.امروزه کارآفرینی بعنوان یک ضرورت والزام برای برون رفت از مسایل ومشکلات ایجادشده ونیزیک راهبرد اصولی درمواجهه با شرایط نوین ازسوی کشورها وملت ها انتخاب گردیده است .
از آن به سبک نوین زندگی کردن درهنگامه ی هزاره جدید وگیرودار عصر اطلاعات نام برده میشود.کارآفرینی به سبب برخورداری از ظرفیت ها ،قابلیت ها وتوانایی های افراد خلاق ،نوآور ومتعهد ی که مخاطرات ایجاد کسب وکار جدید ونوآورانه راتحمل می نمایند تامنشا تحول وتاثیرات مثبت درزندگی اقتصادی واجتماعی بشر گردند توانسته است جایگاه واقعی وشایسته خود را درملت های دنیا پیدا نماید به گونه ای که به یکی از نقاط قوت برای انسان امروز تبدیل گردیده است .
کارآفرینی رفتاری است که دراقدام نوآورانه افراد کارآفرین متجلی می گردد.مردان وزنانی که به عاملیت تغییر درسراسر زندگی اجتماعی بشرشهره گشتند ومعماران تاریخ وتمدن بشر لقب یافتند .
از مهم ترین مراحل کارآفرینی می توان به مرحله شروع آن اشاره نمود،مرحله دشواری که عدم آگاهی نسبت به اصول آن می توان ورود را برای بسیاری از کارآفرینان پر انگیزه دشوار ساخته وحتی در پاره ای ازموارد تفکر کارآفرینانه را درنطفه عقیم سازد .
برای موفق شدن در عرصه سراسر افتخار کار وتلاش که از شاهکارهای کارآفرینان است نیاز به طی مراحل وگام هایی است که دراین مقاله به آنها اشاره می گردد .امید که کارآفرینان جوان وعلاقه مند باتاسی ازآنها فرایند دشوار وپر فراز ونشیب کارآفرینی را به سلامت به انجام رسانده وازدستاوردهای گرانبار خود جامعه ایرانی را منتفع سازند .
گام اول : ارزیابی اولیه
آیا کارآفرینی برای شما مناسب است ؟ بدیهی است که شروع یک کسب و کار جدید ریسکهای زیادی را به همراه دارد که البته با برنامه ریزی میتوان شانس موفقیت را بالا برد. بنابراین بهترین نقطه شروع آن است که نقاط قوت و ضعف خود را بعنوان دارنده یک کسب و کار بشناسید .
آیا شخصیتی مستقل و خودجوش دارید؟ این را همیشه در نظر داشته باشید که در صورت شروع یک کسب و کار کوچک ، این خود شما هستید و نه شخص دیگر که باید تصمیم بگیرید که چگونه پروژهها ، برنامهها و زمان خود را مدیریت کنید .
تا چه حد با شخصیتهای متفاوت و افراد گوناگون میتوانید ارتباط برقرار کنید
صاحبان کسب و کار ناگزیرند که با افراد و اقشار مختلفی سرو کار داشته باشند. آیا شما میتوانید با مشتریان، تامینکنندگان، کارکنان و ... در جهت منافع کسب و کار خود ارتباط برقرار کنید .
تا چه حد قدرت تصمیمگیری دارید؟ صاحبان کسب و کار کوچک بایستی بطور مداوم ، به سرعت و در موقع بحرانی بتوانند مستقلا" تصمیمگیری کنند.- آیا شما استقامت فیزیکی و احساسی لازم برای اداره یک کسب و کار را دارید؟
مالکیت یک کسب و کار علاوه بر چالش و هیجان ، مستلزم فشارکاری زیاد ، ساعتهای کاری زیادی میباشد. آیا شما میتوانید 12 ساعت در روز و هفت روز در هفته را کار کنید؟
تا چه حد میتوانید برنامهریزی و سازماندهی کنید؟ تحقیقات نشان میدهد بسیاری از شکستها در صورت برنامهریزی صحیح ، به وجود نمی آمد .
آیا انگیزه لازم را برای تحمل سختی ها دارید؟ ممکن است شما در حین اداره یک کسب و کار احساس کنید که در برخی مواقع توانایی تحمل تمامی زحمات را به تنهایی ندارید و فقط داشتن انگیزه قوی است که میتواند در این مواقع سختی ، دلگرم و امیدوار سازد .
این کسب و کار چگونه خانواده شما را متاثر میسازد؟ سالهای اولیه شروع یک کسب و کار میتواند سختیهایی را برای خانواده و زندگی شخصی شما ایجاد کند. در عین حال ممکن است خانواده شما تا به سوددهی رسیدن کسب و کار ، دچار مشکلات و فشارهای مالی شوند .
بنابراین حمایت و یا عدم حمایت خانواده نقش مهمی در شروع و ایجاد یک کسب و کار دارد. این حقیقت دارد که دلایل زیادی برای عدم شروع یک کسب و کار کوچک و مستقل وجود دارد ، اما برای افرادی که واجد شرایط فوق هستند ، مزایای زیادی وجود دارد که قطعا " از ریسکهای آن بیشتر است. اینکه شما خادم و مخدوم خود میشوید !
زحمت و تلاش و ساعتهای کاری زیاد مستقیما" به نفع شماست و نه شخص دیگر !
امکان کسب درآمد و رشد ، محدودیت کمتری دارد. چالش و هیجان کار برای شما افزایش مییابد .
اداره یک کسب و کار مستقل امکان فراگیری زیادی را برای شما فراهم میآورد .
گام دوم : برنامه ریزی کسب و کار
شروع یک کسب و کار نیاز به انگیزه ، علاقه و استعداد دارد. همچنین نیاز به تحقیقات وسیع و برنامهریزی صحیح دارد. اطلاعات زیر برای تهیه طرح کسب و کار میتواند بسیار مؤثر واقع شود :
قبل از شروع به کار فهرستی از تمامی دلایلی که میخواهید بخاطر آنها وارد دنیای تجارت شوید ، تهیه کنید . مثلاً: شما میخواهید رئیس خود باشید. شما میخواهید استقلال مالی داشته باشید. شما میخواهید آزاد باشید. شما میخواهید آزادانه تمامی تواناییها و دانستههای خود را به کار ببرید .
سپس بایستی تعیین کنید که اصولا " چه کسب و کاری برای شما مناسب است. لذا این سؤالات را از خود بپرسید: من دوست دارم با وقت خود چه کاری انجام دهم؟ چه مهارتهای تکنیکی من تا به حال آموختهام؟
به نظر دیگران من در چه کارهایی مهارت دارم؟ من چقدروقت آزاد برای اداره یک کسب و کار موفق دارم؟
آیا من هیچ سرگرمی یا علاقهای که قابل تبدیل شدن به کسب و کار شدن را داشته باشند ، دارم؟
- پس از تعیین کسب و کار مناسب تحقیقات لازم را جهت پاسخ به سؤالات زیر به عمل آورید :
آیا ایده من کاربردی است و آیا نیازی را برآورده خواهد کرد؟ رقبای من چه کسانی خواهند بود؟
مزیت رقابتی شرکت من نسبت به شرکتهای موجود چیست؟ آیا من میتوانم خدمت بهتری ارائه دهم؟
آیا من میتوانم برای کسب و کار جدید خود تقاضا ایجاد کنم؟
آخرین مرحله قبل از تهیه طرح کسب و کار این است که چک لیست زیر را تهیه کنید و پاسخ دهید :
من علاقه به شروع چه کسب و کاری دارم؟ چه خدمتی یا کالایی قرار است ارائه دهم؟ در کجا قرار است این کار را انجام دهم؟ چه مهارت و تجربهای برای این کار دارم؟ ساختار قانونی شرکت من چگونه خواهد بود؟ ( سهامی عام، خاص و ... ) اسم کسب و کار چه چیزی باشد؟ چه امکانات و تجهیزاتی نیاز خواهم داشت؟ به چه تسهیلات و امکانات بیمهای نیاز خواهم داشت؟ پاسخ شما به تمامی سؤالات بالا شما را در طراحی یک کسب و کار کامل جامع یاری میکند .
گام سوم : تامین منابع مالی
یکی از کلیدهای اساسی موفقیت و پیشرفت در شروع کار ، جذب و تامین منابع مالی کافی برای راهاندازی یک کسب و کار کوچک است. اطلاعات زیر تکیه بر روشهای جمعآوری پول برای شرکتهای کوچک دارد .
همچنین شما را در تهیه درخواست وام یاری میدهد. منابع زیادی برای جمعآوری سرمایه وجود دارد. باید توجه داشته باشیم که قبل از تصمیمگیری ، تمامی منابع ممکن را جستجو کنیم :
پساندازهای شخصی
دوستان و افراد خانواده
بانکها و مؤسسات اعتباری
شرکتهای سرمایه گذاری مخاطره آمیز چگونه یک درخواست وام تهیه کنیم؟
مورد قبول واقع شدن درخواست شما بستگی به نحوه تنظیم درخواست شما دارد. بخاطر داشته باشید که وام دهندگان در کاری سرمایهگذاری میکنند که نسبت به بازگشت سرمایه خود مطمئن باشند . بنابراین یک درخواست وام خوب شامل اطلاعات زیر باید باشد: اطلاعات کلی راجع به شرکت :
نام و آدرس شرکت ، نام مدیر ، اعضای هیئت مدیره و ... دلیل نیاز به وام ،مورد مصرف وام و ضرورت آن . مبلغ دقیق موردنیاز برای رسیدن به اهداف مربوطه .
تاریخچه و طبیعت کار ، توضیح کامل در مورد نوع کار ، قدمت و کارکنان و داراییهای آن.اطلاعات کامل راجع به نحوه مالکیت و ساختار قانونی شرکت.نوشته کوتاهی راجع به مدیران ، سوابق ، تحصیلات ، تجربیات و مهارتهای آنان تهیه کنید.به وضوح محصول و یا خدمت شرکت خود و بازار آن را تشریح کنید .
بازار رقابت و رقبای خود را شناسایی کرده و مزیت رقابتی خود را بیان کنید. اطلاعاتی راجع به مشتریان و اینکه چگونه کسب و کار شما نیازهای آنها را برطرف میکند ، تهیه کنید.صورتهای مالی و سود و زیان 3 سال گذشته خود را ارائه کنید .
در صورت شروع یک کسب و کار جدید درآمدهای پیشبینی شده را ارائه کنید.اطلاعات مالی راجع به خود و سایر سهامداران عمده شرکت را بیان کنید. در آخر سوگندی مبنی بر تعهد نسبت به وام یاد کنید و امضاء نمائید .
وام دهندگان بر چه اساسی شما را میسنجند؟ وقتی وام دهندگان درخواست شما را بررسی میکنند شش فاکتور را مدنظر قرار میدهند که به شرح زیر میباشند :
6C مالی :
Character: شخصیت وام گیرنده و میزان تعهد اخلاقی وی مبنی بر بازگشت وام در زمان مقرر .
Capacity to pay: ظرفیت بازپرداخت وام گیرنده که بر اساس تجزیه و تحلیل و بررسی درخواست وام ، صورتهای مالی و سایر مدارک مالی وی تعیین میشود .
Capital: شامل مجموع کل بدهیها و داراییها میباشد که وام دهندگان ترجیح میدهند که نسبت بدهی به دارایی شرکتها حتیالمقدور کمتر باشد چرا که نشانگر پایداری مالی شرکت است .
Collateral: میزان وثیقه که هر چه بیشتر باشد و اختلاف آن با مبلغ وام داده شده کمتر ، اطمینان خاطر وام دهنده از بازپرداخت وام بیشتر خواهد بود .
Conditions: شرایط کلی اقتصادی ، جغرافیایی وسعت شرکت ...
Confidence: یک وام گیرنده موفق سعی میکند که اطمینان وام دهنده را از 5 مورد قبلی جلب کند و وی را به وام دادن ترغیب نماید .
ده راهکار مهم برای ایجاد یک کسب و کار :
قبل ازشروع تاآنجاکه ممکن است پول پس اندازکنید:دراغلب مواردمردم بدون هیچ پس اندازی وارد کسب وکارمی شوند .
بعضی باگرفتن وام ازبانکهایادوستانشان کارراشروع میکنند.اماآنهانمی دانندکه ممکن است ماه هایاسالهاطول بکشدتابه سوددهی برسند وهنگامی که وام دهنده بفهمدکه این کاربه اندازه کافی سودده نیست پولش راپس خواهدگرفت ویابرای دفعه بعد ازدادن وام خوداری می کند. راه درست این است که تاآنجا که ممکن میباشدهرچه بیشترپول موردنیاز راپس اندازکرد .
از بند کفش آغاز کنید: کوچک فکرکنید(باهزینه کم شروع کنید)اگرمی توانیدکارتان را بدون دفترکارانجام دهیدپس درآغازسعی کنیدجااجاره نکنید.تاوقتی که کاری نداریدکارمندی رااستخدام نکنید .
ازدارایی های شخصی خودمحافظت کنید:وقتی واردکسب وکارمی شوید،این شخص خودتان هست که مسئوول قروض بوجودآمده نظیروام ها،مالیات،پول مالکان وغیره می باشدلذا اگرازخودمحافظت نکنید،بستانکاران باحکم دادگاه می توانندبه سراغ دارایی های شخصی شمامانندماشین یاخانه بروند .
ببینیدکه چگونه می خواهیدپول دربیاورید:شمابایدبتوانیددرچندجمله بیان کنیدکه چگونه طرح کسب وکارتان سودمعقولی درپی خواهدداشت.تازه کارها لازم است بدانندکه چه هزینه هایی دارند،چقدر صرف خریداری کالامی شود،اجاره،پاداش کارکنان و...چقدراست؟آنگاه میتوان فهمیدکه چقدربایددرماه فروش داشته باشندوبه چه قیمتی بفروشندتااینکه آن هزینه هاراجبران کنندودرکنارآن سودکافی نیزایجادکنند .
یک طرح کسب وکارتهیه کنید،هرچندکه کوچک باشد:پیداکردن مقداری سودوایجادیک نقطه سربه سراولین گام دراین راه است .
دراکثرشرکت های کوچک،بخش های اصلی طرح تجاری،تجزیه وتحلیل نقطه سربه سر،پیش بینی سودوزیان وبرآوردگردش جریان نقدینگی هستند.بابرآوردگردش نقدینگی وسودوزیان شمامیتوانیدایده کسب وکارخودرا بهبودببخشید .
تهیه یک طرح تجاری به شما این اجازه را می دهد که تعیین کنید چه چیزهایی هزینه های شروع کار هستند و استراتژی بازار یابی شما چه هست. اگر محاسبات شما روی کاغذ درست نباشد،در دنیای واقعی نیز درست نخواهد بود .
6. یک حاشیه رقابتی پیدا کنید و آنرا ادامه دهید:درست کردن یک حاشیه رقابتی در ساختار کسب و کاربرای موفقیت دراز مدت خیلی اهمیت دارد.بعضی روشهایی که می توان این حاشیه هارابدست آوردعبارتنداز:بیشترازرقبای خودبدانید، محصولی راتولیدکنیدکه تقلیدازآن خیلی سخت یاغیرممکن باشد، تولید یاپخش آن راکاراترکنید،مکان بهتری راانتخاب نماییدویاخدمات بهتری به مشتریان بدهید .
ازاسرارکسب وکارتان محافظت کنید.اینهااطلاعات محرمانه ای هستندکه برای شمامزیت رقابتی دربازار ایجادمیکنند .
بایدکاری کنیدکه اطلاعات شمامحرمانه بمانند.مثلا اسنادراباکلمه"محرمانه"علامت بزنیدیابرای رایانه هارمزورودبگذارید .
عکس العمل سریع دربرابرخبرهای بدیکی دیگرازاین روشهاست.وقتی که می بینیدکسب وکارتان بامشکل مواجه شده است بایدبایک طرح جدیدبه سراغ آن بروید.مثلا محل دفترکارتان راتغییردهیدیامحصول وخدمات جدیدمعرفی کنیدویایک راه بهتربرای ارتباط بامشتری پیداکنید .
7. کلیه توافقنامه هارامستندومکتوب سازید:بعنوان یک قاعده شمابایدبرخی ازقراردادها وتوافقنامه هارامکتوب سازید مانند :
قراردادهای بیش از1سال، قراردادهای فروش به ارزش بیشتر ، قراردادهای مربوط به مالکیت حق کپی رایت،حتی اگرازنظرقانونی لازم نباشد،عاقلانه است که تقریباهمه چیزرامکتوب کنیدزیراکه توافقات شفاهی رابندرت میتوان اثبات کرد .
8. اشخاص شایسته رااستخدام کرده وبدرستی ازآنهانگهداری کنید:اولویت شمااین باشدکه کارکنان شایسته رااستخدام کنید .
یک کارمندقوی حداقل 2یا3برابریک شخص بامهارت معمولی میتواندارزش داشته باشد.برای ایجادیک نیروی کارثابت وشاد،نه تنهابایدباکارمندان بطورعادلانه رفتارکردبلکه بایدکسب وکارشمانیزلایق آنهاباشد.کارکنان بایدکارشان رادوست داشته باشند .
9. به وضعیت حقوقی کارکنانتان توجه کنید:هنگامی که کارگری رابصورت قراردادی اجیر می کنید مطمئن شوید که ازاونبایدمانند یک کارمندرسمی مالیات کسرشود .
10.صورتحساب ها ومالیات های خودراسرموعدبپردازید:دردنیای واقعی،به قول خودعمل کردن یک شهرت تلقی می شودویک دارایی مهم محسوب می گردد .
لذا یک راهبرد واستراتژی اساسی آن است که صورتحساب های خودراپیشاپیش وزودترازموعدبپردازیداین امرباعث کسب وجهه واعتبار برای شماخواهدگردید .
بیشترین اهمیت راپرداخت بموقع مالیات بردرآمدمی تواندداشته باشدمخصوصا سهمی راکه شمابعنوان مالیات تکلیفی ازفیش حقوقی کارکنان تان کسر می نمایید .
نویسنده : سید نبیاله حسینی
برگرفته از: سایتjobportal.ir
بطورکلی، دولت یکی از ارکان مهم تعیین کننده سرنوشت اقتصاد و سیاست استرالیا است. ولی با توجه به تعدد اقوام و فرهنگهای مختلف، استرالیاییها به دلایل متعددی دارای روحیه کارآفرینی بودهاندکه بخشی از آن مرهون مهاجر بودن مردم استرالیاست. اهم دلایل ارتقاء روحیهکارآفرینی بشرح زیر میباشند :
1) به دلیل خط مشی و سیاست مهاجرپذیری، جمعیت استرالیا در طول زمان در مسیر گرایشهای کارآفرینانه حرکت کرده است. روحیه فردگرایی و تمایل به پایداری قومیت و هویت گروههای مهاجر روحیه کارآفرینی را نیز ارتقاء داده است.2) با توجه به محیط باثبات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی استرالیا تمایل مهاجرین به ایجاد شرکت بیشتر میشودکه به نوبه خود میتواند به رشد اقتصاد ملی کمک کند.3) سیاست حمایتی دولت اکثراً بدنبال حفظ و حمایت از بخش صنایع کوچک بوده است. مواردی مانند تشویق، ساده کردن قوانین و مقررات، خدمات رایانهای دولت در زمینه مشاوره آموزش استرالیا را به سمت گسترش صنایع کوچک سوق داده است.4) مهاجرینی که وارد استرالیا میشوند میتوانند در آسیا، منطقه اقیانوس هند و اروپا نیز فعال باشند و خدمات خود را گستردهتر ساخته و اتحادیههای بیشتری تشکیل دهند. 5) در جامعه استرالیا، فردگرایی (استقلال طلبی) وکارآفرینی بعنوان یک هنجار پذیرفته شده است. بعلاوه، در فلسفه مدیریت استرالیا سطح تحمل خطر پذیری هم بالاست و مدارا با ابهام و عدم اطمینان قابل توجه است. به همین دلیل زمینه برای کارآفرینی نسبت به سایرکشورهای مشابه بسیار بالاست.بر این مبنا، سیاست دولت و رقابتیبودن در سطح بینالمللی، روحیه تاسیس شرکت را ترغیب نمود و اقدامات متعددی در این کشور صورت پذیرفت. از اینروست که استرالیاییها افراد نوآور وکارآفرینی هستند .
نقش موسسات کوچک
اصولاً یکی از بخشهای مورد توجه در مباحث کارآفرینی، بحث مدیریت صنایع کوچک است . در استرالیا صاحب نظران نسبت به اندازه موسسه کوچک نظراتی متفاوتی دارند . برای مثال موارد زیر قابل توجه است .
1) تعریف «ویلتشایر رپرت» از موسسه کوچک: موسسه کوچک، موسسهای است که در آن یک یا دو نفر تصمیمات مهم مدیریتی را اتخاذ میکنند و از هیچگونه کمک تخصصی هم استفاده نخواهندکرد و خود هم معلومات خاصی در زمینه این تصمیمات ندارند.2) تعریف اداره آمار استرالیا: موسسه دارای کارکنانکمتر از 20 نفر بدون توجه به نوع موسسه (اعم از صنعتی، خدماتی و...) موسسه کوچک به شمار میرود .
3) «بدال رپرت» در تعریف خود معتقد استکه سازمانیکه در بخش غیر تولیدی در حدود 20 نفر و در بخش تولید در حدود 100 نفرکارمند داشته باشد، موسسه کوچک تلقی میشود .
تعاریف فوق باعث شده است که دولت نیز در تعریف کارآفرینی دچار مشکل شده و بعضاً قوانین متضاد و ناهماهنگی را از تصویب بگذارند. به همین دلیل یکی از موارد مهم در تعریف صنایع کوچک ارایه تعریف صحیحی از آنهاستکه همگان بر آن توافق داشته باشند. برای استرالیا توجه به صنایع کوچک و صنعت از اهمیت حیاتی برخوردار است.نوآوری وکارایی در صنایع استرالیا بطورکلی مرهون دو امر حیاتی است: استفاده بیشتر و بهتر از تحقیق و توسعه و اطمینان از اینکه محصول جدید و ابتکاری و فناوری فرآیند تولید جزء لاینفک توسعه و تجدید ساختار است. فعالیت موفقیت آمیز به بهرهگیری صحیح و خردمندانه از ابداع و نوآوری، طراحی، تحقیق و توسعه و بهبود محصول بستگی دارد. رشد اقتصادی استرالیا مرهون تغییر ساختاری در این رابطه بودکه بر اثر آن توانست شرایط اولیه لازم را برای ایجاد و توسعه و گسترش صنایع نیرومند و نوآور فراهم نماید .
رشد صنعت نیازمند وجود ویژگیهای زیر است :
توانایی رقابت در صحنه بینالمللی-صادرات گرایی-توانایی ابتکار و نوآوری و خلاقیت - توانایی تطبیق با شرایط متغیر جهان-آماده و مجهز بودن برای بهرهجویی از فرصتهای بدست آمده در نتیجه توسعه فناوری برای نیل به اهداف فوق ،دولت توجه شایانی به صنایع نموده و در چارچوب سیاستهای حمایتی از آنها پشتیبانی نموده است. در هرکارگاه صنعتی در استرالیا بطور متوسط 37 شاغل وجود دارد و ارزش افزوده سالانه هر شاغل رقمی حدود 37500 دلار است و در بعضی صنایع بیشتر دارد .
بطورکلی، با توجه به افزایش تقاضا برای سطح زندگی بالاتر و نیاز به پیشرفت در فعالیتهای صادراتی، دولت در خصوص صنعت دو راه در پیش دارد: از یک سو در جستجوی سهمیهبندی و افزایش تولید وکارایی در صنایع حمایت شده قدیمی باشد و از سوی دیگر در جهت افزایش ارزش افزوده و فعالیت صنعتی، فناوری را توسعه دهد. بازسازی صنایع در استرالیا همیشه باکمک و یارانه دولت همراه بوده است و بعضی از صنایع هم آثار مثبتی ازکمک دریافت نمودهاند. علاوه بر آن، استرالیا طرحی وجود دارد بنام اعطایکمک برای تحقیق و توسعه صنعتی که براساس آن به آن دسته از شرکتهاکه در زمینه تحقیق و توسعه کارکنند 15 درصد تخفیف مالیاتی داده میشود.با توجه به مسائل فوق موسسات کوچک از اهمیت زیادی برخوردارند. اهم مواردیکه در اداره امور موسساتکوچک باید در نظر گرفته شوند و در محیط اقتصادی ـ سیاسی استرالیا از اهمیت بیشتری برخوردارند عبارتند از :
1) رویههای مدیریت و فرهنگهای محیط کاری:نوسان و آشفتگی فزاینده محیطی، مدیران موسسات کوچک استرالیا را تحت فشار قرار داده است به طوری که آنها مجبور به تعیین مسیر آینده خود در راستای رسیدن به اهداف سازمانی میباشند. بسیاری از موسسات کوچک بر نرخ پیشرفت یکسانی متکی هستندکه براساس برآورد رشد آینده در فروش آن را مشخص میکنند. در حالیکه در محیط فعلی موسسات زیادی بودهاندکه برآوردهایشان اشتباه از آب درآمده است. بهر حال، در استرالیا امروزه این روند وجود داردکه با توجه به رشد موسسات کوچک و افزایش تعداد آنها بیش از پیش باید بر شاخصها و روشهای آماری معتبر تاکید شود تا اینکه پیشبینیها صحیحتر باشد .
2) آموزش مهارتها:رشد شرکت مستلزم آموزش مهارتهای لازم برای مدیران و مالکان موسسات کوچک است. این آموزشها به اجرای رویههای برنامهریزی پیچیده ترکمک میکند. آموزش کارآفرین یک درکشورها ی مختلف به گونههای مختلفی صورت میگیرد .
3) توجه به محیط قانونی، رسمی و مجاز: عامل دیگریکه مدیران را در اداره سازمان یاری میدهد و یا اینکه امکان دارد آنها را محدود نماید محیط رسمی و قانونی است. در این محیط سازمانها باید تابع قوانین بوده و خود را با آن وفق دهند .
4) فرصتهای رودرروی موسساتکوچک:از آنجاکه استرالیا یککشور حاصل خیز و ثروتمند میباشد فرصتهای فعالیت خرد وکوچک هم در آن بیشتر است. در حال حاضر، منابع فرصتکلیدی از موارد زیر میتواند بدست آید :
الف ) اصلاح محیط کاری و شغل: محیطهای کاری استرالیا در معرض اصلاحات عمدهای قرار گرفته است. موسسات و شرکتهای دولتی عملیات خود را جهت داده و بر فعالیت غیرهستهای و فرعی کمتر تاکید دارند. دولت از این فرآیند برای نیل به اهداف راهبردی استفادهکرده است و خدمات را از طریق شبکهای از راهبردهای متفاوت ارایه میکند. از اینرو فرصت جدیدی برای موسسات بوجود آمده و موسسات باید بدنبال خلاءهایی می باشندکه در محیط ایجاد شده است . برای مثال، در حال حاضر بخاطر خدماتی شدن بسیاری از فعالیتها با اصلاحهای لازم در محیط شغلی، فرصتهای گرانبهایی میتواند در اختیار شرکتها قرار گیرد .
ب) سبک زندگی: چهره استرالیا در حال تغییر است . جمعیت استرالیای امروزه دارای طول عمر بیشتر بوده و افراد در سنین بالاتری بچهدار میشوند. آنها ساعات زیادی کار میکنند و در رفتار و عادات خرید خود احتیاط بیشتری به خرج میدهند. برای مثال، در طی 25 سال آینده نسبت افراد 65 ساله در جامعه دو برابر خواهد شد و مردم در ساعات بیشتریکارکرده و درآمد بیشتری کسب خواهند نمود .
ج) رفتار مصرف کننده: یک مشخصه بارز مصرف کنندگان استرالیایی مصرف سریع کالا و خدمات جدید است، بویژهکه مربوط به فنّاوریهای اطّلاعاتی و رایانه ای باشد .
د) گردشگری و تفریحات: یکی از فرصتهای موجود در استرالیا، گردشگری و صنعت گردشگری است.. امروزه گردشگری یکی از زمینههای فعالیت اقتصادی استکه در بخش خدمات میتواند مورد توجه زیادی قرار گیرد و درآمدهای زیادی را عایدکشور نماید .
5)کمک و حمایت مالی :
دولتهای ایالتی و مشترکالمنافع طرحها وکمکهای مالی متعددی مانند یارانه،کمکهای اعطایی بلاعوض و ضمانتهای وام را به صنایع کوچک ارایه میدهند. این کمکهای مالی برای موسسات استرالیا از ارزش خاصی برخوردار بوده و انگیزه اقدام به ایجاد موسسهکوچک را بیش از پیش میکند .
برای مثال، دولت استرالیا برای تجدید نظر در مقررات قانونی مربوط به سرمایهگذاری و تامین منابع مالی برنامه اصلاحات اقتصادی قوانین شرکتها را مطرح کردکه موجب تسهیل سرمایهگذاری، ایجاد اشتغال و ایجاد اعتماد متقابل در محیط تجاری میگردد . در این برنامه به تامین مالی بعنوان یکی از زمینههای اصلی و حیاتی برای شرکتهای کوچک و متوسط متوجه شده است .
ارتباط با موسسات کوچک
یکی از موانع مورد اشاره و مهم برای کارآفرینان استرالیا، مقررات پیچیده و موانع دست و پا گیر اداری است و بطورکلی، طبق نظر صاحبنظران وکارآفرینان و مدیران، بوروکراسی و دیوانسالاری یکی از موانع مهم بروز خلاقیت و ترویج روحیه کارآفرینی است. در این بخش به بررسی رابطه دولت و مقررات اداری با موسسات کوچک و اینکه آیا آنها باعث پیشرفت هستند یا مانع پیشرفت را مورد بررسی قرار میدهیم .
از سال 1990 تاکنون دولت استرالیا و موسسات بازرگانیکوچک روابط متقابل خود را تقویت نمودهاند و سالانه یک نشست ویژه بنام تشکیل میشودکه در آن دولت به بررسی معضلات و مشکلات شرکتهای کوچک و در صورت امکان به رفع آنها میپردازد. اخیراٌ گروه مشاوره موسسات کوچک نیز تشکیل شده است که رابطه دولت با موسسات را تسهیل میکند.بهر حال، آنچهکه از مباحث بالا بدست میآید این استکه در استرالیا دولت نقش مهمی را در ترغیب کارآفرینی و ارتقاء روحیه کارآفرینی ایفاء میکند. دولت با تشویق روحیه کارآفرینی و توجه به موسسات کوچک زمینههای خلاقیت، اشتغال و رفاه جامعه را فراهم میکند .
برنامه فرهنگ شرکتهایکوچک
در ماه مه 1999 دولت استرالیا در بودجه کشور، «برنامه فرهنگ شرکتهای کوچک» را مطرحکرد. هدف از این برنامه انتظار بهبود مهارت مدیران و ارایه خدمات برای رفع نیازهای مدیران و توسعه مهارتهای مدیران زن در موسسات کوچک بود.براساس این برنامه پروژههایی که دارای شرایط خاص بوده و یا در زمینه خاصی فعالیت کنند میتوانند از تامین مالی برنامه فرهنگ شرکتهای کوچک برخوردار شوند .
بطورکلی، پروژههایی که در سطح منطقهای اجرا شوند و یا بتوانند علاوه بر تامین مالی از ناحیه برنامه مزبور از جاهای دیگر هم تامین مالی شوند از تامین مالی این برنامه برخوردار خواهند بود .
پروژههاییکه خدمات توسعه مهارتهای مورد نیاز موسسات کوچک را فراهمکنند و بتوانند خدمات عملی و تجربی و بهبودگرا در جهت توسعه مهارتهای مدیریتی شرکتهای کوچک ارایه دهند، از تامین مالی این برنامه بهرهمند میشوند.بعلاوه، این برنامه طرحهای مربوط به نظارت بر پروژههای صنعتی را هم تحت پوشش خود میگیرد. در عین حال، چنانچه فعالیتهای یک شرکت در زمینههایی مانند آموزش کارکنان، امور زیربنایی، فعالیتهای تحقیقاتی، برگزاری سمینار، اعزام افراد به خارج ازکشور و تهیه گزارش باشد از تامین مالی برنامه محروم میماند .
آموزش کارآفرینی
در استرالیا بطورکلی آموزش و پرورش و نیروی انسانی بر عهده دولت فدرال بوده و برای افراد 6 تا 15 ساله اجباری و رایگان است. آموزش ابتدایی معمولاً از سن 6 سالگی آغاز میشود و شش ساله هم ادامه دارد. آموزش متوسطه از سن دوازده سالگی شروع شده و 5 ساله به طول میانجامد میزان ثبت نام در سطح دبیرستان 82 درصد است .
مدارس در این کشور به دو شکل دولتی و غیردولتی وجود دارند .
بطورکلی نیرویکار استرالیا با پنج چالش عمده مواجه است :
توسعه یک فرهنگ شرکتی مثبت از طریق آموزش و پرورش-ارتقاء آموزشهای حرفهای-بهرهبرداری از استعدادهای درخشان-دستیابی به بهترین رویههای توسعه مدیریت-اصلاح آموزش مدیریت
بطورکلی، در استرالیا وزارت آموزش و پرورش فنی و حرفهای بزرگترین آموزش دهنده مدیریت وکارآفرینی در استرالیاست و براساس توصیههای زیر عمل میکند :
ارتقاء ظرفیت TAFE برای ارایه دروس مدیریت و ایجاد مشوقهایی برای بهبودکیفیت-اعطای گواهینامه صلاحیت بهکارآموزان و مشاورین شرکتهای کوچک-ایجاد نشستهای حضوری و ارایه کمکهای مالی
استفاده از وسایلکمک آموزشی پیشرفته جهت آموزش و استفاده از فنّاوریهای اطّلاعاتی برای مبادله
اطلاعات در سطح سازمانی و فراسازمانی
بطورکلی حیطه فعالیت TAFE مربوط به بهبود موارد زیر برای مدیران است :
مهارتهای انسانی-مهارتهای رهبری-مهارتهای راهبردی-گرایش بینالمللی کارآفرینی
گسترش تخصصهای حرفهای-مرتبط کردن مهارتها با سازمان-استفاده از منابع متفاوت
علاوه بر آموزشهای رسمیکه به مدیران صنایع ارایه میشود، برگزاری سمینارها هم در این رابطه قابل ذکر است. برای مثال، دولت استرالیا در سال 1998 نشستی متشکل از 110 هیئت اعزامی از موسسات کوچک تشکیل دادکه مسائل زیر بطور مفصل در آنها بررسی شد: اصلاح ساختار مالیات، مسائل مربوط بهکاغذ بازی و موانع اداری، گردشگری، توسعه مهارتهای مدیران موسسات کوچک، مقررات صادرات برای موسسات کوچک، خطمشیها و سیاستهای دولت و مسائل منطقهای .
علاوه بر این، دولت استرالیا علاوه بر آموزش زمینه لازم را برای تحقیق هم فراهم میکند. دولت منافعالمشترک «برنامه تحقیقات موسسات کوچک» را برای ایجاد یک پایگاه آماری جامع قابل اعتماد و دراز مدت راجع به موسسات کوچک ایجاد نمود. این اطّلاعات به موسسات کمک میکندکه در فعالیتهای الگو برداری خود موفق این اطّلاعات و تجزیه و تحلیل آنها منجر به شناخت بهتر مسائل سیاستگذاری شرکتها خواهد شد. یکی از اهداف اصلی این برنامه انجام تحقیقات مقطعی یا طولی راجع به عملکرد موسسات میباشد .
برگرفته از: ساز وکار مدیریت توسعه کارآفرینی
در سیر تکاملی طبیعی جوامع، دانشگاهها و صنایع از رشد قابل توجهی برخوردار شده اند بهنحوی که امروزه به جرئت میتوان گفت بخش اعظم سرمایههای جوامع اعم از نیروی انسانی و منابع مالی در این دو بخش متمرکز شده است. با پیشرفت روزافزون علوم و صنایع فاصله این دو نهاد پایهای جوامع نیز روز به روز بیشتر می شود. کاهش فاصله علم و صنعت از یک سو و کاستن از هزینههای تحقیقات مربوط به تجاریسازی از سوی دیگر، جوامع بشری را در دهه اخیر به سوی استفاده از ابزارهای جدیدی به نام انکوباتورها سوق داده است. در این مقاله سعی بر آن است تا با بیان مفاهیم انکوباتورها، سیر تکاملی آنها، کارکردها و انواع آن به بررسی نقش فزاینده آنها در نظام آموزشی ایران، عملکردشان در تجاریسازی یافته های تحقیقاتی با فرایند از آزمایشگاه تا بازار، کمک به فارغالتحصیلان دانشگاهی برای ورود به بازار کار و رفع معضل اشتغال بپردازیم .
یکی از مکانیسمهایی که برای بیش از دو دهه بهمنظور پرورش سازمانهای کوچک و کمک به رشد کارآفرینی در کشورهای توسعهیافته و اخیراً در حال توسعه به کار گرفته شده، پیادهسازی انکوباتورها است. کسب و کارهای جدید از شرکتهای نوپایی آغاز میشوند که خدمات و کالاهای جدیدی را به بازار رقابتی عرضه میکنند و با نام بنگاههای کوچک و متوسط شناخته میشوند. امروزه نقش بنگاههای کوچک و متوسط در رشد و توسعه کشورها در سراسر جهان شناخته شده است و در نتایج مطالعات، تحقیقات و گزارشهای رسانههای گوناگون بر آن تأکید میشود. از طرف دیگر، کارآفرینی و حمایت از کارآفرینان، مبحثی است که در ارتباط تنگاتنگ با بنگاههای کوچک و متوسط مطرح میشود. ارتباط کارآفرینی با بنگاههای کوچک و متوسط، مسائل دیگری مانند توسعه و اشتغالزایی را تحتالشعاع قرار میدهد، بنگاههای کوچک و متوسط در سلامت اقتصادی هر کشوری نقش حیاتی ایفا کرده و حمایت از آنها از اهمیت بسیاری برخوردار است[8]. ۲
۱ -شکل گیری انکوباتورها
۲ -خدمات انکوباتورها
۳ -طبقه بندی انکوباتورها
۵ -فرآوری تجاری
۶ -چرخه حیات سازمان ها
- ۷تاثیر انکوباتورها بر تجاری سازی
۸ -راهکارهای حمایتی دولت از انکوباتورها
انکوباتور چیست؟
انکوباتور از نظر لغوی، نام دستگاهی است که گرمای لازم را برای تبدیل تخم به جوجه فرآهم آورده و نوزادانی را که زودتر از موعد مقرر به دنیا آمدهاند، به رشد لازم میرساند. حال در اینجا این پرسش مطرح میشود که با توجه به این تعریف، انکوباتور چه ارتباطی با تجارت و کسب و کار میتواند داشته باشد؟ به طور معمول وقتی پرسیده میشود که یک انکوباتور تجاری- صنعتی چیست؟، باید گفت اتفاقی که برای بچهها یا تخممرغها در یک دستگاه انکوباتور میافتد، در یک انکوباتور تجاری برای ایدهها و فکرهای کارآفرینانه رخ میدهد. یک انکوباتور یا مرکز رشد مجموعهای متشکل از یک یا چند ساختمان است که واحدهای تحقیقاتی نوپا نظیر هستههای تحقیقاتی دانشگاهی، شرکتهای تحقیقاتی خصوصی و مراکز تحقیق و توسعه صنایع و سازمانهای اجرایی بهصورت موقت در آن مستقر و از خدمات پشتیبانی دایر شده در این مرکز، بهرهمند میشوند. هر انکوباتور متشکل از چند واحد تجاری کوچک (عمدتاً بین 10 تا 50 واحد) است که این واحدها :
! به طور معمول از یک فضای مشترک استفاده میکنند؛
! خدمات و امکانات ارائه شده با اجاره بهای اندک و قابل تغییر در اختیار کارآفرینان قرار میگیرند؛
! سرویس مشاورهای و آموزشی کامل و در محل به صورت رایگان و با هزینه بسیار اندک در اختیار آنهاست؛
! فضای کلی انکوباتورها بر تحقیق، نوآوری و افزایش قدرت رقابت در صنایع تکیه دارد؛
! انکوباتورها مشوق شکلگیری و تجاریکردن ایدههای خلاق و نوآور هستند؛
! بخشهای دولتی (دانشگاهی و صنعتی) و خصوصی در ساماندهی و مدیریت انکوباتورها حضور دارند[10 ].
باتوجه به تعریف کارآفرینی که عبارت است از «انجام هر فعالیتی که به آفرینش کار و ایجاد ارزش افزوده در سرمایه یا تولید و عرضه هر گونه کالا یا خدمات جدید منجر شود.» شرکتهای کارآفرین نیز خدمت جدیدی اعم از کالا، خدمات یا محصول را عرضه می کنند. این شرکتها زمانی از این طریق در بازار ایجاد اشتغال و ارزش افزوده میکنند، که هیچ یک از شرکتهای موجود چنین ارزشی را ایجاد نکرده باشند .
اما آیا سازمان کارآفرین در بدو ورود خود به بازار رقابتی توانایی پایداری و نیز معرفی محصول خود را دارد؟ مراکز رشد یا انکوباتورها ابزاری مناسب برای جذب کارآفرینان محسوب میشوند. این مراکز دارای ساختاری منعطف بوده که خدمات موردنیاز کسب و کارهای کوچک را در یک فضای پویا در طول سالهای ابتدایی حیات آنها تأمین میکنند و با در اختیار قرار دادن امکانات و خدمات مورد نیاز، هزینههای اولیه برای ایجاد یک حرفه را کاهش داده و با ارائه مشاورههای مدیریتی و حقوقی ضعف شرکتها را جبران میکنند . به عبارت دیگر، هدف اصلی مراکز رشد کمک به ایجاد شرکتها و مؤسسات توسط افراد نوآور و کارآفرین است به نحوی که بتوانند با ریسک کمتر به موفقیت دستیافته و در بازار آزاد و بین المللی به رقابت بپردازند[5],[7 ].
بقیه در ادامه مطلب ...
شکل گیری انکوباتورها
مروری بر روند شکلگیری مراکز رشد تجاری در کشورهای مختلف در طول زمان نشاندهنده تغییراتی قابل ملاحظه با گذر زمان در مراکز رشد است(شکل1). با این حال مفهوم رشد صنعتی سابقهای 30 ساله دارد که نقطه آغاز آن انگلستان است[1],[7 ].
در دهه 1970 که آن را میتوان دوران شکلگیری مراکز رشد نامید، مراکزی مانند آژانسها، انجمنها، شهرکهای صنعتی و کارگاههای آموزشی، از توسعه شرکتها حمایت میکردند. با گذشت زمان مراکز رشد همراه با پیشرفتها و اصلاحات پیدرپی در اروپا گسترش یافت و در دهه 80 با پیدایش مراکز تجاری و پارکهای علمی، آنها نیز به جمع مجموعه مراکز حمایتکننده پیوستند. باتوجه به کارکرد این مراکز در اواخر دهه 80، رفته رفته ایده مراکز رشد شکل گرفت . در حال حاضر نزدیک به 400 مرکز در آمریکای شمالی در حال فعالیت بوده که 65 درصد آنها عمری کمتر از پنج سال دارند. در سال1980 اولین انکوباتور در کانادا تأسیس گردید و در حال حاضر 25 مرکز رشد در کانادا در حال فعالیت هستند .
خدمات انکوباتورها
هریک از انواع مختلف انکوباتورها اهدافی را به صورت مشترک دنبال می کنند. هدف اصلی همه انکوباتورها افزایش شانس موفقیت مؤسسات کارآفرین نوپاست. از جمله حمایتهای مهم انکوباتورها، ایجاد ساختمانها و ارائه خدماتی است که در جهت برآورده کردن نیازها تنظیم گشتهاند. پارهای از این خدمات در (شکل2) نشان داده شدهاند .
مراکز رشد در عمل بستر توسعه بنگاههای کوچک و متوسط از طریق کارآفرینان که مهمترین ابزار توسعه فناوری و اقتصادی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه به حساب میآید را فراهم میکنند. زمانی که شرکت در انکوباتور سپری میکند، کارفرمایان مدیریت مورد نیاز، مهارتها و فنون تجاری را خلق کرده و آنها را گسترش میدهند. بررسی تجربه کشورهایی از قبیل چین، کره جنوبی و مالزی نشان داده است که پارکهای علمی و مراکز رشد در ایجاد واحدهای کوچک و متوسط اقتصادی و نهایتا توسعه اقتصادی این کشورها بسیار موثر بودهاند[1]. یک انکوباتور با قراردادن تجربه، مهارت و سرمایه در دسترس شرکتهای کارآفرین، آنها را در وضعیت بهتری قرار داده و از شکستی که 80 درصد شرکتهای کوچک را در پنج سال اول فعالیتشان تهدید میکند، جلوگیری به عمل میآورد[2 ].
طبقه بندی انکوباتورها
انکوباتورها را میتوان به دستههای زیر تقسیمبندی کرد .
-1 انکوباتورهای صنعتی: این گروه از انکوباتورها توسط نهادهای دولتی و مؤسسات غیرانتفاعی حمایت میشوند و هدف آنها ایجاد کار از طریق حمایت از کارفرمایان است. این انکوباتورها اغلب در ساختمانهای بازسازی شده، کارخانههای متروکه، انبارها، مدارس، ساختمان ادارهها و سایر فضاهایی که مورد استفاده قرار نمیگیرند، راهاندازی میشوند .
-2 انکوباتورهای دانشگاهی: این نوع انکوباتورها بهمنظور تجاریکردن دانش فنی، فناوری و مالکیت معنوی ایجاد شده و از طریق فعالیتهای پژوهشی دانشگاهها به وجود آمدهاند انکوباتورهای دانشگاهی تسهیلاتی همچون آزمایشگاهها، کتابخانهها و همچنین تخصص و مشاوره دانشجویان و اعضای هیئت علمی را به شرکتهای نوپای عضو خود ارائه میکنند. بعضی از این انکوباتورها به طور مستقیم بهوسیله دانشگاهها حمایت میشوند، اما اغلب دارای شرکایی از دیگر سرمایهگذاران و نقشآفرینان در این زمینه هستند[12 ].
-3 انکوباتورهای مجازی : انکوباتورهای مجازی فاقد جا یا مکان خاصی هستند و خدمات و تسهیلات دیگری غیر از فضای کاری را به شرکتهای عضو خود عرضه میکنند. عمدهترین قسمت این گروه را انکوباتورهای اینترنتی تشکیل میدهند. این گروه موسوم به شتابدهندههای تجاری دارای ویژگیهای خاص خود هستند. از جمله اینکه دورهفراوری تجاری آنها کوتاهتر، نتایج کار آنها بهسادگی قابل سنجش و اندازهگیری نیست[8 ].
-4 انکوباتورهای بینالمللی: به طور معمول این طبقه از انکوباتورها دارای مجموعه کاملی از سرویسهای پشتیبانی برای پیشرفت فعالیتهای تجاری هستند و تمرکز آنها بیشتر بر روی صادرات است . این انکوباتورها با دانشگاهها، مراکز تحقیقاتی، سرمایهگذاران داخلی و بینالمللی در ارتباطند. یکی از ویژگیهای منحصر به فرد این گروه، ایجاد شبکهای از انکوباتورها در محدوده مربوط به خود است. این شبکهها توان و ظرفیت انکوباتورهای بینالمللی را از طریق به اشتراک گذاردن منابع و اطلاعات به مقدار قابل توجهی افزایش میدهند[9],[7 ].
فراوری تجاری
فراوری تجاری را از دیدگاههای متفاوتی میتوان تعریف کرد. انجمن ملی فرآوری تجاری آمریکا (NBIA) ، این تعریف را ارائه میدهد: «فرآوری تجاری روندی است که تولد و رشد شرکتهای جدید را از طریق تأمین کارآفرینان با ابزارهایی تسریع می کند که برای موفقیت در سرمایهگذاری خود به آن احتیاج دارند. فراوری تجاری صرفهجویی اقتصادی، تجاریسازی فناوریهای نو و اشتغالزایی را در پی دارد و مولد ثروت و سرمایه است .»
به بیان دیگر، فرآوری تجاری، محصول یک انکوباتور است که بین منابع و اهداف از طریق انکوباتورها ارتباط برقرار میکند. (شکل 3 )
شاخصه اصلی یک انکوباتور، ارائه خدمات تخصصی و مشاورهای تجاری در محل انکوباتور است. بدون این ویژگی انکوباتورها تفاوتی با فضاهایکاری مدیریتشده که از مدتها پیشدر اروپا و آمریکا وجود داشتهاند نخواهند داشت. به این ترتیب، ویژگی اصلی یک انکوباتور که شاید رمز موفقیت آن نیز باشد، «در محل» بودن خدمات مشاورهای آن است[6 ].
چرخه حیات سازمانها
وقتی یک کسب و کار شرایط لازم برای قرارگیری در ساختار یک انکوباتور را کسب کرد، قراردادی میان تیم کارآفرین و انکوباتور بسته خواهد شد. در این قرارداد نحوه پرداخت اجاره در طول دوره فرآوری تجاری و تعهدات خروج از آن پس از اتمام دوره بطور کامل مشخص میگردد. شیوه پرداخت اجاره برای فضای کاری و سایر خدمات انکوباتور به گونهای است که تیم کارآفرین بتواند با پیشرفت کار خود آن را افزایش دهد. دورههای افزایش اجاره معمولاً شش ماه به شش ماه تعیین میشوند. نرخ اجاره در شش ماه اول بطور معمول 20درصد نرخ بازار خواهد بود که این مقدار بسته به میزان امکانات مالی انکوباتور و شرایط مالی منطقه تغییر میکند. افزایش اجاره به شکلی است که بعد از اتمام دورهی تعیین شدهفراوری تجاری، نرخ اجاره از عرف معمول بازار منطقه بیشتر خواهد شد[7 ]. مقدار افزایش اجاره در یک دوره سه ساله معمولاً هر شش ماه 20 درصد میباشد و باتوجه به تعداد شغلهای ایجاد شده، کارآفرین میتواند از تخفیفهای تعیین شده نیز استفاده نماید. به این ترتیب بعد از پایان دوره فراوری تجاری تیم خود به خود از سیستم خارج خواهد شد. البته گفتنی است که روشهای دیگری نیز برای بازپرداخت هزینهها توسط تیمهای کارآفرین وجود دارد .
تاثیر انکوباتورها بر تجاری سازی ایدهها
بسیاری از انواع انکوباتورها بهخصوص انکوباتورهای فناوری تحت نظارت یا متعلق به دانشگاهها و مراکز آکادمیک هستند. ارتباط انکوباتورها با دانشگاهها از سه جنبه قابل بررسی است :
-1 تجاری سازی یافته های تحقیقاتی با فرایند از آزمایشگاه تا بازار: بسیاری از یافتههای علمی- پژوهشی در دانشگاهها، قابلیت پیادهسازی در صنعت و ورود به بازار را دارند، ولی با وجود بوروکراسی انعطافناپذیر موجود برای پیادهسازی یک طرح تجاری- تحقیقاتی در مراکز علمی یا دولتی اغلب کارآفرینان و محققان از انجام و پیادهسازی طرح و ایده خود دلسرد گشته و در نتیجه جذب فعالیتهای حاشیهای میگردند . انکوباتورها و خصوصا انکوباتورهای فناوری که در ارتباط مستقیم با مراکز آکادمیک هستند، خلاء روند تجاریسازی نوآوریهای فناورانه را پر کرده و زمینه راهاندازی شرکتهایی را به وجود میآورند که مالکان آنها در بسیاری اوقات محققان و دانشگاهیان هستند. به این فرایند تجاریسازی یافتههای پژوهشی به اصطلاح «از آزمایشگاه تا بازار» گفته میشود[12 ].
-2 کمک به فارغالتحصیلان دانشگاهی برای ورود به بازار کار: به دلیل جایگاه و نقش ویژه کارآفرینان در روند توسعه و رشد اقتصادی، بسیاری از دولتها و کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه تلاش میکنند با بهرهبرداری امکانات و دستاوردهای تحقیقاتی، شمار بیشتری از افراد جامعه که دارای ویژگیهای کارآفرینی و خلاقیت هستند را به آموزش در جهت کارآفرینی و فعالیتهای کارآفرینانه تشویق کنند. کارآفرینان با مهارتی که در تشخیص فرصتها و موقعیتها و ایجاد حرکت در جهت توسعه این موقعیتها دارند، پیشگامان حقیقی تغییر در اقتصاد و تحولات اجتماعی محسوب میشوند. از طرفی آموزش و پرورش آکادمیک امروزی از مرز فارغالتحصیل شدن فراتر میرود. با این دید دانشگاه امر حمایت و پرورش دانشجویان را حتی پس از فارغالتحصیلی دنبال میکند و فارغالتحصیلان را باتوجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی به بازارکار هدایت میکنند[3]. انکوباتورهای وابسته به دانشگاهها، ابزارهای رسیدن به این هدف محسوب میشوند. به این ترتیب دانشگاهها به وسیله ابزاری به نام انکوباتور، فارغالتحصیلانی که شرایط تعیین شده را دارا باشند، تحت پوشش قرار میدهند تا در محیطی با ریسک کمتر به بازار رقابتی بپیوندند .
-3 رفع معضل اشتغال: مسئله ایجاد فرصتهای شغلی و اشتغالزایی در دستور کار همه کشورها، سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن قرار دارد و به یک مسئله جهانی تبدیل شده است. سازمان ملل طی اعلامیهای اعلام کرده است بیش از یک میلیارد نفر در دهه آینده وارد سنین کار خواهند شد. همچنین سازمان بینالمللی کار، بانک جهانی را متولی ایجاد فرصتهای شغلی جدید در جهان معرفی کرده است. در ایران طی 10 سال آینده بیش از 10 میلیون نفر وارد بازار کار خواهند شد. پس چه باید کرد تا معضل بیکاری به بحران بیکاری تبدیل نشود؟
باتوجه به روند رو به رشد و همه جانبه بیکاری در سالهای اخیر، ضرورت رویارویی با این معضل از طریق ایجاد فرصتهای شغلی جدید، در رأس برنامههای دولت قرار گرفته و مورد توجه بالاترین مقامات اجرایی کشور است. اما آنچه مسلم است و باید بیش از هر اقدام اقتصادی- اجتماعی دیگری مورد توجه جدی مسئولان و کارگزاران اداره امور کشور قرار گیرد، اقدام در پذیرش، چگونگی یافتن و اعمال روشهای کارا برای ایجاد فرصتهای شغلی جدید و تغییر جهتگیری دانشگاهها به سوی عملی کردن علم و نتایج تحقیقات است (شکل4 ).
همان طورکه گفته شد یکی از خروجیهای انکوباتورها ایجاد فرصتهای شغلی است که از این منظر برای کشور ما بسیار حائز اهمیت است. سیاستهای تصمیمگیری اخیر دولت، انکوباتورها و مراکز رشد را بهعنوان راهبردی برای مواجهه با مسئله اشتغال مطرح کرده است[11 ].
حال با مطالعه موردی دانشگاه توونته- هلند نقش انکوباتورها در توسعه کارآفرینی و اشتغال زایی را بررسی دقیقتری میکنیم، «توونته» با نیم میلیون جمعیت در شرقیترین قسمت هلند و در نزدیکی مرکز آلمان واقع شده است. در دهه 60و70، حدود چهار هزار شغل در این منطقه از بین رفت. از آنجایی که این منطقه دارای اقتصاد تکقطبی مبتنی بر صنعت نساجی بود، این حادثه تأثیر مخرب چشمگیری در اقتصاد منطقه گذاشت. باتوجه به رکود اقتصادی منطقهای دانشگاه تصمیم گرفت ضمن همکاری با شرکتهای مختلف فعالیت خود را بر روی بنگاههای کوچک و متوسط متمرکز کند .
در سال 1985، پروژهای با هدف ایجاد 15 شرکت جدید در سال، با پشتیبانی دانشگاه آغاز به کار کرد. این پروژه که به TOP موسوم بود، به فارغالتحصیلان دانشگاه «توونته» یا دانشگاههای دیگر و نیز افرادی که شغل خود را در صنعت از دست داده بودند کمک کرد تا کسب و کار جدیدی را راهاندازی کنند. این افراد قادر بودند در صورت تمایل به فعالیت در آزمایشگاهها و کارگاهها و استفاده از امکانات آنها، بهمنظور کار بر روی ایدهها، خدمات، بستههای نرمافزاری و هرآنچه که مایل به تجاریکردن آن بودند، بپردازند. زمانیکه آنها صاحب یک شرکت مبتنی بر تحقیقات تجاری بودند، به وسیله مشاورانی که اعتبار خود را از دانشگاهها یا بیرون از آن کسب کرده بودند به بازار معرفی میشدند .
نتیجه این کار تا کنون ایجاد 180 شرکت جدید با نرخ بقای قابل توجه 80 درصد بوده است. به علاوه 1500 شغل به طور مستقیم و 500 شغل به طور غیرمستقیم به وجود آمده است. ورود افراد به دانشگاهها و کارگاهها و آزمایشگاههای آن که تمایل به راهاندازی شرکتهای جدید داشتند اوضاع سرمایهگذاران داخلی را در منطقه «توونته» بهبود بخشید. این روش در زمینه انتقال دانش فنی و فناوری به بازار کار، به بهترین شکل نتیجه داد و رشد شرکتهایی که بدینگونه تأسیس شدهاند منافع مالی بسیاری را بهصورت متقابل عاید این دانشگاه ساخته است .
راهکارهای حمایتی دولت از انکوباتورها
کارآفرینی به عنوان عامل اصلی خلق کسب و کار جدید توسط افراد یا تیمهای کوچک محسوب شده و فرایندی هدفمند و خلاق برای سودآوری از طریق ایجاد یک شرکت یا سازمان مستقل و رقابت سازمانهای فعلی به شمار میآید. بنابراین، کارآفرین فردی است که منافع لازم برای شروع یا رشد کسب و کاری را بسیج کرده و تلاش او به ایجاد و اداره یک سازمان اقتصادی کوچک یا متوسط منجر میشود. این سازمان جدید سطح رقابت را در بین همنوعان خود بالا برده و شرکتهای موجود را به مبارزه میطلبد. به این ترتیب کارآفرینان را باید سرچشمه تولد و بقای بنگاههای کوچک و متوسط دانست. صنایع کوچک و متوسط، در بیشتر ساختارهای اقتصاد جهانی، به ویژه ساختارهای کشورهای پیشرفته و صنعتی جهان از اهمیت بالایی برخوردار است. در کشورهای در حال توسعه بیش از 90 درصد سازمانها و واحدهای صنعتی در طبقه صنایع کوچک و متوسط قرار دارند، به گونهای که حدود 75 درصد از تولید ناخالص داخلی آنها توسط بنگاههای کوچک و متوسط شکل میگیرد و این در حالی است که در سایر نقاط جهان این سهم 50 درصد است. به طورکلی، واحدهای کوچک و متوسط نقش مهمی را در اقتصاد و زندگی اجتماعی جوامع امروزی، بهویژه کشورهای در حال توسعه ایفا کرده و تأثیر فراوانی در ایجاد کار در بخشهای غیرکشاورزی، صادرات، بازرگانی داشته و ارزش افزوده بسیاری را به همراه دارند. این بخش علاوه بر ایجاد مشاغل جدید، سهم بسزایی در توسعه و رشد مهارتهای فنی، حرفهای و همچنین ایجاد دورههای کارشناسی و آموزشی برای تربیت نیروی کار غیرمتخصص عهدهدار است. دامنه این فعالیت تنها به ایجاد اشتغال ختم نشده و دیگر بخشهای اقتصادی مانند کشاورزی، تولید، صنعت و همچنین بخشهای خدماتی از قبیل تجارت، توریسم، حمل و نقل، صادرات و... را پوشش میدهد. فعالترین سازمانهای کوچک و متوسط در کشور تایوان با 56 درصد از کل صادرات این کشور، چین با 40 تا 60 درصد و کره جنوبی با 40 درصد هستند[4 ].
سازمانهای کوچک و متوسط فناوری در رونق اقتصادی، توسعه فناوری و کارآفرینی نقش بسیار مؤثری دارند. توسعه این سازمانها در گرو ایجاد زیرساختهای لازم برای کاهش خطرپذیری آنها در دوران رشد فعالیت خود است. یکی از مهمترین این زیرساختها، انکوباتورهاست. انکوباتور یا مرکز رشد فناوری برای کارآفرینان و واحدهای کوچک و متوسطی که با تکیه بر علم و فناوری دارای ایدههای محوری قابل تجاری شدن هستند، برای مدت چند سال اطلاعات و مشاورههای ضروری و نیز خدمات و تجهیزات مناسب را برای رشد و ارتقای آنها ارائه داده و آنها را برای حضور مستقل و مؤثر در صحنه فناوری کشور آماده میکند .
در بسیاری از کشورهای در حال توسعه و حتی توسعه یافته برنامههایی که بنگاههای کوچک و متوسط را پشتیبانی میکنند، جزو زیرمجموعههای اصلی برنامه ملی توسعه اقتصادی و اجتماعی هستند. این برنامهها دامنه وسیعی از مکانیسمها، مساعدتهای تکنیکی و پاداشهای مالیاتی را در برمیگیرند .
سرمایهگذاری مستقیم، آموزش، حمایت نوآوران و کارآفرینان و فرآوری تجاری مکانیسمهایی برای پرورش سازمانهای کوچک است . تغییر دیدگاه فارغالتحصیلان، درباره فناوری و تحقیقات، استقبال از حضور بخش خصوصی در اقتصاد، تجربه مثبت و موفق انکوباتورها در رشد اقتصاد محلی و کارآفرینی همگی شرایط لازم برای راهاندازی ساختاریافته مکانیسم کارآفرینی در کشور را فراهم کرده است. طی دو دهه اخیر مدارک و شواهد بسیاری مبنی بر تأثیر قابل توجه انکوباتورها در موفقیت و رشد کارآفرینان در زمینه پیشرفت کسب و کار جدید آنها قابل بررسی است. انکوباتورها در بسیاری از کشورهای در حال توسعه وجود دارند و در کشور ما نیز اخیراً توجه خاصی به این امر شده و بودجه قابل توجهی به آن اختصاص یافته است. برای مثال سازمان همیاری اشتغال فارغالتحصیلان جهاد دانشگاهی در راستای سیاستهای کلان خود در محورهای پژوهش، آموزش، مطالعات و برنامهریزی و اطلاعرسانی شغلی اقدامات ارزشمندی را به انجام رسانیده است. موضوع ایجاد مراکز رشد بهعنوان یک رویکرد اساسی در امر کارآفرینی و ایجاد اشتغال و شکلگیری کسب و کارهای کوچک و متوسط از اهداف اجرایی این سازمان بوده است. این سازمان برای همیاری در اشتغال فارغالتحصیلان طرح تأسیس مرکز رشد فناوری اطلاعات را در نیمه دوم سال 1381 به سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور ارائه کرد که پس از ارزیابی و تصویب طرح و بهدنبال دریافت موافقت اصولی، اقدامات لازم جهت راهاندازی مرکز رشد و تدوین فرایند جذب شرکتها به عمل آمد. همچنین بودجه خاصی برای راهاندازی انکوباتورها در دانشگاههای مهم کشور پیشبینی شده است .
نتیجه گیری
همزمان با شروع قرن بیست و یکم، دستیابی به موفقیت و بقا برای سازمانهای بزرگ مشکلتر می شود. این واقعیت ناشی از ظهور عصر تجاری جدید است که تغییر، یکی از خصایص اصلی آن است. این موقعیت جدید ضرورت بازنگری اساسی در اولویتهای تجارت، دیدگاههای استراتژیک و مدلهای کسب و کاری که تا بهحال به کار گرفته شدهاند را ضروری میسازد. در جهان امروز که تأکید سازمانها بر قابلیت سازگاری با تغییر در محیط تجاری است، یک روش مؤثر که برای ایجاد ساختارهای سازمانی منعطف قبل از ورود به بازار رقابتی میتوان ارائه داد، بهرهگیری از انکوباتورهای تجاری است. انکوباتورها با افزایش قدرت رقابتپذیری صنایع کوچک و متوسط مبتنی بر دانش که معمولاً با ایدهای نو راهاندازی می شوند، عامل مهمی در توسعه ساختار اقتصادی کشورها در سطح ملی به حساب میآیند و باید با توجه به شرایط ترسیم شده در این مقاله توجه ویژهای به انکوباتورها برای رشد اقتصادی و مقابله با عامل مخرب بیکاری در ایران به عمل آید .
نویسنده : الهام-حورا
منابع
1 - کشمیری، مهدی و محمد جعفر صدیق “ساختارمند کردن نظام انکوباتوری، ضرورت توسعه انکوباتورها در ایران " www.istt.ir
2 - اصغری، کیوان و مصطفی کریمیان اقبال “تحلیل روشهای حمایت مالی از کارآفرینان و موسسات نوپا " www.istt.ir
3 - محمد علی شفیعا "کارآفرینی با پیوند دانشگاه و صنعت" اولین کنگره ملی مهندسی صنایع و بهروری 1371
4 - سید جلال موسوی بازرگانی “تعیین ضوابط طراحی برنامههای آموزش و پرورش کارآفرینان در ایران بر اساس مطالعه تطبیقی برنامههای مشابه جهانی" پایان نامه کارشناسی ارشد، سازمان مدیریت صنعتی 1378
5 - احمد پور دارایانی، محمود و محمد مقیمی “نقش کارافرینی در بهبود دانش صاحبان کسب و کار کوچک" مجله تدبیر، شماره 113، 1380
[6] County.F, “What is a Business Incubator”, Economic Development Consultants of Jordan, August2000, www.nbia.com
[7] Aernoundt.R, “Incubators: tool for Entrepreneurship”, Institute of Management Consultants of Jordan.
[8] County.F, “What services does a Business Incubator Provide”, Economic Development Consultants of Jordan, July2000
[9]Florida.R “The Rise of creative class” Proceeding of the XIX Conference on Science and Technology Parks, Quebec City, Canada, 2002
[10] Lalkaka.R,”Best Practices in Business Incubation” paper presented to Belgian International Conference on Business Centers, Brussels, November2001
[11] Eghbal.M.K, et.al” The Challenge of Supporting Private Enterprises through Incubation Programs in Isfahan Science Parks Association”Kyoto, Japan.
[12] Bischoff.J,”An Overview of Successful International Technology Business Incubator Programmes”, paper presented to the first International Workshop on Technology Business Incubators in India, January2001
برگرفته از : karafarinanejavan.persianblog.ir
لحظه به لحظه بر سرعت اطلاعات اضافه می شود و این خود منجربه شتاب بیشتر دانش آفرینی می شود و به دنبال آن بارانی از اندیشه های جدید تولید می شود .
انسان برای پیشگیری از پیامدهای ناخواسته این انفجار اطلاعاتی می بایستی از مغز خود مدد بگیرد تا بتواند زندگی سالمی برای خویش فراهم نماید.شاد و با امید زندگی کند و به دور از اضطراب و نگرانی فعالانه تلاش نماید و علاوه بر داشتن یک زندگی خلاق و سالم در توسعه جامعه خود نیز نقش مثبت داشته باشد . انسان از بدو کودکی برای زندگی کردن می بایستی مورد حمایت خانواده قرار گیرد و خانواده نیز باید از طرف سازمان های اجتماعی حمایت شود و این دو همچون دو رکاب یک دوچرخه هستند که اگر به خوبی نقش خود را ایفا کنند به راحتی چرخ توسعه را به سمت جلو به پیش می برند و به زبانی دیگر انسان هایی که در ساختار خانواده و ساختارهای اجتماعی ایفای نقش می کنند باید از توانمندیها و قابلیت های لازم برخوردار بوده و علاوه بر برخورداری از علم و دانش روز از مهارت های لازم را برای انجام وظیفه برخوردار باشند. چنین انسانی هایی باید ایده های جدید داشته و بتوانند آنها را عملی سازند ، هم مسائل اطراف خود را کشف کنند و هم بتوانند آنها را حل کنند .
اکنون این سوال در ذهن ما پدیدار می شود که سازمان ها چه تدابیری را برای حمایت از اجتماع و توانمند نمودن اعضای جامعه اندیشیده اند؟
هنگامی که از سازمان های موفق نام می بریم ، ناخواسته به منابع انسانی یا کارکنان آنها توجه کرده ایم .
قلب تپنده برای توسعه یک سازمان همانا کارکنان خلاق آن است .اگر این قلب تپنده نتواند خون حیاتبخش توسعه را در درون سازمان به حرکت درآورد ، با گذر زمان سازمان به یک موجود ضعیف و ناتوان تبدیل می شود که خود برای ادامه حیات نیازمند مکیدن خون از بیرون سازمان خواهد بود ودر این شرایط یا باید به عمر این سازمان خاتمه داد و یا برای ادامه فعالیت آن فشاری را بر دوش جامعه تحمیل نمود .
کارکنان سازمان های غیر خلاق به مرور به افرادی تبدیل می شوند که تنها علاقمند به انجام کارهای تکراری هستند و همین امر باعث عقب ماندن آنها از سازمان های پیشرو می شود .
به راستی چند درصد از کارکنان در سازمان های ما از خلاقیت لازم برای انجام کار برخوردارند و از طرفی سازمان های ما تا چه حد شرایط را برای خلاقیت و نوآوری مهیا کرده اند؟
برای پاسخ گویی به این سوال باید پژوهش های دقیقی انجام گیرد تا بتوان در این رابطه با صراحت سخن گفت .
اگر بخواهیم ویژگی های یک کارمند خلاق را بیان کنیم می توانیم به نکات زیر اشاره کینم :
او کسی است که :
-دارای انگیزش درونی بالا برای کار کردن است
-شغل خود را دوست دارد و عاشق آن است و هدفمند کار می کند
-جستجو گراست و برای یادگیری لحظه ای را از دست نمی دهد
-هر لحظه تلاش می کند که بر تجربیات خود بیافزاید و سطح مهارت های شغلی خود را افزایش دهد .
-انعطاف پذیر بوده و به خوبی می تواند با دیگران ارتباط برقرار کرده و از تجربیات آنان بیاموزد و به دیگران یاد دهد
-تمایل به انجام کار در شرایط ابهام آوردارد
-صادق است و از ریاکاری و چابلوسی دوری می کند
-روحیه استقلال طلبی دارد و ریسک پذیر است
-به جزییات دقت دارد و سعی می کند تجربه کند و مشکلات را از سر راه بردارد
-در صدد کشف مسائل در محیط شغلی است
-بسیار تاثیرگذار است و محیط خویش را تحت تاثیر قرار می دهد
اگر سازمانی دارای کارکنانی باشد که ویژگیهای فوق درآنان زیاد دیده می شود می توان امید داشت که این سازمان بتواند خلاقیت و نوآوری را در فرهنگ خود نهادینه کند. اما برعکس در سازمان های غیرخلاق کمتر می توان این ویژگیها را در کارکنان جستجو کرد .
اگر شما از یک کارمند سوال کنید چرا انگیزشی برای کارکردن ندارد ، ممکن است با پاسخ های زیر روبرو شوید :
-مدیر من ضعیف است و اگر من با جدیت کارکنم ، ثمره این تلاش و کوشش نصیب او می شود. حال آنکه قابلیت های او پایین تر از من است پس من سعی می کنم کمتر تلاش کنم مگر در حد خواسته شده .
-همکاران من مترصد فرار از زیر بار مسوولیت هستند ، اگر من سخت کوشی کنم ضرر کرده ام .
-با انجام کار و تلاش ثمره بیشتری در کوتاه مدت نصیب من نمی شود ، چه بیشتر کارکنم و چه کمتر ، ثمره نهایی یکی است و آن هم حقوق ثابت .
-عده ای در محیط کار سوء استفاده می کنند، پس چرامن باید نسبت به کار خویش دلسوزی نشان دهم .
هنگامی که شما در یک سازمان با چنین پاسخ هایی روبرو شوید چه نتیجه گیری خواهید کرد؟
شیوه مدیریتی در این سازمان به گونه ای بوده است که افراد زمینه ای برای تلاش و کوشش و بروز خلاقیت نداشته اند و از طرفی نیز انتخاب افراد در جایگاههای شغلی بر اساس شایستگی نبوده است .
حال فرض کنید در یک سازمان نگرش و عمل کارکنان در زمینه کارکردن به چنین سرانجامی دچار شود که هر کس برای کارنکردن ، خود را به علتی بچسباند ، به راستی در آینده چه اتفاقی بر سر کارکنان این سازمان خواهد افتاد؟
افراد در چنین سازمانی فرصت های کمتری برای تجربه کردن دارند و به همین علت و به مرور زمان قابلیت آنان نزول می کند و سرانجام کارمندان تبدیل به افرادی می شوند که از دانش و مهارت روز برخوردار نبوده و اگر روزی بخواهند در جای دیگری غیر از سازمانی که مشغول به کار هستند به فعالیت بپردازند با معضلات عدیده ای روبرو خواهند شد .
اصولا در جامعه اطلاعاتی یکی از ویژگی های انسان تمایل به یادگیری مستمر آن هم با شیوه خودآموزی است و اگر افراد بطور مستمر نتوانند بر دانسته ها و مهارت های خویش بیافزایند از صحنه شغلی حذف خواهند شد .
به همین خاطر هرچه زمان می گذرد ، چنین کارمندانی پی می برند که فاقد مهارت ها و قابلیت های مناسب برای شرایط روز هستند و آرام آرام یک اضطراب درونی وجود آنان را فرا می گیرد.در این مرحله آنان دو راه پیش رو خواهند داشت :
1- بدون توجه به اطراف خویش با کسب علم و دانش و افزایش مهارت و سخت کوشی ، خود را برای شرایط روز مهیا کنند و حتی اگر سازمان شرایطی را برای رشد آنان فراهم نمی کند از امروز برای تغییر موقعیت شغلی خود برنامه ریزی نمایند و حتی اگر صلاح می بینند به یک سازمان دیگر مهاجرت کنند .
2- برای حفظ موقعیت خویش به مدیران سازمان نزدیک شوند .
اصولا نزدیک شدن به یک مدیر توانمند و بادرایت از طریق چابلوسی و ریاکاری امکان پذیر نیست زیرا مدیران توانمند تمایلی به پذیرش افراد ناتوان ندارند زیرا در گذر زمان باعث تزلزل پایه های قدرت آنان خواهد شد و برعکس تنها در سازمانی می توان از طریق چابلوسی و ریاکاری به مدیران سازمان نزدیک شد که مدیران آن سازمان افرادی ضعیف و ناتوان هستند. در این شرایط کارمندان از طریق چابلوسی ، تملق ،ریاکاری و زد و بند خود را به مدیر مربوطه نزدیک می کنند ودر این مرحله اولین قربانی ، خلاقیت است که باید در سازمان به خاک سپرده شود .
رشد ایده های نو در یک سازمان زمانی میسر است که محیط اکنده از صداقت و درستی و تمایل به کارگروهی و تلاش در جهت رشد یکدیگر باشد و اصولا یک محیط سازمانی فاقد اخلاق آفت خلاقیت و نوآوری است و امروز اخلاق به عنوان یک سرمایه گرانقدر و باارزش محسوب می شود که اگر هر سازمانی دارای آن باشد ،بالاترین سرمایه غیرمادی را داراست به گونه ای که این سرمایه قادر است در شرایط پرخطر یک سازمان را بیمه کند .
اگر یک کارمند با سخت کوشی و کسب مهارت به رشد خود نپردازد ، ممکن است در آینده مجبور شود از طریق چابلوسی و ریاکاری موقعیت خویش را حفظ کند و در اینجا سازمان دچار یک سیکل معیوب زیر می شود .
کارمند ناتوان-مدیر ضعیف-کارمند ناتوان-مدیر ضعیف
وجود کارمندان فراوان در سازمان که فاقد علم و دانش و مهارت های کاری هستند باعث تثبیت موقعیت مدیران ناتوان می شود و هرچه این کارمندان ناتوان تر باشند ، مدیران ضعیف تری بر مسند سازمان قرار می گیرند .
کارمندانی که از مهارت های بالایی برخوردارند و دارای علم و دانش روز هستند به هیچ وجه زیربار مدیران ضعیف نمی روند و به همین خاطر به راحتی می توانند تغییر موقعیت شغلی داده و به جایی بروند که شرایط مساعد حضور آنان است و برعکس کارمندان ناتوان قادر به تغییر موقعیت شغلی خود نیستند مگر آنکه از طریق رابطه و بدون تعیین شایستگی به سازمان دیگری بروند که این جابجایی به معنی انتقال سیکل معیوب به یک سازمان دیگراست .
توجه به این نکته ضروری است که اگر یک کارمند از مسیر کار و تلاش و کسب دانش دوری کند به احتمال زیاد در آینده می بایستی برای حفظ موقعیت خود به چابلوسی و تملق مدیر بپردازد زیرا از نظر مالی به شدت به سازمان وابسته خواهد شد ، چون در این شرایط پرنده ترس در وجود کارمند آشیانه می کند و هر روزه در گوش او نجوا می کند که اگر این حمایت از دست برود چه اتفاق هولناکی در زندگی وی به وقوع می پیوندد !
حال اگر یک مدیر توانمند به درون چنین سازمانی راه یابد مجبور به انجام اصلاحات است و این ممکن است منجر به حذف بعضی از کارمندان شود و این خود سبب به پرواز درآمدن پرندگان ترس بر فضای سازمان خواهد شد که به دنبال آن مخالفت های شدیدی در سازمان رخ می دهد و در این مرحله کمتر کسی می تواند دوام آورده و مدیریت کند مگر آنکه یا خود را فداکند و یا با روحیه ای خستگی ناپذیر و به همراه درایت و کاردانی و زیرکی و با بهره گیری از نبوغ شخصی از این مسیر سخت عبور کند که متاسفانه در بسیاری از موارد ،مدیر مربوطه دوام نیاورده و مسوولیت را رها کرده و فرار می کند .
سازمان هایی که با حضور چنین کارمندانی به پیش می روند به علت بهره وری پایین علاوه بر اینکه در ارائه خدمات ناکارا هستند ، خود تبدیل به بار سنگینی بر دوش جامعه می شوند که به مرور هزینه های سنگینی را بر جامعه تحمیل می کنند. چنین سازمان هایی در بخش خصوصی محکوم به فنا هستند و اگر در بخش دولتی باشند تنها تا زمانی ادامه حیات می یابند که مورد حمایت واقع شوند .
حال با این سوال روبرو هستیم که یک فرد که در یک سازمان مشغول به کار است چه تدابیری را باید برای رشد فردی خود مدنظر قرار دهد تا در سیکل معیوب گفته شده گرفتار نشود ؟
هر فردی می بایستی بخاطر داشته باشد که هر اتفاقی که در اطراف او رخ می دهد نمی بایستی مانع و سد رشد او باشد .چنین فردی باید در هر لحظه در جهت رشد علم و دانش و کسب مهارتهای شغلی جدید بکوشد و اصولا کسی قادر است با اشتیاق فراوان در کار خود جدیت بورزد که به کار خود علاقه داشته باشد و اگر به کار خود عشق و علاقه ای ندارد از امروز باید برای خود برنامه ریزی نماید که شغل خود را تغییر داده و در جایگاه شغلی مورد علاقه خود قرار گیرد که در هنگام کار کردن از آن لذت ببرد . در این شرایط بسیاری از دلایل برای کارنکردن محو و نابود می شود زیرا کار همراه با لذت خواهد بود و هرچه انسان بیشتر کارکند ، بیشتر لذت می برد و سیکل معیوب کارمند ناتوان-مدیر ضعیف-کارمند ناتوان-مدیر ضعیف تبدیل به سیکل باارزش کار-لذت –کار –لذت می شود و این سیکل می تواند مقدمه ای باشد بر نابودی سیکل معیوب گفته شده .
یکی از دلایل کم رنگ بودن خلاقیت در محیط های شغلی آن است که افراد شغل خود را بر اساس علاقه انتخاب نکرده اند و در بعضی موارد به واسطه رابطه و به راحتی به یک جایگاه شغلی برای کسب درآمد دست یافته اند و زمانی که درآمد را به دست می آورند، چون علاقه ای به کار ندارند ، در بسیاری از موارد در گرداب روزمرگی و نزول قابلیت ها گرفتار می شوند و سرانجام کار مساوی خواهد بود با سوهان مالیدن بر جسم و روح که این خود صدمات جبران ناپذیری را بر بهداشت روانی انسان وارد می کند .
یکی از دلایل مهم که باعث بی علاقگی کارکنان به سخت کوشی و پذیرش مسوولیت می شود باز هم بی علاقگی به کار است . به گفته حضرت علی (ع) آفت دانش به کار نبستن آن و آفت کار دلبستگی نداشتن به آن است
در جایی که انسان از کار خود لذت نمی برد می توان شاهد معضلات عدیده بود .
راسل ایکاف از صاحبنظران فلسفه علم و علوم سیستم ها بیان می کند :
بهترین نوع زندگی آن است که بین کار و تفریح اختلافی نباشد در غیراین صورت زندگی یعنی تیره بختی و یکی از دلایل وخیم شدن کیفیت زندگی ما همانا تفریح قلمداد نشدن کارماست .
این گفته با ارزش کریشنیان مورتی از مشاهیر هند را نیز باید به خاطر سپرد که اگر روزی کاری را برای خود انتخاب کردی که به آن عشق و علاقه نداری هم به خود خیانت کرده ای و هم به جامعه ات .
اولین ضربات هولناک به درخت خلاقیت سازمان زمانی رخ می دهد که افراد با بی علاقگی به سازمان ها راه می یابند و مهم ترین دلایل چنین حضوری ممکن است موارد زیر باشد :
-رابطه گرایی و و عدم انتخاب افراد در پست های شغلی بر اساس علاقه و کفایت
-بی هدفی در زندگی و حضور بی هدف در محیط های شغلی
-انتخاب پول به عنوان هدف اصلی درانتخاب شغل
حضور افراد بی علاقه در یک سازمان شرایطی را پدید می آورد که افراد در هر لحظه به دنبال بهانه جویی برای فرار از کار هستند و تنها با انگیزش های بیرونی نظیر پول ، مقام و نظیر اینها به طور موقت تلاش و کوشش می کنند و هر گاه این انگیزش بیرونی کم رنگ می شود آنان نیز دست از فعالیت بر می دارند و یا در انجام آن کوتاهی می کنند و به دنبال آن سیکل معیوب : پاداش –کار-پاداش –کار شکل می گیرد که زمینه را برای رشوه خواری مستعد می کند و به گفته امانوئل کانت از پایه گذاران آموزش و پرورش آلمان ، کارهای فراوانی در جامعه وجود دارد که می بایستی انجام شود و قابل پاداش دادن نیست و اگر شرایطی پدید آید که افراد تنها در قبال پاداش ، به انجام این کارها بپردازند ، این کارها بر زمین مانده و تاثیرات نامطلوب آن در گذر زمان بر سر جامعه فرود خواهد آمد .
هنگامی که کارمند سازمان از خلاقیت دور می ماند به کارمندی بهانه جو تبدیل می شود و چنین کارمندی هر لحظه در تلاش برای کسب اطلاعات است ، اما نه اطلاعات برای رشد و تعالی خود ، بلکه به دنبال اطلاعاتی است که به کمک آن بتواند از زیر بار مسوولیت های خود فرار کند .اطلاعاتی نظیر :ضعف ها ،دزدی ها ،بی کفایتی ها ،دسیسه ها ،رانت خواریها و بسیاری چیزهای دیگر .
سازمان هایی که از وجود چنین کارمندانی انباشته است سرانجام روزی از هم پاشیده خواهد شد و آن روز ، روز سخت و دشواری برای کارکنان چنین سازمان هایی است .
در آن زمان چنین کارمندانی حمایت مالی خود را از دست می دهند و در مدت کوتاهی جامعه شاهد به خطر افتادن نهاد خانواده های این کارمندان خواهد بود و به دنبال آن فشار مادی و روانی سختی بر خانواده ها تحمیل می شود و گاهی نیز ناخواسته شاهد از هم پاشیده شدن خانواده ها خواهیم بود و زمینه برای ایجاد آسیب های اجتماعی فراهم می شود. در این مرحله فشارهای روانی فراوان بر کارمندان تحمیل می شود و آنان مستعد بیماریهای جسمی و روحی می شوند .
پس برای حفظ موقعیت خانواده و همچنین سازمان ها مجبور هستیم فرهنگ خلاقیت را در سازمان ها رشد دهیم و بتوانیم محیط سازمان ها را به مدرسه ای برای رشد خلاقیت و نوآوری تبدیل کنیم و کارمندان باید به این نکته مهم پی ببرند که زمان به سرعت از دست می رود و باید هرچه سریعتر در جهت رشد خود تلاش نمایند تا علاوه بر افزایش قابلیت های فردی خود به عنصری تبدیل شوند که باعث تحول و نوآوری در سازمان ها گردند و بی شک چنین سازمانی جایگاه انسان های بزرگ خواهد بود در غیراینصورت سازمان آشیانه انسان های ناتوان و ضعیف خواهد بود که ثمره کار آنها تنها تخریب و ویرانگری جامعه است .
آیا اکنون نباید در جستجوی کارمند خلاق بود ؟
****
منبع : مقاله " در جستجوی کارمند خلاق " نویسنده : حمید میرزاآقایی-انتشار سایت فکرنو -www.fekreno.org-اسفند 1387
برگرفته از: www.fekreno.org
این چرخه با یک کارآفرین آغاز میشود که یک فرصت را کشف میکند، سازمانی را جهت پیگیری این فرصت ایجاد میکند، منابع مورد نیاز را جمع آوری میکند، یک طرح عملی را پیاده میسازد، ریسکها و نتایج مثبت کار را محاسبه می کند و تمام اینکارها را در یک بازه زمانی معین انجام میدهد. در این مقاله، ۷ مرحله ای که در یک چرخه عمرکارآفرینی وجود دارد ارائه شده است
:
کارآفرینان در روابط بین مدیریت مالی و تدوین استراتژی کسب و کار نقش فعالی دارند. این مسئله اختلاف عمده بین مدیریت کارآفرینانه با مدیریت در سایر کسب و کارها می باشد. تقریباً در تمامی موارد، شخصی که تصمیم میگیرد، با یک ریسک فردی مواجه است. برترین اتفاقی که برای یک فرد کارمند در این حالت پیش می آید از دست دادن کارش خواهد بود اما برای کارآفرینان از دست دادن خانه، اعتبار فردی، زندگی و همچنین تخریب روابط خانوادگی می باشد.پیتر دراکر خاطر نشان می کند که برای شرکتهای بزرگ موجود، در عبارت «مدیریت کارآفرینانه» تأکید بر روی کلمه کارآفرینانه است. در هر کسب و کار جدید دارای ریسک، کلمه مورد تأکید «مدیریت» است. بنا بر این هدف ما در این مقاله تأکید برواژه «مدیریت» بعنوان یک اصل برای کارآفرینان است. ما مدیریت کارآفرینانه را بمعنای کسب دانش کارآفرینانه و بکار بردن آن در جهت افزایش تأثیر گذاری یک کسب و کار کوچک و یا متوسط و یا یک ایده دارای ریسک تعبیر میکنیم . قلب مدیریت کارآفرینانه برخورد دائم با موضوعات مدیریتی زیر است :
ایده متهورانه شما چیست؟ (مأموریت و ارزشها )
قرار است این ایده به کجا برسد؟ (اهداف و مقاصد )
روش رسیدن به اهداف چیست؟ (استراتژی رشد )
چه چیزهایی مورد نیاز است تا بتوان به این اهداف رسید؟ (افراد و منابع مالی )
چه ساختاری برای آن بهتر است؟ (ظرفیتهای سازمانی )
چه مقدار سرمایه و چه زمانی نیازمند است؟ (استراتژی مالی )
چه زمانی به مقصد نهایی می رسد؟ (چشم انداز موفقیت )
چرخه کارآفرینی
این موضوعات مهم مدیریتی در چرخه کارآفرینی اهمیت زیادی ندارند .
چرخه کارآفرینی در تمام کسب و کارها در کلیه مقیاسها خودش را نشان میدهد، از یک کسب و کار در حال آغاز در یک گاراژ کوچک گرفته تا فعالیتهای کارآفرینی سازمانی در ۵۰۰ شرکت برتردنیا. این چرخه با یک کارآفرین آغاز میشود که فرصتی را کشف میکند، سازمانی را جهت پیگیری این فرصت ایجاد میکند، منابع مورد نیاز را جمع آوری میکند، طرحی عملی را پیاده میسازد، ریسکها و نتایج مثبت کار را محاسبه میکند و تمام این فعالیت ها را در یک بازده زمانی معین انجام میدهد .
بعضی اوقات گفته می شود که کارآفرینی مانند رانندگی سریع، بر روی یک جاده یخ زده است. ماترجیح میدهیم که کارآفرینی را کم خطر تر و روشمند تر بیان کنیم .
کارآفرینی یک فرآیند حل مسئله مداوم است، درست مانند چیدن یک پازل بزرگ. در گذاشتن قطعه اول پازل ماگیج میشویم، راه را نمیدانیم و مسیر به خوبی قابل تشخیص نیست .
تمام فعالیتهای کارآفرینانه از یک فرآیند پیروی نمیکنند اما تحقیقات ما نشان میدهد که مراحلی که ماذیلاً ارائه میکنیم، تقریباً در اکثر کسب و کارهای روبه رشد به چشم میخورد. اندازه، سود دهی، تعهد، پیچیدگی، مقیاس، ساختار سازمانی، کاهش ریسک،افزودن ارزش و درگیری کمتر مؤسس در هر مرحله وجود دارد .
ما بر این باوریم که با دانستن و درک این مراحل کارآفرینان ، مدیران کسب و کار، سرمایهگذاران و مشاوران قادر خواهند بود که تصمیمات آگاهانه تر بگیرند و اغلب آنها خودشان را برای چالشهای پیش رو آماده میسازند .
۷ مرحله چرخه عمر کارآفرینی به شرح زیر است :
مرحله ۱– تشخیص فرصت
دوره شکل گیری تحت عنوان« قبل از آغاز» مورد تحلیل واقع میشود . این مرحله اغلب زمان قابل توجهی نیاز دارد که از یک ماه تا ۱۰ سال متغیر است .
در این مرحله تحقیق و درک ابعاد فرصت و مفهوم آن و تعیین اینکه آیا این فرصت مناسب است یا خیر از اهمیت زیادی برخوردار است. اشخاصی که قصد ایجاد یک کسب و کار را دارند باید از درون به کنکاش خود بپردازند تا بدانند که آیا حقیقتاً آمادگی کارآفرینی را دارند؟ اکثریت غالب مردم از جمله مخترعین معمولاً از این مرحله عقب نشینی نمیکنند و امکان کارآفرینی را بررسی میکنند .
مرحله ۲- تمرکز بر روی فرصت مورد نظر
این مرحله برای کارآفرینان اهمیت زیادی دارد . این مرحله، مرحله شک و تردید است که آنها ایدههای مختلفی را در ذهن دارند و نمیدانند کدامیک را برگزینند .
یکی از سرمایه گزاران خطر پذیر Evgene Kleine میگوید: «تمرکز بر روی یک فرصت بسیار مهم است. ممکن است بعدها این امکان وجود داشته باشد که شاخههای دیگری از کسب و کار را نیز ایجاد نمود اما فاز اول در یک شرکت باید دقیقاً بر روی یک فعالیت خاص متمرکز شود» بهتر است اهداف کسب و کار خود را دقیقاً تعیین نمائید زیرا ممکن است اشخاص مختلف بر روی یک فرصت واحد سرمایه گذاری کنند ولی به نتایج کاملاً متناقضی برسند .
مرحله ۳- تعهد
اغلب کارآفرینان، تشکیل کسب و کار و ترک شغل روزانه خود را تعهد به کسب و کار جدید میدانند. ولی این مرحله، در حقیقت باید با تهیه طرح تجاری آغاز گردد. تفاوت بسیاری میان تشریح یک فرصت و تحقیق و نوشتن یک طرح تجاری(طرح کسب و کار) وجود دارد. نوشتن یک طرح موثر تجاری نیازمند سطح جدیدی از درک و معلومات و همچنین تعهد بسیار میباشد. این فرآیند بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ ساعت زمان میبرد بنا بر این اگر بعد از ظهرها و تعطیلات آخر هفته را نیز کار کنید این مرحله میتواند به سه تا ۱۲ ماه تقلیل یابد. اشتباهی که معمولاً کارآفرینان مرتکب میشوند آن است که طرح تجاری را نادیده میگیرند. و سپس سایر منابع را جمع آوری می نمایند، ایده مورد نظر را آغاز میکنند و سپس پیگیری نموده و تلاش میکنند نقطه تمرکز فعالیت مورد نظر برای تبدیل ایده به یک کسب و کار تجاری را دقیقاً تعیین نمایند .
مرحله ۴ – ورود به بازار
سود دهی و موفقیت، تعیین کننده این مرحله هستند: فرض کنید کارآفرین کسب و کار کوچکی را با سازمانی ساده ایجاد نموده است، منابع مورد نیاز خود را با توجه به طرح تجاریاش تخصیص داده است و اولین فروش محصولاتش نیز انجام شده است. چیزی که موفقیت کسب و کار را در همان مراحل اولیه تعیین میکند این است: اگر مدل کسب و کار سود ده باشد، اهداف معقولی در نظر گرفته شده باشند و کسب و کار در راه کسب سلامت اقتصادی پیش برود، کارآفرین میتواند در این مرحله به رشد کسب و کار خود و یا کوچک ماندن این کسب و کار به حدی که با سرمایه شخصی قابل تأمین باشد، فکر کند .
مرحله ۵- راه اندازی کامل و رشد
در این مرحله، کارآفرین باید یک راهکار خاص با بیشترین میزان رشد را انتخاب نماید. معمولاً کارآفرین در این مرحله و بهنگام بررسی راههای ممکن، ترجیح میدهد که کسب و کار مورد نظرش کوچک بماند و هیچگاه از این مرحله نمیگذرد و یا احتمالاً تنها مالک کسب و کار باقی میماند. و یا ممکن است این ایده جدید در حد یک کسب و کار و فعالیت ساده بماند، که البته تمام ایدههای جدید نمیتوانند و یا این ظرفیت را ندارند که تبدیل به شرکتهای بزرگ شوند. دلایل عدم رشد سریع ممکن است این باشد که فضای کافی در بازار برای رشد وجود نداشته باشد و یا محصولات و سیستم های مدیریت مورد نظر مقیاس خاصی نداشته باشند و یا اینکه این رشد سریع برای مدیریت چالش بزرگی ایجاد کند که نتواند از عهده آن برآید .
مرحله ۶ – بلوغ و توسعه
اکنون کسب و کار شما تبدیل به رهبر بازار گردیده است. در این حالت رشد یک کسب و کار، در حقیقت گسترش طبیعی یک ایده خوب از طریق روشهای حرفهای مدیریتی خواهد بود. این گروه حرفهای مدیریتی، استراتژی رشد این ایده را از طریق توسعه در سطح جهانی،اخذ تسهیلات و یا ادغام شدن با سایر شرکتها پیاده سازی میکند که از این طریق نقدینگی افزایش و کمبودها رفع میشود .
مرحله ۷ – ارزش
مرحله آخر مرحله بهره برداری از نتیجه کار است. در این مرحله ارزش ایجاد شده در طی مراحل قبلی از طریق ارزیابی خروجی کار مورد بهره برداری قرار میگیرد .
متأسفانه اغلب ادبیات کارآفرینی بر مراحل قبلی تأکید دارد و توجه کمی به خروجی کار معطوف شده است. ما از روی تجربه میدانیم که خروج موفق از یک کسب وکار عامل مهمی در چرخه عمر کارآفرینی است، چه برای کارآفرین وچه برای فردی که سرمایه گذاری نموده است .
مهمترین چالشی که یک کسب و کار جدید با آن مواجه است این است که کارها در جای خود انجام شوند. دانستن اینکه چه کار باید کرد و در چه مرحله ای، بسیار مهم است. به ویژه اینکه کارآفرین معمولاً زمان و منابع محدودی دارد .
آقای کریگ. دبلیو جانسون، رئیس گروه Venture Law ، در جایی گفته است که ایجاد یک شرکت بیشتر شبیه به موشک هوا کردن است. اگر به هنگام پرتاب موشک شما فقط به اندازه کمتر از یک درجه خطا داشته باشید ممکن است هزاران مایل از مسیر منحرف شوید. درک چرخه عمر کارآفرینی به کارآفرین کمک میکند که در مسیر صحیح پیش برود و موفق شود .
نویسنده : Venture Law ، مترجم: مهتا وزوایی
منبع: روزنامه تفاهم
برگرفته از : businessplan.ir
نقش ویژه کارآفرینی در توسعه فناوریها
ارابة فناوری اطلاعات و ارتباطات به سرعت به پیش میتازد و جوامع دنیا را دستخوش تغییرات بنیادی میکند. فعالیتها، مشاغل، مهارتها، فرهنگها، نیازها و... همه و همه تحت تاثیر این فناوری قرار گرفته و متحّول شدهاند. عصر اطلاعات و اتباطات آغاز شده است. بیشک کارآفرینی سهم عمده و نقش ویژهای در توسعه این فناوریها داشته و دارد؛ اگرچه این فناوریها نیز خود بر کارآفرینی تاثیر گذار بوده و به عبارتی کارآفرینی مدرن را بوجود آوردهاند .
این مقاله به بررسی روابط متقابل کارآفرینی و فناوری اطلاعات و ارتباطات پرداخته و با مثالهایی ویژگیهای کارآفرینی در عصر اطلاعات و ارتباطات را تبیین نموده است. همچنین پیشنهاداتی برای گسترش کارآفرینی اطلاعات در کشور یا بهرهبرداری مناسب از آن نیز، در این مقاله ارائه شده است .
مقدمـــه :
جهان در سالهای اخیر شاهد انقلاب اطلاعات وارتباطات بوده و تحولات اجتماعی عظیمی در آن به وجود آمده است، به طوری که در اثر این تحولات، قرن جاری به نام فناوری اطلاعات و ارتباطات به ثبت رسیده است. در عصر اطلاعات و ارتباطات سطح بینش و آگاهی مردم افزایش یافته وکلیة فعالیتهای جمعیت رو به انفجار دنیا با مزیتهای این عصر، در قالب شبکههای ارتباطی به تعادل رسیده و کنترل شده است. در این عصر دنیا دهکدهای متصل است که افراد آن در هر لحظه که بخواهند به هر گوشه آن میتوانند مسافرت کنند، از اخبار آن مطلع شوند و یا بدان جا پیغام بفرستند. اینترنت، تلفنهمراه، محاسبات بیسیم، نرمافزار و سختافزار، هوش مصنوعی و … پدیدههای این عصر هستند. فناوری اطلاعات و ارتباطات بر کلیه فعالیتهای اجتماعی از جمله کارآفرینی اثرگذاشته و در بسیاری از آنها تحولات اساسی بوجود آورده است. امروزه کارآفرینی به شدت به بسترهای فناوری اطلاعات وابسته است و از آن بهره زیادی میگیرد. شاید اغراق نباشد اگر کارآفرینی مدرن بدون فناوری اطلاعات را امری غیرممکن بدانیم. از سوی دیگر توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات خود مرهون کارآفرینی است. فعالیتهای کارآفرینانه باعث شناخت نیازها، خلق ایدهها و تولد فناوریها میشوند. کارآفرینی موتور توسعه فناوری و خلق فناوریهای جدید است. کشورهای پیشرفته، سردمداران بهرهگیری از کارآفرینی و توسعه فناوری هستند. تحولات جهانی نشان میدهد که فناوری اطلاعات و ارتباطات مهمترین زمینه فعالیت این کشورها در قرن اخیر شده است. کشورهای در حال توسعه نیز به سرعت به سمت دستیابی ازفناوری اطلاعات و استفاده از آن حرکت میکنند . به عنوان مثال دولت کره از پنج زمینه فعالیت تکنولوژیک خود یعنی فناوری اطلاعات، بیوتکنولوژی، نانوتکنولوژی، فناوریهای محیط زیست و فناوریهای فرهنگی به فناوری اطلاعات بالاترین اولویت را داده است. با این اوصاف شایسته است که کشور ما نیز با سرعت هرچه بیشتر فعالیت خود را در حوزه این فناوری تعمیق بخشد تا بتواند در دنیای رقابتی عصر اطلاعات حرفی برای گفتن داشته باشد. درعصری که ماهیت کارها، ماهیت مشاغل و ماهیت مهارتهای لازم عوض شده است، این کارآفرینی است که به چالش طلبیده میشود. در این مقاله، ابتدا به بررسی ویژگی عصر اطلاعات و معرفی کارآفرینی پرداخته، در ادامه نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات در کارآفرینی و کارآفرینی در فناوری اطلاعات و ارتباطات را بررسی کردهایم .
فناوری اطلاعات و ارتباطات، ابزار عصر اطلاعات
امروزه اهمیت فناوری اطلاعات و ارتباطات به منظور افزایش سرعت و دقت فعالیتهای مختلف سازمانها و ارتباط اجزای مختلف آن با یکدیگر و در نتیجه بالا بردن بهرهوری آنها به روشنی مشخص شده است. خصوصاً سازمانهایی که بخشهای مختلف آن در مناطق جغرافیایی پراکنده و دور از یکدیگر قرار گرفتهاند و یا موسساتی که موظف به انجام کارهای متنوع و متعدد هستند، بسیاری از مشکلات خود از طریق این تکنولوژیها رفع میکنند .
انقلاب اطلاعات و ارتباطات یکی از اصطلاحاتی است که با رشد تکنولوژیهای اطلاعاتی در کنار انقلاب صنعتی مفهوم پیدا کرده است. همانگونه که در اثر انقلاب صنعتی، مجموعهای از کارخانهها، ابزار و ماشینآلات، اتومبیلها و غیره به کمک انسان آمدند و بسیار از کارهای بدنی او را بر عهده گرفتند، انواع محصولات تکنولوژی اطلاعات، نیز شامل سخت افزارها و نرمافزارهای کامپیوتری، شبکههای مخابراتی، سیستمهای ماهواره و غیره برای کمک به آن دسته از مسایل انسان که با اطلاعات سر و کار دارند بوجود آمده و توسعه یافتند.کاربردهای این تکنولوژیها شامل انواع محاسبات و پردازشهای روزمرّه، تجارت، اطلاعرسانی، مسایل علمی، مدیریت، ارتباط مستقیم از راه دور وغیره می باشد .
تجارب گوناگون سازمانهای مختلف در سطح دنیا نشان میدهد که تکنولوژی اطلاعات به راحتی بسیای از مشکلات سیستمهای اطلاعاتی را رفع میکند. تکنولوژی اطلاعات قابلیتهای زیادی در رفع مشکلات سازمانها دارد . به عنوان نمونه به چند مورد از مزایای تکنولوژی اطلاعات اشاره میشود .
افزایش سرعت
محاسبه و پردازش سریع اطلاعات و انتقال فوری آن، زمان انجام کار را کاهش و در نتیجه بهرهوری را افزایش میدهد. تکنولوژی اطلاعات امکان جستجو و دستیابی سریع به اطلاعات را نیز فراهم میکند .
افزایش دقت
در مشاغل مبتنی بر انسان دقت انجام کار متغیر است؛ درحالیکه تکنولوژی اطلاعات دقتی بالا و ثابت را تامین و تضمین میکند. در انواع فعالیتهای پردازشی و محاسباتی دقت کامپیوتر به مراتب بیشتر از انسان است .
کاهش اندازة فیزیکی مخازن اطلاعات
با توسعة تکنولوژی اطلاعات و بکارگیری آن دیگر لزومی به حمل و نگهداری حجم زیادی از کتابهای مرجع تخصصی وجود ندارد. به راحتی میتوان در هر دیسک فشرده اطلاعات چندین کتاب را ذخیره نمود. مرکز تحقیقات کامپیوتر علوم اسلامی قم، از جمله مراکزی است که به انجام این وظیفه مشغول است .
رفع برخی از فسادهای اداری
استفاده از تکنولوژی اطلاعات شفافیت در انجام کارها را افزایش میدهد و بسیاری از واسطهها را حذف میکند. این دو مزیت کلیدی منجر به رفع برخی از فسادهای اداری خصوصاً در سطوح پایین میشوند .
ایجاد امکان کار تمام وقت
به کمک تکنولوژی اطلاعات بسیاری از استعلامها و مراجعات افراد و غیره از طریق شبکههای کامپیوتری و به صورت خودکار انجام میگیرد. بنابر این میتوان به صورت 7/24( ) از آن بهره گرفت .
ایجاد امکان همکاری از راه دور
مخابرات، تلفن، تله کنفرانس، ویدئو کنفرانس و همچنین سیستمهای همکاری مشترک ، EDI و غیره نمونههایی از کاربردهای تکنولوژی اطلاعات در این زمینه هستند .
کاهش هزینههای سیستم یا سازمان
با توجه به موارد فوق به خصوص افزایش سرعت که باعث انجام تعداد کار بیشتر میشود و انجام کار تماموقت، بهرهوری سیستم افزایش مییابد و در نتیجه باعث کاهش مقدار زیادی از هزینهها میگردد .
آنچه مسلّم است تکنولوژی اطلاعات به منزلة یک سلاح و ابزار جدید برای فعالیت جهان معاصر محسوب میشود که عدم استفاده از آن انزوای کشور و در نهایت حذف شدن از جامعة جهانی را به دنبال خواهد داشت .
نقش کار آفرینان در توسعه تکنولوژی
کارآفرینی اصطلاحی است که در طول 300 سال گذشته توسط دانشمندان و صاحبنظران به صورتهای مختلفی تعریف شده است. به طور خلاصه کارآفرینی فعالیتی است مخاطرهآمیز که فردی در پی اجرای یک ایده معمولاً اقتصادی توجه نهادهای سرمایهگذاری، علمی، صنعتی و غیره را جلب نموده و نیروی آنها را به سمت عملی نمودن ایده هدایت میکند. بنابراین یک ایده که بر اساس یک نیاز اجتماعی شکل گرفته از ملزومات کارآفرینی است. نتیجه کارآفرینی علاوه بر نوآوری در محصولات جدید، حل نیازهای اجتماعی، ایجاد اشتغال برای دیگران، افزایش سودآوری شرکتها و افراد و توسعه تکنولوژی است. کارآفرینی باعث رفع نیازها به کمک تکنولوژیهای جدید میگردد. بسیاری از محصولات تکنولوژیهای جدید خصوصاً در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات، در اثر فعالیتهای کارآفرینانه بوجود آمدهاند. اکثر شرکتهای فعّال در حوزه تکنولوژی مخصوصاً شرکتهای مبتنی بر خلاقیت و نوآوری که فناوریهای جدید را خلق میکنند و اصطلاحاً درلبة فناوری فعّالند، شرکتهایی کارآفرین هستند .
افراد کارآفرین از ویژگیهای شخصیتی خاصی برخوردارند. مخاطرهپذیری، نوآوری و خلاقیت، مسؤولیتپذیری و اعتماد به نفس، توانایی ارتباطات قوی، واقعگرائی، هدفگرایی، تهاجمی بودن، تحمل ابهام و عدم قطعیت، خوشبینی و تعّهد و اعتقاد به مرکز کنترل درونی بخشی از ویژگیهای این افراد است. هر فرد کارآفرین ممکن است تعدادی از این ویژگیها را داشته باشد و با شخصیت منحصر به فردی به کارآفرینی بپردازد. شخصیت از ملزومات کارآفرینی است توسعه کار آفرینی نیازمند تربیت افراد کار آفرین میباشد. در سرتاسر دنیا مراکز مختلفی برای آموزش و کارآفرینی وجود دارد اگرچه برخی از افراد روحیة کارآفرینی بیشتر را وابسته به تحولات زندگی افراد در طول سالیان مختلف میدانند ولی این تناقضی با آموزش کارآفرینی ندارد. در آموزش کارآفرینی بایستی افرادی که بصورت بالقوه از روحیه کارآفرینی برخوردارند انتخاب شده و سپس شخصیتشان به فعلّیت برسد. علاوه بر این روشهای دیگری مثل انکوباتورها، برای تحریک کارآفرینی وجود دارد که افراد عملاً تا سطحی از کارآفرینی هدایت میشوند و یکباره به خارج پرتاب میگردند و با حمایتها و راهنمایهای بعدی از آنها استفاده مینمایند .
نقش دولت در توسعه کارآفرینی، علاوه بر ایجاد بسترهای سختافزاری، نرمافزاری و حمایتی از کارآفرینی، شناسایی، آموزش و هدایت فعالیتهای کارآفرینانه است. توسعه تکنولوژی بسیار وابسته به کارآفرینی است و نباید از آن غافل ماند .
فناوری اطلاعات و ارتباطات در کارآفرینی
امروزه بر همه روشن شده است که اطلاعات و ارتباطات دو قدرت مهم میباشند. این دو هم خود ارزش دارند و هم ارزش بوجود میآورند. فردی که از بازراهای مختلف و قیمت اجناس در آن بازراها را اطلاع داشته باشد یا از گذشته و آینده بازار باخبر باشد، تصمیمات بهتری برای رسیدن به سود بیشتری می تواند بگیرد . اطلاعات علاوه بر ارزش ذاتی، جنبه دیگری دارد که به دانش منتهی میشود و در مکانیزم تصمیمگیری و انجام بهتر آن اثر میگذارد. ارتباطات نیز مانند اطلاعات ارزشمند بوده و ارزش افزودهای متناسب با اندازه و نوع ارتباطات نصیب افراد میکند. انسانهایی که ارتباطات متنوع، بیشتر و قویتری دارند، کارهای خود را بهتر پیش میبرند و زودتر به نتیجه میرسانند. هدف از این بخش بررسی تأثیرات فناوری اطلاعات در ارتباطات در کارآفرینی است .
اطلاعات و ارتباطات دو ابزار اساسی مورد نیاز هر فعّالیت کارآفرینی است. کارآفرینی در انزوا و بدون حمایت نهادها، سازمانها و انسانها امکانپذیر نیست . کارآفرینی مستلزم کشف یک نیاز اجتماعی است. و کشف نیازهای اجتماعی به شناخت اجتماع، نیازهای آن و بافت فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آن وابسته میباشد. در شناسایی نیاز هر فعّالیت کارآفرینانه، ایدهپرداز یا تئوریسین میبایست نسبت به محیط بینش و بصیرت داشته باشد و بداند چه راهحلهایی برای رفعآن نیاز، در نقاط دیگری از دنیا ارائه شده است. مطمئناً شناسایی نیازها و ارائه راحلها بدون اطلاعات امکانپذیر نخواهد بود. بنابراین اطلاعات و دانش مانند ارتباطات از ملزومات هر فعّالیت کارآفرینی است .
فناوری اطلاعات و ارتباطات جدید تحولات شگرفی در دستیابی به اطلاعات بوجود آورده و بسترهای ارتباطی قویتری را فراهم کرده است. این فناوریها اهّمیت و ارزش اطلاعات و ارتباطات را بالا بردهاند. در نتیجه کارآفرینی نیز مانند سایر امور از مزیتهای این فناوری بهره برده است. برای درک اهّمیت این فناوریها در کارآفرینی به بررسی نظریه شبکههای اجتماعی میپردازیم. طبق نظریه شبکههای اجتماعی کارآفرینی، فرایندی است که در شبکه متغیّری از روابط اجتماعی واقع شده است و این روابط اجتماعی میتوانند رابطه کارآفرین را با منابع و فرصتها محدود یا تسهیل نمایند (1 ).
شبکهها دارای سه ویژگی تراکم، دسترسپذیری و مرکزیت میباشند، به کمک این ویژگی اثر بخش شبکهها سنجیده میشوند. تراکم به کثرت ارتباطات بین افراد، دسترسپذیری به قلمرو شبکه و تعداد واسطههای ارتباطی یا گروههای مرتبط، و مرکزیت به فاصله کلی فرد از تمامی افراد دیگر و تعداد افرادی که میتوانند به وی دسترسی داشته باشند اطلاق میگردد .
براساس قانون متکالف ارزش هر شبکه برابر n2 است، وقتی تعداد اعضای متصل به آن n باشد. به عنوان مثال یک دستگاه تلفن به تنهایی ارزش کاربردی ندارد و وقتی دو دستگاه تلفن متّصل در یک شبکه داشته باشیم این شبکه ارزش خاصی برابر یک ارتباط دارد. اگر دستگاه تلفنهای متصل به شبکه n عدد بشود امکان ارتباطات برابر2n است، پس ارزش شبکه یا همان ارزش ارتباطات توان دوم تعداد اعضای شبکه میباشد. البته این ارزش به شبکه تعلق دارد و هر یک از افراد به میزان و نوع ارتباطاتی که در این شبکه برقرار میکند از ارزش آن بهره میبرند .
توسعة فناوری اطلاعات و ارتباطات باعث ایجاد شبکهای عظیم با مقیاس جهانی، (اینترنت ) شده است و بنابراین علاوه بر افزایش و ارزش ویژگیهای مورد ذکر در نظریه شبکههای اجتماعی، قابلیتهای ارتباطی جدیدی مانند کنفرانس از راه دور و یا فعالیتهای توزیع شده را بوجود آورده و دسترسی آسانتر و سریعتر به اطلاعات را امکانپذیر ساختهاند .
در کشورهای پیشرفته اینترنت، یکی از مهمترین ابزراهای کارآفرینان است و این افراد از طریق این شبکه بر قابلیتهای خود افروده و از مزایای آن بهره میگیرند. در کشور ما به خاطر عدم توسعة قوی و قابل توجه اینترنت شاید این شبکه ابزار کارآفرینی چندان قوی محسوب نگردد، درحالیکه تلفن همراه یکی از ابزارهای مهم کارآفرینی در ایران است. بدون تلفن همراه کارآفرینی تقریباً معنی ندارد. چرا که تلفن همراه دسترسی به افراد را از زمان خاص و محل خاص به صورت 24 ساعته تقریباً مستقل از مکان تغییر داده و در نتیجه ارزش ارتباطات را بالا برده است . بنابراین کارآفرینی که به شدت ارتباطات قوی وابسته میباشد، به این ابزار نیازمند است. نمونههایی از کارآفرینی که در کشور مشاهده میشود مؤید این مطلب است. به عنوان مثال گروهی از دانشجویان یک دانشگاه که در پی یک ایده تجاری به ساخت نرمافزار انتخاب رشته و تجاریسازی و عرضه آن در هنگام انتخاب رشته کنکور سراسری پرداخته بودند، در نهایت با خرید یا اجاره چند دستگاه تلفن همراه در خوابگاه دانشجویی، فرآیند انتخاب رشته را توسط شبکهای که در کل کشور ایجاد کرده بودند، مدیریت میکردند .
در آینده انواع نرمافزارها، خصوصاً نرمافزارهای هوشمند نیز مورد استفاده کارآفرینان قرار خواهند گرفت. و این افراد به کمک این نرمافزارها فعّال خواهند بود، فرصتها را بهتر شناسایی خواهند کرد و اطلاعات دقیقتر و مناسبتری را جمعآوری خواهند نمود. دانش و مفاهیم بهتری را درک خواهند کرد و ارتباطات سادهتر و گستردهتری را برقرار خواهند نمود . نرمافزارهایی که شخصیت و ویژگیهای افراد مختلف را کشف و شناسایی کرده و بسته به موقعیت در ارتباط با هر یک، عکسالعملهای مناسبی ارائه خواهند نمود. اینترنت و شبکههای الکترونیکی یک بستر ارتباطی هستند. برقراری ارتباط با هر فرد، شیوههای خاص او را میطلبد که الان تا حد زیادی از دسترس ما خارج است. خصوصاً اولین ارتباط بسیار مهم است. نرمافزارهای هوشمند کمک خواهند کرد تا اولین ارتباط آخرین ارتباط نباشد .
کارآفرینی در فناوری اطلاعات و ارتباطات
تحولاتی که در سالهای اخیر در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات بوجود آمده است و عصر اطلاعات را شکل داده و همچنان پیش میتازد و در جوامع و فرهنگها دگرگونی ایجاد، مرهون تلاش افراد بسیاری از جمله کارآفرینان است . کارآفرینان اطلاعات، شرایط عصر اطلاعات را شناخته و با کارآفرینی خود ملزومات این عصر را پیدا کرده و با شیوههای خاص خود آن را ایجاد میکنند حتی بروز عصر اطلاعات هم از نتایج کارآفرینی است. اینترنت بزرگترین و قویترین شبکه ارتباطی دنیا، نمونهای روشن از کارآفرینی است. در طول تاریخ کدام یک از کارآفرینان توانستهاند نیازی را کشف کنند که پس از رفع آن تحوّلی در کل دنیا داده و بستری برای کارآفرینی سایر افراد ایجاد نمایند . شایسته است این کارآفرینی که خود بستری برای کارآفرینی دیگران شده است را ابرکارآفرینی بنامیم در سالهای اخیر نمونههای بسیاری از کارآفرینی در اینترنت به ثبت رسیده است، از آنجایکه تاکنون چنین شبکه عظیمی در تاریخ بشر وجود نداشته است. زمینههای فعالیت در آن بکر بوده و فرصت برای نوآوری و خلاقیت بسیار است. شرکتهای اینترنتی و شرکتهای Com در چند سال اخیر ایجاد، و به سرعت رشد کردند .
شرکتهایی مانند Yahoo ، ebay ،Amazon و دیگران در مدت کوتاهی توانستهاند ارزش بسیاری را کسب نمایند. آمارها نشان میدهد که در طی 5 سال آخر قرن گذشته ارزش برخی از این شرکتها بیش از 200 برابر شده است درحالیکه میزان رشد سودآوری آنها کمتر از 10 برابر بوده است. کارآفرینی در اینترنت به این موارد خلاصه نمیشود و موارد بسیاری خصوصاً در زمینه نرمافزارهای مبتنی بر شبکه و همچنین محتویات شبکه وجود دارد. کارآفرینی در شیوههای جذب مشتریان اینترنتی، بازاریابی اینترنتی، همکاریها و شبکههای مجازی، الکترونیک، واقعیت مجازی، آموزش و کار از راه دور و … همه و همه گستردگی کارآفرینی در عصر اطلاعات را نشان میدهند .
بازار گسترده اینترنت فرصت خوبی برای صادرات نرمافزار است. اینترنت شبکهای مجازی است که تا حد زیادی مستقل از محل می باشد. این شبکه بازاری بدون مرز است که میتوان به راحتی در آن تجارت نمود. درخشش شرکتهای اینترنتی فرصت مناسبی برای صادرات نرمافزار است. برای این منظور میبایست افراد کارآفرین با ایدههایی نو، شرکتهایی اینترنتی را تاسیس کنند و پس از مدتی که ارزش فوقالعادهای یافتند آنها را بفروشند. همانطور که گفتیم سودآوری این شرکتها اهمیت زیادی ندارد بلکه فروش آنها منبع درآمد و در نتیجه صادرات نرم افزاری خواهد بود .
«کار آفرینی موتور توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات است» با کارآفرینی است که نیازها شناخته میشود و با رفع نیازها پیشرفت حاصل میشود. کشورهای پیشرفته به این دلیل پیشرفتهاند که در فناوری پیشرفت کردهاند و توسط آن، هم اقتصاد جهان را در اختیار گرفته، هم قدرت نظامی شدهاند و هم فرهنگ جهان را به سوی خواستههای خود هدایت میکنند. کارآفرینی اطلاعات در سطوح مختلف الف- سختافزار ب - نرمافزار ج- اطلاعات د-ارتباطات هـ- کاربرد، انجامپذیر است .
در هریک از این سطوح فرصتهای بسیاری برای کارآفرینی وجود دارد. که نیازمند حمایت مراکز سرمایهگذاری و تلاشهای کارآفرینانه است. کارآفرینی در حوزه اطلاعات بسیار راحتتر و عملیتر از کارآفرینی در سایر حوزههاست. به عنوان مثال در حوزه نیروگاه هستهای به دلیل کاربرد محدود، ایدههای کمتری وجود دارد و به علاوه سرمایهگذاری فوقالعاده زیاد و درصد امکانپذیری کم، مانع هر فعّالیت کارآفرینانه است و درحالیکه در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات که درهمه جا گسترده شده است، ایدههای بسیاری خلق میشود و میزان سرمایهگذاری مورد نیاز که ایدهها را به نتیجه برسانند چندان زیاد نیستند. بنابراین کارآفرینی اطلاعات به راحتی انجام میشود و این خود دلیلی بر سرعت نمایی رشد فناوری اطلاعات است .
نتیجهگیری
ملاحظه شد که فناوری اطلاعات و ارتباطات تحولات زیادی در کلیه فعالیتهای اجتماعی ازجمله کارآفرینی بوجود آورده و به عنوان مهمترین ابزار کارآفرینی مدرن مورد توجه قرار گرفته است. همچنین کارآفرینی در فناوری اطلاعات پهنه وسیعی برای فعالیت دارد. کارآفرینی لازمة توسعه فناوری و توسعه فناوری بستر کارآفرینی است. براین اساس اهّمیت نقش بسترسازی کارآفرینی و وظیفه دولت مشخص میشود. دولت باید بستر کارآفرینی در حوزه فناوری اطلاعات که همان شبکههای ارتباطی و اطلاعاتی میباشد را توسعه دهد و تقویت کند و امکان دسترسی آسان همگان به این شبکهها را فراهم نماید. ضمن اینکه فرهنگ استفاده از شبکهها را ایجاد کرده و گسترش دهد و قوانین و مقررات لازم را تدوین و اجرا نماید .
فرار مغزها که خصوصاً در فناوریهای نو بیشتر رایج است، از نتایج ضعف کارآفرینی در کشورهای در حال توسعه است. بسیاری از نیروهای تحصیل کرده این کشورها، صرفاً علمی بار آمده و تربیت شدهاند و باید توسط دیگران مدیریت شوند؛ افرادی هم که شخصیت کارآفرینی دارند بستر کارآفرینی را در این کشورها نمییابند. جالب اینکه تمرکز کشورهای توسعه یافته بیشتر بر فعّالیتهای کارآفرینانه تربیت نیروهای داخلی خود در این حوزه است و از این طریق نیروهای متخصص خارجی را بکار میگیرند و در راستای اهداف خود از آنان بهرهبرداری میکنند. کارآفرینان میتوانند مشاغلی در لبة تکنولوژی برای متخصصین داخل کشور ایجاد کنند و در اثر رضایت شغلی که بوجود میآورد علاوه بر کلیه مزیتهای کارآفرینی از فرار مغزها نیز جلوگیری نماید .
دولت باید علاوه بر ایجاد بسترهای سختافزاری و نرمافزاری فناوری اطلاعات و ارتباطات و رفع موانع آن، زمینههای حمایت از فعالیت کارآفرینان را فراهم کند، نهادهای سرمایهگذاری لازم را تاسیس نموده و با نهادهای آموزشی، پژوهشی و انکوباتورها به صورت هدفدار افراد بالقوه کارآفرین متخصص را شناسایی کرده و کارآفرینی را در آنها به فعلّیت برساند و از مزیتهای این انسانها متعهد در پیشبرد اهداف کشور بهره بگیرد .
دولت در بند ب تبصره 11 ماده واحده قانون بودجه سال 80 مبلغ 1/5 میلیون تومان وام خود اشتغالی برای جوانان در نظر گرفته است. واقعیت این است که بسیاری از جوانان بیکار مشکلشان داشتن این مبلغ نیست بلکه مشکل آنها نداشتن راهحل یا آماده نبودن بسترهای کارآفرینی است. چقدر مناسب است که در سالهای آتی دولت بودجه را با هدایت صحیح صرف بسترسازی فعّالیتهای کارآفرینانه نماید و از این طریق در فناوریهای نو به خصوص فناوری اطلاعات و ارتباطات ایجاد اشتغال کند .
برگرفته از سایت:www.baobab.ir
نگاه کارآفرینانه برداشتی جدید از کارآفرینی
کارآفرینان افرادی هستند که فرصتها را درک می کنند و خلاء ها را می بیند. درک فرصت ها توسط این افراد ممکن است از طریق بازار گردی ( ارتباط با محیط زندگی، بازار و ... ) و یا ارتباط با افراد ( در جلسات ) یا نگاه به تلویزیون ، رسانه ها شبکه اینترنت و ... حاصل شود، که به آن نگاه کارآفرینانه ( یا نگاه جستجو گرانه، نگاه فرصت گرایانه، شکار فرصت و ... ) گفته می شود. در این مقاله برداشت جدیدی از کارآفرینی تحت عنوان ( نگاه کارآفرینانه ) را مطرح می نماییم .
مقدمه
باتغییرات شتابان درمحیط بین المللی و گذر از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی و جایگاه جدید که سه انقلاب اینترنت، دیجیتال و کارآفرینی E.D.I در حال تحول آن می باشند، برای دلسوخت گان کشور و نظام سؤالات متعدد ذیل مطرح می باشد :
جایگاه و سهم ما از تجارت جهانی درحوزه IT و بازاریابی چیست؟
چرا بعضی از کشورها مثل کره، سنگاپور، تایوان، مالزی و ... که عقب تر از ما در توسعه اقتصادی بودند، گوی سبقت را از ما ربوده اند .
چرا در ده سال گذشته با ورود از گذر از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی کشورهایی مانند هند، فنلاند، ایرلند و ... جهش های میلیارد دلاری انجام داده اند .
چرا شرکت های جدید در عرصه دیجیتال و اینترنت با کارآفرینی خود در کشورهای مختلف به سرعت بعنوان میلیاردهای جدید معرفی شدند و چرا کشور ما از الگوهای کسب و کار جدید در حوزه E.D.I بهره مند نمی شوند .
چرا خروجی دانشگاه های آمریکایی و ... مانند استانفورد، هاروارد، بابسون، MIT و ... کارآفرینانی مانند بیل گیتس ( مایکروسافت )، جفری بزوس ( آمازون دات کام ) و ... است که نقش کلیدی در موفقیت و توسعه کشور خود دارند و چرا ما ایرانیان از این فرصت های طلایی خیلی خیلی کم بهره مند می شویم طبیعتاً پاسخ به سوالات را می توان به سیاست ها و استراتژی های توسعه، فضای رقابتی توسعه کسب و کار، امنیت سرمایه ، امنیت سیاسی و اقتصادی ،درونگرا بودن اقتصاد در بیست و چند سال گذشته نسبت داد. اما در کل نکته قابل طرح که در توسعه از آن غفلت کرده ایم، وجود عامل تغییر C hange agent است که پیش برنده توسعه و موتور توسعه بعنوان Directing force می باشد .
- عامل تغییر
عامل تغییر چیست ؟ در گذشته طی قرون متمادی اقتصاددانان اصلی ترین افراد پاسخگو به این مسئله به طرق زیر بوده اند :
1- مرکانیست ها ( تجاریون ) اولین گروهی بودند که استراتژی توسعه مبتنی بر فعالیت بازرگانی را مطرح کردند و عنوان نمودند جامعه ای جامعه موفق می باشد که طلا و نقره بیشتری داشته باشد و فعالیت موجد ارزش افزوده تچاری باشد .
- طبیعی یون دومین گروهی بودند که عنوان کردند کشوری توسعه یافته و موفق می باشد که زمین بیشتری داشته باشد و کشاورزی فعالیت اصلی موجد ارزش افزوده است. توماس مان این جمله کلیدی را عنوان نمود (( زمین یگانه سرچشمه ثروت است )).
- کلاسیک ها سومین گروهی بودند که تولید را عامل موجد ارزش افزوده و صنعت را محور توسعه نام نهادند تا از ترکیب عوامل تولید، کار و نیرو، سرمایه و زمین افزوده ایجاد گردد .
- اقتصاددانان مکتب اتریش ( خصوصاً شومپیتر ) چهارمین گروهی بودند که عنوان کردند جامعه ای جامعه موفق و توسعه یافته می باشد که در آن نوآوری محور توسعه باشد .
در واقع سوال اساسی بازهم بدین صورت مطرح می شود (( چگونه نوآوری اتفاق می افتد، (( آیا همه می توانند نوآوری را انجام دهند )) ، آیا اکتسابی است یا ... در کشور ما این بحث با شعارهای گوناگون مطرح می گردد و در بیانات مسئولیت کشور جلوه می نماید :
بعضی ها کشاورزی را موتور توسعه می دانند . وبعضی دیگر مهارت ،صنعت خودرو و افراد دیگری در جامعه IT را موتور توسعه می دانند . در واقع هر کس از نگاه کاری خود استراتژی توسعه را بیان می دارد اما شومپیتر نوآوری را موتور توسعه اقتصادی می داند و اعلام می نماید که کشور یا جامعه ای موفق می باشد که در آن نوآوری موتور توسعه باشد .
-تخریب خلاق
شومپیتر اعلام می کند : شرکت های جدید توسط کارآفرینان شرکت های قدیم را در صحنه رقابت کنار می گذارند این تخریب خلاق Creative destruction می نامند که از طرق زیر حاصل می شود :
- ارائه محصول یا خدمت جدید
- بازار فرایند تولید
- منبع جدید
- ایجاد تشکیلات جدید در شرکت موجود
نگاه کارآفرینانه بدنبال تقویت این موجودیت می باشد که شکار لحظه ها و فرصت ها نقش های اساسی در موفقیت دارد و این موفقیت همیشه بدست نمی آید . ( نگارنده بر اساس تجارب مدیریتی و کارآفرینانه خود این مطلب را ارائه می نماید امید است که خوانندگان با نقد کارشناسانه در جهت تعالی بحث اقدام نمایند. در بررسی مسیر موفقیت افراد در ایجاد کسب و کار سوالی که همواره مطرح می شود این است که چگونه فرد اقدام به عمل کارآفرینانه می نماید یعنی در انتخاب ایده و کسب و کار چگونه فرصت ایجاد کسب و کار را کشف می نماید، آیا شانس و تصادف بود یا نگاه آگاهانه و اقدام خردمندانه از پیش طراحی شده می باشد که هر دوی اینها دو روی یک سکه می باشند .
اقدام آگاهانه
شانس یا تصادف
آنجه که تقویت کننده و جهت دهنده به سمت انتخاب آگاهانه و فرصت گرایانه می باشد استفاده از تجربیاتی است که در دیگران در شکار فرصت ها بدست آورده اند و تجربه آنها بعنوان الگو برای کارآفرینان آتی می تواند موثر و مفید باشد . آنچه که مسلم می باشد این است که در تعیین مسیر موفقیت همه چیز از بازار و بازارگردی و کنجکاوی و سماجت و اصرار شروع می شود. کارآفرین بالقوه یا فرد جوان تحریک شده در مسیر کارآفرینی ََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََََ و بدنبال لحظه تاریخی شکار فرصت ها می باشد تا پس از تشخیص فرصت اقدام آگاهانه خود را شروع نماید. به این مسئله به دو صورت می توان نگاه کرد .
1- افرادی که دید کارآفرینانه داشته اند چگونه مبادرت به اقدام کارآفرینی نموده اند .
2- افراد عادی که پتانسیل و آرزوی کارآفرینی دارند، چگونه نگاه کارآفرینانه در آنها تقویت گردد و آیا اساساً این دید و تجربه انتقال پذیر می باشد .
فرصت جدید
خیلی اوقات کارآفرینان بدون پشتوانه و آگاهی از تئوری و تجربیات و ادبیات کارآفرینی و اقدام کارآفرینانه، این بدین معنا می باشد که عمل گرایی و تشخیص فرصتها در بسیاری از موارد الزاماً داشتن آگاهی قبلی و اطلاع از مبانی تئوری، شناخت صنعت یا خدمات خاص یا ... را از یک موضوع نمی خواهد، اما فرد در اثر سوابق خود و انرژی ذخیره شده درونی که انگیزش فرد را تشکیل می دهد بر اثر یک تصادف و برخورد تشخیص فرصت و شکار فرصت می نماید و این جرقه و تصمیم منجر به اقدام کارآفرینانه می گردد و خیلی اوقات نیز منجر به موفقیت می شود. سوال این است که چطور می شود یک نفر تشخیص می دهد و اقدام عملی نیز می نماید و محصول و خدمت به بازار ارائه می نماید و این فرایند را تا آخر اجرا می نماید اما طیف وسیعی از تشخیص فرصت و اجرای کسب و کار و ارائه در بازار ناموفق می باشد. سوال دیگر این می باشد که برای تشخیص فرصت ها، الگوها، روش ها و تجربیات دیگران چگونه می تواند بعنوان چراغ هدایت آینده تلقی شود. یکی ازروشها تجربه ای است که نگارنده بر اثر تدریس در کارگاههای آموزشی آنرا (( نگاه کارآفرینانه )) نامیده وآن از بازار گردی و از عبور و حضور در بازار مسیر می گردد :
چه کنیم محصول، خدمت و فرآیند جدید در بازار ایجاد کنیم، حضور در بازار چه خلاء ها و چه فرصت ها و چه تجاربی را گوشزد می نماید. نوآوری در آزمایشگاه ها و اختراعات یافت می شود . اما نوآوری از طریق بازار یعنی عبوردربازار و محیط و جستجو و یافتن شکار فرصت ها که نام آن را (( نگاه کارآفرینانه )) می نامیم، درعبور روزمره از اماکن و خیابان، بازار و برخورد با انظار و در بازدیدها و جلسات، ملاقات ها مسائل زیادی رد و بدل می گردد اما در نگاه کارآفرینانه که منجر به تشخیص فرصت می گردد چه می باشد. افراد در مسیر حضور خود در بازار بر اساس نیازها و خواسته هایی که متناسب با سن آنها می باشد، مسائل مختلفی را دنبال می کنند .
برگرفته از سایت: www.baobab.ir
تحصیلات وکارآفرینی
آیا بین سطح تحصیلات و کارآفرینی رابطهای وجود دارد؟ این سؤالی است که بسیاری اوقات مطرح می شود. تا حدود سالهای 1970 میلادی بیشتر صاحب نظران اعتقاد داشتند که سطح سواد و تحصیلات بر روی کارآفرین شدن فرد اثری ندارد. این صاحب نظران معتقد بودند کارآفرینی بیشتر ذوقی و ذاتی است؛ به عبارت دیگر کارآفرینی بیشتر به خلاقیتهای ذهنی و خدادادی فرد متکی است .
اما حداقل از دو دهه قبل، بسیاری اذعان نمودند که سطح تحصیلات رابطهی مستقیمی با کارآفرینی دارد. اینان دریافتند که هر چه دانستهها، آگاهیها و دانش فرد بالاتر باشد زمینهی بیشتر و بهتری برای کارآفرین شدن مهیا میشود. این اعتقاد نظریهی اول را رد نمیکند بلکه براین باور است که دانش و میزان اطلاعات علمی افراد میتواند زمینه ساز خلاقیتهای بیشتر و گستردهتر شود . با توجه به روند شتابان تولید علم و بالا رفتن سطح تحصیلات جوامع بشری و تغییرات بسیار شتابانی که براساس و مبنای علم، دانایی و تکنولوژی در جوامع نوین رخ میدهد، روز به روز این اعتقاد محکمتر و استوارتر میگردد که در این جامعهی علمی برای کارآفرینی باید مجهز به دانش روز بود .
هر چند کسانی مانند توماس ادیسون در دورهی دبیرستان ترک تحصیل کردند اما باید پذیرفت که دانش میتواند خلاقیت افراد را شکوفا سازد و بینش آنان را برای ایجاد کسب و کارهای نو، گسترده سازد. همانگونه که قبلاً نیز در بحث خلاقیت اشاره کردیم، همهی افراد میتوانند خلاق باشند و امروزه این اصل پذیرفته شده است که خلاقیت را میتوان آموزش داد و به وسیلهی آموزش میتوان آن را فعال نمود. بر همین اساس است که امروزه در اکثر دانشگاههای جهان بخشها و دپارتمانهای کارآفرینی تأسیس شده و به آموزش کارآفرینی به عنوان یک تخصص و رشتهی تحصیلی میپردازند. البته هر چه توانمندیهای ذوقی، هوشی، ذاتی و هنری انسان بیشتر باشد آمادگی بیشتری برای کارآفرین شدن دارد. بدیهی است چنین افرادی با کسب آموزش و بالابردن سطح تحصیلات خود خیلی سریعتر کارآفرین میشوند
برگرفته از سایت: www.asreneyriz.ir
.
مقدمه :
رويكرد اكثر كشورهاي جهان در دهههاي اخير به موضوع كارآفريني و توسعه آن، موجب گرديده موجي از سياستهاي توسعه كارآفريني در دنيا ايجاد شود. كشورهاي مختلف راه حلي راكه در سه دهه گذشته براي فائق آمدن بر مشكلات مختلف اقتصادي و اجتماعي به آن روي آوردهاند، توسعه فرهنگ كارآفريني، انجام حمايتهاي لازم از كارآفرينان، ارائه آموزشهاي مورد نياز به آنان و انجام تحقيقات و پژوهشهاي لازم در اين زمينه بوده است. تأمل در وضعيت اقتصادي و روند مراحل پيشرفت و توسعه در كشورهاي پيشرفته و در حال توسعه كه به موضوع كارآفريني توجه نمودهاند، نشانگر آن است كه اين كشورها توانستهاند به پيشرفتهاي چشمگيري در زمينههاي مختلف اقتصادي و اجتماعي دست يابند و يا حداقل بحرانهاي پيشآمده را به سلامت پشت سر گذاشته و بحرانهايي كه وقوع آنها را در آينده پيشبيني ميكردند را مهار نمايند. از جمله اين كشورها ميتوان به ايالات متحده، كشورهاي اتحاديه اروپايي، كشورهاي جنوب شرق آسيا، چين، برخي از كشورهاي آمريكاي لاتين و آفريقايي و اقيانوسيه را نام برد.
از آنجا كه مفاهيم مطرح در علوم انساني همانند مفاهيم مطرح در علوم تجربي قطعي نيستند، لذا ارائه تعريف قطعي و مشخصي براي آنها دشوار يا غير ممكن است. كارآفريني هم كه از واژه هاي مطرح در علوم انساني است، از اين قاعده مستثني نيست. دانشمندان و محققين علوم مختلف اقتصادي، اجتماعي، روانشناسي و مديريت كه در مورد كارآفريني مطالعه و نظراتي ارائه كردهاند، تعاريف مختلفي از كارآفريني مطرح نمودهاند كه تفاوتهاي گاه مغاير و متناقضي دارند. تعريفي از كارآفريني كه تقريبا شامل همه تعريفهاي ارائه شده از آنان باشد، عبارت است از:
در دايرهالمعارف بريتانيكا ، كارآفرين اينگونه تعريف شده است:
« شخصي كه كسب و كار و يا موسسه اقتصادي را سازماندهي و مديريت كرده و خطرات ناشي از آنرا ميپذيرد»
واژه كارآفريني از قرنها پيش و قبل از آنكه به زبان امروزي مطرح شود، در زبان فرانسه متداول گرديد. اين واژه معادل كلمه فرانسوي Enterprendre به معناي « متعهد شدن» (معادل under Take در زبان انگليسي) ميباشد كه در سال 1848 توسط جان استوارت ميل به كارآفريني ( Enterpreneur ) در زبان انگليسي ترجمه شد.
مفهوم كارآفريني:
با تحولات سريع و شتابان محيط بينالمللي و گذر از جامعه صنعتي به جامعه اطلاعاتي و مواجة اقتصادهاي ملي با اقتصاد جهاني و مطرح شدن پديدههايي همانند «جهاني شدن اقتصاد» و «فنآورياطلاعات» ، مباحث اساسي درخصوص راهكارهاي مختلف براي تسريع فرآيند رشد و توسعة پايدار و رفاه اقتصادي مطرح ميگردد. يكي از اين مباحث جديد، نقش كارآفرينان در اين فرآيند ميباشد. كارآفريني ازمفاهيم جديدي است كه حداقل در محدوده علم اقتصاد ، مديريت، جامعهشناسي و روانشناسي و سايرمقولههاي مرتبط با اين موضوع قدمتي بسيار كوتاه داشته و از مفاهيم رو به گسترش ميباشد. به دليل آنكه معناي تحتالفظي «كارآفريني» نميتواند عمق محتوي و مفهوم اين واژه را مشخص نمايد و براي جلوگيري ازفهم نادرست اين موضوع يا واژه با ساير واژهها و براي رسيدن به فهم و فرهنگ مشترك از آن، معرفي و شناساندن اين واژه بسيار مهم مينمايد . اين كه كارآفريني چيست؟ كارآفرين كيست؟ فرآيند كارآفريني چگونهاست؟ نقش و تاثير كارآفريني و كارآفرينان در ابعاد توسعه و رشد اقتصادي و متغيرهاي كلان اقتصادي همانند اشتغال چيست؟ نقش آموزش و تجربه در رشد كارآفريني چه ميزان است؟ سوالهايي هستند كه بايد براي رسيدن به اين فرهنگ مشترك به وضوح و مبسوط پاسخ داده شود.
بهطور كلي «كارآفريني» از ابتداي خلقت بشر و همراه با او در تمام شئون زندگي حضور داشته و مبنايتحولات و پيشرفتهاي بشري بوده است. ليكن تعاريف زياد و متنوعي از آن در سير تاريخي و روند تكاملموضوع بيان شده است، كه برخي از اين تعاريف ارائه ميگردد:
ـ كارآفرين كسي است كه متعهد ميشود مخاطرههاي يك فعاليت اقتصادي را سازماندهي، اداره و تقبلكند ( Webster's New Collegiate Dictionary ).
ـ خريداري نيروي كار و مواد اوليه به بهائي نامعين و به فروش رساندن محصولات به بهائي طبق قرارداد(برنارد دو بليدور ( Bernard F. De Belidar ) اقتصاددان فرانسوي در اوايل قرن هيجدهم).
ـ كارآفرين فردي است كه ابزار توليد را به منظور ادغام آنها براي توليد محصولات قابل عرضه به بازار، ارائهميكند (ريچارد كانتيلون R. Cantillon در حدود سال 1730).
ـ كارآفرين عاملي است كه تمامي ابزار توليد را تركيب ميكند و مسووليت ارزش توليدات، بازيافت كلسرمايهاي را كه بكار ميگيرد، ارزش دستمزدها، بهره و اجارهاي كه ميپردازد و همچنين سود حاصل را برعهده ميگيرد (جان باتيست سي ( Jean Baptiste Say ) ، اقتصاددان فرانسوي در سال 1803 ميلادي).
ـ كارآفريني پلي است بين جامعه به عنوان يك كل، بويژه جنبههاي غيراقتصادي جامعه و موسسات انتفاعي تاسيس شده براي تمتع از مزيتهاي اقتصادي و ارضاء آرزوهاي اقتصادي (آرتور كول ( A. Cole )،1946).
ـ كارآفرين فردي است كه تخصص وي تصميمگيري عقلاني و منطقي درخصوص ايجاد هماهنگي در منابع كمياب ميباشد (كاسون، 1982).
ـ كارآفريني به عنوان يك تسريعكننده، جرقة رشد و توسعة اقتصادي را فراهم ميآورد (ويلكن( Wilken )، 1980)
ـ كارآفرين فردي است كه شركتهاي جديدي را كه سبب ايجاد و رونق شغلهاي جديد ميشوند، شكلميدهند (كه چموف ( B - Kirchhoff )، 1994).
ـ رابرات لمب ( R.K .Lamb ) (1902) معتقد بود كه «كارآفريني يك نوع تصميمگيري اجتماعي است كهتوسط نوآوران اقتصادي انجام ميشود و نقش عمده كارآفرينان را اجراي فرآيند گسترده ايجاد جوامع محلي، ملي و بينالمللي و يا دگرگون ساختن نمادهاي اجتماعي و اقتصادي ميدانست.
ـ هربرتون ايوانز ( Herberton G.Evans ) (1957) معتقد بود كه كارآفرين وظيفه تعيين نوع كسب و كار مورد نظر را بر عهده داشته و يا آن را ميپذيرد.
ـ ردليچ ( F.Redlich ) (1958) معتقد است كه كارآفرين در حالي كه مدير، سرپرست و هماهنگكنندهفعاليتهاي توليد است، برنامهريز، نوآور و تصميمگيرنده نهايي در يك شركت توليدي نيز ميباشد.
ـ مك كلهلند ( D.M,clelland ) (1961) معتقد بود كه كارآفرين كسي است كه «يك شركت (يا واحداقتصادي) را سازماندهي ميكند و ظرفيت توليدي آن را افزايش ميدهد.»
ـ پنروز ( E.Penrose ) (1968) جنبة اصلي كارآفريني را همانا شناسايي و بهرهبرداري از كرهاي فرصت طلبانه براي گسترش شركتهاي كوچكتر ميداند.
ـ كارلند ( J.c.carland ) (1984) معتقد است كه كارآفرين فردي است كه جهت دستيابي به سود و رشد،شغلي را به وجود ميآورد و مديريت ميكند.
ـ چل ( E.chell ) و هاروث ( J.Haworth ) (1988) در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيدهاند كهكارآفرينان افرادي هستند كه قابليت مشاهده و ارزيابي فرصتهاي تجاري، گردآوري منابع مورد نياز و دستيابيبه ارزيابي حاصل از آن را داشته و ميتوانند اقدامات صحيحي را براي رسيدن به موفقيت انجام دهند.
ـ پيتردراكر ( P.draker ) (1985) معتقد است، كارآفرين كسي است كه فعاليت اقتصادي كوچك و جديدي را با سرمايه خود شروع مينمايد.
ـ ادي ( G.Eddy ) و الم ( k.olm ) (1985) معتقدند كه كارآفرين فردي است كه مايل و قادر به مخاطره پذيري است و در عين حال ابزار توليدي و اعتباري را در هم ميآميزد تا به سود يا اهداف ديگري همچون قدرت و احترام اجتماعي دست يابد.
ـ تراپمان ( J. Torpman ) و مورنينگ استار ( G.Morningstar ) (1989) در كتاب «نظام هاي كارآفرينانه» در دهة 1990 مينويسند: كارآفرين يعني تركيب متفكر با مجري، كارآفرين فردي است كه فرصت ارائه يك محصول، خدمات، روش و سياست جديد يا راه تفكري جديد براي يك مشكل قديمي را مييابد.كارآفرين فردي است كه ميخواهد تاثير انديشه محصول يا خدمات خود را بر نظام مشاهده كند.
ـ جفري تيمونز ( Jeffry Timmons ) (1990) درخصوص كارآفريني مينويسد: «كارآفريني خلق و ايجاد بينشي ارزشمند از هيچ است. كارآفريني فرآيند ايجاد و دستيابي به فرصتها و دنبال كردن آنها بدون توجه بهمنابعي است كه در حال حاضر موجود است. كارآفريني شامل، خلق و توزيع ارزش و منافع بين افراد، گروهها، سازمانها و جامعه ميباشد.
ـ ديويد مك كران ( D. Mckeran ) و اريك فلانيگان ( E.Flannigan ) (1996) كارآفرينان را افرادينوآور، بافكري متمركز، و به دنبال كسب توفيق و مايل به استفاده از ميانبرها ميدانند كه كمتر مطابق كتاب كار ميكنند و در نظام اقتصادي، شركتهايي نوآور، سودآور و با رشدي سريع را ايجاد مينمايند.
در واقع، هنوز هم تعريف كامل، جامع، مانع و مورد پذيرش همة صاحبنظران ارائه نشده است، ليكن دراين بين تئوري و تعاريف اقتصاددان مشهور اتريشي به نام «جوزف شومپيتر ( Joseph schumpeter ) ازكارآفريني و نقش كارآفرينان در فرآيند توسعه مورد توافق و ارجاع اكثر محققين در اين زمينه است:
بر طبق نظر وي كارآفرين نيروي محركة اصلي در توسعة اقتصادي و موتور توسعه ميباشد و نقش وي عبارت است از نوآوري يا ايجاد تركيبهاي تازه از مواد. شومپيتر مشخصة اصلي كارآفرين را «نوآوري» ميدانست و كار يك كارآفرين را «تخريب خلاق» تعريف كرد. وي در كتاب «نظرية اقتصاد پويا» اشاره ميكند كه تعادل پويا از طريق نوآوري و كارآفريني ايجاد ميگردد و اينها مشخصة يك اقتصاد سالم هستند.
سابقه كارآفر يني در دنيا:
در اوايل سده شانزدهم ميلادي كساني را كه در كار مأموريت نظامي بودند كارآفريني خواندند و پس از آن نيز براي مخاطرات ديگر نيز همين واژه با محدوديتهايي مورد استفاده قرار گرفت. از حدود سال 1700 ميلادي به بعد درباره پيمانكاران دولت كه دست اندركار امور عمراني بودند، از لفظ كارآفرين زياد استفاده شده است.
كارآفريني و كارآفرين اولين بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و همه مكاتب اقتصادي از قرن شانزدهم ميلادي تاكنون به نحوي كارآفريني را در نظريههاي خود تشريح كردهاند. ژوزف شوپيتر با ارائه نظريه توسعه اقتصادي خود در سال 1934 كه همزمان با داوران ركود بزرگ اقتصادي بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوري كارآفرينان در ايجاد سود، مورد توجه قرار گيرد و به همين دليل وي را «پدر كارآفريني» لقب دادهاند. از نظر وي «كارآفرين نيروي محركه اصلي در توسعه اقتصادي است » و نقش كارآفريني عبارت است از «نوآوري يا ايجاد تركيب هاي تازه از مواد»
كارآفريني از سوي روانشناسان و جامعهشناسان با درك نقش كارآفرينان در اقتصاد و به منظور شناسايي ويژگيها و الگوهاي رفتاري آنها با بررسي و تحقيق در خصوص آنان مورد توجه قرار گرفته است.
جامعه شناسان كارآفريني را به عنوان يك پديده اجتماعي در نظر گرفته و به بررسي رابطه متقابل بين كارآفرينان و ساير قسمتها و گروههاي جامعه پرداختهاند .
دانشمندان مديريت به تشريح مديريت كارآفريني و ايجاد جو و محيط كارآفرينانه در سازمانها پرداختهاند.
سير تاريخي مفهوم كارآفريني
به طور کلي و با عنايت به موارد اشاره شده در فوق ، سير تاريخي مفهوم كارآفريني را ميتوان به پنج دوره تقسيم نمود:
دوره اول:قرون 15 و 16 ميلادي: در اين دوره به صاحبان پروژههاي بزرگ كه مسئوليت اجرايي اين پروژهها همانند ساخت كليسا، قلعه ها، تأسيسات نظامي و .... از سوي دولتهاي محلي به آنها واگذار گرديد. كارآفرين اطلاق ميشد، در تعاريف اين دوره پذيرش مخاطره، لحاظ نشده است.
دوره دوم: قرن 17 ميلادي: اين دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتي در اروپا بوده و بعد مخاطره پذيري به كارآفريني اضافه شد كارآفرين در اين دوره شامل افرادي همانند بازرگانان ، صنعتگران و ديگر مالكان خصوصي ميباشد.
دوره سوم: قرون 18و 19 ميلادي: در اين دوره كارآفرين فردي است كه مخاطره ميكند و سرمايه مورد نياز خود را از طريق وام تأمين ميكند، بين كارآفرين و تأمين كننده سرمايه (سرمايهگذار) و مدير كسب و كار در تعاريف اين دوره تمايز وجود دارد.
دوره چهارم: دهههاي مياني قرن بيستم ميلادي: در اين دوره مفهوم نوآوري شامل خلق محصولي جديد، ايجاد نظام توزيع جديد يا ايجاد ساختار سازماني جديد به عنوان يك جزء اصلي به تعاريف كارآفريني اضافه شده است.
دوره پنجم: دوران معاصر( از اواخر دهه 1970 تاكنون ): در اين دوره همزمان با موج ايجاد كسب و روند كارهاي كوچك و رشد اقتصادي و نيز مشخص شدن نقش كارآفريني به عنوان تسريع كننده اين سازوكار، جلب توجه زيادي به اين مفهوم شد و رويكرد چند جانبه به اين موضوع صورت گرفت. تا قبل از اين دوره اغلب توجه اقتصاددانان به كارآفريني معطوف بود، اما در اين دوره به تدريج روانشناسان، جامعه شناسان و دانشمندان و محققين علوم مديريت نيز به ابعاد مختلف كارآفريني و كارآفرينان توجه نمودهاند.
تا دهه 1980 سه موج وسيع ، موضوع كارآفريني را به جلو رانده است:
موج اول: انفجار عمومي مطالعه و تحقيق در قالب انتشار كتابهاي زندگي كارآفرينان و تاريخچه شركتهاي آنها، چگونگي ايجاد كسب و كار شخصي و شيوههاي سريع پولدار شدن ميباشد. اين موج از اواسط دهه 1950 شروع ميشود.
موج دوم: اين موج كه شروع آن ازدهه 1960 بوده شامل ارائه رشتههاي آموزش كارآفريني در حوزههاي مهندسي و بازرگاني است كه در حال حاضر اين حوزهها به ساير رشتهها نيز تسريع يافته است.
موج سوم: اين موج شامل افزايش علاقمندي دولتها به تحقيقات در زمينه كارآفريني و بنگاههاي كوچك، تشويق رشد شركتهاي كوچك و انجام تحقيقات در خصوص نوآوريهاي صنعتي ميشود كه از اواخر دهه 1970 آغاز شده است.
سابقه كارآفريني در ايران:
عليرغم اينكه در كشورهاي پيشرفته دنيا از اواخر دهه 1970 به بعد به موضوع كارآفريني توجه جدي شده و حتي در بسياري از كشورهاي درحال توسعه هم از اواخر دهه 1980 اين موضوع را مورد توجه قرار دادهاند، در كشور ما تا شروع اجراي برنامه سوم توسعه، توجه چنداني به كارآفريني نشده بود . حتي در محافل علمي و دانشگاهي نيز به جز موارد بسيار نادر، فعاليتي در اين زمينه صورت نگرفته بود. مشكل بيكاري و پيشبيني حادتر شدن آن در دهه 1380 موجب شد كه در زمان تدوين برنامه سوم توسعه، موضوع توسعه كارآفريني مورد توجه قرار گيرد. در برنامه اخير، توسعه كارآفريني در سطح وزارتخانههاي علوم، تحقيقات و فناوري، بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، جهاد كشاورزي، صنايع و معادن و فلزات و همچنين مؤسسه جهاد دانشگاهي به دليل ارتباط با فعاليتهاي آنها، مطرح شده است.
متأسفانه واژه كارآفريني كه ترجمهاي از كلمه Enterpreneurship است، موجب گرديده است كه معني ايجاد كار و يا اشتغالزايي از اين واژه برداشت ميشود. در حاليكه كارآفريني داراي مفهومي وسيعتر و با ارزشتر از اشتغالزايي است . اين برداشت ناصحيح از اين مفهوم و همچنين تورم نيروي انساني بيکار در جامعه ( بويژه در بين دانشآموختگان دانشگاهي)، موجب شده بسياري از سياستهايي که براي توسعه آن اتخاذ شده و نيز در بخشنامهها و سخنرانيهاي مسؤولان در اين خصوص ، صرفا جنبة اشتغالزايي براي آن در نظر گرفته شود . در حاليکه کارآفريني داراي پيامدهاي مثبت و مهم ديگري همانند : بارورشدن خلاقيتها ، ترغيب به نوآوري و توسعة آن ، افزايش اعتماد به نفس ، ايجاد و توسعة تکنولوژي ، توليد ثروت در جامعه و افزايش رفاه عمومي است و در صورتيکه فقط به جنبة اشتغالزايي آن توجعه شود ، از ساير پيامدهاي آن بي بهره خواهيم ماند .
كارآفرين كيست؟
زمان زيادي نيست كه كلمات كارآفرين و كارآفريني در رسانههاي مختلف تكرار ميشود و هر كس به سليقه خود از اين واژه جديد براي اشاره به مديران،افرادموفق،سرمايهداران،سرمايهگذاران، صادركنندگان، دلالها و تاجران استفاده ميكند. هرچند هر كدام از اين افراد ممكن است كارآفرين باشند ولي هيچكدام مصداق كاملي براي اين مفهوم نيستند.
به راستي كارآفرين كيست؟ آيا كارآفرينان ويژگيهاي متمايزي از ديگر بازيگران صحنه اقتصاد دارند؟ نگاهي به مسير حركت فعاليتهاي كارآفرينان،مبدأ و منشأ و حركت و انرژي كه در طول مسير آنان را تغذيه مينمايد در تصويري اجمالي از شخصيت كارآفرين ارائه شده است.
چه چيز باعث ميشود كه نشاط حركت به لختي و سكون غلبه كند؟ آرزوي آن چيزي كه امروز نيست ولي فردا ميتواند باشد، اولين چيزي است كه جمود كارآفرين را در هم ميشكند. يعني كارآفرين آرزومند است.
آن چه جهت و مسير كارآفرين را براي رسيدن به آرزوهايش تعيين ميكند از درون او برميخيزد. عزم او براي حركت يا توقف و اقدام يا عدم اقدام، چيزي نيست كه مولود شرايط، محيط يا اطرافيان باشد. يعني كارآفرين كنترل دروني دارد. او براي اينكه بتواند درست آن چه را كه ميانديشد عينيت بخشد و عزم خود را عملي كند بايد رئيس و كارفرماي خود باشد. يعني كارآفرين نياز به استقلال دارد. وقتي كه خلاقيت از ذهن به عمل منتقل ميشود، نوآوري صورت ميگيرد. نوآوري يعني پيمودن راه نارفته، كسي كه اولين بار راهي را ميپيمايد، اولين كسي است كه ميتواند خبر مخاطرات راه را براي ديگران بياورد. يعني كارآفرين خطرپذير است. او به جاي آن كه منتظر ضمانت يك پايان موفق بماند، به فكر و تلاش خود تكيه ميزند، به مشكلات حمله ميكند و پيش ميرود. يعني كارآفرين منفعل نيست و براي استقبال از آينده روحيهاي تهاجمي دارد. ذهن پوياي او مرزهاي از پيش تعيينشده و قالبهاي رايج را درهم ميشكند و با وجودي كه همان چيزي را ميبيند كه ديگران بينند، اما چيزي را ميانديشد كه ديگران نميانديشند. يعنيكارآفرين خلاق است. به استقبال فردا رفتن، آخر ماجرا نيست. كسي كه آگاهانه و پيشاپيش خود را در ميدان مواجهه با مسائل مياندازد، بايد توان سخت كاركردن در شرايط پرتنش را هم داشته باشد. يعني كارآفرين با وجود فشار زياد ، كارآيي خود را حفظ ميكند. لحظه تصميم آغاز،تنها زماني نيست كه او با ريسك مخاطره مواجه ميشود. ابهام يك پايان نامعلوم، برهر قدم اين راه سايه مياندازد. يعني كارآفرين قدرت تحمل ابهام دارد. بايد گفت که تعريف مجموعهاي از صفات كه كارآفرين ايدهآل را به تصوير كشد ، امكانپذير نيست و از طرفي هر کارآفريني تمام ويژگيهاي ذکر شده در ادبيات را ندارد. برخي ديگر از ويژگيهايي که محققين بسياري آنها را به عنوان ويژگيهاي کارآفرين برشمردهاند عبارتند از:
آيندهنگر بودن و داشتن چشم انداز : چشمانداز براي شخص كارآفرين كاملا شفاف و خالي از هرگونه ابهام بوده و لذا قابل انتقال به ديگران ميباشد. داشتن چنين چشماندازي به كارآفرين كمك ميكند تا حركتي مستمر و بدون سردرگمي و مستقيم به سمت هدف داشته باشد. علاوه بر اين چشمانداز قابل انتقال ديگران را نيز در طي مسير همراه و مدديار او مينمايد.
مصمم بودن : عزم راسخ كارآفرينان يكي ديگر از ويژگيهاي بارز آنهاست كه انرژي و تعهد لازم براي كسب موفقيت را ايجاد ميكند. كارآفرينان مصمم از ايدههاي جديد و فرصتها و پيشنهادات شغلي ديگر چشمپوشي كرده و در مقابل به كاري كه براي خود برگزيدهاند پايبند ميماند. اين قطعيت كارآفرين را در طي فرآيند راهاندازي از هر گونه شك و ترديد و دودلي مصون نگاه ميدارد تا حدي كه مخالفت نزديكان و آشنايان نيز نميتواند در اراده آنان خللي وارد نموده بلكه دودلي ديگران نيز تحت تأثير اين قطعيت برطرف ميشود.
انگيزش: نياز خود شكوفايي يكي از مهمترين انگيزههاي كارآفرينان در محقق كردن چشمانداز خود است. نتيجه اين نياز قوي اين است كه در مسير حركت به سوي هدف، هرچيز ديگري از اولويت پايين برخوردار ميگردد. در روابط شخصي،علايق خارج از اين چشمانداز و يا پروژههاي باسود مالي زياد،همه از مواردي هستند كه در مقايسه با هدف، اولويت پايينتري خواهند داشت. البته سود مالي بندرت انگيزه كارآفرينان قرار ميگيرد چرا كه پول به تنهايي نميتواند انگيزه انجام تمام زحماتي باشد كه در شروع يك فعاليت كارآفرينانه لازم است، هرچند كه معيار خوبي براي اندازهگيري موفقيت فعاليت كارآفرينان است.
تمركز: براي اينكه كارآفرين از انجام موفقيتآميز تمام طرح و برنامهها و جزئيات كار مطمئن باشد، لازم است كه همانند يك فوتباليست خوب كه لحظهاي چشم از توپ بر نميدارد در تمام لحظات با تمركز بر چشمانداز، همه انرژي، وقت و ساير منابع را حول اين هدف مصروف نمايد.
وقف و از خودگذشتگي: كارآفرينان همه زندگي خود را وقف كار نمودهاند. بسيار سخت كوش هستند و پشتكار آنان مثال زدني است در حقيقت آنان از كار در راستاي هدف خود لذت ميبرند. داشتن چشمانداز روشن و تركيب آن با خوش بيني و ريسكپذيري كارآفرينان، سختكوشي وتعلق خاطر به كار را در آنان پديد ميآورد.
تعاريف و نظريات مختلفي در مورد کارآفرينان شده که برخي از آنها عبارتند از :
ـ كارآفرين كسي است كه فرصتي را كشف و براي پيگيري و تحقق آن، سازمان مناسبي را بنا ميكند.
ـ كارآفرين كسي است كه عمدتا بهمنظور كسب سود و رشد، كسب و كاري را تاسيس و اداره ميكند كه مشخصات اصلي آن نوآوري و مديريت استراتژيك است.
ـ كارآفرين كسي است كه سياستگذاري كسب و كار با اوست و به حساب خود ريسك مالي آن را به عهده ميگيرد.
ـ كارآفرين كسي است كه فرصتهاي بازار را درك و جهت استفاده از آن فرصتها، سرمايه و دارايي لازم رافراهم ميسازد.
ـ كارآفرين فردي است كه تقاضا را پيشبيني ميكند و خطر ناشي از نوسانات آن را به عهده ميگيرد، در فرآيند توليد عامل سازماندهي و مسوول تصميماتي است از اين قبيل: چه توليد شود ـ چقدر توليد شود ـ با چه روشي توليد شود.
ـ كارآفرين كسي است كه فرصتها را تشخيص ميدهد، منابع مورد نياز را جمعآوري ميكند، طراحي و اجراي نقشهاي عملي را به عهده ميگيرد، نتايج بدست آمده را به موقع و با روش منعطف جمعآوري ميكند.
ـ كارآفرين كسي است كه توانايي آن را دارد كه فرصتهاي كسب و كار را ببيند و آنها را ارزيابي كند، منابع لازم را جمعآوري و از آنها بهرهبرداري نمايد، و سپس عمليات مناسبي را براي رسيدن به موفقيت پيريزي نمايد.
ـ كارآفرين كسي است كه توليد را سازماندهي ميكند.
ـ كارآفرين كسي است كه شركتي را تاسيس يا قسمتي از كار را كه بايد انجام شود، مرتب ميكند و به اميد كسب سود، ريسكهاي كسب و كار را ميپذيرد.
ـ كارآفرين كارفرمايي است كه ريسك و مديريت كسب و كاري را به عهده ميگيرد.
ـ كارآفرين كسي است كه تركيب جديدي از وسائل توليد و اعتبار بنگاه اقتصادي را به عهده ميگيرد.
ـ كارآفرين كسي است كه با معرفي محصولات و خدمات جديد، ايجاد شكلهاي جديدي از سازمان، يا بهرهبرداري از مواد اوليه جديد، نظر يا موضع اقتصادي موجود را بههم ميريزد.
يك كارآفرين به منظور تحقق ايدهاش عوامل مورد نياز مانند: زمين، نيرويكار، مواد مصرفي و سرمايه را فراهم آورده و با استفاده از قدرت تصميمگيري، مهارتها و استعدادهاي فردياش در طراحي، سازماندهي، راهاندازي و مديريت واحد جديد، ايدهاش را تحقق ميسازد و از اين راه به کسب درآمد ميپردازد. همچنين در اين راه يك عدم موفقيت را به دليل فعاليت در محيط غير قابل كنترل و مبهم و با موانع پيشبيني نشده ميپذيرد. از نظر علم اقتصاد، كارآفرين فردي است كه با صرف زمان و انرژي لازم، منابع، نيرويكار، مواد اوليه و ساير دارائيها را به گونهاي هماهنگ ميسازد كه ارزش آنها و يا محصولات حاصل از آنها نسبت به حالت اوليهاش افزايش يابد (ايجاد ارزش افزوده كند).
كارآفرين سرمايهدار نيست ولي قادر است از سرمايههاي راكد به خوبي استفاده كند. همچنين او ممکن است مخترع، عالم، متخصص و هنرمند نباشد، ولي توان بهرهبرداري مناسب از علم، تخصص و هنر ديگران را دارد.
تعاريفي كه از كارآفريني ارائه شده ، مبين آن است كه، كارآفرين منتظر سرمايهگذاري و ايجاد شغل از طرف دولت و ديگران نيست. او خود با شناخت صحيح از فرصتها و استفاده از سرمايههاي راكد، امكاناتي را فراهم نموده و با سازماندهي و مديريت مناسب منابع، ايده خويش را عملي مينمايد. او تنها خودش شاغل نميشود، بلكه بدون اتكاء به دولت، در بخش غيردولتي براي تعداد ديگري نيز شغل ميآفريند و علاوه بر آن نقش مهمي در توليد و «اشتغالمولد» دارد. اين امر سبب كاهش نرخ بيكاري بدون نياز به سرمايهگذاري دولت براي ايجاد اشتغال ميگردد. البته دولت ميتواند با ارائه تسهيلات و پيگيري سياستهاي مناسب، حركت كارآفرينان را شدت و شتاب بخشد.
هر كارآفرين بالقوه يا بالفعل، به يك نسبت از اين ويژگيها و قابليتها برخوردار نيست. لذا كارآفرينان طيف متنوعي را شامل ميشوند كه همين باعث تنوع در تعريف كارآفريني و كارآفرين شده است.
ويژگيهاي كارآفرينان:
چنانچه گفته شد کارآفرينان طيف متنوعي را شامل ميشوند که اين موضوع موجب شده صاحبنظران و محققين کارآفريني ويژگيهاي مختلفي براي کارآفرينان ذکر کردهاند که در زير به مهمترين آنها اشاره ميشود:
ـ نوآوري( Innovation )
ـ خلاقيت( Creativity )
ـ مخاطرهپذيري( Riskbearing )
ـ اعتماد به نفس( self-confidence )
ـ دانش فني( Technical Knowledge )
ـ استقلال( Independent )
ـ هدفگرا ( Goal- Oriented )
ـ مركز كنترل داخلي( Enternal locus of control )
ـ عكسالعمل مثبت نسبت به مشكلات و موانع( Positive reaction to set back )
ـ توانايي به ايجاد ارتباطات( Communication Ability )
ـ توفيق طلبي( need for Achievement )
ـ تمايل به مسؤوليتپذيري( Desir for Responsibility )
پيامدهاي کارآفريني
دامنه تاثيرات كارآفريني بر جامعه بسيار وسيع است. از تغيير در ارزشهاي اجتماعي تا رشد شتابان اقتصادي. محققين تغييرات مختلفي را که کارآفريني در يک جامعه ايجاد مي کند ، بررسي کرده و آثار آن را از ديدگاههاي متفاوت مورد بحث قرار داده اند . برخي از اين تأثيرات عبارتند از:
• اشتغال زايي
• انتقال تکنولوژي
• ترغيب و تشويق سرمايه گذاري
• شناخت، ايجاد و گسترش بازارهاي جديد
• افزايش رفاه
• ساماندهي و استفاده اثربخش از منابع
پيامدهاي مثبتي که توسعه کارآفريني در اقتصاد کشور ايجاد ميکند، غير قابل انكار است. بسياري از محققان معتقدند كه ، کارآفرينان از رسيدن نظام اقتصادي به تعادل ايستا جلوگيري كرده و بواسطه رفتارهاي فرصت جويانه خود، اقدام به فرصت سازي براي کليت نظام اقتصادي مي نمايند.
کارآفريني، پايه هاي شکلگيري اقتصاد نوين:
اقتصاد در ابتداي هزاره سوم ميلادي شاهد دگرگونيهاي شگرفي بوده است. انقلاب فنآوري اطلاعات و تغيير ترکيب نيروي کار به نفع نيروهاي دانش- محور از زمره اين تغييرات است.
شايد مهمترين روندي که در اقتصاد ديده مي شود حرکت به سوي يک نظام اقتصادي با ماهيت شبکه اي است. در چنين اقتصادي، کنترل و تخصيص منابع به صورت توزيع شده صورت مي گيرد و نقش شبکه هاي اجتماعي در رشد و توسعه اقتصادي به مراتب بيش از نظام متمرکز برنامه ريزي دولتي خواهد بود.
نقش کارآفرينان در رويکرد شبکه مدار به مراتب پررنگتر از رويکرد اقتصاد کلاسيک است. در اقتصاد نوين، کارآفرينان در شبکه هاي اجتماعي نقش عناصر فعالي را ايفا مي کنند که ارتقاي بازده سرمايه هاي مادي و انساني را فراهم مي آورند.
رشد اقتصادي:
ويژگي بارز اقتصاد امروز ، تغييرات سريع است. لذا کشورهايي ميتوانند در چنين اقتصادي موفق باشند که قابليت تطبيق با اين تغييرات را داشته باشند. کشورهايي که در آنها ، ميزان فعاليتهاي کارآفرينانه بالاتر است، قادرند تا در اقتصاد جهان موقعيت بهتري کسب کنند. تحقيقات انجام شده نشان داده که رشد اقتصادي با فعاليتهاي کارآفرينانه ارتباط مستقيم دارد. در تحقيق - که به صورت ، ساليانه فعاليتهاي کارآفريني و تأثيرات آن در کشورهاي مختلف را مورد بررسي قرار مي دهد و در حال حاضر در بيش از 20 کشور جهان صورت مي گيرد- اين نتيجه بدست آمده که نرخ رشد اقتصادي يک کشور رابطه معني داري با سطح فعاليتهاي کارآفريني آن دارد.
اشتغال زايي:
کارآفرينان در ايجاد اشتغال نيز نقش مهمي ايفا مي نمايند. در حدود نيمي از کارکنان کشورهاي توسعه يافته در کسب و کارهاي کوچک مشغول فعاليت هستند. بيشتر مشاغل جديد را کسب و کارهاي کوچک ايجاد مي کنند و سهم اين کسب و کارها در بازار کار در حال افزايش است.
از سال1980 تا کنون ، کسب و کارهاي کوچک در اقتصاد آمريکا بيش از 34 ميليون شغل ايجاد کرده اند. اين در حالي است كه از تعداد كاركنان شركتهاي بزرگ در اين كشورها كاسته شده است. در ايالات متحده آمريكا، 5/81 درصد از مشاغل جديد از طريق شركتهاي تازه تاسيس به وجود آمده و 5% از شركتهاي تازه تاسيس، 77% از مشاغل جديد را ايجاد كردهاند.
ايجاد و رشد تکنولوژي:
بيش از 67 درصد از نوآوريهاي تكنولوژيك و حدود 95 درصد از نوآوريهاي منجر به تحولات بنيادي را كسب و كارهاي كارآفرينانه پديد آورده اند.
کارآفرينان از طريق ايجاد فنآوري. ارائه محصولات و خدمات جديد ، قدرت انتخاب مصرف کنندگان را افزايش داده و با افزايش بهره وري، سرگرميهاي نو، بهبود بهداشت و سلامتي، تسهيل ارتباطات و ... موجب افزايش کيفيت زندگي مي شوند.
در واقع بخش اعظم صنايع جديدي که يک نسل پيشتر موجود نبود را کارآفرينان ايجاد کرده اند که مي توان از کامپيوترهاي شخصي، تلفنهاي همراه، خريد از طريق اينترنت و سرگرميهاي ديجيتال به عنوان نمونه هايي از آن ذکر نمود.
ايجاد صنايع نو:
بسياري از صنايع جديد از پيامدهاي كارآفريني ميباشند. صنايع نظير، كامپيوترهاي شخصي، بيوتكنولوژي، تلويزيونهاي كابلي، نرمافزارهاي شامل محصولات جديد نفتي، ارتباطات بيسيم، خدمات پستي صوتي، تلفنهاي همراه، فروشگاههاي اينترنتي، رسانههاي ديجيتالي و ...
ايجاد تحرك اقتصادي و اجتماعي
از پيامدهاي كارآفريني ميتوان به بهبود وضعيت اقتصادي، فقرا و وارد شدن زنان به عرصههاي كسب و كار و افزايش مالكيت آنها در كسب كارها، اشاره كرد (در ايالات متحده، سهم مالكيت زنان در كسب كارها از 4% در سال 1970، 35% در سال 1999 افزايش يافته است.)
ايجاد مساوات از طريق مالكيت شخصي:كارآفريني از طريق افزايش ثروت جامعه، منجربه ايجاد سهم بيشتري از درآمدها، براي افراد جامعه ميشود. مطالعات در آمريكا نشان داده كه بيشتر از 95% از ثروتها از سال 1980 به بعد ايجاد شدهاند.
بازگشت به ارزشهاي اجتماعي
نویسنده: فناخسرو
برگرفته از : alavi-bonyad.org
ساختار اقتصادي دنياي امروز با گذشته به طور اساسي تفاوت دارد. شاخصهاي سخت افزاري و داراييهاي مشهود كه ديروز در جايگاه يك بنگاه اقتصادي نقش تعيين كننده داشت جاي خود را به نوآوري، ابداع، خلق محصولات جديد و داراييهاي نرم افزاري داده است. اگر ديروز ثروتمندترين افراد دنيا آنهايي بودند كه منابع مالي بيشتري در اختيار داشتند نظير راكفلرها، امروز ثروتمندترين مردم دنيا فردي دانش مدار و كارآفرين مانند بيل گيتس مدير شركت مايكروسافت در آمريكاست. لذا توسعه اقتصادي دنياي امروز برپايه نوآوري وخلاقيت و استفاده از دانش استوار است. اين اقتصاد را اقتصاد مبتني بر دانش يا اقتصاد دانش محور ميگويند.توليد علم و دانش، بهره گيري ازدانش و گسترش آن در سطح جامعه در تمام زمينههاي اجتماعي توانمندي و قدرت ايجاد مينمايد. كشورهايي كه بخش قابل ملاحظه اي از توليد علم و دانش را به خود اختصاص داده اند، از نظر صنعتي توسعه يافته و ازتوان اقتصادي و سياسي بالايي برخوردارند.بديهي است توليد علم و دانش جز از راه تحقيق حاصل نميگردد.رابطه سرمايه گذاري درامر تحقيقات وتوليد علم و رابطه توليد علم با توان اقتصادي و سياسي كشورها يك رابطه مستقيم است. به كارگيري دانش و مديريت در هر جامعه زير بناي نوآوري و خلاقيتهاست. بنابراين لازمه رشد اقتصادي در دنياي امروز توسعه مراكز توليد دانش، فنّاوري و مهارتهاي فني است كه مهمترين آنها دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي هستند . دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي به عنوان ركن اساسي در توسعه همه جانبه كشور بايد از هر نظر مورد حمايت قرار گيرند و محققان و اساتيد بايد از جايگاه ويژه اي برخوردار باشند تا با آسايش خيال قادر باشند نيروهاي جوان و طالب علم كشور را اهل فكر و نظر، نوآور و خلاق پرورش دهند. در دنياي امروز بزرگترين سرمايههاي يك بنگاه اقتصادي نيروهاي اهل فكر، يادگيرنده و خلاق آنها هستند و اين نيروها كسي جز كارآفرينان نيستند.
اگر بپذيريم كه در قرن حاضر اقتصاد جهان و سرعت رشد اقتصادي بر پايه نوآوري استوار است بايد بستر لازم را براي رشد كساني كه ايده را به محصول، علم و دانش را به صنعت تبديل مينمايند، فراهم سازيم. اينجاست كه نقش كارآفرين و نياز به كارآفرين در جامعه مشخص ميشود لذا ميتوان گفت: كارآفرين ارتباط دهنده دانش و علوم با صنعت و بازار است. در قرن شانزدهم ميلادي كارآفريني براي اولين بار مورد توجه اقتصاد دانان قرار گرفت و تاكنون به نحوي كارآفريني را در نظريههاي اقتصادي خود تشريح نموده اند.
نظر به اهميت موضوع و نقش كارآفريني در اقتصاد ملي و جهاني، توليد ثروت و ايجاد اشتغال به تدريج نه تنها اقتصاد دانان بلكه صاحبنظران ساير رشتهها از جمله روانشناسان، جامعه شناسان و حتي تاريخ دانان، از زواياي مختلف موضوع را بررسي و به ارائه تعاريفي از كارآفريني پرداختند. اما با تمام تفاوتها در تعاريف تقريباً همگي بر نوآور بودن، تصميم گير بودن، متعهد بودن و مخاطره پذير بودن كارآفرين اتفاق نظر دارند. تعاريف زيادي از واژه كارآفريني به عمل آمده كه هر يك ابعادي از ويژگيهاي كارآفريني را ارائه ميدهد. اما شاخصههاي كارآفرين به قدري زياد است كه نميتوان تمام آن را در يك جمله يا عبارت خلاصه نمود.
كارآفرين، نوآور و خلاق، مخاطره پذير و مسئوليت پذير است. او هدف گرا، واقع گرا و رشدگراست. كارآفرين داراي عزم و اراده، اعتماد به نفس و استقلال طلب است. قدرت تخيل، دورانديشي، خودجوشي، بصيرت، تفكر مثبت، توانمندي در ايجاد ارتباط از ديگر ويژگيهاي كارآفرينان است. كارآفرين به چالشها پاسخ مثبت ميدهد، با مشكلات و موانع برخوردي مثبت دارد و از دانش به خوبي بهره ميگيرد. او تلاش ميكند تا دانش توليد شده در مراكز تحقيقاتي را به دانش توليد محصول تبديل نمايد و محصولي قابل رقابت به بازار ارائه دهد.
در يك نگاه كلي ميتوان كارآفريني را به دو گروه اساسي تقسيم نمود. كارآفريني فردي و كارآفريني سازماني. اگر نوآوري و ساخت محصولي جديد يا ارائه خدماتي نو با توجه به بازار، حاصل كار فرد باشد آن را كارآفريني فردي و اگر حاصل تلاش يك تيم در سازماني باشد آن را كارآفريني سازماني مينامند.
جاذبة اصلي كارآفريني چه در بعد فردي و چه در بعد سازماني آن بي حد بودن نوآوري است. كارآفرينان با ويژگي خلاقيت، براساس فرصتها در زمانهاي مناسب قادرند محصولي جديد يا خدماتي نو به بازار ارائه نمايند. نوآوري فرايندي است پايان ناپذير، زيرا نميتوان براي توليد علم حد و مرزي قائل گرديد. در اقتصاد مبتني بر دانش، نوآوران و صاحبان فكر سرمايههاي اصلي شركتهاي توليدي و كارآفرين هستند. امروزه 70 تا 75 درصد سود در شركتهاي نرم افزاري و دارويي از طريق سرمايههاي عقلاني كاركنان حاصل ميگردد.
بسياري از كارآفرينان فعاليت خود را در قالب ايجاد شركتهاي كوچك و متوسط 2SME)ها) شروع مينمايند. اين شركتها سهم به سزايي در توسعه صنايع پيشرفته 3 (HT) و ايجاد اشتغال داشته و نسبت به شركتهاي بزرگ از انعطاف پذيري بالايي برخوردارند. لذا بسياري از دولتها متقاعد شده اند كه بايد بستر رشد را براي واحدهاي كوچك و متوسط در قالب مراكزرشد، پاركهاي صنعتي و فنّاوري فراهم سازند و آنها را تا مدت زماني كه بتوانند به صورت يك شركت مستقل وارد بازار شوند حمايت كنند. در كشورهاي جنوب شرقي آسيا %95 كل بنگاههاي اقتصادي و صنعتي كشورهارا «SMEها»تشكيل داده و به عنوان ركن اساسي در اقتصاد و اشتغال كشورها تاثير گذارند.
در كشور ما مراكز حمايت از كارآفرينان بسيار محدود و كارآفرين با تمام مشكلات ضمن تلاش جهت تبديل ايده به محصول بايد تمام خطر سرمايه گذاري را خود عهده دار باشد. مراكز حمايت از كارآفرينان به دليل نداشتن پشتوانه مالي و عدم حمايت جدي از طرف نهادهاي ذيربط قادر نيستند پاسخگوي نيازهاي مالي كارآفرينان باشند. كارآفرينان با ايجاد «SMEها» با سرمايه محدود خود و گاهي با دريافت مقداري وام وارد يك حركت اقتصادي و صنعتي ميشوند و در بسياري از مواقع زندگي و امكانات خود را در راه توسعه صنعتي از دست ميدهند. با توليد دانش فني يك محصول، توسط كارآفرين، شركتهاي توليدي خارجي توسط عوامل خود در كشور از اين تواناييها اطلاع يافته و قيمت محصول خود را چنان پائين ميآورند كه كارآفرين توان رقابت را از دست داده و در مدت كوتاهي هستي خود را از دست بدهد. در اين مواقع اگر كارآفرين حمايت نشود چگونه ميتوان انتظار داشت كارآفريني و ايجاد « SMEها » در كشور توسعه يابد.
چه بايد كرد ؟ چه نظام كنترلي براي واردات بايد داشت تا ضمن حفظ انگيزه در كارآفرين محصول او نيز چه از نظر قيمت و چه از نظر كيفيت قابل رقابت در بازار باشد؟
بحث و نتيجه گيري
با توجه به سطح فرهنگي، روابط اجتماعي، نظام آموزشي، نوع حمايتهاي دولتي، زير ساختهاي اجتماعي، دسترسي به سرمايههاي خطر پذير، مهارتهاي كسب و كار و سطح فناوري، سطح كارآفريني در بين كشورهاي مختلف بسيار متفاوت است. اگر چه افزايش فعاليت هاي كارآفريني باعث رونق وتوسعه اقتصاد ملي هر كشور ميگردد اما اين رابطه يك رابطه خطي با شيب يكسان نيست.بررسي ها نشان ميدهد در كشورهايي كه زيرساختها و قوانين حمايتي مناسبي دارند، قانون مالكيت معنوي رعايت ميشود و هزينه قابل ملاحظه اي در بخش تحقيقات و بخشهاي تحقيق و توسعه صرف ميشود. كارآفرنيي داراي سطح بالاتري براساس فرصتهاست. در كشورهاي وارد كننده صنايع پيشرفته (HT) سطح كارآفريني اغلب پائين و فعاليت هاي كارآفريني براساس ضرورتها شكل ميگيرد.كارآفرين نوآور و خلاق، مخاطره پذير و مسئوليت پذير است. او هدف گرا، واقع گرا و رشدگرا است. كارآفرين داراي عزم و اراده، اعتماد به نفس و استقلال طلب است. قدرت تخيل، دور انديشي، خودجوشي، بصيرت، تفكر مثبت، توانمندي در ايجاد ارتباط از ديگر ويژگيهاي كارآفرينان است.
در دنياي امروز كه فناوري به سرعت تغيير مييابد، كارآفرينان چه در بعد فردي يا سازماني آموختن و پيوسته آموختن را در اولويت قرار داده و ميدانند. امروز آن دوراني كه مهارتي را در مدرسه يا بازار ميآموختند و تا پايان عمر از آن استفاده ميكردند، به سر آمده است. امروز سازمانهاي توسعه اي و كارآفرينان يادگيري دائمي را به عنوان يك ويژگي در خود نهادينه كردهاند تا بتوانند با بهره گيري از دانش در هر فرصت مناسب محصولي جديد با خدماتي نو و قابل رقابت به بازار ارائه دهند.قطعاً امروز يكي از دغدغههاي اساسي در كشور ايجاد اشتغال مولد براي جوانان است. بنابراين بايد با برنامه ريزي دقيق بستر لازم را فراهم نمود، تا يادگيري و خلاقيت در جامعه به يك فرهنگ تبديل شود. بايد روح كارآفريني در سراسر كشور گسترده گردد تا جوانان كشور با شور و اشتياق وارد فعاليتهاي كارآفريني شوند و خود مولد كار باشند نه به دنبال كار در جامعه سرگردان به سر برند.براي رسيدن به اين هدف كه «ايران فردا را ايران كارآفرين بسازيم» بايد براي مواردي همانند موارد اشاره شده ذيل كه به عنوان پيشنهاد مطرح شده برنامه اجرايي تهيه كنيم و مصمم و معتقد باشيم كه راه گريز از بحران بيكاري و راه توسعه اقتصادي و صنعتي جز از راه توسعه كارآفريني ميسر نخواهد بود.
1- آموزش مهم ترين و كليدي ترين نقش در توسعه كارآفريني دارد. بايد موسسات آموزشي اعم از دبيرستانها، مراكز آموزش حرفه اي، دانشكدهها و دانشگاهها آموزشهاي لازم را جهت توسعه كارآفريني و فرهنگ سازي در دستور كار خود قرار دهند، در آموزشها بايد به ابداع و خلاقيت بها داده شود نه محفوظات.
2- نقش كارآفرين در توسعه صنعتي، اقتصادي و ايجاد اشتغال در جامعه بايد به صورت يك باور همگاني درآيد و اين اعتقاد به وجود آيد كه در دنياي امروز و در «اقتصاد دانش محور» رشد و توسعه از طريق نوآوري و خلاقيت امكان پذير است.
3- انجام تحقيقات بنيادي به عنوان پايه و اساس توليد علم و تحقيقات كاربردي به عنوان به كارگيري مباني علمي در توسعه فنّاوري مورد حمايت و نتايج حاصله به طور پيوسته ارزيابي و دستاوردهاي آن به زبان ساده در سطح جامعه ترويج ميشود تا در ذهن جوانان شكوفههاي نوآوري و خلاقيت شكل گيرد.
4- بخشهاي تحقيق و توسعه (R&D) شركتها بايد حمايت شوند و به نقش كارآفرينان در توليد محصولي جديد و فرآيندهاي نو در توليد بها داده شود. ميدان رشد براي افراد خلاق و كارآفرين باز باشد، تا هم افزايي لازم در مراكز تحقيق و توسعه به وجود آيد و انگيزه كار مضاعف گردد.
5- سازمانهاي توسعه اي بايد با حمايت مالي و هم كاري دانشگاهها نسبت به ايجاد مراكز توسعه كسب و كار كوچك (SBDC) تلاش جدي نموده تا هستههاي كارآفريني در اين مراكز شكل گيرند.
6- مراكز مالي حمايت كننده از كارآفرينان در سراسر كشور فراگير گردد. دولت و موسسات مسئول توسعه فنّاوري با مكانيزمي (ساز و كاري) مناسب اين مراكز را پشتيباني و بخشي از خطر سرمايهگذاري را قبول نمايند.
7- قوانين و مقررات مالي و مالياتي به گونه اي تدوين شود كه انگيزه لازم جهت فعاليتهاي كارآفريني به وجود آيد.خريد توليدات شركتهاي كارآفرين و ساير محصولات داخلي بايد با برنامه ريزي مناسب مورد حمايت دولت قرار گيرد، به گونه اي كه ضمن ايجاد انگيزه براي توليدات داخلي به رقابت پذير بودن محصولات نيز توجه شود.
8- افراد كارآفرين مورد حمايت و احترام باشند و كسب درآمد و ثروت از طريق كارآفريني يك ارزش محسوب گردد.
9- شهركهاي علمي تحقيقاتي و صنعتي كه قادرند خدمات مراكز رشدي به كارآفرينان و صاحبان ايده ارائه دهند بايد در مكانهاي مناسب كشور ساخته شوند. اين شهركها با حمايتهايي كه از كارآفرينان به عمل ميآورند ضمن هدايت آنها هزينه ايجاد SMEها را براي كارآفرين كاهش ميدهند. البته بايد در ساخت اينگونه فضاها از تجربيات ساير كشورها و تجربيات موجود در كشور بهره گرفت.
گرد آورنده:انوشه بختياري
برگرفته از : tafahomnews.com
همه کسانی که میخواهند خود را از کارمند به کارآفرین تبدیل کنند رویایی در ذهن دارند و میخواهند با راه انداختن کسبوکاری مستقل حرفه مورد علاقهشان را پیش گیرند و به روشی که دوست دارند پول در بیاورند. اگر شما هم راه تازهای را شروع کردهاید و به جرگه کارآفرینان پیوستهاید، خواندن این مطلب سودمند خواهد بود. با چند سوال شروع میکنم: فکر میکنید که چقدر به تحقق آرزویتان نزدیک هستید؟ شاید هم دیگر آن شور و شوق ابتدای کار را ندارید. خب اگر این طور است فکر میکنید علت چیست؟ چه چیز باعث شده که در میانه راه تردید داشته باشید؟ آیا از شکست میترسید؟ شاید هم درباره موفقیت نگرانید؟ به نظر میرسد که دیگر آن علاقه و اشتیاق قبلی را ندارید و اصلاً علتش را هم نمیتوانید بیابید. در این جا چند مثال از این کارآفرینان خسته و مردد میآوریم:
«مایکل» نمونهای دیگر است ولی این بار مایکل کارآفرین نیست بلکه برای یک شرکت بزرگ تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات کار میکند و به واقع یک کارمند است. مایکل در بخش روابط عمومی و ارتباطات بازاریابی کار میکند و از وضعیت خودش کاملاً راضی و خوشحال بوده و به فعالیتهایش علاقهمند است ولی در این چند ماه گذشته، شرکت آنها با مجموعه دیگری مشارکت کرده و این تحولات سبب شدهاند که مایکل فشار عصبی زیادی احساس کند و در توانایی خودش برای اداره امور دچار تردید شود. او نگران و عصبی است و این اضطراب و فشار روانی علاوه بر روان به جسم مایکل هم صدمه زده است. او فکر میکند که دیگر نمیتواند مدت زیادی در این پست کار کند. سرانجام این کارمند نگران به یک مشاور و روانشناس مراجعه کرده و از او کمک میخواهد. مشاور به مراجعش یاد میدهد که چطور نگاهش را به مسائل کاریاش تغییر دهد و دلهرهها و نگرانیهای بیهوده را از خودش دور کند. در واقع شناخت مایکل از خودش و دنیای اطرافش تغییر میکند و به تبع آن رفتارش نیز بهتر شده و مشکلات روان و جسمش را بهبود میبخشد. مایکل حالا میداند که چطور خود را با تغییرات سازگار و هماهنگ کند و همچنان با شور و علاقه به کارش بپردازد.
«راشل» کارآفرین دیگری است که تغییری در زندگی شخصیاش او را نگران کرده و درباره ادامه حرفهاش و مدیریت یک کسبوکار مستقل دچار تردید شده است. راشل واقعاً به کارش علاقهمند است و هفت روز هفته را کار میکند. او به تازگی نامزد کرده و میبیند که یک هفته پرکار بر زندگی شخصی و ارتباطات با نامزدش تاثیر گذاشته است. راشل نمیداند چه کار کند و چطور هم با علاقه بسیار کارش را ادامه دهد و هم به زندگی جدیدی که پیش رو دارد، بپردازد. این زن کارآفرین و مشتاق تصمیم میگیرد که به درستی و واقع گرایانه فکر کند و ببیند که به راستی کدام یک از این دو برایش مهمتر هستند؟
تمامی این اشخاص هم به قسمتی از کارشان علاقهمند هستند و هم دوست دارند که بخشی از الگوی زندگیشان هم به همین روند کنونی پیش برود ولی با این حال هرکدام قطعه گمشدهای دارند که وقتی میخواهند بین زندگی و کارشان ارتباطی موثر و سودمند برقرار کنند دچار مشکل شده و نبود این قطعه را حس میکنند.
لورا دریافت که اگر دیدگاهها و شناختهایش نسبت به خود و تواناییهایش را تغییر دهد میتواند انرژی مثبت قبلیاش که به شکل انرژی منفی به محیط اطرافش میداد را بازیابد. در زیر تعدادی خطوط راهنما هست که به شما کمک میکند بتوانید از شک و تردیدهایی این چنین بیرون بیایید و راهتان را دوباره پیدا کنید:
- به درونتان توجه کنید. منتظر نباشید تا دیگران به شما دستور دهند که چه کار کنید. دلیلی ندارد که همیشه و در این موقعیتها مطابق پیشنهادها، خواستهها و میل دیگران عمل کنید. بدانید که هیچ کس نمیتواند جای کس دیگری باشد. اگر شکست بخورید طعم تلخ ناکامی را فقط خودتان میچشید و اگر هم پیروز شوید این شما هستید که بیش از همه شادمان خواهید شد. البته فکر نکنید که من با مشورت مخالفم. شنیدن توصیه و نظرات بقیه روش بسیار خوبی است ولی تسلیم ایدههای آنها بودن امر جداگانهای است.
- این نکتهای است که در ظاهر ساده به نظر میرسد ولی معنای عمیقی در پس آن وجود دارد. «سعی کنید خودتان باشید». زمانی که تصمیم میگیرید برای احساس آرامش، ارزشمندی و کسب درآمد، اقدامی انجام دهید، مسوولیت آن را صددرصد به عهده بگیرید و دقت کنید که برای راحتی و آسایش «خودتان» کار کنید نه برای اخذ تایید و تحسین دیگران. اگر بخواهید همیشه مورد توجه و تایید بقیه باشید مجبور میشوید مطابق ارزشهای آنها رفتار کنید؛ گاهی اوقات این ارزشها و استانداردها با باورها و مسائل مورد توجه شما مغایرت دارند. پس به جای اینکه بخواهید همیشه برای جلب توجه دنیای بیرون تلاش کنید، سعی کنید هویت، ارزشها و علایق خودتان را از یاد نبرید. باز هم باید نکتهای را اضافه کنم. همه میخواهند مورد توجه باشند و کارها و فعالیتهایشان درصدر بوده و تحسین همگان را برانگیزد. دقت کنید که افراد سرآمد، ابداعات، کارها و کوششهای «خودشان» را به اوج میرسانند و دیگران را نیز خوشحال میکنند. این نوع جلب توجه و تحسین شدن با مجری خواستههای دیگران بودن تفاوت عمدهای دارد.
- زمانی که دیدید شک و تردید و دودلی دارید آرام آرام به درون ذهنتان میخزید، فوراً به خودتان یادآوری کنید که شما میدانید کارهایی که لازم است انجام دهید را چه وقت و کجا و چطور به اجرا درآورید. سعی کنید شناختهایتان را بهبود بخشید چرا که افکار و شناختهای شما به اعمالتان تبدیل میشوند.
- همیشه شادیهایتان را به خاطر داشته باشید. آن تجارب، احساسات، رویدادها و داشتههایی که باعث شادیتان میشوند را به یاد بیاورید و به خاطرشان شکرگزار باشید.
- چیزهای زیادی در اطراف شما هستند که به آنها توجه نمیکنید. موفقیتهای کوچک و شادیهای ناچیز را دست کم نگیرید و فراموششان نکنید. همینها انرژیهای مثبتی القا میکنند که به بهبود حال روحیتان کمک میکنند. نکات منفی و ناکامیهایتان را بزرگ نکنید و موفقیتها را به حاشیه نرانید.
- زمانی که نسبت به خودتان، شادیها، ناکامیها، موفقیتها و احساسهای مثبت و منفی خود کاملاً آگاهی یافتید، آن وقت میتوانید تصویر روشنی از اهداف و خواستههای واقعیتان خلق کنید. بعضی کارآفرینان نگران میشوند که حالا چطور به این هدف برسند و کارهایشان را سر و سامان دهند. ترس و اضطراب در هر کاری عاملی مخرب است که اجازه نمیدهد فرد کاری را آغاز کند پس ترس از شکست را از خود دور کنید.
- نکته آخر اینکه همیشه از مربی و دانای درونتان سوال کنید.
بهترین کاری که الان میتوانم انجام دهم چیست؟ یاد بگیرید که معلم درونی برای صحبت کردن با مخاطبش او را «تو» مینامد و از دوم شخص مفرد استفاده میکند. همیشه این طور میگوید: «تو فوق العادهای،» یا «باید سعی کنی عاقل باشی،» یا «تو میتوانی رویاهایت را به واقعیت تبدیل کنی.»
به خاطر داشته باشید که ذهن ما سه بخش دارد: هشیار، نیمه هشیار، ناهشیار. تفکرات بخش ناهشیار که در سایه ذهن نیمه هشیار پنهان هستند، جهان اطراف شما را میسازند. بنابراین از زمزمههای آهستهای چون «اگر شکست بخورم چه؟» یا «نمیتوانم، میترسم این کار را شروع کنم» غافل نشوید. برنامهها و طرحهای بیهوده و به دردنخوری که در گوشه و کنار ذهنتان جا خوش کردهاند را دور بریزید و از شر باورهای محدود کننده و خودساخته هم خلاص شوید.
منابع: سایت آفتاب / اکرم حمیدیان / روزنامه سرمایه
برگرفته از: emarketingfa.wordpress.com
1- مقدمه
نخستین گام جهت شناخت و تبیین درست هر مفهوم یا پدیده، ارائه تعریف روشنی از آن است. کارآفرینی مانند سایر واژههای مطرح در علوم انسانی هنگامی قابل تحلیل و تبیین است که بتوان تعاریف روشن و مشخصی از آن ارائه کرد. در مورد کارآفرینی تعریف واحدی وجود ندارد و از ابتدای طرح آن در محافل علمی، تعاریف متفاوتی از دیدگاههای گوناگون برای آن بیان گردیده است. اکنون در عرصه جهانی افراد خلاق، نوآور و مبتکر به عنوان کارآفرینان منشاء تحولات بزرگی در زمینههای تولیدی و خدماتی شدهاند که از آنها به عنوان قهرمانان ملی یاد میشود. طی سالهای 1960 – 1980 در هندوستان، تنها 500 مؤسسه کارآفرینی شروع به کار کردهاند، و حتی شرکتهای بزرگ جهانی برای حل مشکلات خود به کارآفرینان روی آوردهاند. در واقع چرخهای توسعه اقتصادی همواره با توسعه کارآفرینی به حرکت در میآیند. در ایالات متحده هر سال بیش از یک میلیون فعالیت تجاری جدید شروع به کار میکند. این در حالی است که در ایران حتی یک مؤسسه کارآفرینی در دهههای اخیر نداشتهایم. از سوی دیگر تغییر فراگیر روشها و نگرشها طی دو دهه اخیر، توجه بسیاری را به آموزش و پرورش و نیز جذب و به کارگیری مدیران کارآفرین سوق داده است. بنابراین از ابتدای دهه 60 توجه بیشتری به کارآفرینان مبذول شد. توجه به کارآفرینی و ایجاد و توسعه آن علیرغم وجود بعضی انگیزههای مشخص گام مثبتی در جهت ایجاد فضای مناسب جهت توسعه، افزایش منابع ملی، کاهش نرخ بیکاری، تعادل ساختاری و توسعه در شهرها و روستاها خواهد بود.
2- کارآفرین
واژه کارآفرین از کلمهEntrepreneur (به معنای متعهد شدن) مشتق شده که در اصل از زبان فرانسه به دیگر زبانها راه یافته است. انگلیسیها سه اصطلاح با نامهای ماجراجو، متعهد و کارفرما را در مورد کارآفرین به کار میبردند. از نظر آنها، کارآفرین کسی است که متعهد میشود مخاطرههای یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند.
در واقع کارآفرین کسی است که نوآوری خاص داشته باشد. این نوآوری میتواند در ارائه یک محصول جدید، ارائه یک خدمت جدید، در طراحی یک فرآیند نوین و یا نوآوری در رضایت مشتری و... باشد.
کارآفرینان در واقع به تغییر به عنوان مقوله تعیین کننده مینگرند، آنها ارزشها را تغییر میدهند و ماهیت آنها را دچار تحول میکنند. آنان برای تحقق این ایده، قدرت ریسکپذیری خود را به کار میگیرند. به درستی تصمیمگیری میکنند و از این رو هر کس به درستی اتخاذ تصمیم نماید به نوعی کارآفرین تلقی میشود.
از نظر «شومیتر» کارآفرین نیروی محرکه و موتور توسعه اقتصادی است. وی مشخصه کارآفرین را نوآوری میداند. همچنین «جفری تیمونز» معتقد است که کارآفرین فردی است که باعث خلق بینشی ارزشمند از هیچ میشود.
3- کارآفرینی
فرآیندی که بتواند با استفاده از خلاقیت، چیز نویی را همراه با ارزش جدید با استفاده از زمان، منابع، ریسک و به کارگیری همراهان بوجود آورد کارآفرینی گویند. کارآفرینی فقط فردی نیست. سازمانی هم میتواند باشد حتی شرکتهای بزرگ اعم از دولتی و خصوصی هم میتوانند به کارآفرینی دست زنند. امروزه حتی صحبت از دولت کارآفرین به میان آمده است.
به عقیده «ارتورکول» کارآفرینی عبارت است از فعالیت هدفمند که شامل یک سری تصمیمات منسجم فرد یا گروهی از افراد برای ایجاد، توسعه یا حفظ واحد اقتصادی است. «روبرت نشتات» کارآفرینی را قبول مخاطره، تعقیب فرصتها، ارضای نیازها از طریق نوآوری و تأسیس یک کسب و کار میداند. از نظر «پیتر دراکر» کارآفرینی یک رفتار میباشد و در واقع بکاربردن مفاهیم و تکنیکهای مدیریتی، استانداردسازی محصول، بنا نهادن کار بر پایه آموزش میباشد.
4- عوامل کلیدی کارآفرینی
شش عامل کلیدی در مورد کارآفرینی وجود دارد که عبارتند از:
§ شناخت هدف
§ داشتن افق
§ بکارگیری خلاقیتهای ذهنی
§ جامعهگرا و جامعهپذیر بودن
§ شهامت، ابتکار، امیدوار و ریسکپذیر بودن
§ واقعبینانه برخورد کردن با تفاوت بین خلاقیتها و فرصتها
5- ویژگیهای کارآفرینان
تا به حال ویژگی زیادی در خصوص کارآفرینان بیان شده است. همه کارآفرینان در صفات فردی یکسان نیستند اما ویژگیهای عمومی در آنها وجود دارد که عبارتند از:
§ خلاقیت و نوآوری
§ هدفگرایی
§ ریسکپذیری
§ فرصتگرایی و فرصتشناسی
§ آیندهنگری و دوراندیشی
§ انعطافپذیری
§ اهل کار و عمل
§ اعتماد به نفس و خودباوری
§ واقعبینی
6- مزایا و منافع کارآفرینی
§ کارآفرینی عامل ترغیب و تشویق سرمایه گذاری است.
§ کارآفرینی عامل تحریک و تشویق حس رقابت است.
§ کارآفرینی عامل تغییر و نوآوری است.
§ کارآفرینی باعث ایجاد اشتغال میشود.
§ کارآفرینی کیفیت زندگی را بهبود میبخشد.
§ کارآفرینی موجب توزیع مناسب درآمد میشود.
بنابر منافع مذکور، امروزه در تمام سرمایهگذاریهای دنیا سعی بر این است که مغزهای متفکر صنعتی را شناسایی و جذب کنند به دلیل اینکه دنیای امروز، جهان علم و تکنولوژی است و ارزش اصلی تولید در مغز انسانها نهفته است.
7- نقش کارآفرینی در اشتغال
زمانی که کارآفرینان یک شغل جدید را شروع میکنند بالطبع حداقل به یک یا چند نیروی استخدامی نیاز دارند تا کارهای خود را سامان بخشند. کارآفرینان به علت قابلیت اشتغالزایی که دارند، به کاهش نرخ بیکاری که از اهداف کلان اقتصادی، اجتماعی، دولتها است کمک میکنند. بنابراین، کارآفرینی میتواند زمینهساز اشتغال نیروی کار باشد و نوآوری که در یک فعالیت اقتصادی توسط خود فرد ایجاد میشود منجر به ایجاد اشتغال در جامعه میشود. بر اساس آخرین نظرسنجی که تحت عنوان فرهنگ کار و نگاه ایرانیان در آن انجام شده است فقط 42 درصد از جمعیت ایران خواهان شغلهای ثابت اداری و یا در چارچوب شغلهای وظیفهگرایی هستند. این در حالی است که در سال2000 بیش از62 درصد از جمعیت دنیا اظهار داشتند که میخواهند دارای شغل مستقل (فعالیت خوداشتغالی) باشند، 34 درصد از کل جمعیت بالا آماده پذیرش ریسک به منظور دستیابی به رضایت شغلی متکی بر فعالیتهای فردی تأکید داشتند. امروزه روحیه کارآفرینی به شدت در میان جمعیت جوان ایران در حال گسترش است. از طرفی با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی کشور در حال حاضر، توجه به کارآفرینی بیش از پیش حائز اهمیت شده است. با عنایت به اعمال سیاست کاهش تصدیگری دولت و همچنین محدودیتهای سرمایهگذاری در بخش خصوصی، سوقدهی جوانان و زنان جویای کار به سمت مشاغل کارآفرینی و خوداشتغالی ضرورت مییابد. مملکتی که یکی از آغاز کنندگان تمدن بشری بوده احتیاج به جوانانی دارد که کانونهای تولید و اشتغال را در جامعه تشکیل دهند.
8- آموزش کارآفرینی
پژوهشها نشان میدهد که مهمترین عامل مؤثر در حرکت کارآفرینی از قوه به فعل، بروز روحیه کارآفرینی در افراد از طریق آموزش میباشد. سازمان بینالمللی کار (ILO ) به منظور ارتقاء کارآفرینی مدیران صنایع کوچک، برنامههای آموزشی و مشاورهای با عنوان SIYB در کشورهای مختلف بوجود آورده است. این برنامهها که عملکرد مؤسسات کوچک اقتصادی را بهبود میبخشد برحسب توانایی مدیران صنایع کوچک و نوع فعالیت طراحی شدهاند. قابل توجه است که با طی دوره SIYB ، 90 درصد شرکتکنندگان با اصول اولیه کسب و کار آشنا شدهاند و 50 درصد از کارآفرینان مهارتهای خاص مدیریتی را فرا گرفتهاند. در حال حاضر ILO در 70 کشور دنیا برنامه SIYB را که هدف آن رشد کارآفرینی در صنایع کوچک است به اجرا آورده است.
9- کارآفرینی در ایران
طی یک دهه از اجرای برنامه SIYB توسط ILO در کشورهای مختلف جهان، بیش از صد هزار کارآفرین تحت آموزش قرار گرفتهاند. با استفاده از الگوی SIYB و تجارب ارزندهای که از اجرای آن بدست آمده و با توجه به شرایط اقتصاد ایران، چارچوبی برای تشکیل دورههای آموزشی کارآفرینی در ایران در قالب طرح «ستاد آموزش کارآْفرینی ایران» (SAKA ) طراحی و ارائه شده است. همچنین مؤسسه کار و تأمین اجتماعی با استفاده از منابع بینالمللی کار (ILO )، طرح آموزش کارآفرینی را در سال 1367 ارائه نمود و همزمان با تدوین نظام جدید آموزشی، در سال 1368 «کارآفرینی» را به عنوان یکی از دروس رشته کار و دانش پیشنهاد کرد. در طرح آموزش کارآفرینی تأکید شده است که «آموزش برای ایجاد اشتغال با مزد» دیگر تنها راه حل مقابله با مشکل فزاینده بیکاری نبوده و قلمرو آموزش از فرهنگ «برای دیگران کار کردن» فراتر رفته است.
وزارت کار و امور اجتماعی نیز در راستای وظایف و اهداف خود، به کارآفرینی به عنوان یک راهکار مؤثر در ایجاد اشتغال نگریسته و در این زمینه اقداماتی به عمل آورده است. از جمله اهم این اقدامات میتوان به برگزاری جشنواره اشتغال و کارآفرینی در مهر ماه سال 1383 اشاره کرد. این جشنواره که در تاریخ 14 و 15 مهر ماه سال 1383 در مجموعه فرهنگی ورزشی وزارت متبوع با همکاری سازمان همیاری اشتغال فارغالتحصیلان برگزار شد، اهداف زیر را دنبال میکرد:
§ شناسایی و معرفی طرحها و تلاشگران برگزیده در حوزه اشتغال و کارآفرینی
§ ترویج و اشاعه فرهنگ کارآفرینی به منظور ایجاد اشتغال بیشتر
§ فراهم ساختن زمینه مناسب برای رقابت سازنده در این عرصه.
این جشنواره دارای برنامههای آموزشی و ترویجی نیز بود از جمله سه کارگاه آموزشی در زمینههای:
§ روش جذب و تأمین سرمایه برای راهاندازی کسب و کار
§ روش تهیه طرح کسب و کار
§ مدیریت توسعه بنگاههای اقتصادی کوچک و متوسط (SMEs )
همچنین جلسات و نشستهای تخصصی در زمینههای اخلاق و فرهنگ کار، مشاوره شغلی، حقوق و قوانین کار و ... نیز برگزار شد.
10- تجارب چند کشور جهان
اولین کشوری که ترویج فرهنگ کارآفرینی را از سطح دبیرستان شروع کرد ژاپن بود. اولین مؤسسه در توکیو در سال 1956 میلادی آغاز به کار کرد. در سال 1958 سازمان آموزش و پرورش ژاپن طرحی را برای اشاعه فرهنگ کارآفرینی تحت عنوان سربازان فداکار اقتصادی ژاپن، پیاده و اجرا کرد. براساس این طرح از افراد از سطح دبیرستانها به مسئله کارآفرینی پرداخته و آموزش دیدند که در حین تحصیل چگونه کار کنند و به دنبال کسب سود باشند و چگونه کشورشان را از وابستگی صنعتی رهایی دهند. به تدریج مسئله کارآفرینی در ژاپن به سطح دانشگاهها هم کشیده شد. اکنون در ژاپن بیش از 250 مؤسسه بزرگ کارآفرینی وجود دارد.
بین سالهای 1970 تا 1992 میلادی بیش از 96 درصد نوآوری صنعتی که توانست موقعیت ژاپن را در اقتصاد جهانی به یک موقعیت برتر تبدیل کند توسط کارآفرینان صورت گرفت. البته ناگفته نماند حمایتهای دولت هم در این زمینه نقش مهمی داشته است.
در انگلستان، دولت به دانشگاهها جهت آموزش و کارآفرینی یارانههایی میپردازد. در هلند، برای پرسنل SMEها آموزشهای حرفهای گذاشته شد به طوری که در سال 1998، 32 درصد از SMEها درگیر آموزش حرفهای بودهاند. همچنین در ایتالیا، 855 دوره کسب و کار برای 10000 نفر شرکت کننده در بیش از 20 دانشگاه ارائه شده است.
11- راهکارهای ترویج کارآفرینی
با ضرورت روزافزون نیاز به افراد کارآفرین در جامعه ما به ویژه بعد از انقلاب و دوران سازندگی که با رشد صنعت مواجه هستیم باید تمامی ارگانها با همکاری هم در این زمینه قدم بردارند و هر کدام نقشی را بر عهده گیرند و نقش دولت در این میان از همه مهمتر است. از جمله:
§ تنظیم و تدوین سیاستهای بلند مدت و میان مدت در خصوص حمایت از فعالیتهای کارآفرینی و کارآْفرینان نوپا.
§ ترویج فرهنگ کارآفرینی و معرفی کارآفرینان نمونه از طریق مطبوعات و قدردانی از آنها.
§ ساختن فیلم و سریال در مورد زندگی کارآفرینان نمونه و تشویق مردم به سوی کارآفرینی توسط صدا و سیما.
§ وارد کردن مضامین کارآفرینی در کتابهای درسی میتواند بذر ایجاد انگیزه کارآفرینی را در کودکان بارور کند.
§ تبیین شرایط محیطی لازم برای پرورش و رشد استعدادهای کارآفرینی.
§ برگزاری سمینار، نشر مقاله و ارائه سخنرانی به منظور تغییر دانش و معرفت مدیران و سیاستگذاران و کارگزاران مؤسسات.
§ گسترش فرهنگ کارآفرینی در بخش دولتی و تعاونی.
§ تدوین دورههای آموزشی بلند مدت در چارچوب دورههای تحصیلی کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا در دانشگاهها، ایجاد مراکز آموزشی مستقل و مراکز آموزشی مدیریت در سطح دبیرستانها و مدارس راهنمایی و ابتدایی.
§ حمایتهای دولتی و خصوصی جهت فعالیت بیشتر و مطلوبتر کارآفرینان.
§ ایجاد و گسترش صنایع کوچک به منظور بهرهبرداری از ظرفیتهای خالی اقتصاد کشور.
§ اصلاح سیاستها و قوانین دست و پاگیر دولتی.
§ برگزاری جلساتی با حضور کارآفرینان و بیان مشکلات موجود بر سر راه آنان و ارائه شیوههای مقابله با آن مشکلات.
§ معرفی یک روز به عنوان روز کارآفرین تا به عمل آنها ارزش و اعتبار بخشیم. در خاتمه امید آن میرود که فضای کشور به گونهای فراهم شود که کارآفرینان بتوانند رشد نمایند و این امر مستلزم همکاری نزدیک محافل علمی و مؤسسات اجرایی برای شناسایی و پرورش و توسعه استعدادهای افراد است تا بتوانیم هر چه بهتر و بیشتر از این ذخایر گرانبها به نحو احسن استفاده نماییم.
مراجع
ماهنامه تدبیر، شماره 77، آبان 1376، کارآفرینی، استراتژی مناسب برای بهرهوری، از: دکتر محمود احمدپور، صفحات 31-30
ماهنامه تدبیر، شماره 90، بهمن 1377، میزگرد توسعه کارآفرینی، تنگناها و راهکارها، دکتر محمود احمدپور، دکتر کامبیز طالبی، صفحات 114، 21، 19، 17، 14، 13، 12، 11، 10
نشریه کارآفرین، شماره 8، مرداد 1380، کارآفرینی، از: مصطفی پرخوان رازلیقی، صفحات 27، 26، 25، 24
نشریه کارآفرین، شماره 9، مهر و آبان 1380، خلاقیت و کارآفرینی صفحه 58
خود اشتغالی، صدیقه علاءفر، 1379، آموزش کارآفرینی، کارآفرینی در ایران، صفحات 85، 84، 82، 81
سلسله نشستهای اشتغال و معرفی کارآفرینان نمونه
بررسی تجارب کشورها در زمینه توسعه و ترویج کارآفرینی، مهندس ناهید شیخان، مهندس حجتاله رضازاده، 1382، صفحات 8- 1
توسعه کارآفرینی، استاد دکتر محمود احمدپور، آبان ماه 1382، صفحات 35، 23، 19، 11، 10
کارآفرینی، منافع اجتماعی حاصل از آن، محدودیتها و سیاستها، الهه راستگو، مرداد 1380، صفحات 5، 4، 3
سمینار آشنایی با کارآفرینی در سازمان پیشرو، تألیف: دکتر کامبیز طالبی، تیر ماه 1381 (شماره صفحه ذکر نشده است.)
مجموعه مقالات کارآفرینی و فناوریهای پیشرفته، به کوشش مهندس حمید هاشمی، 1382، شامل:
خود کارآفرینی، راهبرد اشتغال برای ورود به قرن 21، سعید فتحی، صفحه 119
تحلیل سیستمی از گزینههای تأثیرگذار بر پدیده کارآفرینی، شمسالسادات زاهدی، صفحات 125، 124
نقش نظام آموزشی- پژوهشی در توسعه کارآفرینی- کرامتاله اکبری صفحات 179، 178،177، 176، 175، 174، 171
کارآفرینی و نقش آن در اقتصاد ملی- ندا فرحبخش- صفحات 182، 181
آموزش کارآفرینی در ایران، بهزاد لامعی، صفحات 135، 134، 133
نویسنده : رضوی نعمتاللهی، اقدسالسادات
منبع : روزنامه همشهری، سهشنبه 30 فروردین 1384، سال سیزدهم، شماره 3677، صفحه 10
برگرفته از: msi.co.ir
ضرورت :
کارآفرینی در ایران، گفتمان جدیدی است. با این وجود طیف وسیعی از فعالیت ها را در سطوح مختلف و تحت عنوان توسعه کارآفرینی می توان مشاهده نمود . قاعده و رسم است که همه این فعالیتها پذیرفته و ارج نهاده می شود. اما می توان نشان داد که در شتاب و هیاهوی توسعه کارآفرینی برخی آسیب ها ناگزیر بوده اند که محتاج علاج و چاره اندیشی هستند. در این نوشته به آسیب شناسی جامعه محققین کارآفرینی در ایران پرداخته می شود. چرا که با پیگیری این موضوع ریشه برخی از آسیب های دیگر نیز قابل شناسایی خواهند بود .
نگارنده این امکان را داشته است که از اوان شکل گیری تحقیقات کارآفرینی از نزدیک شاهد فعل و انفعالات درون جامعه پژوهشی باشد . یقیناً مکتوب نمودن این تجارب در بهبود روند آتی تحقیقات کارآفرینی در ایران مؤثر خواهد بود. اما این خطر وجود دارد که تجارب فردی از زاویه محدودی بدست آمده باشد . لذا نگارنده از همه محققین کارآفرینی دعوت می کند با مستند سازی دیده ها و شنیده های خود به آسیب زدایی از توسعه تحقیقات کارآفرینی در ایران مساعدت کنند .
جامعه محققین کارآفرینی در ایران در فاصله سالهای 1375 تا 1380 شمسی شکل گرفته است. این موضوع در بین هر سه نسل محققین کارآفرینی در ایران قابل مشاهده است. مهمترین ویژگی این جامعه تحقیقاتی تربیت آنها در درون سیستم آموزش عالی کشور آن هم در خصوص موضوعی بوده است که از خصلتی کاملاً وارداتی برخوردار است . قبل از شکل گیری نسل اول محققین کارآفرینی در ایران ، تعداد انگشتان یک دست نبود و لذا در ابتدای شکل گیری نسل اول دانش بومی از کارآفرینی در حداقل میزان خود قرار داشت. این نسل می بایست دانشی را از ورای مرزهای ملی منتقل می کرد که در این فرایند البته فاقد حداقلی از امکانات پژوهشی بود. به طور مثال اساتید راهنمای پروژه های تحقیقاتی نسل اول، عمدتاً اساتیدی بودند که نه بر اساس علایق حرفه ای و تخصصی بلکه از سر اضطرار راهنمایی محققین نسل اول را پذیرفته بودند. به عنوان شاهدی بر این موضوع می توان نشان داد که اساتیدی راهنمای نسل اول در طی سال های بعدی کمترین علاقه پژوهشی را به مبحث کارآفرینی بروز دادند. نسل اول محققین کارآفرینی در ایران همچنین کلید پروژه های تحقیقاتی خود را در شرایطی زدند که تعداد نسخ کتاب های مربوط به کارآفرینی در کتابخانه های کشور کمتر از تعداد انگشتان دست بود. به علاوه امکانات شبکه اینترنت نیز در حدی نبود که نسل اول محققین کارآفرینی در ایران بتوانند از نتایج تحقیقاتی روزآمد خارجی هم بهره برداری کند و لذا در این کمبود منابع مطالعاتی و پژوهشی دست آورد، تحقیقاتی نسل اول پایان نامه هایی با کیفیت نازل و فاقد ریشه در ادبیات جهانی موضوع بود. نکته دیگر در بین محققین نسل اول گرایش سیاسی عموماً راست آنها بود. این گرایش در عمل باعث شده است که ظرایف کارآفرینی در جوامع در حال توسعه که مطلقاً در کشورهای غربی محلی از اعراب ندارند برای محققین نسل اول کارآفرینی در ایران نادیده انگاشته شوند. به طور مثال فساد اداری و رفتارهای رانت جویانه در کشورهای در حال توسعه عموماً به شکل گیری نوعی از کارآفرینی منجر می گردد که می توان بر آن نام کارآفرینی سیاه یا زیر پله ای گذاشت . علی رغم گذشت بیش از یک دهه از شکل گیری تحقیقات کارآفرینی در ایران دریغ از حتی یک پروژه تحقیقاتی که به بررسی چگونگی تأثیر فساد اداری بر انحراف فعالیت های کارآفرینانه اختصاص یافته باشد .
نسل اول محققین کارآفرینی در ایران علی رغم کیفیت نازل خود در طی سالهای بعدی دو کارکرد اصلی در روند تحقیقات کارآفرینی داشته است . اولاً این نسل به عنوان اساتید راهنمای پروژه ها و پایان نامه های نسل دوم عمل کرده و نیز تنها نسلی بوده است که مورد مراجعه سیاست گذاران و ذینفع های اجرایی قرار گرفته است و بنابراین گفتمان نسل اول هم در تئوری و هم در عمل استاندارد و هنجارها را رقم زده است. نکته غم انگیز در فعالیت های پژوهشی نسل اول انجام پی درپی پروژه های تحقیقاتی سفارشی سیاست گذاران بوده است که از کیفیت نازلتری نسبت به پروژه های تحقیقاتی همین گروه در ابتدای فعالیتشان داشته است .
نسل دوم در فضای متفاوتی نسبت به نسل اول شکل گرفته است. نسل دوم عموماً دانشجویانی در دانشگاههای دولتی و خصوصی بوده اند که تحت تأثیر جو و فضای موجود جذب تحقیقات کارآفرینی شده اند . بخت بلندی که محققین نسل اول در انگیزش سیاست گذاران به سوی مباحث کارآفرینی داشتند، برای نسل دوم نشانه ای از امکان بهره برداری عملی از یافته های پژوهشی و شکل دهی به یک مسیر شغلی موفق بود. نسل دوم از این امکان نیز برخوردار بود تا از شبکه توسعه یافته تر اینترنت به عنوان وسیله ای برای دستیابی به جدیدترین یافته های پژوهشی دنیای بیرونی استفاده کند که البته با مقاومت نسل اول و تمایل آنها به خود ارجاعی و نیز سستی و عدم دقت محققین نسل اول از دست رفت. نتیجه چنان وضعیتی پایان نامه های ضعیف تر نسل دوم در مقایسه با نسل اول بود! پایان نامه های نسل دوم اصولاً کپی ناقصی از پروژه های تحقیقاتی نسل اول از آب درآمد که حرف تازه ای برای سیاست گذاران نداشت و لذا اقبال زیادی هم از سوی سیاست گذاران برای محققین نسل دوم مشاهده نشد .
شکل گیری نسل سوم محققین کارآفرینی در ایران به تمام معنی تراژدی است. این نسل بدون انجام مستقیم حتی یک پروژه تحقیقاتی و صرفاً بواسطه سفارش تحقیقاتی با کیفیت نازل به محققین نسل اول، خود را محق دانسته است تا علاوه بر کار اجرائی حضوری هم بین جامعه محققین کارآفرینی داشته باشد. عامل اصلی این بدآموزی و بداخلاقی هم محققین نسل اول بوده اند که با کیفیت نازل تحقیقات سفارش داده شده علائمی مبنی بر سهولت ورود در حلقه محققین را به نسل سوم ارسال کرده اند. در واقع اگر حافظ و ضامن بقاء و رشد محققین نسل اول کپی کاری و فروش چند باره پایان نامه های تحقیقاتی نخ نمای اواسط دهه هفتاد است، چرا نسل سوم از این نمد کلاهی نداشته باشد؟
نسل سوم البته نسبت به نسل اول از مزیت های رقابتی بیشتری برخوردار بوده است. این نسل به مدت بیش از یک دهه در مناصب اجرائی بوده و با دست اندازهای بوروکراسی آشنا و نزدیک به منابع مالی نشسته بود. پس طبیعی بود که بر نسل اول از نظر شأن و مقام پیش گیرد . در طی سال های بعدی هر گونه گردهمایی برگزارشده در خصوص کارآفرینی مشابهت زیادی با بقیه مناسبت ها داشت: شرکت کنندگان و مخاطبین عموماً نسل سوم محققین کارآفرینی بودند که نقش سیاهی لشگر را ایفاء می کردند. مراسم معمولاً با سخنان بزرگوارانی از نسل سوم شروع می شد که به تکرار گفته های نسل اول اما با ادبیات ویژه خود می پرداختند و نهایتاً این افتخار را به سرفرازان نسل اول اعطا می کردند تا از ردیف های اول و دوم مدعوین برای ارائه بافته های فکری خود دعوت شوند. کار البته در جشنواره های کارآفرینی کامل تر شد به گونه ای که حب خود ارجاعی نسل اول به جایزه دهی به خود برای خدمات علمی انجام نداده منجر گردید و در این میان هیچ کس نپرسید که اگر علم کارآفرینی وارداتی است(که هست)، چرا مجموع ارجاعات همه نسل های محققین کارآفرینی در ایران به بافته های همگنانشان در خارج حتی به 10 درصد هم نمی رسد؟ نگاهی به ترکیب کمیته های علمی جشنواره های مختلفی که برای بزرگداشت کارآفرینان ترتیب داده می شوند گویای رابطه محققین نسل اول و سوم است .
آسیب شناسی :
روند گفته شده در شکل گیری جامعه محققین کارآفرینی در ایران تا حدود زیادی گویای آسیب هایی است که گریبان گیر این حوزه تحقیقاتی جدید بوده و می تواند بنیان آن را تهدید کند. نسل اول محققین کارآفرینی خودجوش شکل گرفته و چون نقد نشده است گرفتار حب خودارجاعی مفرطی است که نهایتاً به اعطای جایزه به خود برای کار علمی نکرده در جشنواره ها منجر شده است. این نسل هنجارها و استانداردهای رفتاری را در حوزه تحقیقات کارآفرینی رقم زده است که مبتنی بر کپی کاری و فروش چند باره نتایج و پژوهشهای با کیفیت نازل است و البته این نسل اشتباه دیگری را هم مرتکب شده و آن صاف کردن جاده ارتقای تحقیقاتی برای نسل سوم و جلوگیری از ارتقای نسل دوم است. انتظار نمی رود آسیب رسانی این نسل اول تا مدت یک دهه آتی کاهش یابد .
نسل سوم مروجی برای پوپولیسم در حوزه تحقیقات کارآفرینی است. هم بواسطه سفارشی که برای تحقیقات پیش پا افتاده کارآفرینی دارد و هم بواسطه اشتیاقی که برای حضور در همه عرصه های توسعه کارآفرینی و مخصوصاً تحقیقات دارد. چشم اندازهای آتی فعالیت های تحقیقاتی توسط این نسل تبین شده و تخصیص بودجه هم بدست آنهاست. پس نشستن ایشان در ردیف های اول مناسبت ها و ایراد سخنرانی ها و حضور در رأس کمیته های علمی جشنواره های کارآفرینی بی دلیل نیست. فقط مشکل اینجاست که هر آنچه می گویند و می کنند کپی ناشیانه و ناقصی از بافته ها و نه یافته های نسل اول است. این نسل دست در دست نسل اول بدآموزی و بداخلاقی تحقیقاتی را به نسل دوم آموزش می دهند .
نسل سوم اما نسلی قابل ترحم است. این نسل امکان بهره گیری از امکانات نسبتاً فراهم را داشته اما استفاده نکرده است. نسلی است که مجبور به نشستن تمام وقت در مناسبت ها بدون هرگونه امید به مشارکت فعال است و نسلی است که اگر تن به 16 ساعت آموزش مربیگری کارآفرینی دهد می تواند آموزش کارآفرینی را با کمترین دستمزد ادامه دهد. در کلامی خلاصه جامعه محققین کارآفرینی در ایران جامعه مولد علم نیست. این جامعه در بهترین حالت می توانست حامل علم به نسلهای بعدی باشد که از آن سرزده است. جامعه محققین کارآفرینی در ایران، جامعه محروم از حداقل استانداردهای پژوهشگران در سطح بین المللی است. این جامعه به دلیل آنکه هنجارها و استانداردهای رفتاری را در عرصه تحقیقات داخلی کارآفرینی تعیین می کند و به دلیل عدم برخورداری از حداقل کیفیت متناسب با استانداردهای بین المللی، می تواند تا مدت یک دهه آتی به بزرگترین مانع توسعه کارآفرینی در ایران تبدیل گردد. از اولویت های توسعه کارآفرینی در ایران ارتقای سطح اخلاقی و علمی جامعه نسل های سه گانه محققین کارآفرینی است .
راهکار :
اخلاق و هنجار پذیرفته شده در کسب هر علم جدید مراجعه به صاحب علم است، حتی اگر در چین و فراتر از آن ساکن باشد. ما به معنی کامل کلمه فاقد علم کارآفرینی هستیم و اگرچه واکنش خودانگیخته نسل اول محققین رأی کسب این علم قابل تحسین و تقدیر است اما هنوز هم نیاز است تا به صاحبان اصلی علم مراجعه شود. در واقع تجربه تاریخی ما هم نشان می دهد اعزام دانشجو برای کسب علوم جدید همواره به شکل گیری یک جامعه تحقیقاتی با استانداردهای اخلاقی و رفتاری با کیفیت منجر شده است . نطفه بسیاری از پیشرفتهای تحقیقاتی فعلی در عرصه های مختلف علمی را مدیون دانشجویان اعزامی به کشورهای مختلف در ابتدای قرن فعلی شمسی هستیم که در سالهای بعدی وزنه های وزینی نه تنها در داخل بلکه در خارج از کشور نیز محسوب شده اند. در حوزه تربیت محققین کارآفرینی نیز نیاز آشکاری داریم تا نسل چهارم را به دور از بدآموزیهای نسلهای قبلی و در بهترین دانشگاههای دنیا تربیت کنیم. بودجه این کار در واقع در مقایسه با هزینه تمام شده سیاست ها و برنامه های توسعه کارآفرینی که حداقلی از رنگ و بوی یافته های تحقیقاتی اصیل در آنها نتوان مشاهده نمود، بسیار کمتر خواهد بود . این نسل چهارم که با اندک سرمایه ای می تواند تربیت شود مزیتی برای توسعه کارآفرینی در ایران در طی دهه های آتی خواهد بود. خود را از این مزیت محروم نسازیم. تأمین سرمایه اندک تربیت این نسل شرط کافی است، اما شرط لازم آنست که نه در انتخاب و نه در اعزام آنها نسل اول، دوم و سوم را ضمن قدردانی از تلاشهای قبلیشان، مشارکت ندهیم .
برگرفته از: /iec.iranlms.ir
کارآفرینان از عوامل ضروری تغییر در یک اقتصاد مبتنی بر بازارند، آنها امکان استفاده موثر و فزاینده از منابع را فراهم می آورند و دادوستد بین بخشهای مختلف با امکانات واولویتهای متفاوت را تسهیل می سازند. همچنین رفتار کارآفرینانه ، عامل شتاب دهنده تولید، انتشار و کاربرد ایده های نوآورانه است و در جوامع دستخوش تغییرات سریع اقتصادی نیز، کارآفرینی تاثیرات زیانبار اجتماعی را ازطریق ایجاد فرصتهای شغلی تعدیل می بخشد. به طورکلی کارکرد کارآفرینانه هم به روی نرخ رشد بنگاههای جدید تاثیر دارد وهم شانس بقا و رشد بنگاههای موجود را افزایش می دهد. اما به دلایل بسیاری ، ایجاد یک ارتباط آماری بین کارآفرینی و میزان استخدام آسان نیست . کارآفرینی را نمی توان مستقیما اندازه گرفت زیرا غالبا پنهان است و حضور آن دررفتاری است که نمایانگر کارآفرینی است حتی اینکه کارآفرینی چگونه بروز می کند، خودموضوعی است که همواره درحال تغییر است . حتی اگر در مواردی مستقیما قابل اندازه گیری باشد بازهم برای ایجاد چنین ارتباطی ، مشکلات وجود خواهد داشت . برای مثال ، تحلیلگران با مشکل تفکیک تاثیر کارآفرینی از سایر متغیرها مانند سیاستهای بازارکار و غیره مواجه خواهندبود.
به علاوه ، رابطه علت و معلولی بین کارآفرینی و استخدام یک رابطه یک طرفه نیست . برای مثال هنگام بیکاری و کاهش نرخ حقوق و دستمزد، هزینه فرصت کارآفرینی پایین است . درهر صورت واضح است که کارآفرینی شرط واجب پیشرفت اقتصادی دریک اقتصاد مبتنی بر بازار است و مشکلات مربوط به اندازه گیری آن نباید تلاش در جهت ترویج آن را، به عنوان بخشی از راه حل معضل بیکاری ، کاهش دهد.
از آنجایی که بیکاری و فقر به طور فزاینده ای غالبا در مناطق شهری پرآشوب و ناآرام متمرکز و رویکرد دولتها برای تهییج و تشویق کارآفرینی به سوی سیاستهای جغرافیایی جهت گیری می شود، خوداشتغالی و تاسیس بنگاه می تواند یک اقتصاد محلی را که متاثراز رکود اقتصادی است ، دگرگون سازد.
در برخی از کشورها مانند کانادا، سهم عمده ای از رشد مشاغل جدید در 5 سال اول دهه 1990 ناشی از خوداشتغالی وتاسیس شرکتهای کوچک بوده است . در ایالات متحده ، برای مثال بنگاههای اقتصادی کوچک ، آنهایی که دارای 2 تا 4 نفر پرسنل بوده اند،در سال 1995 450000 شغل جدید ایجاد کرده اند. بنابراین عجیب نیست که دولتهامشتاق کمک به چنین بنگاههایی بوده اند و موسساتی هم در این رابطه در اواخر این دهه ظهور کرده اند.
برنامه توسعه اشتغال واقتصاد محلی (LEED ) در سازمان همکاری اقتصادی وتوسعه (OECD ) به مدت 10 سال فعالیت این موسسات را ارزیابی کرده است و شواهدحاکی از آن است که اتخاذ چنین سیاستهای استخدامی کارساز بوده است . با وجود این ،هنوز سهم این سیاستها در کل اشتغال اندک است به خصوص در کشورهایی ازقبیل دانمارک و نروژ که فعالیت هنری و صنایع دستی تقریبا از بین رفته است .
از این گذشته ، امروزه فشار بر خزانه عمومی به قدری است که مداخله دولت فقط درمواردی ازقبیل زیانهای مرده (DEAD WEIGHT )، انحراف (DISTORTION ) وجابجایی (DISPLACEMENT ) مجاز است . زیانهای مرده می تواند مربوط به زمانی باشدکه مالیات دهندگان مجبورند از یک کارآفرین بالقوه که می خواهد کار جدیدی را آغاز کند،حمایت مالی به عمل آورند. تقویت کسب وکارهای جدید هم اگر به ایجاد یک مزیت رقابتی ناعادلانه برای برخی از بنگاهها منجر شود نیز ممکن است موجب انحراف دربازار گردد.
همچنین وجود موسسات جدید ممکن است به سادگی موجب ازبین رفتن و یاجابجایی مشاغل جدید با مشاغل قبلی شود. کاربرد این معیارها در سطوح محلی یامنطقه ای ساده تر است زیرا تاثیر و کارایی این برنامه می تواند به روشنی ارزیابی شود.OECD پیشگام اشکال جدیدی از برنامه های بازنگری و ارزیابی مشاغل جدید، هم دربعد ملی (برای مثال در استرالیا، ایرلند و جمهوری چک ) و هم در بعد منطقه ای (ویتوریادر اسپانیا و سستوسان جیوانی در ایتالیا) بوده است .
گامهای حمایتی
دولتها نقشهای متعددی را درحمایت از کارآفرینی ایفا می کنند. اولین قدم انجام ندادن برخی کارها به جای انجام دادن آنها است . ابزارهای کلاسیک دولتی - مالیات و مقررات - به روشنی بر روی فعالیتهای کارآفرینانه تاثیر می گذارد. هنگامی که میزان مالیات سنگین است و یا نیاز به ارائه گزارشهای پیچیده متعدد است ، کارآفرینان از سیستم مالیاتی فرارمی کنند و اقتصاد زیرزمینی یا بازار کار غیرقانونی توسعه می یابد.
زمینه دیگری که دولتها می توانند به توسعه کارآفرینی کمک کنند تدارکات دولتی (PUBLIC PROCUREMENT ) است . معمولا شرکتهای کوچک از تاخیر پرداختهای سازمانهای بزرگ دولتی رنج می برند. در برخی از کشورها همین تاخیر در پرداختهاموجب ازبین رفتن تعداد زیادی از این شرکتها می شود. این موسسات گاهی مجبورمی شوند در دوره ای که منتظر دریافت مطالبات خود از این سازمانها هستند از دیگران وام بگیرند که درنتیجه سود حاصله صرف بازپرداخت بهره به بانکها می شود.
آژانس های توسعه می توانند مشوقهای محلی را ازطریق ایجاد اشکال جدیدی ازمشارکت دولتی - خصوصی به کار گیرند. در ایرلند، برای مثال 35 مورد از این نوع مشارکت ، سهم برجسته ای را در ارتقا کارآفرینی و کاهش بیکاری داشته است . در این رابطه چنین موسساتی می توانند نوآوری و کارآفرینی را با استفاده از ساختارهای حمایتی ، دربین جمعی از موسسات کوچک محلی (به صورت خوشه ای یا شبکه ای )ترویج و آنها را در یافتن شرایط مناسب برای کسب وکار خود یاری کنند.
ایجاد انکوباتورها (پرورشگاههای ) کسب وکار هم روش دیگری برای توسعه کارآفرینی و ایجاد اشتغال است . این پرورشگاهها با دراختیار قرار دادن کارگاههایی برای موسسات تازه تاسیس ، تخصیص منابع و تجهیزات موردنیاز و عرضه آب و برق ازکارآفرینان حمایت می کنند. تحقیقات اخیر دال بر آن است که در مناطق محروم وجودفرهنگ وابستگی و یا ضدکارآفرینی از اهمیت خاصی نه فقط به دلیل تاثیرات اقتصادی غیرمستقیم بلکه به دلیل ارتباط سیاستهای اجتماعی با توسعه ، برخوردار است . تنوع فزاینده و حجم فعالیتهای اقتصادی که توسط این انکوباتورها صورت می گیرد، کمک موثری نیز در انسجام اجتماعی خواهدبود.
سیستم های تشویق کارآفرینی ، با سیاستهای سنتی ایجاد اشتغال که هدفشان ایجادشغل در فعالیتهای موجود به جای ایجاد فعالیتهای جدید و حمایت مستقیم از موسسات کوچک و متوسط (SMES ) است ، تفاوت دارد زیرا آنها فقط بر مراحل اولیه کسب وکارموسسات جدید تمرکز می کنند. آنها دریافته اند که نه همه موسسات کوچک و متوسطنوآورند و نه همه آنها مهیای رشد و حتی برای بسیاری از این موسسات ممکن است بهترباشد که کوچک باقی بمانند.
به علاوه از آنجایی که در انکوباتورها دید وسیع تری نسبت به وجود دارد آنها پیشنهاد می کنند که یک می تواند در بین بخش وسیعی از جمعیت به وجود بیاید. بنابراین دولتها می توانند به شکل موثری نه تنهاابزارهای عملی برای ترویج کارآفرینی را به کار گیرند بلکه می توانند فرهنگ کارآفرینانه رانیز ازطریق سیستم های آموزشی در جامعه به شکل یک کل ارتقا دهند. آنها می توانند باکاهش نرخ مرگ ومیر کسب وکارهای جدید و کوچک با هزینه کم ، بقای اینگونه شرکتها رادر عبور از مراحل اولیه به دیگر مراحل تضمین کنند.
ویژگیهای موفقیت
در مناطق پویایی مانند کمبریج شایر انگلستان یا شمال شرقی ایتالیا نه تنها برسرمایه گذاریهای مستقیم خارجی ازطریق شرکتهای موجود تاکید می شود بلکه اهمیت قابل ملاحظه ای نیز به تشویق کسب وکارهای جدید داده می شود. این حرکتها فارغ ازسیاستهای مبتنی بر سوبسید که در چهار دهه پس از جنگ جهانی معمولا موردعلاقه دولتها بوده است ، صورت می گیرد.
اگرچه غالب حمایتهای عالی از طریق تزریق وجوه مالی و موسسات سرمایه گذاری است اما سرمایه گذاری بر روی شرکتهای تازه تاسیس عمدتا یک پدیده محلی است ،جایی که نوع جدیدی از کارآفرینان مالی بر روی ایده های جدید و نوآورانه با دیدسودآوری بلندمدت ، سرمایه گذاری می کنند.
با وجود این ، تفاوت بین اروپا و آمریکا آشکارا مشهود است . در اروپا بیشترسرمایه گذاری بر فروش به مدیران (MANAGEMENT BUY-OUTS ) و یا درجهت توسعه کارخانجات متوسط انجام می شود درحالی که در آمریکا سهم عمده سرمایه گذاریها درجهت رشد کسب وکارهای جدید متمرکز است .
دسترسی به سرمایه می تواند تاحد زیادی مربوط به خصوصیات اقتصادی -اجتماعی منطقه ای باشد. در حدود 14 از موسسات موجود در سیلیکون ولی کالیفرنیا در20 سال اخیر توسط مهاجران اروپایی و بیشتر آسیایی ایجاد شده است ، که آن منطقه رامحلی مناسب برای سرمایه گذاری خارجی یافته بودند. اعتماد نیز عامل مهمی در نشرکارآفرینی است . چرخش اعتبار درمیان انجمنهای مهاجران موفق بسیار مرسوم است (برای مثال چینی ها). در حقیقت این سازمانها چیزی بیشتر از یک اعتبار ساده را فراهم می کنند. آنها ازطریق روابط دوستانه و کارگروهی و ایجاد سازمانهای غیرانتفاعی داوطلبانه ، طیف وسیعی از نیازمندیهای موسسات تازه تاسیس را پوشش و اتحاد قومی را به عنوان یک سکوی پرشی برای شکل جدیدی از همبستگی تشویق می کنند.
کارآفرینی به عنوان یک مفهوم ، به دلیل داشتن محتوای اجتماعی و تاثیر تجمعی که بر تلاشهای فردی دارد، عامل تغییر است . به طور متوسط اغلب موسسات جدید در اروپاو آمریکا به جای افراد توسط تیم های کاری تاسیس شده و فعالیتهای مبتنی بر کارگروهی احتمالا یکی از معمول ترین اشکال روند جدید کارآفرینی است تا جایی که دربین گروههای جوانان ، زنان و گروههای اقلیت نیز مشاهده می شود.
کارآفرینی ازطریق تجربه و انتقال آن ، قابل آموزش و قابل یادگیری است . اما ترویج آن آسان نیست .اغلب خصوصیات تعیین کننده کارآفرینی از قبیل قابلیت استفاده از فرصتهای جدید، جلب اعتماد، ایجاد شبکه های کار و انجام کار پروژه ای ، خصوصیات نامحسوسی هستند و به راحتی نمی توان آنها را درک و تبدیل به توصیه و دستورالعمل کرد. درعین حال ، به طور روزافزونی ، موسسات آینده و همچنین مشاغل آینده براساس شبکه های به هم پیوسته و منعطف ازطریق مکانیسم های وفاداری و اعتماد - سرمایه اجتماعی - که از ویژگیهای کارآفرینی است ، شکل خواهندگرفت و مشاغل جدید برای نسل جوان بیشترو بیشتر از توانایی موسسات ، مناطق و کشورها در نوآوری و استفاده از فرصتهای جدیددر یک اقتصاد جهانی نشات خواهدگرفت .
کارآفرینی ازطریق تجربه و انتقال آن ، قابل آموزش و قابل یادگیری است . اما ترویج آن آسان نیست .اغلب خصوصیات تعیین کننده کارآفرینی از قبیل قابلیت استفاده از فرصتهای جدید، جلب اعتماد، ایجاد شبکه های کار و انجام کار پروژه ای ، خصوصیات نامحسوسی هستند و به راحتی نمی توان آنها را درک و تبدیل به توصیه و دستورالعمل کرد. درعین حال ، به طور روزافزونی ، موسسات آینده و همچنین مشاغل آینده براساس شبکه های به هم پیوسته و منعطف ازطریق مکانیسم های وفاداری و اعتماد - سرمایه اجتماعی - که از ویژگیهای کارآفرینی است ، شکل خواهندگرفت و مشاغل جدید برای نسل جوان بیشترو بیشتر از توانایی موسسات ، مناطق و کشورها در نوآوری و استفاده از فرصتهای جدیددر یک اقتصاد جهانی نشات خواهدگرفت .
مترجم : سوسن جدی
منبع : THE OECD OBSERVER
مرجع: پایگاه اطلاع رسانی مهندسی ساخت وتولید ایران
نوشته شده توسط حسن زارعی کردوان
برگرفته از: portal.razdanesh.com