محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
زکات یکی از مهمترین احکام اسلامی است که در بسیاری از موارد، در قرآن کریم. یعد از نماز ذکر شده است. آیات زیر بر درستی این سحن گواهی می دهد:
و اقیموا الصلاة و آتوا الزکاة الذین ان مکنا هم فی الارض اقاموا الصلاة و آتوا الزکاة; آنان که خدا را یاری می کنند» کسانی هستند که اگر در روی زمین به آنان اقتدار بخشیم، نماز را به پا می دارند و به مستحقان زکات می دهند.
و اوصانی بالصلاة و الزکاة ما دمت حیا; خدا مرا تا وقتی که زنده ام به نماز و زکات سفارش کرده است.
قرآن زکات را یکی از شرایط رستگاری مؤمنان دانسته است; چنانکه در سوره مؤمنون می خوانیم:
قد افلح المؤمنون الذینهم فی صلوتهم خاشعون و الذینهم عن اللغو معرضون و الذینهم للزکاة فاعلون; همانا اهل ایمان به رستگاری رسیدند آنان که در نماز خاشع هستند و آنان که از سخن باطل و بیهوده دوری می کنند و آنان که زکات مال خود را می پردازند.
علاوه بر این اثر مهمتر زکات پاکی دلها و از میان رفتن زنگارهای بخل و وابستگی هاست. خداوند می فرماید:
خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها; [ای رسول ما،] از مؤمنان صدقه دریافت کن تا بدان صدقات جانهایشان را پاک و پاکیزه سازی.
پیامبران و پرداخت زکات
با توجه به آثاری که ذکر شد زکات در سیره انبیاء و ائمه معصومین - علیهم السلام - جلوه خاص و جایگاهی ویژه یافته است. قرآن کریم پس از اینکه از حضرت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب یاد می کند، می فرماید:
و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة و کانوا لنا عابدین; و آنان را پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند و هر کار نیکو، بویژه اقامه نماز و ادای زکات، را به آنها وحی کردیم و آنها هم به عبادت و اطاعت ما پرداختند.
خداوند در باره حضرت اسماعیل نیز می فرماید: «و کان یامر اهله بالصلاة و الزکاة; اسماعیل خانواده خود را به نماز و زکات فرمان می داد.
پرداخت زکات در سیره نبی خاتم «ص »
سیره نبی خاتم اسلام و ائمه معصومین - علیهم السلام - بر پرداخت زکات بوده است. یکی از القابی که امیرمؤمنان علی(ع) حضرت صدیقه را با آن خطاب می کرد این بود: «یابنت من حمل الزکاة فی طرف ردائه و بذلها علی الفقراء; ای دختر شخصیتی که زکات را با گوشه ردای خویش بر می داشت و بر فقرا بذل می کرد.
ابوذر می گوید: در یکی از شبها خدمت رسول گرامی اسلام شرفیاب شدم، دیدم ناراحت است. بعدها علت ناراحتی اش را پرسیدم، فرمود: چهار دینار از بیت المال باقی مانده بود، نتوانسته بودم آن را به نیازمندان برسانم; نگران بودم شاید عمر به سرآید و تا فردا مهلت پیدا نکنم.
به نقل بسیاری از نویسندگان اهل سنت و شیعه این آیه شریفه در باره امیرالمؤمنین علی(ع) نازل شده است: انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون; ولی و سرپرست شما تنها خدا و رسول و مؤمنانی هستند که نماز به پا داشته، در حال رکوع زکات می پردازند. چنانکه علامه امینی در کتاب الغدیر بیست منبع از منابع اهل سنت را می شمارد که همه آنان شان نزول آیه را بر حضرت علی علیه السلام تطبیق کرده اند. حسان بن ثابت در باره آن واقعه چنین سرود:
فانت الذی اعطیت اذ انت راکع فدتک نفوس القوم یا خیر راکع بخاتمک المیمون یا خیر سید و یا خیر شار ثم یا خیر بایع
جانهای مردم فدای تو باد، ای بهترین رکوع کننده و ای بهترین آقا که نیکترین جمع کننده ای و بهترین فروشنده هستی.
رابطه پرداخت زکات و حالات امیرالمؤمنین علیه السلام در نمازدر اینجا ممکن است با توجه به حالاتی که از نماز امیرمؤمنان علی - علیه السلام - بیان شد، این پرسش پیش آید که چگونه حضرت متوجه سائل می شود و در حال نماز به او زکات می پردازد در حالی که نقل شده در حال نماز تیری از پای آن حضرت بیرون آوردند و آن بزرگوار متوجه آن نشد؟ به این پرسش جوابهای گوناگونی داده اند.
1. آن حضرت به امور غیر الهی التفات نمی کرد و زکات کار الهی است.
2. حالات امام در نمازهای واجب و مستحب فرق می کند. ممکن است عدم توجه به بیرون آوردن تیر در نماز واجب تحقق یافته است.
3. معصومان در سیر و سلوک معنوی و به پایان رساندن میقات الهی حالات مختلفی دارند. در بعضی از حالات چنان در جلال و ذات ربوبی مستغرق می شوند که از همه چیز، حتی از اطرافیان خود، غافل می شوند; چنانکه از رسول گرامی اسلام نقل شده است: «لی مع الله وقت لا یسعه ملک مقرب و لا نبی مرسل; برای من وقت و حالتی است که هیچ ملک مقرب و پیامبر مرسلی را در آن راه نیست.
چنانکه امام صادق - علیه السلام - نیز هنگام تلاوت قرآن در نماز بیهوش می شد. وقتی علت این امر را از آن حضرت پرسیدند، فرمود: به خاطر تکرار زیاد آیات قرآن در نماز این حالت به من دست داد، «فلم تقم القوة البشریة بمکاشفة الجلالة الالهیة; در نتیجه قدرت بشری نتوانست در مقابل ظهور جلوه های الهی مقاومت کند.
مواقعی نیز پیش می آید که معصومان حالت اوج ندارند، در این هنگام توجه به اطرافیان واقع شدنی است. نظیر این مطلب را سعدی در باره حضرت یعقوب بیان می کند:
یکی پرسید از آن گم کرده فرزند که ای روشن گهر پیر خردمند ز مصرش بوی پیراهن شنیدی چرا در چاه کنعانش ندیدی بگفت احوال ما برق جهان است دمی پیدا و دیگر دم نهان است گهی بر طارم اعلی نشینیم گهی بر پشت پای خود نبینیم
امامان معصوم(ع) معمولا مالی برای خود باقی نمی گذاشتند و هر چه بود انفاق می کردند. چنانکه در آخرین سخنان پیامبر گرامی اسلام، هنگام وداع با مردم، آمده است:
«الم اربط حجر المجاعة علی بطنی; آیا [برای مقدم داشتن دیگران بر خود] از گرسنگی سنگ بر شکم نبستم.
به اتفاق مفسرین آیات 9 و 10 سوره دهر در باره عترت پیامبر اکرم(ص) نازل شده است. علی، فاطمه، حسین و حسین - علیه السلام - وقتی در وقت افطار غذای خویش را به یتیم، مسکین، و اسیر بخشیدند و خود با آب افطار کردند، این آیه نازل شد: «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا; می بخشیدند طعام خود را با دوستی «که نسبت به آن طعام دارند و یا بر دوستی خدا» به فقیر و اسیر و طفل یتیم و «می گویند» ما فقطبرای رضای خدا بشما طعام می دهیم و از شما هیچ پاداشی و سپاسی نمی طلبیم.
در حالات امام حسین - علیه السلام - آمده است که وقتی می خواستند بدن حضرت را دفن کنند، چشمشان به زخمی افتاد که به زخم شمشیر و تیر شباهت نداشت. علت را از امام زین العابدین - علیه السلام - پرسیدند، فرمود: این راحت به خاطر بردن غذا و خوراکی به خانه فقیران و مسکینان است.
در روایت آمده است: «و عن الحسن و الحسین - علیهما السلام - انهما کانا یؤدیان زکاة الفطر عن علی - علیه السلام - حتی ماتا و کان علی بن الحسین - علیه السلام - یودیها عن الحسین - علیه السلام - حتی مات; امام حسن و امام حسین - علیهما السلام - زکات فطره را از سوی علی - علیه السلام - می پرداختند تا اینکه آن دو بزرگوار از دنیا رفتند و امام زین العابدین - علیه السلام - نیز، پس از شهادت پدر، زکات فطره را برای ایشان پرداخت می کرد تا اینکه خود رحلت کرد.
سپس امام صادق - علیه السلام - می فرماید: «و کان ابوجعفر - علیه السلام - یؤدیها عن علی - علیه السلام - حتی مات ... ، انا اؤدیها عن ابی - علیه السلام -; امام باقر - علیه السلام - نیز این چنین بود و از جانب پدر بزرگوارش فطره می پرداخت و من نیز از جانب پدرم فطره می پردازم.
پايگاه حوزه
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
ارکان جرم ترک انفاق:
جرم ترک انفاق نیز مانند سایر جرایم، دارای عناصر مادی و معنوی بوده طبق اصل قانونی بودن جرم و مجازات، برای آن در قوانین مصوبه، مجازات تعیین شده و مقنن چنین عملی را جرم شناخته است. در این قسمت به بررسی این ارکان در مورد جرم ترک انفاق می پردازیم:
اول اصل قانونی بودن جرم و مجازات: همچنان که در سابقه تاریخی این جرم بررسی شد تا قبل از تصویب قانون جزای عمومی در سال 1313 به علت عدم وجود ماده قانونی در زمینه ترک انفاق، چنین جرمی موضوعیت نداشت و پس از تصویب این قانون، ماده 14 و بعد از آن ماده 22 قانون حمایت خانواده مصوب 1353، اصل قانونی بودن این جرم را تامین می کرد. بعد از انقلاب اسلامی نیز ابتدا ماده 105 قانون تعزیرات مصوب 1362 و به دنبال آن در حال حاضر ماده 642 قانون مجازات اسلامی مصوب 1375، اصل قانونی بودن جرم ترک انفاق و مجازات آن را مورد توجه قرار داده است.
...
ادامه مطلب
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
خداوند در آیات 268 (271 سوره بقره، یک سلسله رهنومودها در مورد تشویق به انفاق و چگونگی آن، و نیز مالی که شایسته انفاق است، مطرح فرموده که در این مقاله با آنها آشنا می شویم.
یآ أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوآا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمّآ أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْاَرْضِ وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِاخِذیهِ اِلاّآ أَنْ تُغْمِضُوا فیهِ وَ اعْلَمُوآا أَنَّ اللّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ * اَلشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشآءِ وَ اللّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ * یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشآءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثیرًا وَ ما یَذَّکَّرُ اِلاّآ أُولُوا الْاَلْبابِ* وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَاِنَّ اللّهَ یَعْلَمُهُ وَ ما لِلظّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ * اِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّا هِیَ وَ اِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَرآءَ فَهُوَ خَیْرٌلَکُمْ وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئاتِکُمْ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیٌر
(سوره بقره، آیات 267 - 271).
:ای کسانی که ایمان آورده اید، از چیزهای پاکیزه ای که به دست آورده اید و از آنچه برای شما از زمین بیرون آورده ایم، انفاق کنید و قصد آن را نداشته باشید که از چیز ناپاک انفاق کنید چیزی که شما خود آن را نمی گیرید مگر اینکه در آن چشم پوشی کنید. و بدانید که خداوند بی نیاز ستوده است * شیطان برای شما نوید فقر می دهد و شما را به کار زشت دعوت می کند ولی خدا شما را به آمرزشی از خود و فزونی نوید می دهد و خدا وسعت بخش داناست * (خداوند) حکمت را به هر کس که بخواهد می دهد و به هر کس که حکمت داده شد، پس خیر فراوانی به او داده شده است و یادآور نمی شوند مگر صاحبان اندیشه* و هر چه را انفاق نمایید و هر چه را نذر کنید، پس خداوند آن را می داند و برای ستمگران یارانی نباشد * اگر صدقه ها را آشکار کنید، چه خوب است آن، و اگر آن را پنهان نمایید و به تهیدستان بدهید، برای شما بهتر است و خدا بعضی از گناهان شما را می پوشاند و خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است.
سخن از انفاق و مسایل و شرایط آن است. در این آیات، نخست به این موضوع می پردازد که انسان باید از چیزهای پاک و پاکیزه و پسندیده که آن را دوست دارد، انفاق کند و از آن به «طیبات» تعبیر می کند. این واژه، هم شامل پاکیزگی و شایستگی ظاهری مال است و هم شامل حلال بودن آن است. انفاق باید از بهترین چیزهایی که انسان آن را کسب می کند و به دست می آورد، باشد.
خداوند در اینجا از دو نوع مالی که به دست انسان می آید، یاد می کند که باید از هر دو ، انفاق کرد: نوع اول، اموالی است که با کسب و تجارت به دست می آید و نوع دوم، اموالی است که از زمین به دست می آید مانند معادن و زراعت که خدا آنها را از زمین بیرون می آورد.
در تأکید مطلب قبلی که باید از «طیبات» انفاق کرد، اظهار می دارد که هرگز به این فکر نباشید که از اموال نامرغوب و کم ارزش خود یا از اموالی که از راه نامشروع به دست آورده اید، انفاق کنید و از آن به «خبیث» تعبیر می کند. خباثت مال یا به جهت نامرغوب و ناپسند بودن آن است و یا به جهت کسب آن از راه حرام است و نباید چنین مالی را انفاق نمود. آنگاه تذکر می دهد که اگر چنین مالی را کسی به خود شما بدهد، آن را جز با کراهت نمی گیرید و حاضر نیستید آن را بپذیرید مگر این که از ناپسندی کار دهنده آن چشم پوشی کنید و به هرحال از آن ناخشنود هستید، اکنون که چنین است، پس خود را به جای دیگران بگذارید و آنچه را بر خود نمی پسندید، بر دیگران نیز نپسندید و بدانید که خدا بی نیاز و ستوده است و به انفاقهای شما نیازی ندارد.
اصرار و تأکید قرآن در مورد این که صدقه دادن و انفاق باید از اموال مرغوب و با ارزش صورت گیرد، در واقع ارزش دادن به فقیر است تا شخصیت او پایین نیاید زیرا او هرچند که فقیر و تهیدست است، اما به هر حال یک انسان و یک مسلمان است که باید شخصیت و ارزش او حفظ شود. نظیر این آیه آیه دیگری است که می فرماید:
لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون (1) (به نیکی نخواهید رسید مگر از آنچه دوست دارید انفاق کنید).
مطلب دیگر این است که گاهی انسان در حال انفاق و احسان، دچار وسوسه می شود که اگر این چیز باارزش را به دیگران بدهم، ممکن است خودم در آینده به آن محتاج باشم. این یک وسوسه شیطانی است که سراغ اشخاص می آید و آنها را از آینده خود می ترساند و نگران آینده نامعلوم خود می سازد و این فکر را در آنها به وجود می آورد که نکند در آینده دچار فقر و تنگدستی باشم؟ این وسوسه که همواره انسانها را آزار می دهد، نه تنها از انفاق باز می دارد، بلکه انسان را دچار حرص و آز می کند و به افزون طلبی و مالدوستی و بخل وادار می سازد و حتی گاهی انسان را در کسب مال، به راههای نامشروع و حرام و ارتکاب گناه و معصیت می کشاند.
این است که خداوند در ادامه این آیات هشدار می دهد که شیطان شما را با وعده فقر می فریبد و به فحشا و معصیت فرمان می دهد.(اَلشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشآءِ).
گفته شده که منظور از فحشا در این جا بخل است ولی بهتر است که آن را اعم از بخل بگیریم زیرا انسان در اثر این وسوسه شیطانی و برای تأمین آینده خود، ممکن است دست به هر گناه و خلافی بزند و نگرانی از آینده او را به ارتکاب جرائم گوناگون وادار سازد.
در برابر وعده فقر از سوی شیطان، خداوند نیز دو چیز را وعده می دهد: یکی آمرزش گناهان و دیگری فزونی در مال است. کسی که انفاق می کند از سویی بعضی از گناهان او بخشوده می شود و از سوی دیگر خیر و برکت و فزونی به مال او داده می شود و فردی که به خدا ایمان دارد در موقع انفاق و بذل مال نه تنها از فقر نمی ترسد و از آینده خود نگران نیست، بلکه به فضل و مرحمت خداوند امیدوار است و انتظار آن را دارد که علاوه بر آمرزش گناهانش، خدا بر مال و ثروت او نیز بیفزاید و خدا که چنین وعده ای را می دهد، توانایی انجام آن را دارد زیرا که او «واسع و علیم» است. واسع است، گشایش و وسعت می دهد و علیم است از نیتهای قلبی بندگان خود آگاه است.
امام صادق علیه السلام درباره آیه «الشیطان یعدکم الفقر» فرمود: شیطان می گوید: مال خود را انفاق نکن که فقیر می شوی و «والله یعدکم مغفرة منه» یعنی اگر انفاق کردید خدا شما را می آمرزد «وفضلا» یعنی برای شما باقی می گذارد.(2)
در آیات بعدی پس از بیان مطلبی راجع به حکمت و این که خداوند به هرکس که بخواهد حکمت عطا می کند، مطلب دیگری را در باره انفاق و بخشش عنوان می کند و آن مربوط به پنهان یا آشکار بودن صدقه و انفاق است.
همواره این سؤال مطرح بوده و از پیامبر هم می پرسیدند که آیا صدقه پنهانی نیکوتر است یا صدقه آشکار؟ این آیه پاسخ به این پرسش است و طبق آن، هر دو نوع صدقه پسندیده است. می فرماید: اگر صدقه را آشکارا بدهید، چه خوب است و اگر پنهانی باشد آنهم برای شمابهتر است.«اِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّا هِیَ وَ اِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَرآءَ فَهُوَ خَیْرٌلَکُمْ».
هر کدام از این دو نوع در جای خود پسندیده است و حسنی دارد؛ صدقه آشکار این خوبی را دارد که دیگران با دیدن آن تشویق می شوند که آنها هم صدقه بدهند و یک اثر تربیتی دارد و صدقه پنهانی این حسن را دارد که دیگر جای ریا و شهرت طلبی نیست و تنها برای خدا انجام می گیرد.
هر چند در آیه شریفه هر دو نوع صدقه مورد پسند واقع شده ولی به نظر می رسد که صدقه پنهانی بر صدقه آشکار ترجیح داده شده چون درباره صدقه پنهانی کلمه «خیر» به کار رفته که به معنای بهتر و برتر است و این کلمه در مقام ترجیح چیزی بر دیگری استعمال می شود.
در ادامه آیه بار دیگر انفاق کنندگان را تشویق می کند و اظهار می دارد که خداوند در برابر این کار نیکوی شما، بعضی از گناهانتان را می بخشد و بر آن پرده پوشی می کند. «وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئاتِکُمْ» این که می فرماید: «من سیئاتکم = برخی از گناهان شما» اشاره به این است که در اثر انفاق، تنها بخشی از گناهان شما آمرزیده می شود نه همه آنها. تا مردم جسارت بر گناه پیدا نکنند و چنین نپندارند که هر گناهی که کردند، با انفاق بخشیده می شود. بلکه گناهان انسان برای خود حساب و کتابی دارد و اگر انفاق باعث آمرزش خداوند می گردد، این آمرزش تنها بخشی از گناهان را در بر می گیرد. در عین حال باید بدانند که خدا به هر چه انجام می دهند، آگاه است.
1- آل عمران / 92.
2 - تفسیر قمی، ج 1، ص 92.
منابع مقاله:
مجله درسهایی از مکتب اسلام، شماره 10، جعفری، یعقوب؛
محور : انفاق ، خمس و زكات
إن تبدوا الصدقات فنعما هی و ان تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خیر لکم. (1)
قرآن کریم بارها درباره بخشش به مستمندان، تأکید کرده و به مسلمانان تعلیم داده است که این بخشش باید بخاطر خدا باشد. برگیرنده صدقه منتی نهاده نشود که منت نهادن و یا آزار کردن مستمند اجر صدقه را ضایع میسازد. (2)
آیه ای که عنوان این فصل است میگوید صدقه را پنهان از چشم مردمان دادن برای شما بهتر است. علی بن عیسی از ابن عایشه روایت کند از مردم مدینه شنیدم که می گفتند:
ما صدقه پنهانی را هنگامی از دست دادیم که علی بن الحسین در گذشت (3).
و مفید از ابن اسحاق روایت کند که:
در مدینه چندین خانوار بودند که معاش آنان می رسید و نمیدانستند از کجاست. چون علی بن الحسین بجوار پروردگار رفت آن کمک ها بریده شد. (4)
شب هنگام انبان های نان را بر پشت خود بر می داشت و بخانه مستمندان می رفت و می گفت : صدقه پنهانی آتش غضب پروردگار را خاموش می کند. برداشتن این انبانها بر پشت او اثر نهاده بود و چون بجوار پروردگار رفت بهنگام شست و شوی آن حضرت آن نشانه ها را بر پشت او دیدند (5) ابن سعد نویسد: چون مستمندی نزد او می آمد، بر می خواست و حاجت او را روا میکرد و می گفت : «صدقه پیش از آنکه بدست خواهنده برسد، بدست خدا میرسد. (6)
سالی قصد حج کرد. خواهرش سکینه توشه ای به ارزش هزار درهم برای وی آماده ساخت. چون به حره رسید، آن توشه را نزد او بردند، و امام همه آنرا بر مستمندان پخش فرمود. (7)
پسر عموئی مستمند داشت، علی بن الحسین (ع) شب هنگام چنانکه وی او را نشناسد، نزدش می رفت و چند دینار بدو می بخشید آنمرد میگفت: علی بن الحسین رعایت خویشاوندی را نمیکند، خدا او را سزا دهد. امام این سخنان را می شنید و شکیبائی و بردباری میکرد و خود را بدان خویشاوند نمی شناساند. چون به دیدار خدا رفت آن احسان از آن مرد بریده شد و دانست که آن مرد نیکوکار علی بن الحسین بوده است پس بر سر مزار او رفت و گریه کرد. (8)
ابونعیم نویسد: دو بار مال خود را با مستمندان قسمت کرد و گفت: خداوند بنده مؤمن گناهکار توبه کار را دوست دارد (9) و نویسد: مردم او را بخیل می دانستند و چون بجوار حق رفت دانستند که هزینه صد خانوار را عهده دار بوده است. (10) چون گدائی نزد او می آمد میگفت مرحبا به کسی که توشه مرا بآخرت می برد (11).
روزی بدیدن محمد بن اسامه رفت. محمد در بستر مرگ بود و می گریست امام پرسید:
چرا گریه میکنی؟
پانزده هزار دینار وام بگردن دارم و نمیتوانم آنرا بپردازم.
گریه مکن وام تو بر عهده من است و تو چیزی بر ذمه نخواهی داشت (12).
روزی که روزه می گرفت گوسفندی می کشت. هنگام عصر سر دیگ می رفت و می گفت این ظرف را برای فلان خانه و این ظرف را برای فلان خانه ببرید. سپس خود با نان و خرما افطار میکرد . (13)
سفیان بن عیینه از زهری روایت کند که شبی سرد و بارانی علی بن الحسین را دیدم آرد و هیزم بر پشت داشت و می رفت گفتم:
پسر رسول خدا. این چیست؟
سفری در پیش دارم و توشه آنرا آماده کرده ام تا در جای امنی بگذارم.
غلام من آن را برای تو بیاورد؟
نه!
خودم آنرا بردارم؟
نه! چیزی که در سفر بکار من می آید و در آمدن مرا بر مهماندارم خوش می سازد چرا خود بر ندارم ترا بخدا مرا بگذار و پی کار خود برو!
پس از روزی چند از او پرسیدم؟
سفری که در پیش داشتی چه شد؟
زهری! چنانکه می پنداشتی نیست. آن سفر سفر مرگ است و من برای آن خود را آماده می کنم، آمادگی برای مردن، دوری از حرام و بخشش و کار نیک است. (14)
پی نوشت ها:
.1 اگر صدقه ها را آشکارا دهید سخت نیک است و اگر پنهانش دارید و به مستمندان دهید برای شما بهتر است (بقره: 271)
.2 بقره: 264
.3 کشف الغمه ج 2 ص .101 مناقب ج 4 ص .153 صفة الصفوه ج 2 ص 54
.4 ارشاد ج 2 ص 148 و نگاه کنید به کشف الغمه ج 2 ص 77 و ص .92 مناقب ج 4 ص 153 و نگاه کنید به خصال ص 616 و اعلام الوری ص .262
.5 حلیة الاولیاء ج 3 ص .136 کشف الغمه ج 2 ص .77 مناقب ج 4 ص .154 صفة الصفوة ج 2 ص .154 خصال ص .616 علل الشرایع ص .231 بحار ص 90
.6 طبقات ج 5 ص 160
.7 کشف الغمه ج 2 ص .78 صفة الصفوة ج 2 ص 54
.8 کشف الغمه ج 2 ص .107 حلیة الاولیاء ج 3 ص 140
.9 همان کتاب ص 136 طبری بخش 3 ص .2482 طبقات ج 5 ص 162
.10 صفة الصفوة ج 2 ص 54 حلیة الاولیاء ج 3 ص 136 طبقات ج 5 ص 164
.11 کشف الغمه ج 2 ص .77 مناقب ج 4 ص .154 حلیة الاولیاء ج 3 ص .136 بحار ص .137
.12 ارشاد ج 2 ص .149 کشف الغمه ج 2 ص 81 و .87 مناقب ج 4 ص 163 حلیة الاولیاء ج 3 ص .141 صفة الصفوة ج 2 ص 56 بحار ص 137
.13 بحار ص 72
.14 علل الشرایع ص .231 مناقب ج 4 ص 153
منابع مقاله:
زندگانی علی بن الحسین، شهیدی، سید جعفر؛
محور : انفاق ، خمس و زكات
منابع مقاله:
اخلاق در قرآن جلد دوم، مکارم شیرازی، ناصر؛
جود و سخاوت
اشاره
این دو واژه که در مقابل «بخل »است،غالبا در یک معنی استعمال می شود،ولی گاه از بعضی کلمات استفاده می شود که «جود»مرحله بالاتر از«سخاوت »است،زیرا درتعریف «جود»گفته اند:«بخشش بدون درخواست است که در عین حال، بخشش خود راکوچک بشمارد.»گاه گفته اند:«جود،خوشحال شدن از درخواست مردم و شادگشتن به هنگام بخشش است. »بعضی نیز گفته اند:«جود بخششی است که مال را،مال خدا بشمرد و سائل رابنده خدا بداند و خودش را در این میان واسطه ببیند»،در حالی که «سخاوت »معنی وسیع تری دارد و هرگونه بذل و بخشش را شامل می شود.
بعضی نیز گفته اند:«کسی که بخشی از اموال خود را ببخشد و بخش دیگر را برای خودبگذارد،صاحب سخاوت است و کسی که اکثر آن را ببخشد و مقدار کمی را برای خود بگذارد،دارای جود است ».مطابق تمام این تعریفها«جود»مرحله بالاتر از«سخاوت »است.
به هر حال «جود»و«سخاوت »از فضایل مهم اخلاقی است،هر اندازه «بخل »نشانه پستی و حقارت و ضعف ایمان و فقدان شخصیت است،«جود»و«سخاوت »نشانه ایمان و شخصیت والای انسان است.
در آیات قرآن مجید گرچه واژه «جود»و«سخاوت »به کار نرفته است،اما تعبیرات دیگری دیده می شود که منطبق بر این دو مفهوم است و قرآن نیز برای آن ارج فراوانی بیان کرده است،به عنوان نمونه به آیات زیر توجه فرمایید:
1- ..یحبون من هاجر الیهم و لا یجدون فی صدورهم حاجة مما اوتوا و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة... (حشر، 9)
2- و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا-انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا (دهر،8 و 9)
3- مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة ماة حبة و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم (بقره،261)
4- الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لا هم یحزنون (بقره،274)
5- لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شی ء فان الله به علیم (آل عمران،92)
6- الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون (بقره،3)
7- و لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملومامحسورا (اسراء،29)
ترجمه
1-..و کسانی را که به سویشان هجرت کنند،دوست می دارند و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده،احساس نمی کنند و آنها را بر خود مقدم می دارند،هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند...
2- و غذای(خود)را با این که به آن علاقه(و نیاز)دارند،به مسکین و یتیم و اسیرمی دهند-(و می گویند:)ما شما را به خاطر خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شمانمی خواهیم.
3- کسانی که اموال خود را در راه خدا«انفاق »می کنند،همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یکصد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کس بخواهد(وشایستگی داشته باشد)،دو یا چند برابر می کند و خدا(از نظر قدرت و رحمت)وسیع و(به همه چیز)داناست.
4- آنها که اموال خود را شب و روز پنهان و آشکار انفاق می کنند،مزدشان نزدپروردگارشان است،نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند.
5- هرگز به(حقیقت)نیکوکاری نمی رسید!مگر این که از آنچه دوست می دارید(در راه خدا)انفاق کنید و آنچه انفاق می کنید،خداوند از آن آگاه است.
6- (پرهیزکاران)کسانی هستند که به غیب(آنچه از حس پوشیده و پنهان است)ایمان می آورند و نماز را بر پا می دارند و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی داده ایم،انفاق می کنند.
7- هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن(و ترک انفاق و بخشش منما)و بیش از حد نیزدست خود را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرو مانی.
تفسیر و جمع بندی
چهره سخاوتمندان در قرآن
در نخستین آیه مورد بحث،سخن از گروهی سخاوتمندان انصار مدینه است که باآغوش باز از مهاجرانی که خانه و کسب و کاری نداشتند،استقبال کردند و آنها را برخودشان مقدم داشتند و حتی گفتند:«ما اموال و خانه هایمان را با آنها تقسیم می کنیم وچشم داشتی به غنائم جنگی نیز نداریم.»
قرآن درباره آنها در آیه فوق می گوید:«آنها کسانی را که به سویشان هجرت می کنند،دوست دارند و در درون دل نیازی نسبت به آنچه به مهاجران داده شده،احساس نمی کنند وآنها را بر خود مقدم می دارند،هر چند شدیدا فقیر باشند، ... یحبون من هاجر الیهم ولا یجدون فی صدورهم حاجة مما اوتوا و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة... » (1)
به گفته بعضی از مفسران معروف:«در تاریخ بشریت،چنین استقبالی سابقه نداشته است که گروهی غریب در شهری وارد شوند و مؤمنان آن شهر چنان استقبالی از آنان کنند که حتی آنها را بر خویش مقدم شمرند و حاضر باشند تمام زندگی خود را با آنان تقسیم نمایند، حتی در بعضی از روایات وارد شده است که عدد مهاجران نسبت به داوطلبان پذیرایی از آنهاکم بود به همین دلیل،گاه در میان دو و یا چند نفر،بر سر افتخار میزبانی مهاجران،اختلاف پیدا می شد که برای حل آن به قرعه متوسل شدند.» (2)
به هر حال،خداوند این محبت و بلند نظری و ایثار و سخاوت را که از ویژگیهای انصار بود،می ستاید.
در دومین آیه مورد بحث،سخن از بزرگوارانی است که غذای خود را در حالی که شدیدا به آن نیاز داشتند به مسکین و یتیم و اسیر دادند،بدون این که هیچ انتظار پاداش وتشکری داشته باشند، «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا×انمانطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا » (3)
روایات فروانی از طرق شیعه و سنی،حکایت از این دارد که آیات 8 و 9 سوره «دهر»در فضیلت اهلبیت علیهم السلام نازل شده است.«مرحوم علامه امینی »در«الغدیر»34 نفراز علماء معروف اهل سنت را نام می برد که این حدیث را در کتابهای خود آورده اند(با ذکر نام کتاب و صفحه آن) (4)
بنابراین حدیث مزبور در میان اهل سنت مشهور،بلکه متواتر است و علمای شیعه اتفاق نظر دارند که همه سوره «دهر»یا بخش قابل ملاحظه ای از آیات آن،درباره اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و اله(علی،فاطمه زهرا،حسن و حسین علیهم السلام)نازل شده است.
دقت در آیات سوره «دهر»نشان می دهد که خداوند چگونه از این سخاوتمندان ایثارگر مدح و ستایش کرده و عمل آنها را ستوده و بالاترین پاداش را برای آنها قرارداده است.در یک جا از آنها به عنوان «ابرار»و در جای دیگر از آنها به عنوان «عباد الله »(بندگان خاص خدا)یاد کرده است.
در سومین آیه،تشویق بی نظیری نسبت به انفاق کنندگان سخاوتمند دیده می شود.با تعابیری که در آیات انفاق بی نظیر است،می فرماید:«کسانی که اموال خود را در راه خداانفاق می کنند،همانند بذری است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه نیز یکصد دانه باشدو خداوند آن را برای هر کسی بخواهد(و شایسته بداند)دو یا چند برابر می کند و خداوند توانا وداناست، مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة ماة حبة و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم » (5)
اگر آیه را بر خلاف ظاهر آن تفسیر کنیم و حذف و تقدیر نیز قایل نشویم،آیه دلالت بر این دارد که رشد و نمو بی نظیر در روح و جان انفاق کنندگان نیکوکار صورت می گیرد.اموال آنها بر اثر انفاق چندین برابر شده و خودشان نیز در پرتو سخاوت،مدارج کمال را به سرعت می پیمایند و حتی گامهای کوچک در این راه آثار عظیم دارد.
به این ترتیب انفاق علاوه بر اینکه مایه رشد بشری است،مایه رشد و تکامل اخلاقی و معنوی خود انسان نیز هست.
در روایت آمده است که امام سجاد علیه السلام،هر گاه که چیزی به سائلی می بخشید،دست سائل را نیز می بوسید،عده ای علت این کار را از حضرت جویا شدند.حضرت علیه السلام درجواب فرمودند:«لانها تقع فی ید الله قبل ید العبد،این به خاطر آن است که(این بخشش)پیش از آن که به دست بنده قرار گیرد،به دست خدا می رسد.» (6)
در چهارمین آیه،ضمن اشاره به نکته مهمی درباره انفاق،آمده است:«کسانی که اموال خود را در شب و روز،پنهان و آشکار انفاق می کنند،پاداششان نزد پروردگارشان است،نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند، الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا وعلانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون ». (7)
بنابراین «سخاوت »و«انفاق »در راه خدا به هر شکل و صورتی که باشد،محبوب وپسندیده است،از سوی دیگر«انفاق »ترس از عذاب الهی را برطرف ساخته و حزن واندوه را می زداید.افراد انفاقگر و بخشنده خوف و وحشتی از آینده ندارند،زیرا، خداوند زندگی آنها را تضمین کرده است و به خاطر از دست دادن بخشی از اموالشان اندوهگین نمی شوند،زیرا می دانند، آنچه از فضل پروردگار به آنها داده می شود،بیشتراز آن است که از دست داده اند.
پنجمین آیه باز با تعبیر تازه ای در زمینه انفاق می فرماید«هرگز به(حقیقت)نیکوکاری نمی رسید،مگر آن که از آنچه دوست می دارید(در راه خدا)انفاق کنید و آنچه انفاق می کنید،خداوند از آن با خبر است، لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شیی ء فان الله به علیم » (8)
در ادبیات عرب «بر»به معنی نیکوکاری توام با توجه و از روی قصد و اختیار است و این نشانه شخصیت و روحانیت انسان می باشد.جالب این که «بر»در آیه به طور مطلق ذکر شده و نشان می دهد تا سخاوت و انفاق نباشد،انسان هرگز به حقیقت نیکوکاری نمی رسد.گرچه بعضی از مفسران واژه «بر»را به معنی «بهشت »و بعضی به معنی «تقوا»وبعضی به معنی «پاداش نیک »گرفته اند،ولی ظاهر این است که مفهوم «بر»وسیع بوده وشامل همه اینها نیز می شود.
در ششمین آیه،انفاق را ضمن این که یکی از ارکان مهم تقوا ذکر کرده-تقوایی که سرچشمه هدایت الهی و محتوای قرآنی است-می فرماید:«پرهیزکاران کسانی هستند که ایمان به غیب دارند(ایمان به خدا و جهان ماوراء طبیعت)و نماز را برپا می دارند و از نعمتهایی که بر آنها روزی داده ایم،انفاق می کنند، الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة و ممارزقناهم ینفقون » (9)
با توجه به اینکه «ینفقون »به صورت فعل مضارع ذکر شده،مفهومش این است که آنها انفاق مواهب الهی را به طور مستمر انجام می دهند و این نشانه سخاوتمندی آنهاست که در نهادشان ریشه دوانده و به صورت یک صفت برجسته در آمده است.
تعبیر به «مما رزقناهم »(از آنچه به آنان روزی داده ایم)اشاره به نکته لطیفی می کندو آن این که آنها می دانند که همه اموال،مواهب الهی است،بنابراین،دلیلی ندارد که از انفاق بخشی از آن در راه بندگان نیازمند خدا،«بخل »بورزند.در ضمن روشن است که «انفاق »منحصر به زکات نیست،بلکه معنی گسترده ای دارد که هم صدقات واجب و هم مستحبات را شامل می شود.
در هفتمین و آخرین آیه،ضمن دادن دستور به رعایت اعتدال در بذل و بخشش ودوری از افراط و تفریط و نشان دادن تصویری از صفت سخاوت که حد وسط در میان «بخل »و«اسراف »است،می فرماید:«دستت را بر گردنت زنجیر مکن(و ترک انفاق وبخشش منما)و بیش از حد نیز آن را مگشا(و آلوده اسراف و تبذیر مشو)مبادا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی، و لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل البسطفتقعد ملوما محسورا » (10).این آیه،تعریف روشنی برای سخاوت است.
امام صادق علیه السلام در حدیث معروفی این مطلب را ضمن مثال روشنی بیان داشته اند:
«مشتی خاک را از زمین برداشت و محکم در دست گرفت،فرمودند:این بخل است،سپس مشت دیگری برداشت و دست را چنان گشود که تمام خاکها،روی زمین ریخت،سپس فرمودند:این اسراف است،مرتبه سوم،مشتی خاک برداشت و کف دست را رو به آسمان کردو دست را گشود،مقداری از خاکها از لابلای انگشتان و اطراف دستشان فرو ریخت و مقداری باقی ماند،حضرت علیه السلام فرمودند:این حد اعتدال است(و حقیقت سخاوت همین است)» (11)
در آیه مورد بحث از«بخل »تعبیر به «زنجیر شدن بر گردن »شده است و از اسراف به گشودن دست،آن چنان که کاری از آن ساخته نباشد و هر دو را مورد سرزنش قرارگرفتن و از کار باز ماند(ملوما محسورا)ذکر می کند.
از مجموع آیات مختلفی که به نحوی به مساله سخاوت و انفاق و بذل و بخشش ارتباط دارد-که بخشی از آن را در بالا تفسیر کردیم-به خوبی عظمت و اهمیت وارزش والای این صفت برجسته انسانی ظاهر می شود،نه تنها باعث نظم و سعادت جوامع انسانی و مبارزه با فقر و محرومیتی که سرچشمه انواع نابسامنی ها و گناهان است، می شود بلکه در تکامل معنوی و روحی انسان نیز نقش بسیار مهمی دارد.
سخاوت در منابع حدیث
در روایات اسلامی تعبیرات بسیار والایی درباره «جود»و«سخاء»دیده می شود که در نوع خود کم نظیر است.روایات زیر نمونه هایی است که از میان احادیث فراوانی گلچین شده است:
1- در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله آمده است:«السخاء خلق الله الاعظم (12) ،سخاوت،اخلاق بزرگ الهی است »
در واقع تمام سخاوتها در وجود ذی جود پروردگار متجلی است،زیرا هر چه داریم از اوست.نعمتهای گوناگون،زمین و آسمان،حیات وجود ما،همه از اوست و هر جاسخاوتی است از سخاوت او سرچشمه گرفته است،زیرا اگر او مواهبی به ما نمی بخشید،ما توان بخشش را نداشتیم،حتی صفت جود و بخشش نیز از مواهب اوست.
2- امام صادق علیه السلام می فرمایند:«السخاء من اخلاق الانبیاء و هو عماد الایمان ولا تکون المؤمن الا سخیا و لا یکون سخیا الا ذو یقین و همه عالیة لان السخاء شعاع نور الیقین،و من عرف ما قصد هان علیه ما بذل،سخاوت از اخلاق انبیاء است و ستون ایمان است و هیچ فرد با ایمانی وجود ندارد،مگر این که با سخاوت است و هیچ سخاوتمندی وجود ندارد،مگر این که دارای یقین و همت عالیه است،زیرا سخاوت،شعاع نور یقین است وآن کس که بداند چه چیزی را قصد کرده،آنچه را که بذل نموده در نظر او کم اهمیت است » (13)
از این حدیث استفاده می شود که این صفت والا بعد از ذات پاک الهی که مبداسخاوت است در وجود انبیاء،نشانه ایمان و یقین آنهاست.
3- در حدیث دیگری از امیر مؤمنان علیه السلام آمده است:«تحل بالسخاء و الورع فهماحلیة الایمان و اشرف خلالک،به سخاوت و ورع،خود را بیارای که این دو آرایش ایمان و برترین صفات توست.» (14)
این تعبیر نشان می دهد که این صفت را از برترین صفات مؤمن به حساب آورده است.
4- در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار آمده است:«السخاء ثمرة العقل والقناعة برهان النبل،سخاوت میوه درخت عقل و خرد و قناعت دلیل بر نجابت است » (15)
آنها که در بخشش به دیگران «بخل »می ورزند،اموال زیادی را فراهم کرده ومی گذارند و می روند،در حقیقت این گونه افراد عاقل نیستند،زیرا،زحمت بر دوش آنها بوده،بدون آن که از اموالشان بهره مادی یا معنوی ببرند.کدام عاقلی چنین کاری می کند!
5- در تعبیر دیگری از آن حضرت علیه السلام در مورد اهمیت «سخاوت »به نکته لطیف دیگری اشاره می فرمایند:«غطوا معایبکم بالسخاء فانه ستر العیوب،عیوب خویش را باسخاوت بپوشانید،زیرا سخاوت پوشاننده عیبهاست » (16)
صدق این کلام مولی با تجربه به خوبی ثابت می شود،اشخاص را می بینیم که عیوب گوناگونی دارند،ولی چون سخاوتمندند همه مردم به دیده احترام به آنها می نگرند.
6- باز در تعبیری دیگر از همان امام همام علیه السلام آمده است:«السخاء یمحص الذنوب و یجلب محبة القلوب،سخاوت، گناهان را پاک می کند و دل ها را سوی سخاوت کننده فرامی خواند.» (17)
این تعبیر نشان می دهد که «سخاوت »کفاره بسیاری از گناهان است!
7- مولی الموحدین علی علیه السلام درباره تاثیر عمیق محبت در جلب قلبها می فرمایند:«مااستجلبت المحبة بمثل السخاء و الرفق و حسن الخلق،هیچ چیزی مانند سخاوت و مداراکردن و حسن خلق،جلب محبت نمی کند. (18)
8- رسول خدا صلی الله علیه و اله در این باره می فرمایند:«السخی قریب من الله قریب من الناس قریب من الجنة، سخاوتمند نزدیک به خدا،نزدیک به مردم و نزدیک به بهشت است.» (19)
9- در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است:«شاب سخی مرهق فی الذنوب احب الی الله عز و جل من شیخ عابد بخیل،جوان سخاوتمند آلوده به گناه،نزد خدا محبوبتراز پیرمرد عابد بخیل است » (20)
به یقین این «سخاوت »سبب امدادهای الهی می شود و سرانجام آن جوان آلوده رانجات می دهد،ولی آن پیر عابد بخیل به خاطر بخلش در گناه فرو خواهد رفت.
10- این بحث را با حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به عنوان حسن ختام پایان می دهیم:
«تجافوا عن ذنب السخی فان الله آخذ بیده کلما عشر،از گناه و لغزش سخاوتمند صرف نظر کنید،زیرا،هر زمان بلغزد، خداوند دست او را می گیرد(و نجاتش می دهد.) (21)
از مجموع احادیث بالا،ارزش و اهمیت فوق العاده «سخاوت »در کلام پیشوایان اسلام مشخص می شود و نشان می دهد که کمتر فضیلتی با آن برابری می کند.
آثار و پیامدهای سخاوت
1- آثار مثبت «سخاوت »در زندگی فردی و اجتماعی انسان که با تجربه ثابت شده ویا در احادیث اسلامی به آن اشاره گردیده است،بسیار زیاد است،به عنوان نمونه:
از روایات متعددی استفاده می شود و تجربیات روزانه نیز آن را تایید می کند که «سخاوت »محبت دوست و دشمن را جلب می کند،بر عدد دوستان می افزاید و ازدشمنان می کاهد.
2- «سخاوت »پوششی برای عیوب انسان هاست و به این ترتیب،آبروی انسان راحفظ می کند.
3- «سخاوت »در عین این که ثمره درخت عقل است،بر عقل و خرد انسان می افزاید.عقل می گوید:دلیلی ندارد که انسان با زحمت زیاد اموال فراوانی تهیه کند وآن را برای بازماندگان بگذارد و خودش به وسیله آن،جلب ثواب و کسب آبرو نکند.
از سوی دیگر«سخاوت »،گروهی از اندیشمندان را گرد انسان جمع می کند و آنها می توانند بر فکر و عقل و دانش او بیفزایند.
4- «سخاوت »فاصله طبقاتی جامعه را کم می کند و از این طریق ناهنجاریهای ناشی از فاصله طبقاتی را از بین می برد و یا کاهش می دهد.آتش کینه های محرومان راخاموش می کند و حس انتقامجویی را در آنان تضعیف می نماید و از این طریق پیوندهای اجتماعی را محکم می سازد.
5- «سخاوت »مدافعان انسان را زیاد می کند و آبروی او را محفوظ می دارد ودشمنان و بدخواهان را عقب می راند،امیر مؤمنان علیه السلام در این باره می فرمایند:«الجودحارس الاعراض،جود و بخشش آبروی انسان را حفظ می کند.» (22)
6- جود و«سخاوت »،آثار معنوی فوق العاده ای نیز دارد،به همین دلیل از صفات انبیاء شمرده شده و همان گونه که در روایات گذشته خواندیم،شعاع نور«یقین »است،حتی اگر این فضیلت در افراد بی ایمان باشد،به حال آنها مفید و سودمند است.
در حدیثی آمده است که خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام وحی نمود:«لا تقتل السامری فانه سخی،سامری را به قتل مرسان،زیرا او مرد سخاوتمندی است.» (23)
درست است که سامری،منشا فساد عظیمی در بنی اسرائیل شد و آئین بت پرستی رادر میان آنها پایه نهاد و در انتها نیز زندگی را با خفت و ذلت و حقارت گذراند که شایدمرگ بر آن زندگی،ترجیح داشت،ولی با این همه به حضرت موسی علیه السلام وحی رسید که خون او را به خاطر سخاوتش نریزد.
از رسول خدا علیه السلام نقل شده است که به فرزند حاتم طائی به نام «عدی »فرمود:«دفع عن ابیک العذاب الشدید لسخاء نفسه،عذاب شدید از پدرت به خاطر سخاوتش برداشته شد.» (24)
در ذیل همین حدیث،آمده است که پیامبر صلی الله علیه و اله دستور داد،گروهی از جنایتکاران یکی از جنگها را به قتل برسانند،ولی یکی از آنها را استثناء کرد.آن مرد تعجب کرد وگفت:«با این که گناه ما یکی است،چرا مرا از میان آن جمعیت جدا کردی؟»حضرت صلی الله علیه و اله فرمودند:«خداوند به من وحی فرستاد که تو سخاوتمند قوم خود هستی و من نباید تو را به قتل برسانم.»
آن مرد با شنیدن این سخن ایمان آورد و شهادتین بر زبان جاری کرد،آری!سخاوت آن مرد،او را به بهشت رسانید.
از رسول خدا صلی الله علیه و اله نقل شده است:«شخص سخی را اهل آسمانها دوست دارند و اهل زمین هم دوست دارند.. .در حالی که بخیل را اهل آسمانها و زمین دشمن دارند.» (25)
محدوده سخاوت
«سخاوت »مانند تمام صفات و کارهای نیک،مقدار و اندازه ای دارد که اگر در مسیرافراط قرار گیرد،نتیجه منفی خواهد داشت.همچنین «سخاوت »نباید لطمه به آبرو وحیثیت و زندگی کسانی که به انسان وابسته اند،زند.
«سخاوت »باید در اموال حلال باشد،نه اموالی که از راه های حرام و یا ظلم و ستم به دست آمده است،مانند، «سخاوت »بسیاری از سلاطین ظالم و ستمگر.
هم چنین «سخاوت »نباید در اموال مربوط به بیت المال باشد،زیرا اموال بیت المال،حساب و کتاب مخصوص به خود دارد که باید به دقت رعایت گردد.
راه های کسب سخاوت
این فضیلت اخلاقی مانند سایر فضایل،با تعلیم و تربیت و اندیشه و تفکر و تمرین وممارست حاصل می شود.
توجه به این حقیقت که این اموال و ثروتها،امانتهای الهی در دست ماست و هیچ کدام دوام و بقایی ندارد،انسان را وا می دارد با بذل و بخشش،آن را در صندوق امانت الهی،برای روزی که دستها خالی است،ذخیره کند.همچنین دقت در آثار و برکات وپیامدهای مهمی که برای «سخاوت »در مطالب قبل ذکر شد،مشوق مؤثری در امر«سخاوت »است.
مطالعه تاریخ زندگی سخاوتمندان و بخیلان و مقایسه آن دو با یکدیگر و احترام وآبرو و شخصیتی که گروه اول داشتند و ذلت و بد نامی که دامنگیر گروه دوم بوده است نیز در ایجاد این «سخاوت اخلاقی »بسیار مؤثر است.
اینها جنبه های تعلیماتی این مساله است،اما از نظر عملی،هر قدر تمرین و ممارست بیشتری در این زمینه شود،توفیق زیادتری در به دست آوردن این فضیلت اخلاقی حاصل می گردد،زیرا تکرار اعمال سخاوتمندانه و بذل و بخشش،هر چند از راه تحمیل بر نفس خویش باشد،به تدریج به صورت عادت و سپس مبدل به حالت،و سرانجام به یک ملکه اخلاقی مبدل خواهد گردید.
در ضمن،تربیت پدر و مادر و معلم و استاد در این زمینه،بسیار مؤثر است.اگر آنهاکودکان را از آغاز عمر به «جود»و«سخاوت »عادت دهند،این ملکه،به آسانی دروجود آنها ریشه می دواند و در بزرگی جزء زندگی آنان می شود.
در حالات «صاحب بن عباد»آمده است که در کودکی هنگامی که می خواست برای فرا گرفتن درس دینی به مسجد برود، همیشه مادرش یک دینار و یک درهم به او می دادو می گفت:«این را به اولین فقیری بده که در مسیر راه خود می بینی ». کم کم این خصلت دروجودش ریشه دار شد تا این که در بزرگی چنان بذل و بخششی می کرد که همه به اوآفرین می گفتند. اگر کسی بعد از ظهر ماه مبارک رمضان به خانه اش می آمد،سخاوتش مانع از آن می شد که کسی بدون خوردن افطار از خانه او بیرون رود.هر روز حداقل هزار نفر بر سر سفره او افطار می کردند و بذل و بخشش او در ماه رمضان به اندازه تمام ماههای سال بود. (26)
از شگفتیهای دیگر زندگی او چنین نقل می کنند:«روزی نوشابه برای او آوردند،ازنزدیکانش نسبت به آن نوشابه سوء ظن پیدا کرد و گفت:از این نوشابه ننوش،زیرا مسموم است،خدمتکاری که آن قدرح را آورده بود،همچنان ایستاده بود.«صاحب بن عباد»به شخصی که ادعای مسموم بودن آن را می کرد،گفت:به چه دلیل می گویی که این مسموم است؟گفت:بهترین راه این است که کسی که این قدرح را آورده و به دست تو داده،موردآزمایش قرار گیرد و از آن بنوشد،«صاحب »گفت:من به این کار راضی نیستم،آن شخص گفت:به وسیله یک مرغ خانگی آزمایش کن.«صاحب »گفت:کشتن حیوان به این صورت نیزجایز نیست،سپس دستور داد:قدح آب را واژگون کردند و آب را ریختند و به خدمتکار گفت:
برو و دیگر در خانه من قدم مگذار،ولی با این حال دستور داد:حقوق او را به طور کامل بپردازند.سپس گفت:هرگز نباید یقین را با شک از بین برد و مجازات به وسیله قطع حقوق،دلیل بر پستی است » (27)
این بحث را با چند حدیث و سخنانی از بعضی از بزرگان پایان می دهیم:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می فرمایند:«الجنة دار الاسخیاء،بهشت خانه سخاوتمندان است » (28)
امام صادق علیه السلام می فرمایند که خداوند فرمود:«انی جواد کریم لا یجاورنی لئیم،من بخشنده با سخاوتم،افراد پست و بخیل نمی توانند در جوار من(در بهشت)جای بگیرند.» (29)
در حدیث دیگری از پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله آمده است:«طعام الجواد دواء و طعام البخیل داء،طعام سخاوتمند، دواست و طعام بخیل،درد و بیماری است » (30)
یکی از عارفان به نام «ابن سماک (31) »می گوید:«عجبت لمن یشتری الممالیک بماله ولا یشتری الاحرار بمعروفه،در شگفتم! از کسانی که بردگان را با مال خود خریداری می کنند،ولی آزاده ها را با احسان و نیکی،در بند محبت خود در نمی آورند.» (32)
به عربی گفتند:آقا و بزرگ شما کیست؟گفت:«من احتمل شتمنا و اعطی سائلنا واغضی جاهلنا،کسی که بدگویی های ما را تحمل کند و به نیازمندان ببخشد و از اعمال جاهلان چشم پوشی کند.» (33)
پی نوشتها:
1- حشر،9.
2- فی ظلال،ج 7(ذیل آیه).
3- دهر/ 8 و9.
4- الغدیر،ج 3،ص 107 به بعد.احقاق الحق،ج 3،ص 157- 171.(در این کتاب حدیث مزبور از36نفر از دانشمندان اهل نت با بیان ماخذ حدیث ذکر شده است.)
5- بقره/ 261.
6- بحار الانوار،ج 93،ص 129.
7- بقره/ 274.
8- آل عمران/ 92.
9- بقره/ 3.
10- اسراء/ 29.
11- تفسیر نور الثقلین،ج 3،ص 158.
12- کنز العمال،ج 6،ص 337،حدیث 15926.
13- بحار الانوار،ج 68،ص 355،حدیث 17.
14- غرر الحکم،حدیث 4511.
15- غرر الحکم،حدیث 2145.
16- غرر الحکم،حدیث 6440.
17- غرر الحکم،حدیث 1738.
18- غرر الحکم،حدیث 9561.
19- بحار الانوار،ج 70،ص 308.
20- بحار الانوار،ج 70،ص 307.
21- کنز العمال،ج 6،ص 392،حدیث 16212.
22- غرر الحکم،حدیث 333.
23- کافی،ج 4،ص 41.
24- بحار الانوار،ج 68،ص 354.
25- وسایل الشیع،ج 15،ص 252.
26- سفینة البحار،ماده صحب.
27- همان.
28- المحجة البیضاء،ج 6،ص 62.
29- همان.ص 64.
30- همان،ص 61.
31- «ابن سماک »در قرن دوم هجری در دوران حکومت هارون الرشید زندگی می کرد و در سال 183 هق.در کوفه درگذشت(ر.ج.سفینة البحار،ماده سمک).
مرحوم محدث قمی در سفینة البحار در شرح حال «ابن سماک »،او را مردی خوش بیان و صاحب مواعظ واندرزها می شمرد و از«ابن ابی الحدید»نقل می کند که او روزی وارد بر هارون شد،هنگامی که چشم هارون به او افتاد،گفت:مرا موعظه کن،(هارون در همین موقع تقاضای آب کرد).ابن سماک اشاره به آب کرد و گفت:تو را به خدا سوگند می دهم!اگر یک بیماری داشته باشی که نتوانی آب بنوشی،چه می کنی؟
گفت:حاضرم نیمی از تمام ملک و حکومتم را بدهم تا این بیماری برطرف شود،سپس به او گفت:بنوش.
هارون آب را نوشید.«ابن سماک »دوباره گفت:تو را به خدا سوگند می دهم!اگر این آب را که نوشیدی از تودفع نشود،چه می کنی؟گفت:حاضرم نیمی دیگر از حکومتم را برای حل این مشکل بدهم.ابن سماک گفت:حکومتی که نیمی از آن فدای نوشیدن آب و نیمی فدای خارج شدن آن شود،چیزی نیست که مردم برای آن بجنگند.
32- همان.ص 65.
33- همان.
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
زكات به دو نوع (زكات مال ) و (زكات فطره ) تقسيم مى شود.
الف- زكات مال
پرداخت اين نوع زكات در بعضى از روايات ، از جمله شرايط قبولى نماز شمرده شده است . از رسول خدا(ص ) در خطبه حجة الوداع نقل شده است :
((اَيُّهَا النّاسُ اَدُّوا زَكاةَ اَمْو الِكُمْ، اَلا ! فَمَنْ لَمْ يُزَكِّ فَلا صَلاةَ لَهُ...))
اى مردم زكات اموال خود را بپردازيد. هان ! هركه زكات ندهد نمازش پذيرفته نيست .
امام رضا(ع ) نيز فرمود:
((مَنْ صَلّى وَ لَمْ يُزَكِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلاتُهُ))
كسى كه نماز بخواند، ولى زكات نپردازد، نمازش قبول نمى شود.
موارد وجوب زكات مال عبارت است از:
1- غلاّت چهارگانه (گندم ، جو، خرما و كشمش ).
2- حيوانات سه گانه (شتر، گاو و گوسفند).
3- نَقْدَيْن (طلا و نقره ).
زكات غلاّت
1- شرايط زكات غلاّت :
الف- رسيدن به حدّ نصاب (207 / 847 كيلوگرم ).
ب- تملّك ؛ مثل اينكه خود انسان ، كشاورز يا كارنده درخت باشد، يا اينكه زراعت قبل از انعقاد دانه و درخت قبل از ميوه دادن به واسطه خريدن به او منتقل شود.
2- زمان وجوب زكات غلاّت :
الف- زكات گندم و جو وقتى واجب مى شود كه به آنها گندم و جو گفته شود.
ب- زكات كشمش بنابر احتياط وقتى واجب مى شود كه (غوره ) است .
ج- وجوب زكات خرما موقعى است كه به قدرى خشك شود كه به آن (تمر) گفته شود.
3- زمان پرداخت زكات غلاّت :
الف- گندم و جو موقع خرمن شدن و جدا كردن كاه آنها.
ب- خرما و كشمش وقتى كه خشك شده باشند.
بر اين اساس ، كسى كه از طرف حاكم شرع ، ماءمور جمع آورى زكات است ، موقع خرمن كه گندم و جو را از كاه جدا مى كنند و بعد از خشك شدن خرما و انگور مى تواند زكات را مطالبه كند و اگر مالك خوددارى كرد و چيزى كه زكات آن واجب شده ، از بين رفت بايد عوض آن را بدهد.
4- مقدار زكات غلاّت در ديمى 110 محصول و در آبى 120 آن است .
يك نكته : احتياط واجب آن است كه قبل از اخراج زكات غلات ، نصاب شرط باشد. بنابراين وقتى به حد نصاب رسيد در صورت اجتماع ساير شرايط زكات به آن تعلق مى گيرد، ليكن مخارج و هزينه ها را از مجموع آن كسر كند، سپس 110 يا 120 باقى را بپردازد.
زكات دام
شرايط زكات دامهاى سه گانه :
1- رسيدن به حدّ نصاب
2- گذشتن يك سال
3- بيكار بودن حيوان در تمام سال
4- چريدن از علف بيابان در تمام سال
اينك توضيح شرايط ياد شده :
شرط اوّل ؛ رسيدن به حد نصاب : نصاب دام هاى سه گانه به قرار زير است :
الف- نصاب شتر: شتر داراى دوازده نصاب است :
1- 5 نفر شتر، زكات آن 1 راءس گوسفند.
2- 10 نفر شتر، زكات آن 2 راءس گوسفند.
3- 15 نفر شتر، زكات آن 3 راءس گوسفند.
4- 20 نفر شتر، زكات آن 4 راءس گوسفند.
5- 25 نفر شتر، زكات آن 5 راءس گوسفند.
6- 26 نفر شتر، زكات آن 1 نفر شتر كه داخل سال دوم شده باشد.
7- 36 نفر شتر، زكات آن 1 نفر شتر كه داخل سال سوّم شده باشد.
8- 46 نفر شتر، زكات آن 1 نفر شتر كه داخل سال چهارم شده باشد.
9- 61 نفر شتر، زكات آن 1 نفر شتر كه داخل سال پنجم شده باشد.
10- 76 نفر شتر، زكات آن 2 نفر شتر كه داخل سال سوّم شده باشد.
11- 91 نفر شتر، زكات آن 2 نفر شتر كه داخل سال چهارم شده باشد.
12- 121 نفر شتر و بالاتر از آن ، در زكات آن يا بايد چهل تا چهل تا حساب كرد و براى هر چهل تا يك شتر داد كه داخل سال سوّم شده باشد، يا پنجاه تا پنجاه تا و براى هر پنجاه تا يك شتر كه داخل سال چهارم شده باشد و يا با چهل و پنجاه حساب كند.
ب- نصاب گاو: براى گاو دو نصاب است :
1- 30 راءس گاو، زكات آن 1 راءس گوساله كه داخل سال دوّم شده باشد.
2- 40 راءس گاو، زكات آن 1 راءس گوساله ماده كه داخل سال سوّم شده باشد.
ج- نصاب گوسفند: گوسفند نيز داراى پنج نصاب است :
1- 40 راءس گوسفند، زكات آن 1 راءس گوسفند .
2- 121 راءس گوسفند، زكات آن 2 راءس گوسفند.
3- 201 راءس گوسفند، زكات آن 3 راءس گوسفند.
4- 301 راءس گوسفند، زكات آن بنابر احتياط واجب 4 راءس گوسفند.
5- 421 راءس گوسفند و بالاتر از آن ، بايد آن ها را 100 تا 100 تا حساب كند و براى هر صد تاى آن يك گوسفند بدهد.
شرط دوم ؛ گذشتن يك سال : بعد از آنكه انسان دوازده ماه مالك گاو، گوسفند و شتر بوده ، بايد زكات آن را بدهد، و از اوّل ماه دوازدهم نمى تواند طورى در آن تصرف كند كه از بين برود و اگر تصرّف كند ضامن است و چنانچه در ماه دوازدهم بدون اختيار او بعضى از شرطهاى زكات از بين برود، زكات بر او واجب نيست .
شرط سوم ؛ بيكار بودن دام در تمام سال : حيوان [بايد] در تمام سال بيكار باشد؛ يعنى براى سوار شدن ، شخم زدن و بار بردن از آن استفاده نشود و اگر در تمام سال يكى دو روز كار كرده باشد، زكات آن واجب است .
شرط چهارم ؛ چريدن از علف بيابان در تمام سال : [حيوان بايد] در تمام سال از علف بيابان بچرد، پس اگر تمام سال يا مقدارى از آن را از علف چيده شده ، يا از زراعتى كه ملك مالك يا كس ديگر است بچرد، زكات ندارد. ولى اگر در تمام سال يك يا دو روز از علف مالك بخورد بنابر احتياط زكات آن واجب مى باشد.
يك نكته : اگر انسان براى دام خود چراگاهى را كه كسى نكاشته ، بخرد يا اجاره كند يا براى چراندن در آن باج بدهد، بايد زكات آن دام را بدهد.
زكات طلا و نقره
شرايط زكات طلا و نقره عبارت است از: رسيدن به حدّ نصاب ، مسكوك بودن ، رواج معامله با آن و مالكيت آن به مدّت يك سال .
طلا دو نصاب دارد: نصاب اول آن بيست مثقال شرعى (معادل پانزده مثقال معمولى ) و نصاب دوم آن ، چهار مثقال شرعى (معادل سه مثقال معمولى ) است .
نقره نيز دو نصاب دارد. نصاب اول آن 105 مثقال معمولى و نصاب دوم آن 21مثقال است .
مقدار زكات طلا و نقره 140 وزن آن است . بنابراين ، وقتى طلا به نصاب اول رسيد140 آن زكات داده مى شود و وقتى هم كه سه مثقال به پانزده مثقال افزوده شود، بايد زكات 18 مثقال را از قرار 140 بدهد و اگر كمتر از سه مثقال اضافه شود فقط زكات 15 مثقال آن را بدهد و زيادى آن زكات ندارد و همچنين است هر چه بالاتر رود؛ يعنى اگر سه مثقال اضافه شود، بايد زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود، مقدارى كه اضافه شده زكات ندارد.
نقره نيز وقتى به نصاب اول رسيد 140 آن زكات داده مى شود و اگر 21 مثقال به 105 مثقال اضافه شود بايد زكات تمام 126 مثقال را بدهد و چنانچه كمتر از 21 مثقال افزوده شود، فقط بايد زكات 105 مثقال آن را بدهد و زيادى آن زكات ندارد و همچنين است هر چه بالا برود.
مصارف زكات
اسلام ، مصرف زكات را در هشت مورد مجاز شمرده است :
1- فقير
2- مسكين
3- حقوق ماءمورينى كه در جمع آورى ، نگهدارى ، حسابرسى ، ارسال و تقسيم زكات ، كار مى كنند.
4- پرداخت به كفار براى متمايل ساختن آنان به اسلام يا حمايت از مسلمانان .
5- آزاد كردن بردگان
6- تاءمين بدهكارى كسى كه نمى تواند بدهى خود را بدهد.
7- هزينه در سبيل الله ؛ هر كارى كه مانند ساختن مسجد، پل ، اصلاح راه ها و... داراى منفعت عمومى دينى است .
8- ابن السبيل ؛ مسافر در راه مانده كه هزينه ادامه سفر ندارد.
يك نكته : آيا فردى كه زكات بر او واجب شد خود مى تواند آن را به مصارف هشتگانه بالا برساند يا مصرف آن در يكى از آنها بايد با اجازه مجتهد يا ولى فقيه باشد؟
جواب افضل بلكه احوط آن است كه در زمان غيبت ، زكات را به [ولىّ] فقيه بدهند، به ويژه وقتى كه آن را مطالبه كند؛ زيرا او به موارد مصرف زكات آشناتر است ؛ اگر چه دادن زكات به [ولىّ] فقيه واجب نيست ، مگر وقتى كه حكم كند كه به خاطر مصلحت اسلام و مسلمانان به او بپردازند كه در اين صورت ، پيروى از او واجب است هر چند مقلّد او نباشد.
احكام زكات
1- انسان بايد زكات را به قصد قربت (براى انجام فرمان خداوند عالم ) بدهد و در نيّت معيّن كند كه آنچه را مى دهد زكات مال است يا زكات فطره . ولى اگر مثلاً زكات گندم و جو بر او واجب باشد، لازم نيست معين كند چيزى را كه مى دهد زكات گندم است يا زكات جو.
2- اگر زكات را از مال خود كنار بگذارد، مى تواند در بقيه آن تصرّف كند و اگر از مال ديگرش كنار بگذارد، مى تواند در تمام مال تصرف نمايد.
3- مستحب است در دادن زكات ، خويشان خود را بر ديگران ، اهل علم و كمال را بر غير آنان و كسانى را كه اهل سؤ ال نيستند بر اهل سؤ ال مقدّم بدارد.
4- بهتر است زكات را آشكارا و صدقه مستحبى را مخفى بدهند.
5- كسى كه مشغول تحصيل علم است و اگر تحصيل نكند مى تواند براى معاش خود كسب كند، چنانچه تحصيل آن علم ، واجب يا مستحب باشد مى شود به او زكات داد و اگر تحصيل آن علم ، واجب يا مستحب نباشد، زكات دادن به او اشكال دارد.
ب :زكات فطره
براى فطره سه معنى ذكر شده است : 1 خلقت ، كه دراين صورت به معناى زكات بدن است ؛ چرا كه او را از مرگ حفظمى كند يا از آلودگى پاك مى سازد. 2 دين ، كه در اين صورتبه معناى زكات دين و اسلام است . 3 افطار، كه به مناسبت اداى آندر روز عيد فطر، زكات فطره ناميده شده است . عروة الوثقى ، ص444، وجدانى ، قم
دادن زكات فطره ، از شرايط قبولى روزه شمرده شده است .
پرداخت اين نوع زكات هر سال يك مرتبه و در روز عيد فطر است و بر كسانى كه فقير نباشند؛ يعنى خرج سال خود يا امكان تاءمين آن را داشته باشند، واجب است .
مقدار زكات فطره براى خود انسان و كسانى كه از قبيل همسر و فرزند نان خور او هستند هر نفر يك صاع كه تقريباً سه كيلو است ، مى باشد. جنس آن نيز از گندم ، جو، خرما، كشمش ، برنج ، ذرّت و مانند اينهاست و چنانچه قيمت يكى از اينها را بدهد كافى است .
اگر زكات فطره را به يكى از هشت مصرفى كه براى زكات مال گفته شد برساند، كافى است ، ولى احتياط مستحب آن است كه آن را فقط به فقراى شيعه بدهد.
انسان بايد زكات فطره را به قصد قربت بدهد و موقعى كه آن را مى دهد، نيت دادن فطره نمايد.
منبع : كتاب احكام اقتصادي 1
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
يكى از تكاليف اقتصادى مسلمانان ، پرداختن (خمس ) است ؛ خمس در لغت به معناى (يك پنجم ) و در اصطلاح فقه عبارت از يك پنجم از درآمد و غنيمت است كه بايد طبق شرايط خاصى پرداخت شود.
فلسفه خمس
احكام اسلامى براساس مصلحت ها و مفسده هايى است كه در ذات موضوعات آن ها نهفته است و هيچ گاه اين احكام بى حساب مقرّر نگرديده است .
حكمت و فلسفه بخش قابل ملاحظه اى از احكام اسلامى در آيات و روايات توضيح داده شده است ؛ بخش ديگر آن را نيز عقل آدمى با كمك علم و تجربه در گذر زمان مى تواند دريابد.
بنابراين وجوب خمس نيز براساس مصلحت يا مصلحت هايى است كه در حقيقت آن موجود است . چنان كه در برخى از روايات به آن اشاره شده است . به عنوان نمونه امام صادق (ع )درباره علّت دريافت خمس از مردم مى فرمود:
((اِنّى لاَ خُذُ مِنْ اَحَدِكُمُ الدِّرْهَمَ وَ اِنّى لَمِنْ اَكْثَرِ اَهْلِ الْمَدينَةِ م الاً، ما اُريدُ بِذلِكَ اِلاّ اَنْ تُطَهَّرُوا))
من با اين كه از بيشتر اهل مدينه داراترم ، يك درهم [خمس ] را هم از شما مى گيرم و از اين كار قصدى جز پاك شدن شما ندارم .
چنان كه از حديث شريف استفاده مى شود اهل بيت (ع )از نظر معيشت و گذران زندگى هيچ نيازى به كمك ديگران ندارند و فلسفه اصلى خمس ، اداره حكومتى است كه آن بزرگواران بايد در راءس آن قرار گيرند و مردم را به سوى پاكى رهنمون شوند. برهمين اساس است كه در بعضى از روايات از خمس به عنوان (حق امارت و حكومت ) ياد شده است . حضرت على (ع )مى فرمايد:
آنچه خداى عالم از اسباب و راه هاى معيشت و زندگى مخلوقات در قرآن بيان فرموده پنج چيز است [كه عبارتند از]: جهت امارت و حكومت ، عمران و آبادانى ، اجاره ، تجارت و صدقات ؛ اما جهت امارت و حكومت همان خمس است كه خداوند تعالى [درباره اش ] فرمود:
((وَاعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَىْءٍ فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَالْيَت امى وَالْمَس اكي نِ...)) (انفال ، آيه 41)
بدانيد هر چيزى را كه به غنيمت گرفتيد خمس آن از آنِ خداوند، پيامبر، خويشاوندان پيامبر، يتيمان و مسكينان است .
با توجه به اين حديث شريف و آيه شريفه ، خمس در درجه اول مال خداست كه در نظام حكومتى الهى در اختيار مقام رسالت و امامت قرار مى گيرد و در زمان غيبت به ولى فقيه ، مجتهد جامع الشرايط، عالم باللّه و امين بر حلال و حرام الهى سپرده مى شود تا در راه مصالح مسلمانان ، توسعه و ترويج فرهنگ و معارف اسلامى ، تبليغات ، ايجاد سازمان هاى دفاعى و غيره مصرف كند. از اين رو، اداره شؤ ون مقام ولايت ، امامت و رهبرى ، تقويت مراكز دينى و اسلامى ، تقويت بنيه اقتصادى حكومت اسلامى ، تضمين استقلال آن ، رفع محروميت ها و نيازمندى هاى جامعه (به ويژه سادات ) و... از آثار و بركات خمس خواهد بود.
امام رضا(ع )فرمود:
((اِنَّ الْخُمْسَ عَوْنُن ا عَلى دينِنا وَ عَلى عَي الا تِنا وَ عَلى مَو الي نا))
همانا خمس كمكى بر دين [و اهداف دينى ]، خاندان و دوستان ماست .
از همين رهگذر، مؤ منان نيز بايد براى برپايى و نشر آيين خود مايه بگذارند و با پرداخت خمس اموال خود حكومت اسلامى را در اداره كشور و استقلال آن در تمام زمينه هاى فرهنگى ، اقتصادى ، سياسى و نظامى يارى نمايند.
منبع : كتاب احكام اقتصادي 1
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
موارد وجوب خمس عبارت است از: منفعت كسب ، معدن ، گنج ، مال حلال مخلوط به حرام ، جواهرى كه به واسطه غوّاصى به دست آيد، غنيمت جنگى و زمينى كه كافر ذمّى از مسلمانان بخرد. اينك توضيح موارد ياد شده .
منفعت كسب
منظور از (منفعت كسب ) كليه درآمدهاى حاصل از تجارت ، صنعت و ديگر كسب هاست و چنانچه اين درآمدها اگرچه به واسطه قناعت كردن از (مخارج سال ) انسان و خانواده اش زياد بيايد بايد خمس آن را بپردازد.
براى روشن شدن اين مساءله دانستن دو تعريف زير ضرورى است .
الف مخارج سال (مؤ ونه ): مخارج سال عبارت از تمام چيزهايى است كه در بين سال به مصرف خوراك ، پوشاك ، اثاثيه منزل ، خريد منزل ، عروسى ، جهيزيه دختر، زيارت ، نذر و كفّاره مى رساند و نيز مالى را كه به كسى مى بخشد يا جايزه مى دهد و... درصورتى كه از شاءن او زياد نباشد و زياده روى هم نكرده باشد.
ب سال خمسى : انسان بايد پس از گذشت يك سال از اوّلين درآمدى كه به دست آورده است ، خمس مازاد بر مخارج سال گذشته را بپردازد. بنابراين در محاسبه خمس ، ابتداى سال ، اولين درآمد و پايان آن گذشتن يك سال شمسى يا قمرى از آن تاريخ است . پس ابتداى سال براى كشاورز، اولين محصولى است كه برداشت مى كند، براى كارمند، اولين حقوقى است كه دريافت مى كند، براى كارگر، اولين مزدى است كه مى گيرد و براى مغازه دار اولين معامله اى است كه انجام مى دهد.
موارد استثنا
به اموال و درآمدهاى ذيل خمس تعلق نمى گيرد:
1- ارث .
2- هديه ، چشم روشنى و عيدى ، حتى عيدى و پاداش دولت به كارمندان .
3- مهريه بانوان .
4- وام و قرض
5- پولى كه به عنوان امانت نزد انسان باشد.
6- مالى كه فقرا به عنوان خمس ، زكات و صدقه مى گيرند.
7- مالى كه خمس آن داده شده است .
احكام منفعت كسب
1- منزل مسكونى : خانه ملكى مورد نياز كه با پول مخمّس يا درآمد كسب و حقوقى كه سال بر آن نگذشته خريدارى شود، خمس ندارد، ولى اگر با پولى كه سال بر آن گذشته بدون دادن خمس خريده شود بايد خمس آن را بدهد. چنانچه خانه كسى فراتر از شاءن او باشد مقدار زايد بر شاءن بايد تخميس شود.
اگر كسى منزل مسكونى خود را كه با درآمد كسب يا حقوق مخمّس تهيه كرده ، بفروشد، پولِ آن خمس ندارد هرچند قيمت آن ترقى كرده باشد و چنانچه از درآمد كسب يا حقوق غير مخمّس تهيه كرده است هر چند از مؤ ونه باشد، تمام پول فروش آن فورى و بدون مراعات سال خمس دارد.
2- لوازم خانگى : اثاثيه منزل از قبيل يخچال ، تلويزيون ، فرش و... كه از درآمد بين سال تهيه شده ، درصورتى كه مورد نياز و مطابق شاءن فرد باشد، خمس ندارد؛ از اين رو، مى توان گفت ميزان در معاف بودن و نبودن از پرداخت خمس ، نياز فعلى و عرفى و مراعات شاءن است و چنانچه كسى در حدّ شاءن خود وسائل مورد نياز در زندگى خويش را بخرد، هر چند به دلايلى نتواند از آن استفاده كند و سال بر آن بگذرد، خمس ندارد.
براين اساس ، اگر كسى اثاثيه اى براى منزل خريده و نيازش از آن برطرف شود واجب است خمس آن را بپردازد؛ مثل آنكه يخچال بزرگترى بخرد و به يخچال قبلى نياز نداشته باشد.
3- آذوقه : آذوقه اى كه از درآمد سال براى مصرف سالش خريده ؛ مانند برنج ، روغن ، چاى و...، اگر در آخر سال زياد بيايد، بايد خمس آن را بدهد.
4- وسائل نقليه : كسى كه از درآمد سال وسيله نقليه اى مى خرد، چند صورت دارد:
الف اگر فقط براى رفتن به محل كار به آن نياز دارد، خمس دارد.
2- اگر براى امرار معاش خود از طريق مسافر كشى و... به آن نياز دارد، خمس دارد.
3- اگر در زندگى شخصى [و جهت انجام كارهاى شخصى ] خود و خانواده اش به آن نياز دارد، خمس ندارد.
5- كتاب و نوشت افزار: كتاب ها و لوازم تحريرى كه مورد حاجت و جزء شؤ ون شخص است ، اگر چه سال بر آن بگذرد، خمس ندارد، و گرنه [مورد حاجت و در شاءن نباشد] بايد خمس آن داده شود.
6- سرمايه كسب و ابزار كار: احكام خمس سرمايه كسب و ابزار كار عبارت است از:
الف- سرمايه اگر از درآمد كسب يا حقوق تهيه شده ، خمس دارد.
ب- كسى كه خمس سرمايه اش را بدهد نمى تواند امرار معاش كند، سرمايه اش خمس ندارد.
ج- زمين زراعى و ابزار كار كشاورزى از قبيل چاه آب ، موتور و... در حكم سرمايه است و خمس دارد.
د- اگر كسى خمس ابزار كسب و كار خود را بپردازد و بعدها قيمت آن افزايش يابد، قيمت افزوده ، خمس ندارد.
7- جهيزيه : اگر انسان نتواند يك جا جهيزيه دختر را تهيه كند و مجبور باشد كه هر سال مقدارى از آن را تهيه نمايد يا در شهرى باشد كه معمولاً هر سال مقدارى از جهيزيه دختر را تهيه مى كنند، به طورى كه تهيه نكردن آن عيب است چنانچه در بين سال از منافع آن سال جهيزيه بخرد، خمس ندارد.
8- مطالبات : اگر كسى از درآمد كسب به ديگران قرض دهد و تا آخر سال خمسى وصول نشود، پس از سال خمسى هر وقت آن را وصول كرد، همان موقع خمس دارد و اگر كسى جنس را نسيه به مردم فروخته و مطالباتش در سالهاى بعد وصول مى شود، وصولى جزء درآمد سال وصول محسوب است .
9- كسى كه ديگرى مخارج او را مى دهد، بايد خمس تمام مالى را كه به دست مى آورد بدهد، ولى اگر مقدارى از آن را خرج زيارت و مانند آن كرده باشد، فقط بايد خمس باقى مانده را بپردازد.
معدن
آنچه كه در نظر عرف معدن ناميده مى شود از قبيل طلا، نقره ، سرب ، مس ، نفت ، ذغال سنگ ، فيروزه ، عقيق و نمك و... در صورتى كه محصول آن به حدّ نصاب برسد خمس دارد؛ به اين معنا كه اگر قيمت آنچه از معدن به دست آمده پس از كسر هزينه ها به قيمت 105 مثقال نقره يا 15 مثقال طلا برسد، بنابر احتياط واجب بايد خمس آن پرداخت شود و اگر جماعتى در استخراج معدن شريك هستند اقوا اين است كه چنانچه سهم هر كدام از آنها به حد نصاب رسيد بايد خمس آن را بدهد، اگر چه احتياط مستحب اين است كه وقتى مجموع سهام به حد نصاب برسد خمس آن پرداخت گردد.
دو نكته
1- حضرت امام (ره ) در زمان گذشته به دليل روابط حاكم بر اجتماع و اقتصاد آن روز، معدنى را كه در ملك شخصى قرار داشت ، تابع آن ملك و صاحب ملك را نيز مالك آن معدن مى دانست ، ولى با تشكيل حكومت اسلامى و به دليل روابط ديگرى كه بر اجتماع و اقتصاد حاكم شد، معدن را تابع ملك ندانسته ، فرمود:
(... اگر فرض كنيم معادن و نفت و گاز در حدود املاك شخصى است كه فرض بى واقعيت است اين معادن چون ملى است و متعلق به ملّت هاى حال و آينده است كه در طول زمان موجود مى گردند از تبعيت املاك شخصيه خارج است و دولت اسلامى مى تواند آنها را استخراج كند، ولى بايد قيمت املاك اشخاص و يا اجاره زمين تصرف شده را مانند ساير زمينها بدون محاسبه معادن در قيمت و يا اجاره بپردازد و مالك نمى تواند از اين امر جلوگيرى نمايد.)
2- در استخراج معدن مالكيت شرط نيست ؛ از اين رو، دولت مى تواند برخى از اين معادن را به صورت اجاره يا فروش جهت استخراج واگذار كند و يا با شرايطى اجازه استخراج آن را بدهد. از اين رو، موضوعيت پرداخت خمس معدن از بين نرفته است ، بلكه استخراج كنندگان بعد از استثنا كردن هزينه هاى آن از قبيل وجه اجاره دولت يا ديگر هزينه هاى دولتى درصورتى كه به حد نصاب برسد بايد خمس آن را بپردازند.
استفتا: اين جانب قرارداد توليد ذغال سنگ با جهاد سازندگى مركز به پيمانكارى منعقد كرده ام و در اين قرارداد نوشته شده كه از كل استخراج 30 مال جهاد سازندگى و بقيه با تمام مخارج سال مال پيمانكار و شركا و پرداخت حقوق بيمه و غيره ، آيا با پرداخت 30 از كل استخراج كفايت از خمس مى كند يا نه ؟
جواب كفايت از خمس نمى كند.
گنج
(گنج ) مالى است كه در زمين يا درخت يا كوه يا ديوار پنهان باشد و كسى آن را پيدا كند و طورى باشد كه به آن گنج بگويند. اگر قيمت گنج يافت شده ، پس از كسر مخارج به 105 مثقال نقره يا 15 مثقال طلا برسد، خمس دارد.
برخى از احكام گنج عبارت است از:
1- اگر انسان در زمينى كه ملك كسى نيست گنجى پيدا كند، مال خود اوست و بايد خمس آن را بدهد.
2- اگر در زمينى كه از ديگرى خريده گنجى پيدا كند، دو صورت دارد:
الف- اگر بداند مال صاحبان قبلى آن ملك نيست ، مال خود او مى شود و بايد خمس آن را بدهد.
ب- احتمال دهد كه مال يكى از آنان است ، بايد به او اطلاع دهد و اگر معلوم شود مال او نيست بايد به مالكين قبلى اطلاع دهد و اگر معلوم شود مال هيچ يك از آنان نيست ، مال خود او مى شود و بايد خمس آن را بدهد.
يك نكته : در مورد گنج هايى كه جزو اموال و ميراث هاى فرهنگى شمرده مى شود بايد مقررات دولت اسلامى مراعات شود و تخلف از آن جايز نيست .
مال حلال مخلوط به حرام
اگر مال حلال با مال حرام مخلوط شود چند حالت متصور است :
1- چنانچه طورى مخلوط شود كه انسان نتواند آنها را از يكديگر تشخيص دهد و صاحب مال حرام و مقدار آن يا هيچ كدام معلوم نباشد، بايد خمس تمام مال را بدهد و بعد از دادن خمس ، بقيه مال حلال مى شود.
2- اگر مخلوط شود و انسان مقدار حرام را بداند، ولى صاحب آن را نشناسد بايد آن مقدار را به نيت صاحبش صدقه بدهد و احتياط واجب آن است كه از حاكم شرع هم اذن بگيرد.
3- اگر مخلوط شود و انسان مقدار حرام را نداند، ولى صاحبش را بشناسد، بايد يكديگر را راضى نمايند و چنانچه صاحب مال راضى نشود، درصورتى كه انسان بداند چيز معينى مال اوست و شك كند كه بيشتر از آن هم مال او هست يا نه ، بايد چيزى را كه يقين دارد مال اوست به او بدهد و احتياط مستحب آن است مقدار بيشترى را كه احتمال مى دهد مال اوست به او بدهد.
جواهر به دست آمده از غوّاصى
اگر كسى با غوّاصى و فرورفتن در دريا جواهرى به دست آورد چنانچه پس از كسر مخارجى كه براى بيرون آوردن آن شده قيمتش به 18 نخود طلا برسد، بايد خمس آن را بدهد.
غنيمت
به هر فايده اى كه به انسان مى رسد خواه به وسيله جنگ باشد يا غير آن ، غنيمت مى گويند، ولى منظور از آن در اينجا غنيمت جنگ است ، و آن يا در جنگ با كفار به دست مى آيد يا در هنگام دفاع از كيان اسلام و مسلمانان .
الف- غنيمت به دست آمده از جنگ با كفار، چند صورت دارد:
1- در جنگى كه با اذن امام معصوم (ع ) انجام شده به دست آمده باشد، خمس دارد.
2- در جنگى كه بدون اذن امام (ع ) انجام گرفته ، به دست آمده است :
O چنانچه درحال حضور امام و تمكن از اذن باشد، جزو انفال محسوب مى شود.
O در فرض غيبت امام (ع ) و عدم تمكن از اذن ، خمس آن واجب است .
ب غنيمت به دست آمده در هنگام دفاع ؛ اگر چه در زمان غيبت باشد خمس دارد.
غنيمت در حكومت اسلامى
غنايمى كه در زمان استقرار نظام اسلامى در جامعه مانند زمان حاضر و در هنگام دفاع به دست مى آيد اگر از قبيل آلات و ادوات جنگى باشد، مربوط به دولت اسلامى است و تصرف در غير آن ، اگر از چيزهاى مختصر مانند انگشتر، ساعت ، لباس و كفش باشد، اشكال ندارد و خمس آن واجب نيست ، ولى چنانچه از اشياى قابل توجه باشد، جهت تعيين تكليف بايد به مسؤ ولين مربوط مراجعه شود. اگر هم مسؤ ولين امر در دولت اسلامى مقررات ويژه اى در غنايم غيرآلات و ادوات جنگى وضع نموده باشند، بايد مراعات شود.
زمينى كه كافر ذمّى از مسلمانى خريدارى كند
اگر كافر ذمّى زمينى را از مسلمانى بخرد، بايد خمس آن را از همان زمين بدهد و اگر پول آن را هم بدهد، اشكال ندارد.
منبع : كتاب جهاد اقتصادي 1
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
كسى كه از اوّلِ تكليف خمس نداده
وظيفه كسى كه از اوّلِ تكليف خمس نداده ، اين است كه اگر از منافع كسب :
1- وسائل غير مورد نياز خريده و يك سال از خريد آن گذشته ، بايد خمس آن را بدهد.
2- وسائل مورد نياز و مطابق شاءن خود خريده :
الف اگر بداند آنها را در بين سالى كه فايده برده خريده ، لازم نيست خمس آنها را بدهد.
ب- اگر نداند كه در بين سال خريده ، يا بعد از تمام شدن سال ، بنابر احتياط واجب بايد با حاكم شرع مصالحه كند.
سؤ ال 1- افرادى هستند كه خمس بدهكار بوده و تاكنون نداده اند و حالا نمى توانند بدهند يا خيلى برايشان مشكل است ، تكليف چيست ؟
جواب بدهى را، گرچه به تدريج بايد ادا كنند و اگر تمكّن ندارند منتظر تمكّن شوند و بدون پرداخت بدهى برائت حاصل نمى شود.
سؤ ال 2- كسانى كه اصلاً خمس نداده و نمى دهند وظيفه همسايه و خانواده آنها چيست ؟
جواب با رعايت شرايط امر به معروف ، او را امر به معروف نمايند و مالى را كه علم دارند متعلّق خمس بوده و خمس آن را ادا نكرده نمى توانند تصرف كنند.
پيامدهاى ندادن خمس
1- عدم جواز تصرف در مال خمس نداده :
تا انسان خمس مال را ندهد نمى تواند در آن تصرف كند؛ يعنى غذايى كه در آن خمس باشد نمى تواند بخورد و با پولى كه خمس آن را نداده ، نمى تواند چيزى بخرد.
اگر با پولى كه خمس آن را نداده است ، خانه بخرد، تصرف او در آن خانه حرام و نماز خواندن در آن نيز باطل است .
2- بطلان معامله به مقدارى كه خمس نداده :
اگر با پول خمس نداده خريد و فروش كند15 آن معامله باطل است .
3- بطلان عبادت :
نماز خواندن روى فرشى كه متعلّق خمس يا زكات باشد، باطل است .
اگر با عين پولى كه خمس و زكات آن را نداده لباس بخرد، نماز خواندن در آن لباس باطل است .
اگر آبِ غسل ، مباح نباشد، غسل باطل است .
4- عدم حصول ملكيت :
اگر چيزى را كه خمس آن داده نشده ، به كسى ببخشد، 15 آن چيز مال او نمى شود.
مصرف خمس
خمس در درجه اوّل از آنِ خداست كه در نظام حكومتى الهى در اختيار مقام رسالت و امامت قرار مى گيرد و در زمان غيبت به ولىّ فقيه ، مجتهد جامع الشرايط، عالم باللّ ه و امين بر حلال و حرام الهى سپرده مى شود، تا در راه مصالح مسلمانان ، توسعه و ترويج فرهنگ و معارف اسلامى ، تبليغات ، ايجاد سازمانهاى دفاعى و غيره مصرف كند.
توضيح اينكه خمس به شش سهم تقسيم مى شود: سه سهم آن براى خداوند متعال ، پيامبر اكرم (ص )و امام (ع )است كه در حال حاضر به امام زمان (ع )اختصاص دارد و سه سهم ديگر براى يتيمان ، مساكين و در سفر درماندگان از ساداتى كه از طرف پدر به عبدالمطلب منتسب هستند، مى باشد.
از سه قسم اول به (سهم امام ) ياد مى شود كه در اين زمان بايد به مجتهد جامع الشرايط بدهند يا به مصرفى كه او اجازه مى دهد برسانند. از سه قسم دوم نيز به عنوان (سهم سادات ) ياد مى شود كه امر آن با حاكم است و بايد آن را به مجتهد جامع الشرايط تسليم كنند و يا با اذن او به سيد فقير، يا سيد يتيم يا به سيدى كه در سفر درمانده شده بدهند.
شرايط مستحقّان خمس
منظور از مستحقان خمس در اينجا ساداتى است كه مى توانبه آنها خمس داد.
شرايط استحقاق خمس عبارتند از:
1- ايمان
2- فقير بودن (در غير ابن سبيل )
3- واجب النفقه نبودن
4- متجاهر به گناه كبيره نبودن
5- صرف معصيت نكردن
6- سيّد بودن (يعنى از طرف پدر به عبدالمطلب برسد).
سؤ ال 1: عده اى از مقلّدان حضرت امام گمان كرده اند كه مى توانند خمس مال را به سادات محلّ كه فقيرند پرداخت نمايند؛ لذا خمس را به آنها مى دهند؛ بعضى مى گويند: بايد اين پولها از سيّد پس گرفته شود، آيا صحيح است يا خير؟
جواب لازم نيست پس بگيرند و با تعيين مقدار، تحصيل اجازه كنند.
سؤ ال 2- در يك محل ، سيّد فقيرى وجود دارد كه از روى حيا و عفاف ، ابراز فقر نمى كند و اگر هم بگويند خمس است ، قبول نمى كند، آيا مى شود از بابت هديه چيزى به او داد؟
جواب مى توانند خمس را به عنوان هديه به او بپردازند.
سؤ ال 3- آيا خمس و سهم امام را مى توان به حسابهايى كه به منظور كارهاى عام المنفعه اعلام شده است واريز نمود و در هر كار خير ديگرى مطابق دلخواه مصرف كرد؟
جواب بايد خمس و سهم امام را به مرجع تقليد يا وكيل مسلّم الوكاله او بدهند يا طبق اجازه ايشان مصرف شود.
منبع : كتاب احكام اقتصادي 1
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
(انفال ) جمع (نَفْل ) به معناى زياده و بخشش است و در اصطلاح فقه ، عبارت از اموال عمومى است كه به خاطر منصب امامت به امام معصوم (ع ) اختصاص دارد، همان طور كه به خاطر منصب رياست الهى پيامبر اكرم (ص ) به ايشان تعلّق داشت .
موارد انفال
اموالى كه جزو انفال شمرده مى شوند عبارتند از:
1- فَىْء؛ آنچه بدون لشكركشى و جنگ به دست مسلمانان افتاده است خواه زمين باشد يا غير آن .
2- زمين هاى موات (باير)؛ كه جز با احيا و آباد كردن قابل استفاده نيست . سرزمين هاى آبادى كه اهلش از آنجا كوچ كرده اند و آن سرزمين ها به خرابى گراييده و آبادانى خود را از دست داده اند به زمين هاى موات ملحق است .
3- سواحل درياها و رودخانه ها، بلكه هر زمين بى صاحبى .
4- جنگل ها، نيزارها و قلل كوه ها.
5- اموال پادشاهان .
6- غنايم برجسته و ارزشمند.
7- غنايم جنگى كه بدون اجازه امام (ع ) به دست آمده باشد.
8- ارث بدون وارث .
9- معادنى كه در زمين شخصى كسى نيست ، يا كسى آن را احيا نكرده است .
سرپرستى انفال
اصل عقلايى در ميان تمام دولت ها و ملّت ها با توجه به اختلاف نوع حكومت آنان اين است كه زمين هر كشورى در صورتى كه موات يا بى صاحب باشد و نيز جميع متعلقات آن از خشكى ، دريا و فضا در اختيار حكومت است و هيچ دولت ديگرى حق دست اندازى و تصرف در آن را ندارد، مگر با اجازه حكومت آن سرزمين ، بلكه مردم آن كشور نيز حق تصرفات عمده ، مانند احيا زمين را ندارند، مگر با اجازه حاكم .
در اسلام نيز چنين است . از اين رو، در اسلام سرپرستى اين امور به امامان معصوم (ع ) سپرده شده است و در زمان غيبت نيز به عهده نايب و جانشينان امام معصوم يعنى ولى فقيه است كه انفال را سرپرستى كند و او نسبت به آن ولايت دارد، همان گونه كه ولايت بيت المال مسلمين و ولايت انفال مربوط به مقام امامت است . بنابراين بدون اشكال فقيه هم در اين موارد كه مربوط به بيت المال مسلمين و يا سرزمين آنهاست حق ولايت و اجازه را دارد.
زكات
(زكات ) در لغت يعنى پاكيزگى و رشد و نموّ، و قول عرب ها كه مى گويند: ((زَكَا الزَّرْعُ)) به همين معناست و در شرع ، اسم صدقه واجب از مال است ؛ زيرا زكات دهندگان با پرداخت زكات نزد خداى سبحان پاك مى گردند و در زمره پاكان و پاك شدگان قرار مى گيرند، در قرآن مجيد مى خوانيم :
((خُذْ مِنْ اَمْو الِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكّيهِمْ بِه ا...))
از اموال آنها صدقه اى (به عنوان زكات ) بگير، تا به وسيله آن ، آنها را پاك سازى و پرورش دهى .
منبع : كتاب احكام اقتصادي 1
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
زكات از جمله ضروريات دين است و در اهميت آن همين بس كه در قرآن كريم به طور مكرّر به وجوب آن در رديف نماز تصريح شده است . در روايات معصومين (ع ) نيز نسبت به آن بسيار سفارش شده است و كسانى كه زكات مال خود را نمى پردازند بى دين شمرده شده اند.
فلسفه پرداخت زكات ريشه كنى فقر از جامعه اسلامى است و براستى اگر مسلمانان به اين دستور حيات بخش بخوبى عمل كنند در جامعه اسلامى فقيرى باقى نخواهد ماند. امام صادق (ع ) مى فرمايد:
((اِنَّما وُضِعَتِ الزَّكاةُ اخْتِباراً لِلاَْغْنِياءِ وَ مَعُونَةً لِلْفُقَراءِ، وَ لَوْ اَنَّ النّاسَ اَدَّوْا زَكاةَ اَمْو الِهِمْ ما بَقِىَ مُسْلِمٌ فَقيراً مُحْتاجاً...))
همانا زكات براى آزمايش ثروتمندان و كمك به فقيران مقرر شده است و اگر مردم زكات مال خود را بپردازند مسلمان تهيدست و نيازمندى باقى نخواهد ماند.
منبع : كتاب احكام اقتصادي 1
محور : انفاق ، خمس و زكات = جهاد اقتصادي
در روايات آمده است :
صدقه به هنگام شب ، غضب الهى را فرو مى نشاند و بسيارى از گناهان را محو مى گرداند و در روز قيامت ، حساب را آسان مى كند و صدقه روز، مال را پر بار و عمر را افزون مى كند و چيزى دشوارتر از صدقه بر شيطان نيست . صدقه به مستمندان پيش از اين كه به دست آنان برسد، به دست خداى تبارك و تعالى مى رسد.
شرايط صدقه
در تحقق صدقه ، افزون بر بلوغ ، عقل و محجور نبودن ، شرايط ذيل نيزضرورى است :
1- قصد قربت ؛
2- تمليك رايگان ؛
3- قبض و اقباض .
با شرايط فوق ، صدقه لازم مى شود و ديگر نمى توان آن را بازپس گرفت .
تذكر: صدقه ، نياز به صيغه اى مخصوص ندارد و همين كه مالك ، مال خود را در اختيار گيرنده بگذارد، كافى است .
مستحبّات صدقه
1- بهترين صدقه آن است كه پنهانى باشد، ولى براى ترغيب و تشويق ديگران يابراى دور كردن اتهام بى تفاوتى از خود، آشكار كردن صدقه نيكوست و پنهان كارى ترجيحى بر آن ندارد.
2- وساطت براى رسيدن صدقه به اهلش مستحب است و در خطبه اى از پيامبر اكرم (ص ) آمده است : (كسى كه صدقه ديگرى را به مسكين برساند، به اندازه صدقه دهنده پاداش دارد، گر چه شمار واسطه ها چهل هزار نفر باشد.)
مكروهات صدقه
1- خريدن و هديه گرفتن صدقه اى كه خود انسان به فقير داده و هر گونه تملّك آن ،جز ارث بردن ، كراهت شديد دارد.
2- رد كردن مستمندان هر چند احتمال بى نيازى شان برود، مكروه است .
3- تكدّى (گدايى ) در صورت بى نيازى ، بلكه در صورت نياز هم ، به شدت مكروه است ، بعضى نيز تكدّى درصورت بى نيازى را حرام دانسته اند.
منبع : كتاب احكام اقتصادي 1
محور : انفاق ، خمس و زكات
●احمد شعباني٭
چكيده:
اين مقاله در پي بيان مفهوم زكات و جايگاه و اهميت آن در دين مبين اسلام است و به بررسي نقش آن و نيز فلسفه وضع قانون زكات به عنوان يكي از اركان همه جانبه و در عين حال اقتصادي نماي اسلام ميپردازد.
تتبّع در آيات و سنت و بررسي آراي فقهي مربوط با تكيه بر فلسفه تشريع زكات, اين نظريه را محتمل ميسازد كه زكات در تأمين بودجه عمومي دولت اسلامي, قادر است نقشي بسيار قدرتمند داشته باشد و با استفاده از شئون حكومتي حاكم اسلامي در توسعه و احياناً تعميم بخشيدن اين منبع عظيم مالي و در عين حال دريافت اجباري و قانوني آن, بخش وسيعي از نيازمنديهاي جامعه اسلامي را برطرف سازد.
بررسي فرض تحديد موارد مشمول زكات به اقلام تسعه مشهور و نظريه تعميم موارد آن و نيز بررسي تقييد نقدين (درهم و دينار) به طلا و نقره مسكوك و تطبيق موضوعي آن بر انواع پولهاي رايج عصر حاضر و تعليق حكم زكات بر موضوع مطلق و كلي پول (بماهو پول) از جمله ديگر مباحث اين نوشتار را تشكيل دهد.
در خاتمه نيز تطبيق و مقايسه دو مقوله زكات و ماليات و جهات اشتراك و يا آثار متفاوت و متمايز آنها در وضع قوانين مالي-اقتصادي اسلام آورده ميشود كه در اين زمينه مبدأ و مبناي عدالت در چارچوب تعريفي مشخص لحاظ شده است.
...
ادامه مطلب
محور : انفاق ، خمس و زكات
محمدمهدي عسگري*
چكيده: فرضية اين تحقيق آن است كه زكات، متعلق به حاكم اسلامي است. پس از زمان حضرت رسول(r) و امير مؤمنان(ع)، متولي امر زكات ائمه(ع) بودند كه به دليل نداشتن حكومت، زكات ميبايستي با اجازة آنها ادا ميشد. در زمان غيبت، فقيه مأمون از اماميه از باب نيابت عامه، متصدي اين مسند است. در فقه شيعه. دو نظرية اساسي به چشم ميخورد:
1. وجوب اداي زكات به پيامبر(r)، امام(ع)، نواب امام و فقهاي مأمون: شيخ مفيد، ابوالصلاح، شيخ طوسي در تهذيب، صاحب دعائم الاسلام، صاحب جواهر و آقاي منتظري بر اين نظرند.
2. جواز تولي فرد در زمان غيبت: شيخ در خلاف، محقق، علامه و شيخ انصاري از طرفداران اين نظريهاند.
...
ادامه مطلب