بوی برادر

 

ای صید پَر شکسته و در خون شناورم

آید ز زخم‌های تو بوی برادرم

 

امروز پشت و سینه و پهلوی تو شکست

دیروز دست و سینه و پهلوی مادرم

 

از داغِ جانگداز تو شد تازه بر عمو

داغ برادرم حَسَن و داغِ اکبرم

 

سُمِّ سُتُور با تو چه کرده که غیر اسم

چیزی نمانده از بدنت، خاک بر سرم

 

این نعش توست بر سر دوش عموی توست

نه استخوان له شده در خیمه می‌برم

 

ای تشنه بیش از این تو خجالت مده مرا

کم دست و پا بزن به زمین در برابرم

 

کو مُجتبیٰ که گریه کند در عزای تو

خالی‌ست در کنار تو جای برادرم



[ شنبه 12 مهر 1393  ] [ 11:21 PM ] [ KuoroshSS ]

کنج ویران

 

آمدی در کُنج ویران ای پدر

کرده‌ای یاد یتیمان ای پدر

 

شُکْرْ لِله دردِ هجران شد تمام

داده‌ای پایان به هجران ای پدر

 

کرده‌ای شادم میان دشمنان

چون شدی بر من تو مهمان ای پدر

 

گر نشد آیم به استقبال تو

عُذر می‌خواهم فراوان ای پدر

 

هر دو پایم غرق خون و آبله

گشته از خارِ مُغیلان ای پدر

 

گر که نتوانم پذیرایی کنم

چون ندارم تابِ هجران ای پدر

 

همچو زهرا (علیها السلام) تازیانه خورده‌ام

من ز ضَجْر نامسلمان ای پدر

 

گشته رخسارت چرا خاکستری

در کجا بودی تو مهمان ای پدر

 

خورده چوب خیزران لب‌های تو

در کجا خواندی تو قرآن ای پدر

 

از وفا امشب مرا با خود ببر

چون ندارم تاب هجران ای پدر

 

حاج حسین‌علی محمودی (واله)



[ شنبه 12 مهر 1393  ] [ 10:54 PM ] [ KuoroshSS ]

ای عقل خجل ز جهل و نادانی ما

 
 
 
ای عقل خجل ز جهل و نادانی ما
 
درهم شده خلقی،  ز  پریشانی ما
 
بُت در بغل و به سجده پیشانی ما
 
کافر زده  خنده  بر  مسلمانی ما
 
 
شیخ بهائی


[ شنبه 12 مهر 1393  ] [ 10:44 PM ] [ KuoroshSS ]

تن سردار و بی‌سری سخت است

 

ماهِ در خونِ خویش گشته خضاب

یک برادر بگو دوباره بخواب

 

دیده با تیر بستی و رفتی

کمرم را شکستی و رفتی

 

چهره‌ات مثلِ ماهتاب شده

آب هم از خجالت آب شده

 

تو شهید غریب علقمه‌ای

تو گل پرپر فاطمه‌ای (علیها السلام)

 

به دو چشم ترَم قسم عبّاس

به علی‌اکبرم قسم عبّاس

 

این همه یار داده‌ام از دست

کمرم با شهادت تو شکست

 

تنِ سردار و بی‌سری سخت است

غربت و بی‌برادری سخت است

 

آنکه دست تو را بُرید و شکست

به خدا دست خواهرت را بست

 

منم و تو در این دیارِ مِحَن

تا نبیند غریبی‌ام دشمن

 

با وجودی که رفتی از دستم

دست و پایی بزن بگو هستم

 

این تو این علقمه خداحافظ

پسرِ فاطمه (علیها السلام) خداحافظ

 

 

غلامرضا سازگار


ادامه مطلب ندارد
[ شنبه 12 مهر 1393  ] [ 10:27 PM ] [ KuoroshSS ]

درد فراق

 

سوز هجران تو داریم کجایی ای دوست!

جمله بی‌صبر و قراریم کجایی ای دوست!

 

شمع میقات بیفروز به تنگ آمده‌ایم

در شب تیره و تاریم کجایی ای دوست!

 

زمزم دیده‌ی ما چشمه‌ی خوناب شده

بی تو دل خسته و زاریم کجایی ای دوست!

 

شفق چهره‌ی تو آینه‌ی صلح و صفاست

والهِ خالِ عُذاریم  کجایی ای دوست!

 

سال‌ها  منتظر  روی  دل آرای  توایم

حسرت وصل تو داریم کجایی ای دوست!

 

بهر دیدار تو و رایت زهرایی تو

جملگی لحظه شماریم کجایی ای دوست!

 

گلشن شادی ما رو به خزان است خزان

طالب فیض بهاریم کجایی ای دوست!

 

آتش  درد  فراق  تو  جهان‌سوز  شده

بانگ و فریاد برآریم، کجایی ای دوست!

 

رحیم کارگر (پارسا)



[ جمعه 11 مهر 1393  ] [ 4:13 PM ] [ KuoroshSS ]

ساقی سرمست

 

 

ای ساقی سرمست ز پا افتاده

دنبال لبت آب بقا افتاده

 

مَشک و عَلم و دست، سه حرف عشق است

افسوس که این هر سه جدا افتاده

 

 

علی انسانی


ادامه مطلب ندارد
[ جمعه 11 مهر 1393  ] [ 3:50 PM ] [ KuoroshSS ]

جانم فدای رهبرم

 

رهبر من نور چشمان من است

عشق او آیین و ایمان من است

 

ذوالفقار حیدری در دست او

طاعتش میثاق و پیمان من است

 

سیّدی از نسل پاک فاطمه (سلام الله علیها)

هم ز نسل شیر یزدان من است

 

در ولایت وارث آل نبی (علیهم السلام)

جانشینی از امامان من است

 

همچو مَهْ تابد به قلب شیعیان

نائب خورشید پنهان من است

 

در هدایت سوی حق آرد مرا

این هدایت سمت قرآن من است

 

دوستانش دوست می‌دارم همی

دشمن او دشمن جان من است

 

آنکه مهر او ندارد در وجود

بی‌گمان همکیش نادان من است

 

در سخن چون ابر می‌بارد به دل

در کویر خشک باران من است

 

در حضورش موج دریا دیده‌ام

در کلامش راحت جان من است

 

در نگاهش غرق دریا می‌شوم

واژه‌هایش دُرّ و مرجان من است

 

قلب تارم را صفایی می‌دهد

جامع فکر پریشان من است

 

من مرید آن دل وارسته ام

او مراد و پیر عرفان من است

 

بوی یوسف می‌دهد پیراهنش

گرچه خود یعقوب کنعان من است

 

من چو بلبل او چو باغ پُر ز گل

من چو برگ، او سَروِ بُستان من است

 

آرزوی دیدنش دارم به دل

در فراقش شهر زندان من است

 

ای خوش آن روزی که بینم رهبرم

ساعتی در خانه مهمان من است

 

هرگز ای یاران دعایش می‌کنید

شب نمازش ذکر یاران من است

 

روی خوبش با دو چشمت دیده‌ای

چهره‌اش چون ماه تابان من است

 

غرق دریای تهاجم را چه غم

ناجی کشتی ز طوفان من است

 

گرچه دشمن نقشه‌ها دارد بسی

حامی او حیِّ سُبحان من است

 

در امانت او «امینِ» انقلاب

در شجاعت شیر میدان من است

 

راه او باشد ره پیر خمین

رهرو راه شهیدان من است

 

افتخار ما بود سید علی

سَرور من، جان جانان من است

 

چون فقیه و عالم است و دین شناس

مرجع تقلید دوران من است

 

روز ششم ماه تیر از سال شصت

رهبرم جانباز ایران من است

 

ای خداوندا نگهدارش تو باش

چون دعای او نگهبان من است

 

شعر امروزم که وصف رهبر است

بهترین اشعار دیوان من است

 

پیروانش نِیْ به پاکستان و هند

در فلسطین است و لبنان من است

 

گوئیا مهدی (علیه السلام) چنین گوید که او

بهترین اصحاب و یاران من است



[ جمعه 11 مهر 1393  ] [ 11:03 AM ] [ KuoroshSS ]

رهبرم

 
 
 
رهبر من نور چشمان من است
 
عشق او آیین و ایمان من است
 
 
ای خوش آن روزی که بینم رهبرم
 
ساعتی  در خانه  مهمان  من  است
 


[ جمعه 11 مهر 1393  ] [ 10:32 AM ] [ KuoroshSS ]

کاخ امید

 

فرشی از عشق تو اندر دل خود بافته‌ام

سال‌ها در ره هجران تو انداخته‌ام

 

کاخ امید حضورم دمی در خیمه‌ی سبز

در دلم با همه‌ی خون جگر ساخته‌ام

 

عاشقی گر رخ تو دیده، شده محوِ رخت

من ندیده رخ تو جان و دلم باخته‌ام

 

جمعه‌ها دم زنم از عشق تو من با غزلم

آبرو از غزل عشق تو من یافته‌ام

 

اذْنِ دیدار بده، ای همه‌ی هستی من

گر نبینم رخِ تو زندگی‌ام باخته‌ام



[ جمعه 11 مهر 1393  ] [ 7:28 AM ] [ KuoroshSS ]

عشق

 
 
 
آن دل که  به یاد تو نباشد، دل  نیست
 
قلبی که  به عشقت نتپد جز گل نیست
 
 
 
آن کس که ندارد به سر کوی تو، راه
 
از  زندگیِ  بی ثمرش  حاصل نیست
 
 
 
امام خمینی رحمة الله علیه


[ پنج شنبه 10 مهر 1393  ] [ 6:20 PM ] [ KuoroshSS ]