ألْعَطَش کودکان، ناله و اشک رباب
ساقی لب تشنه رفت، در پی یک جرعه آب
زاده ی أمُّ الْبَنین رفت ولی بر نگشت
سوخت دل مادری آب مُیسّر نگشت
امید خیمه شد نا امید جی بِالْمَاء لِسْکِینِه ای شهید
موج دریا، مَشک سقّا، اشکِ زهرا
یا ابالفضل، یا ابالفضل، یا ابالفضل
مَشک و عَلم یک طرف، دستِ قلم یک طرف
ألْعَطَش کودکان بینِ حرم یک طرف
ناله ی أدْرِکْ أخَاکْ، می رسد از علقمه
زاده ی أمُّ الْبَنین شد پسرِ فاطمه
ابروی پیوسته شد جدا کربلا تازه شد کربلا
ای تشنه لب، عشق زینب، کاشف الکرب
یا ابالفضل، یا ابالفضل، یا ابالفضل
بعد تو دیگر حسین بی کس و تنها شده
پای حرامی ببین در حرمت واشده
کرب بلا والسلام کار حسین شد تمام
می رود امشب اسیر زینب او سوی شام
ای وای از چشم نامحرمان ای وای از چشم نامحرمان
وقت جدایی رسید باد مخالف وزید
از شرر داغ تو پشت برادرخمید
پشت و پناهم شکست پشت سپاه هم شکست
فاطمه در کربلاست علقمه در خون نشست
ازجان خود سیرم ای خدا من بی او میمیرم ای خدا
اهل حرم ناله کنان با مادرت
تو هم رفتی حالا که من بی لشکرم
میر و علمدار من یوسف بازار من
ماه سپاه حسین یار وفادار من
اهل حرم بی قرار خسته و چشم انتظار
ماه حرم در خسوف مانده در این شام تار
ای یل ام البنین گریه ی من را ببین
من چه کنم تا که تو پا نکشی بر زمین
دریای خون گشته علقمه دنبالت آمده فاطمه
در این غربت سایه ی تو رفت از سرم
تو هم رفتی حالا که من بی لشکرم
میر و علمدار من یوسف بازار من
ماه سپاه حسین یار وفادار من
العطش کودکان هلهله ی دشمنان
وِلْوِله ی کاروان بر لبم آورده جان
وقت جسارت شده، موقع غارت شده
خواهرت آماده ی بند اسارت شده
جانم را آوردی بر لبم من فکر فردای زینبم
ای یاورم همسنگرم آب آورم
تو هم رفتی حالا که من بی لشکرم
میر و علمدارمن یوسف بازار من
ماه سپاه حسین یار وفادار من
می گذرد کاروان روی گل ارغوان
قافله سالار آن سرو شهید جوان
در غم این عاشقان چشم ترم خون فشان
داغ جدایی به دل آتش حسرت به جان
خورشیدی تابیدی ای شهید در دل ها جاویدی ای شهید