حکمت 458 نهج‌البلاغه، نشانه‌های ایمان
نظرات(0) | ادامه مطلب

┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (69)

سکوت و مدارای علی علیه‌السلام در برابر خلفا درنهج البلاغه (4)

طبعاً هرکس می‌خواهد بداند آنچه علی علیه‌السلام درباره آن می‌اندیشید، آنچه حضرت نمی‌خواست آسیب ببیند، آنچه علی علیه‌السلام آن اندازه برایش اهمیت قائل بود که چنان رنج جانکاه را تحمل کرد چه بود؟ حدساً باید گفت آن چیز وحدت صفوف مسلمین و راه نیافتن تفرقه در آن است. مسلمین قوّت و قدرت خود را که تازه داشتند به جهانیان نشان می‌دادند، مدیون وحدت صفوف و اتفاق کلمه خود بودند. موفقیت‌های محیرالعقول خود را در سال‌های بعد نیز از برکت همین وحدت کلمه کسب کردند.

علی‌القاعده علی علیه‌السلام به خاطر همین مصلحت، سکوت و مدارا کرد.

اما مگر باورکردنی است که جوانی سی‌وسه‌ساله دورنگری و اخلاص را تا آنجا رسانده باشد و تا آن حد بر نفس خویش مسلط و نسبت به اسلام وفادار و متفانی باشد که به خاطر اسلام راهی را انتخاب کند که پایانش محرومیت و خرد شدن خود اوست!

بلی باورکردنی است. شخصیت خارق‌العاده علی علیه‌السلام در چنین مواقعی روشن می‌گردد. تنها حدس نیست؛ حضرت شخصاً در این موضوع بحث کرده و باکمال صراحت علت را که جز علاقه به عدم تفرقه میان مسلمین نیست بیان کرده است. (خطبه 119،5،73،62)

حکمت 458 نهج‌البلاغه، نشانه‌های ایمان

 (اخلاق اجتماعی)

وَ قَالَ علی علیه‌السلام: [عَلَامَةُ الْإِیمَانِ] الْإِیمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیثُ یضُرُّک عَلَی الْکذِبِ حَیثُ ینْفَعُک وَ أَلَّا یکونَ فِی حَدِیثِک فَضْلٌ عَنْ [عِلْمِک] عَمَلِک وَ أَنْ تَتَّقِی اللَّهَ فِی حَدِیثِ غَیرِک

 و درود خدا بر او، فرمود: نشانه ایمان آن است که راست بگویی، آنگاه‌که تو را زیان رساند و دروغ نگویی که تو را سود رساند و آن‌که بیش از مقدار عمل سخن نگویی و چون از دیگران سخن‌گویی از خدا بترسی

نکته‌ها

1-در این گفتار حکیمانه، حقیقت ایمان در ضمن سه چیز که از مظاهر ایمان به خدا هستند بیان‌شده است

2-قران مجید، دروغ گفتن را نشانه بی‌ایمانی شمرده است (سوره نحل آیه 105) راست‌گویی همچون داروی تلخ شفابخش و دروغ همچون غذای مطبوع زیان‌بار است، البته تقیه و اصلاح ذات البین از این باب استثنا است، زیرا مصلحت مهمی درانجام خلاف قاعده است،

3-به‌حکم دو آیه قران (سوره صف آیه 2 واسراءایه 36) نشانه عدم اعتقاد راسخ در گفتار عمل ناهماهنگ فرد با اعتقاد و علم اوست

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 556

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 739

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 601، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 488

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : چهارشنبه 22 آذر 1396 
زمان : 7:34 PM
حکمت 457 نهج‌البلاغه، دو گرسنه که هرگز سیر نمی‌شوند
نظرات(0) | ادامه مطلب

┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (68)

سکوت و مدارای علی علیه‌السلام در برابر خلفا درنهج البلاغه (3)

علی علیه‌السلام خود تصریح می‌کنند که سکوت من حساب‌شده بود؛ من از دو راه، آن را که به مصلحت نزدیک‌تر بود انتخاب کردم:

وَ طَفِقْتُ ارْتَإی بینان اصولَ بِیدٍ جَذّاءَ اوْ اصْبِرَ عَلی طَخْیةٍ عَمْیاءَ، یهْرَمُ فی‌ها الْکبیرُ وَ یشیبُ فی‌ها الصَّغیرُ وَ یکدَحُ فی‌ها مُؤْمِنٌ حَتّی یلْقی رَبَّهُ، فَرَأیتُ انَّ الصَّبْرَ عَلی هاتا احْجی، فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَینِ قَذی وَ فِی الْحَلْقِ شَجی «2».

در اندیشه فرورفتم که میان دو راه کدام را برگزینم؟ آیا با کوته دستی قیام کنم یا بر تاریکی‌ای کور صبر کنم، تاریکی‌ای که بزرگ‌سال در آن فرتوت می‌شود و تازه‌سال پیر می‌گردد و مؤمن در تلاشی سخت تاآخرین‌نفس واقع می‌شود. دیدم صبر بر همین حالت طاقت‌فرسا عاقلانه‌تر است، پس صبر کردم درحالی‌که خاری در چشم و استخوانی در گلویم بود.

(2). نهج‌البلاغه، خطبه 3.

حکمت 457 نهج‌البلاغه، دو گرسنه که هرگز سیر نمی‌شوند

 (اخلاقی، اقتصادی)

وَ قَالَ علی علیه‌السلام: مَنْهُومَانِ لَا یشْبَعَانِ طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْیا

و درود خدا بر او، فرمود: دو گرسنه هرگز سیر نشوند: جوینده علم و جوینده مال

نکته‌ها

1-دوگروهی که در این حکمت به انها اشاره‌شده وهرگزسیر نمی‌شوند، تشنگان علم و دنیا هستند

2-طالبان علم سیری‌ناپذیرند زیرا علم حدومرز ندارد (آیه 76 سوره یوسف)، معلومات انسان در برابر مجهولات ناچیزند (آیه 85 سوره اسراء)، علم خداوند وسیع است (آیه 27 سوره لقمان)، علم نشاط‌ آور است و غذای اصلی روح آدمی است

3-طالبان دنیا با حرص و ولع زیادی که دارند سیری‌ناپذیرند زیرا گرفتار ارزوهای دور و دراز و فراموشی آخرت می‌شوند وارامش روحی وجسمی خود را از دست می‌دهند

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 556

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 739

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 597، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 487

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : سه شنبه 21 آذر 1396 
زمان : 8:50 PM
حکمت 456 نهج‌البلاغه، تنها بهای وجود انسان
نظرات(0) | ادامه مطلب

┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (67)

سکوت و مدارای علی علیه‌السلام در برابر خلفا درنهج البلاغه (2)

سکوت علی علیه‌السلام سکوتی حساب‌شده و منطقی بود نه صرفاً ناشی از اضطرار و بیچارگی؛ یعنی او از میان دو کار، بنا به مصلحت یکی را انتخاب کرد که شاق‌تر و فرساینده‌تر بود. برای او آسان بود که قیام کند و حداکثر آن بود که به‌واسطه نداشتن یار و یاور، خودش و فرزندانش شهید شوند. شهادت آرزوی علی علیه‌السلام بود و اتفاقاً در همین شرایط است که جمله معروف را ضمن دیگر سخنان خود به ابوسفیان فرمود:

وَ اللَّهِ لَابْنُ ابیطالِبٍ انَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْی امِّهِ «1».

به خدا سوگند که پسر ابوطالب مرگ را بیش از طفل پستان مادر را، دوست می‌دارد.

(1). نهج‌البلاغه، خطبه 5.

علی علیه‌السلام با این بیان به ابوسفیان و دیگران فهماند که سکوت من از ترس مرگ نیست، از آن است که قیام و شهادت در این شرایط بر زیان اسلام است نه به نفع آن.

حکمت 456 نهج‌البلاغه، تنها بهای وجود انسان

 (اخلاقی)

وَ قَالَ علی علیه‌السلام: أَلَا حُرٌّ یدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَیسَ لِأَنْفُسِکمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا

و درود خدا بر او، فرمود: آیا آزادمردی نیست که این لقمه جویده حرام دنیا را به اهلش واگذارد؟ همانا بهایی برای جان شما جز بهشت نیست، پس به کمتر از آن نفروشید

نکته‌ها

1-در این حکمت تعبیر گویایی از بی‌ارزش بودن مواهب مادی و دنیوی و پرارزش بودن وجود انسان ذکرشده است که همان غرق شدن در مواهب مادی و فروختن شرافت انسانی برای به دست آوردن مال و مقام دنیاست

2-بهشت که کانون رحمت الهی است و همه مواهب مادی و معنوی دران جمع است، بهای انسان است و تمام دنیای مادی با آن موازنه ندارد (سوره توبه آیه 111) افسوس که بسیاری قدر این سرمایه بزرگ را نمی‌دانند و به بهای ناچیزی می‌فروشند (سوره نحل آیه 95)

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 556

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 739

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 591، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 487

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : دوشنبه 20 آذر 1396 
زمان : 8:13 PM
حکمت 455 نهج‌البلاغه،راه شناخت بزرگ‌ترین شاعر
نظرات(0) | ادامه مطلب

┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (66)

سکوت و مدارای علی علیه‌السلام در برابر خلفا درنهج البلاغه (1)

مقصود از سکوت، ترک قیام و دست نزدن به شمشیر است، والّا چنانکه قبلًا گفته‌ایم علی علیه‌السلام از طرح دعوی خود و مطالبه آن و از تظلم در هر فرصت مناسب خودداری نکرد.

حضرت از این سکوت به تلخی یاد می‌کند و آن را جانکاه و مرارت بار می‌خواند:

وَ اغْضَیتُ عَلَی الْقَذی وَ شَرِبْتُ عَلَی الشَّجی وَ صَبَرْتُ عَلی اخْذِ الْکظَمِ وَ عَلی امَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ «1».

خار در چشمم بود و چشم‌ها را بر هم‌نهادم، استخوان در گلویم گیرکرده بود و نوشیدم، گلویم فشرده می‌شد و تلخ‌تر از حنظل در کامم ریخته بود و صبر کردم.

 (1). نهج‌البلاغه، خطبه 26.

حکمت 455 نهج‌البلاغه، راه شناخت بزرگ‌ترین شاعر

 (هنری، علمی)

وَ سُئِلَ [عَنْ أَشْعَرِ] مَنْ أَشْعَرُ الشُّعَرَاءِ فَقَالَ علی علیه السلام إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ یجْرُوا فِی حَلْبَةٍ تُعْرَفُ الْغَایةُ عِنْدَ قَصَبَتِهَا فَإِنْ کانَ وَ لَا بُدَّ فَالْمَلِک الضِّلِّیلُ [قال] یرید إمرأ القیس

 و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسید «1» بزرگ‌ترین شاعر عرب کیست؟ فرمود) شاعران در یک وادی روشنی نتاخته‌اند تا پایان کار معلوم شود و اگر ناچار باید داوری کرد، پس پادشاه گمراهان، بزرگ‌ترین شاعر است «2»

نکته‌ها

 (1) ابو الأسود دوئلی از امام پرسید. پس پادشاه گمراهان، بزرگ‌ترین شاعر است

(2) منظور امرؤ القیس، بزرگ‌ترین شاعر دوره جاهلی و صاحب یکی از معلّقات سبعه است، اشعار بسیار زیبایی که آن را هرسال در بازار معروف عکاظ، مطرح می‌کردند. او کافر بود، برخی «ضلّیل» را به سرگردانی ترجمه کردند، زیرا امرؤ القیس برای گرفتن انتقام خون پدرش به همه‌جا می‌رفت تا یاورانی فراهم آورد، به‌ناچار به قیصر روم پناهنده و در سال 540 میلادی درگذشت.

(3) حضرت امرؤ القیس را سلطان گمراه خواند زیرا او باوجود استعدادهای فراوان آلودگی زیادی داشت حتی بعضی گفته‌اند اباحی مسلک بوده است،

(4) گفتار امام نشان می‌دهد که نه‌تنها در فن خطابه سرآمد بوده بلکه درشناسایی اشعار شاعران هم آگاهی فراوان داشته است در نامه‌ها و خطبه‌های نهج‌البلاغه امام به اشعاری از شعرای نامدار تمسک می‌جوید که در نوع خود کم‌نظیر است مثل خطبه 25 و 33 و 35 و نامه 36 و 45 و 64

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 556

محمد، نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 737

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 581، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 486

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : یک شنبه 19 آذر 1396 
زمان : 9:28 PM
ایه ضد زلزله
نظرات(0) | ادامه مطلب

 

إِنَّ اللَّهَ یمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِیمًا غَفُورًا

همانا خداوند آسمان‏ها و زمين را از زوال (و سقوط و خروج از مدار) نگاه مى‏دارد، و اگر زوال پذيرند (و از مدار خارج شوند) احدى جز او نمى‏تواند آنها را نگاه دارد؛ البتّه او بردبار و آمرزنده است.

Indeed, Allah holds the heavens and the earth, lest they cease. And if they should cease, no one could hold them [in place] after Him. Indeed, He is Forbearing and Forgiving.

«سوره فاطرایه41»

نکته ها

حدیثی از پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِِ وَ آلهِ وَسَلَّمَ)  و امام صادق  وسایر ائمه (عَلَیهِِمُ السَّلامُ ) به سند معتبر   نقل شده که فرمودند : هر گاه در شب( یا در روز )  و هنگام خوابیدن از وقوعِ زلزله و خراب شدن خانه می ترسی آیه «41 سوره فاطر» را قرائت کن ( که خانه بر سر تو خراب نخواهد شد انشاء الله ) .  [ بحارالأنوار، ج 91، ص 51 - عَینُ الحَیات ، ج 2، ص 249 -مکارم الاخلاق، ص290-  مَن لایَحضُرُه‌ُالفَقیه -تفسیر نورالثقلین جلد 4، صفحه 368 - کَنزُ العُمّال: ج 1 ص 479 ح 2094 . عين الحيات ، ج 2، ص 249]در این آيه سخن از حاكميت خدا بر مجموعه آسمانها و زمين است و به اثبات توحيد خالقيت و ربوبيت پرداخته، مى‏فرمايد:" خداوند آسمانها و زمين را نگه مى‏دارد تا از مسير خود منحرف نشوند و زائل نگردندجمله" ان تزولا" در تقدير چنين بوده لئلا تزولا- يا- كراهة ان تزولا. جمله" تزولا" متعلق به امساك است، يعنى" نگه مى‏دارد از اينكه فرو ريزند". فيض هستى لحظه به لحظه از آن مبدء فياض مى‏رسد،كه اگر لحظه‏اى رابطه با آن مبدء بزرگ قطع شود راه فنا و نيستى را پيش مى‏گيرند:اگر نازى كند يك دم‏                فرو ريزند قالبها!

ميان نگاهدارى و حفاظت خداوند از نظام هستى و حلم او رابطه است آيه با جمله‏ى‏ «حَلِيماً غَفُوراً» پايان يافته است. در روايات مى‏خوانيم: خداوند به واسطه‏ى اولياى خود، آسمان و زمين را حفظ مى‏كند كه اگر نباشند، نظام هستى به هم مى‏ريزد(تفسيرنورالثقلين)

پیام ها

1- پديده‏ها، هم در پديد آمدن و هم در بقا نيازمند قدرت و لطف خداوند هستند.

2- نظم حاكم بر هستى، از سوى خداست، نه امرى تصادفى

3- ابديّت مخصوص اوست و هستى قابل زوال است

4- اگر حلم الهى نباشد، كرات آسمانى بر سر خلافكاران فرو مى‏ريزد. «يُمْسِكُ السَّماواتِ‏- كانَ حَلِيماً غَفُوراً» (هنگام برپايى قيامت، خورشيد و ماه و ستارگان و زمين دگرگون و درهم ريخته مى‏شود، بنابراين اگر در دنيا از فروپاشى آنها جلوگيرى مى‏شود به خاطر حلم اوست.)

5- خداوندى كه با قدرت هستى را نگاه داشته، اگر به كفّار مهلتى مى‏دهد به خاطر حلم است نه عجز

منابع

تفسير نور ج‏7ص509،تفسير نمونه ج‏18ص289 ، ترجمه تفسير الميزان ج‏17ص81

 





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : شنبه 18 آذر 1396 
زمان : 10:33 PM
حکمت454نهج‌البلاغه،راه غرور زدایی
نظرات(0) | ادامه مطلب

┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (65)

انتقاد از خلفا در نهج‌البلاغه (2)

انتقادهای نهج‌البلاغه از خلفا، برخی کلی و ضمنی است و برخی جزئی و مشخص. انتقادهای کلی و ضمنی همان‌هاست که علی علیه‌السلام صریحاً اظهار می‌کند که حق قطعی و مسلّم من از من گرفته‌شده است... ابن آبی الحدید می‌گوید:

((شکایت و انتقاد امام از خلفا ولو به‌صورت ضمنی و کلی متواتر است))

در نهج‌البلاغه تا آنجا که من به یاد دارم، از خلیفه اول و دوم تنها در خطبه «شقشقیه» به‌طور خاص یاد و انتقاد شده است. در جای دیگر اگر هست یا به‌صورت کلی است و یا جنبه کنایی دارد...

حکمت 454 نهج‌البلاغه، راه غرور زدایی

 (اعتقادی، علمی)

وَ قَالَ علی علیه‌السلام: مَا لِابْنِ آدَمَ وَ [الْفَخْرُ] الْفَخْرِ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَةٌ وَ لَا یرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا یدْفَعُ حَتْفَه

 و درود خدا بر او، فرمود: فرزند آدم را با فخرفروشی چه‌کار؟ او که در آغاز نطفه‌ای گندیده و در پایان مرداری بد بو است، نه می‌تواند روزی خویشتن را فراهم کند و نه مرگ را از خود دور نماید

نکته‌ها

1-این حکمت به متکبران فخرفروش هشدار می‌دهد که به گذشته واینده خود بنگرند و این صفت رذیله را از خود دور سازند و روی چهار نکته تأکید دارد که با اشاره به ضعف‌های انسان و نقاط آسیب پذیرش از مرکب غرور پایین آمده و در مسیر صحیح زندگی قرار گیرد

2-باوجودی که انسان مخلوق برتراست و دارای امتیازات ویژه‌ای است، این‌ها دلیل بر فراموشی موقعیت او و فخرفروشی نمی‌شود

3-اواخر سوره واقعه آیات‌ 58 تا 70 و حکمت‌های 126 و 419 تعبیراتی به مضمون این حکمت دارند

4-تکبر وغرورسرچشمه بزرگ‌ترین بدبختی‌هاست، داستان‌های انبیاء در قران و دشمنان آن‌ها از ابلیس تا قارون و سران بت‌پرست سرچشمه همه آن‌ها تکبر بوده و از عوامل مهم دوزخی شدن استکبار است (سوره زمر آیه 72)

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 555

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 737

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 575، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 472

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : شنبه 18 آذر 1396 
زمان : 9:14 PM
حكمت 453نهج البلاغه،علل انحراف زبير
نظرات(0) | ادامه مطلب

┈┈•• 🌿🌺🌿 ••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه(64)

انتقاد از خلفا در نهج البلاغه (1)

انتقاد على عليه السلام از خلفا غيرقابل انكار است و طرز انتقاد آن حضرت آموزنده است. انتقادات على عليه السلام از خلفا احساساتى و متعصبانه نيست، تحليلى و منطقى است و همين است كه به انتقادات آن حضرت ارزش فراوان مى‏دهد. انتقاد اگر از روى احساسات و طغيان ناراحتيها باشد يك شكل دارد، و اگر منطقى و بر اساس قضاوت صحيح در واقعيات باشد شكلى ديگر. انتقادهاى احساساتى معمولًا در باره همه افراد يكنواخت است، زيرا يك سلسله ناسزاها و طعنهاست كه نثار مى‏شود. سبّ و لعن ضابطى ندارد.

اما انتقادهاى منطقى مبتنى بر خصوصيات روحى و اخلاقى و متكى بر نقطه‏هاى خاص تاريخى زندگى افراد مورد انتقاد مى‏باشد. چنين انتقادى طبعاً نمى‏تواند در مورد همه افراد يكسان و بخشنامه وار باشد. در همين جاست كه ارزش درجه واقع بينى انتقادكننده روشن مى‏گردد.

حكمت 453نهج البلاغه،علل انحراف زبير

 (تاريخى، سياسى)

وَ قَالَ علی علیه السلام: مَا زَالَ الزُّبَيْرُ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُ عَبْدُ اللَّه‏

 و درود خدا بر او، فرمود: زبير همواره با ما بود تا آن كه فرزند نامباركش عبد اللَّه، پا به جوانى گذاشت‏

نکته ها

1-مطابق نقل تاریخ طبری زمانی امام این گفتار پرمعنا راذکر کردند که درجنگ جمل زبیر مقابل امام بودند که با کلام حضرت از خواب غفلت بیدار شده واز جنگ کناره گیری کرد وابن جرموز بعدا اورا دربیابان های بصره به قتل رساند وبا خبر قتل او حضرت بر عاقبت سوء اوناراحت شدندوبه نقل شیخ مفید رحمه الله این سخن امام بعد از قتل زبیر بیان شده است(تاریخ طبری ج3 ص519،جمل ص389)

2-زبیر فرزند عوام،مادرش صفیه عمه پیامبر صلی الله علیه واله،مردی شجاع واهل سبقت در پذیرش اسلام در نوجوانی بود،مردی شجاع بود که درجنگهایی چون بدر واحد وخندق وحنین شرکت داشت،درزمان خلیفه دوم جزوشورای شش نفره ای بود که به حضرت رای داد،واز مدافعان حضرت در سقیفه بود،با حسادت وجاه طلبی وتحریک معاویه ووسوسه های فرزندش عبدالله وطلحه  بیعت خود را با حضرت شکست ودر جنگ جمل مقابل امام قرار گرفت

3-عبد الله بن زبیر متولد بعد از هجرت مسلمین به مدینه بود بعدا او ازخطبای انگشت شمارشمرده شد وبعد مرگ یزید (64 هجری)حاکم مصر وحجاز ویمن وخراسان واکثرشام شد با پایتختی مدینه،به دست حجاج کشته شد بدنش مدتها بر دار اویزان بود(73 هجری)هرچند به نقل تاریخ نامش توسط پیامبرصلی الله علیه واله گذاشته شد وبرایش دعا کردند ولی در نهایت عداوت  او در چهل نماز جمعه در خطبه ها نامی از پیامبر صلی الله علیه واله نبردند واز عوامل اصلی انحراف پدرشد که حضرت در این حکمت تعبیر فرزند شوم برای او به کار برده اند

4-این گفتار پیام مهمی برای همه پدران دارد که مواظب باشند پیوند عاطفی با فرزند،سبب گمراهی وبدبختی انها دردنیا واخرت نشود،مطابق ایه 9 سوره منافقون،بدون تحقیق سخن انها را نپذیرند ومواظب برطریق حق باشند تا سرگردان وبد بخت نشوند

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحي صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص555

نهج البلاغة / ترجمه دشتى، 1جلد، مشهور - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1379ش.ص737

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 569، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏16، ص: 471

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷      





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : جمعه 17 آذر 1396 
زمان : 7:57 PM
حکمت 452 نهج‌البلاغه، معیار شناخت فقر و غنا
نظرات(0) | ادامه مطلب

┈┈•• 🌿🌺🌿••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (63)

لیاقت و فضیلت امامت علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه

از مسئله نص صریح و حق مسلم و قطعی که بگذریم، مسئله لیاقت و فضیلت مطرح می‌شود. در این زمینه نیز مکرر در نهج‌البلاغه سخن به میان آمده است. در خطبه «شقشقیه» می‌فرماید: ...ینْحَدِرُ عَنِّی السَّیلُ وَ لا یرْقی الَی الطَّیرُ...

سرچشمه‌های علم و فضیلت از کوهسار شخصیت من سرازیر می‌شود و شاه‌باز وهم اندیشه بشر از رسیدن به قله عظمت من بازمی‌ماند.

در خطبه 188 اول مقام تسلیم و ایمان خود را نسبت به رسول اکرم صلی‌الله علیه و اله و سپس فداکاری‌ها و مواسات خود را در مواقع مختلف یادآوری می‌کند و بعد جریان وفات رسول اکرم صلی‌الله علیه و اله را درحالی‌که سرش بر سینه او بود و آنگاه جریان غسل دادن پیغمبر صلی‌الله علیه و اله را به دست خود نقل می‌کند درحالی‌که فرشتگان او را در این کار کمک می‌کردند و او زمزمه فرشتگان را می‌شنید و حس می‌کرد که چگونه دسته‌ای می‌آیند و دسته‌ای می‌روند و بر پیغمبر صلی‌الله علیه و اله درود می‌فرستند و تا لحظه‌ای که پیغمبر صلی‌الله علیه و اله را در مدفن مقدسش به خاک سپردند زمزمه فرشتگان یک‌لحظه هم از گوش علی علیه‌السلام قطع نگشته بود. بعد از یادآوری موقعیت‌های مخصوص خود از مقام تسلیم و عدم انکار- برخلاف بعضی صحابه دیگر- گرفته تا فداکاری‌های بی‌نظیر و تا قرابت خود با پیغمبر صلی‌الله علیه و اله تا جایی که جان پیغمبر صلی‌الله علیه و اله در دامن علی علیه‌السلام از تن مفارقت می‌کند، چنین می‌فرماید:

فَمَنْ ذا احَقُّ بِهِ مِنّی حَیاً وَ مَیتاً؟

چه کسی از من به پیغمبر در زمان حیات و بعد از مرگ او سزاوارتر است؟

حکمت 452 نهج‌البلاغه، معیار شناخت فقر و غنا

 (اعتقادی، اقتصادی)

و قال علی علیه‌السلام: الْغِنَی وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ [تَعَالَی]

 و درود خدا بر او، فرمود: فقر و بی‌نیازی ما پس از عرضه شدن بر خدا آشکار خواهد شد

نکته‌ها

1-حقیقت فقر و غنا در این حکمت چنین بیان‌شده است که معیار عرصه محشر و پیشگاه عدل الهی است و میزان اعمال انسان قرار می‌گیرد، تهی‌دستان معنوی به‌قدری فقیرند که دست به‌سوی بهشتیان دراز می‌کنند و از آن‌ها طلب روزی و نور می‌کنند (سوره اعراف آیه 50، سوره حدید آیه 13)

2- غنای معنوی برای یک انسان آگاه و وارسته مطلب اول در زندگی است همچون ابوذر علیه‌السلام که در دنیا و برزخ واخرت با ماست، مابقی غناها زودگذر، زوال‌پذیر، ناپایدار است، همگی یک کفن را با خود از این دنیا به گور می‌بریم

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 555

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 737

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 563، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 468

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : پنج شنبه 16 آذر 1396 
زمان : 8:16 PM
حکمت 451 نهج‌البلاغه، روش برخورد با مردم
نظرات(0) | ادامه مطلب

┈┈•• 🌿🌺🌿 ••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه (62)

نص و وصیت اهل‌بیت علیهم‌السلام و خلافت در نهج‌البلاغه

برخی می‌پندارند که در نهج‌البلاغه به‌هیچ‌وجه به مسئله نص اشاره‌ای نشده است، تنها به مسئله صلاحیت و شایستگی اشاره‌شده است. این تصور صحیح نیست، زیرا اولاً در خطبه 2 نهج‌البلاغه صریحاً درباره اهل‌بیت می‌فرماید: «وَ فیهِمُ الْوَصِیةُ وَ الْوِراثَةُ» یعنی وصیت رسول خدا صلی‌الله علیه و اله و همچنین وراثت رسول خدا صلی‌الله علیه و اله در میان آن‌هاست.

ثانیاً در موارد زیادی علی علیه‌السلام از حق خویش چنان سخن می‌گوید که جز با مسئله تنصیص و مشخص شدن حق خلافت برای او به‌وسیله پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و اله قابل توجیه نیست. در این موارد، سخن علی علیه‌السلام این نیست که چرا مرا با همه جامعیت شرایط کنار گذاشتند و دیگران را برگزیدند؛ سخنش این است که حق قطعی و مسلّم مرا از من ربودند. بدیهی است که تنها با نص و تعیین قبلی از طریق رسول اکرم صلی‌الله علیه و اله است که می‌توان از حق مسلّم و قطعی دم زد. صلاحیت و شایستگی، حق بالقوه ایجاد می‌کند نه حق بالفعل و در مورد حق بالقوه سخن از ربوده شدن حق مسلّم و قطعی صحیح نیست. مواردی در نهج‌البلاغه ذکرشده که علی علیه‌السلام خلافت را حق خود می‌داند، کلماتی از علی علیه‌السلام مبنی بر شکایت از دیگران و اینکه حق مسلم او به ظلم گرفته‌شده، به حد تواتر نقل‌شده است (خطبه 3 و 6 و 171 و 161)

حکمت 451 نهج‌البلاغه، روش برخورد با مردم

(اجتماعی، تربیتی)

وَ قَالَ علی علیه‌السلام: زُهْدُک فِی رَاغِبٍ فِیک نُقْصَانُ حَظٍّ وَ رَغْبَتُک فِی زَاهِدٍ فِیک ذُلُّ نَفْس

و درود خدا بر او، فرمود: دوری تو از آن‌کس که خواهان تو است نشانه کمبود بهره تو در دوستی است و گرایش تو به آن‌کس که تو را نخواهد، سبب خواری تو است

نکته‌ها

1-دو موضوع در این حکمت مورد هشدار قرارگرفته است که مربوط به اظهار محبت است به تعبیر آخر چه بهترمحبت از دوسر باشد، در ضرب‌المثل‌ها گفته‌اند، هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار، از طرف آخر، برای کسی بمیر که برای تو تب کند

2-زندگی انسان پیچیده و مملو از مشکلاتی است که انسان به‌تنهایی از عهده آن‌ها برنمی‌آید، کمک متقابل سبب غلبه بر این مشکلات می‌شود و نقش دوست در این مورد فوق‌العاده است و روایات نیز بر دوست داشتن تأکید دارد، به همین لحاظ عقد اخوت و پیمان برادری در اسلام مطرح است و این دوستی برای آخرت حتی شفاعت نیز سبب نجات انسان است، دوستان صادق و صمیمی در حال آرامش کمک‌کار انسان ودرمشکلات سپر او هستند

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1 جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص 555

نهج البلاغة / ترجمه دشتی، 1 جلد، مشهور - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1379 ش.ص 737

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 557، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج 16، ص: 465

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : چهارشنبه 15 آذر 1396 
زمان : 9:06 PM
حكمت 450نهج البلاغه، پرهيز از شوخى نامناسب
نظرات(0) | ادامه مطلب

┈┈•• 🌿🌺🌿 ••┈┈

بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

••••••••••••••••••••••••••••

شبی با نهج‌البلاغه سعید بهشتی در گروه بیان معنوی تلگرام

شهید مطهری ونهج البلاغه(61)

احقيت و اولويت و حق اختصاصى اهل بيت علیهم السلام  در نهج البلاغه

در نهج البلاغه عباراتى در باره احقيت و اولويت و بلكه تقدم و حق اختصاصى اهل بيت علیهم السلام و مخصوصاً شخص اميرالمؤمنين عليه السلام امده است.در باره اين مطلب به سه اصل استدلال شده است:وصيت و نص رسول خداصلی الله علیه واله،ديگر شايستگى امير مؤمنان عليه السلام و اينكه جامه خلافت تنها بر اندام او راست مى‏آيد، سوم روابط نزديك نسبى و روحى آن حضرت با رسول خدا صلى الله عليه و آله.

حكمت 450نهج البلاغه، پرهيز از شوخى نامناسب

 (اخلاق اجتماعى)

وَ قَالَ علی علیه السلام: مَا مَزَحَ امْرُؤٌ مَزْحَةً إِلَّا مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّة

 و درود خدا بر او، فرمود: هيچ كس شوخى بي جا نكند جز آن كه مقدارى از عقل خويش را از دست بدهد

نکته ها

1-در این گفتار حکیمانه،حضرت به کسانی که شوخی نامناسب می کنند ویا در مزاح افراط می کنند هشدار داده اند

2-شوخی سخن غیر واقعی است که با سخنان غیر جدی انبساط خاطر را فراهم می کند،باعث ارامش روح ورفع هموم وغموم می شود ودرروایات متعدد وبه نقل از سیره اهل بیت علیهم السلام با رعایت شرایطی همچون الوده نبودن به معصیت،مدح شده است

منابع

________________________________________

نهج البلاغة (للصبحي صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.ص555

نهج البلاغة / ترجمه دشتى، 1جلد، مشهور - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1379ش.ص737

مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏16، ص: 464

پیام امام استاد مکارم شیرازی جلد 15 صفحه 551، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام

________________________________________

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم

🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷





نویسنده : مسعود شاکری
تاریخ : دوشنبه 13 آذر 1396 
زمان : 8:07 PM
 

 




.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.