این وبلاگ مختص شهدای شهرستان مرند می باشد

 

شهید حمید امدادی
شغل: مسئول دفتر نماینده مجلس(نماینده مردم ارومیه)
شماره ملی : 1583470085 شماره شناسنامه 84
تاریخ تولد: 31شهریورسال1365
محل تولد:شهرستان مرند روستای میاب
تاریخ شهادت: 17 خردادماه سال 1396
محل تولد: روستای میاب توابع مرند محل شهادت: تهران(مجلس شورای اسلامی)
موقـعیت مـزار           در گـلزار شـهدای تـهران
قـطعـه : 50 ردیـف : 132 شـماره : 20
زندگینامه شهیدحمید امدادی
شهید حمید امدادی یکی از قربانیان این حادثه تروریستی است که در31 شهریورماه سال1365 در روستای میاب از توابع مرند متولد شد. پدرش کشاورز و مادرش خانه‌دار بود. وی 3خواهر و 3برادر داشت.درهفت سالگی پدرش اورا در دبستان معلم شهید عسگر یوسفی میاب ثبت نام کرد وبعداز اتمام تحصیلات راهنمایی در مدرسه راهنمایی شهید اسرافیل مختاری بدلیل نبود دبیرستان  دریکی از دبیرستاهای مرند مشغول تحصیل میشود باقبولی درکنکوری سراسری تحصیلاتش را تا اخذ مدرک کارشناسی  در دانشگاه تبریز و کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی عمران  دردانشگاه ارومیه ادامه داد  حمید بدون اغراق مذهبی بود ودرمسائل مذهبی حساس بودند  ودر جلسات قران که توسط هیئت وبسیج تشکیل میشد شرکت میکردند وهمیشه واجبات را که در راس آنها نماز وروزه بود انجام می دادندوازمحرمات دوری میکردند حمید عضو فعال پایگاه مقاومت بسیج شهدای میاب بود وحضوری فعال داشت وهرموقع از دانشگاه می آمدند با دوستان بسیجیش بنامهای احمدصادقی میاب وابراهیم روحانی  به پایگاه می آمدند وکارهای فرهنگی انجان می دادند بخصوص در برنامه ریزی یادواره شهدا زحمات زیادی کشیدند ودر تشکیل کتابخانه وجمع آوری کتابهای اهدایی از طرف دوستانشان تلاش میکردند چنانچه بخاطر علاقه ای که به نویسندگی داشتند کوه ها وناهمواریهای روستای میاب را بادست خط خودشان برای پایگاه بسیج  نوشتند, ودر یادواره های شهدا که ازطرف بسیج وسپاه برگزارمیشد شرکت میکرد ودر مراسمات ماه رمضان ومحرم  میاب حضوری فعال داشت وهمیشه سعی میکرد عاشورا درروستا باشد ودر عزاداری شکت میکردند ومیگفتند نمیدانم چرا عزاداری محرم فقط درمیاب وطن اصلی به دل می نشیند
شهید امدادی علاقه زیادی به ورزش کوه نوردی و طبیعت گردی داشتند و یک مدرک دقیق تأییدوگواهی این مورد میباشد و آن عکسهای موجود در پروفایل موبایل شهید که در کوههای زادگاهش میاب مرند ومحل کارش کوهها وارتفاعات تهران میباشد
شهید حمید امدادی در سال 1391 عازم تهران و مسئول دفتر نماینده مردم ارومیه شد.  ایشان پدرش را در دوران دانشگاه از دست داد ودر روزهای مرخصی بدلیل تنهابودن مادر به روستای میاب میرفتند تا مادرش حداقل در روزهای مرخصی تنها نماند لازم به توضیح است که شهید عسگر یوسفی میاب  دایی حمید در عملیات بیت المقدس شهید شد  وشهید ترورزین العابدین مسعودی پسرعمه حمید میباشد که توسط عناصرتروریستی منافقین شهیدشده بود.حمید در تاریخ 17خرداد1396 در حادثه تروریستی حمله داعش به ساختمان مجلس شورای اسلامی بخاطر بخطر افتادن جان ارباب رجوع که در دفتر کارش حضور داشتند مظلومانه به شهادت رسید. وپیکر مطهرش باحضور مقامات کشوری ولشکری همراه با سایر شهدای ترور مجلس شورای اسلامی  بعد از اقامه نماز توسط آقای ذاکری میاب در قطعه شهدای بهشت زهرا در صدف خاک پنهان گردید
روحشان شاد ویادشان گرامی باد







لينک مطلب
 توسط  پایگاه مقاومت بسیج شهدای میاب در یک شنبه 14 اردیبهشت 1399  ساعت 8:35 PM نظرات 0

تصاویر یادگار دفاع مقدس برادر جانباز سرافراز قاسم گودرزی

مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا
ترجمه:
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.

سپاه تهران
عنوان

قاسم گودرزی

 

سپاه محمد(ص) تهران
عنوان
سپاه محمد(ص) تهران
عنوان
سپاه تهران
عنوان
قاسم گودرزی
برادر قاسم گودرزی

 

قاسم گودرزی
عنوان
پدر قاسم گودرزی
عنوان
قاسم گودرزی
عنوان

 

قاسم گودرزی
عنوان

 

قاسم گودرزی
عنوان

 

قاسم گودرزی
عنوان

 

قاسم گودرزی
عنوان

 

جانبازان آذربایجان
عنوان

 

جانبازان آذربایجان
عنوان

 

عنوان

 

جانباز آذربایجان
عنوان

 

جانباز آذربایجانی
عنوان

 

جانباز آذربایجانی
عنوان

 

جانباز آذربایجانی
عنوان

 

جانباز آذربایجان
عنوان

 

جانباز
عنوان

 

جانباز تجریش
عنوان

 

شمیرانات
عنوان

 

جانباز مرندی
عنوان

 

رزمنده مرندی
عنوان

 

رزمنده مرندی
عنوان

 

مرن
عنوان

 

مرند میاب
عنوان

 

مرند
عنوان

 

رزمنگان آذربایجان
عنوان

 

رزمنده مرند
عنوان

 

گردان کمیل
عنوان

 

سپاه 27 محمد رسول الله گردان کمیل
عنوان

 

گردان کمیل
عنوان
لشکر سیدالشهدا
عنوان

 

سپاه محمد
عنوان
هاشم گودرزی
عنوان

 


برچسب‌ها: جانبازان تجریش, شمیرانات, میدان امام حسین, جانبازان آذربایجان شرقی

آقای قاسم گودرزی فرزند مرحوم عشقلی وبرادر شهید هاشم گودرزی در سال 1341 در شمیرانات تهران چشم به جهان گشود ودارای یک خواهر و9 برادر میباشند ودارای یک پسر می باشد.وتا آخرین روزهای جنگ در جبهه بود ودارای 45 درصد جانبازی با قطع کامل یک پایش میباشد و عصا مونس همیشگی وی می باشد.باعرض پوزش از برادر قاسم گودرزی که دیر متوجه ایشان شده ایم  .

شهید گودرزی

 

شهیدهاشم گودرزی

ایثارگران گودرزی

هاشم گودرزی ورزشکار دونده

عشقعلی گودرزی پدر شهید

قاسم گودرزی و پسرش در کنار حاج حدادیان

خاطرات قاسم گودرزی از برادرش هاشم گودرزی در زمان جنگ
شهید هاشم گودرزی بعنوان پاسدار و قاسم گودرزی بعنوان داوطلب بسیجی در جبهه ها حضور دارند در زیر خاطرات این دوبزرگوار شهید وجانباز آورده میشود
قاسم گودرزی فرزند مرحوم عشقلی وبرادر شهید هاشم گودرزی در سال 1341 در شمیرانات تهران چشم به جهان گشود ودارای یک خواهر و9 برادر میباشند ودارای یک پسر می باشد.وتا آخرین روزهای جنگ در جبهه بود ودارای 45 درصد جانبازی با قطع کامل یک پایش میباشد وهمیشه با عصا را ه میرود

جا مانده راه عشقم
نویسنده: مرضیه موسوی

جا مانده راه عشقم
«ناهار چلو مرغ بود. قمقمه آب و غذاها را برداشته بودم. در محاصره نیروهای عراقی بودیم. رفته بودم عقب جبهه تا برای بچه‌ها آب و غذا ببرم...
1396/08/27
«ناهار چلو مرغ بود. قمقمه آب و غذاها را برداشته بودم. در محاصره نیروهای عراقی بودیم. رفته بودم عقب جبهه تا برای بچه‌ها آب و غذا ببرم. سال 1361بود؛ عملیات فکه. چلومرغ نصیب خودم نشد. تیر خورد به زانوهایم. سوزاند و مرا نقش زمین کرد. پایم قطع شده بود. به خودم که آمدم در بیمارستان بودم و پای مصنوعی وبالم بود.» «قاسم گودرزی» متولد 1341 است و حوالی میدان امام حسین(ع) زندگی می‌کند. همیشه همین حوالی بوده. همه کاسبان و اهالی میدان امام حسین(ع) او را می‌شناسند؛ جانباز 45‌درصد جنگ تحمیلی و برادر شهید. «مهران بابایی» مغازه‌ای نزدیک بساط او دارد: «مرد زحمتکشی است. معمولاً اینجا بساط می‌کند. اگر اینجا نباشد سراغش را از گاراژ نزدیک میدان بگیرید. با وجود عصا به دست بودن و پای مصنوعی لحظه‌ای او را بیکار نمی‌بینید.» آقا قاسم از راه می‌رسد. لبخندش جای خالی دندان‌ها را به رخ می‌کشد و عصایش جای خالی پای راستش را. 35 سال است قاسم پای راستش را برای همیشه در خرمشهر جا گذاشته و 34 سال است برادرش را به خاک آنجا بخشیده؛ شهید «هاشم گودرزی».

ترکش‌های ناتمام
آقا قاسم دستفروش است. خانه‌ای کنج یکی از گاراژهای اطراف میدان امام حسین(ع) دارد. خانه که نه؛ اتاقی زهوار در رفته که در قبال زندگی در آن سرایداری گاراژ برعهده اوست. صبحش را با کار در گاراژ شروع می‌کند و ظهر که می‌شود پایین میدان، اوایل خیابان 17شهریور بساط می‌کند و لباس می‌فروشد: «یک پسر 26ساله دارم. سرباز است. زنم سال‌ها پیش گذاشت و رفت. حق داشت. بعد از جنگ، درد ترکش‌ها و پای مصنوعی یک طرف و حمله‌های عصبی هم از طرف دیگر. آزار می‌دید. خسته می‌شد.»
تازه یادش می‌افتد بگوید موج انفجار روی اعصابش تأثیر گذاشته و بعد از آن کنترل احساسات و اعصابش را از دست داده است. یادش نمی‌آید کدام انفجار: «35 سال از آن روزها گذشته. قبل از اینکه به جبهه جنگ ایران و عراق بروم در لبنان می‌جنگیدم. نخستین گروهی بودیم که به فرماندهی احمد متوسلیان در لبنان به سربازها آموزش می‌دادیم. ایران که جنگ شد برگشتیم تا از خاکمان دفاع کنیم.»

برادری که شهید شد
«پدر و مادرم مخالفتی با رفتن من نداشتند. 9 برادر بودیم و یک خواهر. وقتی من مجروح شدم خبرش به گوشم رسید که هاشم هم می‌خواهد به جبهه بیاید. بعد از اتفاقی که برای من افتاده بود پدر و مادرم راضی نمی‌شدند هاشم به جبهه برود. بالاخره او هم آمد. اوایل جنگ تحمیلی بود. هر روز در خرمشهر عملیات بود و موشکباران. من بعد از مجروحیت باز هم در رفت‌وآمد بودم و جبهه را ترک نکردم. شب عملیات بود که پای هاشم به خرمشهر رسید. فردای آن روز تیر خورد و شهید شد. غروب بود.»
او از مادری می‌گوید که آن زمان سن و سال زیادی داشت و شهادت پسرش زمین گیرش کرد: «مادرم چه زجری کشید. هاشم شهید شده بود و من مجروح بودم. با این حال دست از جبهه برنمی‌داشتم. یعنی جبهه دست از سر ما برنمی‌‌داشت. دائم در رفت‌وآمد بودم. بیشتر برای مداوا و درآوردن این ترکش و آن گلوله از تن و بدنم. تا اینکه بالاخره جنگ تمام شد. من تا آخرین روز در جبهه بودم.»

بساطی به قدمت مجروحیت
قدمت بساط دستفروشی‌اش در میدان امام حسین(ع) به همان زمان مجروحیتش برمی‌گردد. گودرزی می‌گوید: «مجروح که شدم برای دوا و درمان باید مدام به تهران می‌آمدم. در این فاصله بیکار نمی‌ماندم. همین‌جا بساطی پهن می‌کردم و لباس می‌فروختم. خرجم باید درمی‌آمد. کسی هم نبود بگوید فلانی جانش را برای ما و مملکت کف دستش گذاشته و حالا دارد دستفروشی می‌کند.» آقا قاسم از خانه پدری می‌گوید که آن هم خانه‌ای سرایداری بود در همین میدان: «پدرم وضع مالی خیلی خوبی نداشت. سرایدار بود و حقوق بخور و نمیری می‌گرفت. بعد از آن هم من همچنان سرایدار باقی ماندم. فقط می‌خواستم آلونکی بالای سر من و بچه‌ام باشد. زنم هم رفته بود و من پسرم را با زحمت بزرگ کردم. با هزار مریضی و مشکل عصبی و نداری.» تلخ ترش نمی‌کند: «بچه‌های گاراژ هوای مرا دارند. روزگارمان می‌گذرد. هرچند سخت و پرزحمت. گاهی آنقدر راه می‌روم که ترکشی که کنار ستون فقراتم جا مانده حسابی اذیتم می‌کند. روزها از کار زیاد فرصت استراحت ندارم و شب‌ها از درد کمر. دکترها می‌گویند اگر عمل کنم ممکن است برای همیشه فلج شوم.»

صاحب پوتین‌ها
مکه نرفته ولی کاسبان میدان امام حسین(ع) «حاج قاسم» صدایش می‌کنند. حواسشان به جای همیشگی و بساطش است. حاج قاسم می‌گوید: «گاهی به خاطر بساطی که دارم اذیتم می‌کنند. اما شهردار ناحیه هوای مرا دارد و نمی‌گذارد کسی اذیتم کند. یکبار که در این اداره‌ها از این دفتر به آن دفتر می‌رفتم گوشه سالن میزی دیدم که روی آن پوتینی گذاشته و نوشته بودند: ما به شما مدیونیم. عصبی شدم. گفتم: صاحب این پوتین من هستم. صاحب این پوتین برادر جوان من، هاشم است که جانش را بخشید. شما به هیچ پوتینی مدیون نیستید؛ به صاحبان آن پوتین‌ها مدیونید که سالم رفتند و بی‌جان برگشتند. به کسانی که سالم رفتند و با هزار مریضی و ترکش برگشتند. به کسانی که هیچ‌وقت دوباره رنگ خورشید را ندیدند و کسی نفهمید کجا جا ماندند مدیونید.» او منتی بر کسی ندارد. کنار بساط کوچکش نشسته و عصاهایش را به دیوار تکیه داده است. رفت‌وآمد رهگذران را نگاه می‌کند و منتظر است شلوارهای راحتی‌اش چشم کسی را بگیرد.

 

 







لينک مطلب
 توسط  پایگاه مقاومت بسیج شهدای میاب در یک شنبه 14 اردیبهشت 1399  ساعت 8:35 PM نظرات 0

جانبازان دفاع مقدس شهرستان مرند روستاهای میاب و میزاب

سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳
مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا
ترجمه:
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.

جانبازی در قرآن

در لیلة المبیت پس از این که امیرالمؤمنین(ع) در بستر پیامبر خوابید و بزرگ ترین خطر را به جان خرید تا پیامبر اسلام(ص)، با سلامت کامل بتواند به مدینه هجرت کند و حکومت مقتدر اسلامی را در آن جا ایجاد نماید، درباره این فداکاری و جانبازی علی(ع) این آیه شریفه نازل شد: «و از گروه مردم کسی هست که از جان خویش در راه تحصیل رضایت خداوند می گذرد و خداوند بر بندگان خود مهربان است»
 

از جانبازی تا شهادت

از جانبازی تا شهادت هیچ فاصله ای نیست و به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) جانبازان شهیدان زنده انقلابند. جانباز همزاد شهادت است. جانباز همان شهیدی است که بقایای پیکرش در عالم خاک جا مانده است. چه بزرگوارند شهدای زنده انقلاب.

اسامی جانبازان بومی وغیر بومی شهرستان مرند روستای  میاب و میزاب
1-غلام زینی میاب  فرزند اصغر
2-ابراهیم روحانی میاب فرزند محمدعلی
3-داوود مقالی میاب فرزند حیدر
4-احمد قبادی  فرزند قلی
5-احد علی زاده فرزند قبلعلی
6-بهروز جوهری میاب فرزند حیدر
7-حاج قاسم گودرزی فرزند عشقعلی
8- اسفندیار خیالی میاب فرزند مجید
9- حاج علی احمدی فرزند زین العابدین
10- احمد استادی میاب فرزند محمد ابراهیم
11-گل محمد قادری فرزند عشقعلی
12-حیدر محمدی فرزند احمد
14-علیرضا صادقی میاب فرزند غلامرضا
15-اسماعیل نوری ثانی فرزند عباس

16-احمد یعقوبی میاب

جانبازان روستای میزاب

1-حاج ناصر میزابی اصل 2-ابراهیم باقرثانی میزاب 3-سرتیپ حاج غلامحسین فرجامی 4-عباس ساقی گردی 5-حسن حسن زاده

همانطور که خبر دارید در اعیاد شعبانیه هستیم روزهای پاسدار و جانباز نامگذاری شدن
کانال آنایوردوم میزاب خدمت جانبازان روستای میزاب آقایان سرتیپ حاج غلامحسین فرجامی ابراهیم باقرثانی  عباس ساقی گردی حسن حسن زاده وحاج ناصر میزابی تبریک وتهنیت عرض مبنماییم

آذربایجان

جانبازان آذربایجان شرقی

ت

شهید جانباز راحلذغلام زینی میاب

جانباز استان آذربایجان شرقی شهید جانباز راحل غلام زینی میاب

جانبازان آذربایجان شرقی

جانباز استان آذربایجان شرقی جانباز سرافراز احمد قبادی

جانباز آذربایجان

جانباز استان تهران  گل محمد قادری

جانبازان آذربایجان شرقی

جانباز استان تهران جانباز سرافراز علیرضا صادقی میاب

 

جانبازان آذربایجان شرقی

جانباز شهرستان مرند جانباز سر افراز احد علی زاده

 

جانباز آذربایجان شرقی

جانباز استان تهران جانباز سر افراز احمداستادی میاب

 

جانباز سرافراز اصلان بذلی

جانباز آذربایجان شرقی اصلان بذلی

 

جانباز سرافراز غلام زینی میاب

جانباز شهرستان مرند ، جانباز راحل غلام زینی میاب

جانباز شهرستان مرند

جانباز شهرستان مرند اسماعیل نوری ثانی

 

جانباز آذربایجان شرقی

جانباز شهرستان مرند حاج علی احمدی

 

جانباز آذربایجان شرقی

جانباز استان تهران میکائیل ملتی

 

جانباز آذربایجان شرقی

جانباز سرافراز شمیرانات تجریش قاسم گودرزی

 

جانباز آذربایجانشرقی

جانباز آذربایجان شرقی و شهر ری اسفندیار خیالی میاب

 

جانباز آذربایجان شرقی

جانباز سرافراز استان تهران نصرت صبوری

 

جانباز آذربایجان شرقی

جانبازاستان تهران احمد یعقوبی میاب

 

جانباز آذربایجان شرقی

جانباز روستای میزاب حاج ناصر میزابی اصل

 

جانباز آذربایجان شرقی

جانباز آذربایجان شرقی روستای میزاب مرند ابراهیم باقرثانی

 

جانباز آذربایجانشرقی

جانباز آذربایجان شرقی داوود مقالی

 

جانباز آذربایجان شرقی

جانباز استان تهران حیدر محمدی

 

جانباز آذربایجان شرقی

جانباز استان تهران بهروز جوهری میاب

 

جانباز سرافراز غلام زینی

برادر جانباز راحل غلام زینی میاب

شهدای جانباز آذربایجان شرقی

 







لينک مطلب
 توسط  پایگاه مقاومت بسیج شهدای میاب در یک شنبه 14 اردیبهشت 1399  ساعت 8:35 PM نظرات 0






لينک مطلب
 توسط  پایگاه مقاومت بسیج شهدای میاب در یک شنبه 14 اردیبهشت 1399  ساعت 8:35 PM نظرات 0

تصاویرواسناد حلقه های صالحین پایگاه مقاومت بسیج شهدای میاب از سالهای گذشته

آیا حضور وفعالیت دربسیج مختص نوجوانان و جوانان میباشد؟ با مشاهده تصاویر زیر نظرتان کاملا عوض میشود در پایگاه مقاومت بسیج شهدای میاب شرکت میانسالان عامل تشویق نوجوانان و جوانان شده است

اولین یادواره شهدای میاب سال1385 روستای میاب

یادواره شهدای میاب

جلسات بسیج میاب

شهدای میاب

حضورقاریان پیشکسوت در بسیج میاب --محمدحسین مرادی

اولین یادواره شهدای میاب سال1385 روستای میاب

حلقه های صالحین شهدای میاب

حلقه های صالحین شهدای میاب- حضور شهیدغلام زینی میاب

حلقه های صالحین شهدای میاب- شهید حمیدامدادی

 

حلقه های صالحین میاب-قرائت قران محمدحسین مرادی میاب

حلقه های صالحین بسیج شهدای میاب







لينک مطلب
 توسط  پایگاه مقاومت بسیج شهدای میاب در یک شنبه 14 اردیبهشت 1399  ساعت 8:35 PM نظرات 0


POWERED BY RASEKHOON.NET