به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

من را نمی شناخت کسی اینجا، گم نامم و به نام تو می نازم

شادم که مثل عده معدودی،شعری برای نام نمی سازم

  

شعرم برای توست شعاری نیست،کشتی برای موج سواری نیست

باور مکن که دل به زمین دادم،وقتی تویی بهانه پروازم

 

هر جا که نام نامی تو آنجاست،قلبم بهانه غزلی دارد

این سوز ریشه ای ازلی دارد،پس با غم عزیز تو دمسازم

  

شعرم اگر چه هیچ نمی ارزد،سوزانده است نام و نشانم را

می سوزم و به هیزم ابیاتم،بیتی به عشق شعله می اندازم

  

یا صاحب الزمان و زمین موعود،دانای هرکه آمد و هر چه بود

گم نامم و تویی تو،که می دانی،تنها به نام سبز تو می نازم

ادامه مطلب
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394  - 6:12 PM

دلا! تا باغ سنگی، در تو فروردین نخواهد شد

به روز مرگ شعرت سورۀ یاسین نخواهد شد

فریبت می‌دهند این فصل‌ها، تقویم‌ها، گل‌ها

از اسفند شما پیداست، فروردین نخواهد شد

مگر در جستجوی ربنای تازه‌ای باشیم

وگرنه صد دعا زین دست، یک نفرین نخواهد شد

مترسانیدمان از مرگ، ما پیغمبر مرگیم

خدا با ما که دلتنگیم، سرسنگین نخواهد شد

به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله‌ور در باد

بگو تا انتظار این است، اسبی زین نخواهد شد

 

علیرضا قزوه

ادامه مطلب
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394  - 6:01 PM

وقتی نفس گرفته دلم از هوايتان

يعنی منم که زنده ام از دستهايتان

داود من ! دوباره بخوان تا که عالمی

ايمان بياورد به طنين صدايتان

از اين همه سحر که گذشته است می شود

يک شب نصيب اين دلم آيا دعايتان ؟؟

تا قبله عبادت چشمانمان شود

ديگر بیا و بگو  که کجا هست جايتان ؟

اين اشتراک چشم من و چشم خيس توست

من گريه ام به کشته کرب و بلايتان

آقا اجازه می دهی هر وقت آمدی

نقاشی ام کنند مرا زير پايتان

يک روز عاشقانه تو از راه می رسی

آنروز واجب است بميرم برايتان

شعر از علیرضا لک

ادامه مطلب
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394  - 6:01 PM

فرض کن حضرت مهدی(عج)به توظاهرگردد:

ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟

خانه ات لایق اوهست که مهمان گردد؟

لقمه ات درخور اوهست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم زهمه داراییت؟

داری آن قدرکه یک هدیه برایش بخری؟

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟

باچنین شرط که درحافظه دستی نبری!؟

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟

می توان گفت تو را شیعه ی اثنا عشری؟؟

ادامه مطلب
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394  - 6:00 PM

از روز اول دل بـ­­­­ـــــه آن دلـــــــدار دادیــــــــم

ما اختـــیار خــود بــــه دست یــــار دادیم

جز مــــهر او در سینه دیــــگر جـا نـــدارد

در خــــانه ی دل غــیر دلــبر جــــا ندارد

هـــر عـــابری از کــــوچه ی عشاق رد شد

با دام چشم نــــرگسش حبس ابـــد شد

هر صــبح با گل مثـــل شبنم عهد بستیم

تنـــها به امــید وصالــش زنـــده هستیم

از کودکی دلـــدادگی بــــا مــــا قـرین است

در مذهب ما عشق از ارکـان دیــن است

بی عشق حتی روز هـم رویش سیاه است

هر شب نگـــاه آسمان بــر چشم ماه است

عشق علی و بچـــه هایـــش روزی ماست

ای شــــیعیان روز فــرج پیــــروزی ماست

جان دو عـــالم نــــذر یـک لبخند یـــــارم

من غـــیر دل سرمایــــه ای دیگــــر ندارم

آقا بیـــا که مــــادرم چشم انتـــــظار است

مویش زمستان شد ولی چشمش بهار است

چیـــزی نمانــــده تــــا پــــدر یعــقوب گردد

برگرد یوسف تا که چشـــمش خـــوب گردد

 

شاعر: صابر خراسانی

ادامه مطلب
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394  - 6:00 PM

در انتظار ظهورت چه رنج ها كه كشیدیم
برفت عمر و نشد بارور درخت امیدم
به یاد دیدن رویت چه ناله ها كه نكـردم
ز گلستان جمالت گلی دریغ نچـیدم
شبان تیره بسی خون دل زدیده فشانـدم
دریغ و درد كه جز سوز و ساز هیچ ندیدم
به هر كجا گذر شد سراغ وصل تو جستـم
ز فرط شوق لقایت به كوه و دشت دویدم
ز هر كه بوی ببردم كه ره به سوی تو دارد
به عجز ولا به لقای تو را از او طلبیدم
دل شكسته و چشم پر آب و حال پریشـان
به یاد وصل تو شاها طمع ز خلق بریدم
شها تو آگهی از سوزش دل من حیران
در انتظار لقایت به آرزو نرسیدم

اللهم عجل لولیک الفرج

ادامه مطلب
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394  - 6:00 PM

تا کــــی برای چشمت آذین کنم جهان را ؟

قلبم شروع کرده عمدأ تکــــان تکــــــــان را

باران ترانه اش را با لـــحن غـــــم نخواند

باشد عوض کنـــــی تــــو تقدیر آسمان را

این برگه را بگیرید مردودی ام که حتمیست 

وقتی اشاره کردی پـــــایــــان امتحــــــان را

هــــــر و هـــر دقیقه برنامه ام همین است

گـــــــم می کنم تو را تا پیدا کنم زمــــان را

یک لحظه صبر کـــــــن  نه من اشتباه کردم

تــــــــو که قبــــــــول داری تقیر این جوان را

شـــــب انتظار دارد در او ســــــــتاره باشم

امـــــا می شمـــــارد دستان مهــــــربان را

یا با بهــــار همــــــراه یا با خودت بیــــــــاور

حتی شبی زمستان ، حتی کمی خزان را

من از قرار معلوم یک عمـــــر صبـــــــر دارم

تا کــــی برای چشمت آذین کنم جهان را ؟

ادامه مطلب
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394  - 6:00 PM

امشب دل بیدارم دارد سحری دیگر

وز زمزمه ام بر دل ماند اثری دیگر

در سامره می بینم قرص قمری دیگر

وز بیت ولا بر لب دارم خبری دیگر

از نسل علی آمد خیر البشری

یا آمنه آورده پیغامبری دیگر

طوبا ثمر آورده سینا شجر آورده

چشم همگان روشن نرجس پسر آورده

من رحمت بیحد را در سامره می بینم

من خلد مخلّد را در سامره می بینم

من جلوه ی سرمد را در سامره می بینم

من عبد مؤیّد را در سامره می بینم

من طلعت احمد را در سامره می بینم

من حسن محمّد (ص) را در سامره می بینم

ای منتظران خیزید با خصم در آویزید

در مقدم مهدی گل از پارۀ دل ریزید

ای گمشده پیدا شو پیدایش حق را بین

آیینه شو و آنگه آئینه ی یکتا بین

رخسار دو صد یوسف در آن رخ زیبا بین

بالای دو صد آدم در آن قد و بالا بین

هم نوح پیمبر را در دامن دریا بین

هم موسی عمران را در وادی سینا بین

در یک رخ زیبا بین خوبان دو عالم را

خوبان دو عالم نه پیغمبر خاتم را

امشب من و دل گشتیم در کوی گل نرگس

برگرد گل روی دلجوی گل نرگس

خُلق نبوی دیدیم در خوی گل نرگس

خوردیم شراب نورر از جوی گل نرگس

تا روی خدا دیدیم در روی گل نرگس

دل گشته بهشت گل از بوی گل نرگس

ادامه مطلب
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394  - 5:59 PM

دارد زمان آمدنت دیر می شود

دارد جوان سینه زنت پیر می شود

وقتی به نامه عملم خیره می شوی

اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود

کی این دل رمیده ی من هم زُهیروار

در دام چشم های تو تسخیر می شود؟

این کشتی شکسته ی طوفان معصیت

با ذوق دست توست که تعمیر می شود

حس می کنم که پای دلم لحظه ی گناه

با حلقه های زلف تو درگیر می شود

در قطره های اشک قنوت شب شما

عکس ضریح گمشده تکثیر می شود

تقصیر گریه های غریبانه ی شماست

دنیا غروب جمعه چه دلگیر می شود

ادامه مطلب
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394  - 5:59 PM

به دنبال تو میگردم

به دنبال تو می گردم نمی یابم نشانت را

بگو باید کجا جویم مدار کهکشانت را
 

تمام جاده را رفتم غباری از سواری نیست

بیابان تا بیابان جسته ام رد نشانت را
 

نگاهم مثل طفلان زیر باران خیره شد بر ابر

ببیند تا مگر در آسمان رنگین کمانت را
 

کهن شد انتظار اما به شوقی تازه, بال افشان

تمام جسم و جان لب شد که بوسد آستانت را
 

کرامت گر کنی این قطره ناچیز را شاید

که چون ابری بگردم کوچه های آسمانت را
 

الا ای آخرین طوفان! بپیچ از شرق آدینه

که دریا بوسه بنشاند لب آتش نشانت را

ادامه مطلب
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394  - 5:59 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 11

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 1491616
تعداد کل پست ها : 20595
تعداد کل نظرات : 20
تاریخ ایجاد بلاگ : جمعه 29 مرداد 1389 
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 25 مرداد 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

کد ذکر ایام هفته
اوقات شرعی

حدیث