تاريخ : سه شنبه 25 اسفند 1394  | 1:00 PM | نویسنده : مهدی گلشنی

روسیه، طالبان و گزینه‌های فراروی مسکو

خبرگزاری فارس: روسیه، طالبان و گزینه‌های فراروی مسکو

طالبان برای امنیت روسیه و کشورهای آسیای مرکزی تهدیدی به شمار نمی‌رود چرا که بسیار ضعیف شده و دیگر همانند دهه 90 نمی‌تواند به طور انحصاری مدعی کنترل افغانستان و به خصوص مناطق شمالی باشد.

 

به گزارش خبرگزاری فارس، «الکساندر کنیازف» کارشناس سیاسی روس ضمن یادداشتی که در اختیار خبرگزاری فارس در دوشنبه قرار داده به بررسی بحث تماس‌های بین روسیه و طالبان پرداخته است.

در این یادداشت آمده است: برای درک صحیح از تغییر و تحول سیاست خارجی روسیه در مورد افغانستان که بیانیه‌های اخیر «ضمیر کابلف» نماینده ویژه رئیس جمهور روسیه در امور افغانستان و پاکستان به نوعی آن را بازگو می‌کند، باید به پاره‌های از تاریخ مناسبات دو کشور توجه شود.

در دوران امپراتوری روسیه و سپس اتحاد جماهیر شوروی تا دهه 1980، روسیه همیشه در سیاست گذاری‌های خود در رابطه به افغانستان به قبایل پشتو و نخبگان آن اتکا داشت. افغانستان در ابتدا برای روسیه یک زمین بازی جهت رویارویی با امپراتوری بریتانیا و سپس با ایجاد پاکستان، با آمریکا بود.

اگر امپراتوری روسیه تا سال 1917 از روش‌های غیر خشونت آمیز استفاده می‌کرد، پس در سال 1919 شوروی طی سومین جنگ افغان و انگلیس به صورت مستقیم از کابل حمایت نظامی به عمل آورد و در سال 1929 به منظور نجات حکومت امان الله خان در مبارزه وی علیه گروه غیر پشتون و عمدتا تاجیک «حبیب الله غازی» (بچه سقا) تحت فرماندهی افسر شوروی «ویتالی پریماکوف» نیروی نظامی اعزام کرد.

از سال 1917 تا سال 1979 سرویس‌های اطلاعاتی شوروی روابط بسیار نزدیکی با تعداد زیادی از نخبگان پشتون شامل رهبران قبایل به ویژه در ولایت‌های شرقی هم مرز با پاکستان ایجاد کردند.

طی سال‌های 1920-1940 این تماس‌ها به طور عمده توسط کمینترن و با مشارکت نمایندگان (عوامل) سیاسی دهلی که برای استقلال هند علیه بریتانیا مبارزه می‌کردند، دنبال می‌شد.

در دهه 1960 حمایت‌های سیاسی مسکو از دولت قومی پشتون «محمد داود» نزدیک بود در مرحله اختلاف سال 1962-1963 بین افغانستان و پاکستان منجر به درگیری میان دو کشور شود.

این سیاست در دهه 1980 زمانی تغییر کرد که نفوذ شوروی که مبتنی به نظریه اینترناسیونالیسم بود، باعث ناراحتی نخبگان پشتون شد. ورود نیروهای نظامی شوروی به افغانستان هم از سوی دوایر پشتون منفی پذیرفته شد که در نتیجه بخش زیادی از کانال‌های ارتباطاتی پیشین قطع شد.

موقعی که سیاست روسیه روی دولت تاجیک «برهان الدین ربانی» (و همچنین ائتلاف شمال) متمرکز شد، تعاملات بین مسکو با گروه‌های پشتون به طور قابل توجهی تضعیف شد.

از دهه 2000 تا این اواخر سیاست روسیه در مورد افغانستان نامنظم و موقعیتی بود که هنوز هم تا حدود زیادی همین گونه باقی مانده است.

برجسته شدن نقش اقوام غیر پشتون

طی یک و نیم دهه اخیر حضور آمریکا در افغانستان و ارتباط مستقیم دولت‌های «حامد کرزی» و «اشرف غنی» با واشنگتن مانع همکاری‌های سازنده بین مسکو و کابل بوده و هست. فعالیت‌های روسیه طی این دوره محدود به اقدامات غیر منظم و مقطعی در زمینه‌های نظامی، اقتصادی، مقابله با افراط گرایی و مواد مخدر بوده و کارآمدی چندانی هم نداشته است.

در طول سال‌های 1980-1990 موازنه قومی- سیاسی در افغانستان به طور جدی تغییر کرد که در نتیجه جوامع و گروه‌های قومی و سیاسی مربوط تاجیک‌ها و هزاره از اهمیت زیادی برخوردار شد. به طوری که امروز این عامل را به هیچ وجه نمی‌توان نادیده گرفت.

ضمن اینکه یکی از مشکلات اصلی حل و فصل بحران افغانستان پیدا کردن سازه‌های جدید تعامل گروه‌های قومی نخبه در چارچوب یک دولت مشترک می‌باشد. اما طالبان (اگر نفوذ خارجی روی آن و دکترین رادیکال مذهبی را صرف نظر کنیم) صرفا یک سازمان ملی گرای پشتون باقی مانده و هسته اصلی آن را نخبگان پشتویی تشکیل می‌دهند که با گروه‌های نخبه دیگر پشتون که قدرت کابل را در اختیار دارند، در رقابت شدید قرار گرفته است.

درک این موضوع که قلمرو افغانستان در حال استفاده علیه روسیه بوده (تولید مواد مخدر، فعالیت برخی از گروه‌های بین المللی) و این استفاده هر زمانی می‌تواند به مراتب فعال‌تر شود (تا مرز ایجاد بی‌ثباتی در کشورهای منطقه)، مسکو را وادار به تلاش‌های برای بازگشت به طرح قدیمی - یعنی ایجاد تماس‌های مستقیم با طالبان به عنوان بخشی از نخبگان پشتون کرده است که مخالف کابل می‌باشند.

روسیه طالبان را تهدید نمی‌داند

در مسکو به خوبی می‌دانند که طالبان چه در دهه 1990 و چه در حال حاضر هیچگونه تهدید مستقیم برای روسیه و متحدانش ندارد. طالبان حرکتی می‌باشد که منافع اصلی آن محدود به افغانستان و بخشی از پاکستان است. تهدید در آن است که چه در زمان طالبان و چه در زمان رژیم کنونی کابل، در قلمرو افغانستان شرایط برای تولید مواد مخدر و فعالیت گروه‌های تروریستی بین المللی فراهم می‌باشد.

در برخی از مراحل این گروه‌ها مانند حرکت اسلامی ازبکستان و اتحاد جهاد اسلامی از سوی طالبان پشتیبانی یافته‌اند. اما از نقطه نظر منافع کشورهای منطقه و روسیه این تهدیدات عمدتا به دلیل ناتوانی دولت کابل نسبت به قطع فعالیت این گروه‌ها و تمایل آمریکا برای حفظ این وضعیت وجود داشته‌اند.

اکنون بدون وارد شدن آن عده از نخبگان پشتون که حالا در صفوف طالبان قرار گرفته‌اند، ایجاد یک دولت موثر در این کشور امکان پذیر نخواهد بود. به احتمال زیاد طرح موضوع «مبارزه با داعش» از سوی «ضمیر کابلف» به عنوان هدف اصلی مذاکرات با طالبان بهانه‌ای برای گفت‌و‌گو پیرامون برنامه‌های گسترده تری است که تحت تاثیر قرار دادن مذاکرات طالبان با کابل با می‌انجیگری آمریکا، چین، عربستان سعودی و پاکستان از آن جمله می‌باشد که در این چارچوب برای روسیه جایی پیشبینی نشده است.

البته این مذاکرات که طی بیش از یک سال ادامه دارد به هیچ نتیجه‌ای منجر نشده و  به راحتی می‌تواند وارد بن بست کشانده شود.

تصادفی نبود که در یک هفته پیش در برلین ضمن نشست گروه تماس افغانستان تصمیم به ایجاد یک چارچوب جدید مذاکرات تحت نظارت سازمان ملل و با مشارکت افغانستان، آمریکا، چین، روسیه، ایران، هند و پاکستان گرفته شد که به دلیل روشن نبودن حضور رهبری طالبان کارایی آن نیز تحت سوال قرار گرفته است.

نگاه روسیه به همکاری با آمریکا منفی است

ضمیر کابلف در بیانیه‌های خود تقریبا امکان همکاری با آمریکا در مورد افغانستان را مردود می‌داند. طبق گفته وی، کرملین کوچک‌ترین تمایلی برای شرکت در برنامه‌های عجولانه و در راستای منافع انتخاباتی آمریکایی‌ها را که در آن برای روسیه نقش بی‌ارزشی در نظر گرفته شده است، ندارد.

پس از نخستین بیانیه کابلف در دسامبر سال 2015 در خصوص ضرورت تماس‌های مستقیم با طالبان علیه داعش، نمایندگان این گروه گویا ضمن انکار این ابتکار مسکو، اعلام کردند که در امر مبارزه با داعش نیاز به کمک را ندارند.

اما چنین بیانیه‌هایی به بخش علنی سیاست ارتباط داشته و من بعید نمی‌دانم که در حال حاضر، تماس‌های نمایندگان روسیه با طالبان (از این به بعد منظور طالبان وابسته به شورای کویته می‌باشد) ادامه داشته و احتمالا این موضوع بر رفتار طالبان که طی چند ماه اخیر برخلاف تلاش‌های دولت کابل، آمریکا و چین از مذاکرات مستقیم با کابل پرهیز می‌کنند، تاثیر گذاشته است.

برای این منظور، مسکو از فرصت‌های زیادی برخوردار می‌باشد: در میان رهبری طالبان تعداد قابل توجهی از نمایندگان ساختارهای دولتی و حزبی دهه 1980 که از جمله در شوروی تحصیل کرده‌اند، وجود دارد. همچنین کانال‌های ارتباطی از طریق مهاجران پشتون مقیم مسکو فعال بوده و تا حدودی شبکه عوامل اطلاعاتی مسکو در میان نخبگان پشتون نیز حفظ شده است.

اما این موضوع هم واقعیت دارد که در حلقات تصمیم گیرنده مسکو هنوز هیچ استراتژی جدیدی برای افغانستان تدوین نشده است. برخی (به خصوص ساختارهای نظامی) این نظر را دارند که حفظ وضع موجود به نفع روسیه بوده و ضمن حفظ موقعیتی از دولت افغانستان، باید ظرفیت کشورهای متحد در چارچوب سازمان پیمان امنیت جمعی تقویت شود.

موقعیت انعطاف پذیرتری هم به مشاهده می‌رسد که ماهیت آن عبارت از مذاکرات و تبادل اطلاعات با طالبان همزمان با حفظ سطح روابط با دولت کابل می‌باشد (ضمیر کابلف از حامیان این دیدگاه است).

در هر صورت طالبان به امنیت روسیه و کشورهای آسیای مرکزی تهدیدی ایجاد نمی‌کند و از جمله به این دلیل که آن بسیار ضعیف شده و دیگر همانند دهه 1990 نمی‌تواند به طور انحصاری مدعی کنترل بر افغانستان و به خصوص مناطق شمالی باشد.

علاوه بر این طی ماه‌های اخیر روابط بین طالبان و گروه‌های بین المللی به وضوح وخیم شده است که سرکوب حرکت اسلامی ازبکستان و اعدام رهبر آن «عثمان غازی» این موضوع را تائید می‌کند. بنابراین گفت‌و‌گو اجازه می‌دهد تا همزمان (و یا در صورت لزوم) اقدام به ایجاد شکاف در صفوف طالبان کرد.

انتهای پیام/ح

 



نظرات 0