چگونگي ورود انسان مدرن به اقتصادي جديد
گذار اقتصاد جهاني از اقتصاد سخت افزار به اقتصاد نرم افزار و وجود ارتباطات رو به رشد و رايانه ها و... همه نشانه هاي ورود انسان مدرن به اقتصادي جديد است. اين اقتصاد مولود حاکم شدن نگرشي جديد از سوي بشر به روابط انساني و جهان است. اين شرايط را انديشمندان مختلف با اصطلاحات متفاوت يادآور شدند، اصطلاحاتي چون شرايط پست مدرن (از سوي فيلسوفان پست مدرن)، جهاني شدن ، جهان پساصنعتي و... در اين مقاله نويسنده به بررسي ويژگي ها و مشخصه هاي اين اقتصاد پرداخته است.
اقتصاد جديد داراي 3 ويژگي خاص است:
جهاني و همه گير است.
شامل چيزهاي نرم ، غيرملموس و پيچيده نظير انديشه ها و آرا، اطلاعات و روابط است.
به نحوي خاص مرتبط و به هم پيوسته است.
اين سه ويژگي نوع جديدي از بازار و جامعه را به وجود مي آورد، نوعي بازار و جامعه اي که در شبکه هاي الکترونيکي جامع ، همه گير و همه جانبه ريشه دارد.
شبکه ها، تقريبا در هر اقتصادي وجود داشته است ؛ اما شبکه هاي امروزي که در اثر پيشرفت فناوري ، توسعه و گسترش يافته اند، آنچنان تاثير ژرفي در زندگي ما گذاشته اند که واژه شبکه به محوري تبديل شده که تفکر و اقتصاد ما حول آن سازمان مي يابد.
ادامه مطلب
بيكاري و تورم دو چالش مهم پيش روي اقتصاد جهان در سال 2011
صندوق بينالمللي پول بيكاري و تورم را دو چالش مهم پيش روي اقتصاد جهان در سال 2011 دانست و رشد اقتصادي جهان براي اين سال را 4.5 درصد و قيمت نفت را 90 دلار پيش بيني كرد.
به گزارش فارس صندوق بين المللي پول در نخستين گزارش خود طي سال 2011 به بررسي شرايط اقتصادي جهان در اين سال پرداخته است . صندوق بين المللي پول در اين گزارش نوشت: رشد اقتصادي جهان در سال 2011 به 4.5 درصد خواهد رسيد. رشد اقتصادي كشورهاي توسعه يافته از 3 درصد در سال 2010 به كمتر از 2.5 درصد خواهد رسيد. رشد اقتصادي كشورهاي در حال توسعه و نوظهور نيز از 7.1 درصد در سال 2010 به كمتر از 6.6 درصد خواهد رسيد. بدين ترتيب اقتصاد جهاني در سال 2011 رشد كمتري را نسبت به سال 2010 تجربه خواهد كرد. در سال 2010 رشد اقتصادي جهان به 5 درصد رسيده بود. بر اساس اين گزارش ثبات بازارهاي مالي جهان هنوز با تهديدات زيادي روبرو است و از بين بردن اين ريسك و خطرات نيازمند پاسخي جامع و هماهنگ است . صندوق بين المللي پول تاكيد كرد: اگرچه اقتصاد جهاني مسير رشد و رونق را آغاز كرده ولي هنوز موانع جدي و مهمي بر سر راه اقتصاد جهاني و بازارهاي مالي بين المللي وجود دارد .
ادامه مطلب
دين در مكاتب غرب و تأثير آن در نظام هاي اقتصادي
بيش تر دانشمندان و مردم اروپا در قرون وسطا، خداوند را خير برتر و علت العلل همة حوادث و پديده ها و پروردگار و مدبر پيوستة جهان هستي مي شمردند. توماس آكويناس (1225 - 1274 م) فيلسوف و كشيش معروف ايتاليايي معتقد بود: خداوند، پروردگار و مدبر هميشگي طبيعت است و مي تواند از طريق علل طبيعي و غيرطبيعي به خواست خويش جامة عمل بپوشاند و بيش تر فيلسوفان غرب در اين عقيده با آكويناس همراه بودند. همزمان با آغاز عصر روشنگري (رنسانس)، در اروپا دگرگوني هايي فكري در زمينة طبيعت و نقش خداوند پديد آمد و زمينه براي طرح فلسفة «دئيسم» و «ماترياليسم» كه زيربناي فلسفي نظام هاي سرمايه داري و سوسياليسم است، فراهم شد.
بر اساس فلسفة «دئيسم»، خداوند، آفريدگار جهان هستي است و طبيعت را چنان بر اساس قانون مندي هايي پديد آورده كه به صورت خودكار به حيات خود ادامه مي دهد. در اين بينش، خداوند پس از آفرينش، به هيچ وجه در امور جهان دخالت نمي كند؛ زيرا قوانين طبيعي كه او در طبيعت گنجانده است، چنان امور را پيش مي برد كه بهترين وضعيت پديد مي آيد. به عبارت ديگر، خداوند در اين بينش، همانند ساعت ساز و معماري است كه پس از آفرينش جهان، كناري رفته و به نظارة آفريدة نظام مند و با شكوه خود بسنده مي كند. در فلسفة دئيسم، اين قانونمندي به طبيعت اختصاص ندارد؛ بلكه قوانين معتبر جاوداني و جهاني بر تمام پديده هاي اجتماعي و رفتارهاي انساني نيز حاكم است. بر اساس اين فلسفه، انسان ها در تنظيم زندگي فردي و پديد آمدن نظام هاي اجتماعي، به هدايت خدا و آموزه هاي پيامبران نيازي ندارند و مي توانند با كمك گرفتن از دانش بشري و كشف قوانين حاكم بر طبيعت و رفتار انسان ها به طر احي آن ها بپردازند.1
ادامه مطلب