نیویورك تایمز: پاسخ میهنی به فراخوان ' ترامپ'؛ فقط ' نه' است
تهران - ایرنا - نیویورك تایمز نوشت: پاسخ حزبی رای دهندگان آمریكایی به فراخوان 'دونالد ترامپ' می تواند ' بله' و ' شاید' باشد ، اما پاسخ میهنی به او ' نه ' است.

نیویورك تایمز در تفسیری در شماره روز شنبه خود به قلم 'راس دو دت' به بررسی اثرات ظهور پدیده ای همچون 'دونالد ترامپ' در جزب جمهوریخواه آمریكا پرداخته و می نویسد: ظهور ' دونالد ترامپ' حامل پندهای عبرت آموز متعددی برای محافظه كاران است كه ایجاب می كند آن را بیاموزند و پیام آن را دریافت كنند و به دقت به ایرادها و اشكالاتی كه رای دهندگان بر جمهوریخواهان وارد می دانند، توجه كنند.
محافظه كارانی كه احساس می كنند نظریه بنیادین ' ریگانیسم' ( Reaganism ) هنوز هم می تواند راه حل تمام مشكلات در داخل و خارج آمریكا باشد، سخت در اشتباه هستند. این نظریه كه چندین دهه است بر حزب جمهوریخواه مسلط است بر اركانی شامل؛ محافظه كاری اجتماعی ؛ اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد و جنگ طلبی بین المللی استوار است.
اما ترامپ همواره علیه این دیدگاه صف آرایی كرده است .
او در دور مقدماتی انتخابات ضرب شصتی به طرفداران نظریه ریگانیسم نشان داد و مدعایش در طرفداری از زندگی، طرفداری از كاهش مالیات بر تولید و انتصاب قضاتی از محافظه كاران به كرسی نشست.
هسته مركزی اصول و عقاید اقتصادی ترامپ همان حمایت از تولیدات داخلی (پروتكشنیست / protectionist ) است و در سایه این اصل بنیادین، سایر اولویتها شامل بومی پرستی، گسترش رفاه، بی میلی به محافظه كاری مذهبی و مردود شمردن تمام پیمان ها و معاهداتی كه آمریكا بعد از پایان جنگ سرد متعهد به آنهاست گنجانده می شود.
پرخاشگری های سیاسی ترامپ در شرایطی كه نامزدی اش از سوی جمهوریخواهان تقریبا محرز شده است، عموما جهت گیری علیه نظریه ریگانیسم است.
محافظه كاری به سبك ریگان كه عامل خیزش و رفعت ترامپ در اردوگاه انتخابات ریاست جمهوری بود در حقیقت یك خوابگردی به طرف خودكشی ایدئولوژیك است.
همواره در تاریخ حزب جمهوریخواه، رهبران موفق حزب آن را به میل و تصور خود شكل دهی كرده اند.
'ویلیام جنینگز برایان' و 'وودرو ویلسون ' از مصادیق این رهبران بودند كه از این حزب یك ' حزب دمكراتیك محافظ كار ترقی خواه' ساختند. 'دوایت آیزنهاور' انزواطبی محافظه كاران را خاموش ساخت و ' رونالد ریگان' هم به سهم خود فلسفه جمهوریخواهان لیبرال را در مسیر انقراض قرار داد.
اینك اگر ترامپ رئیس جمهور شود و موفق به تغییر شكل حزب شود می تواند به نظریه ریگانیسم هم ورود كند و بكلی آن را منسوخ اعلام نماید.
و اما محافظه كاران هم در توجیه علل حمایت های خود ازترامپ چیزهای زیادی برای گفتن دارند.
كمترین توجیه همان وعده ترامپ برای استخدام قضات محافظه كار است. حتی امكان دارد این قاضی در پست ریاست دیوان عالی آمریكا بنشیند و این آخرین دستاورد او تا به حال خواهد بود.
ترامپ در سیاست خارجی هم جنگ عراق را یك حماقت خوانده و بر مخاطرات سیاست درهای باز در مهاجرت اشاره كرده است. در اقتصاد، او پیرو یك دستوركار اقتصادی متمایز و راست گراست.
اصولا مشكل اصلی در مورد داعیه ترامپ برای ریاست جمهوری، خود اوست. مشكل در خلقیات اوست.
این فرد برای تصدی مقام به غایت قدرتمند ریاست جمهوری آمریكا فردی كاملا نامناسب است.
این خلق و خوی در طعمه گذاری در مسابقه، نظریه پردازی توطئه و مدارا كردن و كنار آمدن با خشونت و دروغ پاتولوژیك جمع شده است.
اما در میان همه معایب و كاستی های ترامپ، بالاترین عیب روحیه مستبد و خودكامه اوست كه از او شخصیتی كاملا ناصواب برای احراز مقام ریاست جمهوری آمریكا می سازد.
تمجید ترامپ از پوتین و یا كنگره حزبی چین از مصادیق بارز رویكرد سیاسی اوست.
تاكید او بر اعمال قدرت علیه بخش خصوصی، تهدیدهای گاه و بیگاه وی و دستیارانش علیه اهداكنندگان حزب، افسران نظامی، مطبوعات و رئیس مجلس نمایندگان و چیزهایی دیگر از این قبیل، همه و همه بر نامناسب بود این فرد برای تكیه زدن بر مقام ریاست جمهوری است.
همواره افسون قدرت و رفعت جایگاه ریاست جمهوری، هر رئیس جمهوری را فریفته است و عدم دخالت كنگره هم این وسوسه را تشدید كرده است.
ترامپ در مقام مقایسه بسیار بیشتر از روسای جمهوری و افرادی از قبیل 'اوباما'، 'هیلاری' و 'جورج دبلیو بوش' فعالانه همچون یك سزار در مبارزات انتخاباتی می جنگد و علنا به قانون اساسی و تعارفات سیاسی بی اعتنایی می كند و داعیه خود را به پیش می راند.
غرور حاصل از جهل و عزت نفس بسیار بالای او هرگز نباید ما را به گمراهی اندازد كه تصور كنیم اینها فقط یك ژست انتخاباتی است.
ترامپ یك 'موسولینی آمریكایی' نخواهد بود؛ حتی نهادهای صلیبی آمریكا هم مقابل او خواهند ایستاد.
اما ترامپ این شهامت را دارد كه دستور كار خود را به آزمون گذارد در حالیكه هیچ رییس جمهور دیگری در تاریخ مدرن آمریكا، چنین دستور كاری را قبلا نیازموده است.
با این دستور كار از نظر ترامپ سلامت اقتصاد آمریكا، صلح مدنی جامعه آمریكا و ثبات جهان كه روز به روز خطرناكتر می شود؛ تامین خواهد شد.
در مجموع آنكه؛ حمایت از ترامپ در كسوت یك محافظه كار قابل توجیه است چون او هشدار داده است كه محافظه كاری در خطر آشفتگی قرار دارد.
اما حمایت از ترامپ در كسوت یك رئیس جمهور هرگز قابل توجیه نیست. چون در آن صورت آشوب را دعوت كرده ایم بیاید به داخل آمریكا و به جهان.
هیچ هدف سیاسی و هیچ انتصابی در محاكم قضایی، نمی تواند یك چنین بی مبالاتی را توجیه كند.
محافظه كاران می توانند به فراخوان ترامپ و به رای دهندگان او پاسخ 'بله'، ' شاید'، ' این نه، اما نظرتان راجع به آن یكی چیست' بدهند.
اما در مورد پاسخ به خود ترامپ، باید گفت كه هیچ پاسخ میهنی وجود ندارد؛ مگر ' نه '.
اروپام**1591**1517