محور : معرفي كتاب

 دکتر حسین عبده تبریزی

اندیشه آزادی اقتصاد سیاسی 100 ساله ایران را کوتاه – اما به‌گونه‌ای عمیق – مرور می‌کند. کتاب بس خواندنی است؛ زمین‌گذاشتن آن بی آن‌که خواننده به صفحه آخر برسد، دشوار است. دو استاد برجسته اقتصاد کشور به‌همراه دانشجوی خود مطالب را فراهم آورده، و براساس شواهد و داده‌های دیگران از اقتصاد ایران، به‌تحلیل می‌پردازند. آن‌چه کتاب را برجسته می‌کند، شواهد و دلایل تاریخی ذکرشده نیست، چرا که بسیاری از آن‌ها را قبلاً خوانده بودیم؛ بلکه، این خط تحلیل و فرضیه ارائه شده است که تازگی دارد.

اندیشه آزادی
نگاهی از منظر اقتصاد سیاسی به تجربه ایران معاصر
محمد طبیبیان، موسی غنی‌نژاد، حسین عباسی علی کمر
پیشبرد، 1388

 اندیشه آزادی اقتصاد سیاسی 100 ساله ایران را کوتاه – اما به‌گونه‌ای عمیق – مرور می‌کند. کتاب بس خواندنی است؛ زمین‌گذاشتن آن بی آن‌که خواننده به صفحه آخر برسد، دشوار است. دو استاد برجسته اقتصاد کشور به‌همراه دانشجوی خود مطالب را فراهم آورده، و براساس شواهد و داده‌های دیگران از اقتصاد ایران، به‌تحلیل می‌پردازند. آن‌چه کتاب را برجسته می‌کند، شواهد و دلایل تاریخی ذکرشده نیست، چرا که بسیاری از آن‌ها را قبلاً خوانده بودیم؛ بلکه، این خط تحلیل و فرضیه ارائه شده است که تازگی دارد.

...


ادامه مطلب
نظرات 0

محور : معرفي كتاب

 علی سرزعیم

کتاب تبهکاران اقتصادی (فساد، خشونت و فقر ملتها) نوشته ریموند فیسمن و ادوارد میگل با ترجمه بسیار روان، دلکش و خواندنی دکتر فرخ قبادی توسط انتشارات نگاه معاصر در سال 1388 به شکلی نیکو منتشر گردیده است. نویسندگان کتاب اساتید نسبتا جوان حوزه اقتصاد توسعه در دانشگاه های ممتاز آمریکا هستند که رویکرد جدیدی را به مسائل قدیمی اقتصاد توسعه برگزیده اند و در این مسیر مشغول به تحقیق و پژوهش هستند. آنها یافته های خود را که به شکل مقالات پژوهشی و علمی در ژورنال های آکادمیک با استانداردهای دشوار علمی منتشر کرده بودند و از این رو شاید برای عموم مردم قابل فهم و استفاده نبود را اینک با زبانی ساده و همه فهم و در عین حال شیرین و خواندنی عرضه کرده اند و از همه پیچیدگی های ریاضی و آماری و مدلسازی مربوط به نگارش مقالات علمی در این کتاب صرف نظر نموده اند. ازاینرو کتاب گزارشی همه فهم و جذاب از مقالات تحقیقی نویسندگان کتاب به شمار می رود.

کتاب تبهکاران اقتصادی (فساد، خشونت و فقر ملتها) نوشته ریموند فیسمن و ادوارد میگل با ترجمه بسیار روان، دلکش و خواندنی دکتر فرخ قبادی توسط انتشارات نگاه معاصر در سال 1388 به شکلی نیکو منتشر گردیده است. نویسندگان کتاب اساتید نسبتا جوان حوزه اقتصاد توسعه در دانشگاه های ممتاز آمریکا هستند که رویکرد جدیدی را به مسائل قدیمی اقتصاد توسعه برگزیده اند و در این مسیر مشغول به تحقیق و پژوهش هستند. آنها یافته های خود را که به شکل مقالات پژوهشی و علمی در ژورنال های آکادمیک با استانداردهای دشوار علمی منتشر کرده بودند و از این رو شاید برای عموم مردم قابل فهم و استفاده نبود را اینک با زبانی ساده و همه فهم و در عین حال شیرین و خواندنی عرضه کرده اند و از همه پیچیدگی های ریاضی و آماری و مدلسازی مربوط به نگارش مقالات علمی در این کتاب صرف نظر نموده اند.

 

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : شنبه 13 فروردین 1390  | 7:23 PM | نویسنده : قاسمعلی
محور : اقتصاد خانواده
 
آیا کودکانی که والدین ثروتمندتری دارند، توانایی های ذهنی بیشتری هم دارند؟
 ترجمه: رضا ابراهیمی

اغلب والدین بر این باورند همه فعالیتهای آنها در نقش پدر و مادر، بطور جدی بر موفقیت کودکان آنها تاثیر می گذارد. در نظر این دسته از والدین، کودکان مانند گل مجسمه سازی هستند که آنها هر شکلی که بخواهند می توانند به آن بدهند. با این حال، معمولاً در مطالعه ویژگی ها و صفات افراد، در قیاس با عوامل محیطی، مسائل ژنتیکی و موروثی نیز مورد توجه قرار می گیرد. بعبارتی فرض می شود این گل مجسمه سازی از ابتدا، شکلی بخود دارد. اخیراً مقاله ای به چاپ رسیده است که نشان می دهد هر دوی این تعابیر می توانند صحیح باشند. اما کدامیک برای توصیف شرایط مناسب تر است بستگی به شرایط اقتصادی خانواده دارد.

در مقاله ای که در مجله سایکلجیکال ساینس (Psychological Science) به چاپ رسیده است، پژوهشگران دانشگاه تگزاس در آستین (Austin) و دانشگاه ویرجینیا (Virginia)، 750 جفت دوقلوی آمریکایی را مورد مطالعه قرار داده و از آنها در سنین 10 ماهگی و 2 سالگی درخصوص سنجش توانایی های ذهنی آزمون گرفته اند. با مطالعه عملکرد دوقلوها، پژوهشگران می توانستند اهمیت نسبی عواملی همچون ژنتیک و محیط خانه را بررسی نمایند. از آنجا که این کودکان از خانواده های سطوح مختلف اقتصادی- اجتماعی گزینش شده بودند، امکان بررسی اینکه ثروت چگونه بر نمرات آزمون تأثیر می گذارد، وجود داشت.
نتایج این مطالعه نشان می دهد در تمام سطوح اقتصادی- اجتماعی، محیط خانه به عنوان یک متغیر کلیدی تاثیرگذار در توانایی ذهنی نوزادان ده ماهه محسوب می شود. اما در مورد کودکان دو ساله نتایج در مورد خانواده های غنی و فقیر کاملاً متفاوت است. برای کودکان خانواده های فقیرتر همچنان محیط خانه سهم بسزایی در توانایی ذهنی کودکان دارد. بنابر تخمین پژوهشگران، متغیر محیط خانه تقریباٌ 80 درصد در توانایی ذهنی کودکان خانواده های فقیر تأثیرگذار است در حالیکه تأثیر عامل ژنتیک ناچیز است.
در مقابل، در خانواده های غنی این نتایج کاملاً متفاوت است. برای کودکان خانواده های غنی، ژننیک نقشی اساسی بازیکرده و تقریباً 50 درصد تغییرات توانایی های ذهنی به این متغیر مربوط می شود. در مورد این کودکان، محیط خانه بعنوان عامل دوم تاثیرگذار محسوب می شود. از نظر والدین این همبستگی معقول بنظر می رسد؛ همانطورکه ثروت افزایش می یابد، انتخاب های پدر و مادرها نقش کمتری در شکل دهی توانایی های ذهنی کودکانشان ایفا می کند.
کودکان خانواده های غنی از تمام مزایایی که توسط پول می توان خریداری کرد، برخوردارند؛ از کلاسهای موسیقی گرفته تا معلم های خصوصی. اگرچه والدین ممکن است در مورد جزئیات این مزایا خیلی اغراق کنند (بطور مثال نواختن پیانو بهتر است یا ویولون)، اما این جزئیات به دلیل قانون بازده نزولی به مقیاس اغلب معنی دار نیستند و قابل اغماض هستند.
این مطالعه دلایل اختلاف بین طبقه فقیر و غنی جامعه را تشریح نمی کند اما مطالعاتی که پیشتر منتشر شده عوامل متعددی را برای توضیح این اختلاف بر می شمارند. بطور مثال، تنوع و تعداد کلماتی که مستقیماٌ به کودک گفته می شود (هرچه تنوع بیشتر باشد منجر به نمرات آزمون بالاتر می شود)، تعداد کتابهایی که در خانه وجود دارد و حتی نسبت تعداد کلمات تشویق کننده به تهدیدهای مأیوس کننده از مواردی هستند که باعث ایجاد تفاوت در خانواده های فقیر و غنی از لحاظ تأثیر گذاری شرایط محیط خانه بر توانایی ذهنی کودکان می شوند. بطور مثال، کودکان خانواده های ثروتمند تا قبل از سن 3 سالگی بطور متوسط 500,000 سخن تشویق کننده و 80,000 کلمه مأیوس کننده می شنوند، درحالیکه در مورد خانواده های فقیر این نسبت تقریباٌ برعکس است.
چنین آمارها و ارقامی بسیاری از محققان را به این نتیجه سوق داده که بهبود شرایط محیطی کودکان فقیر در زمان طفولیت آنها اهمیت ویژه ای نسبت به سایر بازه های زمانی دارد. اقتصاددانهایی مانند جیمز هکمن (James Heckman) در دانشگاه شیکاگو که برنده جایزه نوبل نیز می باشد برای مدت زیادی عمرش را صرف این موضوع کرده که باید سرمایه گذاری در آموزش قبل از مدرسه افزایش یابد، اما تحقیقات اخیر نشان می دهد که این مداخلات باید حتی زودتر نیز شروع شود.
به هر حال در صورتیکه این نابرابریها در سنین اولیه زندگی حذف شود، بازهم نابرابری دیگری که ناشی از ژنتیک است باقی می ماند. اما در چنین شرایطی، کودکان بیشتری این امکان را پیدا می کنند تا به ظرفیت های ذهنی خود نزدیکتر شده و به دلیل اشتباهات و فقر والدینشان از مسیر پیشرفت محروم نشوند.
منبع: وال استریت ژورنال
http://online.wsj.com/article/SB10001424052748703954004576090020541379588.html
 

 



نظرات 0
تاريخ : شنبه 13 فروردین 1390  | 7:19 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 آرت کاردن، مترجم: مصطفی بی غم

آیا بازار آزاد به فقرا صدمه می‌زند؟ وظایف مسیحیان در قبال اینان چیست؟ دلایلی خواهم آورد که بازار آزاد، نسبت به فقرا بسیار بخشنده است طوری که در بلندمدت به برابری درخوری می‌انجامد. همچنین به بررسی مباحث تکراری درباره تجارت و جهانی شدن نیز خواهم پرداخت.

مقدمه

دو وعده غذایی را مجسم کنید. خوراک اول در دسترس یک اشراف زاده‌ اسکاتلندی در اواخر قرن هفدهم است. این خوراک احتمالا شامل پنیر، نان و گوشت است. شاید میوه و سبزی‌های فصل و یک گیلاس شراب فرانسوی هم داشته باشد. خوراک دوم دردسترس دهقانی اسکاتلندی در همان دوران است. خوراک دهقان چیزی جز مخلوط رقیقی از شیر و سبوس جو نیست. اختلاف بین این دو بسیار زیاد است.

حال خیلی سریع تا سال 2004 پیش بروید و دو خوراک متفاوت را مجسم کنید. این بار اما شام بیل گیتس(1)  را با شام جو سیکسپک(2)  مقایسه کنید. بیل احتمالا لذیذترین گوشت‌ها، پنیرها، نان‌ها، میوه‌ها، سبزی‌ها و شراب‌هایی را که با پول می‌توان خرید، دارد. جو هم شاید شامی، نان، سبزی بسته بندی شده و چای شیرین داشته باشد. اختلاف بین این دو ناچیزست.

 

.....


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : شنبه 13 فروردین 1390  | 7:18 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : پول و سرمايه

 نویسند: فردریش فون هایک، مترجم: حسن افروزی

سیاست مداری که بر پایه ی نسخه های کینز عمل می کند،‌ اهمیتی به این مساله نمی دهد که درمان موفق وی در طولانی مدت باعث ایجاد بیکاری بیشتر خواهد شد. چرا که آن هنگام دیگر او در مسند قدرت نیست و او مورد مواخذه قرار نخواهد گرفت. کسانی که مواخذه می شوند نه ایجاد کنندگان تورم بلکه متوقف کنندگان آن اند. چه تله ای برای سیستم دموکراتیک می توانست از این هولناک تر باشد؟ بنابراین تنها امید ما برای داشتن یک سیستم پولی باثبات یافتن راهی برای محافظت از پول در برابر سیاست است.

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : شنبه 13 فروردین 1390  | 7:10 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 دنی رودریک، ترجمه: جعفر خیرخواهان

رابطه بین نظام سیاسی یک ملت و عملکرد اقتصادی آن یکی از بنیادی‌ترین و پرمطالعه‌ترین موضوعات در همه علوم اجتماعی است. کدام نظام برای رشد اقتصادی بهتر است: دست هدایتگر قوی که از فشار رقابت سیاسی آزاد باشد یا تکثر گروه‌های رقیب که فضای باز برای اندیشه‌های جدید و بازیگران سیاسی جدید ایجاد می‌کند؟
به نظر می‌رسد نمونه‌های شرق آسیا (کره جنوبی، تایوان، چین) اولی را پیشنهاد می‌کنند. اما سپس چگونه می‌توان این واقعیت را تبیین کرد که تقریبا تمام کشورهای ثروتمند (به استثنای آنهایی که ثروتشان را فقط متکی به منابع طبیعی هستند) دموکراتیک هستند؟ آیا باید فضای باز سیاسی مقدم بر رشد اقتصای باشد یا که رشد اقتصادی به دنبال خود فضای باز سیاسی را هم می‌آورد؟
وقتی به شواهد منظم تاریخی و نه موردهای خاص نگاه می‌کنیم در می‌یابیم که از اقتدارگرایی رشد اقتصادی اندکی حاصل می‌شود. به ازای هر کشور اقتدارگرایی که موفق به رشد سریع شده است چندین کشور دیگر وجود دارد که در فلاکت و بدبختی دست و پا می‌زنند. به ازای هر لی کوان یو سنگاپور، بسیاری کشورهای دیگر شبیه موبوتو سسه سکو کنگو وجود دارد.
وقتی که به مقایسه رشد اقتصادی بلندمدت می‌رسیم دموکراسی‌ها نه فقط از دیکتاتوری‌ها جلو می‌زنند بلکه در چندین جنبه مهم دیگر نیز عملکرد بهتری دارند. آن‌ها ثبات اقتصادی بیشتری فراهم می‌کنند که بر اساس افت و خیز چرخه کسب و کار اندازه‌گیری می‌شود. آن‌ها در تعدیل شوک‌های اقتصادی بیرونی (از قبیل بدترشدن رابطه مبادله، یا توقف ناگهانی ورود سرمایه خارجی) بهتر عمل می‌کنند. آن‌ها سرمایه‌گذاری بیشتری در سرمایه انسانی، بهداشت و تحصیلات می‌کنند و جوامع عادلانه‌تری بوجود می‌آورند.
برعکس در رژیم‌های اقتدارگرا، نهایتا اقتصادهایی داریم که به مانند نظام سیاسیشان حالت شکنندگی دارند. توان اقتصادی آن‌ها، وقتی که وجود داشته باشد متکی به قدرت رهبران یکه سالار یا اوضاع مطلوب اما موقتی است. آن‌ها توانایی رسیدن به نوآوری اقتصادی مداوم یا رهبری اقتصادی جهانی را ندارند.
در نگاه اول، به نظر می‌رسد که چین یک استثنا است. چین از انتهای دهه ۱۹۷۹ و پس از پایان تجربیات وحشتناک و شکست‌خورده مائو تاکنون، عملکرد بسیار خوبی داشته است و نرخ رشد اقتصادی بی‌نظیری را تجربه کرده است. اگر چه برخی تصمیم‌گیری‌های محلی به صورت دموکراتیک است، اما حزب کمونیست چین کنترل شدیدی بر سیاست‌های ملی داشته و تصویر حقوق بشر این کشور با سواستفاده‌های مکرر مخدوش شده است.
اما چین هنوز کشور نسبتا فقیری باقی مانده است. پیشرفت اقتصادی آینده آن بستگی بسیار زیادی به این دارد که آیا به‌‌ همان طریقی که توانست اقتصادش را آزادسازی و باز کرد موفق می‌شود نظام سیاسی را به روی رقابت باز کند. اگر این دگرگونی‌ها صورت نگیرد، نبود سازوکارهای نهادینه‌شده برای اعتراض و سازماندهی مخالفان، سرانجام به درگیری‌هایی منجر خواهد شد که بر ظرفیت رژیم در سرکوب غلبه خواهد کرد. ثبات سیاسی و رشد اقتصادی هر دو آسیب خواهد دید.
در عین حال، روسیه و چین هر دو اقتصادهای بزرگ و قدرتمندی هستند. وجود این نمونه‌ها می‌تواند رهبران سایر کشور‌ها را گمراه کند که فکر کنند آن‌ها نیز می‌توانند به سروری اقتصادی برسند در حالی که فضا را برای مخالفان سیاسی داخلی هر چه بیشتر سخت‌تر کنند.
ابرقدرتهای اقتصادی خوش‌آتیه واقعی نه چین و روسیه بلکه کشورهایی مثل برزیل، هند و آفریقای جنوبی هستند که با موفقیت گذارهای دموکراتیک را طی کرده‌اند و بعید است عقبگرد نمایند. البته هیچ کدام از این کشور‌ها بدون مشکل نبوده‌اند. برزیل هنوز خیلی کار دارد تا به پویایی اقتصادی کاملی برسد و مسیر رشد سریع را پیدا کند. دموکراسی هند در مقاومت با تغییرات اقتصادی احتمال دارد دیوانه‌وار عمل کند. و آفریقای جنوبی از میزان بالای بیکاری رنج می‌برد.
با همه این‌ها چنین چالشهایی در مقایسه با وظایف سنگین دگرگونی نهادی که در انتظار کشورهای اقتدارگرا می‌باشد‌، هیچ است. پس تعجب نکنید اگر هند بسیار بهتر از چین عمل کند و برزیل یا آفریقای جنوبی سرانجام روسیه را پشت سر بگذارند.


منبع : رستاك



نظرات 0
تاريخ : شنبه 13 فروردین 1390  | 7:05 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد جهان


مارک رو (استاد دانشگاه هاروارد)، مترجم: آرش پورابراهیمی

مهمترین سوال روز در مورد مصر این است که آیا انقلاب در این کشور می‌تواند به یک نظام سیاسی باز و دموکراتیک منجر شود یا اینکه دوباره استبداد برقرار خواهد شد؟ اما در این میان آینده اقتصادی انقلاب مصر هم به همین اندازه برای مصریان و جهان اهمیت دارد.

طی ربع قرن گذشته، یکی از اصلی ترین توصیه‌های نهادهایی مانند صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی جهت توسعه بین‌المللی، تقویت بازارهای مالی کشورهای در حال توسعه بوده است. بازارهای مالی قوی تر باعث خواهند شد تا پس اندازها به جایی سرازیر شوند که بیشترین تاثیر را بر رشد اقتصاد داشته باشند، در نتیجه تقویت بازارهای مالی یکی از کلیدی ترین پیش نیازهای توسعه محسوب می‌شود. صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی مطالعات زیادی را در مورد عواملی که باعث تقویت و یا تضعیف بازارهای مالی می‌شوند انجام داده اند. تمرکز برخی از این تحقیقات بر کیفیت نهادهایی مانند قوه‌قضائیه و اداره مالیات قرار دارد، برخی دیگر از بررسی‌ها تاکید بیشتری بر کیفیت قوانین شرکت‌ها دارد و نگاه گروه دیگری از این بررسی‌ها شامل آزادی تجاری و کاهش مالیات‌ها می‌شود و البته حق مالکیت در میان تمام بررسی‌ها از نقش پررنگی برخوردار است.

با این‌حال با نگریستن به آنچه در کشورهای در حال توسعه رخ داده است به نتایج ناامید کننده‌ای می‌رسیم چرا که می‌توان کشورهایی را یافت که نظام قضایی خود را بهبود بخشیده اند، کارایی نظام مالیاتی را افزایش و فساد را هم به نحو موثری کاهش داده‌اند اما با اینحال چنین اقداماتی تاثیر مثبت چندانی بر بازارهای مالی آنها نداشته است.

همچنین با نگاهی به تجربه آمریکا، انگلستان و ژاپن در مورد توسعه بازارهای مالی به نظر می‌رسد که عامل دیگری هم بر تقویت بازارهای مالی موثر است و تا زمانی که وجود نداشته باشد بقیه عوامل هم موفقیت چندانی کسب نخواهند کرد. این عامل دیگر، ثبات سیاسی است. در یک محیط سیاسی با ثبات است که سرمایه گذاران و بنگاه‌ها بدون نگرانی از اینکه دولت آینده ممکن است تمامی شرایط را به هم بریزد و سرمایه آنها را تهدید کند اقدام به سرمایه‌گذاری می‌کنند. بررسی‌هایی که در این مورد در دانشگاه هاروارد انجام شد نشان داد که بی‌ثباتی سیاسی تاثیر بسیار زیادی بر عدم موفقیت در توسعه بازارهای مالی دارد. البته باید توجه کرد که ثبات سیاسی‌ای که از روی ایجاد ترس و وحشت ایجاد شده باشد، یعنی همان ثباتی که حسنی مبارک در مصر برقرار کرده بود، برای توسعه واقعی بازارهای مالی کافی نیست چرا که رژیم‌های استبدادی که درآمد بالایی هم دارند بیشتر به سمت رفتارهای دلبخواهی تمایل دارند که این مسئله باعث کاهش اطمینان سرمایه گذاران خواهد شد. با این تفاسیر اگر انقلاب مصر به ایجاد یک نظام سیاسی باز و دموکراتیک با محوریت طبقه متوسط منجر شود که در آن مردم احساس کنند در دولت سهم دارند آنگاه اقتصاد مصر می‌تواند از مزایای هنگفتی بهره مند شود.
منبع: تهران امروز


 



نظرات 0
تاريخ : شنبه 13 فروردین 1390  | 7:02 PM | نویسنده : قاسمعلی
محور : اقتصاد ايران
 
دکتر مسعود نیلی

یکی از ویژگی های بارز ادارۀ جوامع، عدم قطعیت در زمینه های مختلف است. بروز بلایای طبیعی، حوادث و سوانح ملی، بحران های مالی و اقتصادی و بسیاری موارد دیگر، مثال هایی از این عدم قطعیت ها هستند. در چنین فضایی، آنچه می تواند از فشارهای ناشی از این عدم قطعیت ها بکاهد، توجه جدی به "قطعیت ها" و اجتناب از مواجه شدن منفعلانه با آنهاست. بیاد دارم در زمان دانشجویی، وقتی اولین برف در تهران بر زمین می نشست و خیابان های نسبتاً کم رفت و آمد آن زمان، بخاطر یخبندان دچار مشکل می شدند، شهرداری می گفت که "غافلگیر" شدیم. در حالیکه بالاخره همه می دانستند که زمستان سرد خواهد شد و برف و باران هم خواهد بارید!

یکی از ضروریات مهم سیاست گذاری در دنیای امروز، ملاحظات آینده نگری است. اثرات بسیاری از وقایع با تاخیر ظاهر می شود و در زمان بروز این اثرات، سیاستگذاری تنها می تواند کارکردی انفعالی داشته باشد. نگاه به آینده از منظر زمان حال، این امکان را می دهد که در مواجهۀ با پدیده ها، ابتکار عمل داشته باشیم و بتوانیم از بروز مشکلات کنترل نشده احتراز کنیم. از این رو، اهمیت آینده نگری, نه پناه بردن به فردا، بلکه بکارگیری آن برای سیاست گذاری امروز است.

 

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : شنبه 13 فروردین 1390  | 6:57 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد جهان

 هومن ابوترابی

 روابط اقتصادی دو کشور چین و آمریکا به‌دلیل حجم اقتصاد هر دو کشور و گسترش روزافزون اقتصاد جهانی، تأثیر بسیار شگرفی بر مناسبات و شکل کنونی جهان در همه ابعاد دارد و به همین دلیل بررسی آن دارای اهمیت زیادی است.

 پویایی روابط بین این دو کشور، تعادل اقتصاد جهانی را افزایش خواهد داد و ساختار تجارت و سیستم‌های مالی را متحول خواهد کرد. در عین حال ادامه اختلافات این دو کشور می‌تواند مشکلات اقتصاد جهانی را دوچندان کند. چین اخیرا جایگاه ژاپن را به‌عنوان دومین قدرت اقتصادی جهان گرفته است. قدرت رو به افزایش چین، باعث شده که این کشور اکنون جایگاه ثابتی در معادلات اقتصادی جهان پیدا کند. گزارش زیر به‌طور مبسوط به آینده مناسبات چین و آمریکا می‌پردازد.

 

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : شنبه 13 فروردین 1390  | 6:57 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد خانواده

 پائولا زوچمن، مترجم: محمدرضا فرهادی‌پور، منبع: نیوزویک

شوهرم بعد از مشاجره‌ای تند و زننده- کابینت‌های آشپزخانه دوباره باز رها شده بودند و کلمات هم رد و بدل - برای اثبات یک نکته، نموداری کشید که وضعیت فعلی ازدواج‌مان را نشان می‌داد.

نکته او این بود که روزهای بد ما بیش از روزهای خوب‌مان است و چیزی برای درمان آن لازم بود، اما این نمودار مرا به فکر فرو برد: شاید، من واقعا در جست‌وجوی درمانی بودم. شاید راه‌حل منازعه زناشویی ما نباید در نیمکت روان‌ درمان‌گران پیدا شود، بلکه باید در زبان سخت داده‌های تجربی یافت شود.
به عنوان یک ویراستار اخبار تجاری، پیش از این در اخباری پیرامون حباب‌های مسکن، اختلال بازار و انگیزه‌ها فرو رفته بودم که به‌طور عجیب و غریبی، به‌نظر می‌رسد نکات موازی‌ای در خانه دارند. حباب رابطه من مدت کوتاهی بعد از اینکه گفتم «من هستم» ترکیده بود. آیا ما به اندازه کافی سازگار نبودیم- یا تنها به انگیزه‌های سرخوشانه واکنش نشان داده بودیم؟
درک می‌کنم که شاید این موضع برای بعضی‌ افراد دیوانه‌وار به نظر برسد، اما متقاعد شده بودم که من در چیزی بودم که اصول علم اقتصاد- اغلب مبتنی‌بر حقیقت و همیشه عملی- می‌توانستند مسیری را برای سعادت یک زوج آشکار سازند؛ بنابراین تلفن را برداشتم و به گری بکر زنگ زدم. این کار هم ممکن است دیوانه‌وار به نظر بیاید. گری بکر یکی از مشهورترین اقتصاددانان در قید حیات جهان است. او جایزه نوبل اقتصاد و مدال آزادی ریاست‌جمهوری را برده است، اما آیا او می‌توانست در خصوص رابطه [زناشویی] هم به من مشاوره بدهد؟
در واقع، او می‌توانست. او حدود یک تن مطلب در خصوص اقتصاد خانواده نوشته است و در زندگی زناشویی‌خودش هم درباره آن فکر می‌کند. او می‌گفت این است چرایی اینکه همسرش بیشتر کار خانه را انجام می‌دهد. از آنجا که وقت او، براساس یک مقیاس پولی، از وقت همسرش ارزشمندتر است، او بخش بیشتری از آن را صرف کار در دفترش می‌کند و وقت کمتری را در آشپزخانه می‌گذراند.
چه خوش‌شانس.
نزدیک به چهار سال بعد، من گفت‌وگوهای مشابهی را با صد نفر از اقتصاددانان، روان‌شناسان و مردم معمولی انجام دادم که سرانجام تبدیل به کتابی به نام اقتصاد همسرداری: کاربرد اقتصاد برای راهبری عشق و ازدواج و ظروف کثیف (Spousonomics: Using Economics to Master Love, Marriage, and Dirty Dishes) شد که با دوست و همکار ژورنالیستم جنی اندرسون نوشتم. این تحقیق، با تجربه من از شوهرم ترکیب شد و مرا به سوی توصیه چند اصل پایه‌ای برای همه کسانی سوق داد که در جست‌وجوی بهبود رابطه زناشویی‌شان هستند.
یک قلمرو مهم انگیزه‌ها است، همان چیزهایی که افراد را برمی‌انگیزانند. وام‌های رهنی خرید خانه را تحریک می‌کنند و دستمزدها افراد را به دام کار کردن می‌اندازند. انگیزه شوهرم برای بستن کابینت‌ها- به دور از نق زدن- دقیقا «لجبازی» نبود، بلکه نتیجه عکس می‌داد. بیدار شوید! انگیزه‌های بهتری وجود دارند. اول اعتماد است که اقتصاددانان دریافته‌اند می‌تواند به‌طور شگفت‌انگیزی برانگیزاننده باشد. مثلا، شاید اگر به افراد پولی پرداخت نمی‌شد به اهدای خون علاقه‌مندتر بودند تا اینکه پولی به آنها پرداخت می‌شد. چه کسی می‌داند؟
خب من برای ایجاد کمی اعتماد در مردم تلاش کردم. نق زدن را متوقف کردم و یک روز به خانه آمدم تا علائم «مرا ببندید» را پیدا کنم که به عنوان علائم یادآوری برای او در کابینت‌ها نصب شده بودند.
درسی دیگر: 50/50 بهترین روش برای تقسیم کار منزل نیست. ما یک ازدواج برابر (و هرچیزی که اصول فمینیستی‌ای که مادرم به من آموخت را بر باد می‌دهد) می‌خواهیم، اما
آدام اسمیت بسیار خوب یادآوری کرد که کارآیی وقتی به حداکثر می‌رسد که کارگران متخصص باشند. امروزه، من با خوشحالی تمام قبوض را می‌پردازم و شوهرم- خوشحال‌تر- همه جاروکشی‌ها و نظافت‌ها را انجام می‌دهد.
مفهومی که ژرف‌ترین تاثیر را داشته است باخت‌گریزی (loss aversion) است. اقتصاددانان رفتاری نشان داده‌اند که ما همان‌قدر از باختن متنفریم که بردن را دوست داریم و وقتی احساس می‌کنیم داریم می‌بازیم، غیرعقلانی می‌شویم. باخت‌گریزی تاحدی در شکست لمن برادرز برای قبول زیان‌هایش در اوایلی که هنوز فرصتی کافی برای نجات شرکت وجود داشت، مقصر بود.
من شدیدا از باخت گریزانم، اما حالا تلاش می‌کنم تا حواسم جمع باشد که کی در هنگامه مشاجره‌ها در حال و هوای گریز از باخت هستم؛ بنابراین من یک وقت استراحت می‌گیرم. گاهی‌اوقات این به معنای رفتن دوباره برای مشاوره گرفتن از هر کسی است که قبل از ازدواجم به من مشاوره می‌داد: هرگز عصبانی به رختخواب نروید.
برای آنچه ارزشمند است، عصبانی به رختخواب رفتن یک درمان معجزه‌گر است. من منازعه را متوقف می‌کنم، کمی می‌خوابم و با سری سبک‌تر بیدار می‌شوم. 9 بار از 10 بار، مشاجره، صبح آن روز حل می‌شود. این حداکثر کردن مطلوبیت - یا در خانه من- بعد از آن شادمان زندگی کردن- نامیده می‌شود.

منبع: دنیای اقتصاد



نظرات 0
تاريخ : شنبه 13 فروردین 1390  | 6:52 PM | نویسنده : قاسمعلی
محور : انديشمندان اقتصادي
 
 ادوارد گلیسر*، مترجم: محمدرضا فرهادی‌پور

اقتصاددانان اغلب شخصیت‌های عمومی سرد و بی‌عاطفه، متکی بر پول و حساس به خطابه شورانگیز بحث اخلاقی معرفی می‌شوند، اما [ما اقتصاددانان] با ظهور در نقش تکنوکرات‌هایی که تنها نگران زیر خط به‌نظر می‌رسند، اجازه می‌دهیم تا به مثابه افرادی فاقد یک حس درست و نادرست مجسم شویم. دو هفته قبل، من درباره اخلاق و اقتصاد نوشتم، فراخوانی برای گام‌های مناسبی که اقتصاددانان می‌توانند برای افشای تضادهای منافع بردارند. امروز، بر موضوعی بزرگ‌تر متمرکز می‌شوم: این گلایه که اقتصاد رشته‌ای فاقد هسته اخلاقی است.

اقتصاد مدرن با آدام اسمیت و روشنگری اسکاتلندی- جنبشی پر از بحث اخلاقی توسط متفکرانی مانند دیوید هیوم، فرانسیس‌هاچسون و لرد کیمز (Lord Kames)- آغاز شد. خود اسمیت که دنباله‌رو معلمش در کرسی فلسفه اخلاق در دانشگاه گلاسکو بود، کتاب «نظریه احساسات اخلاقی» را نوشت که شامل ایده‌هایی مثل این بود که «احساس همدلی بیشتر با دیگران و کمتر با خودمان، محدود ساختن خودخواهی‌مان و رها کردن عواطف خیرخواهانه‌مان طبیعت انسانی را به کمال می‌رسانند».
همین‌که اسمیت توجه خود را از احساسات اخلاقی به اقتصاد سیاسی معطوف ساخت، تمرکز او از کمال طبیعت خصوصی به بهبود سیستم‌های عمومی تغییر کرد. از آن پس بیشتر نوشته‌های اقتصادی معمولا از ارائه مشاوره اخلاقی به افراد دست کشیدند و در عوض بر بهبود نهادها و سیاست‌های عمومی متمرکز شدند.
اما آن تغییر توجه [اسمیت] به این معنا نیست که یک انگاره اخلاقی عمیق - اعتقاد به ارزش آزادی انسانی- در هسته رشته ما [اقتصاد] وجود ندارد. بعضی اقتصاددانان آن اعتقاد را روشن ساخته‌اند. در قرن هجدهم، اسمیت نوشت «بدون شک، طبیعتا هر انسانی قبل از هر چیز و اساسا به مراقبت از خودش توصیه می‌شود و همچنان متصدی مراقبت از خودش بیش از دیگران است، این که باید هم همین‌طور باشد».
در قرن نوزدهم، جان استوارت میل اظهار کرد: «تنها آزادی‌ای که شایسته نام بردن است تعقیب خیر خودمان به روش خودمان است، به شرطی که ما برای محرومیت دیگران از اموال‌شان تلاش نکنیم، یا مانع تلاش‌شان برای دستیابی به آن [اموال] نشویم».
در قرن پیش، میلتون فریدمن اظهار کرد که «آزادی گلی است نادر و لطیف» و «جامعه‌ای که برابری را – از نظر برابری نتیجه- پشاپیش آزادی پیش می‌کشد نه به آزادی دست می‌یابد نه به برابری».
اقتصاددانان، همانند فریدمن، اغلب این موضوع را مطرح کرده‌اند که آزادی ارزشی ابزاری دارد- و اهداف دیگری شامل برابری و رونق را به‌بار می‌آورد، اما هیچ‌کس نباید شک کند که فریدمن و میل و اسمیت آزادی را به مثابه یک خیر بنیادی می‌نگریستند، چیزی که باید به خاطر خودش ارزشمند تلقی شود. گذشته از این‌ها، مهم این است که آزادی در قلب نظریه اقتصادی چگونه تعبیر می‌شود.
به دلیل اینکه آموزش ما خیلی ریاضی و رسمی است، به آسانی ممکن است این احساس فقدان ایجاد شود که ما با یک جهش بزرگ شروع می‌کنیم که اساسا اخلاقی است، نه ریاضی. مدرسان دوره‌های آموزشی سال اول کارشناسی در نظریه اقتصاد، مثل خود من، اغلب با بحث از این فرض شروع می‌کنند که افراد می‌توانند پیامدهای ترجیحی خود را رتبه‌بندی کنند. سپس ما معیاری ارائه می‌کنیم- یک مکانیسم رتبه‌بندی که تابع مطلوبیت نامیده می‌شود- که از ترجیحات افراد پیروی می‌کند. اگر 1000 پیامد وجود داشته باشد، یک تابع مطلوبیت معادل می‌تواند با دادن مطلوب‌ترین نتیجه به ارزش 1000 تعریف شود، پیامد بهینه دوم ارزشی معادل 999 دارد و الی آخر. این «تابع مطلوبیت» هیچ ارتباطی با شادکامی یا خودخواهی ندارد؛ این تنها یک تسهیل ریاضی برای رتبه‌بندی انتخاب‌های فردی است.
اما بعد به سوی رفاه برمی‌گردیم و آن‌جا جایی است که ما جهش بزرگ خودمان را انجام می‌دهیم. بهبود در رفاه وقتی اتفاق می‌افتد که بهبودهایی در مطلوبیت اتفاق بیافتد و آن تنها زمانی اتفاق می‌افتد که یک فرد گزینه‌ای را برگزیند که پیش از این در دسترس نبود. ما معمولا اثبات می‌کنیم که رفاه بعضی‌ افراد افزایش می‌یابد وقتی با مجموعه فزاینده‌ای از انتخاب‌ها روبه‌رو شوند. وقتی ما این را فرض می‌کنیم (که اساسا توسط بعضی افراد مورد مناقشه است، به‌ویژه روانشناسان)، اساسا فرض می‌کنیم که هدف بنیادی سیاست عمومی آزادی انتخاب است.
مخالفان ما حق دارند ادعا کنند که اقتصاددانان از آزادی بت می‌سازند، اما آنها در اشتباهند وقتی می‌گویند ما بدون یک ستاره قطبی [راهنما] اخلاقی سفر می‌کنیم. شیفتگی اقتصاددانان به آزادی به ندرت به یک برنامه سیاستی خاص دلالت دارد. شیفتگی به آزادی کاملا با بازتوزیع مطلوب سازگار است که می‌تواند به مثابه افزایش انتخاب‌های یک فرد به هزینه انتخاب‌های دیگری دیده شود.
بسیاری از مقررات نیز می‌توانند حتی به مثابه نیرویی برای آزادی تلقی شوند، مانند قواعد مالی که به همه سرمایه‌گذاران آزادی سرمایه‌گذاری در سهام را برای تلاش در سطوح مختلف می‌دهد.
بااین‌حال، اعتقاد به آزادی، اشتیاقی برای تعامل و تجارت انسانی ایجاد می‌کند. همان‌طور که فریدمن نوشت «مهم‌ترین حقیقت یگانه درباره یک بازار آزاد این است که هیچ مبادله‌ای اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه هر دو طرف مبادله منتفع شوند». برای بسیاری از اقتصاددانان، دفاع از تجارت آزاد صرفا با تولید ناخالص داخلی مرتبط نیست؛ این جنگی است برای ارزش‌های پایه‌ای آزادی و وابستگی متقابل انسانی.
همان‌طور که اسمیت گفت «اعطای انحصار بازار وطنی به تولیدات صنایع داخلی، در هر فن یا صنعت خاص تا حدی معیاری برای هدایت افراد خصوصی در مسیری است که باید سرمایه‌های خود را به‌کار بگیرند، تقریبا، در همه موارد باید مقرراتی بی‌فایده یا مضر تعبیه شود».
اقتصاددانان اغلب خیلی نگران نصیحت و توصیه هستند، همان‌طور که خیلی‌ها بارها آسیب ناشی از مباحثی را دیده‌اند که بیشتر مبتنی‌بر هواهای نفسانی‌اند، اما تصور نکنید که رشته ما یک ستون فقرات اخلاقی زیر این همه ریاضیات ندارد. این ستون فقرات اعتقادی بنیادی به آزادی است.
* پروفسور اقتصاد دانشگاه هاروارد

منبع: دنیای اقتصاد


نظرات 0
تاريخ : شنبه 13 فروردین 1390  | 6:49 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد ايران

در گفت و گو با حجت قندی، اقتصاددان ایرانی : کارآمدترین روش، پرداخت نقدی به خانوارها است
تهیه و تنظیم: میثم هاشم‌خانی*، یاسر ملایی **

دکتر حجت قندی، از اقتصاددانان جوان و موفق ایرانی مقیم آمریکا است. حجت قندی پس از دریافت مدرک کارشناسی مهندسی برق از دانشگاه امیرکبیر، با توجه به علاقه‌مندی به رشته اقتصاد به تحصیل در این رشته پرداخت و مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد از موسسه عالی پژوهش در مدیریت و برنامه‌ریزی دریافت نمود.

سپس برای ادامه تحصیل عازم آمریکا شد و دکترای اقتصاد خود را از دانشگاه ویرجینیاتک به پایان رساند. وی هم‌اکنون به تدریس اقتصاد در دانشگاه «واشنگتن اند لی» (Washington & Lee University) اشتغال دارد.
حوزه تخصصی دکتر قندی، به پژوهش در زمینه اقتصاد کشورهای خاورمیانه اختصاص دارد. ضمنا وی مسائل اقتصاد ایران را با علاقه پیگیری می‌کند که یکی از نمادهای آن، وبلاگ اقتصادی او با نام‌ «اقتصادانه» است، وبلاگی که می‌کوشد تا با زبان ساده، مسائل مرتبط با اقتصاد ایران را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.
در این مصاحبه، حجت قندی با تاکید بر لزوم ایجاد حداکثر شفافیت در هزینه درآمدهای حاصل از طرح هدفمندی، معتقد است که در میان 3 روش ممکن برای هزینه این درآمدها (پرداخت نقدی به خانوارها، صنایع و نیز دولت) کم‌ضررترین و در عین حال شفاف‌ترین روش آن است که به صورت یارانه نقدی بین خانوارها توزیع شود. او بر امکان بالقوه حیف و میل و فساد مالی در صورت پرداخت یارانه نقدی به صنایع تاکید کرده و معتقد است که در صورت ورشکستگی صنایع دارای مصرف انرژی بالا، سرمایه مربوط به این صنایع آزاد شده و در سایر قسمت‌های اقتصادی به تولید و ایجاد اشتغال می‌پردازند.
متن کامل این مصاحبه در ادامه آمده است؛ به این امید که اظهارنظر کارشناسان مختلف اقتصادی در مورد جزئیات اجرایی طرح هدفمندی، بتواند شرایط را برای کاهش آثار منفی این طرح به حداقل ممکن فراهم سازد.

 

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : شنبه 13 فروردین 1390  | 6:48 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 توماس مایر، مترجم: جعفر خیرخواهان

یکی از توجیه‌ها و دلایلی که بتوان موضوعی را یک «رشته علمی» نامید این است که پیش‌فرض‌ها و ویژگی‌های معین و نیز البته سوگیری‌هایی وجود داشته باشد که بیشتر اهل فن در مورد آنها اشتراک نظر داشته و به آثارشان شکل و شمایل خاصی ببخشد.

در این بخش، سه ویژگی علم اقتصاد را برمی‌شمارم که به اعتقاد من خیلی راحت توجیه‌پذیر هستند. در بخش‌های بعدی که به ارزیابی علم اقتصادی می‌پردازم پاره‌ای از ویژگی‌های مورد اختلاف را مطرح خواهم کرد.


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : شنبه 13 فروردین 1390  | 6:48 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : انديشمندان اقتصادي
توماس مایر، مترجم: جعفر خیرخواهان

آن چه در پی می آید فصل دوم از کتاب "دعوت به اقتصاد خوانی"، نوشته ی توماس مایر و ترجمه ی جعفر خیرخواهان است.

علم اقتصاد چه حوزه‌هایی را در برمی‌گیرد
رایج‌ترین تعریفی که از علم اقتصاد شده است بررسی تخصیص منابع و ابزارهای کمیاب در بین اهداف و خواسته‌های رقیب است، اما این تعریف خیلی کلی است؛ برای مثال در این تعریف بسیاری کارها که مهندسان انجام می‌دهند هم می‌گنجد. با این حال چنین تعریفی آشکار می‌سازد تئوری اقتصادی یک شیوه اندیشیدن است که برای بسیاری از حوزه‌های متفاوت مفید فایده می‌باشد؛ بنابراین اقتصاددانان نه فقط اقتصاد را آنطور که معمولا تعریف می‌شود بررسی می‌کنند، بلکه دامنه گسترده‌ای از دیگر موضوعات از قبیل انقلاب نوسنگی که کشاورزی را به بشر عرضه داشت، مجازات بهینه به خاطر جنایت، رفتار احزاب سیاسی، ازدواج و طلاق، زمان اختصاص یافته به خواب، رقابت بین ادیان گوناگون و غیرآن را دربرمی‌گیرد. به‌علاوه هر دو رشته علوم سیاسی و جامعه‌شناسی، به ویژه اولی، تاثیر قوی از نظریه اقتصادی پذیرفته‌اند. آنها زیر نام «نظریه کنشگر عقلایی» پارادایم اساسی علم اقتصاد را وارد حوزه خود کرده‌اند. اقتصاددانان همچنین پیشبردهای مهمی به تاریخ ارائه کرده‌اند برای مثال نشان داده‌اند ورود و گسترش خطوط راه‌آهن در آمریکا، تاثیری بسیار کمتر از آنچه تاریخ‌نگاران به ما آموخته‌اند بر اقتصاد آمریکا داشته است. فلسفه سیاسی نیز ایده‌هایی از علم اقتصاد وارد کرده است.
تئوری اقتصادی در علوم طبیعی هم، پیشبردهای مهمی در زیست‌شناسی اجتماعی و بوم‌شناسی وارد کرده است و در مقابل از این موضوعات متاثر شده است. حقیقتا الکساندر روزنبرگ فیلسوفی که در فلسفه‌های هر دو رشته اقتصاد و زیست‌شناسی تخصص دارد (در کتاب: «اقتصاد: علم سیاست ریاضی‌وار یا علم بازده‌های نزولی؟»، انتشارات دانشگاه شیکاگو، 1992)، معتقد است تئوری اقتصادی صوری کاربرد بیشتری در زیست‌شناسی دارد تا اینکه از آن صرفا برای درک اقتصاد استفاده کرد. باید اعتراف کرد بخشی از دلیل اینکه چرا او این حرف را می‌زند ناشی از باور وی- که من با وی هم عقیده نیستم- به این است که تئوری اقتصادی چیز زیادی درباره چگونگی طرز کار اقتصاد نمی‌گوید و بهتر است اقتصاد را شاخه‌ای از ریاضیات توصیف کنیم تا اینکه یک علم تجربی تصور شود.
 

...


ادامه مطلب
نظرات 0

تعداد کل صفحات : 82 :: 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 >