اقتصاد جهاني و سياست ايراني(3)
سياستگذاري خارجي ايران و اقتصاد جهاني
در عصر جهاني شدن اقتصاد، كه حجم عمدهي مؤلفههاي قدرت در سطح ملي و بينالمللي در چارچوبهاي اقتصادي ظاهر ميشود. عوامل تأثيرگذار بر تعامل دولت و نظام جهاني عمدتاً از ابعاد اقتصادي، تجاري، سرمايهگذاري و توليد نشأت ميگيرند. در واقع، مطالعه در خصوص جهاني شدن اقتصاد كه در چارچوب رهيافت اقتصاد سياسي مورد بررسي قرار ميگيرد، از يك سو عوامل مؤثر ملي و بينالمللي تأثيرگذار بر تدوين و اجراي سياست خارجي را مدنظر قرار ميدهد، عواملي كه با به كار بستن آنها ميتوان چگونگي فرآيند سياست خارجي را تحليل و بدين ترتيب متغيرهاي مستقل، نيمهمستقل و وابسته را ارزيابي كرد و از سوي ديگر راه را براي بررسي تمامي تحولات و تغييرات ساختاري در نظام اقتصاد جهاني كه ميتوانند فرآيند سياست خارجي را تحت تأثير قرار دهند بازگذارد.(52) در اين قسمت اين موضوع بررسي ميشود كه جهاني شدن اقتصاد با ارزشها و هنجارهايي كه دارد، نوعي از روابط اقتصادي را پديد آورده است كه دولت جمهوري اسلامي ايران را نسبت به فرآيندهاي اقتصادي جهاني متعهد ساخته و اين طرز تلقي دولت از سياست خارجي موجب موضعي مبتني بر همكاري، هم به لحاظ منطقهاي و هم به لحاظ بينالمللي گرديده است.
ادامه مطلب
اقتصاد جهانی و سیاست ایرانی (2)
در عصر جهاني شدن اقتصاد، كه حجم عمدهاي از مؤلفههاي قدرت در سطح ملي و بينالمللي در چارچوب اقتصادي ظاهر ميگردد، عوامل تأثيرگذار بر تعامل دولت و نظام جهاني عمدتاً متأثر از ابعاد اقتصادي، تجاري، سرمايهگذاري و توليد در نظام اقتصاد سياسي بينالملل هستند.
در عصر جهاني شدن، گسترش وابستگي متقابل پيچيده نشانگر تغيير ماهيت سياست جهاني است، به اين معنا كه جايگاه و قدرت دولتها به عنوان اصليترين عنصر تحليل در سياست خارجي تغيير كرده است. با ظهور دهكدهي جهاني، گسترش تبادلات اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي، بازيگران غيردولتي و غيررسمي همچون شركتهاي فرامليتي و چندمليتي، جنبشهاي اجتماعي فرامليتي و سازمانهاي بينالمللي دولتي و غيردولتي و گسترش نظام اقتصاد سياسي جهاني، دولت به عنوان اصليترين بازيگر با محدوديتهاي بسيار گسترده و جدي روبهرو شده و جايگاه و قدرت بلامنازع خود را در اين زمينه با ديگر بازيگران ملي و بينالمللي تقسيم كرده است.(38)
ادامه مطلب
اقتصاد جهانی و سیاست ایرانی (1)
مقدمه
جهاني شدن را ميتوان رايجترين مفهوم بعد از دهه 1990 قرن بيستم ميلادي نزد انديشمندان در اكثر شاخههاي علوم به ويژه علوم انساني دانست.اين مفهوم در علم اقتصاد كاربرد بيشتري يافته به نحوي كه در سازوكار اقتصاد جهاني به يك روند تبديل شده است. اين مقاله به تأثير بعد اقتصادي فرآيند جهاني شدن بر سياست خارجي ايران به ويژه در دوران رياست جمهوري اخير ميپردازد.
جهاني شدن اقتصاد
جهاني شدن يعني گسترش و تعميق پيوندها و وابستگيهاي متقابل در سطح جهان. اما در حوزهي اقتصادي جهاني شدن مفهوم خاصي دارد. جهاني شدن اقتصاد يعني اين كه فرآيند توزيع و توليد كالا و خدمات در سطح جهاني و بدون توجه ويژه به مرزهاي جغرافيايي ـ سياسي انجام ميگيرد.پژوهشگران اقتصادي، جهاني شدن را به طرق مختلف تعريف كردهاند و هر يك از ديدگاه خاصي به اين مسأله نگاه كردهاند.
ادامه مطلب