. . . مثل همیشه
می رسد روزی که ای شاه وفا می بینمت
مولای من بیا که جهان بی قرار توست
یا امام العصر ما زان توایم
کاش . . .
مردیم و نمردیم
جانانی و جان بر تو سپردیم و نمردیم
در هُرمِ نگاهِ تو فسردیم و نمردیم
نقش است به پیشانی چین خورده ز غیرت
ما جان به در از داغِ تو بردیم و نمردیم
ابرو گره درهم زده چشمانِ شفق رنگ
دندان به لب خویش فشردیم و نمردیم
ظرف دل بی حوصله جوش آمد و سر رفت
خون دل جاری شده خوردیم و نمردیم
اقبال نگون بخت نگر کاین همه سر را
تا مرز قدم های تو بردیم و نمردیم
یک عمر نفس آمد و برگشت و به تسبیح
عمری دلِ بی عار شمردیم و نمردیم
ما زنده ی عشقیم که با عشق بمیریم
صد مرتبه از داغ تو مردیم و نمردیم
محمود کریمی
به دنبال تو می گردم
به دنبال تو میگردم نمییابم نشانت را
بگو باید کجا جویم مدارِ کهکشانت را
تمامِ جاده را رفتم غباری از سواری نیست
بیابان تا بیابان جُستهام ردِّ نشانت را
نگاهم مثل طفلان زیر باران خیره شد بر ابر
ببیند تا مگر در آسمان رنگین کمانت را
کهن شد انتظار امّا به شوقی تازه ، بال افشان
تمامِ جسم و جان لب شد که بوسد آستانت را
کرامت گر کنی این قطرهی ناچیز را شاید
که چون ابری بگردم کوچههای آسمانت را
الا ای آخرین طوفان! بپیچ از شرق آدینه
که دریا بوسه بنشاند لبِ آتشنشانت را
حسین اسرافیلی
حیف این مولا که در غیبت بُوَد
یادِ مهدی در دلم غوغا کند
غربتِ او دیده را دریا کند
کاش می شد غُصّههایش کم شود
یا که اشکم بر غَمش مرهم شود
در فراقش دل چه بی طاقت بُوَد
حیف این مولا که در غیبت بُوَد
سوزم و سازم به قلبِ داغدار
عُمر من طی شد به هجرانِ نگار
عمرِ بیدیدار مهدی عمر نیست
زندگی بیروی مهدی مردگیست
قلبِ مشتاقان همه صد پاره است
صاحبِ کون مکان آواره است
گِریَم و گویم ز قلبِ چاک چاک
حُجَّةِ بْنِ الْعَسْکری رُوحی فِداک
مولا سلام
مولا! سلام، جز غم دوری ملال نیست
دارم هزار سینه سخن .. کو؟ مجال نیست
آلوده است آب و هوای جهان عزیز!
آبی درون چشمهی دنیا زلال نیست
مولا! دروغ نه، به خدا یک حقیقت است
«انسان» در این زمانه به جز یک محال نیست
دنیا شدهست انجمنِ گنده لاتها
جایی در این میانه برای کمال نیست
طاعونِ ظلم، روحِ زمین را جویده است
در چشم این زمانه «عدالت» سؤال نیست
«دِیْ شیخ با چراغ همی گشت گِرد شهر
کز دیو و دد ملولم و من ... »، بیخیال نیست!
در سر هوایِ وصلِ تو دارم، همین و بس
چون شیعهی نگاهِ تو هستم، محال نیست
روحم قیام کرده به شوقِ ظهورِ تو
ای نازنین! زمانِ ظهور و وصال نیست؟!
رضا اسماعیلی