خدا یک یک آنها را بر میداشت و پشت و روی آن را مینگریست و میگفت: بارک الله لاهل البیت خدا مبارک کند(132).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، مهریه فاطمه زهرا
علی(علیه السلام) پاسخ داد: ای رسول خدا، پدر و مادرم فدایت! هیچ چیز از تو پوشیده نمانده، تمام ثروتم شمشیر و شتر و زرهی بیش نیست.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: شتر و شمشیر برای کار جهاد مورد نیاز توست. همان زره را مهر قرار میدهم.
سپس در آستانه بر پایی مراسم عقد به علی(علیه السلام) فرمود: زره را بفروش و بهایش را نزدم بیاور.
علی(علیه السلام) زره را به فروش رساند و بهای آن را که عبارت از 480 یا 500 درهم نقره بود، به عنوان مهریه در اختیار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گذاشت(131).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، مهریه فاطمه ، شفاعت از گنهکاران
در خبر آمده است: زمانی که پدر بزرگوارش، او (فاطمه) را به شوهر داده و مالی اندک را به عنوان صداق تعیین فرمود، عرض کرد: ای رسول خدا، دختران مردم نیز شوهر کرده و مقدار کمی به عنوان صداق بر ایشان تعیین میگردد، پس فرق بین من و آنان چیست؟ امیدوار و خواهانم که مهریه را به علی(علیه السلام) برگردانی و از خدای تعالی بخواهید که مهریه مرا شفاعت گناهکاران از امت تو قرار دهد.
پس جبرئیل نازل شد و با وی کاغذ کوچکی از حریر بود که در آن نوشته شده بود: خدای تعالی مهریه فاطمه را شفاعت گناهکاران از امت پدرش قرار داده و به همین علت زمانی که ایشان در حال احتضار بودند، وصیت فرمودند که آن کاغذ کوچک را روی سینه شان در زیر کفن قرار دهند. این وصیت عمل شد و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمودند: به هنگامی که در قیامت برانگیخته شدم، این کاغذ را به دست میگیرم و از گناهکاران امت پدرم شفاعت میکنم.
در این حدیث همان گونه که میبینید، از آنچه که به فاطمه زهرا(سلام الله علیها) از عظمت شخصیت و علو همت و مرتبت بلند و بیحد و جلالت قدر عنایت گردیده، حکایت میکند؛ زیرا این بزرگوار از پدر ارجمندش میخواهد از خدا بخواهد که به عنوان مهریه و صداق، این حق عظیم، یعنی شفاعت، را در قیامت به او اعطا فرماید و پروردگار مهربان هم در خواست رسول خویش را اجابت فرموده و حاجت وی را برآورد و آن نامه را به وی عنایت فرمود و صدیقه طاهره نیز آن سند را به هنگام حاجت، یعنی در قیامت، آشکار خواهد فرمود.
صفوری در نزهة المجالس نقل میکند که نسفی گوید:
فاطمه زهرا(سلام الله علیها) از پدر بزرگوارش رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در خواست نمود که صداق وی را شفاعت برای امت او قرار دهد و این بانوی بزرگوار زمانی که بر صراط آیند، صداق خویشتن را طلب کنند(130).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، مهریه فاطمه در زمین
حضرت فرمود: از چیزی که مفید به حال توست بپرس و از آنچه فایدهای به حالت ندارد، پرسش مکن!
راوی عرض کرد: یا رسول الله! این از جمله مسائلی است که برای ما اهمیت دارد.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مهریهاش در آسمان خمس زمین است، هر کس روی زمین راه برود و نسبت به او و فرزندانش کینه داشته باشد، تا روز قیامت به صورت حرام بر آن راه رفته است(129).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، زمین ، مهریه فاطمه
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، سکوت حاکی از رضایت
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه ام سلمه تشریف داشت. علی(علیه السلام) به منزل ام سلمه رفت و در زد. رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) به ام سلمه فرمود: در را بازکن، کوبنده در شخصی است که خدا و رسول او را دوست دارند، او هم خدا و رسول را دوست دارد.
عرض کرد: یا رسول الله! پدر و مادرم فدایت، کیست که ندیده دربارهاش چنین داوری میکنی؟
پیامر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای ام سلمه! ساکت باش. او مردی دلاور و شجاع است، برادر و پسر عمویم و محبوبترین مردم نزد من است.
ام سلمه از جای برخاست و در را باز کرد. علی(علیه السلام) داخل منزل شد و به حضور پیامبر رسید و سلام کرد و در گوشهای نشست. از خجالت چهرهاش سرخ شده بود. سرش را زیر انداخت و ساکت ماند. او نمیتوانست تقاضای خود را بیان کند.
مدتی گذشت. هر دو ساکت بودند. لبهای مبارک پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شکفت. سکوت شکسته شد، فرمود: یا علی! گویا برای خواستهای نزد من آمدهای که از اظهار آن شرم داری؟ بدون پروا حاجت خود را بخواه و مطمئن باش خواسته تو پذیرفته است.
علی(علیه السلام) پاسخ داد: ای پیامبر خدا! پدر و مادرم فدایت باد. من در خانه تو بزرگ شدم، با مهر تو پرورش یافتم، نیکوتر از پدر و مادرم در تربیتم کوشش نمودی، از فیض وجودت هدایت یافتم. ای پیامبر خدا! سوگند به خدایی که اندوخته دنیا و آخرت من تویی، اکنون هنگام آن رسیده که تشکیل خانواده دهم تا با وی انس گیرم. اگر مصلحت باشد و فاطمه را به عقد من در آوری، سعادت بزرگی نصیب من شده است.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از پیشنهاد علی(علیه السلام) خرسند شد و فرمود: صبر کن تا نظر فاطمه را جویا شوم.
آن گاه نزد وی رفت و فرمود: دخترم! علی بن ابیطالب به خواسگاری تو آمده، آیا اجازه میدهی تو را به عقدش در آورم؟
فاطمه (سلام الله علیها) به خاطر شرم و حیا ساکت ماند، اما حرکتی که ناشی از نارضایتی باشد، از خود بروز نداد.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از سکوت فاطمه رضایت او را دریافت و فرمود: الله اکبر! سکوتها رضاها؛ خدا بزرگتر است، سکوت او علامت رضایت اوست(127).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، خواستگاری علی از فاطمه
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به علی(علیه السلام) فرمود: قبل از تو مردانی از فاطمه (سلام الله علیها) خواستگاری کردهاند و من خواستگاری آنها را به فاطمه (سلام الله علیها) گفتهام، ولی از چهرهاش دریافتم که آنها را نمیپسندد، اکنون پیام تو را نیز به او میرسانم و بعد نزد تو آمده و نتیجه را میگویم.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد خانه شد و جریان خواستگاری علی(علیه السلام) را به سمع فاطمه (سلام الله علیها) رسانید و فرمود: نظر تو چیست؟
فاطمه (سلام الله علیها) سکوت کرد، و چهرهاش تغییر ننمود و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از چهره او نشانه نارضایتی نیافت، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برخاست و در حالی که میگفت: الله اکبر سکوتها اقرارها؛ خدایا از همه چیز بزرگتر است، سکوت او نشانه اقرار او است(125).
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به حضور علی(علیه السلام) آمد، و بشارت رضایت فاطمه (سلام الله علیها) را به علی(علیه السلام) داد(126).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، تشویق علی به خواستگاری فاطمه
ابوبکر گفت: خواستگارانی که رفتهاند، پیشنهادشان رد شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است که تعیین همسر فاطمه (سلام الله علیها) با خداست. تنها علی(علیه السلام) در مورد خواستگاری تاکنون اقدامی نکرده است، شاید به خاطر تهیدستی از انجام این کار سرباز میزند. با این همه برایم روشن است که خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) زهرا (سلام الله علیها) را برای او نگاه داشتهاند.
آن گاه ابوبکر رو به دوستانش کرد و گفت: مایلید نزد وی برویم و ماجرا را برایش باز گوییم و ببینیم آیا او مایل به ازدواج است؟
سعد بن معاذ از این پیشنهاد استقبال کرد، سپس به اتفاق عمر و ابوبکر از مسجد خارج شدند و به جست و جوی علی(علیه السلام) پرداختند. او در خانه نبود.
اطلاع پیدا کردند که در تلاش برای معاش در نخلستان یکی از انصار به وسیله شترش به آبکشی و آبیاری نخلها مشغول است. به سویش شتافتند.
علی(علیه السلام) فرمود: از کجا و به چه منظور آمدهاید؟
ابوبکر به بیان ماجرا پرداخت و در پایان گفت: من صلاح میدانم که هر چه زودتر در خواستگاری فاطمه (سلام الله علیها) تعجیل کنی(123).
علی بن ابیطالب(علیه السلام) هنگامی که سخن ابوبکر را شنید، اشک در چشمان مبارکش حلقه زد و فرمود: ای ابابکر! احساسات و خواستههای درونی مرا تحریک نمودی و به موضوعی که از آن غافل بودم، یادآوری کردی. به خدا سوگند همه خواستگار فاطمهاند. من هم بدین موضوع علاقهمندم. یگانه چیزی که مرا از این اقدام بازداشته، فقر و تهیدستی است.
ابوبکر عرض کرد: یا علی! این سخن را نفرمایید، زیرا دنیا و اموال دنیا در نظر خدا و رسول خدا ارزشی ندارد(124).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، خواستگاران فاطمه
عبدالرحمن به حضرت عرض کرد: یا رسول الله! دخترت، فاطمه را به همسری من درآور! من مهریه او را صد ناقه سیاه کبود چشم که همگی از شتران باردار مصری هستند، همراه با ده هزار دینار قرار میدهم.
عثمان گفت: من نیز همان اندازه مهریه قرار میدهم، به علاوه من پیش از عبدالرحمن اسلام آوردم.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از گفتار آنان خشمگین شد. از جایش برخاست و مشتی سنگریزه برداشته تا به سوی عبدالرحمن پرتاب کند و فرمود: تو اموال خود را به رخ من میکشی(121)
از دیگر خواستگاران حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ابوبکر و عمر بودند که حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ درخواست آنان فرمودند: همانا اختیار او در دست خداوند متعال است(122).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، مکان ملاقات با پدر در روز فزع
فرمود: ای فاطمه! بر در بهشت که لواء حمد با من است و من به درگاه پروردگار شفیع امتم باشم.
عرص کرد: پدرجان! اگر آن جا خدمتت نرسم؟
فرمود: سر حوض مرا دیدار کن که امتم را سیراب میکنم.
عرض کرد: اگر آن جا دیدارت نکردم؟
فرمود: بر صراط مرا ملاقات کن، که ایستادهام و میگویم: پروردگارا، امتم را سالم دار!
عرض کرد: اگر آن جا هم نشد؟
فرمود: مرا در پای میزان دیدار کن، که میگویم: پروردگارا، امتم را سالم دار!
عرض کرد: آن جا هم نشد؟
فرمود: مرا بر پرتگاه دوزخ بر خورد کن که زبان و شعله هایش را از امتم جلوگیری مینمایم.
فاطمه (سلام الله علیها) از این خبر شاد شد(120).
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))