باب فرج

 

شوقی درون سینه برای وصال نیست

راهی که می‌رویم به سوی کمال نیست

 

اشکِ بدون سوز جگر چاره‌ساز نیست

آبِ میان بِرکه همیشه زلال نیست

 

این انتظارهای بدون مجاهده ...

بابِ فرج نمی‌شود و جز وَبال نیست

 

ما عاشقیم و چشم به راهت نشسته‌ایم

مُشتی توَهُّم است و وَرای خیال نیست

 

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد؟

راحت نشسته‌ایم و ز غیبت ملال نیست

 

دل پُر شده ز مِهر بُتان و از این به بعد

دیگر برای درکِ حقیقت مَجال نیست

 

تنها عنایت تو مرا می‌دهد نجات

بی‌لطفِ بی‌نهایتِ تو سوز و حال نیست

 

حسین ایزدی



[ سه شنبه 28 بهمن 1393  ] [ 5:59 PM ] [ KuoroshSS ]

عاشق سوخته

 

 

پرده بردار ز رُخ چهره گشا ناز بس است

عاشقِ سوخته را دیدن رویت هوس است

 

دست از دامنت ای دوست نخواهم برداشت

تا من دلشده را یک رمق و یک نفس است

 

همه خوبان بَرِ زیبائیت ای مایه‌ی حُسن

فِی الْمَثل در بَرِ دریای خروشان چو خَس است

 

مرغ پَر سوخته را نیست نصیبی ز بهار

عرصه جولانگه زاغ است و نوایِ مگس است

 

داد خواهم، غم دل را به کجا عرضه کنم

که چو من دادستان است و چو فریادرس است

 

این همه غلغل و غوغا که در آفاق بُوَد

سوی دلدار روان و همه بانگ جَرَس است

 

امام خمینی رحمة الله علیه



[ سه شنبه 21 بهمن 1393  ] [ 4:03 PM ] [ KuoroshSS ]

شرح جلوه

 

دیده‌ای نیست نبیند رُخ زیبای تو را

نیست گوشی که همی نشنود آوای تو را

 

هیچ دستی نشود جز بَرِ خوانِ تو دراز

کس نجوید به جهان جز اثرِ پای تو را

 

رهرو عشقم و از خِرقه و مَسنَد بیزار

به دو عالم ندهم رویِ دل آرایِ تو را

 

قامت سرو قدان را به پشیزی نخرد

آنکه در خواب ببیند قدِ رعنایِ تو را

 

به کجا روی نماید که توأش قبله نِه‌ای؟

آنکه جوید به حرم، منزل و مأوای تو را

 

همه جا منزل عشق است که یارم همه جاست

کور دل، آنکه نیابد به جهان جایِ تو را

 

با که گویم که ندیده است و نبیند به جهان

جز خَمِ ابرو و جز زلفِ چلیپایِ تو را

 

دکّه‌یِ علم و خرَد بست، درِ عشق گشود

آنکه می‌داشت به سَر علّتِ سودای تو را

 

بشکنم این قلم و پاره کنم این دفتر

نتوان شرح کنم جلوه‌ی والای تو را

 

امام خمینی رحمة الله علیه



[ دوشنبه 20 بهمن 1393  ] [ 5:03 PM ] [ KuoroshSS ]

جان جهان

 

به تو دل بستم و غیر تو کسی نیست مرا

جز تو ای جانِ جهان، دادرسی نیست مرا

 

عاشقِ روی توأم، ای گلِ بی‌مثل و مثال

به خدا، غیرِ تو هرگز هوسی نیست مرا

 

با تو هستم، ز تو هرگز نشدم دور، ولی

چه توان کرد که بانگِ جَرَسی نیست مرا

 

پرده از روی بینداز به جان تو قسم

غیرِ دیدارِ رُخت مُلتمِسی نیست مرا

 

گر نباشی بَرَم ای پردگی هر جایی

ارزش قُدس چو بالِ مگسی نیست مرا

 

مده از جنّت و از حور و قصورم خبری

جز رُخِ دوست نظر سوی کسی نیست مرا

 

امام خمینی رحمة الله علیه



[ یک شنبه 19 بهمن 1393  ] [ 7:18 PM ] [ KuoroshSS ]

مکتب عشق

 

آنکه دامن می‌زند بر آتشِ جانم، حبیب است

آنکه روز افزون نماید درد من، آن خود طبیب است

 

آنچه روح افزاست، جام باده از دست نگار است

نِی مُدرّس، نی مُربّی، نی حکیم و نی خطیب است

 

سِرِّ عشقم، رمزِ دردم در خَمِ گیسوی یار است

کی به جمع حلقه‌ی صوفی و اصحابِ صلیب است؟

 

از فتوحاتم نشد فتحی و از مِصباح، نوری

هر چه خواهم در درون جامه‌ی آن دلفریب است

 

درد می‌جویند این وارستگانِ مکتبِ عشق

آنکه درمان خواهد از اصحابِ این مکتب، غریب است

 

جرعه‌ای مِیْ خواهم از جامِ تو تا بی‌هوش گردم

هوشمند از لذّت این جرعه مِیْ، بی‌نصیب است

 

موج لطف دوست، در دریای عشق بی‌کرانه

گاه در اوج فراز و گاه در عمق نشیب است

 

امام خمینی رحمة الله علیه



[ شنبه 18 بهمن 1393  ] [ 6:34 PM ] [ KuoroshSS ]

سخن دل

 

عاشقِ دوست ز رنگش پیداست

بی‌دلی از دلِ تنگش پیداست

 

نتوان نرم نمودش به سخن

این سخن، از دلِ سنگش پیداست

 

از درِ صُلح برون ناید دوست

دیگر امروز ز جنگش پیداست

 

مِیْ زده ست، از رُخ سرخش پرسید

مَستی از چشم قشنگش پیداست

 

یار امشب پِیِ عاشق کُشی است

من نگویم، ز خَدَنگش پیداست

 

رازِ عشقِ تو نگوید «هندی»

چه کنم من که ز رنگش پیداست

 

امام خمینی رحمة الله علیه


ادامه مطلب
[ جمعه 17 بهمن 1393  ] [ 9:21 PM ] [ KuoroshSS ]

مَسلکِ نیستی

 

جز عشق تو، هیچ نیست اندر دل ما

عشق تو سرشته گشته اندر دل ما

 

أسْفار و شِفاءِ إبن سینا نگشود

با آن همه جَرّ و بحث‌ها مشکل ما

 

با شیخ بگو که راه من باطل خواند

بر حقِّ تو لبخند زند باطلِ ما

 

گر سالکِ او منازلی سِیْر کند

خود مَسْلَکِ نیستی بود منزل ما

 

صد قافله دل، بار به مقصد بستند

بر جای بماند این دلِ غافل ما

 

گر نوح ز غرق سوی ساحل ره یافت

این غرق شدن همی بُوَد ساحل ما

 

امام خمینی رحمة الله علیه



[ جمعه 17 بهمن 1393  ] [ 9:03 PM ] [ KuoroshSS ]

لب دوست

 

گرچه از هر دو جهان هیچ نشد حاصلِ ما

غم نباشد، چو بُوَد مِهر تو اندر دلِ ما

 

حاصل کون و مکان، جمله ز عکس رخ توست

پس همین بس که همه کون و مکان حاصلِ ما

 

جمله اسرار نهان است درونِ لبِ دوست

لب گشا! پرده برانداز از این مشکلِ ما

 

یا بکُش یا بِرَهان زین قفسِ تنگ مرا

یا برون ساز ز دل، این هوسِ باطلِ ما

 

لایقِ طوفِ حریمِ تو نبودیم اگر

از چه رو پس ز محبّت بِسِرشتی گِل ما؟

 

امام خمینی رحمة الله علیه



[ جمعه 17 بهمن 1393  ] [ 8:48 PM ] [ KuoroshSS ]

چشم انتظار

 

از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام

گل کرد خارخار شب بی قراری ام

 

تا شد هزارپاره دل از یک نگاه تو

دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام

 

گر من به شوقِ دیدنت از خویش می روم

از خویش می روم که تو با خود بیاری ام

 

بود و نبود من همه از دست رفته است

باری مگر تو دست برآری به یاری ام

 

کاری به کار غیر ندارم که عاقبت

مرهم نهاد نام تو بر زخمِ کاری ام

 

تا ساحل قرار تو چون موجِ بی قرار

با رود، رو به سوی تو دارم که جاری ام

 

با ناخنم به سنگ نوشتم: «بیا»، بیا ــ

زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام

 

 

قیصر امین پور



[ جمعه 17 بهمن 1393  ] [ 3:19 PM ] [ KuoroshSS ]

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

 

ساعات عُمر من همگی غرق غم گذشت

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

 

مانند مرده ای متحرک شدم بیا

بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

 

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر

دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت

 

دنیا که هیچ، جرعه ی آبی که خورده ام

از راه حلق تشنه ی من مثل سَم گذشت

 

بعد از تو هیچ رنگ تَغزُّل ندیده ام

از خیر شعر گفتن حتّی قلم گذشت

 

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم

یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت

 

مولا، شمار درد دلم بی نهایت است

تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

 

حالا برای لحظه ای آرام می شوم

ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت

 

 

سید حیمدرضا برقعی



[ جمعه 17 بهمن 1393  ] [ 3:09 PM ] [ KuoroshSS ]