محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
در تـاریخ اسلام دو دوران مشخص دیده مى شود, دوران مکه که همت پیامبر(ص ) ومسلمانان در آن مـصـروف تعلیم و تربیت نفرات و آموزش و تبلیغ مى شد, و دوران مدینه که پیامبر اکرم (ص) در آن دست به تشکیل حکومت اسلامى وپیاده کردن و اجراى تعلیمات اسلام از طریق این حکومت صالح زد.بـدون شک یکى از ابتدایى و ضرورى ترین مساله , به هنگام تشکیل حکومت , تشکیل بیت المال است که به وسیله آن نیازهاى اقتصادى حکومت برآورده شود.بـه همین دلیل یکى از نخستین کارهایى که پیامبر(ص ) در مدینه انجام دادتشکیل بیت المال بود کـه یـکـى از مـنابع آن را زکات تشکیل مى داد. و طبق مشهوراین حکم در سال دوم هجرت پیامبر(ص ) تشریع شد.
خداوند آیه 60 سوره توبه به روشنى مصارف واقعى زکات را بیان کرده و آن را در هشت مصرف خلاصه مى کند:
1ـ فقرا نخست مى گوید: صدقات و زکات براى فقیران است( انماالصدقات للفقرا )
2- مساکین (والمساکین ).
3ـ عاملان و جمع آورى کنندگان زکات (والعاملین علیها).ایـن گـروه در حقیقت کارمندان و کارکنانى هستند که براى جمع آورى زکات واداره بیت المال اسلام تلاش و کوشش مى کنند.
4ـ و کسانى که براى جلب محبتشان اقدام مى شود (والمؤلفة قلوبهم ). آنـهـا کـسـانـى هـسـتـنـد کـه انگیزه معنوى نیرومندى براى پیشبرد اهداف اسلامى ندارند, و با تـشـویـق مالى مى توان تالیف قلب , و جلب محبت آنان نمود, و در مباحث فقهى گفته شده که آیه مفهوم وسیعى دارد که کفار و غیرمسلمانان را شامل مى شود.
5ـ در راه آزاد ساختن بردگان (وفى الرقاب ).یـعـنـى سهمى از زکات , تخصیص به مبارزه با بردگى , و پایان دادن به این موضوع ضدانسانى , و آزادى تدریجى بردگان داده مى شود.
6ـ اداء دیـن بـدهـکاران و آنها که بدون جرم و تقصیر زیر بار بدهکارى مانده و از اداى آن عاجز شده اند (والغارمین ).
7ـ و در راه خدا (وفى سبیل اللّه ). اصطلاحی است در قرآن که هر چیزی که راه خصوصی و فردی برای مصرف آن نباشد، راه مصرف آن را سبیل الله می نامد. ما در باب زکات می خوانیم: « و فی سبیل الله » یکی ازراههای مصرف زکات راه خداست. راه خدا یعنی چه؟ هر راهی که راه شخص خودمان نبود و راه مصلحت عموم بود آن را می گویند راه خدا. شما پول خود را به یک فقیر می دهید یا خرج مسجد یا بیمارستان و یا مدرسه می کنید، می گویید: در راه خدا برای خدا دادم. مگر به نفع خدا کسی پول می دهد؟! بدیهی است معنای این سخن این نیست که خدا مصرف کننده است بلکه هر چیزی که راه عموم باشد ما می توانیم آن را راه خدا بنامیم.
8ـ واماندگان در راه (وابن السبیل ).یـعـنـى مسافرانى که بر اثر علتى در راه مانده , و زاد وتوشه و مرکب کافى براى رسیدن به مقصد ندارند, هر چند افراد فقیر و بى بضاعتى نیستند.
در پـایـان آیه به عنوان تاکید روى مصارف گذشته , مى فرماید: این فریضه الهى است (فریضة من اللّه ).و بـدون شـک ایـن فـریضه , حساب شده , و کاملا دقیق , و جامع مصلحت فرد واجتماع است , زیرا خداوند دانا و حکیم است (واللّه علیم حکیم ).
آشنایی با قرآن 3، صفحه 75-76، برگزیده تفسیر نمونه ج1
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
اعتدال، یعنى میانه روى و حدفاصل بین افراط و تفریط، كه چنین كارى از نظر اسلام در همه چیز، محبوب و مطلوب است. قرآن مسلمانان را به خاطر پیروى از اسلام، به عنوان « امت وسط » یعنى امت معتدل خوانده و مى فرماید: « وَكذلكَ جَعلناکُم اَمةٌ وَسَطاً؛ این گونه شما را امت میانه قرار دادیم» ( بقره /143).
امیر مؤمنان على (ع) آنان را كه از راه اعتدال به سوى افراط یا تفریط كشانده مى شوند، جاهل خوانده و مى فرماید: « لا تَرَی الجاهِلُ الّامفرطا او مفرطا » همیشه جاهل را نمى نگرى جز این كه یا زیاده روى مى كند، و یا كم مى آورد». قرآن پیرامون یكی از ویژگى های ممتاز بندگان خالص خداوند رحمن در سوره فرقان چنین مى فرماید: «وَالذینَ اذا اَنفَقوا لَم یُسرفوُا و لَم یَفتروُا وَ كانَ بینَ ذلكَ قواماً » ( فرقان/ 67) آنان كسانى هستند كه هر گاه انفاق كنند، نه اسراف كنند و نه سختگیرى، بلكه در میان این دو، اعتدال مى ورزند».
این آیه، بیانگر یكى از مهمترین مسایل زندگى است كه رعایت آن موجب آسایش و آرامش فرد و جامعه شده و باعث گشودن گره هاى مشكلات و برطرف شدن بسیارى از نابسامانى هاى اجتماعى و اقتصادى مى گردد. و مى توان از آن به عنوان معجزه زندگى یاد كرد و آن مساله اعتدال در انفاق و مصرف است. دراین آیه، كه بیانگر یکی از نشانه های بندگان ممتاز خداست، از یكى از شاخه هاى مهم اعتدالى، كه مربوط به امور اقتصادى و زندگى اجتماعى است سخن به میان آورده، كه نقش مهمى در اصلاح زندگى و سامان یافتن شؤون اجتماعى و خانوادگى دارد و آن رعایت اعتدال در مصرف است، یعنى انسان مسلمان، در انفاق و مصرف، نه اسراف مى كند و نه سختگیری، بلكه راه میانه ی بین این دو را برمى گزیند.
نكوهش اسراف در اسلام
اسراف، به معنى هر گونه زیاده روى و تجاوز از حد اعتدال در هر چیزى است كه انسان آن را به جا مى آورد. اسراف مصادیق مختلف دارد. یكى از شاخه هاى آن، كه در آیه مورد بحث از آن نهى شده، اسراف در مصرف است؛ مانند: اسراف در خوردن و آشامیدن، اسراف در دور ریختن غذاهاى اضافى، اسراف در صرف هزینه هاى گزاف در امور تجملى، تزیینى، تشریفات بى محتوا و... حتى اگر در عبادت زیاده روى شود، مثلا در وضو یا غسل، آب بیش از حدِّ عقلى و طبیعى مصرف گردد، اسراف است. بر همین اساس، پیامبر (ص) فرمود: « فى الوضوء اسراف ، و فى كل شى ء اسراف » در وضو و در هر چیزى مى تواند اسراف راه یابد.
شخصى به نام عباسى به محضر امام رضا (ع) مشرف شد و پیرامون شیوه صحیح مصرف در خانه نسبت به هزینه زندگى، همسر و فرزند و سایر شوون سؤال كرد، حضرت رضا (ع) در پاسخ فرمود: « باید مصرف تو، به گونه اى باشد كه بین دو كار ناپسند ( اسراف و سختگیری ) قرار گیرد». عباسى پرسید: منظورتان از این سخن چیست؟ امام فرمود: آیا سخن خدا در قرآن را نشنیده اى كه اسراف و سختگیری را ناپسند مى شمرد و مى فرماید: « والذین اذا انفقوا...» بندگان خداى رحمان كسانى هستند كه هر گاه انفاق كنند، نه اسراف كنند و نه سختگیری، بلكه میان این دو (حد اعتدال) را مى گیرند. بنابراین در مورد معاش و هزینه زندگى اعضاى خانواده، در خرید و مصارف، میانه رو باش.
در قرآن، در آیات متعدد از اسراف در مصرف و انفاق نهى شده است به عنوان نمونه: « کُلوُا وَ اشرَبوا وَ لا تُسرفُوا؛ بخورید و بیاشامید ولى اسراف نكنید» ( اعراف/31)، « وَ آتوا حَقَهُ یوم حَصادِه و لا تُسرفوا؛ هنگام درو، حق زكات (غلات و...) را بپردازید، ولى (در انفاق) اسراف نكنید» ( انعام/ 141).
در روایت آمده، فقیرى به محضر پیامبر (ص) آمد و تقاضا كرد كه آن حضرت پیراهنش را به او ببخشد. پیامبر (ص) پیراهن را از تن خود بیرون آورد و به او داد و چون پوشش دیگر نداشت، در خانه به طور عریان نشست و حتى براى نماز بیرون نرفت، كافران در غیاب، آن حضرت را سرزنش كردند و به او چنین تهمت زدند كه خواب و لهو، آن حضرت را از نماز بازداشته است. در این هنگام این آیه نازل شد: « و لا تجعل یدك مغلوله الى عنقك و لا تبسطها كلى البسط فتقعد ملوما محسورا؛ هرگز دستت را برگردنت زنجیر نكن (بخل نورز) و بیش از حد (اعتدال نیز) دست خود را مگشاى تا مورد سرزنش قرار گیرى و از كار فرو مانى» (اسراء 29). بر اساس همین آیات و دستورهاى الهى، پیامبر (ص) فرمود: « ما مِن نَفَقَةٍ احبُّ الی الله مِن نفقة قصد و یبغض الاسراف » هیچ انفاقى در پیشگاه خدا محبوب تر از انفاق معتدلانه نیست. و خداوند اسراف در انفاق را دشمن دارد. و نیز بر همین اساس پیامبر (ص) و امیرمومنان على (ع) و سایر امامان علیهم السلام بسیار ساده مى زیستند و از هر گونه تجمل گرایى و تشریفات پرهیز جدى مى نمودند.
امیرمومنان على (ع) براى كارگزاران خود چنین نامه مى نوشت: «آدِقوُا اَقلامَکُم ، وَ قارِبوُا بَینَ سُطوُرِکُم ، وَ احذِفوُا عَن فُضوُلِکُم ، واقصدوُ المَعانی ، و ایّاکُم والاكثار ، فانَّ اموالُ المُسلمین لا تَحتَمِلُ الضَّرر» سر قلم ها را نازك تر كنید، بین سطرها را نزدیك نمایید، از استفاده واژه هاى زاید بپرهیزید، معانى را هدف قرار دهید و از پرچانگى و زیاده روى دورى نمایید، زیرا نباید به ثروت مسلمانان آسیب برسد. نیز فرمود: «آگاه باشید؛ بخشیدن مال در جاى ناروا، بریز و بپاش و بیهوده نمودن آن است، این گونه بخشش، بخشنده را در دنیا بالا مى برد، ولى در روز رستاخیز به پایین مى كشاند، و در پیش مردم او را محترم مى كند، ولى در پیش خدا خوار مى گرداند. هركس مال خود را در جاى نادرست و نزد ناشایستگان گذاشت، خداوند شكر آن مال را به او حرام مى نماید»، در ادامه فرمود: « مَن اَنفَقَ شیئاً فى غَیرِ طاعَةِ الله فَهُوَ مُبذِرٌ» كسى كه چیزى از مال خود را در راه غیر خدا مصرف كند، چنین كسى اسراف كار است.
در روایت آمده: روزى غلامان امام رضا (ع) میوه مى خوردند، ولى هنوز آن را به طور كامل نخورده، به گوشه اى مى انداختند، آن حضرت این عمل اسراف كارانه آنها را دید و خشمگین شد. به آنها فرمود: سبحان الله! اگر شما به این میوه ها نیاز ندارید، انسان هایى هستند كه نیاز دارند، چرا دور مى ریزید؟ آنها را نگه دارید و به نیازمندان بدهید».
خداوند در قرآن می فرماید: «وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسكِینَ وَ ابْنَ السبِیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً* إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ كانُوا إِخْوَنَ الشیَطِینِ وَ كانَ الشیْطنُ لِرَبِّهِ كَفُوراً* وَ إِمَّا تُعْرِضنَّ عَنهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَة مِّن رَّبِّك تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّیْسوراً* وَ لا تجْعَلْ یَدَك مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِك وَ لا تَبْسطهَا كلَّ الْبَسطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً محْسوراً* إِنَّ رَبَّك یَبْسط الرِّزْقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرَا بَصِیراً؛ و حق نزدیكان را بپرداز و ( همچنین ) مستمند و وامانده در راه را، و هرگز اسراف و تبذیر مكن. چرا كه تبذیركنندگان برادران شیاطینند، و شیطان كفران ( نعمتهاى) پروردگارش كرد و هر گاه از آنها ( یعنى مستمندان ) روى برتابى و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشى ( تا گشایشى در كارت پدید آید و به آنها كمك كنى) با گفتار نرم و آمیخته لطف با آنها سخن بگو . هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مكن ( و ترك انفاق و بخشش منما ) و بیش از حد آنرا مگشا تا مورد سرزنش قرار گیرى و از كار فرو مانى. پروردگارت روزى را براى هر كس بخواهد گشاده یا تنگ مى دارد، او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست» (اسرا/ آیات 26 تا 30).
نخست مى گوید: حق ذى القربى و نزدیكان را به آنها بده و همچنین مستمندان و در راه ماندگان را، در عین حال هرگز دست به تبذیر نیالاى. تبذیر در اصل از ماده بذر و به معنى پاشیدن دانه مى آید، منتها این كلمه مخصوص مواردى است كه انسان اموال خود را به صورت غیر منطقى و فساد، مصرف مى كند، و معادل آن در فارسى امروز ریخت وپاش است و به تعبیر دیگر تبذیر آنست كه مال در غیر موردش مصرف شود هر چند كم باشد، و اگر در موردش صرف شود تبذیر نیست هر چند زیاد باشد. چنانكه در تفسیر عیاشى از امام صادق علیه السلام مى خوانیم: كه در ذیل این آیه در پاسخ سؤال كننده اى فرمود: «من انفق شیئا فى غیر طاعة الله فهو مبذر و من انفق فى سبیل الله فهو مقتصد»: كسى كه در غیر راه اطاعت فرمان خدا مالى انفاق كند، تبذیر كننده است و كسى كه در راه خدا انفاق كند میانه رو است و نیز از آنحضرت نقل شده كه روزى دستور داد رطب براى خوردن حاضران بیاورند، بعضى رطب را مى خوردند و هسته آنرا به دور مى افكندند، فرمود: این كار را نكنید كه این تبذیر است و خدا فساد را دوست نمى دارد.
آیه بعد به منزله استدلال و تاكیدى بر نهى از تبذیر است، مى فرماید: تبذیر كنندگان برادران شیاطین هستند و شیطان، كفران نعمتهاى پروردگار كرد. و از آنجا كه رعایت اعتدال در همه چیز حتى در انفاق و كمك به دیگران، شرط است، در آیه بعد روى این مساله تاكید كرده مى گوید: دست خود را بر گردن خویش بسته قرار مده. این تعبیر كنایه لطیفى است از اینكه دست دهنده داشته باش، و همچون بخیلان كه گوئى دستهایشان به گردنشان با غل و زنجیر بسته اند و قادر به كمك و انفاق نیستند مباش. از سوئى دیگر دست خود را فوق العاده گشاده مدار، و بذل و بخشش بى حساب مكن كه سبب شود از كار بمانى، و مورد ملامت این و آن قرار گیرى، و از مردم جدا شوى . همانگونه كه بسته بودن دست به گردن كنایه از بخل ، گشودن دستها به طور كامل آنچنانكه از جمله و لا تبسطها كل البسط استفاده مى شود كنایه از بذل و بخشش بى حساب است.
تعبیر به ملوم، اشاره به این است كه گاه بذل و بخشش زیاد نه تنها انسان را از فعالیت و ضروریات زندگى بازمى دارد بلكه زبان ملامت مردم را بر او مى گشاید. در مورد مساله انفاق و بخشش اگر از حد بگذرد و تمام توان و نیروى انسان جذب آن گردد، طبیعى است كه انسان از ادامه كار و فعالیت و سامان دادن به زندگى خود وامى ماند، برهنه از نیروها و سرشار از غم مى گردد، و طبعا از ارتباط و پیوند با مردم نیز قطع خواهد شد.
در روایتى آمده پیامبر صلى الله علیه وآله وسلّم در خانه بود سؤال كننده اى بر در خانه آمد چون چیزى براى بخشش آماده نبود، و او تقاضاى پیراهن كرد، پیامبر صلى الله علیه وآله وسلّم پیراهن خود را به او داد و همین امر سبب شد كه نتواند آن روز براى نماز به مسجد برود. این پیش آمد زبان كفار را باز كرد، گفتند: محمد خواب مانده یا مشغول لهو و سرگرمى است و نمازش را بدست فراموشى سپرده است. و به این ترتیب این كار هم ملامت و شماتت دشمن، و هم انقطاع از دوست را در پى داشت، و مصداق ملوم حسور شد، آیه فوق نازل گردید و به پیامبر صلى الله علیه وآله وسلّم هشدار داد كه این كار تكرار نشود. آیه اخیر در حكم دلیل براى نهى از افراط و تفریط در انفاق است، مى گوید حتى خداوند با آن قدرت و توانائى كه دارد در بخشش ارزاق حد اعتدال را رعایت مى كند، نه آن چنان مى بخشد كه به فساد كشیده شوند و نه آنچنان تنگ مى گیرد كه به زحمت بیفتند، همه اینها براى رعایت مصلحت بندگان است.
منابع :
ماهنامه پاسداراسلام - شماره ۲۲۳،
تفسیر نمونه، ج 15، ص 152، و ج 12، 86
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
آثار و پیامد های انفاق را می توان به صورت زیر خلاصه نمود:
الف : آثار فردی
این آثارعبارتند از: قوت ایمان، رسیدن به مقام برّ، جلوگیری از بخل، افزایش مال شخصی، رفع حوادث ناگوار، آمرزش گناهان، آرامش درونی.
ب : آثار اجتماعی
این آثار عبارتند از: تعدیل اختلاف طبقاتی، حفظ عزّت و كمال فقیر، جلوگیری از فساد اخلاقی. برای تشریح بیشتر باید به موارد زیر توجه نمود:
انفاق و رهائى از تنگناها
خداوند در قرآن می فرماید: «وَ أَنفِقُوا فى سبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیكُمْ إِلى التهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یحِب الْمُحْسِنِینَ؛ و در راه خدا، انفاق كنید! و ( با ترك انفاق)، خود را به دست خود، به هلاكت نیفكنید! و نیكى كنید! كه خداوند، نیكوكاران را دوست مى دارد» (سوره بقره/ آیه 195). این آیه تكمیلى است بر آیات جهاد، زیرا جهاد به همان اندازه كه به مردان با اخلاص و كار آزموده نیازمند است به اموال و ثروت نیز احتیاج دارد، جهاد هم نفرات آماده از نظر روحى و جسمى لازم دارد، و هم انواع سلاح و تجهیزات جنگى. درست است كه عامل تعیین كننده سرنوشت جنگ در درجه اول سربازان اند، ولى سرباز بدون وسایل و تجهیزات كافى ( اعم از سلاح، مهمات، وسیله نقل و انتقال، مواد غذائى، وسایل درمانى ) كارى از او ساخته نیست. لذا در اسلام تامین وسایل جهاد با دشمنان از واجبات شمرده شده و از جمله در آیه مورد بحث با صراحت دستور مى دهد و مى فرماید: در راه خدا انفاق كنید و خود را به دست خویش به هلاكت نیفكنید.
مخصوصا در عصر نزول این آیات، بسیارى از مسلمانان، شور و شوق جهاد در سر داشتند، ولى چون وسایل جنگ را هر كس شخصا فراهم مى كرد و بعضى فقیر و نیازمند بودند آن چنان كه طبق آیه 92 سوره توبه، گریه مى كردند و اشك مى ریختند كه چرا وسیله شركت در جنگ ندارند: (تولوا و اعینهم تفیض من الدمع حزنا ان لا یجدوا ما ینفقون؛ آنها برگشتند در حالی که از غم این که چیزی ندارند (برای جهاد) خرج کنند چشمانشان اشک می ریخت)، آرى در چنین شرایطى نقش انفاقها بسیار مهم و سرنوشت ساز بود. جمله «و لا تلقوا بایدیكم الى التهلكة؛ با دست خویش خود را به هلاكت نیفكنید» هر چند در مورد ترك انفاق، براى جهاد اسلامى وارد شده، ولى مفهوم وسیع و گسترده اى دارد كه موارد زیاد دیگرى را نیز شامل مى شود، از جمله اینكه انسان حق ندارد از جاده هاى خطرناك ( چه از نظر ناامنى و چه عوامل جوى یا غیر آن ) بدون پیش بینى هاى لازم بگذرد، یا غذائى كه به احتمال قوى آلوده به سم است تناول كند، و یا حتى در میدان جهاد بدون نقشه و برنامه وارد عمل شود، در تمام این موارد، انسان بى جهت جان خود را به خطر انداخته و مسؤول است».
در آخر آیه دستور به نیكوكارى داده، مى فرماید: و نیكى كنید كه خداوند نیكوكاران را دوست دارد. در اینكه مراد از احسان در اینجا چیست؟ چند احتمال در كلمات مفسران دیده مى شود: نخست این است كه حسن ظن به خدا داشته باشید ( و گمان نكنید انفاقهاى شما موجب اختلال امر معیشت شما خواهد شد ) و دیگر اینكه منظور، اقتصاد و میانه روى در مساله انفاق است و دیگر اینكه منظور، آمیختن انفاق با حسن رفتار نسبت به نیازمندان است، به گونه اى كه همراه با گشاده روئى و مهربانى باشد و از هر نوع منت و آنچه موجب رنجش و ناراحتى شخص انفاق شونده است بر كنار باشد. مانعى ندارد كه همه این معانى سه گانه در مفهوم و محتواى آیه جمع باشد.
انفاق سبب پیشگیرى از هلاكت جامعه ها
آیه 195 بقره گر چه در ذیل آیات جهاد آمده است ولى بیانگر یك حقیقت كلى و اجتماعى است و آن اینكه انفاق به طور كلى سبب نجات جامعه ها از مفاسد كشنده است، زیرا هنگامى كه مساله انفاق به فراموشى سپرده شود، و ثروتها در دست گروهى معدود جمع گردد و در برابر آنان اكثریتى محروم و بینوا وجود داشته باشد دیرى نخواهد گذشت كه انفجار عظیمى در جامعه به وجود مى آید كه نفوس و اموال ثروتمندان هم در آتش آن خواهد سوخت، و از اینجا رابطه مساله انفاق و پیشگیرى از هلاكت روشن مى شود. بنابراین انفاق، قبل از آنكه به حال محرومان مفید باشد به نفع ثروتمندان است، زیرا تعدیل ثروت حافظ ثروت است. امام على علیه السلام در یكى از كلمات قصارش به این حقیقت اشاره فرموده، مى گوید: «حصنوا اموالكم بالزكاة؛ اموال خویش را با دادن زكات حفظ كنید». و به تعبیر بعضى از مفسران، خوددارى از انفاق فى سبیل الله هم سبب مرگ روح انسانى به خاطر بخل خواهد شد، و هم مرگ جامعه به خاطر عجز و ناتوانى، مخصوصا در نظامى همچون نظام اسلام كه بر نیكو كارى بنا شده است.
انفاق یكى از مهم ترین اسباب نجات در قیامت
خداوند در قرآن می فرماید: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَكُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتىَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شفَعَةٌ وَ الْكَفِرُونَ هُمُ الظلِمُونَ؛ اى كسانى كه ایمان آورده اید! از آنچه به شما روزى داده ایم، انفاق كنید! پیش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن، نه خرید و فروش است ( تا بتوانید سعادت و نجات از كیفر را براى خود خریدارى كنید)، و نه دوستى ( و رفاقتهاى مادى سودى دارد)، و نه شفاعت، ( زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود ). و كافران، خود ستمگرند، ( هم به خودشان ستم مى كنند، هم به دیگران )» (بقره،254) .
در این آیه روى سخن را به مسلمانان كرده و به یكى از وظائفى كه سبب وحدت جامعه و تقویت حكومت و بنیه دفاعى و جهاد مى شود اشاره مى كند و مى فرماید: اى كسانى كه ایمان آورده اید! از آنچه به شما روزى داده ایم انفاق كنید. با توجه به آخرین جمله آیه كه كافران را ظالمان مى شمرد، اشاره اى است كه ترك انفاق نوعى كفر و ظلم است و این جز در انفاقات واجب، تصور نمى شود. سپس مى افزاید: امروز كه توانائى دارید انفاق كنید پیش از آنكه روزى فرا رسد كه نه خرید و فروش در آن است و نه رابطه دوستى و نه شفاعت. اشاره به اینكه راه هاى نجاتى كه در دنیا از طرق مادى وجود دارد هیچكدام در آنجا نیست، نه بیع و معامله اى مى توانید انجام دهید كه سعادت و نجات از عذاب را براى خود بخرید و نه دوستیهاى مادى این جهان كه با سرمایه هاى خود كسب مى كنید در آنجا نفعى به حال شما دارد زیرا آنها نیز به نوبه خود گرفتار اعمال خویش اند و از خود به دیگرى نمى پردازند و نه شفاعت در آنجا به حال شما سودى دارد زیرا شفاعت الهى در سایه كارهاى الهى انجام مى گیرد كه انسان را شایسته شفاعت مى كند و شما آن را انجام نداده اید و اما شفاعتهاى مادى كه با مال و ثروت در این دنیا قابل بدست آوردن است در آنجا وجود نخواهد داشت.
بنابراین شما با ترك انفاق و انباشتن اموال و بخل نسبت به دیگران تمام درهاى نجات را به روى خود بسته اید و در پایان آیه مى فرماید: كافران همان ظالمان اند. اشاره به اینكه آنها كه انفاق و زكات را ترك مى كنند هم به خویشتن ستم روا مى دارند و هم به دیگران. قرآن در این جمله مى خواهد این حقیقت را روشن سازد كه: اولا - كافران به خود ستم مى كنند زیرا با ترك انفاق واجب و سایر وظائف دینى و انسانى، خود را از بزرگ ترین سعادتها محروم مى سازند، و این اعمال آنها است كه در آن جهان دامانشان را مى گیرد و خداوند در باره آنها ستمى نكرده است. ثانیا - افراد كافر به اجتماعشان نیز ستم مى كنند و اصولا كفر سرچشمه قساوت، سنگدلى، مادى گرى و دنیا پرستى است و اینها همه سرچشمه هاى اصلى ظلم و ستم هستند.
انفاق مایه رشد آدمى
مساله انفاق یكى از مهمترین مسائلى است كه اسلام روى آن تاكید دارد و قرآن مجید تاكید فراوان روى آن نموده است. خداوند می فرماید: «مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَلَهُمْ فى سبِیلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَت سبْعَ سنَابِلَ فى كلِّ سنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضعِف لِمَن یَشاءُ وَ اللَّهُ وَسِعٌ عَلِیمٌ؛ كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه برویاند، كه در هر خوشه، یكصد دانه باشد، و خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، دو یا چند برابر مى كند، و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع، و (به همه چیز) داناست» (بقره/261).
در این آیه «مشبه انسان انفاق كننده است و مشبه به بذرهاى پر بركت، و وجه تشبیه نمو و رشد آن است. انسان انفاق كننده در پرتو عملش، رشد فوق العاده معنوى و اجتماعى پیدا مى كند.
انفاق مهمترین طریق حل مشكل فاصله طبقاتى
یكى از مشكلات بزرگ اجتماعى كه همواره انسان دچار آن بوده و هم اكنون با تمام پیشرفتهاى صنعتى و مادى كه نصیب بشر شده نیز با آن مواجه است مشكل فاصله طبقاتى است به این معنى كه فقر و بیچارگى و تهیدستى در یك طرف و تراكم اموال در طرف دیگر قرار گیرد. عده اى آنقدر ثروت بیندوزند كه حساب اموالشان را نتوانند داشته باشند و عده دیگرى از فقر و تهیدستى رنج برند، به طوریكه تهیه لوازم ضرورى زندگى از قبیل غذا و مسكن و لباس ساده براى آنان ممكن نباشد. بدیهى است جامعه اى كه قسمتى از آن بر پایه غناء و ثروت و بخش مهم دیگر آن بر فقر و گرسنگى بنا شود قابل دوام نبوده و هرگز به سعادت واقعى نخواهد رسید. در چنین جامعه اى دلهره و اضطراب و نگرانى و بدبینى و بالاخره دشمنى و جنگ اجتناب ناپذیر است.
گر چه در گذشته این اختلاف در جوامع انسانى بوده است ولى باید گفت متاسفانه اکنون این فاصله طبقاتى به مراتب بیشتر و خطرناك تر شده است. زیرا از یك سو، درهاى كمكهاى انسانى و تعاون به معنى حقیقى، به روى مردم بسته شده و رباخوارى كه یكى از موجبات بزرگ فاصله طبقاتى است با شكلهاى مختلف به روى آنها باز است. پیدایش كمونیسم و مانند آن و خونریزیها و جنگهاى كوچك و بزرگ و وحشتناك كه در قرن اخیر اتفاق افتاد و هنوز هم در گوشه و كنار جهان ادامه دارد و غالبا از ریشه اقتصادى مایه مى گیرد و عكس العمل محرومیت اكثریت جوامع انسانى است، گواه این حقیقت است. با این كه دانشمندان و مكتبهاى اقتصادى جهان به فكر چاره و حل این مشكل بزرگ اجتماعى بوده اند و هر كدام راهى را انتخاب كرده اند، كمونیسم از راه الغاى مالكیت فردى، و سرمایه دارى از راه گرفتن مالیاتهاى سنگین و تشكیل مؤ سسات عام المنفعه (كه به تشریفات بیشتر شبیه است تا به حل فاصله طبقاتى ) به گمان خود به مبارزه با آن برخاسته اند ولى حقیقت این است كه هیچكدام نتوانسته اند گام مؤ ثرى در این راه بر دارند زیرا حل این مشكل با روح مادیگرى كه بر جهان حكومت مى كند ممكن نیست.
با دقت در آیات قرآن مجید آشكار مى شود كه یكى از اهداف اسلام این است كه اختلافات غیر عادلانهاى كه در اثر بی عدالتی هاى اجتماعى در میان طبقه غنى و ضعیف پیدا مى شود از بین برود و سطح زندگى كسانى كه نمیتوانند نیازمندیهاى زندگیشان را بدون كمك دیگران رفع كنند بالا بیاید و حد اقل لوازم زندگى را داشته باشند. اسلام براى رسیدن به این هدف برنامه وسیعى در نظر گرفته است - تحریم رباخوارى بطور مطلق، و وجوب پرداخت مالیاتهاى اسلامى از قبیل زكات و خمس و صدقات و مانند آنها و تشویق به انفاق وقف و قرض الحسنه و كمكهاى مختلف مالى قسمتى از این برنامه را تشكیل مى دهد، و از همه مهمتر زنده كردن روح ایمان و برادرى انسانى در میان مسلمانان است.
انفاق یکی از عوامل آمرزش گناهان
خداوند در قرآن می فرماید: «َاتَّقُوا اللَّهَ مَا استَطعْتُمْ وَ اسمَعُوا وَ أَطِیعُوا وَ أَنفِقُوا خَیراً لأَنفُسِكمْ وَ مَن یُوقَ شحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ بنابراین تا آنجا كه در توان دارید تقواى الهى پیشه كنید و گوش دهید و اطاعت نمائید و انفاق كنید كه براى شما بهتر است، و آنها كه از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند رستگار و پیروزند» (تغابن/16).
سپس براى تشویق به انفاق و جلوگیرى از بخل و شح نفس مى فرماید: «ان تقرضوا الله قرضا حسنا یضاعفه لكم و یغفر لكم و الله شكور حلیم؛ اگر شما به خدا، قرض الحسنه دهید، آن را براى شما مضاعف مى سازد، و شما را مشمول آمرزش خویش مى گرداند، و خدا شكرگزار و بردبار است» (تغابن/ 17). چه تعبیر عجیبى كه بارها در قرآن مجید در مورد انفاق فى سبیل الله تكرار شده، خدائى كه آفریننده اصل و فرع وجود ما، و بخشنده تمام نعمتها، و مالك اصلى همه ملكها است، از ما وام مى طلبد! و در برابر آن وعده اجر مضاعف و آمرزش مى دهد، و نیز از ما تشكر مى كند، لطف و محبت بالاتر از این تصور نمى شود. یضاعفه از ماده ضعف ، تنها به معنى دو برابر نیست، بلكه چندین برابر را نیز شامل مى شود كه در مورد انفاق تا هفتصد برابر، و بیش از آن، در قرآن آمده است! ( بقره /261 ).
ضمنا جمله «یغفر لكم» دلیل بر این است كه انفاق، یكى از عوامل آمرزش گناه است. تعبیر به شكور كه یكى از اوصاف خدا است، دلیل بر این است كه خداوند از بندگانش به وسیله پاداشهاى عظیم تشكر مى كند، و حلیم بودن او اشاره به مساله آمرزش گناهان، و عدم تعجیل در عقوبت بندگان است. اوصاف پنجگانه خداوند كه در این آیه و آیه قبل به آن اشاره شده، همگى نوعى ارتباط با مساله انفاق در راه او دارد، ولى توجه به این صفات پنجگانه خداوند علاوه بر مساله تشویق به انفاق، انسان را در مساله اطاعت پروردگار به طور كلى و خوددارى از هرگونه گناه مصمم تر مى كند و به او قوت قلب و نیروى اراده و روح تقوا مى بخشد.
انفاق در راه خدا یك تجارت پر سود
خداوند در قرآن می فرماید: «قُلْ إِنَّ رَبى یَبْسط الرِّزْقَ لِمَن یَشاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ وَ مَا أَنفَقْتُم مِّن شىْء فَهُوَ یخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیرُ الرَّزِقِینَ؛ بگو: پروردگارم روزى را براى هر كس بخواهد توسعه مى دهد و براى هر كس بخواهد تنگ ( و محدود ) مى سازد و هر چیزى را ( در راه او ) انفاق كنید جاى آن را پر مى كند و او بهترین روزى دهندگان است» (سبا/ 39).
این آیه ممكن است اشاره به دو حالت مختلف از یك انسان باشد كه گاه روزیش گسترده و گاه تنگ و محدود است. به علاوه آنچه در آغاز این آیه آمده در حقیقت مقدمه اى است براى آنچه در پایان آیه است و آن تشویق به انفاق در راه خدا است. جمله «فهو یخلفه؛ او جایش را پر مى كند» تعبیر جالبى است كه نشان مى دهد آنچه در راه خدا انفاق گردد در حقیقت یك تجارت پر سود است، چرا كه خداوند عوض آنرا بر عهده گرفته و مى دانیم هنگامى كه شخص كریمى عوض چیزى را بر عهده مى گیرد رعایت برابرى و مساوات نمى كند بلكه چند برابر و گاه صد چندان مى كند. البته این وعده الهى منحصر به آخرت و سراى دیگر نیست، آن كه در جاى خود مسلم است، در دنیا نیز با انواع بركات جاى انفاقها را به نحو احسن پر مى كند.
انفاق مایه فزونى است نه كمبود
تعبیرى كه در آیه فوق در مورد انفاق آمده كه فرمود هر چیزى را كه در راه خدا انفاق كنید خداوند جاى آن را پر مى كند تعبیرى است بسیار پر معنى. اولا: از این نظر كه شىء به معنى وسیع كلمه، تمام انواع انفاقها را اعم از مادى و معنوى، كوچك و بزرگ، به هر انسان نیازمند اعم از صغیر و كبیر، همه را شامل مى شود. مهم اینست كه انسان از سرمایه هاى موجود خود در راه خدا ببخشد به هر كیفیت و به هر كمیت باشد. ثانیا: انفاق را از مفهوم فنا بیرون مى آورد، و رنگ بقا به آن مى دهد، چرا كه خداوند تضمین كرده با مواهب مادى و معنوى خود كه چندین برابر و گاه هزاران برابر - و حداقل ده برابر است - جاى آن را پر كند، و به این ترتیب شخص انفاق كننده هنگامى كه با این روحیه و این عقیده به میدان مى آید دست و دل بازترى خواهد داشت، او هرگز احساس كمبود و فكر فقر به مغز خود راه نمى دهد، بلكه خدا را شكر مى گوید كه او را موفق به چنین تجارت پرسودى كرده است.
همان تعبیرى كه قرآن مجید در آیه 10 و 11 سوره صف فرموده است: «یا ایها الذین آمنوا هل ادلكم على تجارة تنجیكم من عذاب الیم * تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون فى سبیل الله باموالكم و انفسكم ذلكم خیر لكم ان كنتم تعلمون؛ اى كسانى كه ایمان آورده اید آیا شما را به تجارت پرسودى كه از عذاب دردناك رهائیتان مى بخشد راهنمائى بنمایم؟ * ایمان به خدا و پیامبرش بیاورید و در راه خدا با اموال و جانهایتان جهاد كنید این براى شما بهتر است اگر مى دانستید». در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده: «من ایقن بالخلف سخت نفسه بالنفقه ! ؛ كسى كه یقین به عوض و جانشین داشته باشد در انفاق كردن سخاوتمند خواهد بود». همین معنى از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است. اما مساله مهم اینست كه انفاق از اموال حلال و مشروع باشد كه خدا غیر آن را قبول نمى كند و بركت نمى دهد.
اثرات معنوی انفاق
از نظر قرآن کریم انفاق در راه خدا، تجارتی پرسود و معامله ای ارزشمند است که موجب جلب پاداش های عظیم و رسیدن به بهشت الهی شده، انسان را از هول و هراس قیامت ایمن نموده و موجب نجات از عذاب دردناک الهی می شود. خداوند می فرماید: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا أَنفِقُوا مِن طیِّبَتِ مَا كسبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیث مِنْهُ تُنفِقُونَ وَ لَستُم بِئَاخِذِیهِ إِلا أَن تُغْمِضوا فِیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنىُّ حَمِیدٌ؛ اى كسانى كه ایمان آورده اید! از قسمتهاى پاكیزه اموالى كه ( از طریق تجارت ) به دست آورده اید، و از آنچه از زمین براى شما خارج ساخته ایم ( از منابع و معادن و درختان و گیاهان)، انفاق كنید! و براى انفاق، به سراغ قسمتهاى ناپاك نروید در حالى كه خود شما، ( به هنگام پذیرش اموال) حاضر نیستید آنها را بپذیرید، مگر از روى اغماض و كراهت! و بدانید خداوند، بى نیاز و شایسته ستایش است» ((بقره/ 267).
از آنجا كه بعضى از مردم عادت دارند همیشه از اموال بى ارزش و آنچه تقریبا از مصرف افتاده و قابل استفاده خودشان نیست انفاق كنند و اینگونه انفاقها علاوه بر اینكه سود چندانى به حال نیازمندان ندارد، یك نوع اهانت و تحقیر نسبت به آنها است، و موجب تربیت معنوى و پرورش روح انسانى نیز نمى باشد، این جمله صریحا مردم را از این كار نهى مى كند و آن را با دلیل لطیفى همراه مى سازد و آن اینكه، شما خودتان حاضر نیستید اینگونه اموال را بپذیرید مگر از روى كراهت و ناچارى چرا در باره برادران مسلمان، و از آن بالاتر خدایى كه در راه او انفاق مى كنید و همه چیز شما از او است راضى به این كار مى شوید. در حقیقت، آیه به نكته لطیفى اشاره مى كند كه انفاق در راه خدا، یك طرفش مؤمنان نیازمندند، و طرف دیگر خدا، و با این حال اگر اموال پست و بى ارزش انتخاب شود، از یك سو تحقیرى است نسبت به نیازمندان كه ممكن است على رغم تهیدستى مقام بلندى از نظر ایمان و انسانیت داشته باشند و روحشان آزرده شود و از سوى دیگر سوء ادبى است نسبت به مقام شامخ پروردگار. جمله «لا تتیمموا؛ قصد نكنید» ممكن است اشاره به این باشد كه اگر در لابلاى اموالى كه انفاق مى كنید بدون توجه چیز نامرغوبى باشد، مشمول این سخن نیست. سخن این است كه از روى عمد اقدام به چنین كارى نكنید.
تعبیر به طیبات ( پاكیزه ها ) هم پاكیزگى ظاهرى را شامل مى شود، و ارزش داشتن براى مصرف، و هم پاكیزگى معنوى، یعنى اموال شبهه ناك و حرام، زیرا افراد با ایمان از پذیرش همه اینها كراهت دارند، و جمله « الا ان تغمضوا فیه» شامل همه مى شود و این كه بعضى از مفسران آن را منحصر به یكى از این دو دانسته اند صحیح به نظر نمى رسد. نظیر این آیه در سوره آل عمران آیه 92 نیز آمده است آنجا كه مى فرماید : «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون؛ هرگز به حقیقت نیكوكارى نمى رسید، مگر آنكه از آنچه دوست دارید، انفاق كنید». البته این آیه بیشتر روى اثرات معنوى انفاق تكیه مى كند و در پایان آیه مى فرماید: بدانید خداوند بى نیاز و شایسته ستایش است ( و اعلموا ان الله غنى حمید )، یعنى نه تنها نیازى به انفاق شما ندارد، و از هر نظر غنى است، بلكه تمام نعمتها را او در اختیار شما گذارده و لذا حمید و شایسته ستایش است.
جلوگیری از بخل
خداوند می فرماید: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا استَطعْتُمْ وَ اسمَعُوا وَ أَطِیعُوا وَ أَنفِقُوا خَیراً لأَنفُسِكمْ وَ مَن یُوقَ شحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ بنابراین تا آنجا كه در توان دارید تقواى الهى پیشه كنید، و گوش دهید و اطاعت نمائید، و انفاق كنید كه براى شما بهتر است، و آنها كه از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند رستگار و پیروزند» (تغابن/ 16). نخست دستور به اجتناب از گناهان مى دهد ( چرا كه تقوا بیشتر ناظر به پرهیز از گناه است ) و سپس دستور به اطاعت فرمان و شنیدنى كه مقدمه این اطاعت است و از میان طاعات بخصوص روى مساله انفاق كه از مهمترین آزمایشهاى الهى است تكیه مى كند و سرانجام هم مى گوید سود تمام اینها عائد خود شما مى شود. در پایان آیه به عنوان تاكیدى بر مساله انفاق مى فرماید: و آنها كه از بخل و حرص خویش مصون بمانند رستگار و پیروزند.
شح به معنى بخل توأم با حرص است و مى دانیم این دو صفت رذیله از بزرگترین موانع رستگارى انسان و بزرگترین سد راه انفاق و كارهاى خیر است، اگر انسان دست به دامن لطف الهى زند و با تمام وجودش از او تقاضا كند و در خودسازى و تهذیب نفس بكوشد و از این دو رذیله نجات یابد سعادت خود را تضمین كرده است. گرچه در بعضى از روایات از امام صادق علیه السلام آمده است: «من ادى الزكاة فقد وقى شح نفسه؛ كسى كه زكات را بپردازد از بخل و حرص رهائى یافته» ولى روشن است كه این یكى از مصداقهاى زنده ترك بخل و حرص است، نه تمام مفهوم آن.
در حدیث دیگرى مى خوانیم كه امام صادق علیه السلام از شب تا صبح طواف خانه خدا بجا مى آورد و پیوسته مى فرمود: «اللهم یوق شح نفسى؛ خداوندا! مرا از حرص و بخل خودم نگاهدار» یكى از یارانش عرض مى كند: فدایت شوم، امشب نشنیدم غیر از این دعا، دعاى دیگرى كنى. فرمود: چه چیز از بخل و حرص نفس مهمتر است در حالى كه خداوند مى فرماید: «و من یوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون». سپس براى تشویق به انفاق و جلوگیرى از بخل و شح نفس مى فرماید: اگر شما به خدا، قرض الحسنه دهید، آن را براى شما مضاعف مى سازد، و شما را مشمول آمرزش خویش مى گرداند و خدا شكرگزار و بردبار است.
انفاق و صدقه باعث افزایش مال شخصی
خداوند در قرآن می فرماید: «هر کس صدقه دهد، علاوه بر اجر اخروی، چند برابر پاداشش را در همین دنیا پس می گیرد». به همین دلیل در روایات آمده است که «هرگاه احساس تنگدستی کردید، آن را با صدقه دادن که نوعی معامله با خداست، برطرف کنید. برخلاف تصور افراد ظاهربین، انفاق نه تنها موجب کم شدن اموال انسان نمی شود، بلکه برکت و یا افزایش اموال را نیز به دنبال دارد. قرآن کریم می فرماید: مثل کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند همانند دانه ای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه صددانه باشد، خداوند برای هرکس که بخواهد آن را چند برابر می کند و خدا گشایشگر داناست (بقره/261).
« یضاعفه» از ماده «ضعف» تنها به معنای دو برابر نیست، بلکه تا چندین برابر را نیز شامل می شود که در انفاق تا هفتصد برابر و بیشتر در قرآن آمده است. با توجه به اطلاق در آیه می توان استفاده کرد که زیاد شدن صدقات و برکت آن علاوه بر این که شامل اموال دنیا اعم از زیاد شدن رزق و روزی، اداء دین و... می باشد افزونی پاداش ها و ثواب های الهی در آخرت را نیز شامل می شود، چنان چه در روایات هر دو مورد بیان شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: به وسیله صدقه، رزق و روزی را برای خود نازل کنید. امام صادق علیه السلام فرموده است: صدقه دین را ادا می کند و برکت را برای انسان به دنبال دارد. امام علی علیه السلام می فرماید: هرگاه بی چیز شدید بوسیله صدقه با خدا تجارت کنید. همچنین پیامبر اسلام فرموده است: خداوند صدقه شما را افزایش داده و زیاد می کند همانطور که یکی از شما فرزند خود را رشد داده و پرورش می دهد، تا این که روز قیامت در حالی که به بزرگی کوه احد رسیده است او را ملاقات می کند. آن حضرت در جای دیگر می فرماید: صدقه بدهید، همانا صدقه مال را زیاد می کند، پس صدقه بدهید خداوند شما را مورد رحمت خویش قرار دهد.
انفاق باعث دوری بلا و مرگ بد
رفع بلا، دوری از مرگ سوء و ...از اثرات انفاق می باشد که در روایات نیز به آن اشاره شده است. امام باقر علیه السلام می فرماید: صدقه هفتاد بلا را از انسان دور می کند و نیز مرگ سوء را از انسان دور می نماید چرا که صاحب صدقه هرگز با مرگ سوء از دنیا نمی رود. و در جایی دیگر آمده است: با دست خود صدقه دادن، انسان را از مرگ سوء حفظ می کند و هفتاد نوع از انواع بلایا را از انسان دور می کند.
انفاق و صدقه باعث طول عمر
همانطور که در تعالیم اسلامی آمده است، برخی عوامل بر مدت عمر انسان تأثیر می گذارد و کاهش یا افزایش طول عمر انسان را به همراه دارد «صدقه دادن» از عواملی است که طبق بیان صریح روایات، موجب افزایش طول عمر می شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: صدقه و صله رحم شهرها را آباد می کند و بر عمرها می افزاید.
انفاق باعث شفای مریض
از دیگر آثار مهم، صدقه و انفاق، شفای مریض است که نفش اساسی و مهمی دارد و اثر آن بارها به تجربه رسیده است. حدیثی که به این مسئله تصریح می کند از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، امام صادق علیه السلام، امام کاظم علیه السلام و امیرمؤمنان علیه السلام نقل شده است: «بیماران خود را به وسیله صدقه درمان کنید» و در حدیث دیگری می خوانیم که مستحب است مریض با دست خود صدقه بدهد.
انفاق دورکننده فقراست
از امام باقر علیه السلام نقل شده است: نیکی و صدقه فقر را دور می کند.
منابع :
تفسير نمونه ج: 2 ص38-36 و ص 22 و ص 262، ج 24 ص 212-211 ، ج 18 ص 121 تا 122 و ص 117،
المیزان، ج 2، ص 420 و ص 433
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
دعوت به انفاق
برقراری عدالت اقتصادی و پیراستن محرومیت از چهره جامعه، هدف والای دین مبین اسلام و رسالت نبوی است. آموزه های دینی نیز همواره بر کار و کوشش تأکید می کند و استقلال مالی، بی نیازی و عزّت نفس از اهداف ارزشی و اساسی دین اسلام است. بر این اساس، برای زدودن روح سستی و رخوت از جامعه در فرهنگ متعالی اسلام، کسی که بدون کوشش فردی، به دسترنج دیگران وابسته باشد، نکوهیده است. با وجود این، افرادی هستند که به دلایل مختلف مانند: بیماری، حادثه، از کار افتادگی، فوت سرپرست و نظیر آن، توانایی تأمین زندگی خود را ندارند. از این رو، خداوند حکیم در بسیاری از آیات روشنگر قرآن، مردم را به همیاری اقتصادی و بخشش به محرومان دعوت می کند:
«ای کسانی که ایمان آورده اید، از آنچه به شما روزی کرده ایم، انفاق کنید پیش از اینکه مرگ شما فرابرسد و بگویید پروردگارا، مرگ مرا به تأخیر افکن تا صدقه دهم و از صالحان باشم. (منافقون: 10)
اکنون به شکرانه بازوی توانا و نعمت پرقیمت زندگانی، بر ماست تا ندای الهی را لبیک گوییم و دست در دست یکدیگر تا مرز عاطفه پیش رویم و در کوچه باغ هایِ سخاوت و مهربانی، صدای پای عشق را از خاک تا افلاک طنین افکنیم.
;این دو روزک را که زورت هست زود ;پیر افشانی بکن از راه جود
;این قدر تخمی که ماندستت به کار ;تا در آخر بینی آن را برگ و بار
انفاق، تجارت پرسود
احسان در راه خدا، تجارتی است سرشار از سود و منفعت. بهای این معامله،آرامش روح و روان و ایمنی از هول و هراس قیامت، دست یابی به رضوان الهی و پاداش های بزرگی است که در دنیا و آخرت نصیب آدمی می گردد. خریدار این کالای پر بها، گنجینه دار آسمان و زمین و بی نهایتِ عشق است. بی شک، کسی که با داشته های ناچیزش به این تجارت پرسود وارد می شود، خیر و سعادت دنیا و آخرت را ره توشه خود می سازد.
رسیدن به رستگاری
در کلاس ایثار و نیکوکاری، درس آزاد منشی و هم بستگی معنا می شود و نسیم فرح بخش رحمت و غفران الهی، هوای تازه را به کالبد ره پویانش می دمد. آن گاه که آدمی دل از مال می کند و سرزمین وجود خود را از ریشه های هرز حرص و طمع صفا می دهد، هنگامه جوانه زدن شکوفه های رستگاری فرا خواهد رسید. در روایت آمده است که همانا بخشش، درختی از درختان بهشت است که شاخه هایی از آن در دنیا کشیده شده اند. اگر کسی جوانمرد و بخشنده باشد، به شاخه ای از شاخه های آن می آویزد و آن شاخه، او را به سوی بهشت سیر می دهد. در مقابل، بخل، درختی است از درختان دوزخ که شاخه های آن هم در دنیا کشیده شده است و بخیل به شاخه ای از شاخه های آن چنگ می اندازد و آن شاخه، او را به سوی دوزخ می کشاند. به قول عارف رومی:
;این سخا، شاخی است از سرو بهشت ;وای او کز کف چنین شاخی بهشت
;تا بَرَد شاخ سخا ای خوب کیش ;مر تو را بالاکشان تا اصل خویش.
انفاق، عامل دوری از مرگ
دقت در متون دینی، گویای دو نوع اجل است. اجل حتمی که با فرا رسیدن آن، بی کم و بیش باید بار سفر بربندیم و از این دنیای فانی کوچ کنیم: «اذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعة و لا یستقدمون.» و اجل دیگر که همانا «اجل معلق» است و معمولاً در اثر حوادث رخ می دهد. البته چنین مرگی را می توان با دستگیری از مستمندان و رفع حاجت بینوایان، از خود دور کرد.
در همین باره آمده است که مردی یهودی از جلو پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله گذشت... حضرت به اصحاب خود فرمود: پشت این شخص را ماری سیاه خواهد گزید و می میرد. یهودی به راه خود رفت. پشته بزرگی هیزم جمع کرد و طولی نکشید که بازگشت. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: پشته ات را زمین بگذار. او هیزم بر زمین نهاد. همه دیدند که مار سیاهی، چوبی را به دندان گرفته است. پیامبر از او پرسید: ای مرد، امروز چه کردی؟ عرض کرد: کاری نکردم. هیزم را که جمع کردم، دو قطعه نان داشتم. یکی را خوردم و دیگری را به مستمندی صدقه دادم. حضرت فرمود: با همان صدقه، از مرگش جلوگیری شد. به راستی که صدقه، مرگ ناگهان و ناروا را از انسان برمی گرداند».
زمانی که انسان جرعه ای از محبت و قطره ای از سخاوت را تحفه منتظران ساخت و روح زندگی و طراوت را به قلب های خسته و خاموش بازگرداند، خداوندگار هستی بخش نیز وجودی دیگر برای او می آفریند و جانی دوباره به او می بخشد:
;حق چو بخشش کرد بر اهل نیاز ;با عطا بخشیدشان عمر دراز
انفاق، عامل افزایش مال
ظاهر بینان و سطحی نگران می پندارند که با خودداری از عطا و بخشش، بر ثروت خود می افزایند. پس با بهانه های واهی، از انجام این فریضه الهی سر باز می زنند. اینان علاوه بر آنکه غضب و عذاب الهی را برای خود می خرند، در دنیا نیز خیر و برکتی در اموالشان نمی یابند. این در حالی است که انفاق در راه خدا، برکت و زیادی مال را در پی دارد و امواج بی کران رحمت الهی بر ساحل ایثار و جوانمردی، در هر لحظه، صدها گوهر گران بها می افشاند. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله که اسوه فضیلت و احسان است، می فرماید: صدقه بدهید، همانا صدقه مال را زیاد می کند. صدقه بدهید تا خداوند شما را مورد رحمت خویش قرار دهد.» مولوی در بیان دل نشین خود این حقیقت را چنین به تصویر می کشد:
;گفت پیغمبر که دایم بهر پند ;دو فرشته خرش منادی می کنند
;کای خدایا، منفقان را سیر دار ;هر درمشان را عوض ده صد هزار
;ای خدایا، ممسکان را در جهان ;تو مده الا زیان اندر زیان
;ای خدایا، منفقان را ده خلف ;ای خدایا، ممسکان را ده تلف
آیا باورکردنی است که انسان در زمین حق زراعت کند و محصولی پربار را به انتظار ننشیند؟ نه، هرگز. چنین نیست. از هر دانه در مزرعه عرش الهی، چندین برابر ثمر حاصل می آید. مثل آنان که اموالشان را در راه خدا انفاق می کنند، همانند دانه ای است که از یک دانه، هفت خوشه بروید و در هر خوشه، صد دانه باشد (که یک دانه، هفت صد شود).
انفاق، عامل بخشش گناهان
آنان که با عطای خویش، بذر محبت در سینه ها می افشانند و کیمیای فضیلت را می جویند، به حقیقت، تیرگی های جان را با زلال بخشش الهی می زدایند و راه وصال را هموار می سازند. احسان، فرصت سبزی است برای رویش نهال سعادت و پاکی. باران غفران الهی، کویر وجود را سیراب و زلالی و طراوت تن و جان را هدیه می کند.
وسعت انفاق
بخشش و ایثار که با هدف سازندگی و با انگیزه و ظیفه و عشق همراه است، مفهوم وسیعی است که نه به ثروت، بلکه به توانایی ها نیز بستگی دارد. چه بسا شخص، توان مالی ندارد، ولی از اعتبار و منزلتی اجتماعی برخوردار است و می تواند به آسانی با قرض کردن از دیگران و کمک به هم نوع، گره از کار فروبسته ای وا کند. اگر می توانیم چرا گل لبخند را به میهمانی چهره های غم آلود فرا نخوانیم؟
آمده است که یکی از بزرگان با قرض کردن از ثروتمندی، به نیازمندان کمک می کرد. او با برطرف کردن بی نوایی مستمندان، دانه ها در مزرعه عرش می رویاند. هنگام احتضار آن بزرگ مرد، ثروتمند بر بالین او نشسته بود. اشک های آن بزرگ، او را به خود آورد و پرسید: چرا ناراحت هستی و اشک می ریزی؟! بزرگ مرد در پاسخ گفت: اکنون من بر حق وارد می شوم و از نعمت هایی که به من داده است، بازخواست خواهد کرد «لتسئلنّ یومئذ عن النّعیم» اگر از من پرسید تو که اعتبار داشتی، چرا بیشتر قرض نکردی، چه پاسخی بدهم؟!
در این حال، ثروتمند به خود آمد که این مرد نسبت به اعتبارش مسئول است. آیا من در برابر دارایی هایم مسئول نیستم؟ سرانجام او هم از سر هستی خویش گذشت.
رنج فقر
سکوت دروغین شب، صدای ناله بینوایان را به گوش نمی رساند. اگر پرده تاریک شب رابه کناری بزنیم، اشک مادران دل شکسته را می بینیم که در دهان گرسنه کودکان رنگ پریده خود، سکوت می ریزند که مبادا خواب نامردمان خفته در بستر بی خیالی را آشفته سازند. ای کاش در هیاهو و غوغای شهر گم نمی شد فریاد محتاجان و فقیرانی که روزشان با تاریکی شب پیوندی عمیق دارد و باور ذهنشان جز خزان، فصلی دیگر نمی شناسد.
به راستی، کدامین انسان تاب شنیدن این ندای نهفته «یا للمسلمین» را دارد؟! و آن کدام مسلمان است که می تواند در آسایش و آرامش، شب تار را به سپیده صبح برساند!؟ یادمان نرود که:
;بنی آدم اعضای یک پیکرند ;که در آفرینش ز یک گوهرند
;چو عضوی به درد آورد روزگار ;دگر عضوها را نماند قرار
پس بیاییم سبزینه وجود خود را با دیگران تقسیم کنیم و آه حسرت را از بیخ و بن برکنیم.
شرایط انفاق
برای رسیدن به بلندای معرفت و اوج فضیلت و کسب رضایت الهی، باید آداب و شرایط انفاق را رهنمای خود سازیم تا به بهترین فضیلت ها دست یابیم. برخی از این دُرواره ها عبارتند از:
1. پنهانی بودن انفاق
هر چند احسان در تمامی اوقات امری پسندیده است، ولی با تدبّر در آیات قرآن و روایات درمی یابیم عطاهایی که پنهانی باشند، ارزش بالاتری دارند؛ زیرا هیچ رنگی از تظاهر و ریا ندارد. ستایشگر چنین انفاقی تنها خداست که در سایه سار عرش خود، میزبان آنان است؛ زیرا از روی حیا و عزت نفس مستمندان پرده برنداشته اند.
و چه خوب بهانه ای است شب، آن گاه که پرده سیاه خود را بر خاکیان می گستراند. دستانی که تا خدا اوج گرفته اند، در کویرستان یأس، بارقه ای از شادی را نوید می بخشند و در قلب هایی که خسته از رنج زندگی اند، بذر عشق و امید می پاشند. سزاست برای اینان پاداشی برتر از هفتاد حج و طواف ملک دوست؛ که کعبه، قلب مؤمن است. درباره امام حسین علیه السلام نوشته اند وقتی بنی اسد در روز یازدهم، زخم ها و جراحت های بدن ایشان را نگاه می کردند، در کتف آن حضرت، برآمدگی و آثار جراحتی بود که هیچ شباهتی به زخم شمشیر و تیر و نیزه نداشت. امام زین العابدین علیه السلام در پاسخ پرسشگران فرمود: «این از آن رو است که پدرم شب های تار، آرد و خرما به کتف می گرفت و درِ خانه فقیران را می زد تا کسی متوجه نشود».
2. پاک و حلال بودن انفاق
دستگیری از بینوایان و محرومان، بهترین فرصت است برای پرواز تا ملکوت خدا، ولی در دیار خلوص، ثمن نجس و ناپاک بهایی ندارد.
خریدار کالا می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، از درآمدهایی که نیکو است، انفاق کنید». (بقره: 267)
در روایتی از حضرت علی علیه السلام آمده است: «این آیه درباره کسانی نازل شد که هنگام انفاق، خرمای خشک و نامرغوب را با خرمای خوب مخلوط می کردند».
و در روایت دیگری نیز آمده است: «این آیه درباره گروهی نازل شد که ثروت هایی را با رباخواری در زمان جاهلیت گرد آورده بودند و در راه خدا انفاق می کردند. خداوند آنان را از این کار نهی کرده و دستور داد تا از اموال حلال انفاق کنند».
3. انفاق از بهترین اموال
چشم پوشی از اموالی که مورد علاقه آدمی است، او را تا رسیدن به قله نیکی رهنمون می سازد. اصولاً ایثار در چیزی که انسان دل بستگی بیشتری بدان دارد، نمود بیشتری می یابد.
در قرآن آمده است: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون؛ به نیکی نمی رسید مگر آنکه از آنچه دوست دارید، انفاق کنید».
یکی از یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نخلستانی بسیار مصفا، زیبا و پردرآمد در مدینه داشت، تا جایی که همه در مدینه از آن سخن می گفتند. وی پس از نزول این آیه شریفه، خدمت پیامبر آمد و گفت: یا رسول اللّه؛ می دانی که محبوب ترین اموال من همین باغ است و من می خواهم آن را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیره ای برای رستاخیز من باشد. پیامبر فرمود: «آفرین بر تو؛ آفرین بر تو؛ این ثروتی است که برای تو سودمند خواهد بود».
زمانی که باید میان خود و خدا، انتخاب کنی، نبردی میان نفس و عقل در درون تو برپاست و قلبت جولانگهی می شود که شیطان و فرشته هرکدام تا رسیدن به نتیجه مطلوب خود، تو را به سوی خود می خوانند و لحظه انتخاب چه باشکوه و زیبا لحظه ای است: نثار کردن بهترین ها برای محبوب، از حسن ها گذشتن و به خالق حسن ها رسیدن!
اینجا مسابقه ای است که فرشتگان بر پیشانی برندگان آن بوسه افتخار می زنند.
4. پرهیز از منت نهادن
اسلام، کرامت و شخصیت انسانی را ارج می نهد و اجازه نمی دهد به بهانه کمک و بخشش، عزت و غرور بندگان خدا لگدمال نیاز گردد. پس احسانی را که با منت و آزار همراه باشد، حبط و باطل معرفی می کند. خداوند حکیم در بیانی رسا، رفتار آمیخته با منّت را به قطعه سنگی تشبیه می کند که بر لایه نازک خاک روی سنگ بذرافشانی می شود. و با بارش یک رگبار، هیچ اثری از خاک و بذر دیده نمی شود و تنها سنگ سخت باقی می ماند.
قرآن با تمثیلی زیبا دیگربار می فرماید:
انفاق از روی منت، آتش سوزانی است که دامن باغ انبوه و پرمیوه ای را می گیرد و آن را به خاکستر تبدیل می کند، در حالی که صاحب آن باغ در حال پیری است و کودکانی خردسال دارد که هیچ فرصت و امکانی برای جبران و تلافی خسارت وجود ندارد. (بقره: 266)
در سخنان گهربار معصومین (علیهم السلام) نیز به این مسئله اشاره شده و بطلان عمل، حرمان و دوری از بهشت، و ترک نظر و توجه الهی از پی آمدهای منت گذاری پس از عمل نیکو شمرده شده است.
باید دیدی در انسان پیدا شود که در برابر یاری و کمک، نه مغرور باشد و نه منت گذار، بلکه بالاتر از آن باید منت بپذیرد؛ زیرا با مرهم نهادن بر نیاز محتاجان، مورد توجّه خداوند قرار می گیرد. همانا احسان به مستمند، پیش از قرار گرفتن در دست او به پیشگاه خدا تقدیم می شود و به راستی، چه سعادتی از این بهتر که بخشاینده دستگیر، با نسیم لطف و عنایتش این اجازه را می دهد تا خاکیان، با قنوت عشق و سجود بندگی، در بی کران افلاک به پرواز درآیند.
موانع انفاق
باید دانست که انسان با علاقه مندی و محبت به مال و منال و زخارف دنیوی، تربیت گردیده است واین علاقه با جای گزینی در اعماق قلب او منشأ بسیاری از مفاسد اخلاقی و حتی مفاسد دینی شده است. تا وقتی این باور بر جان انسان حاکم باشد که او مالک حقیقی دارایی هاست، شدت این دل بستگی رو به فزونی می نهد. قرآن کریم با تأکید بر مالکیت مطلق الهی بر این پندار خط بطلان می کشد و می فرماید: «وَ ما لَکُمْ أَلاّ تُنْفِقُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَ لِلّهِ میراثُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ؛ و شما را چه شده که در راه خدا انفاق نمی کنید، حال آنکه تمامی آسمان و زمین در قبضه ملک اوست». (حدید:10)
خداوند در آیاتی دیگر از کلام وحی این واقعیت را بیان می دارد که هرچه از ثروت که در دست ماست، از جانب یگانه روزی دهنده است و اگر بخواهد، اوست که روزی را تنگ یا فراخ می گرداند. افزون بر آن، می دانیم که هرچه با رنگ دنیایی آمیخته باشد، فناپذیر است و محکوم به زوال، چنان که این اموال روزی در دست دیگران بوده و به آنان وفا نکرده است و اکنون در دست من و توست، وبه ناچار، روزی از دست ما نیز بیرون خواهد رفت.
;زر و ناز و نعمت نماند بسی ;مگر کاین حکایت نگفتت کسی
;زر و نعمت آید کسی را به کار ;که دیوار عقبی کند زرنگار
;زر و نعمت اکنون بده کان توست ;که بعد از تو بیرون ز فرمان توست
;به دنیا توانی که عقبی خری ;بخر جان من! ورنه حسرت بری
حیله های شیطان
شیطان محروم از فیض ابدی و رانده شده از بهشت سرمدی، تمام توان خود را به کار می گیرد تا زنجیر تعلّق بر پای دل بندد و مجالی برای بال گشودن نگذارد. شیطان می کوشد تا انسان را در حصار «خود» اسیر کند و توانِ سفر به کوی دوست را از او بگیرد. بند اسارت بر انسانیت می نهد تا مرهمی نباشد بر صورت های سیلی خورده از زخم روزگار.
با سلاح مکر و حیله در ژرفای جان آدمی نفوذ می کند تا راهی برای خو بیابد. در آیه های نور و هدایت الهی، ترفند و شگرد این دشمن همیشه بیدار چنین بیان شده است:
شیطان به شما وعده فقر می دهد و شما را به کارهای ناپسند وامی دارد، در حالی که خداوند، بخشایش و فزونی را به شما وعده می دهد و خداوند گشایشگر داناست.
پیشوای کریمان و مظهر ایثار حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام می فرماید:
روزی دیناری صدقه دادم. رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: مؤمن صدقه نمی پردازد، مگر اینکه خود را از هفتادشیطان که جلوی صدقه دادن او را می گیرند، آزاد می سازد.
و در روایتی دیگر از صادق آل محمد صلی الله علیه و آله آمده است:
هیچ چیز بر شیطان از صدقه بر مؤمن گران تر نیست و آن واقع شود در دست پروردگار تبارک و تعالی پیش از آنکه واقع شود در دست بنده.
انفاق به جای حج مستحبی
مردی به نام عبد اللّه مبارک به مقصد حج مستحبی حرکت کرد. وی در کوفه متوجه زنی شد... که در نهایت فقر به سر می برد و خود و بچه هایش به قدری از گرسنگی در فشار بودند که مردار برایشان حلال بود. وی هزار دیناری را که برای سفر همراه آورده بود، به آن زن داد و خودش در کوفه ماند.
پس از بازگشت کاروان حجاج، یکی از حاجی ها دنبال عبد اللّه می گشت. تا او را دید، گفت: ای عبد اللّه! این چه بلایی بود به سر من آوردی؟ گفت: چه بلایی؟ پاسخ داد: یادت هست در عرفات ده هزار دینار به من سپردی و رفتی و دیگر به دنبال آن نیامدی، من آن را همچنان برایت پنگه داشتم. عبد اللّه گفت: من حج نیامدم تا چیزی به تو بسپارم. مرد گفت: خیر، خودت بودی، بگیر و مرا از زیر بار امانت داری نجات بده. عبد اللّه شب در عالم رؤیا، خاتم انبیا، محمد صلی الله علیه و آله را دید که حضرت به او فرمود: به جای آن هزار دیناری که به علویه دادی، خداوند فرشته ای را فرستاد که به نیابت تو حج به جای آورد. ده هزار دینار نیز برایت فرستاد و پاداش آخرتی تو هم به جای خودش محفوظ است و تا عمر داری، هر سال فرشته ای جای تو حج انجام خواهد داد.
پدیدآورنده: نفیسه فقیهی
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
داستانى را مولوى در مثنوى خويش آورده كه مرد شريفى بنام صدر جهان در بخارا بود كه هر روز را براى كمك طايفه اى از مساكين مقرر مى كرد، روزى نوبت را بيوه زنان ، و روزى به پيرمردان ، و روزى ديگر را به ايتام ، روزى را بر ابناء السبيل و ديگر روز را به قرض دادن و نيز روزى را به غلامان مكاتب و... مقرر مى داشت ، و هر روز به هر دسته اى كه نوبت داشت كمكهاى لازم را مى نمود. داستانهاى شنيدنى مثنوى از صدر جهان بدين قرار است :
تا نميرى سود كى خواهى ربود
رو بمير و بهره بردار از وجود
در بخارا خوى آن صدر اءجل
بود با خواهندگان حسن عمل
داد بسيار او عطاى بى شمار
تا به شب بودى ز جودش زر نثار
زر بكاغذ پاره ها پيچيده بود
تا وجودش بود مى افشاند جود
همچو خورشيد و چو ماه پاكباز
آنچه گيرند از ضياء بدهند باز
خاك را زربخش كمبود آفتاب
زر ازو دركان و گنج اندر خراب
هر صباحى فرقه اى را راتبه
تا نماند امتى ز او خائبه (207)
مبتلايان را بدى روزى عطا
روز ديگر بيوگان را آن سنى
روز ديگر بر علويان مقل (208)
با فقيهان ، روز ديگر مشتغل
روز ديگر بر تهيدستان عام
روز ديگر بر گرفتاران وام
روز ديگر بر يتيمان صغير
روز ديگر بر ضعيفان اسير
روز ديگر بهر اءبناء السبيل
روز ديگر مر مكاتب را كفيل
شرط آن بود كه كسى ز او بازبان
زر نخواهد، هيچ نگشايد دهان
ليك خامش بر حوالى رهش
ايستاده مفلسان ديوار وش
منبع : ليله القدر
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
صدقه در اسلام فقط به معناى پرداختن مبلغى ناچيز به فقيرى و مستمندى نيست . بلكه پس از پرداخت حقوق واجب الهى هر نوع خدمات مذهبى ، فرهنگى ، اقتصادى و عمران و آبادانى در جامعه مسلمين صدقه محسوب مى شود. چنان كه اعطاء زكات براى طبقات ضعيف از مسلمانان نيست كه غالبا پرداخت حق الله در مقدار كم و قليل آسان و سهل است و غالبا در ابتداى مالدارى بعضى از مؤ منين به پرداخت زكات و خمس را غبند، ولى اغلب آنها در هنگام سرمايه دارى و تمركز سرمايه بزرگ و امكانات وسيع از پرداخت زكات و خمس و اداء حقوق الهى سرباز مى زنند، لذا در سخن معصوم عليه السلام مى خوانيم :
سو سوا ايمانكم بالصدقة ، و حصنوا اموالكم بالزكاة ، و ادفعوا امواج البلاء بالدعا .(215)
ايمان خود را با صدقه سياست كنيد و رياضت دهيد و اموال خويش را با زكات حفاظت و بيمه كنيد، و امواج بلايا و مشكلات را با دعا از خود دفع نمائيد.
منيع : ليله القدر
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
در سخنان حضرت باقر العلوم عليه السلام مى خوانيم :
قال : البر و الصدقة ينفيان الفقر و يزيدان العمر و يدفعان عن صاحبهما سبعين ميتة سوء .(226)
نيكى و صدقه ، اين هر دو فقر را مى برند و عمر را زياد مى كنند و از صاحبش هفتاد نوع مردن بد و ناپسند را دفع مى نمايند.
خواننده محترم ، تو خود ديده و شنيده و خوانده اى كه بعضى از مرگ و ميرها بسيار راحت و آسان و به سهولت خاموش شدن يك چراغ است ولى بعضى از مرگها بقدر يك جهنم شكنجه و سوختن و ساختن دارد چه شايسته است كه با بعضى كارهاى شايسته و نيكو لحظات مرگ و قبض روح ، سبكتر و آسانتر انجام گيرد. پس چه شايسته است كه بر و نيكويى و صدقات سعى كنيم كه شئامت و ذلت و سختى در مردن را از خود دور نمائيم .
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
الصدقة باليد تقى ميتة السوء و تدفع سبعين نوعا من انواع البلاء و تفك عن لحيى سبعين شيطانا كلهم ياءمرهم ان لا تفعل .(227)
با دست خود صدقه دادن هفتاد نوع مردن بد را از شما دور مى كند و هفتاد نوع بلا را از شما دفع مى كند و شما را از هفتاد شيطان كه همگى امر مى كنند به اينكه اين صدقات و خيرات را انجام نده !! آزاد مى گرداند!!
صحراى تفتيده قيامت را با صدقاتتان سايه بيفكنيد!!
اين حقيقت در سخن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است كه فرمود:
اءرض القيامة نار ماخلا ظل المؤ من فان صدقته تظله ... .(228)
زمين قيامت بر اثر ازدهام خلائق و خواست الهى چون آتش تفتيده است ، مگر سايه مؤ من كه صدقاتش سايه افكن اوست .
بنابراين از پرداخت صدقات كه در راءسش حقوق واجب الهى زكوة است ، دريغ نورزيد و از صدقات مستحبى غفلت ننماييد و از اينهمه موهباتش بى نصيب نمانيد و شما مؤ منين صدقاتتان را براى خدا و با اخلاص به پيشگاه خداوند مرحمت نمائيد تا به بهترين پاداشش راه يابيد.
آدميان زنده به يكديگرند
دست و دل و ديده يكدگرند
جمله برادر به هم و خواهريم
كانهمه از يك پدر و مادريم
برترى اى نيست كسى را بكس
برترى از آن خدا دان و بس
شرط اخوت نه ستمكارى است
حق برادر همه غمخوارى است
شرط بود با همه يكرو شدن
درد بشر ديدن و دارو شدن
رسم خودى با همگان داشتن
خود همگان را خودى انگاشتن
خود كه گزنديت نبايد پسند
با دگران هم نپسندى گزند
گر كسى از تنگى نان جان سپرد
قاتل او جامعه بايد شمرد
نوع بشر يكسره مسئول اوست
ذمه مردم همه مشغول اوست
ايكه نگيرى زدل افتاده دست
گر بشرى نقص وجوديت هست
دفع مظالم همه را واجب است
ظلم ترا غفلت من موجب است (229)
منبع : ليله القدر
منابع در لينك مطلب >>>
ادامه مطلب
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
هر كه كردى ناگهان سهوا زو نؤ الردى زين گنجه يك حبه مال (209) من صمت منكم نجا بد مليه اش همه اهل بخارا سايه اش
بر خموشى داشت عشق تا سه اش (210)
خامشان را بود كيسه و كاسه اش
نادار روزى يكى پيرى بگفت
ده زكاتم كه منم با جوع جفت
منع كرد از پير و پيرش جد گرفت
مانده خلق از جد پير اندر شگفت
گفت بس بى شرم پيرى اى پدر
پير گفت از من توئى بى شرم تر
كاين جهان خوردى و مى خواهى بطمع
كان جهان با اين جهان گيرى بجمع
خنده اش آمد مال داد آن پير را
پير تنها بر آن توفير را
غير اين پيرايچ (211) خواهنده از او
نيم حبه زر نديد و يك تسو
ناله سائل بيچاره بجايى نرسيد
نوبت روز فقيهان ناگهان
يك فقيه از حرص آمد در فغان
كرد زارى ها بسى چاره نبود
گفت هر نوعى ، نبودش هيچ سود ر
وز ديگر بار كو پيچيده پا پاكش اندر صف قوم مبتلا
تخته ها بر ساق بست از چپ و راست
تا برد آن شد گمان كا شكسته پاست
ديدش و بشناختش چيزى نداد
روز ديگر رو بپوشيد از لباد(212)
تا گمان آيد كه نا بيناست او
در ميان اعميان بر خاست او
پس بديد او و ندادش هيچ چيز
از گناه و جرم گفتن آن عزيز
چونكه عاجز شد ز صد گونه مكيد
چون زنان ، او چادرى بر سر كشيد
در ميان بيوگان رفت و نشست
سر فرود افكند و پنهان كرد دست
هم شناسيد و ندادش صدقه اى
در دلش آمد ز حرمان حرقه اى
رفت و پس و پيش كفن خواهى پگاه
كه بپيچم در نمد، نه پيش راه
هيچ مگشا لب ، نشيين و مى نگر
تا كند صدر جهان اينجا گذر
بو كه بيند مرده پندارد بظن
زر در اندازد پى وجه كفن
هر چه بدهد، نيمه اى بدهم بتو
همچنان كرد آن فقير كديه جو
در نمد پيچيد و در راهش نهاد
معبر صدر جهان ، آنجا فتاد
چند زر انداخت بر روى نمد
دست بيرون كرد از تعجيل خود
تا نگيرد آن كفن خواه آن صله
تا نهان نكند از آن ده دله
مرده از زير كفن بر كرد دست
سر برون كرد از پى دست او ز پست
گفت با صدر جهان چون بستدم
اى ببسته بر من ابواب كرم
تفسير موتوا قبل ان تمونوا
گفت ليكن تا نمردى اى عنود
از جناب ما نبردى هيچ سود
سر موتوا قبل موت اين بود
كز پى مردن غنيمت ها رسد
غير مردن هيچ فرهنگ دگر
در نگيرد با خداى حيله
يك عنايت به ز صد گون اجتهاد
جهد را خوف است از صد گون فساد
و آن عنايت هست موقوف ممات
تجربه كردند اين ره را ثقات
بلكه مرگش بى عنايت نيز نيست
بى عنايت هان و هان جائى مايست
آن زمرد باشد اين افعى پير
بى زمرد كى شود افعى ضرير(213) (214)
منبع : ليله القدر
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
امام باقر عليه السلام فرمود:
الفقير هدية الله الى الغنى ، فان قضى حاجته فقد قبل هدية الله و ان لم يقض حاجته فقد اءد
هدية الله عزوجل عليه .(222)
فقير هديه خداوند براى شما اغنيا و مالداران است پس اگر غنى حاجت فقير را بر آورده سازد، همانا هديه الهى را پذيرفته و قبول نموده است و اگر حاجت او را بر نياورد، هديه الهى را رد كرده است .
فقير واقعى و مستحق حقيقى قلبش مملو از مهر و محبت خداوند است ، كه خود را محتاج او مى بيند، و البته اين حالت نياز براى همه مخلوقات و مخصوصا انسان ، چه فقير، چه غنى همه و همه محتاج ذات اقدس احديتند و او فرمود: انتم الفقراء الى الله همه شما (و ما) محتاج و نيازمند به درگاه خداى بى نياز مى باشيم . لذا امام باقر عليه السلام فقير را هديه الهى معرفى نموده است .
اطعام مؤ من افضل از عتق رقبه است
آزاد كردن بنده در راه خدا از اجر و پاداش و ثواب فوق العاده اى برخوردار است . در اسلام نسبت به آزاد كردن رقبه و بنده اهميت زيادى داده شده است . اما اكرم و اطعام مؤ من ، اجر و ثوابش افضل از عتق رقبه و (آزاد كردن بنده ) است ، چرا كره مؤ منين از حرمتى بيشتر به پيشگاه حضرت باريتعالى برخوردار و بهره مندند.
حضرت امام باقر عليه السلام به يارانش فرمود:
اءما تستطيع اءن تعتق كل يوم رقبة ؟
آيا قدرت داريد اينكه هر روز يك بنده آزاد كنيد؟
گفتند: مال و دارايى ما اين اجازه را نمى دهد كه هر روز يك بنده آزاد كنيم .
قال عليه السلام : تشبع كل يوم مؤ منا فان اطعام المؤ من اءفضل من عتق رقبة .(223)
فرمود: طعام دهيد و سير گردانيد در هر روز مؤ منى را، پس همانا اطعام و سير كردن يك مؤ من (در هر روز) برتر و بالاتر از آزاد كردن يك بنده است .
اطعام و ترحم به يك مؤ من محتاج و فقير، مستوجب اين موهبت است كه به پيشگاه خداوند اجر و پاداشش از آزاد كردن بنده محتاج و فقير بيشتر است بنابراين ، اگر به اين روايات و احاديث اهل بيت عليه السلام در اسلام عمل شود قهرا گرسنه اى و فقيرى باقى نمى ماند و اينست كه اسلام دين كامل است .
منبع : ليله القدر
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
فرهنگ جوامع بشرى بظاهر بر مبناى حكمت و مصلحت خواهى نيست ، و انسانهاى مادى فقط بر معيارهاى شخصى خود مى انديشند و هميشه در محدوده منافع و مضار خود فكر مى كنند و به صلاح و مصلحت كل انسان ها بالسويه قانونگذارى نمى نمايند و نسبت به جوامع بشرى عنايت ندارند. اديان الهى خاصه اسلام اخص خصوص مكتب مترقى تشيع است كه جامع الا طراف ميانديشد و فكر مى كند و به افراد جامعه نمى انديشند كه تا همه نيازهاى جامعه بر آورده شود، بلكه انسانها بنا بقاعده ميسور و امكان ، بقدر توان خويش ، در صدد خدمت به جامعه و برادران و خواهران خويش مى باشند.
يك آيه در قرآن كريم كه با تمام حكمت متعاليه در خدمت جامعه قرار گرفته ، گوياى اين حقيقت و واقعيت است كه پاسخ مثبت پيامبر صلى الله عليه و آله به سئوال سائل در مصلحت آن حضرت نبود و شاءن نزول آيه در جود و سخاوت خارق العاده پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است كه سائل از آن حضرت پيراهن تن مباركش را تقاضا نمود و پيامبر صلى الله عليه و آله پيراهن از تن مبارك به در آورد و به سائل داد.
قرآن مى گويد:
و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك ، و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا .(220)
دست خود را به گردنت مبند، (در صرف مال سختگير مباش ) و نيز بسيار باز و گشاده و پر بذل و بخشش مباش ، (كه هر كدام كنى ) بنكوهش و به حسرت و اندوه بنشينى .
سبب نزول آيه شريفه اين بود كه در تفسير على بن ابراهيم قمى آمده كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هرگز سائل را از آنچه مى خواست و در نزد آن حضرت وجود داشت رد نمى كرد، مردى آمد، خدمت حضرتش و از او كمكى در خواست كرد، در آن حال چيزى در نزد آن حضرت نبود، فرمود:
اگر خداوند بخواهد خواسته ات عملى مى شود.
آن مرد سائل عرض كرد: يا رسول الله ، پيراهنت را به من بده .
پيامبر صلى الله عليه و آله به مقتضاى خوى حميده خود و خلق خارق العاده اش پيراهن از تن مبارك به در آورد و به سائل داد، پس در اينصورت خداوند متعال آيه شريفه را نازل فرمود پيامبرش را هم از بخل و هم از زياده روى در بخشش بر حذر داشت ، و اينكه خود برهنه از جامعه بنشيند و ديگرى را بپوشاند، نهى كرد.
اين داستان راههاى زيادى از حكمت و مصالح كلى را به روى جوامع بشرى مى گشايد و آن خوى و خلق كريمانه پيامبرى بر حق را بجهانيان مى نماياند و از سرشت و اخلاق الهى آسمانى چنين پيامبرى را به جهان معرفى مى كند و انسانها را به اين مكتب و شريعت دعوت مى نمايد.
به سائل اگر رقت كرديد هر چه بيشتر كمك كنيد
فقراء و ضعفا از هداياى الهى اند، و از براى شما بندگان خوب خداوند موهبتى بزرگ محسوب مى گردند. اگر فقراى متدين و خدا شناس در منطقه زندگى شما و حول و محور شما نباشند كه صدقات زكوات اموال شما را بگيرند ممكن است رحمت خداوند و عناياتش از شما سلب گردد. و بنابراين اگر فقيرى از شما چيزى طلب كرد و در آن حال دلتان به حال او سوخت و به رقت آمد، و مى دانيد كه او بر گفتارش صادق است و در واقع بر آنچه درخواست مى كند، نيازمند مى باشد به او هر چه بيشتر كمك كنيد. در اين رابطه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله راهنماى بسيار خوبى براى ماست كه مى فرمايد:
انظروا الى السائل فان رقت قلوبكم له فاعطوه ، فانه صادق .(221)
نگاه كنيد به سائل ، پس اگر قلبتان بحالش به رقت آمد، پس به او عطا كنيد، (چرا كه همين رقت قلب شما دليلى است بر اينكه ) او صادق است ، و دليل و معيار خوبى براى صداقت او مى باشد يعنى از نظر روانشناسى ، قلب شما بحالش برقت آيد، خود دليل بر صداقت و حقيقت فقر فقير و سائل مى باشد كه بيشتر به او كمك كنيد.
منبع : ليله القدر
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
مرحوم ملا محسن فيض در كتاب حقايق ، در اخلاق و سير و سلوك مى نويسد:
يكى از حكماء گفته من همواره به تلاوت قرآن مشغول بودم و شيرينى از آن احساس نمى كردم ، تا روزى چنان تلاوت مى كردم كه گويى مى شنيدم كه از خود نبى اكرم صلى الله عليه و آله كه هيچگاه از عمل خير بهره مند نخواهيد شد مگر از آنچه دوست مى داريد انفاق نمائيد، كه خداوند مى فرمايد:
اءنفقوا من طيبات ما كسبتم و مما اخرجنا لكم من الارض و لا تيمممو الخبيث منه تنفقون و لستم بآخذيه الا ان تغمضوا فيه .(216)
مال مناسب و پاكيزه اى كه بدست آورده ايد، و آنچه از زمين فراهم ساخته ايد در راه خدا انفاق كنيد و چيزهاى نامناسب و پليد را براى احسان نگذاريد و بدانيد در صورتى بسزاى احسان خود مى رسيد كه از آنچه داده ايد چشم بپوشيد.
شاعرى اين آيات را به شعر در آورده كه بسى قابل توجه است :
لن تنالوا البر حتى تنفقوا
آنچه دارى دوست يعنى ده زاو
نيست تنها بذل مال انفاق و بر حق بمالت ننگرد بيند بسر
تا چه باشد نيتت در بذل مال
بر هدايت مى دهى يا بر ضلال
هر عمل كان بر حقت نزديك كرد
هست آن بر تا كه فعلى نيك كرد
كم ده و نيكو ده اندر راه او
مى بخواه آن را كه شد دلخواه او
هر چه دارى دوست آن شرك خفى است
دوست گير آن را كه جز او هيچ نيست
حب غير او چو رفت از دل برون
مال چبود يا دهى كم يا فزون
عاشق مخلوق گر در راه دوست
بگذرد از هر چه كو داراى اوست
تو براء عشق خلاق ، اى دغل
مى دهى آنرا كه رد است و اقل
گر بود در سفره ات مرغ و بره
بهر مسكين نان خشك است و تره
در زكات آنرا دهى كو ارذلست
گندم بى مغز و جوز انزل است
گوئى افزون ده مرا يا رب عوض
اهل بيتم را نگهدار از مرض
من زكاتى را كه گفتى داده ام
دست من گير اين زمان كافتاده ام (217)
اشعار پر نغزى كه همان تفسير آيات قرآن كريم است در حق كسى كه ارذل اموال خود را در راه خدا به عنوان زكات يا صدقات و مبرات ديگر مى دهد.
منبع : ليله القدر
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
در اسلام هر نوع اداء حقى اعم از خمس و زكات ، و صدقات و اطعام از فضيلت و ثواب خارق العاده اى برخوردار است . چرا كه با اين خدمات مالى و اقتصادى مى تواند شكم گرسنه يا گرسنگانى را سير نموده و نيازمنديهاى يك خانواده فقير و يا افراد بيشترى تاءمين كرده و رضايت و خوشحالى همگان را فراهم سازد، حال اگر زكات مفروضه نباشد، و يا خمس مال ، صدقه و اطعام و هر گونه خدمتى اين اجر و پاداش را در بر دارد.
اينك در همين رابطه داستانى را از ابى جعفر محمد بن على عليه السلام از بحارالانوار مرحوم علامه مجلسى قدس سره نقل مى نمائيم كه در اين داستان حضرت امام باقر عليه السلام خبر مى دهد:
در بنى اسرائيل مردى صاحب نعمت و سرمايه بود، و جز يك پسر نداشت و فوق العاده به او علاقمند بود، و به او شفقت بسيارى مى نمود، وقتى پسرش بزرگ شد و جوانمرد گشت ، دختر برادر خويش (يعنى دختر عموى پسرش ) را براى او تزويج كرد، در يكى از شبها پس از اين ازدواج در خواب به او گفتند: پسرت در شب عروسى اش پس از تصرف همسرش مى ميرد، از اين خواب ، پدر بشدت مغموم و محزون شد، ولى اين سر را پنهان داشت ، وقتى همسر و فرزندش و نيز اهلبيت عروس به او وارد شدند او را مغموم يافتند و بالاخره دريافتند كه او چنين خوابى ديده است ، قهرا همه پريشان و محزون شدند، حيله اى نيافتند مگر اينكه طلب خير از خداوند بنمايد و گفتند شايد اين خواب ، يك خواب شيطانى باشد، بالاخره بساط عروسى و زفاف را گستردند، در شب عروسى همه خانواده هاى عروسى و داماد آنشب را نخوابيدند و بيدار و بپا ايستادند، كه چه اتفاقى خواهد افتاد و كار جوان به كجا خواهد كشيد.
تا وقتى كه صبح شد، جوان در آن شب پس از زفاف به احسن حال خارج شد، پس حمد خدا نمود و ثناى الهى كرد.
سپس در شب آن روز پدر در خواب همان كسى را كه در آن شب به او گفت كه پسرت در شب زفاف مى ميرد، ديد، مجددا گفت خداى عزوجل مرگ پسرت را دفع كرد و به تاءخير افكند، بسبب آن چه از كار خير كه نسبت به سائلى انجام داد.
پدر صبح آن شب به فرزندش گفت : پسرم آيا در شب زفاف ، سائلى را اطعام كردى و كار خيرى در آن شب انجام دادى ؟
پسر گفت : پدر از اين كار چه اراده كرده اى ؟
پدر گفت : پسرم به من خبر ده كه آن شب چه كرده اى ؟
با اصرار پدر، پسر راضى شد تا از ماجراى شب زفاف پدر را آگاه نمايد. آنگاه گفت : پدر، در شب عروسى پس از اطعام همه ميهمانان ، غذاى بسيارى زياد آمد، آنگاه زوجه ام به من وارد شد، وقتى با او خلوت كردم و به او نزديك شدم ، سائلى به درب خانه آمد و گفت : اى اهل خانه ، از آنچه كه خدا به شما روزى كرده به من هم بدهيد. پس او را به درون آورده و دستش را گرفته و به سوى طعام بردم و به او گفتم از اين غذا بخور. و او خورد تا كاملا سير شد. سپس باو گفتم : آيا اهل و عيال هم دارى ؟
گفت : بلى . گفتم : هر چه مى توانى از اين غذا همراهت ببر.
او رفت و من بسوى همسرم برگشتم . پس حمد و ثناى الهى را بجاى آورد.
بنابراين اطعام و صدقات حتى مرگ حتمى را به تاءخير مى اندازد. زكات و خمس و وجوهات مفروضه بطريق اولى بلا و خطرات و مكافات اعمال زشت را از بين خواهد برد. چنانكه غم و اندوه از جان و دل و اهل خانه و خانواده اى دفع نمودى ، خداى عزوجل درد و مصائب و مشكلات ديگر، حتى مرگ و اجل معلق را از تو و اهل خانه و خانواده ات دفع خودهد نمود.
زكات مال براى فقرا و بائنه براى ارحام :
براى حفظ نظام اقتصادى و توجه بيشتر بر امور فقرا و مستمندان و رساندن سطح زندگى ايشان در حد رفاه و بالاى فقر، اسلام در راه تجهيز زندگى و حفظ اقتصاد طبقات مستضعف جامعه از خمس و زكات و بعضى كمكهاى معلوم و معين از قبيل ماعون ، و حق معلوم ، و بائنه و امثال ذالك در تاءمين و تضمين زندگى ارحام و خويشاوندان و طبقات ضعيف جامعه بر مى آيد و اما بائنه چيست ؟
بائنه عطيه ايست كه از مال هر كس براى خويشان و ارحام ضعيف مقرر و معين شده است ، يعنى پس از پرداخت زكات مال ، يك مال معين و آشكاريست كه مثلا پدر و مادر و بعضى از نزديكان شخصى از آن حق مى برند، آن مال معين را بائنه مى خوانند.
جابر جعفى از ابى جعفر امام باقر عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود:
ليس بالبخيل الذى يؤ دى الزكوة المفروضة فى ماله و يعطى الباءنة فى قومه .(218)
حضرت فرمود:
بخيل نيست آن كس كه زكات واجبش را اداء كرده و در ميان اقوام خويش بائنه و عطيه شان نيز، عطا نمود.
راستى چه مكتبى غير از مكاتب الهى و آسمانى و خاصه اسلام اين چنين در حفظ نظام اقتصادى جامعه توجه نموده است ، وقتى يك خانواده ضعيف و عقب افتاده و ورشكسته و در عين حال پرجمعيت و فقير، در ميان اقوام خانواده هاى غنى و مالدار داشته باشد و از وضع زندگى محقر خويش در عذاب باشد؟!! چقدر رنج مى برد كه آن فاميل به او توجهى ندارند و از اموال خدا داده و نعمتهاى الهى ، بائنه و عطيه اى به آنها نمى دهند و نظر رحمت ذات اقدس الهى را به خود جلب نمى كنند تا بركت اموالشان بيشتر گردد و نيز اعضاى يك خانواده را شاد و مسرور نموده و در رفاه نسبى قرار دهند.
باز همين راوى از امام محمد باقر عليه السلام روايت مى كند كه حضرت فرمود:
قال رسول الله صلى الله عليه و آله ليس البخيل من اءدى الزكوة المفروضة من ماله و اءعطى البائنة فى قومه ، انما البخيل حق البخيل من لم يؤ د الزكوة المفروضة من ماله و لم يعط البائنة فى قوم و هود يبذر فيما سوى ذلك .(219)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
بخل و شح راه ندارد و در آن كس كه زكات مفروضه مالش را ادا كرده و بائنه و عطيه اقوامش را نيز پرداخته است ، بلكه بخيل كسى است كه حق بخل را ادا كند، كه نه زكات مفروضه مالش را مى پردازد و نه بائنه و عطيه اقوامش را مى دهد و مالش را در غير زكات و بائنه صرف مى كند.
راستى چنين كسانى باعث ننگ در جامعه هستند، كه ثروتها و پولهاى كلان خويش را رويهم انباشته كرده و تظاهر به مال دارى و ثروتمندى نزد بندگان ضعيف خدا مى كنند و غصه و هم غم آنان را زيادتر نموده و بر بار غمشان مى افزايند و حتى اعضاء خانواده اش و چه بسا نزديكترين آنان كه والدينش هستند را از نعمات خويش بى بهره مى سازند و اينانند كه بايد هر لحظه منتظر حوادث و بلاى آسمانى باشند.
منبع : ليله القدر
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
اگر مى خواهيد به پيشگاه خدا و خلق ، از كرامت و فضيلت و معنويت كافى بهره مند و برخوردار باشيد، از آنچه كه خداوند از مال و دارايى به شما افاضه فرموده با بندگان ضعيف خداوند بخوريد و استفاده نماييد.
از اميرالمؤ منين على عليه السلام است كه مى فرمايد:
ان انفاق المال فى طاعة الله اءعظم نعمة و ان انفاقه فى معاصيه اءعظم محنة (224)
بخشيدن از مال و دارايى در راه نافرمانى و معصيت او بكار بريد به خذلان اءبدى و محنتهاى دنيا و آخرت مبتلا مى گرديد و اين حقيقتى است كه از بيان اميرالمؤ منين ، على عليه السلام كه متخذ از وحى ، و خدشه ناپذير
است . كه به نظر شما رسيده است .
رحمت و بركات الهى را با زكات و صدقه و دعا،نازل كنيد
مسلم است كه داروى هر درد بلا درمان صدقه است و دافع كل بلايا، و موجب نزول رحمت و بركت و رزق و روزى صدقه است و چيزى براى شيطان سنگين تر و سخت تر از اين نيست كه مؤ منى در راه خدا چيزى را به صدقه بدهد.
اينك به سخن درربار حضرت صادق عليه السلام توجه نماييد كه فرمودند:
داوو مرضاكم بالصدقة و ادفعوا البلاء بالدعا و استنزل الرزق
بالصدقة ، فانها تفك من بين لحيى سبعماءة شيطان و ليس شى ء اءثقل على الشيطان من الصدقة على المؤ من و هى تقع فى يد الرب تبارك و تعالى قبل اءن تقع فى يد العبد
بيماريهاى خود را با صدقه مداوا كنيد، با دعا بلايا را از خود دور نمائيد(و نيز) با صدقه روزى خود را نازل كنيد، پس براستى صدقه آزاد مى كند شما را از چنگ هفتصد شيطان كه چيزى سنگينتر و سخت تراز صدقه ، بر شيطان نيست و اين صدقه قبل از رسيدن به دست بنده ، به محضر پروردگار مى رسد. (يعنى با قصد صدقه كه هنوز به دست اهلش نرسيده مقبول درگاه الهى قرار مى گيرد).(225)
بعضى از شارحين ، در حديث فوق ، چنين مى گويند: كه صدقه در افواه شياطين به اعتبار منع ايشان از صدقه دادن به وجوه مختلف و تذميم آن ، كه مثلا در اذهان مؤ منين القاء شبهه مى كنند: صدقه ديگر چيست ؟ با صدقه دادن وضع مالى انسان بد مى شود و از ثروت و دارائى او كاسته مى گردد غنى فقير مى گردد و بعضى از شياطين ديگر مى گويند: صدقه نده ، تو خود محتاجتر از فقيرى ، بعضى مى گويند: به اين شخص صدقه نده كه او مستحق نيست و به ديگرى بده كه او محتاج تر است ، اينها همه نفى شيطان است ، او نمى خواهد كه آدمى با تصدق بعضى از اموال خود، به اينهمه از مواهب و مراحم الهى دست پيدا كند.
منبع : ليله القدر
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
جواب اين سؤ ال را در روايتى از امام جعفربن محمد الصادق عليه السلام در مى يابيم كه آن حضرت فرمود:
على كل جزء من اءجزائك زكوة واجبة الله عزوجل ، بل على كل شعرة بل على كل لحظة و...
بر هر جزئى از اجزاء تو به پيشگاه خداى متعال زكات واجب است ، بلكه بر تار هر موئى ، بلكه بر هر لحظه اى از عمر انسان زكاتست .
آنگاه حضرت فرمود:
پس زكات چشم به هر چيز به عبرت نگريستن است و پوشيدن و پائين آوردن آن از شهوات و... و زكات گوش ، استماع و شنيدن علم و حكمت و قرآن و هر فوائد دينى از حكمت و موعظه و نصيحت است و آنچه نجات تو در اوست ، به سبب اعراض و دورى از چيزهائى مثل : حسد، دروغ ، بخل ، غيبت ، و رياء و اشباه آن ، همچون نجوى ، فتنه انگيزى و تفرقه افكنى و غيره (يعنى بايد از دروغ ، بخل و غيبت و هر چيزى كه حرام است و نشستن در آن مجلس و شنيدن آنها حرام مى باشد بايد اجتناب نمود).(206)
منبع : ليله القدر