به دنياي واقعي ايجاد كسب و كار در خانه خوش آمديد: حواسپرتيهاي پيشبيني نشده، فقدان يك برنامه زمانبندي نشده و گاهي اوقات فقدان هويتي قابل مشاهده. اما روياپردازيهايتان را براي ايجاد كسب و كار در خانه هرگز رها نكنيد! با جايگزين كردن چند ايده ساده شما قادر خواهيد بود سود خوبي را از كسب و كار در خانه بدست آوريد .
براساس تجربياتي كه خود شخصاً كسب كردهام و يا دوستان و شركايم آن را ارايه نمودهاند، 10 راه ساده را براي كمك به شما در راه اندازي كسب و كار در خانه نشان ميدهم .
1- بخشی از منزلتان را به عنوان محل كارتان در نظر بگيريد
يك اتاق و يا فضايي از خانه را به طور جداگانه براي انجام امور كاري خود در نظر بگيريد. البته انجام اين كار براي كساني كه در خانهاي كوچك و خانوادهاي پرجمعيت زندگي ميكنند بسيار مشكل خواهد بود. همانطور كه من كارم را در نيويورك در چنين شرايطي آغاز كردم! اگر شما نتوانستيد اطاقي را براي اين كار در نظر بگيريد حداقل بخشي از منزلتان را در نظر بگيريد كه هرگاه به آن مكان ميرويد احساس خواهيد كرد كه در محل كارتان حضور پيدا كردهايد .
2- برنامه خود را دقيقاً زمانبندي كنيد
زماني كه ساعات كاري شما با ساعات مربوط به انجام امور شخصيتان با هم تداخل پیدا ميكند، مسأله برنامهريزي و زمانبندي بسيار مهمتر به نظر خواهد رسيد. به عنوان مثال اگر شما عادت داريد هر روز به پيادهروي برويد و يا به باشگاه ورزشي ميرويد سعي كنيد دقيقاً آن را در همان زماني كه در نظر گرفتهايد انجام بدهيد. برای قراري كه با خودتان گذاشتهايد ارزش قائل شويد حتي روزي كه سرتان بسيار شلوغ است. اين امر كمك زيادي ميكند تا بتوانيد به امور مربوط به كسب و كارتان در خانه به موقع رسيدگي كرده و آن را ادامه دهيد. به عنوان مثال من دوست دارم صبحها زود از خواب برخيزم و تا ظهر مشغول نوشتن باشم سپس چند ساعتي را صرف خوردن ناهار، مطالعه كتاب و پيادهروي در ساحل بنمايم. سپس در ساعت 4 به اطاق كارم رفته و تا جايي كه بتوانم به كارم ادامه دهم .
3- هر چقدر كه ميتوانيد انجام امور را در اختيار ديگران نيز بگذاريد
زماني كه من كارم را شروع كردم مرتكب اشتباه بزرگي شدم و آن اين بود كه خود تمام امور مهم و غيرمهم را شخصاً انجام ميدادم و به زودي متوجه شدم كه چقدر زمان را جهت ملاقاتهاي مكرر با مشتريان جهت انجام امور تلف كردهام. زماني كه شما اينگونه فكر كرديد كه «من خودم ميتوانم همه آن امور را انجام بدهم.» بهتر است سريعاً اين طرز فكر را متوقف كنيد. سعي كنيد كارتان را سادهتر كرده و با تفويض اختيار بگذاريد امور به سرعت انجام شوند .
به اين منظور امور خدماتي را به مراكزي كه اين خدمات را انجام ميدهند، واگذار نماييد تا بتوانيد روي كار اصليتان متمركز شويد. مراكز خدماتي شبانهروزي تحويل در منزل، كتابدارها، دستياران و... ميتوانند كار شما را آسانتر بنمايند، انرژي خود را براي ايدههاي بزرگ و طلايی نگه داريد !
4- از تكنولوژي روز براي كسب سود بیشتر بهره ببريد
ملاقات با افراد بسيار با ارزش و مهم ميباشد اما سعي كنيد تا حد امكان در انجام آن صرفهجويي كنيد. بهتر است بيشتر كارتان را از طريق تلفن، فاكس و يا نامههاي الكترونيكي و با استفاده از بهترين امكانات و وسايلي كه شما استطاعت خريد آن را داريد،انجام دهید .
بسيار مهم است كه شما بتوانيد از هر جايي كه در آن هستيد با ديگران ارتباط برقرار كنيد و البته لطفي هم در حق ما بكنيد و خط تلفن، فاكس و اينترنتي جداگانه براي خودتان در نظر بگيريد! چرا كه هيچكس دوست ندارد وقتي به جايي تلفن ميكند به جاي بوق آزاد، بوق اشغال را بشنود .
در صورتيكه شركت مخابرات خدمات صندوق صوتي را ارايه مينمايد حتما از آن استفاده كنيد. در اين صورت اگر شما در حال مكالمه تلفني مهمي ميباشيد كه نميخواهيد آن را قطع كنيد افراد قادر خواهند بود پيغامشان را براي شما بگذارند .
5- امورتان را دستهبندي كنيد
سعي كنيد جلسات و ماموريتهايتان را گروهبندي كنيد تا زمان خارج از محل كارتان را به حداقل برسانيد. براي اين منظور صبحها ليستي از تمام كارهايي را كه بايد خارج از محل كارتان انجام شود، تهيه كنيد و سعي كنيد آنها را با هم و با يكبار خروج از محل كارتان انجام دهيد. بهتر از همه اين است كه از روش من استفاده كنيد و بدينترتيب فقط يك روز از هفته را براي انجام امور خارج از منزل در نظر بگيريد. چرا كه در اين صورت يكبار در هفته مجبور خواهيد شد تا به سر و وضع لباستان برسيد .
6- روي كارتان متمركز شويد
سعي كنيد فضاي كاريتان بهگونهاي باشد كه هنگام انجام كارتان ساير اعضاي خانواده و يا هماطاق شما متوجه اين مسأله كه شما نياز به تمركز داريد بشوند. حتي حيوانات خانگي نيز از اين امر مستثني نميباشند (گربه من زماني كه من به او توجه كافي ندارم و مشغول كار هستم احساس حسادت ميكند.) همه اوراق و مدارك مربوط به كارتان اعم از صورتحسابها، فهرستها و... را جايي بگذاريد تا در حين انجام كارتان تمركز شما را به هم نريزد و باعث حواسپرتي شما نشود .
7- از مصاحبت با افراد احمق پرهيز كنيد
بسياري از دوستان و اطرافيان شما زماني كه متوجه ميشوند كه شما كسب و كاري را در خانه راهاندازي كردهايد، بسيار خوشحال ميشوند. آنها در چنين حالتي تصور ميكنند شما در حاليكه روي كاناپه لم دادهايد و در حال خوردن چيپس هستيد به تلفنهاي مهم خود جواب ميدهيد. زمانيكه آنها به شما تلفن ميكنند تا مدت زماني را به صحبت كردن با شما بگذرانند به آنها يادآوري ميكنيد كه در حال انجام كارتان هستيد و پس از پايان ساعت كاري آن به آنها تلفن خواهيد كرد. ممكن است مدت زماني طول بكشد تا اين مسأله جا بيفتد ولي بالاخره همه آن را خواهند پذيرفت .
8- با توجه به موقعيت روحي كه داريد، كارهايتان را تنظيم كنيد
سعي كنيد كارهايتان را زماني كه احساس ميكنيد از لحاظ جسمي و روحي بيشترين آمادگي را داريد، انجام بدهيد. به عنوان مثال اگر احساس ميكنيد كاملاً سرحال و پرانرژي ميباشيد، سعي كنيد تلفنهاي مهم و ضروري و يا كارهاي خلاقانه را در اين فاصله زماني انجام بدهيد .
اگر شما پس از خواب بعد از ظهر احساس ميكنيد از آمادگي كامل برخوردار هستيد، امور مهم را در آن زمان انجام بدهيد (من خود يكي از طرفداران خواب بعد از ظهر ميباشم .)
9- آسايش و راحتي را در محيط كاري خود به حداكثر برسانيد
براي اينكه بتوانيد كارتان را به بهترين نحو ممكن انجام دهيد، محيط كاري خودتان را كاملاً متناسب با شرايط خودتان تغيير دهيد، شما چطور ميتوانيد راندمان كاري خود را افزايش دهيد؟ با استراحتي طولاني و يا انجام بدون وقفه امور؟ در سكوت و آرامش و يا در حاليكه موسيقي آرامي در حال پخش شدن ميباشد؟ با نشستن بر روي يك كاناپه راحت و يا يك صندلي اداري؟ از زماني كه من براي خريدن صندلي خود مبلغ زيادي را پرداختم دوستانم فكر ميكردند كه من ديوانه شدهام ولي با يكبار نشستن بر روي آن علت را خيلي زود متوجه شدند! و البته ستون فقراتم هر روز قدردان من ميباشد .
سعي كنيد چند مكان مختلف و متنوع را براي انجام كارهايتان در نظر بگيريد تا بتوانيد با تغيير در منظره و چشمانداز كارتان را دلپذير و مطبوع بنماييد. كتابخانه، پارك و يا كافيشاپ محل زندگيتان چطور است؟ زمانيكه من ميخواهم مطالعهاي جدي داشته باشم و يا راجع به موضوع مهمي فكر كنم محل كارم را به بيرون از منزل و كنار ساحل منتقل ميكنم. نسيم دريا، تابش خورشيد و امواج آرام به من كمك ميكند تا در مورد آن موضوع بهتر فكر كنم .
10- زماني را براي بودن در كنار ديگران در نظر بگيريد
پس از مدتي از انجام كارتان ممكن است احساس خستگي، تنهايي و يا بدخلقي به شما دست بدهد. در چنين حالتي حداقل یكبار در هفته ملاقاتي با دوستان داشته باشيد. (البته من 3 بار در هفته اقدام به چنين كاري ميكنم.) صبحانه، نهار، شام و يا حتي قهوه را با مشتري، فروشنده و يا يك دوست صرف كنيد. به جمع دوستان ملحق شويد و يا در فعاليتهاي اجتماعي و فوقبرنامه مثل كلاس موسيقي و يا باشگاههاي ورزشي شركت نماييد. سعي كنيد كارتان باعث نشود كه شما تبديل به فردي منزوي شويد چرا كه اين مسأله موجب تخريب روحيهتان خواهد شد. بنابراين مسألهاي كه از كارتان مهمتر ميباشد حفظ روحيهاي شاد و آرام ميباش
برگرفته از: /parsifa.com
او به سردی جواب داد : «این سنگ را شکل میدهم. کار طاقتفرسایی است.» کمی دورتر سنگتراش دیگری مشغول کار بود. مسافر دید که این مرد با تلاش بیشتری کار میکند، خوشحال به نظر میرسد و سریعتر هم کار میکند. از او پرسید : «چه میکنی؟» مرد پاسخ داد : «دارم این سنگ را که قرارست در خانهای به کار رود، میتراشم.» مسافر به راهش ادامه داد تا به سنگتراش سوم رسید. او مشاهده کرد که مرد سوم خیلی خوشحال است، سریع کار میکند و دارد آواز میخواند. از او هم، همان سوال را پرسید. این سنگتراش خوشحال جواب داد : «دارم یک کلیسا میسازم !»
کارمندان شما چه میسازند؟ و مهمتر از آن چرا میسازند؟
در یک تحقیق، از سرپرستهای کارمندان خواسته شد عواملی را که در کارمندان انگیزه ایجاد میکند، بنویسند. از تمامی کارمندان هم خواستند این کار را انجام دهند. پاسخهای این دو گروه شبیه به هم بودند اما پاسخهای کارمندان احساسات آنها را منعکس نمیکنند و این جوابها نماینده تک تک کارمندان نیستند. ممکن است فکر کنید تنها عامل محرک کارمندان حقوق و مزایاست این درست است اما تا حدی. اگر کار برای یک کارمند معنیدار و لذتبخش باشد، هرگز آن را ترک نمیکند. مثلاً اگر با برندگان بختآزمایی مصاحبه کنید از هر 10 نفر 8 نفر میگویند که با وجود این پول هنگفت باز هم به کار کردن ادامه میدهند البته خیلی از آنها شغلشان را تغییر میدهند : ماهیت خود کار کارمندان را تشویق میکند و حقوق در رأس 10 محرک اول آنها قرار ندارد . امروزه بزرگترین مشوق کارمندان اینست که کنترل وقت خود را در دست داشته باشند. و بتوانند آزادانه کار و زندگی کنند. آنها میخواهند بتوانند با کار کردن به زندگی خود خارج از محل کار معنی دهند. اگر بتوانند به زندگی شخصی خودشان معنا و مفهوم دهند، آنوقت به زمانی که در محل کار هستند نیز معنی داده آن را مفید و پربار میکنند. مردم میخواهند بین زندگی شخصی و زندگی شغلی هماهنگی ایجاد کنند .
مترجم : آذین صحابی
برگرفته از روزنامه تفاهم
اغلب كارآفرينان و كساني كه به جاي كار در اداره در خانه كار ميكنند جاهاي دورافتادهاي كه توسط كامپيوترهاي گرانقيمت احاطه شده و داراي تجهيزات پيشرفته اداري و امنيتي است را انتخاب ميكنند. آنها مشترياني با تمايلات ناشناخته هستند پس حق دارند تا براي كاركردن تا ساعتهاي متمادي در منزل اقدامات ايمني فراواني را اعمال كنند شما نيز ميتوانيد جهت جلوگيري از هرگونه خطر احتمالي از جانب مشتريان افراد مشكوك و حتي دزدان نكات زير را رعايت كنيد . 1- در غلاف باشيد: آدرس دقيق منزلتان را هرگز بر روي كارتهاي تبليغاتيتان چاپ نكنيد شما ميتوانيد يك صندوق پستي را اجاره كرده و جهت مكاتبات از يك صندوق پستي استفاده كنيد. استفاده از وب سايت راه مطمئنتري است اگر بستههاي قابل حملي نيز ميخواهيد بفرستيد فقط يك شماره تلفن كافي است .
2- قبل از باز كردن در بر روي افراد مشخصات شخصي افراد را مورد بررسي قرار دهيد . اگر فردي را مشكوك و غريبه دانستهايد هرگز با او وارد معامله نشويد و اجازه ورود او به محل كارتان را ندهيد .
3- هرگونه قرار ملاقات اوليه با مشتريان، فروشندگان، تجار را در محيطهاي خارج از منزل و دفتر كارتان بگذاريد. مكانهايي مانند رستورانها، كافي شاپها، كتابخانهها، و يا اداره يكي از دوستانتان جاهاي خوبي هستند. اين مسئله باعث ميشود تا در طول اين مدت كاملا شناخت خوبي نسبت به او پيدا كنيد و اگر طرف را چندان خونگرم نيافتيد ميتوانيد به راحتي به او بگوييد محلي براي چنين ملاقاتي نداريد و اگر مجبور به پذيرايي از او در خانه شديد او را مستقيما به دفتر كارتان هدايت كنيد و مشتري را از دستيابي به فضاهاي خانه محدود كنيد .
4- هنگامي كه در دفتر كارتان نيستيد خود صحنه نمايش كامپيوترتان را كم كنيد تا نورهاي منعكس شده توسط آن در شب باعث جلب توجه نشود. مطمئنا نور ساطعشده توسط كامپيوتر باعث ميشود ديگران به خصوص دزدان حدس بزنند كامپيوتر در اتاق شما وجود دارد پس احتمال وجود ساير تجهيزات اداري نيز وجود دارد .
5- دفتر كارتان را از لحاظ ساختار راحتي و فاكتورهاي انساني (ارگونوميك) بررسي كنيد، از صندليهاي راحت استفاده كنيد، ميز كارتان نيز همچنين، حتي خوب است از تلفن بيسيم استفاده كنيد. مطمئن شويد بدن شما راحت است، بيش از اندازه كشيده يا خميده نميشود و عضلات پشت گردن شما فشاري را تحمل نميكنند .
6- فعاليتهاي خانگي و تجهيزات آن را تحت پوشش بيمهاي قرار دهيد به نمايندگي يكي از شركتهاي بيمه سر بزنيد و قراردادي را كه طي آن مسئوليت مشتريان و فروشندگان وسايل و تجهيزات آن را برعهده ميگيرد تنظيم و امضا كنيد .
7- همواره آرام و خونسرد باشيد اگر اشخاصي در ملاقات اوليه شما را ناراحت كردند فقط در صورتي به قرار ملاقاتهاي بعدي آنها پاسخ مثبت بدهيد كه اين قرار در فضاي باز و عمومي انجام بپذيرد و در صورت عدم رضايت شما به راحتي و بدون مشكل قراردادهاي خود را با طرف به حالت تعليق درآوريد البته احتياط بيش از حد توانايي كاري و حرفهاي شما را به عقب مياندازد و نتيجه آن كاملا مشخص است . ساخت با كيفيت پايين و كاهش توليد .
مرجع: روزنامه تفاهم
برگرفته از: /parsifa.com
اما دقت کنید . وقتی که شریکی یافتید و فکر میکنید که طرف مناسبی است، مرحلهای آغاز میشود که موفقیت در آن نیازمند تیزهوشی، کاردانی، تجربه، دقت و تعاملات موثر و دوطرفه است. هنگامی که تولیدکنندهای توانا و مثمر ثمر پیدا کردید، اگر کارها را درست انجام دهید و با دقت جلو بروید، بهترین نتیجه را خواهید گرفت. به عبارتی این روابط حساب شده، دقیق و در عین حال دوستانه میتواند بر تمام جنبههای کارتان مانند طراحی ساختار کالاها، بازاریابی و طراحی علامت تجاری تاثیر مثبت بگذارد .
حالا در اینجا سه نکته کلیدی را میآوریم که توجه به آنها در برقراری یک رابطه و تعامل سازنده و سود بردن از آن، مفید خواهد بود :
- قبل از اینکه با شرکتی که قرار است سازنده کالاهای شما باشد ملاقات کنید، ببینید که آیا آنها میتوانند ماهیت و ملزومات محصول شما را به درستی درک کنند یا خیر. هنگامی که به دیدارشان میروید، ماهیت و موجودیت محصولتان را کاملاً شرح دهید تا آنها بفهمند که میتوانند آن را تولید کرده و انتظارات شما را برآورده کنند یا نه. از همه مهمتر این که مخارج تولید چقدر خواهد شد .
هرچه کالاهای شما پیچیدهتر باشند، لزوم استخدام یک سازنده و تولیدکننده آنها بیشتر خواهد شد .
در عین حال باید قانوناً از کالا و علامت تجاریتان محافظت کنید و امکان هرگونه سوء استفاده و سرقت را از بین ببرید. علاوه بر این با هر شرکتی که احتمال میدهید در آینده تولیدکننده شما شود، توافق نامه غیرعلنی امضا کنید واین نکته در مورد آنی که اطلاعات دقیقی درباره کارتان در اختیارش گذاشتهاید نیز صدق میکند .
اگر یکی از این شرکای بالقوه حاضر به امضای اینچنین توافقنامهای نشد، دیگر سراغش نروید. اما بدانید که که آن تولیدکنندگانی که این قرارداد را امضا میکنند نیز چندان مورد اعتماد نیستند چرا که همانها هم میتوانند ایدههای شما را بدزدند. پس دقت کنید که طرف شما کیست و باید چه میزان اطلاعات در اختیارش قرار دهید .
- باید یک شراکت تمام و کمال با شریکتان داشته باشید. اگر احساس کردید که او با شما روراست نیست و تمام کارها و جریانات تولید را در اختیار شما قرار نمیدهد، طفره میرود یا میگوید که بهتر است در جایی غیر از شرکت و به شکل محرمانه با هم ملاقات کنید، نشانههای خوبی نیستند و بهتر است بیشتر فکر کنید و تصمیم بگیرید که آیا این رابطه را ادامه دهید یا خیر .
از طرف دیگر شما هم باید به همین ترتیب عمل کنید. حتی باید به او قول دهید که هرگز از کسی جز او خرید نکرده به سراغ تولیدکننده دیگری نخواهید رفت .
مثلاً یکی از تولیدکنندگان کفش زنانه در لسآنجلس که «تینا آلباتز» نام دارد از این سیاست به خوبی پیروی میکند. این خانم با تولیدکنندهاش توافق کرده بود که او هیچ کالایی را به رنگ کفشهای زنانه او تولید نکند و شرکت فروش او هم از هیچ تولیدکننده دیگری خرید نکند. او میگوید : «این توافق بسیار خوب جواب داد و باعث شد که تولیدکنندههای دیگر نیز به ما بپیوندند و در کنار سازنده اول به فعالیت بپردازند. آنها محصولات من را منحصر به فرد دانسته سعی در بهتر کردن آنها دارند .»
- انتظار نداشته باشید که یک شبه همه کارها رو به راه شود. قرار است کالای شما نمونه و منحصر به فرد باشد از این رو باید از تمامی پلهها یکی یکی و با احتیاط بالا روید .
لازم است که آرم و علامت تجاری خاصی طراحی کنید که قبلاً وجود نداشته باشد . باید از کسی کمک بگیرید. مثلاً بخشهای طراحیهای تجاری و طراحیهای صنعتی میتوانند به شما کمک کنند. حتی میتوانید این کار را به عنوان یک پروژه دانشجویی اعلام کنید تا ایدههای نوین و ابتکاری آنها به شما کمک کنند .
در حقیقت مزیت اصلی این پروسه که سه نکته مهم را در خود دارد اینست که میفهمید قیمت و هزینه تولید و طی کردن هر کدام از این مراحل پیش تولید چقدر خواهد بود و بر طبق آنها قادر خواهید بود، هزینههای این شراکت را نیز برآورد کنید و میدانید که برآورد و قیمتگذاری دقیق و اساسی در موفقیت یک کسب و کار چقدر اهمیت دارد .
By : Jeff and Rich Sloan
مترجم : آذین صحابی
برگرفته از روزنامه تفاهم
درک «اقتصاد دانش»
اطلاعات و دانش، نیروهای استراتژیک و تحولزا در جامعهی معاصر هستند. گفتن این که ما در چارچوب یک اقتصاد دانش زندگی میکنیم، توضیح واضحات است. امروز همهی اهل تجارت به ضرورت فراگیری دست کم مهارتهای حداقلی برای کاربرد تکنولوژی اطلاعات واقفند.
با وجود این، عجیب است که معنای واقعی اصطلاحاتی چون «اطلاعات»، «دانش»، یا «دادهها» برای بیشتر مردم کاملاً مبهم و گنگ باقی مانده است. شماری از مردم بر این باورند که چون فقط انبوهی از اطلاعات و دادهها به دست آوردهاند بسیار میدانند. در عین حال احساس میکنند که «عصر اطلاعات» آنان را سراسیمه کرده است زیرا میاندیشند که صرفاً برای همپایی با مردمان سایر نقاط جهان باید اطلاعات و دادههای هرچه بیشتری انباشته کنند. اما تنها داشتن اطلاعات خام به این معنا نیست که بیشتر «میدانید». دانش با داوری دربارهی اطلاعات موجود و سازماندهی دوبارهی آن حاصل میشود.
مثالی که من اغلب برای نشان دادن تمایز میان دادهها، اطلاعات و دانش میزنم نمایهای است که در پایان اکثر کتابهای دانشگاهی دیده میشود. همهی مدخلهای نام اشخاص در این نمایه که به صورن الفبایی تنظیم شده است، دادههایی بیش نیستند. اطلاعات نمایهای موضوعی است که در آن نویسنده موضوعات معینی را تحت عناوینی که به دقت انتخاب شدهاند، تنظیم کرده تا نوعی ساختار یا خصلتی راهنما به نمایه بدهد. اما قضاوتهایی که دربارهی چگونگی دستهبندی این موضوعات متفاوت میشود یعنی سازماندهی مجدد اطلاعات است که دانش محسوب میشود. نکتهی اساسی این است که شما اطلاعات متناسب با هدفها و نیازهایتان را از نو سازماندهی، طراحی و تنظیم کنید. بنابراین دانش عبارت است از هنر سازماندهی مجدد و انجام قضاوتهای درست. تودهی عظیم اطلاعات موجود، نه تضمینی است برای موفقیت و نه یک تهدید، بلکه توانایی بالقوهی محض است. مسأله مهم شناخت اهداف و پس از آن قضاوت معقول برای دستهبندی و سازماندهی مجدد اطلاعات است تا گرهی از کار شما بگشایند.
در اینجاست که پا را از قلمرو تکنولوژی فراتر میگذاریم. تکنولوژی اطلاعات میتواند کارآمدی ایجاد کند و طیف گستردهای از فرصتها پدید آورد، اما حتی پیشرفتهترین تکنولوژی دیجیتالی هم نمیتواند به شما بگوید که تصمیم عاقلانه چیست یا چگونه میتوان قضاوتهای صحیح انجام داد.
عقل عنصری است که به طور دقیق در طرح دادهها ـ اطلاعات ـ دانش نمیگنجد، شاید به دلیل جنبههای ذهنی آن است که عقل را معمولاً چیزی پیچیده و مبهم تلقی میکنند که در کارهای پژوهشگرانه بهترین کار این است که از آن اجتناب ورزیده شود. با وجود این، وقتی از توانایی انجام قضاوتهای معقول سخن میگوییم، عقل امروز درست مانند هر روزگار دیگری اهمیت مییابد. عقل پای درک شهودی از پدیدهها، فهم آنچه در سرشت آدمی جاودانه است، داوریهای اخلاقی یا وجدانی را به میان میکشد. اینها در چارچوب دادهها ـ اطلاعات ـ دانش که به قلمرو پدیدههای ابزاری تعلق دارد یافت نمیشود، در حالی که عقل در قلمرو ارزشها و اخلاق جای دارد.
در آغاز و پایان کلاسهایم در دانشگاه، دربارهی عقل سخن میگفتیم. عقل چیزی نیست که به آسانی به دست بیاید، خاصه در جهان امروز که کشیشان و پیشگویانی که زمانی به دلیل عقلشان از آنان پیروی میشد، اقتدار اخلاقی پیشین خود را از دست دادهاند. مسألهی ماهیت عقل یا چگونگی انجام قضاوتهای معقول پرسشی دیرینه است. ارسطو بیش از دو هزار سال پیش این پرسش را در اثر خود بوطیقا مطرح کرد و افلاطون میگفت که «دولت خوب» را تنها با کسانی که از عقل بهره دارند، میتوان ایجاد کرد.
البته عقل آسان به دست نمیآید؛ باید آن را از طریق فرایند طولانی آموزش آکادمیک و نیز تجربهی دست اول به دست آورید. برای قضاوت ارزشمند، فیالمثل دربارهی کیفیت یک اثر هنری، لازم است قدری تاریخ هنر بدانید. میبایست با صرف هفتهها و ماهها و سالها در بازدید از موزهها، گردآوری آثار هنری و تجربهی دست اول هنر، نگاه خود را دقیق کنید. فقط وقتی میتوانید داور خوبی دربارهی هنر باشید که در مورد مواد، تکنیکها و تاریخ آن آموزش کافی دیده باشید ـ و حتی در این صورت هم آن گاه که قوهی ادراک خود را پرورش داده باشید قادر به چنین کاری خواهید بود.
آن چه دربارهی هنر گفتیم در مورد کار و بیشتر جنبههای دیگر زندگی نیز صدق میکند. داستان جالبی دربارهی یک خاخام عاقل، دشواری کسب عقل را نشان میدهد. یکی از مریدان این خاخام از او میپرسد «خاخام، شما آدم عاقلی هستید. چگونه میتوان عاقل شد؟» خاخام پاسخ میدهد «مطالعه کن و سخت بکوش» «این را میدانم، خاخام، اما بسیارند کسانی که در مطالعه و کار سخت میکوشند، اما باز خیلی عاقل نیستند.» خاخام جواب میدهد «بله درست میگویی. باید در مطالعه و کار سخت کوشید و تجربهی فراوان به دست آورد.» «این را میدانم خاخام، اما بسیارند کسانی که در کار و مطالعه سخت میکوشند و تجربهی فراوان به دست میآورند و با این حال چندان عاقل نیستند.» خاخام در ادامه میگوید «ببین، باید سخت کار و مطالعه کنی، تجربهی فراوانی به دست آوری و توان قضاوت خوب را در خود بپروری». «اما خاخام، چگونه قضاوت خوب را در خود میپروری؟» و خاخام سرانجام پاسخ میدهد «با از سر گذراندن تجربیات بد.»
ما باید از تفاوتهای زندگی و خصوصاً از اشتباهات و شکستهایمان درس بگیریم. در واقع به نظر میرسد که این کار تنها راه عاقلتر شدن است.
سرشت دگرگون شوندهی کار
تکنولوژیهای پساصنعتی بازتعریف بنیادین معنا و شیوهی انجام کار را ایجاب کردهاند. به لحاظ مادی اکنون با استفاده از تکنولوژیهای مخابراتی امکان انجام توأمان چندین کار از فاصلهی دور فراهم گردیده است. مردم میتوانند ادارهی کوچک، ادارهی فرهنگی (SOHO ) باز کنند و بدون مشکل در یک اقتصاد بزرگ فعالیت کنند. اکنون اگر بخواهید میتوانید یک شرکت جهانی یک نفره باشید.
پیداست که تقاضا برای کارگران غیرماهر یا نیمه ماهر در حال کاهش است، در حالی که تقاضا برای کارگرانی که از لحاظ تکنولوژیک ماهرند، روبه افزایش است. بخش بزرگی از طبقهی کارگر دیگر جزء لایههای «زیرین» جامعه نیستند بلکه در شمار نخبگانی فنی و حرفهای جدید محسوب میشوند. در واقع، کل مسألهی «طبقه» در جامعهی پسامدرن دارد از نو تعریف میشود. احتمال این که کارگران عرصهی دانش، یا اگر خوش دارید، نخبگان عرصهی دانش به یک «طبقه» منسجم با منافعی جمعی مشترک تبدیل شوند کم است، به این دلیل ساده که این گروه بیش از اندازه بزرگ و پراکندهاند. از لحاظ اقتصادی یا منزلت اجتماعی احتمال خیلی کمی هست که مجموعهای از منافع جمعی بتواند تا آن حد گسترش یابد که کارگران متکی به دانش را در یک طبقهی جدید گرد آورند.
محل کار در جامعهی مدرن در مقایسه با گذشته آزادتر شده و کمتر مستعد تضاد طبقاتی است. از آنجا که دانش و توان فنی به معیارهای تعیینکنندهی جایگاه نخبگان تبدیل شدهاند، پس این نظام آموزشی است که به نحوی فزاینده تعیین میکند که چه کسی برگزیده میشود و بر دیگران پیش میگیرد.
اگر شخصیت افراد را عمدتاً کاری که انجام میدهند شکل میدهد، پس تغییرات در سرشت کار نیز عمیقاً بر کل ساختار اجتماعی تأثیر میگذارد. چنان که پیشتر اشاره کردم، تجربهی انسان در جامعهی پساصنعتی را این واقعیت شکل میدهد که کار او «بازی میان افراد» است. در جامعهی پیش ـ صنعتی انسان به دنبال همزیستی با طبیعت یا از نو ساختن آن بود. وابستگی به طبیعت در حکم سر فرود آوردن به بوالهوسیهای طبیعت و تصدیق بیدادگریها و کاهش بازده آن بود. از سوی دیگر دستکاری در طبیعت، ساخت اشیاء و مواد، قدرت آدمی را افزایش داد.
انقلاب صنعتی اساساً کوششی بود برای نشاندن یک نظم فنی بر جای نظم طبیعی، برای ایجاد یک مفهوم مهندسی از کارآمدی به منظور جایگزینی توزیع طبیعی بینظم منابع و اقلیم. در جامعهی صنعتی، کار و به طور کلی زندگی، بازی در برابر طبیعت مصنوع بود.
جامعهی پساصنعتی به هر دوی اینها پشت میکند. در محیط کاری جدید، زندگی مردم نه تنها از طبیعت دورتر میشود، بلکه تماس مستقیم آنها با ماشینآلات و ابزارها نیز کمتر میشود. در اقتصاد مبتنی برخدمات، مردم با هم کار میکنند و با هم روبهرو میشوند. البته مشکل زندگی گروهی یکی از کهنترین معضلات بشر است که قدمت آن به عصر قبیله و غار میرسد. اما بافت زندگی گروهی دگرگون شده است. کهنترین شکلهای زندگی گروهی برای بقا در طبیعت پدید آمد و چیرگی بر طبیعت هدفی مشترک و بیرونی به زندگی انسانها داد. زندگی گروهی در جامعهی صنعتی، که به اشیا و ماشین بسته بود، یک حس شگرف قدرت به انسانها داد، چرا که آنان مصنوعات مکانیکی را برای دگرگونی جهان ابداع کردند. اما اکنون هر دوی این کهن الگوها به امری پیش پا افتاده تبدیل و در واقع تقریباً از میدان دید انسان ناپدید شدهاند. در جریان کار روزانه، انسانها دیگر با طبیعت به مثابهی یک بیگانه یا بخشنده روبه رو نمیشوند، اکنون شمار کمتری از انسانها در کار روزانهی خود با مصنوعات و اشیاء در تماسند. جامعهی پساصنعتی اساساً یک بازی میان افراد است. در بیشتر دورههای تاریخ انسان، واقعیت طبیعت بود و آدمی، در شعر و در خیال، به دنبال آن بود تا خویشتن را به جهان طبیعی مرتبط سازد. پس از آن واقعیت به فنون، ابزارها و چیزهایی تبدیل شد که انسانها ساخته بودند، اما به آنها یک هستی مستقل از انسان داده شده بود. اکنون در اقتصادی که خدمات بر آن سلطه دارد، واقعیت در درجهی اول جهان اجتماعی ـ نه طبیعت و نه ماشین، بلکه انسان ـ است که از طریق آگاهی دوجانبهی خویشتن و دیگران تجربه میشود.
شرایط کار به عنوان یک بازی میان افراد نمودار میشود، آشکارا پرسشهای هرچه بیشتری دربارهی برابری و ارزش قیاسپذیر مطرح میسازد. معیارهای کهنهی سلسله مراتب در محل کار هر روز بیش از پیش مورد چند و چون قرار میگیرد و نظامهایی مانند ژاپن که بر ارشدیت و سلسله مراتبی سنی تأکید میورزد، مورد چالش قرار خواهند گرفت. تغییرات شگرفی در ساختار سازمانی روی خواهد داد که با الگوهای قدیمیتر که در کارخانهی صنعتی یا ارتش دیده میشود متفاوت خواهد بود.
از بازار به مثابهی محل به بازار به مثابهی شبکه
«بازار» شاید از جمله واژگانی باشد که اهل تجارت بیشترین حساسیت را به آن نشان میدهند. هر روز چیزهای بیشماری دربارهی بازار گفته و نوشته میشود و همگان میپذیرند که ما در یک اقتصاد بازار زندگی میکنیم. با این همه، بازار دیگر آن چیزی نیست که قبلاً بود؛ تکنولوژی باعث گذار از بازار به مثابهی یک محل به بازار به مثابهی یک شبکه تشکیل شده است. البته این تغییر برای راهبردهای جمعی بازاریابی حیاتی است، چرا که بازاریابی اساساً عمل عرضهی محصولات یا خدمات به نقطهای است که مشتریان بتوانند آنها را بخرند.
در سراسر تاریخ، بازار محلی بوده است که جادهها یا رودخانهها به شکل مفید با هم تلاقی میکردند و کاروانهای بازرگانان در آنجا رحل اقامت میافکندند، کشاورزان متاع خود را برای فروش میآوردند و پیشهوران خدمات خود را عرضه میکردند. افراد برای خرید یا فروش وسایل خود به بازار میرفتند. در حالی که این گفته که هنوز هم در مورد بازارهای محلی مانند بازار ماهیفروشان توکیو یا بازارهای بزرگ مواد غذای شهرهایی در گوشه و کنار دنیا صدق میکند، تغییری ناگهانی در کالاها در مقیاس جهانی رخ داده است.
هنوز هم بازار را یک محل به شمار میآورند، غالباً به این دلیل که بازار نامهای دیرینهای همچون «بازار نقدی» نفت رتردام را در یادها زنده میکند. نفتکشهای بزرگ حمل نفت به فروش نرفته به روتردام ـ بندر بزرگ حفاظت شدهای با تسهیلات نگهداری مناسب ـ سفر میکنند تا محمولهی خود را نقداً به دلالان بینالمللی بفروشند. امروز نیز این بازار به بازار نقدی روتردام معروف است، گرچه محل آن دیگر در رتردام نیست. محل آن کجاست؟ همه جا، یک شبکهی مخابراتی دو سویهی جهانی که از طریق رادیوها، ماهوارهها، فکس و غیره به هم متصل شده است. دلالان در سراسر جهان مستقیماً با هم ارتباط برقرار میکنند و در همان حال که نفتکشها در آبهای بینالمللی هستند، معاملات انجام میگیرد. همزمان با انجام معاملات کشتیها در نیمهی راه به مقصدهای جدید فرستاده میشوند. بازار دیگر نه یک محل بلکه یک شبکه است.
این گفته در مورد دیگر بازارهای عمده نیز صدق میکند. بازارهای سرمایه و ارز نیز تحول مشابهی را از سر گذرانیدهاند. امروز میتوان مظنهی «زمان واقعی» را برای تمام ارزهای مهم در توکیو، سنگاپور، هنگ کنگ، نیویورک، فرانکفورت، پاریس، لندن و بسیاری دیگر از مراکز مالی به دست آورد. پول به سرعت مرزهای ملی را درمینوردد. سرمایه جریان مییابد و سراسر بازار مالی تقریباً به طور کامل از زندان محل جغرافیایی رهایی مییابد.
اینترنت روند گذار به بازار به مثابهی شبکه را شتاب میبخشد. با وجود این، دربارهی بسیاری از تحولات جدید، به ویژه تحولی که همپای اینترنت رشد کرده است، گزافهگویی و هیجانزدگی ناموجهی صورت میگیرد. در عنوان مقالهای در شمارهی 26 ژانویهی 1998 در مجلهی بیزنیس ویک چنین آمده است: «انتظار میرود که در سال 1998 خرید در اینترنت به مرز 8/4 میلیارد دلار برسد، شبکه شاید اکنون همان جایی است که خرده فروشان باید باشند.» آفیس دپوت، فروشگاه زنجیرهای بزرگ لوازم اداری، یک فروشگاه شبکهای افتتاح کرده است و از دیلبرت، شخصیتی کارتونی که علامت تجاری فروشگاه است، به عنوان فروشنده استفاده میکند و او مشتری را در خرید شبکهای راهنمایی میکند. در سه ماههی پایانی سال 1997، شبکه نوردان (نامی که بر مشتریان شبکهای نهادهاند) کالاهایی به ارزش حدود یک میلیارد دلار خریداری کردند که دو برابر ارزش کالاها در دورهی مشابه سال پیش بود.
رشد فزایندهی خریداران شبکهای و سرعت واکنش به این رشد به افزایش تعداد سایتهای حراج منجر شده است، جایی که خریداران بالقوه برای خرید کامپیوترهای شخصی، اشیای گران قیمت، عتیقه یا هر چیز دیگر مورد علاقهشان روی دست یکدیگر بلند میشوند. مقالهای در نیویورک تایمز به تاریخ مارس 1998 بیش از 150 سایت حراج مستقیم در شبکهی جهانی اینترنت را برشمرده است.
اما از دیدگاه جامعهشناسی، نامحتمل است که خرید شبکهای جای مراکز خرید را بگیرد. وقتی خانوادهها در روزهای یکشنبه به مراکز خرید ـ بازار به مثابهی یک محل ـ میروند و از دهها فروشگاه و چیزهای مورد علاقهی کودکان دیدن میکنند، این کار نه تنها برای خرید مایحتاج است بلکه یک گردش خانوادگی نیز هست. این کارکردی است که اینترنت نمیتواند جایگزین آن شود. همچنین میدانیم که برای مثال دیدن برنامههای ورزشی تلویزیونی مثل فوتبال یا بسکتبال نه تنها حضور در ورزشگاهها را کم نکرده بلکه باعث تشویق آن نیز شده است. مردم میخواهند چیزهای واقعی را لمس کنند و در «همهمهی جمعیت» شریک باشند.
آن چه به نظر درست مینماید این است که وقتی به محصول خاص نیاز هست و وقتی عواملی چون راحتی و قیمت مناسب باشد، مردم در خرید از شبکه درنگ نخواهند کرد. امروزه در ایالات متحده سالانه حدود شصت هزار عنوان کتاب چاپ میشود. کسانی که به دنبال کتاب خاصی هستند یا فقط میخواهند تورقی در کتابها بکنند، میتوانند به راحتی خدمات خوبی در شرکتهای شبکهای مثل آمازون بیابند که سایت شبکهاش حدود 5/2 میلیون کتاب عرضه میکند، که بیش از عنوانهای هر کتابفروشی در جهان است. سیستم سفارش آسان آن در سال 1997 بیش از 32 میلیون دلار نصیب این شرکت کرد. این رقم در سال ماقبل آن 15 میلیون دلار بود. رشد سالانهی بیش از 100 درصد. این شرکت 600 هزار مشتری دارد و نیمی از فروش آن سفارشهای تکراری است. نام «آمازون دات کام» تصاویر آمریکای جنوبی را به یاد میآورد اما محل واقعی شرکت اصلاً برای مشتری اهمیتی ندارد.
کسانی که به دنبال خانه میگردند میتوانند گزینههای خود را با جستوجو در شبکه محدود کنند. کسانی که میخواهند خودرو بخرند به جای اینکه راه بیفتند و به سراغ یک واسطه بروند، میتوانند به راحتی از اینترنت خرید کنند. بسیاری از نمایندگیهای خردهفروشی در ایالات متحده مانند گپ بلومینگدیل اکنون سایتهای دیگری برای خرید شبکهای به سایتهای خود افزودهاند. اینترنت خرید بلیت را آسان کرده است، در سل 1998 فورستر، یکی از شرکتهای بزرگ پژوهش بازار، میگوید که پیشبینی میشود در سال 1999 مسافرت بزرگترین مقولهی تجارت الکترونیکی با مجموع 8/2 میلیارد دلار فروش باشد.
چالشهای جدید در بازاریابی
در بازاری که دیگر محل واقعی یک شرکت و دسترسی عملی به منابع بختهای موفقیت آن را تعیین نمیکند، بازاریابی کارآمد نیز در حال دگرگونی است. شرکتهای پیشرو در صنایع اطلاعات قرن بیستویکم لزومی ندارد دربارهی نزدیکی به هر یک از بازارهای خاص چندان نگرانی به خود راه دهند. بلکه نزدیکی به دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی است که برای شرکتهایی که محصولات پیشرفتهی تکنولوژیک را تولید میکنند اهمیت مییابد، چنان که استقرار صنایع اطلاعات در طول جادهی شمارهی 128 در حوالی بوستن یا درهی سیلکین در کالیفرنیا، از سانفرانسیسکو تا سن هوزه، نشان دهندهی این اهمیت است.
افزایش خرید در شبکه ممکن است پیشبینی تغییرات در پسند و سلیقهی مشتریان را برای شرکتها هر چه بیشتر دشوار کند. بیش از چهل سال پیش جامعهشناسانی با نامهای لازارسفلد و کتس در کتابی راهگشا به نام نفوذ شخصی مفهوم «گزینشگر» را مطرح کردند، یعنی این واقعیت را که بسیاری از انتخابهای مصرفکنندگان «الگویی اجتماعی» دارد و برای انواع مختلف محصولات سلیقهشناسان و گزینشگرانی به ویژه در میان گروه همتایان وجود دارد که انتخابهای اولیه را انجام میدهند و پیشرو تعیین گرایشهای خرید هستند. با توجه به ماهیت اینترنت و افزایش فوقالعادهی گروههای همانند که اعضای آن دیگر یکدیگر را رودررو نمیبینند، این مسأله که چه کسی حال و هوای سلیقهها و انتخابها را تعیین میکند بیش از پیش دشوار میشود. این یکی از چالشهای اصلی بازاریابی در جامعهی پساصنعتی است.
شناخت سلیقههای متنوع مصرفکنندگان هر روز بیش از پیش دشوار میگردد، اما میتوانیم بین تغییرات جامعهشناختی گسترده که بر انتخابها و لذا بر روش بازاریابی تأثیر میگذارد تمایز قائل شویم.
مصرفکنندهی جدید
تحول جامعه شناختی جامعهی مدرن با پیدایش طبقهی متوسط ایجاد شده است. از سال 1950 تا 1970، جمعیت طبقهی متوسط در ایالات متحده و اروپای غربی از 200 میلیون نفر به 500 میلیون نفر رسید. در ژاپن این تحول در حدود سال 1965 رخ داد. منظور ما از طبقهی متوسط کمابیش افرادی هستند که در زندگیشان کارهای شاق و کمرشکن پیشین، یا حذف شده یا کاهش یافته است و در آن بر وسایل آسایش مدرن مانند ماشین لباسشویی، یخچال، تلویزیون، رادیو، تلویزیون و حتی اتومبیل تأکید میشود. این کالاها، کالاهای یک جامعهی تولیدکنندهی انبوه و بنیانهای یک فرهنگ مصرف هستند که اقتصادهای پس از جنگ را متحول ساخته و شالودهی اقتصادهای پایدار را پیریزی کردهاند.
در حدود سال 1990، شاهد تحول شرق آسیا و آسیای جنوب شرقی به جوامع طبقهی متوسط بودیم. ایجاد طبقهی متوسطی که 15 درصد جمعیت را تشکیل دهد، حتی اگر این اقلیت کوچک در کشوری مثل هند باشد، برابر است با حدود 135 میلیون نفر، یا بیش از جمعیت ژاپن، حتی با سقوط مالی اخیر در شماری از این کشورها، اندازهی کلی طبقهی متوسط در کشورهایی مثل تایلند، مالزی، کرهی جنوبی و غیره چشمگیر است.
در دورهی پس از جنگ جهانی دوم، جوامع مدرن از نردبان تکنولوژی بالا رفتهاند، تحولی که بر انتخاب مصرفکننده نیز تأثیر میگذارد.
نردبان تکنولوژی
1ـ متکی به منابع: صنایع کشاورزی و استخراجی.
2ـ تولید سبک: منسوجات، کفش، غیره.
3ـ صنایع سنگین: فولاد، کشتیسازی، خودروسازی، مهندسی.
4ـ تکنولوژی پیشرفته: ابزارها، اپتیک، میکروالکترونیک، کامپیوتر، مخابرات و غیره.
5ـ متکی به علوم آینده: بیوتکنولوژی، علم مواد، فضا و ماهواره.
ژاپن نمونهی تمام عیار بالا رفتن از نردبان تکنولوژی در پنجاه سال گذشته است. این کشور کار خود را با صنایع سبک آغاز کرد. آن گاه که کشورهای دیگری که سطح دستمزد آنها پایین بود رفته رفته این تکنولوژی را به دست آوردند، ژاپن به فولاد و کشتیسازی روی آورد و عنوان پیشتازی را در هر دو رشته از چنگ بریتانیای کبیر درآورد. اما اینها صنایعی بودند که مصرف انرژی در آنها بسیار بالا بود، پس از شوک نفتی 1973، ژاپن به تولید و ابزار و اپتیک، الکترونیک، با تکنیکهای جدید تولید به کمک کامپیوتر، به صنعت خودروسازی روی آورد.
در اصل، سه قابلیت ملتها را قادر میسازد از نردبان تکنولوژی بالا بروند: دورهی آرامش و ثبات داخلی که سرمایهگذاران را به بازگشت سرمایه دلگرم میسازد؛ گروه بزرگ کارآفرینان، مهندسان و کارگران فنی ماهر که محصولات را ابداع و تولید میکنند؛ به ویژه امروز، یک نظام آموزشی کیفی برای تربیت افراد در زمینهی خواندن و نوشتن و ریاضی که هر دو برای درک تکنولوژیهای جدید ضروری است.
در کنار نردبان تکنولوژی میتوان یک «نردبان مصرفکنندگان» را که با آن مرتبط است تشخیص داد ـ پیشرفت استاندارد جوامع در حال توسعه. این مراحل به اجمال عبارتند از:
نردبان مصرفکنندگان
1ـ معیشت
2ـ نیازها
3ـ خواستهها
4ـ درآمد آزاد
5ـ تجملات.
جوامعی که در سطح معیشتی زندگی میکنند (مانند بنگلادش، اتیوپی و غیره) جوامعی هستند که بیشترین بخش درآمدشان صرف خرید قوت روزانه از قبیل برنج، ماکارونی، نان و غیره میشود. غالباً تا نیمی از درآمد روزانه صرف غذا میشود. قانون انگلس ـ برگرفته از نام آمارگر آلمانی قرن نوزدهم، کریستیان انگلس، که نسبتی میان درآمد خانوار و هزینههای مایحتاج ضروری برقرار کرد ـ تغییرات خرید را روی منحنی صعودی درآمد نشان میدهد.
نیازها پیش نیازهایی با ریشههای بیوتکنولوژیک برای بقا که در میان همهی مردم مشترک است. این نیازها به غیر از غذا شامل پوشاک و سرپناه حتی در پایینترین سطح میشود.
با ثروتمندتر شدن جوامع، مسأله نیازها جای خود را به خواستهها میدهد. خواستهها منشأ روانشناختی دارند و در میان افراد خواستهها متفاوت است و خود فرد نیز سلیقههایش تغییر میکند. بسیاری از سلیقههای بسیار متداول متکی است بر همذات پنداری با انگارههایی که از ادبیات داستانی (چنان که در قرن نوزدهم) یا امروزه از سینما، تلویزیون و تبلیغات برگرفته شده است. «مد روز» بودن آرزویی پرشور میشود، به ویژه در میان نوجوانان، در اینجا تأکید «غالب» بر تخیل است.
درآمد آزاد آن مرحلهای است که پس از برآورده ساختن نیازها و خواستهها، پول را اکنون میتوان برای طیف گستردهای از اهداف غیرضروری صرف کرد: برای سرگرمی، سفر، خرید جواهرات و لوازم فرعی، هدیه، تفریحات و نظایر آن.
تجملات پدیدهای جامعهشناختی است. تجملات سبکی از زندگی را پدید میآورد که علامت ممیزهای است در خور توجه و مایهی رشک دیگران. تجملات برای فرد معیارهایی برای مقایسه با دیگران تعیین کرده و تصدیق دیگران را طلب میکند: اتومبیلهای مجلل، خانههای پرزرق و برق، نقاشیهای اصیل، غیره.
هیچ کدام از تعاریف بالا ثابت نیست زیرا جوامع سطوح مختلف را پیوسته بازتعریف میکنند. آن چه زمانی خواسته تلقی میشد، اکنون غالباً نیازی اساسی است که برای سبکی از زندگی که شخص میخواهد در جامعهی مدرن در پیش گیرد ضروری است. در واقع، صفت بارز طبقهی متوسط امروز گذار از «استاندارد زندگی» است. حتی اگر مصرفکنندگان از نردبان مصرفکنندگان بالا رفته باشند، باز هم مصرف انبوه رکن اصلی جامعه باقی میماند. اما با بالا رفتن درآمد، افراد طبقهی متوسط و بالا بیش از پیش به شکل دادن به سبک زندگی متمایز خود میپردازند. افزایش شمار سبکهای زندگی فردی تقاضای بیشتری برای کالاهای انحصاری ایجاد میکند. نمونهی بارز آن پوشاک است که در آن مد عالی، برخلاف اقلامی که به شکل انبوه تولید میشود، به گونهای فزاینده بر امضای اشخاص مشهور و طرحهای سفارشی تأکید میکند، هر چند که تولیدکنندگان پوشاک انبوه به سرعت از سبکهای مد عالی تقلید میکنند.
به تعبیر جامعهشناختی، جامعهی پساصنعتی گذار از طبقه به منزلت اجتماعی را با خود همراه آورده است. طبقه را به طور کلی تبار و خانواده تعیین میکرد، در حالی که منزلت اجتماعی در دسترس همگان قرار دارد. طبقه اساس جامعهای با تولید انبوه و مصرف انبوه بود که در آن برای دستیابی به سطح مطلوب «استاندارد زندگی» که نیازها و خواستهها را برآورده میسازد، تلاش میشد. اما چنان که پیشتر شرح آن رفت، مسائل طبقاتی دارد به سرعت اهمیت خود را در جامعهی پساصنعتی از دست میدهد، منزلت اجتماعی اکنون به عامل تعیینکننده برای مصرفکنندگان تبدیل شده است. جامعهی مبتنی بر منزلت اجتماعی جامعهای فردگراست، گاه مبتذل، گاه فرهیخته؛ نوعی فردگرایی که، به گونهای متناقضنما، بر مقایسه با دیگران متکی است.
منزلت اجتماعی در سراسر تاریخ دغدغهی جوامع انسانی بوده است؛ آن چه امروز تفاوت کرده است شمار بسیار زیادی از مردمانی است که از نردبان مصرفکنندگان بالا رفتهاند، که با صرف برآورده ساختن نیازهای اساسی و خواستهها فرق بسیار دارد. بازاریابی اساساً با رشد این گروه از مصرفکنندگان طبقهی متوسط پدیدار میشود. پرسش پیچیده دربارهی آیندهی بازاریابی این است که عصر اطلاعات چگونه عرصهی تعامل میان افراد را در جوامع و فرهنگهای مختلف گسترده میکند. چندان که سلیقهها و انتخابها افزایش مییابند و با یکدیگر درمیآمیزند، چندان که منزلت اجتماعی جایگزین طبقه میگردد و با تبدیل بازار از محل به شبکه (بازارهایی که اغلب از طریق الکترونیکی با یکدیگر در ارتباطند)، بازاریان در سراسر جهان با چالشهای جدید روبهرو میشوند.
مدیریت زمان
در جامعهی صنعتی تولیدکنندهی کالا، یکی از مشکلات اساسی شرکتها مدیریت موجودی انبار است. اگر موجودی انبار شرکتی بسیار زیاد باشد، شرکت میبایست پیشاپیش هزینهی تولید و استهلاک مازاد تولید را بپردازد. اگر موجودی انبار شرکت به هنگام افزایش تقاضای مصرفکننده بسیار کم باشد، شرکت فرصت فروش به مشتریانی را از دست خواهد داد که منتظر نمیمانند و ممکن است به سراغ رقیبی بروند که کالاهای مشابه را دم دست دارد. هر چه مدیریت انبار بهتر باشد، سود بیشتری عاید شرکت میشود.
در جامعهی پساصنعتی مشکل اصلی مدیریت زمان است. یک چرخهی شبانهروزی بر انسانها حکومت میکند، هر شبانه روز بیست و چهار ساعت بیشتر ندارد. در سراسر کرهی زمین مناطق زمانیای وجود دارد که به طور تقریبی براساس حرکت خورشید تقسیم شدهاند. از روزگاران کهن زندگی بیشتر بر محور روابط کشاورزی سامان مییافت که در آن افراد با دمیدن آفتاب بیدار میشوند و با غروب خورشید به خواب میرفتند. اختراع روشنایی مصنوعی الگوهای شب و روزها را دگرگون ساخت و امروزه اطلاعات و فعالیتها در سراسر کرهی زمین در «زمان واقعی» حرکت میکند (واژهای عجیب، گویی زمان قبلی «غیرواقعی» بوده است) به این معنا که اطلاعات تقریباً بلافاصله انتقال داده میشود، به گونهای که مثلاً در گفتوگوی تلفنی از توکیو با بوستن بلافاصله صدای یکدیگر را میشنویم. تجارت ارز و بازار سهام همیشه در جایی روی کرهی زمین در جریان است و مردم شاید یک روز صبح در توکیو از خواب بیدار شوند و ببینند که با سقوط بازار سهام در آن سوی زمین چشمانداز تجارت را یک شبه از بیخ و بن دگرگون ساخته است.
جدایی مکان و زمان، دو عنصر همبستهای که واقعیت را آنها سامان میدهیم، یکی از دگرگونیهای عمدهای است که با آمدن جامعهی پساصنعتی با آن روبهرو بودهایم. این دگرگونی در قالب مشکلات بسیار عملی و مبرم برای اکثر شرکتها جلوهگر میشود. تولید ممکن است در سراسر کرهی زمین پراکنده شود، مانند مشتریان، امروز میبینیم که تولیدکنندگان نرمافزار هنگام روز به وقت آمریکا روی نرمافزار خاص جدیدی کار میکنند و سپس آن را برای مثال به بمبئی میفرستند تا شب هنگام به وقت آمریکا برنامهنویسی را ادامه دهند. مصرفکنندگانی که به نحوی فزاینده از محدودیت یک منطقهی خاص جغرافیایی رهایی مییابند، محصولاتی را تقاضا میکنند که این جابهجایی را آسانتر کند. در کشورهای توسعهیافته، دیگر محدودیتهای زمان و مکان افراد را پایبند نمیکند؛ آنان به نحو فزایندهای زمان و مکان را در جهت اهداف خود از نو سازماندهی میکنند. یک کامپیوتر کیفی کوچک و یک نشانی پست الکترونیکی به شما امکان میدهد تا با رابط شرکتها و افراد دیگر در شبکهی شخصیتان ارتباط برقرار کنید، بیآنکه کسی از طرفین مجبور به دانستن محل دیگری باشد یا دربارهی تفاوتهای زمانی نگرانی به خود راه دهد.
مدیریت و سازماندهی دوبارهی زمان عرصهی ظهور شمار زیادی از محصولات و خدمات جدید شده است. شهرت تازهی «مدیریت زمان» و برنامهریزان الکترونیک بازتاب تأکید بیشتر بر «زمان» در دنیای تجارت امروز است.
محصولات، از ساخت تا ابداع
در صحبت از محصولات یا خدمات، تمایز میان ابداع و ساخت بسیار مهم است. ابداع محصولات از تحقیق علمی و توسعه حاصل میشود. ساخت محصولات مستلزم دو چیز است: پیشرفت کیفی محصولات قبلی و استاندارد کردن تولید بر مبنای هزینهی نیروی کار.
در نیم قرن گذشته، ژاپن پیشرو پیشرفتهای کیفی در جهان بوده است: در خودروسازی، در وسایل الکترونیکی مصرفی و غیره که بیشتر به دلایل مهارتهای سطح بالا در مهندسی و یک فرهنگ کاری متعهدانه بوده است. با وجود این، بیشتر کالاهایی را که در ژاپن ساخته، خود آنها را ابداع نکرده است. ویدئو (VCR ) در ایالات متحده اختراع شد، اما کیفیت آن در ژاپن بهبود یافت، در کامپیوتر، اتومبیل و غیره نیز وضع بر همین منوال بوده است.
اما وقتی محصولی ارتقاء مییابد، معمولاً روند تولید استاندارد میشود. وقتی روند استاندارد شدن آغاز میشود، هزینهی نیروی کار و تولید اهمیت مییابد و به همین دلیل در دهههای اخیر شاهد انتقال تولید وسایل الکترونیکی و دیگر کالاهای استاندارد از ژاپن به کشورهای ارزانتر مانند کره، هنگ کنگ و امرزوه حتی چین هستیم. اگر امروز یک رادیوی سونی «ژاپنی» بخرید، احتمالاً روی آن نوشته «ساخت چین». این روند استاندارد شدن در صنعتی از پی صنعتی دیگر رخ میدهد. اکنون توسعهی تکنولوژی تقریباً همان کیفیت تولید را در هر نقطهای از جهان امکانپذیر میسازد و به همین دلیل تولیدکنندگان پیشرو جهان برای بقا به طور فزایندهای به آنچه پیشتر «تولید پراکنده» نامیدم روی میآورند. وقتی روند استاندارد شدن اتفاق میافتد، کشورهایی که هزینهی نیروی کار در آنها زیاد است، رقابت را بیش از پیش دشوار مییابند. در سالهای اخیر ژاپن در همان رشتههایی که خود سابقاً پیشرو جهان بود از جانب بسیاری از «ببرهای» آسیایی تحت فشار قرار گرفته است.
پس چگونه به پیش میروید؟ چگونه میتوانید در جریان رقابت باقی بمانید؟ کلید آن، نوآوری در تولید محصولات است زیرا امتیاز اساسی پیشگام بودن از این طریق به دست میآید. ابداع همیشه حیاتی است، اما شمار اندکی از کشورها، امروز این توانایی را دارند ـ و چالش اصلی در آغاز قرن بیست و یکم پرورش قوهی ابتکار و توانایی ابداع محصولات و تکنولوژیهای کاملاً جدید خواهد بود. همان گونه که در این کتاب تأکید کردهام، به یک نظام دانشگاهی و پژوهشی قدرتمند نیاز هست، به یک فرهنگ تجاری که مشوق کارآفرینی و مخاطرهجوی حساب شده باشد.
اختراع، نوآوری و رواج
متغیر دیگر مربوط به این بحث خط سیر محصولات از زمان اختراع (ابداع) تا مقبولیت گستردهی آن (رواج) در بازار است. این روزها اعلام [ظهور] یک تکنولوژی جدید یا محصولی جدید غالباً با تحسین روبهرو میشود و فرض بر این است که هر گاه چیز جدیدی ظاهر میشود، بیدرنگ خط تولید یا کل یک صنعت «دستخوش انقلاب خواهد شد»؛ (انقلاب، واژهای که بیشترین استعمال را در تکنولوژی و بازاریابی دارد). حقیقت این است که بسیاری از محصولات یا اختراعات جالب که با الم شنگهی بسیار اعلام میشود نمیتوانند به خانههای مصرفکنندگان راه یابند. نمونهی جالب آن هولوگرام است که دنیس گابور در دههی 1960 آن را اختراع کرد، یا تلفن تصویری که انتظار میرفت به سرعت متداول شود. در واقع، تاریخ تکنولوژی مدرن پر است از ادعاهای گزافهگویانه در این باره که چگونه وسیلهای خاص زندگی همگان را یکسره دگرگون خواهد ساخت. اما تأثیر واقعی فکر یا محصولی جدید غالباً نه در هنگام اختراع، یا حتی نوآوری و ارتقای آن، بلکه هنگام رواج گستردهی آن نمایان میشود. اجازه بدهید منظور دقیق هر یک از این اصطلاحات را به اختصار شرح دهم:
1ـ اختراع
اختراع زاییدهی علم است و امروزه نهایتاً از رمزگذاری دانش نظری و آشکار شدن منطق تکنولوژی یعنی مینیاتوری شدن، سرعت بیشتر، کاربرد و سازگاری آن با مواد جدید و غیره ناشی میشود.
2ـ نوآوری
با وجود این، هیچ تضمینی نیست که اختراعی تازه به نوآوری و پیشرفتهای کیفی بینجامد. نوآوری عمدتاً زاییدهی سازمان است و از ظرفیت یا انعطافپذیری سازمان برای کاربرد اختراعات جدید و ارتقای آنها ناشی میشود. میدانیم که آی بی ام، از آنجا که به کامپیوترهای بزرگ سودآورش سخت دلبسته بود، توسعهی کامپیوترهای شخصی را کنار گذاشت، این تردید سازمانی یا ناتوانی در کاربرد اختراعی جدید در بازار، رهبری بازار کامپیوترهای شخصی را دو دستی تقدیم شرکتهای دیگر کرد.
3ـ رواج
عامل رواج محصول، بازار است. کاربرد و فروش محصولات به دلیل کاهش هزینهها (برای مثال، دستگاه فکس، تلفن همراه، کامپیوتر شخصی و غیره) یا مهمتر از آن وقتی که یک محصول به اندازهای کاربر پسند شود که به دلیل افزایش کارایی یا اطمینان جایگزین محصول قبلی شود، گسترش مییابد.
در اینجا تنها به ذکر مثالی بسنده میکنم. دستگاه فکس بیش از سی سال پیش اختراع شد، اما قبل از اواخر دههی 1980 و اوایل دههی 1990 در دفاتر بیشتر شرکتها یافت نمیشد. تنها هنگامی که اندازهی دستگاه فکس کوچکتر شد و هزینهی آن کاهش و سرعت انتقال آن افزایش یافت، امکان بازاریابی آن به عنوان یک ابزار کار اجتنابناپذیر و بعدها حتی به عنوان محصولی برای مصرف در خانه فراهم گردید.
پیداست که در اقتصاد پساصنعتی برای ماندن در کوران رقابت مجبورید سه مرحلهی اختراع، نوآوری و رواج را دوباره بررسی کنید. باید دقیقاً آگاه باشید که نیروهای محرک متفاوتند؛ محرک اختراع علم است، محرک نوآوری عوامل سازمانی و محرک رواج بازار است. کشورهایی که از ابداع یا اختراع تکنولوژیها و محصولات کاملاً جدید ناتوانند، نمیتوانند به اقتصادهای پیشروی پساصنعتی تبدیل شوند. البته برای برخی از کشورها امکان پیشرفت و رونق اقتصادی عمدتاً با تکیه بر ساخت و ارتقای محصولات وجود دارد، اما برای کشوری چون ژاپن که سطح هزینهها در آن بالاست، این گزینهی سنتی به نحو فزایندهای مشکلزا میشود. ژاپن میبایست انرژی بیشترین صرف اختراع و نوآوری بکند.
برای پرداختن به این موضوع که به تازگی مورد توجه قرار گرفته، شاید لازم باشد که در ساختار شرکتها و فرهنگ شرکتها تجدیدنظر کلی انجام دهیم تا بلکه بهتر بتوانیم از تحولات تکنولوژی آگاهی یابیم و سپس آنها را جذب کنیم و از اختراعات جدید بهرهمند شویم. در اینجا برای آگاه شدن از وظایف و چالشها باید به سراغ مدیریت و رهبری رفت، نه تکنولوژی.
سرانجام این که کارکنان بخش بازاریابی و فروش میبایست مهارتهای خود را برای درک بازار و عرضهی کالایشان بالا ببرند تا در بازاری که دارد جهانی میشود باعث رواج این کالاها شوند و این همواره وظیفهی بازاریان بوده است. اما امروز چالش جالب این است که چگونه این کار را در زمانی که مفاهیم «بازار» یا «مصرفکننده» و دیگر مفاهیم اساسی تجارت در حال دگرگونی است انجام دهیم.
چنان که پیشتر دیدیم، در جهان جدید که بنیان آن بازار شبکهای است با این که همهی چالشها زاییدهی تکنولوژی نیستند، کاربرد مؤثر تکنولوژی همچنان عامل اصلی موفقیت همهی شرکتها است، چه شرکتهای بسیار بزرگ و چه شرکتهای کوچک کارآفرین.
● نویسنده : دانیل - بل
● مترجم : احد - علیقلیان
برگرفته از : باشگاه اندیشه
این راز به قدری به من کمک میکرد و آنقدر برایم مفید بود که قبل از این کشف و عمل به این راز بزرگ، کسب و کارم رو به ورشکستگی بود .
من از 19 سالگی رویای کارآفرینی را در سر داشتم و دلم میخواست با همین کاری که الان انجام میدهم پول دربیاورم .
اما در 7 سال اول یک شکست خورده به تمام معنی بودم. شاید هم کلمه "شکست" واژه زیاد مناسبی نباشد. اوضاع از یک شکست وخیمتر بود .
بعد از این که دانشگاه را ترک کردم، وارد دنیای کارآفرینی شدم ولی تا شش سال، شکستها یکی پس از دیگری رخ دادند و در این مدت 6 بار شغلم را عوض کردم .
چهار سال پیش، من ساعتی 10 دلار درآمد داشتم و با بیمیلی سرکاری که از آن متنفر بودم، کار میکردم. پدر و مادرم هم شک داشتند که آخر و عاقبت خوشی در انتظارم باشد و من بالاخره بتوانم روزی درست و حسابی پول در بیاورم . باید بگویم که خودم هم چندان مطمئن نبودم که حتی به آن "هیچ جا" هم برسم ! ولی هیچوقت نگذاشتم رویای ذهنیام بمیرد، هرگز. چیزی که میخواهم به شما بگویم بسیار مهم است. این نکته و عمل به آن به قدری مفید بود و هست که تصورش را هم نمیکردم و توانستم آنقدر پول در بیاورم که در طی 30 سال هم به ذهنم نرسیده بود. این نکته به ظاهر ساده و کوچک به من کمک کرد که رویاهایم را به چشم ببینم .
من عادت داشتم که در همان قدم اول شروع کار، خواهان نتیجه 10 سال بعد بودم. وقتی که موفقیت را تصور میکردم میلیونها و میلیاردها دلار را میدیدم که روی هم انباشته شدهام و من فاتحانه روی آنها نشستهام! خب فکر میکنید نتیجه این بلندپروازی و خیالپردازی بیجای من چه شد؟ در یک کلام : "شکست". خب باید بگویم که چطور شکست خوردم :
من حساب و کتاب کارهایم را نگه نداشتم و آن پولی که در دستم بود را درست مدیریت نکردم. کمی بعد نه توانستم قرضهایم را بپردازم و نه کرایه خانهام را. بسیاری از افرادی که با این طرز تفکر و بلندپروازی بیمهابا موفق شدهاند، آن را به دیگران هم توصیه میکنند ولی این گروه پولدارها، معدودند و نسخهای که برای عده اندکی شفابخش بوده معلوم نیست که برای همه جواب دهد. من نیز جزء آن "همه" هستم .
بله من هم مثل همه کارآفرینان در ابتدای کارم آرزوهایی در سر داشتم و هنوز هم اهداف خاصی را برای خودم و کسب و کارم پیش رو قرار دادهام. ولی اشکال کارم این بود که ایدهها و طرح و نقشهای که برای نیل به اهدافم در نظر گرفته بودم، آنقدر بزرگ و هیولا بودند که اصلاً نمیدانستم چطور باید شروع کنم یا چگونه به آنها نزدیک شوم. حالا راه حل چه بود؟ فقط یک جمله : "با اهداف کوچک و نزدیک شروع کنید." حتماً بسیاری از شما تعجب کردهاید و شاید فکر کنید که گوشتان اشتباه شنیده ولی هیچ اشتباهی در کار نیست. بله گفتم که با اهداف کوچک و نزدیک آغاز کنید. مثلاً اگر 2000 دلار در ماه درآمد کسب میکنید، هدفتان را درآمد 3000 تا 4000 دلار قرار دهید نه یک پول هنگفت 20 هزار دلاری. در این جا شرح میدهم که چطور از آن عادت وضع اهداف دور از دسترس و زیادی بزرگ دست کشیدم و این روش گزینش اهداف منطقی و زودبازده را در کسب و کارم به جریان انداختم .
وقتی که درآمدم ماهانه 300 دلار بود، هدف را 500 دلاری فرض میکردم وقتی که دخل هر ماهم 1000 دلار بود، خواستهام در نهایت به 1200 دلار میرسید .
زمانی که موفق میشدم آخر هر ماه 2 هزار دلار به دست بیاورم، هدف آن ماه 2500 دلار بود .
درآمد 5 هزار دلاری با یک خواسته 6500 دلاری همراه بود و الی آخر .
حالا دقت کنید که وضع اهداف کوچک هم به تنهایی کافی نیست. یک نظم و انضباط دقیق و حساب شده لازمست تا همین اهداف کوچک محقق شوند تا راه برای رشد تدریجی اهداف کسب و کار هموار شود .
بسیاری از کارآفرینان را میشناسم که بسیار تیزهوشند و ایدههای خلاقانه و کاربردی در سر دارند ولی اشکال کارشان اینست که از همان ابتدای کار هدفی بس بزرگ و دور از دسترس برای کسب و کارشان در ذهن میآورند که باعث میشود وقتشان را به فکر کردن درباره آن بگذرانند! طرح و نقشه آن قدر پیچیده و دشوارست که دیدنش هم ترسناک است چه برسد به این که بخواهند واردش شوند. همانطور که گفتم این روش اشتباه سالها عادت من نیز بود .
این عده از همان ابتدای کار برای بزرگی و فرمانروایی نقشه میکشند ولی شما سعی کنید اینقدر در اول کار دامنه فکر و ایدهها و اهداف کارآفرینیتان را گسترش ندهید. وقتی که در یک مرحله کار میکنید، از آن پله به ده تا پله بعد فکر نکنید فقط برای یک پله بعد برنامهریزی کنید .
یادتان باشد که فکر کردن راجع به شروع کار و رسیدن به موفقیت فایدهای ندارد. هر قدر هم کتابهای روشهای رسیدن به موفقیت، مدیریت موفق، تحلیل شرایط یک کسب و کار و . . . را بخوانید ولی دست به کار نشوید، هیچ فایدهای نخواهد داشت. اینها راجع به شروع کار حرف میزنند ولی به جای شما دست به کار نمیشوند و شروع نمیکنند. شما هم ممکن است به خود بگویید : «نه الان آمادگی ندارم. بهتر است چند جلد کتاب دیگر هم بخوانم.» بدانید که همه اینها عذر و بهانه است و همانچیزیست که مانع از موفقیت میشود. طرحها و اهدافی که تدوین نمودهاید آنقدر بزرگ هستند که جرات نمیکنید به آنها نزدیک شوید و هنگامی هم که میخواهید نقشه دسترسی به آنان را عملی سازید، با خطوطی پیچ در پیچ رو به رو میشوید که مثل یک لابیرنت ترسناک پیش رویتان هستند و حاصل ورود به یک لابیرنت چیزی نیست جز سرگردانی. پس عذر و بهانهها را دور بریزید و با اهدافی ساده و نزدیک و نقشهای قابل فهم دست به کار شوید .
از خودتان بپرسید قدم بعدی که میتوانید بردارید، چیست؟
برای ماه بعد چه هدف منطقی و واقعگرایانهای را میتوانید برگزینید؟ مردم میخواهند که به یکباره همای سعادت از آسمان روی شانهشان فرود بیاید و آنها یک شبه به آرزوهایشان برسند. ولی بدانید که همای سعادت و پولداری !! همینطور تصادفی و شانسی بر شانه کسی نمینشیند. این خوشبختی و کامیابی را باید صید کرد. این صید موفق هم بهایی دارد و هر کسی که خواهان آنست باید بپردازد. به چنگ آوردن اهداف ارزشمند است و بهایی که میپردازید هدر نمیرود .
اگر یک ماه خود را عادت دهید که از این عادت مخرب و عجولانه دست بکشید، به تدریج شاهد پیشرفتهایی خواهید بود که قدرت این طرز فکر جدید را نشانتان خواهند داد. آن وقت متقاعد میشوید که عادت گذشته چقدر مخرب و زیانبار بوده است. گفتهاند که "ترک عادت موجب مرض است" ولی من میگویم که بعضی اوقات باعث رفع مرض است و این که "گر صبر کنی ز غوره حلواسازی ".
من به عنوان یک مشاور تجاری معتقدم که هر کارآفرینی باید رویایی در سر داشته باشد ولی وضع اهدافی کوچک و نزدیک و برنامهریزی روشن و ساده مهمتر از خود رویاست. اگر هدف بیحساب بزرگ باشد، مجبورید آنقدر خود را بالا بکشید که دست آخر سرتان لابهلای ابرها پنهان میشود و دیدگاه واقعگرایانه را از دست خواهید داد. از بالای ابرها بیایید پایین و روی زمین و کنار کسب و کارتان بایستید. گام بعدی کسب و کارتان چه میتواند باشد؟ اقدام بعدی برای ارتقای اوضاع کاری شما چه خواهد بود؟
به گام بعدی فکر کنید و دست به کار شوید. دقت کنید؛ گفتم "گام بعدی"، نه "گامهای بعدی" آماده شوید و با جدیت عمل نمایید و در راه پیشرفت و ارتقای کسب و کارتان از هیچ کوششی فروگذار نکنید و هرگز پشتکار را از یاد نبرید .
رازی که در این هست، همان روش فکر کردن شماست. عجله نکنید، خیالپردازی و بلندپروازیهای بیجا را کنار بگذارید. 10 هدف کوچک و قابل دسترس بهتر از یک هدف بزرگ و ترسناک جوابگر خواهد بود. اصلاً یک مثال دیگر، فرض کنید یک تکه گوشت بزرگ گاو به شما میدهند و میگویند که آن را سرخ کنید. در نگاه اول سرخ کردن یک تکه گوشت 10 کیلویی غیرممکن است وی شما آن را به تکههای کوچک تقسیم میکنید و بعد این تکهها را سرخ مینمایید. در آخر به جای یک تکه گوشت بزرگ و بد منظره تکههایی کوچک و خوشمزه خواهید داشت که اشتهاآورند. نمیتوان موفقیت را در یک چشم بر هم زدن و در همان بار اول تصاحب نمود. اگر کسی بخواهند از نردبانی بالا برود،باید از پله اول شروع کرده پلهها را یکی پس از دیگری طی کند. ممکن نیست که از همان اول پایش را از پله اول روی پله بیستم بگذارد .
هرگز فراموش نکنید که شما یک انسان فوقالعادهاید و کسی که به کارآفرینی دست میزند، تیزهوش و خلاق است. این قدرت و نیروی روحی و فکری را در پلکان موفقیت به جریان بیندازید. پلهها را تک به تک بالا بروید و از بالای آن تحقق اهدافتان را به نظاره بنشینید . فقط مراقب باشید که در بالا رفتن عجله نکنید و پلهها را سه تا یکی نپرید، چون از پلهها به پایین خواهید افتاد! این رمز نردبان موفقیت است .
By : Mike Litman
مترجم : آذین صحابی
برگرفته از : روزنامه تفاهم
یک برنامهی بازاریابی چنانچه درست پیاده شود باید شامل درک صحیحی از وضعیت موجود شرکت، مطالعهی بازار، موقعیت کنونی شما، مشتریان یا گروهی از مشتریان هدف شما، رقبای کاری و تجاری شما، محصول شما (کالا یا خدماتی که ارائه میدهید)، قیمت فروش، اقدامات پیشبردی و تبلیغات شما باشد .
ما معتقدیم که بازاریابی موثر، برنامهریزی و اقدامات پیشبردی، با **جمعآوری اطلاعات موجود** دربارهی بازار شروع میشود. برای یک شروع خوب میتوانید از کتب و مجلات مرتبط با بازارتان استفاده کنید. بنابر این به کتابخانهها بروید و از کتابداران بخواهید که کتب مرتبط را به شما معرفی کنند. مشتریان خود را خوب شناسایی کنید و با آنها به گفتگو بنشینید. یک برنامهی بازاریابی خوب، در زمان حال جریان دارد، در طی مدتی که دارید برنامه را تهیه میکنید، خودتان را منزوی نسازید، ممکن است همان زمان یک مشتری از راه برسد و بخواهد شما را ببیند، نگویید وقت ندارم، نمیتوانم شما را ببینم، ما داریم یک برنامه بازاریابی تهیه و تنظیم میکنیم که خیلی مهمتر است! نه این اشتباه بزرگی است! شما باید بدانید که برای همان مشتری و همان مراجعه کننده است که دارید این برنامه را تهیه میکنید. مطمئن باشید که او هم آمده است به شما کمک کند. پس از هر فرصتی برای درک بهتر مشتری و نیازهای او استفاده کنید. به منشی خود بگویید که **درب این اتاق به روی مشتریهایمان همیشه باز است!** حتی نیازی به وقت قبلی گرفتن هم نیست . تبلیغات کسب و کارهای دیگر که مرتبط با کسب و کار شما است را باید دقیقا زیر نظر داشته باشید. نکات جالبی که در تبلیغات و اقدامات پیشبردیشان داشتهاند را یادداشت کنید، بالای این یادداشتها تاریخ بگذارید و یادتان نرود که حتما با کارشناسان حرفهای و خبره مشاوره کنید. با استفاده از ابزارهای محاورهای (تعاملی) نقاط ضعف و قوت خودتان را مشخص کنید. وقتی تمام اطلاعات مورد نیازتان را جمع آوری کردید آنگاه برنامه بازاریابی خود را بنویسید .
حال زمانی است که میدانید دقیقا کسب و کارتان چیست، آن را خیلی واقع بینانه و صریح بیان کنید، به جای محصول مداری، مشتریمدار باشید و نیازهای مشتری را مد نظر قرار دهید، به قول فیلیپ کاتلر، تعاریف همیشه بهتر است مبتنی بر بازار باشد؛ نه محصول یا تکنولوژی و این خیلی مهم است .
کالا یا خدماتی که ارائه میدهید را باید به خوبی بشناسید . موقعیت جغرافیایی بازاریابی هم مهم است، در چه منطقه یا محلی میخواهید اقدام به بازاریابی کنید؟ آیا رقبایتان را به خوبی میشناسید؟ خودتان را چگونه از رقبا متمایز میکنید؟ چه مزیتی کالا یا خدمات شما را از کالا و خدمات رقبا متمایز میسازد. قیمت کالا و خدمات شما خیلی مهم است، آن را دست کم نگیرید. شیوههای تبلیغی رقبایتان چگونه است؟ آیا از این موضوع اطلاعاتی دارید؟ چنانچه ندارید، پیش از نوشتن برنامهی بازاریابی لازم است تحقیق کنید. شیوهها و الگوهای تبلیغی خودتان را بدانید. شیوههای توزیع شما و مکانی که کسب و کارتان در آن قرار دارد نیز مهم هستند. وقتی این اطلاعات را در دست داشتید، اقدام کنید به مرحلهی بعد. یادتان باشد که یک برنامهی بازاریابی یک شبه بوجود نمیآید .
مرحلهی بعد این است که مشتریانتان را به خوبی بشناسید. بانک اطلاعات مشتریان کنونی باید به شما بگوید که بیشتر مشتریان کنونی شما در چه رده سنی قرار دارند. جنسیت آنان چیست؟ درآمد آنان چقدر است (ماهانه یا سالانه) و از لحاظ فیزیکی در چه فاصلهای از شما قرار دارند. آیا نزدیک به شما زندگی میکنند یا دور؟ شما باید بدانید که مشتریانتان چطور با شما و کالا یا خدماتتان آشنا شدند . از طریق تبلیغات؟ با نامهنگاریهای مستقیمی که با ایشان داشتید؟ از طریق دوست و آشنا (WOM) ؟ از طریق نیازمندیها؟ اینترنت؟ و ... - من همیشه در سمینارهایم این موضوعات را با طرح مثال میآورم که متاسفانه مجال چندانی در اینجا برای آن ندارم. شما باید عادات و الگوهای مشتریانتان را بدانید . مثلا باید بدانید که آنها معمولا از کجا خرید میکنند؟ چه مجلات یا روزنامههایی مطالعه میکنند؟ چه برنامههای تلویزیونی را میبینند؟ چه کانال رادیویی را انتخاب میکنند. شما حتی باید مشتریان بالقوه و آتیتان را بشناسید و عادات و رفتارهای آنان را در برنامهی بازاریابی تان مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید و بیان کنید. در یکی از سمینارهایم از کیفیت کالا مثال آوردم. باید بدانید که مشتری شما چه کیفیتی از کالا و خدمات شما برایش مهمتر و با ارزشتر است. چه کیفیتی اهمیت کمتری دارد؟ آیا میتوان آن را طوری تغییر داد یا تعدیل کرد که رضایت مشتری را جلب کنیم؟ میخواهم در این باره فکر کنید و هر اطلاعاتی که در این مورد یا موارد دارید یادداشت کنید. مطمئن باشید که این یادداشتها یکی از مهمترین سرمایههای یا داراییهایی است که در اختیار دارید .
مطمئن باشید که برخورداری از یک برنامه بازاریابی (Marketing Plan) صحیح کلید موفقیت شما در کسب و کاری است که دارید. برای گام برداشتن در مسیری درست، باید گامهایی درست برداریم و این نیازمند دقت است. یک برنامه بازاریابی با تصمیم شما و این اقدامات اولیه آغاز میشود، اما این به همینجا خاتمه نمییابد و تازه اول راه هستیم .
تابان خواجه نصیری
برگرفته از روزنامه تفاهم
چکیده
در چرخه پیدایش و تحول بنگاههای دانش بنیان مدیران کارآفرین با چالشهای جدید روبرو هستند. عمدهترین این چالشها، غیر فرآیند بودن نوآوریها و فرصت سازی خلاقانه که می بایست تحت کنترل و هدایت هوشمند قرار گیرد. در حقیقت میتوان اذعان داشت که دراقتصاد مبتنی بر دانایی، کارآفرینان باید بتواند عوامل موثر در موفقیت بنگاهها را که از قبیل ریسک پذیری، نوآوری میباشد را از قالب رفتارهای شخصی خارج کرده و درقالب سازمانی قرار دهند که این امر در حقیقت تغییر کاملاً مشهود در سبک مدیریت کارآفرینی خواهد بود و عمدتاً کارآفرینان دانش مدار باید با توجه به مسئولیت پذیری خطیر ( قراردادن سازمان در معرض رقابت ) از سبکهای منحصر بفرد رهبری برخوردار باشند که ویژگیهای کارآفرینی جزء لاینفک آن قرار دارد. در مقاله حاضر با مرور دو مفهوم "کارآفرینی" و "رهبری" ساختار رهبری کارآفرینانه معرفی و نقش و وظایف رهبران کارآفرین در مواجهه با تهدیدها و فرصتها به منظورایجاد تحول و کمک به بقای پایدار بنگاه مورد مطالعه و بحث قرار می گیرد
1. کارآفرینی:
امروزه کارآفرینی به عنوان موتور محرک در توسعه اقتصاد محلی ، منطقه ای و ملی شناخته شده است. همچنین در فضای رقابتی موجود عامل مهمی در توسعه و بقاء شرکتها است. شرکتهایی که جهت گیری کارآفرینانه را مشی خود قرار می دهند، از طریق توسعه منابع منعطف می توانند قابلیت بلند مدت خود را افزایش دهند. این شرکتها با انتقال مؤثر انتخابهای موجود به عملیات تولید، سعی می کنند به صورت پیوسته ایجاد ارزش کنند. به این ترتیب این امکان را بدست می آورند که سریعتر از دیگران حرکت کرده و محصول جدیدی را عرضه کرده یا به بازارهای جدیدی وارد شوند.
چالش اصلی این شرکتها ظرفیت سازی به منظور کشف فرصتهای رقابتی جدید است. تئوری مدیریت نوین از تمرکز بر روشهای تحلیلی مرسوم اجتناب کرده و بر خلق ارزش از طریق تمرکززدایی و انتقال قدرت و اختیار تاکید دارد. بنابراین سعی میکند از حصارنقشهای مرسوم مدیریت یعنی برنامه ریزی ، سازماندهی و کنترل خارج شده و بر اقدامات نوآورانه وتطابقی برای مواجهه با تغییرات سریع اصرار ورزد.
نگرش کارآفرینی برای بسترسازی اقدامات کارآفرینانه 4 شرط اساسی دارد:
1- نگرش کارآفرینی اهمیت توسعه ، ارتباط و به مشارکت گذاری ارزشها بین اعضای سازمان را یاد آور می شود و نقش مدیریت ارشد سازمان در زمینه سازی بروز تغییرات خود دگرگونی (self-altering) اساسی می داند.
2- تاکید بر ایجاد فرایندهایی که به ظهور نوآوری می انجامد و از آن حمایت می کند. برای مثال طراحی و اجرای فرایند طراحی ، توسعه و تجاری سازی سریع محصولات . یا ایجاد سیستمهایی که قهرمانان نوآوری را مورد حمایت و تشویق قرار دهد و به آنها اجازه دهد که محصولات جدید و کسب و کارهای نو را ایجاد کنند.
3- طراحی و اجرای فرایندهایی که به خلق منابع منجر شود یا منابع موجود را حفظ و به تخصصی شدن آنها برای انجام تلاشهای کارآفرینانه بیانجامد. همچنین به فرایند هایی توجه دارد که از طریق تصمیم گیری مشارکتی و ارتباطات شفاف ، سازمان را در مواجهه با تغییرات کاملا واکنشی می سازد.
4- ایجاد قابلیت شناسایی و خلق ایده. در این نگرش از طریق میدان دادن به کارکنان برای تجربه و بروز ابتکارات، و با هدف ترویج تصمیم گیری استراتژیک خودکار سعی می شود سطح تعهد کارکنان به سازمان و مشارکت آنان بیشتر شود. این رویکرد سعی می کند با رسمیت بخشیدن فشار برای شناسایی و خلق مستمر ایده ها، فرایند خلق ایده را تقویت کند و منابع موجود را توسعه بخشد، انعطاف پذیری بیشتر شود و در نهایت به منابع ، تکنولوژی و سیستم های جدید منجر شود.
در سازمانی که جهت گیری کارآفرینانه دارد وظیفه چالشی رهبران کارآفرین این است که ظرفیت های سازمان و ذینفعانش را برای رسیدن به شرایط 4 گانه فوق بسیج کند.
از آنجائیکه هدف از ارائه این مقاله استفاده از تجربیات منتج از تحقیقات بعمل آمده در خصوص بررسی وضعیت شرکتهای کوچک و متوسط صنعتی در ایران و ارتباط آن با بررسی وضعیت کارآفرینی در دو مرحله اساسی، یعنی مرحله اول رشد و مرحله دوم بلوغ میباشد. قبل از وارد شدن به وضعیت کارآفرینی در بهترین سازمانهای کارآفرینی که شاخص پذیرفته شدن آنها بعنوان جامعه تحقیقاتی گذر از مرحله اول رشد و ورود به مرحله دوم بلوغ میباشد، به تشریح کوتاهی از وضعیت فعلی شرکتهای کوچک و متوسط صنعتی در ایران میپردازیم.
2. وضعیت فعلی شرکتهای کوچک و متوسط صنعتی در ایران
بیش از 7/94 درصد از کل بخش صنعت تولیدی در کشور ( Manufacturing ) را شرکتهای کوچک و متوسط تشکیل میدهد که بالغ بر 7/69 درصد از کل اشتغال در بخش صنعت، 27 درصد ارزش افزوده، 24 درصد صادرات مستقیم و 16 درصد از صادرات غیر مستقیم کالای صنعتی کشور را بخود اختصاص داده است و برخورداری از رشد بهرهوری بطور متوسط 8/4 درصد را در کلیه بخشهای تولیدی ( صنایع غذایی ، صنایع فلزی، صنایع شیمیایی، صنایع قطعهسازی، صنایع برق و الکترونیک و ..... ) را از سال 79 به این طرف تجربه کرده است. در حال حاضر این بخش از صنعت کشور بنا به دلایلی چون: برخورداری از مدیریت کارآفرینی، انعطاف پذیری در مقابل تغییرات و بهنگام شدن ساختارداخلی با محیط خارجی و تغییرات مربوط به آن، برخورداری از پتانسیل بالا برای توسعه و کاربردی کردن نوآوریهای گوناگون و برخورداری از قدرت لازم برای تغییر ساختار کسب و کار (reengineering of business structure lean valve ) و به منظور دستیابی به تولید ناب و ارزش ناب و در آخر اشتغالزایی بیشتر نسبت به صنایع بزرگ البته ذکر این نکته حائز اهمیت میباشد که در 17 کشور اروپایی، کانادا و آمریکا عمده شرکتهای صنعتی را شرکتهای کوچک و متوسط را در پی میگیرد.
3. جهانی شدن اقتصاد و نقش آن در تغییر استراتژیهای کسب و کار
جهانی شدن را میتوان کاهش شدید موانع در برابر جریان و فراگیر اطلاعات، ایدهها، عوامل تولید ( بویژه سرمایه و نیروی کار ماهر ) فناوری، کالاها و نوآوریهای فرآیندی قلمداد نمود. بدیهی است این فرآیند ابعاد زیادی دارد و بسیار پیچیده است. موانع داد و ستد جهانی همواره در دورانهای مختلف فعالیت بیشتری در مراحل مختلف تغییر یافته و اغلب در سطح منطقهای بوده است.
کاهش موانع جهانی، به شرکتهای کوچک و متوسط، خصوصاً آندسته از شرکتهای کوچک و متوسط که برخوردار از استراتژیهای پیشرو و با توجه یه محدودیتهای خاص در اقتصاد کشور ما و همچنین اقتصاد بین الملل وجود داشت باعث گردید تا این شرکتها ( پیشرو ) با برخورداری از امکانات متعدد، گرایش تخصصی،رشد و بهرهمندی از جهانی شدن را داده و دیگر جای شبهای در مورد مشارکت شرکتهای کوچک و متوسط در بازارهای جهانی باقی نمیماند و این در سوال باقی ماند که در راستای ورود به شبکه جهانی و اقتصاد جهانی، آندسته از شرکتهای کوچک و متوسط با چه استراتژی و کسب مدیریتی و چگونه وارد بازار جهانی شدند که رشد و درآمد پایدار داشته باشند. این موضوع چالش مهمی برای بسیاری از شرکتهای کوچک و متوسط خصوصاٌ در کشورهای در حال توسعه که قصد دارنداین موضوع برای غالب شرکتهای کوچک و متوسط در جهان، خصوصاٌ شرکتهای کوچک و متوسط در اقتصادهای در حال رشد سریع میباشد که چگونه بتوانند با چالشهای مهمی که در سرراه جهانی شدن برای بسیاری از آنها وجود دارند وارد بازار جهانی شده و از رشد و درآمد پایدار برخوردار باشند.
دسته اول چالشهای محسوس ( tangible ) میباشد. که شامل تغییرات در حجم بازارها، سلایق و گرایشهای مشتریان، قدرت عملکرد و اجرایی رقباء و تغییرات در بازار سرمایه و سرمایهگذاری ( venture capital markets ) میباشند که شرکتهای کوچک و متوسط با توجه به نزدیکی و ارتباط تعامل با بازرهای هدف آنها را بخوبی درک میکنند.
4. ساختار سازمانهای کارآفرینی در بلوغ اول:
سازمانهایی که با مدیریت کارآفرینی از بدو شروع پدید میآیند بنحوی که شروع کننده یا آغاز کننده سازمان ( Fovncler ) خود بعنوان مدیریت بنگاه نیز برخوردار از یک شخصیت مدیریتی و مالکیتی میباشد. براساس مطالعات انجام گرفته شده توسط سازمانهای نظیر Unido, OECD بانک جهانی و گروه مطالعاتی اپک ( APEC ) 98% از شروع کنندگان کسب و کارهای کارآفرینی که در قالب سازمانهای کوچک و متوسط کارآفرینی شکل گرفتهاند، مدیریت و هدایت مستقیم سازمانها را بعهده داشتهاند که ساختار جمعیتی این بنگاه براساس بکارگیری حداقل نیروی انسانی همراه بوده است. (طبق تحقیقات دکتر Lydon,swierez محققین دانشگاه جورج واشنگتن 80% از سازمانهای کارافرینی آمریکا در سه سال شروع فعالیت خود از متوسط 35 نفر نیروی انسانی شاغل مستقیم برخوردار بودند ) یعنی سازمانهای کارآفرینی علیرغم پیشرفتهای قابل توجه خود از ساختار سازمانی کوچک و با بکارگیری عمدتاً روشهای ارتباطی غیر رسمی و تقسیم کار بر اساس توانمندیهای فردی برخوردار بودند بنابراین کارآفرینان بنیانگذار سازمانهای کارآفرینی بااستفاده از قابلیتهای رفتاری و مهارتی شخصی و عمدتاً محدود به ریسک پذیری جهت تشخیص فرصتها، جذب حمایتهای مالی و سرمایه گذاران شروع یک فعالیت اقتصادی در قالب تولید محصول و خدمات و نهایتاً بازاریابی برای فروش و جذب مشتریان. رفتارهای کارآفرینان در سازمانهای کارآفرینی در بلوغ اول عمدتاً در قالب کنترل بر روی فرآیندهای تعریف شده کار و پر کردن ظرفیتهای موجود همراه با بازاریابی و جذب مشتری به منظور دستیابی به سطح قابل قبول از دستیابی به بهرهوری سرمایه و افزایش درآمد میباشد. موارد مهمی چون نوآوری و استراتژی رشد در بلوغ اول و تا سه نسل اول کارآفرینی بندرت ( بجز در محدوده برخی از فعالیتهای کسب و کار که طبیعتاً با تغییرات شدید و سریعی چون فناوری اطلاعات، توریسم و خدمات اینترنتی برخوردار میباشند و مجبور به تغییرات نوآورانه میباشند.)
در ساختار مدیریتی و رهبریت کارآفرینان در دوره بلوغ اول سازمانها میباشد. چنانچه ساختار رشد سازمانهای کارآفرینی در دوره اول بلوغ را بخواهیم تشریح کنیم، در سازمانهای کارآفرینی مرحله اول بلوغ عمده اهداف کارآفرینان را به ترتیب عبارتند از :
تبدیل طرح تجاری و ایدههای نوپای نوآورانه به کسب و کارهای زود بازدهv
v استفاده از قابلیتهای فردی، مهارتی، تکنولوژیکی ( در حد محدود ) به منظور رساندن ظرفیت تولیدی یا خدماتی به سطح قابل قبولی از لحاظ کسب درآمد.
استفاده کارآفرینان از شاخصهای رفتاری ویژه مانند مهارتهای ارتباطی، جذب سرمایهگذاری و بازاریابی با اتکا به مهارتهای تجربیv
v حفظ موقعیت تثبیت (ثبات ) در سازمان بااستفاده از اهرمهای کنترل مدیریتی در افزایش هزینهها، فقط سهم بازار و افزایش سطح رضایتمندی مشتریان
ایجاد تعامل با شرایط محیطی کسب و کار و سعی در کاهش تنش ایجاد شده در مقابل امواج تغییراتv
آنچه که به عنوان چکیده رویکرد مهارتی و رفتاری از کارآفرینان در سازمانهایی که در مرحله بلوغ اول قراردارند میتوان نتیجهگیری نمود به عنوعی محدود قابلیتهای مدیریتی بدون برخورداری از داشتن مهارتهای رهبری که تعیین کننده اولین شاخصهای ورود سازمان کارآفرینی به مرحله دوم بلوغ میباشد آنچه را که میتوان به عنوان دست آورد کارآفرینان در سازمانهایی که در مرحله اول بلوغ قرار دارند مورد توجه قرار داد تمکین و رضایت نسبی کارآفرینان به سطح قابل دست یافتنی از موفقیت میباشد در حقیقت مجموع مهارتهای کارآفرینان در این مرحله از رشد سازمان ها محدود به قابلیتهای " مدیریتی " میباشد که در آن نشانی از آمادگی لازم برای مواجه شدن سازمان با چالشهای جدید پیش رو نظیر تغییرات متنوع و سریع در حوزههای اقتصادی، فناوری و دانش وجود نداشته و خلع مهارتهای " رهبری " و " رهبریت " سازمانهای پیش رو و دانا محور به عنوان بزرگترین عاملی که میتوان از آن به عنوان مهمترین عامل ماندگاری سازمانهای کارآفرینی در مرحله اول رشد و بلوغ را بر طبق تحقیقات بعمل آمده عنوان کرد. ( گزارش سال 2005 موسسه بینالمللی نظارت بر کارآفرینی کافمن در خصوص ناکامی بیش از 75% از سازمانهای کارآفرینی در ایالات متحده آمریکا که نتوانستهاند با تغییرات در سناریو جدید اقتصاد، یعنی تولید ارزش ناب براساس دانایی و متکی بر رهبری کارآفرینانه به مرحله دوم از بلوغ سازمانی برسند).
4.1 ویژگیهای ساختاری سازمانهای دانش بنیان یا مرحله دوم بلوغ سازمانهای کارآفرینی
در اقتصاد دانش بنیان و عصر سرعت تغییرات در حوزههایی چون فناوری،دانش، روشها و شبکهای شدن بازارها و همینطور شبکهای شدن سازمانهای کارآفرینی که در اصطلاح فارسی آنرا " خواستههای تولید ارزش ناب " ( Lean value clusters ) مینامند، تنها راه نجات سازمانهای کارآفرینی حتی سازمانهای خیلی کوچک از لحاظ تعداد شاغلین، انعطاف پذیری آن نه تنها در مشاهده تغییرات بلکه استفاده کننده از تغییرات به منظور ایجاد تعاول با تغییرات در چهار حوزه دانش و فناوری، بازارهای جدید و بکر ( Niche markets )، روشها و فرآیندهای نوین و وضعیت رقابت و رقباء میباشد. بنابراین میتوان اذهان داشت که در مرحله اول بلوغ در سازمانها بنوعی یک سیر رشد طبیعی و هدایت شده ( Formative Growth phase ) وجود دارد که با توجه به تغییرات در حوزه های که طبیعتاً خارج از حیطه قدرت کارآفرینان میباشد، نتیجتاً سازمان را وادار به ایجاد تغییرات اساسی در پایهریزی اساسی و کاملاً متفاوت بارشد در مرحله اول سازمانی مینماید. فاز دوم ( مرحله دوم ) از بلوغ سازمانها را باید فرآیند تصنعی و مشتمل بر دانایی و بکارگیری فناوریهای پیشرفته و مهمتر از همه بکارگیری قابلیتهای جدیدی از کارآفرینان دانست. این مرحله را مرحله رشد بنیادی ( institutional Growth phase ) مینامند.
آنچه به عنوان اساس و بنیان این مرحله مورد توجه خاص باید قرار گیرد عبارتند از :
1- آمادگی سازمانهای به جهت تغییرات تمام جهات در ساختارهایی که در برگیرنده، اندازه و کیفیت منابع انسانی، خط مشیهای کسب و کار، امکانات مغزافزاری و نرم افزاری و نهایتاً حوزه مالی سازمان میشود.
2- آمادگی مدیران – مالکان سازمانها یا کارآفرینان بنیانگذار سازمانها در تکمیل حوزههای قابلیتها و مهارتهای ویژه که شامل کلان نگری در تعیین خط مشیهای کسب و کار، تیم سازی و راهبری تیمهای تخصصی، تصمیمگیریها براساس فرآیند شبکهای برخورداری از قدرت و تعیین چیدمانهای اجرایی
3- تغییر بکارگیری نوآوری از وضعیت مقطعی و منقطع به بکارگیری نوآوری در ساختار استمراری و تسریع آن به حوزههای حیاتی چون بازاریابی، جذب سرمایه گذاری مخاطره آمیز ( Venture capital )، فرآیند طراحی و ساخت محصولات و خدمات
4- برخورداری از استراتژی مبتنی بر نوآوری که در آن از پدیده رقابت پدیری بعنوان نه یک چالش بلکه بعنوان فرصت استفاده شده است.
بنابراین آنچه را باید در مرحله گذر از فاز اول رشد طبیعی به فاز دوم رشد مبتنی بر تغییرات بنیادی بعنوان مهمترین شاخصها در نظر گرفت آمادگی در خور توجه و وظیفه خطیر کارآفرینان در راستای بنیان گذاری معماری جدید از ساختار ذهنی، رفتاری، مدیریتی و نهایتاً سازمانی میباشد.
4.2 ویژگیهای کارآفرینان در ورود به مرحله دوم رشد
طبق بررسیهای بعمل آمده از میان تحقیقات متفاوت خصوصاً تحقیقاتی که توسط دانشگاه میشیگان – مرکز کارآفرینی آن در سال 2005 میلادی توسط پرفسور مارتین لیندل ( Martin lindell ) و تیم تحقیقاتی مرکز آفرینی در مورد نقش تغییر یافته کارآفرینان در 250 بنگاههای اقتصادی و صنعتی کارآفرینی در ایالات متحده آمریکا در تمام دلایل موفقیت بنگاههای مورد نظر، تغییر رویه از رویکرد مدیریتی و صرفاً اتکاء به برنامهریزیهای کوتاه مدت همراه با نظارت مستقیم بر روی روند جاری فعالیتها به رویکرد جدیدی از کلان نگری و راهبری بنگاهها در مسیر جهانی شدن و اتصال به بازارهای جهانی همراه بوده است که چنین تحولی صرفاً از تغییر رویههای رفتارها و ساختارهای ذهنی کارآفرینان شروع شده و نهایتاً به تغییر سازمان که آنهم براساس استراتژیهای رشد برنامهریزی شده و بنیانی شکل گرفته است.
آنچه را که میتوان بعنوان ویژگیهای لازم کارآفرینان در قالب کارآفرینان راهبر ( Entrepreneurial leadership ) به آن اشاره کرد عبارتند از :
دسته اول: ویژگیهای رفتاریv
1- احساس شدید نیاز به تغییر و تحول عمیق
2- باز فرآوری توان فکری و جهتدهی آن از نظارت مستقیم به چیدمان استراتژی کنترل شبکهای
3- احساس شدید نیاز به توسعه توان فکری در ایدهسازی نوآورانه در 4 حوزه تیم سازی و رهبریت آن، نقشه سازی رسالت ( vision ) برای استرسی به افق بالاتر، بکارگیری مدیریت دانش در چرخه کاری سازمان و نهایتاً تغییرات مورد نیاز و اساسی ساختار سازمانی
4- توسعه ارتباطات رسمی از طریق افزایش پتانسیلها و ظرفیتهای رفتاری و تعاملی خویشتن با کلیه عوامل تاثیرگذار بر روند رشد و توسعه سازمانی حتی با رقباء
5- افزایش توانمندیهای فردی در حوزه تصمیمگیری جمعی
6- افزایش سطح دانایی و دانایی محوری رفتارهای مربوط به کسب و کار
دسته دوم: ویژگیهای رهبریv
1- شناخت دقیق علل و معلولهای تغییر در حد یک متخصص آگاه
2- ورود به هرگونه حوزه تغییر بعنوان نقد اول
3- برخورداری از توانمندیهای تهیج انگیزههای فردی و گروهی در سازمان
4- احساس شدید فردی به نوآوری و استمراردار بودن آن و قدرت انتقال آن به سایر نیروهای همکار
5- شبکهای کردن تخصصها براساس قابلتهای فردی افراد همکار و شراکت مستقیم در توسعه بهرهوری خروجی شبکهها
6- دخالت مستقیم در طراحی استراتژی و نظارت مستقیم در آنالیز بازخورد از خروجیهای بدست آمده همراه با ارزیابی عملکرد آنان
7- جذب سرمایههای پنهان و سرمایهگذاران مخاطره آمیز به میزان تامین 80% از نیاز بودجهای پروژههای نوآورانه
8- هدایت سیستمهای بازاریابی و فروش سازمان از طریق توسعه ارتباطات رسمی و غیررسمی خود با سایر حوزههای نظیر بازارها، مشتریان خاص، حوزههای تاثیرگذار برفروش و غیره
9- برخورداری از مهارتهای خاص در حل مسایل اجرایی لاینحل که توسط سایر بخشهای سازمان بعنوان مشکلات اساسی مطرح میشود.
10- قدرت درک و آنالیز توان رقباء و برخورداری از مهارت تحلیلگری جهت افزایش توان رقابت و خروج از بحران
11- برخورداری از مهارتهای تیمسازی بیرونی جهت دفع نیازهای سازمانی خصوصاً در فرآیند نوآوری و همچنین مهارتهای خاص در برون سازی ( Out sourcing ) توسعه همکاریهای اقماری ( Spin off corporations )
12- هدایت تغییر و بدست گرفتن مدیریت تغییر سازمان و بخشهای کلیدی سازمان
کل 2: نشاندهنده تغییرات رفتاری و عملکردی کارآفرینان سازمانهای متحول و ورود به مرحله دوم بلوغ را بطور کامل توضیح میدهد.
5. آشنایی با تغییرات ساختاری در سازمانهای کارآفرینی دانش بنیان
دوباره مهندسی کردن ساختار؛ اولین گام در بکارگیری استراتژی دانایی مدار و ورود سازمانهای کارآفرینی به مرحله دوم رشد
وجود شبکه پیچیده تغییرات محسوس و غیرمحسوس که از اواسط دهه 90 میلادی که سبب افزایش فشار مضاعف بر روی شرکتهای کوچک و متوسط گردیده باعث شد که نیاز به ایجاد تغییرات گسترده و عمیق ( Evaluation ) در شرکتهای کوچک و متوسط بوجود آید. کارآفرینان شرکتهای کوچک و متوسط همگی اعتقاد به بکارگیری ساز و کارهای که بتواند از ورشکستگی و یا کاهش شدید درآمده جلوگیری کند واقف بودند. منتهی تفاوت محسوس بین کارآفرینان در شرکتهای کوچک و متوسط دارای رشد شتابان و بکارگیرنده استراتژی مبتنی بر دانایی و رقابت و سایر کارآفرینان قسمت اعظم شرکتهای کوچک و متوسط که بدنبال استراتژی تعادل و حفظ ثبات بودند در درک بهتر از تغییرات و مهمتر از همه در بکارگیری سلسله فرآیندهای تغییرات اساسی (Evaluation ) جهت رسیدن به مرحله شکل دهی به استراتژی دانش مدار میباشد. یکی از مهمترین و یا متمایزترین تفاوت بین کارآفرینان دانش مدار (Knowledge-bused Entrepreneurs ) باسایر کارآفرینان دیگر را میتوان، در بکارگیری فرآیندهای تغییر و نهادینه کردن آنها در رسیدن به رشد شتابان متذکر شد.
5.1 تعریف BPR :
1- مهندسی مجدد کسب و کار (BPR ) در برگیرنده تغییرات بنیادی در تمامی فعالیتهای که با همدیگر در تعامل ایجاد زنجیره ارزش و دسترسی به بالاترین سطح از رضایتمندی مشتریان میباشند را در بر میگیرد. ( Hammer campy )
2- دستهبندی کردن و بازنگری مجدد بر روی مجموعهای از فعالیتها و ساختارهای که نقش اساسی در سرآمدی کسب و کار دارند را مهندسی مجدد کسب و کار مینامند.
3- شناسایی طبقهبندی و عملیاتی کردن مجموعه عناصر تاثیرگذار ( شامل فعالیتهای موجود و پدیدههای جدید مانند IT ) که براساس چیدمان فرآیندی شفاف شکل گرفتهاند و قابلیت کسب نتایج جدید در استراتژی مبتنی بر رقابت را دارد.
2 زنجیره ارزش؛ مولفه اصلی در اقتصاد دانایی محور
زنجیره ارزش ( value chain ) بعنوان مولفه اصلی و یا بعبارتی طلاییترین کلیه موفقیت در اقتصاد دانایی محور میباشد. مایکل پورتر ( M.porter ) فاکتورهای اساسی در زنجیره ارزشی را به شرح زیر میداند.
• انتشار دانش انحصاری
• انباشت تجربه و مهارت
• گسترش یا کاهش بزرگی حرفه ساخت
• تغییر در هزینه درون دادهها و هزینههای پولی
• نوآوری در بازرایابی
• نوآوری در فرآیند
• تغییر ساختاری در ریز – فرآیندها ( نظیر ارتباط با مشتری، زنجیره تامین و ....)
• تعیین اندازه و سطح حجم تولید کالا و زمان ورود به بازار و کنار کشیدن از بازار
عناصر اصلی زنجیره ارزش نشاندهنده تغییرات وسیع و گستردهای که باید در فعالیتهای جدید شرکتهای کوچک و متوسط بکارگرفته شود تا بتواند در استراتژی مبتنی بر دانایی آمادگی لازم را برای حضور در بازارهای رقابتی و مبتنی بر دانایی داشته باشد. در حقیقت عملکرد حوزه مدیریت کارآفرینان باید براساس بکارگیری عوامل تاثیرگذار در حوزه افزایش دانایی در چهار حوزه اصلی یعنی سرمایههای انسانی، فناوری IT ، تکنولوژی و نوآوری و حوزه مالی و فروش مورد توجه قرار گیرد.
اساس بکارگیری مهندسی مجدد و کسب و کار در حقیقت یک نوع معماری جدید و نوین میباشد که قادراست هم زمان در چهار حوزه اصلی کسب و کار تغییرات اساسی را وجود آورد. شرکتهای کوچک و متوسط با رشد شتابان در راستاء پیاده سازی مهندسی مجدد کسب و کار (BPR ) و همچنین بهرهگیری از فرآیند مهم پیوسته نوآوری که کلید اصلی و طلای استراتژی مبتنی بر دانایی و نوآوری میباشد، نیازمند افزایش سطح دانش و دانایی خود و یا بنوعی سیال کردن جریان دانش در چهار حوزه اصلی همراه با تغییر در فرهنگ و رفتار سرمایهها انسانی برای تولید متناوب دانش و بکارگیری " مدیریت دانش " ( Knowledge management ) یا KM میباشند. در صورتیکه در شروع اوایل دهه 90 بعنوان اکسیر زندگی شرکتهای بزرگ و کارتلهای صنعتی ( large Industries and corporation بشمار میرفت.
5.3 استراتژی مبتنی بر دانایی و نقش مدیریت دانش در SMEs:
گذر زمان، سرعت تغییرات در حوزههای تکنولوژی، فناوریهای نرم افزاری و سخت افزاری، دانش، بازار و حتی اقتصاد سیاسی کشورها از یک طرف و همچنین ابتکار عمل همراه با سرعت عمل درحوزههای کسب و کار باعث گردید تا شرکتهای کوچک و متوسط دیگر آسیب ناپذیری خود را در مقابل تغییرات را از دست داده و بنوعی دیگر فضاء رقابتی جای برای ادامه سیاستهای کلان اقتصادی در ایجاد چتر حمایت تصنعی از شرکتهای کوچک و متوسط حتی در کشورهای در حال توسعه را با مشکل جدی روبرو سازد. بنابراین تغییرات در حوزههای مختلف ایجاد پارادوکسی را برای شرکتهای کوچک و متوسط بوجود آورد بطوریکه عدم آمادگی بدون سازه کارهای لازم در شرکتهای کوچک و متوسط ( خصوصاً شرکتهای کوچک ) و همچنین غیرکارآمد بودن روشها و مدلهای اجرایی در حوزه تغییرات زیربنایی استراتژیک ( BSC ) ، مهندسی مجدد کسب و کار ( BPR ) و نهایتاً عدم آمادگی لازم شرکتهای کوچک و متوسط برای تعیین یک استراتژی موثر باعث گردید که آغاز دهه 90، بعنوان بحرانیترین دوران شرکتهای کوچک و متوسط حتی در کشورهای صنعتی و کشورهای در حال رشد شتابان قید شود. خلاءهای موجود در شرکتهای کوچک و متوسط را در اقتصاد مبتنی بر دانایی را میتوان بشرح زیر دانست:
• فقدان زیرساختارهای لازم برای شروع تغییرات
• عدم ارتباط کامل و کافی کاآفرینان با محیط خارجی و عناصر تغییر دهند.
• عدم توجه و آگاهی به نقش نوآوری در تداوم حیات شرکتها
• عدم شناخت معماری جدید بازارها و عدم اطلاع از بازارهای بکر ( niche markets )
• کمبود سطح دانش و قدرت تحلیلی کارآفرینان در اجراء تغییرات اساسی در شرکتهای کوچک و متوسط
سیطره بحران عدم آمادگی لازم و تهدیدات جدی که حیات اقتصادی و وضعیت درآمدها در شرکتهای کوچک و متوسط بطور جدی در بر گرفت باعث گردید تا کارآفرینان شرکتهای کوچک و متوسط از استراتژی مبتنی بر حفظ حیت اقتصادی ( survival strategy ) به استراتژی مبتنی بر راهبر بازار ( market leadership ) روی آورند و این خود سر آغاز تغییرات اساسی و کاملاً متفاوت بین شرکتهای کوچک و متوسط با رشد شتابان ( fast growth firms ) و سایر شرکتهای کوچک و متوسط شد.
تفاوتهای اساسی بین این دو استراتژی باعث گردید تا تغییرات در سه مرحله :
الف) تغییر ساختارها و مهندسی مجدد کسب و کار ( BPR )
ب) تغییرات در حوزه کسب مهارت و تخصص با رویکرد دانش ( بکارگیری مدیریت دانش )
ج) تغییر در بکارگیری نوآوری و خارج کردن آن از حالت مقطعی و سطحی ( horizontal ) به نوآوری عمیق ( vertical innovation ) انجام گیرد.
آنچه موفقیت شرکتهای کوچک و متوسط را در به اجراء درآوردن استراتژی مبتنی بر نوآوری تا حدود زیادی تضمین میکند. تغییرات وسیع ( بهبود چشمگیر ) در چهار حوزه فناوری و تکنولوژی، سرمایه منابع انسانی،نوآوری و فناوری اطلاعات میباشد. این چهار حوزه از اصلی ترین حوزهها میباشند که تغییرات در آنها بصورت نامحسوسی ولی سریع الوصول میباشد. بنابراین از آنجائیکه حوزههای محسوس ( شامل بازار ، مشتریان، کیفیت، تنوع و هزینه ) و غیر محسوس باید در یک حالت تعادل و تعامل قرار گیرند،تنها مدیریت دانش ( KM ) است که میتواند این تعامل و تعادل را ایجاد نماید. آنچه باعث میشود تا استراتژی مبتنی بر نوآوری قدرت رقابت و حضور در اقتصاد مبتنی بر دانایی قابلیت شکل گیری و اجرایی شود، افزایش سطح دانش و تغییر وزن دانش و دانایی در دو دسته حوزههای محسوس و غیرمحسوس میباشد. تحقیقات بعمل آمده توسط پرفسور LEE درموسسه تحقیقاتی سنگاپور و نتایج تحقیقات بعمل آمده توسط پرفسور Vokrogh و nanaka و Ichijio که در خصوص شرکتهای کوچک و متوسط ( SMEs) انجام گرفته است، ضرورت بکارگیری مدیریت دانش را در شکل دهی استراتژی مبتنی بر نوآوری که براساس تغییرات ساختاری مهندسی شده ( BPR ) در شرکتهای کوچک و متوسط را بسیار ضروری و در عین حال مفید و حیاتی میداند.
5.4 مدیریت دانش چیست؟ ( what is km )
مدیریت دانش مسئولیت توسعه و بکارگیری منابع تولید دانش در دو حوزه دانشهای محسوس و غیرمحسوس ( tangible and intangible ) در یک سازمان میباشد. دانش محسوس شامل اطلاعات ( information ) ، دانش تجربه شده ( experience – based knowledge ) در مورد مشتریان ( بازار ) ، توزیع کنندگان ( suppliers ) ،تولیدات ( products ) و رقباء ( competitors ) میشود و دانش غیر محسوس شامل منابع نوآوری، رقابتها، دانش افراد را در بر میگیرد. بنابراین نقش مدیریت دانش ایجاد تعادل و استفاده سازمان از هر دو منابع دانش محسوس و غیر محسوس میباشد که دقیقاً میتواند چهار حوزه اصلی استراتژی مبتنی بر نوآوری را کاملاً تقویت کند. بکارگیری مدیریت دانش در سازمانها باعث تغییر وضعیت این سازمانها از منفعل به سازمانهای هوشمند ( smart organization ) خواهد شد. در حقیقت مدیریت دانش باعث شکل دهی دانش به پکیجهای چند بعدی که در تمامی حوزههای اجرایی استراتژی مبتنی بر نوآوری میباشد.
5.4.1 قدمهای اجرایی مدیریت دانش در شرکتهای کوچک و متوسط
شناسایی و جذب دانش
• دانش تغییرات در حوزه مشتری
• دانش نوآوری
• دانش تغییرات فناوری
• دانش سرمایهگذاری
تخصیص و توزیع دانش
• انتقال دانش به حوزههای تخصصی
• مبادله دانش بین حوزههای تخصصی
• هم افزایی دانش لازم
خلق دانش جدید
• بکارگیری دانش محسوس و نامحسوس برای شکل دهی به ایدههای جدید
• هستههای مبادله دانش بین خبرگان و اهل فن برای تولید دانش جدید
روند تغییرات که از نتیجه تحقیقات بعمل آمده در 50 شرکت کوچک و متوسط با رشد شتابان که با بکارگیری مدیریت دانش توانستهاند موفقیت خود را در اجراء استراتژی مبتنی بر رقابت نشان دهند . ( شکل 3 )
نویسنده: کامبیز طالبی- استادیار مدیریت کارآفرینی-دانشکده مدیریت-دانشگاه تهران
برگرفته از: روزنامه تفاهم
نوشتن یک رزومه نیاز به دقت دارد و فرایندی است که باید برای آن
زمان کافی گذاشت. ابتدا خوب راجع به آن فکر کنید. سپس تاریخچه کاری و آموزشی خود را بنویسید و چندین بار آن را بازخوانی کرده و نکات لازم را تصحیح کنید تا روزمه شما به شکل کامل و مورد قبولی پیش زمینه ها و توانایی شما را نشان دهد، در آخر رزومه تان را بازخوانی نهایی کنید . نوشتن یک رزومه ممکن است ساعتها وقت شما را بگیرد ولی توجه داشته باشید مدیران و کارفرمایان کمتر از یک دقیقه برای خواندن آن زمان می گذارند. اگر رزومه تان حاوی هر نوع غلط فاحشی باشد، استخدام کنندگان دقت خود را برای اصلاح ان هدر نخواهند داد .
برای مطمئن شدن از این مطلب که رزومه شما نهایت توجه مدیران را به خود جلب کند،از این 10 اشتباه رایج ا اجتنباب کنید :
1- عدم استفاده از نامه پوششی (همراه) ؛
نامه پوششی نامهای است که همراه با رزومه ارسال میشود و در فرایند پذیرش شما از طرف کارفرمایان مساله بسیار مهم است، خیلی از آن ها به طور ناخودآگاه رزومه هایی را که فاقد نامه پوششی باشند رد می کنند بوسیله نامه پوششی و با تاثیری که برای خواندن رزومه تان روی استخدام کنندگان می گذرید، باعث جلب توجه آنها و گاهی چشم پوشی از خطاهای کوچک در رزومه تان می شوید .
2- استفاده از اشکال جلب توجه کننده
استفاده از فونت های غیرمعمول یا مثل کاغذ با رنگ صورتی در زومه باعث جلب توجه ناخوشایندی می شود. رزومه خود را با استفاده از کاغذهایی سفید یا کرم رنگ، نوشته هایی مشکی و در صورتیکه تایپ میکنید یک فونت معمول و رایج تخصصی و حرفه ای جلوه نماید. یا از خط خوشش جهت نوشتن آن استفاده کنید .
3- زیاد ننویسید !
مشاغلی را که در دوران دبیرستان و یا غیر آن داشتهاید و احتمالا به حرفه (تخصص ) فعلی شما ربطی ندارد نبایددر اطلاعات رزومهتان آورده شود از نوشتن آن پرهیز کنید .
رزومه شما نباید بیشتر از دو صفحه باشد، همچنین باید حاوی تارخچه کاری اخیر شما که در برگیرنده مسایل مربوطه و مهمتر است باشد .
4- تمرکز و تکیه بر دوره اشتغال به جای نوع مشارکت :
به جای اینکه مهندسی از دورههای متعدد زمانی شغلهای گوناگون را وارد رزومهتان کنید، توضیح دهید که در هر مدت کاری چطور با شرکتهای قبلی همکاری میکردید و در نهایت چه تاثیری بر روند کاری آنها گذاشتید .
به عنوان مثال هر کسی میتواند مدتی را که در شرکتی مشغول به کار بوده است را در رزومه خود بنویسد ولی ذکر پیشرفت در کار شرکت نسبت به سال گذشته که شما باعث آن شدید قابل توجه خواهد بود، کارفرمایان این نکات را حتما در نظر میگیرند .
5- توجه زیاد به خواستهها و علایق شخصی
استخدامکنندگان تلاش دارند، افراد را بر اساس تواناییها و مهارتهایی که دارا هستند برای سازمانشان انتخاب کنند، بنابراین هر چیزی در رزومه شما باید تجربیات کاریتان را به خوبی نشان دهد. تاکید و توجه به خواستهها و علایق شخصی ناخوشایند خواهد بود و شانس انتخاب شما را در کارفرمایان کمتر خواهد کرد . توجه داشته باشید همیشه موضوعات کاربردی و تخصصی دارای تاثیر بیشتری نسبت به مسایل شخصی طرح شده از جانب شما است .
6- عدم توجه و رعایت نکردن بعضی اصول :
باید دقت کنید که توجه لازم، پوششدهی مطالب و داشتن جلد کاغذ در رزومه برای هر کارفرما و همچنین شغلی که برای آن درخواست میدهید ضروری است با رعایت کردن بعضی اصول، ابزار لازم را برای نشانی دادن این نکته که کاملا مناسب یک وضعیت شغلی خاص هستید فراهم میکنید. در تمام درخواستها و رزومههای خود نسبت به مسایل توجه کافی و یکسان داشته باشید .
7- نوشتن تاریخ و موضوعات حدسی و احتمالی
با بررسی و محاسبه تاریخ گذشته کاری خود زمان و موضوع شغلی خود را به دقت بنویسید. عدم توجه به این مساله کارفرمایان را دچار مشکل خواهد کرد، احتمالا جای پرسش باقی خواهد گذاشت و نهایتا باعث خواهد شد که آنها به درخواست شما رسیدگی نکنند. سعی کنید با محاسبه دقیق، هر نوع شبهه و فاصلهای را در رزومهتان از میان بردارید .
8- آوردن دلایل ترک کردن شغل قبلی
هیچگاه، مطالب منفی در رزومه خود ننویسید. ممکن است از کار قبلی خود به دلایلی انصراف داده باشید یا شما را از شغل و سمتتان بر کنار کرده باشند. نوشتن این مطالب و یا دلیل ترک کردن حرفه قبلی نکاتی منفی هستند و فقط در صورتی که از شما خواسته شود و یا سوالی در این مورد از شما پرسیده شود باید آنها را ذکر کنید .
9- اطلاعات و موضوعات فردی :
مسایلی که شما در آن اطلاعات عمومی دارید یا موضوعات و رفتارهای مربوط به شخص شما ممکن است برای خودتان خوب و جالب باشد، ولی اگر به حرفه شما مربوط نباشند نباید در رزومه نوشته شود. همچنین از قراردادن اطلاعات فردی مثل قد، وزن و مذهب یا هر چیز دیگری که در رزومه جایی برای ذکر آن در نظر گرفته نشده خودداری کنید ممکن است این مسایل بر علیه شما بکار روند و مشکلاتی را برایتان در انتخاب ایجاد کنند .
10- بیتوجهی به نکات دستوری و املایی :
نکات دستوری و املایی را در رزومه رعایت کنید و سعی کنید از خطا در این موارد بپرهیزید، هر چند ممکن است کارفرمایان به همه مسایل دقت نکنند. همیشه رزومهتان را چندین بار بخوانید و از دوستانتان بخواهید در مورد آن نظر بدهند و اشتباهاتی (خطاهایی) که در آن میبینند را به شما گوشزد کنند .
ترجمه از: صادقهآیینهوند
برگرفته از: kasbokar.ir
مبحث تجارت خانوادگی با توجه به نقشی که خانواده در رشد وشکوفایی آینده فرزندان و همچنین ایجاد شغل و کار در اجتماع می کنند در دوران اقتصاد سوم از مباحث علمی و روز دنیای اقتصاد وسیاست جهانی است. برای شروع موفق و گسترش یابنده تجارت خانوادگی ، کار آفرینی خانوادگی می تواند بستر مناسبی فرا روی افراد جامعه قرار دهد. بحث کارآفرینی به طور اعم و کار آفرینی خانوادگی به صورت خاص در جهان شتابان امروز تا حدی رو به گسترش و پیچیدگی نهاده است که تحت عنوان مهندسی کار آفرینی در دانشگاهها از آن یاد می شود.در مقاله ذیل سعی شده است مبحث کار آفرینی خانوادگی که می تواند نقش عمدهای نسبت به سایر زمینه های تجارت خانوادگی در کشور ما داشته باشد بحث شود. در پایان هم با توجه به نقش زنان در خانواده و پتانسیل بالای کارآفرینی آنان که کمتر مورد عنایت جامعه سنتی ما قرار گرفته و مشکلات کار آفرینی زنان در جامعه و خانواده ملاحظاتی آورده شده است .
مقدمه
بنابر تعریف واژه نامه وبستر: «کار آفرین کسی است که متعهد میشود مخاطره های یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره وتقبل کند ».
در هرصورت آنچه تحت عنوان کار آفرینی آورده شده موضوع بسیار مهم و مورد توجه جوامع امروزی است. چنانچه ازاین دوره تحت عنوان «عصر طلایی کارآفرینان » یاد میشود. به عبارتی فرآیند خلق هرنوع پدیده جدید با ارزش همراه با خطر پذیریهای مالی، روانی و اجتماعی برای رسیدن به نتایج مطلوب و پاداش دهنده، رضایت خاطر و استقلال مالی را میتوان تعریف جدید کار آفرینی دانست .
در اقتصاد آمریکا از سال 1995، 500 شرکت بیش از 5 میلیون کار را از دست داده اند ولی بیش از 34 میلیون کار جدید ایجاد شده است. در سال 1996 شرکتهای کوچک یا غزالها ( “Gazelles”بنابه تعریف دیوید بیریچ شرکتهایی با حداقل100 هزار دلار سرمایه وسود 20 درصد سالیانه که بهمدت پنج سال امتداد داشته باشند) باعث ایجاد 94 درصد از تولید کار خالص بوده اند و کمتر از یک سوم این غزالها در فناوری بالا، شرکت داشته اند. تجارتهای کوچک 52 درصد از نیروی کار خصوصی را به خدمت گرفته اند و 47 درصد فروش و 51 درصد تولید ناخالص ملی را در بخش خصوصی بر عهده داشته اند .
کار آفرینی به عنوان یک پدیده نوین در اقتصاد نقش موثری را در توسعه و پیشرفت اقتصادی کشورها یافته است. کارآفرینی در اقتصاد رقابتی و مبتنی بر بازار امروزه دارای نقش کلیدی است. به عبارت دیگر در یک اقتصاد پویا ، ایدهها، محصولات ، و خدمات همواره در حال تغییر هستند و در این میان کارآفرین است که الگویی برای مقابله و سازگاری با شرایط جدید را به ارمغان می آورد.از این رو در یک گسترده وسیع تمام عناصر فعال در صحنه اقتصاد (مصرف کنندگان ، تولید کنندگان ، سرمایه گذاران) باید به کارآفرینی بپردازند و به سهم خود کارآفرین باشند .
آنچه دراین رابطه اهمیت دارد این است که باوجود اهمیت روزافزون این پدیده و نقش فزاینده آن در اقتصاد جهانی کمتر به این موضوع پرداخته میشود. وضعیت اقتصادی کشور و ترکیب جمعیتی امروزه بیش از پیش مارا نیازمند یافتن زمینه های پیشرو در صحنه اقتصادی می کند و در این راستا ضرورت داشتن مدل ، الگوها و راهکارهای مناسب جهت آموزش ، تربیت و استفاده بهینه از نیروی فعال و کارآفرین بیشترمیشود .
تجارت خانوادگی
اگر خانواده را از دیدگاه نهادی مورد بررسی قرار دهیم به این نتیجه میرسیم که که خانواده از نظر کمی و کیفی میتواند کانون اصلی اندیشه کار و تلاش و پرورش روحیه خلق ایده و کار در افراد باشد. تحقق این امر مستلزم توجه ویژه والدین به ابعاد و ساحتهای حیات فردی فرزند از هنگام تولد تا زمان تکوین شخصیت اوست .
میزان تحصیلات، نوع شغل والدین، ساخت خانواده، روابط خانوادگی (خصوصاً رابطه والدین با فرزندان)، درآمد خانواده و میزان برخورداری از امکانات رفاهی در شکلگیری «فرهنگ کار» در خانواده میتواند تأثیر داشته باشد. انسانهای متفاوت، توانمندیهای متفاوتی دارند که اگر از همان دوران نوجوانی در مسیر مشخص هدایت شوند، میتوانند با خلق ایدههای جدید خود، تغییر در روند تولید و بالطبع تغییر در فرآیند تکنولوژی را آسان کنند .
طبق نظر پژوهشگران سه مزیت بر شرکتهای خانوادگی که شروع به کار می کنند مترتب است .
1 - حفظ اصول انسانی در محل کار . شرکتهای خانوادگی به راحتی می توانند سطوح بالاتری از حس انسان دوستی را نسبت به شرکتهای معمولی از خود نشان دهند .
-2 توجه به عملکرد دراز مدت . یک شرکت خانوادگی راحتتر از مدیران، که باید سالانه حساب پس بدهند، می تواند به کارهای دراز مدت بیندیشد .
-3 تاکید بر کیفیت: شرکتهای خانوادگی مدتهاست که سند حسنه ارائه کیفیت و بها دادن به مشتری را حفظ کرده اند .
روانشناس : مانفرد کتس دووری، مزایا و معایب مربوط به شرکتهای خانوادگی را مورد بررسی قرار داده است. در جدول ذیل یک نمای کلی از کارهای اورا مشاهده می کنید .
مراحل نهادینه کردن فرهنگ کارآفرینی
خانواده به عنوان انتقال دهنده جبههای از اصطلاحات، آئینها و رفتارهای اجتماعی میتواند نقش ثمربخش خود را جهت آشنایی با مفاهیمی مثل: توفیق طلبی، استقلال طلبی وخطرپذیری در عرصه فعالیت اقتصادی و همسازی با واقعیتهای کاری در جامعه، به اعضای خود ارزانی دارد .
نوع نگرش والدین به دنیای پیرامون خود و چگونگی تجسم ارزشهای اجتماعی برای فرزندان در شکلگیری آینده شغلی آنها، میتواند راه را برای دستیابی به اقتصاد سالم هموار سازد. مثلاً چنانچه کسب موفقیت در جهت خلق ثروت و ایجاد فرصتهای شغلی جدید به عنوان بخشی از ارزشهای مورد نظر والدین برای فرزند به تصویر کشیده شود، نوجوان در چنین شرایطی ذهن خود را برای رسیدن به چنین موقعیتی آماده میسازد. در ادامه چنین فرآیند ذهنی، فرد بهدنبال راههای دستیابی به چنین موقعیتی است. او موقعیتهای متفاوت را با هم مقایسه میکند، شبیهسازی ذهنی انجام میدهد، به پرس و جو میپردازد؛ و گاهی اوقات در نشریات، کتب، محیط مدرسه و حتی مجالس سخنرانی پرسشهای ذهنی خود را دنبال میکند. آنگاه، فرد با آگاهی از ارزش کار و تلاش آماده است بخش بزرگی از خواستهها، آرمانها و ارزشهای مورد نظر خانواده خود را به محک تجربه بگذارد .
تعیین مسیر شغلی
فضای درون خانواده، خصوصاً رهنمودهای والدین به فرزندان، این امکان را به آنها میدهد تا با گسستن از عادات و تفکرات پیشین خود یا سایر افراد خانواده، رفتار جدیدی را مورد کندوکاو قرار داده و خود را با نظم اجتماعی نوین هماهنگ سازند. به شکلی که بتوانند بر فراز خواستهها و آرزوهای ذهنی خود و منطبق بر نظامهای مدرن پرو بال بزنند و از نفوذ و سلطه اندیشه و روشهای سنتی در رفتار آتی خود بکاهند. در ادامه چنین روندی، نقش آفرینی فرزند در درون خانواده معطوف به فرآیندهای تولید و خلق ارزش در جامعه خواهد شد. در این ارتباط، والدین با شناخت توانمندیهای بالقوه فرزندان خود و هدایت آنها در مسیر شغلی، نقش مهمی در شناسایی و پرورش افراد خلاق و کارآفرین در جامعه ایفاء میکنند .
توانمندسازی
حمایت و تشویق والدین جهت یادگیری کاربرد فناوریهای جدید از جمله فناوریهای تکنولوژیکی و اطلاعاتی و معرفی مشاغلی که امکان کسب درآمد بالا را برای فرزندان فراهم میسازد، آنان را علاوه بر نقشآفرینی در درون خانواده، به اهداف توسعه در سطح جامعه یعنی کار مفید و بهرهوری بالا مقید خواهد کرد. تغییر نگرشها و رفتارهای کلیشهای در مورد ایفای نقشهای خانوادگی و اجتماعی و تشویق فرزندان به رفتارهای مثبت اقتصادی و اجتماعی، آنان را افرادی کارآمد و هدفمند میپروراند. زیرا پیروی از کلیشههای سنتی و تکراری در عرصه کار و فعالیت، هم به خانواده و هم به جامعه صدمات جبران ناپذیری وارد میسازد . به همین دلیل، گذر از این مرحله، تاثیرپذیری فرد از تغییرات جدید و پذیرش مسئولیت خطیر اجتماعی به منظور ایجاد کسب و کار جدید و دسترسی به موقعیتهای بهتر و جدیدتر، از فرد یک انسان مستقل و توانمند میسازد که در عرصههای گوناگون زندگی ضمن پذیرش نقشهای متفاوت میتواند مفید واقع شود .
راهاندازی و اداره کسب و کار اقتصادی
در این مرحله، فرد با ارزیابی مشاغل متناسب با خواستههای خود و خانواده، به خلق ایده در زمینهکار و فعالیت میپردازد، چارچوب فکری خود را در قالب طرح کسب و کار به جامعه عرضه میکند و سپس، با مدیریت خود فعالیت اقتصادی را آغاز میکند. در این مرحله، والدین با استفاده از تجارب خود میتوانند فرزندشان را جهت اداره کسب و کار یاری کنند. هر چند ممکن است این نیاز صرفاً متوجه حمایتهای مالی آنها نباشد. با ادامه حمایت خانواده و تقویت روحیه کارآفرینی در فرزندان به منظور راهاندازی و مدیریت کسب و کار اقتصادی توسط آنان، نتایج ذیل متوجه جامعه خواهد شد :
ـ ایجاد و توسعه اشتغال در بخشهای اقتصادی کشور و به تبع آن استقلال اقتصادی خانوادهها
ـ دگرگونی در روند تولید با استفاده از تکنولوژی پیشرفته و بهدنبال آن تغییر در فرهنگ مصرف
ـ تنوع شغلی و ایجاد رقابت گسترده در بازارهای اقتصادی
ـ بسط و توسعه صادرات با اتکا به منابع موجود در کشور
ـ کاهش نرخ بیکاری و تورم و بدنبال آن کاهش آسیبهای اجتماعی در جامعه
نقش زنان در تجارت خانوادگی
در جامعه امروز، زنان نقش مهم و در حال گسترشی در زمینه کسب و کار دارند. در سالهای اخیر، سهم زنان در کسب و کارهای خصوصی به اندازه کارهای دولتی روند رو به رشدی را طی کرده است. مثلا در آمریکا، از سال 1990 تا سال 1998، کارهایی که توسط زنان اداره می شود افزایش چشمگیری داشته است. با این وجود زنان با موانع خاصی در کسب و کار مواجه می شوند که بهتدریج باید بر آنها غلبه کنند .
غلامرضا دهقانپور
برگرفته از: روزنامه تفاهم
شروع یک کسب و کار همیشه ریسک پذیر است و شانس موفقیت اندک می باشد. بنابر گزارش اداره کسب و کارهای کوچک در آمریکا (SBA) بیش از 50% کسب و کارهای کوچک در سالهای اول با شکست مواجه شده و 90% آنها در 5 سال اول از بین میروند .
Michael Ames در کتاب خود به نام "کنترل کسب و کار کوچک" دلایل زیر را برای شکست این نوع کسب و کارها بیان کرده است :
1. عدم وجود تجربه
2. نداشتن سرمایه کافی
3. نداشتن جایگاهی مناسب
4. عدم وجود کنترل قوی
5. سرمایه گذاری بیش از اندازه در دارائیهای ثابت
6. قراردادهای اعتباری ضعیف
7. استفاده شخصی از سرمایه های تجاری
8. رشد بدون انتظار
Gustav Berle دو دلیل دیگر در کتاب خود بنام "کسب و کار را خود بر عهده بگیرید" به این دلایل اضافه میکند :
1. رقابت
2. فروش پائین
یک عامل دیگر در خصوص شکست کسب و کار :
با بیان این موارد قصد ترساندن شما را نداریم بلکه می خواهیم شما را برای مسیر پر فراز و نشیبی که در پیش دارید آماده کنیم. ناچیز پنداشتن مشکلات شروع یک کسب و کار یکی از بزرگترین موانع کارآفرینی است. در هر صورت اگر صبور باشید و به سختی کار کنید به موفقیت دست می یابید
بر گرفته از: روزنامه تفاهم
اگرتازه فارغ التحصیل شده اید ممکن است مطالعه برخی اطلاعیه های استخدامی برای شما ناامید کننده باشد ، نگران نباشید .!
با رعایت نکات ذیل، میتوانید بعد از فارغالتحصیلی به یک موقعیت شغلی مناسب دست پیدا کنید و به آینده آن نیز امیدوار باشید. زیرا افرادی که به تازگی فارغالتحصیل میشوند، به علت نداشتن سابقه کار، یا شغلی پیدا نمیکنند و یا اگر پیدا کنند، به علت نامناسب بودن آن با رشته تحصیلی و یا کم بودن درآمد، آن را به عنوان شغل حقیقی و دائمی خود قبول ندارند .
1) تجربیات مرتبط
بیست و سه درصد مدیران استخدامی اظهار میدارند که توانایی کارجو برای مرتبط ساختن تجربیات خود با شغل مورد نظر، نقش بسیار مهمی در تصمیمگیری فرد استخدام کننده دارد. متأسفانه اغلب فارغالتحصیلان جدید، تجربیاتی که در طول دوران دانشجویی، کارهای پارهوقت و فعالیتهای فوق برنامه داشتهاند را دست کم میگیرند .
باید بدانید که حتی چنین سوابقی هم برای مدیران استخدامی حائز اهمیت است .
فارغالتحصیل شدن با معدل بالا و یا داشتن سابقه کار، دلیل بر برد حتمی شما در رقابتهای استخدامی نیست. کارفرمایان اغلب تمایل دارند توانایی کارجو را برای سازگاری با محیط کار و همکاران نیز محک بزنند. به همین علت است که فرد مصاحبهکننده پرسشهایی در رابطه با مهارتهای ارتباطی از شما میپرسد. حتی هنگام مصاحبه نیز رفتار و گفتار شما از این لحاظ زیر ذرهبین قرار میگیرد. پس سعی کنید که فقط خودتان باشید، نه آن شخصی که آرزویش را دارید. هیچگاه هنگام مصاحبه با تندی صحبت نکنید، صحبتهای طرف مقابل را قطع نکنید و باعث رنجش خاطر وی نشوید .
ممکن است حتی با یک گفتگوی به ظاهر "بیاهمیت" و یا جملاتی غیرمرتبط با کار نظیر: "نام آخرین کتابی که مطالعه کردهاید، چیست؟" ، به ارزیابی شما بپردازند .
3) سوابق تحصیلی
برخی از مدیران استخدامی به سوابق تحصیلی کارجو، مانند دورههایی که در مؤسسات مختلف گذرانده است و یا مدارک گوناگون دیگر، بسیار اهمیت میدهند .
بنابراین چنانچه مدارکی از این قبیل دارید و با شغل مورد نظرتان به نوعی مرتبط است، آنها را نیز ارائه دهید .
4) داشتن اشتیاق و تمایل نسبت به شغل مورد نظر
علاقه و تمایل کارجو نسبت به کاری که مدنظر است، برای بیشتر کارفرمایان حائز اهمیت است. کارفرمایانی که خودشان به شغل خود بسیار علاقه دارند، بیشتر مایل هستند که کارمندانی خلاق و علاقمند داشته باشند .
پاسخ به این سؤال که: "چرا مایل هستید در اینجا مشغول به کار شوید؟" باید همیشه نقاط قوت شرکت و میل به رقابت برای دستیابی به موقعیت شغلی مورد نظر را شامل شود .
5) آمادگی کامل
آمادگی کامل برای پاسخگویی به سؤالات و ارائه ایدههای جدید نیز از فاکتورهای بسیار مهمی است که مورد نظر کارفرمایان است. باید به اندازهای آمادگی داشته باشید که بتوانید به راحتی درباره تواناییهای خود، ایدههایی که برای پیشبرد کارها دارید، نحوه عملکرد و راههای بالا بردن کیفیت آن، توضیح داده و صحبت کنی
برگرفته از: kasbokar.ir
اجازه دهید در مورد اینکه این عبارت چگونه میتواند زندگی شما را تغییر دهد و چرا یک کارت برای معرفی کسب و کار جدیدتان ضروری است برایتان توضیح دهم .
این سختترین عبارتی است که باید به یاد داشته باشید و مکرراً بیان کنید . بویژه اگر در زمینهی کسب و کار، تازه کار و بیتجربه هستید .
برقراری ارتباط با مردم ضروری است و در واقع تعداد دوستان و شرکاء شما و میزان تبادالت فکری شما با آنهاست که گسترهی کاری شما را تعیین میکند و به شما کمک میکند تا نام خود را بر سر زبانها بیاورید و برای تحقق این امر نیازی نیست تا شما، فردی بسیار قوی در زمینهی ارتباطات اجتماعی باشید بلکه تهیهی یک کارت و به یاد داشتن عبارت فوق کافی خواهد بود. از این رو، بنده مفهوم عبارت فوق را کلمه به کلمه برای شما تجزیه و تحلیل میکنم :
وقتی شما میگویید. "من از صحبت با شما لذت بردم ."
هدف شما : این عبارت نشاندهندهی تقدیر و تشکر و جذاب بودن شما در نظر دیگران است. وقتی 12 ساله بودم وارد یک مدرسهی جدید شدم. از تمام آنچه در دوران مدرسه برای من اتفاق افتاد، خاطرهی روز اول را کاملاً به یاد دارم، که یکی از همکلاسیهایم در اولین برخوردش به من گفت "کیم من واقعاً از گفت و گو با تو در مورد شورای دانشآموزی خوشحال شدم. آیا مایلی با من به یک جلسه جالب برویم" گفتن این جملات از طرف همکلاسیم که وی از همصحبتی با من لذت میبرد، سبب شد تا من وی را به عنوان یک دوست بپذیرم ارتباط را با او توسعه بدهم .
همین تئوری در کارآفرینی نیز قابل اجرا میباشد. تمایل و علاقهی خود را به هم صحبتی با فرد مقابل ابراز کنید. و این نکته را متذکر شوید که من از بحث و گفتگو با شما لذت بردم. این حرف شما برای فرد مقابل حامل پیامی است و آن پیام این است که شما به صحبتهای او توجه میکنید و مایلید که در آینده با وی در ارتباط باشید .
آنچه شما میگویید "آیا شما کارتی دارید ."
هدف شما : این عبارت نشاندهندهی علاقه شما به برقراری ارتباط با طرف مقابل میباشد .
تقاضای کارت اگر چه حتی خیلی ابتدایی به نظر میرسد امری است که بسیاری از کارآفرینان تازهکار و بیتجربه انجام نمیدهند. در واقع در نظر آنها نحوه و روش تقاضای کارت، امری خشک و بیروح میباشد. اما بنابر دلایل مختلف امروزه بسیار افرادی انرژی و زمان زیادی را برای طراحی کارت خود صرف میکنند و آن را برای معرفی و شناساندن خود، به دیگران میدهند. بنابراین کارتهای معرفی مشاغل یک منبع برای شناسایی خود به دیگران و احیاناً برقراری ارتباط با آنها در آینده است .
آنچه که شما میگویید : "این کارت من است "
هدف شما : پیشنهاد راهی به دیگران جهت ایجاد ارتباط و تبادل نظر متقابل با آنان است .
شما هرگز نمیدانید که چه کسی چه شخصی را میشناسد. شما به این طریق تنها اسم خودتان را سر زبانها میاندازید. گاهی اوقات شرایطی پیش میآید که شما به وسیله فردی که با وی ارتباط برقرار میکنید، با شخصی که احتمال بسیار کمی میدادید که با وی در تماس باشید، ارتباط برقرار نمایید و شاید هم اصلاً چنین شرایطی بوجود نیاید. در واقع شما کارت خود را به افرادی که مایلید با آنها در ارتباط باشید، میدهید که ممکن است از این طریق با شخصی آشنا شوید، که اصلاً او را نمیشناختید. اطمینان حاصل کنید که اطلاعات کارتتان به روز است و حتماً شامل آدرس و ایمیلتان باشد .
آنچه که شما میگویید "من به شما ایمیل خواهم زد "
هدف شما : در واقع این جمله گام بعدی برای ایجاد دوستی و رابطهی کاری حرفهای است .
برای ایمیل زدن به دیگران، اصلاً لزومی ندارد که دقت چندانی صرف کنید و یا اینکه در این کار خبره باشید. تنها کافی است که ایمیل شما، شامل نام، تاریخ، مکان ملاقات و یک متن کوتاه در زمینه بحث مورد نظر باشد. برای درک بهتر شما یک مثال میزنم :
«سلام جولینا»! من خوشحال میشوم که شما را در دوشنبه چهاردهم مارس 2005 ملاقات کنم. من ایدهها و نظرات شما را در مورد بازاریابی بسیار جالب دیدم. از این رو قصد دارم که شما را در جریان آخرین اتفاقات و اطلاعات در مورد کمپانی خودم (ABC Computers) قرار بدهم . از کیم گرنت طرف ABC Computers.
اطلاعاتی که دفترچه کارتهای کسب و کار میدهند :
(دفترچههایی که به قسمتهای کوچکی تقسیم شدهاند تا کارتهایی را که از افراد دریافت مینماییم در آن قرار داده و توضیح کوچکی در کنار آن یادداشت نماییم .)
من این دفترچه را که شامل 240 مکان برای حمل کارت است از یک فروشگاه محلی، و به قیمت 99/3 دلار خریداری کردم. من روزانه به آن مراجعه میکنم و همواره آن را کنار صندلی جلوی در ماشینم میگذارم و هرگز بدون آن سر جلسات حاضر نمیشوم. دفترچه کارتهای کسب و کار من زمانی بدنام شد که یک روز، یکی از دوستان من در دبیرستان من را متوجه این امر نمود که برای هر اتفاق سادهی اجتماعی که برای من روی میدهد، به صورت بیاختیار به دفترچههای کارتهای کسب و کار خودم مراجعه میکنم. یکبار به علت شرایط ویژهای که برایم بوجود آمده بود، این دفترچه به مدت 2 هفتهی تمام در کیف دستیام و همراه من بود. هرگز از خودم دورش نکردم .
اساساً یک دفترچه کارتهای شغلی برای من حکم یک یادداشت و یادآوریکننده را دارد و به من تذکر میدهد که چه روزی و کجا، با چه کسی قرار ملاقات دارم و یا اینکه در مواقع ضروری چه کسی میتواند بهترین و سریعترین کمک را به من بکند. فایل کارتهای شغلی به طور کلی شامل 3 قسمت میباشد :
1) اطلاعات مربوط به کار و تجارت 2) حوادث و اتفاقات روزمره 3) مسائل شخصی .
در واقع یک فایل کارتهای شغلی به شما درس نظم و انضباط میدهد. البته ابتدا شما یک کتابچه کارتهای کسب و کار انتخاب و تهیه کنید و همواره سعی کنید که آن را در دسترس خودتان قرار دهید. آنگاه هر زمانی که شما از افرادی کارتی دریافت کردید، اطلاعات مربوط به آن فرد و مکانی که او را ملاقات نمودید، یادداشت کنید، و سپس آن را وارد دفترچه خود نمایید .
سالانه یکبار من کل دفترچهام را چک کرده اطلاعات آن را به روز میکنم و برای افرادی که هنوز مایل به ادامهی ارتباط با آنها هستم ایمیل میفرستم و یا اینکه پیغام تلفنی کوتاهی برایشان میگذارم .
نویسنده : کیمبرلی دیان گرنت
مرجع : گروه پیش رشد ترجمان مرکز کارآفرینی دانشگاه صنعتی امیرکبیر
برگرفته از : روزنامه تفاهم
پیدا کردن شغل جدید بدون در نظر گرفتن موانع پیش رو کار مشکلی است. بسیاری از مردم نگران این هستند که ممکن است دنبال کار رفتن غرور آنان را بشکند و این غرور سبب میشود زمان زیادی را برای پیدا کردن شغل صرف کنند.برای پیدا کردن شغل مناسب باید دست از یک سری عملکرد های اشتباه خود بردارید
1 -در خانه ننشینید و منتظر یک پیشنهاد شغلی باشید .
جویندگان کار فکر می کنند که پیدا کردن شغل جدید کار خیلی مشکلی است, لذا همینطور فقط در خانه منتظر می نشینند و با کسی ملاقات نمی کنند, که البته این کار فقط پیدا کردن شغل جدید را برای آنان به تعویق می اندازد، این را بدانید که نشستن و منتظر زنگ تلفن ماندن شما را در لیست حقوق بگیران قرار دهد .
2- جستجوی خود را در یک پیشه محدود نکنید
اغلب کسانی که به دنبال کار هستند یک نظر ثابت در مورد انتخابشان دارند. اگر آنها فقط در پیشه بخصوصی در دوران کاری خود مشغول بوده اند, مسلما به دنبال شغلی که با آن هنر و پیشه سرو کار داشته باشد می گردند. تمایل آنان به شغلی که نسبت به آن آشنایی دارند بیشتر است تا یک شغل ناشناخته اگر دید خود را محدود به یک شغل کنید, مسلما جستجوی شما طولانی تر خواهد شد و مدتهای زیادی باید بدنبال کار بگردید .
اغلب مردم در باره مهارتهای پایه ای که در یک شغل وجود دارد فکر نمی کنند و نمی دانند که می شود آن مهارت را در صنایع مختلف دیگری استفاده کرد, که فرصتهای تازه تری فراهم میشود. شما باید با تمام کسانیکه می شناسید تماس بگیرید, حتی آنان که در پیشه شما نیستند. چون ممکن است آنان به مهارتهای شما نیازمند باشند و یا کسی را بشناسند که در جای دیگر به آن نیاز دارد. برای مثال اگر شما یک حسابدار هستید, شما نباید هنگام جستجو برای شغل, خود را در بعنوان حسابدار شرکت محدود کنید, این به شما فقط یک قسمت از تجارت و کار را نشان می دهد و آن هم تجربه حسابداری است .
هنگامی که زمان مصاحبه رسید از اینکه تجربه ای در شرکت جدید ندارید عذرخواهی نکنید, چون آنان در هنگام مصاحبه اگر ببینند شما پتانسیل و توانائی انجام کار را ندارید به احتمال زیاد شما را نمی پذیرند. بگویید که تجربه ای دارید و به دنبال کامل کردن آن هستید . ارزش شما بر اساس توانایی ها و تجربیاتی است که در شغل قبلی خود بدست آورده اید .
3- فرصتهای خارج از شهر را از دست ندهید
اگر فقط در محدوده پایتخت و شهرهای بزرگ به دنبال کار بروید مسلما دامنه جستجوی خود را محدود کرده اید و جستجوی شما موثر و کافی نیست. شکارچیان کار دریافته اند که شانس موفقیت آنها با وسیع بودن محدوده جستجو زیادتر خواهد شد. هنگامی که شغل مناسبی در شهر خود پیدا نکردید, معمولا اگر جای دیگری بگردید موفق خواهید شد .
4- هرگز پیشنهاد استخدام به شرط پیدا کردن جای خالی را نپذیرید
این بدتریین پیشنهادی است که ممکن است به شما بکنند.با این کار روند رو به رشد جستجوی کار را برای شما متوقف می کنند.مرکز این ذهنیت را در شما ایجاد می کند که هر لحظه ممکن است استخدام شوید و این نمی گذارد شما به دنبال شغل دیگری بروید .
5- نامه نگاری راه خوبی برای پیدا کردن کار نیست بلکه مراجعه کردن بهتر است .
ترس از پذیرفته نشدن در کاری ممکن است باعث شود شما در خانه بمانید و راه مطمئن تر یعنی نامه نوشتن را در پیش بگیرید. حقیقتا نوشتن نامه روش 10 سال پیش است. مطالعات بیان می کند که درصد پاسخ به نامه بیش از 1% نیست, حتی اگر بوسیله یک نویسنده ماهر نوشته شده باشد. بعضی شرکتها امروزه تعداد زیادی از نامه هایی که از جویندگان کار می آیند را بدون اینکه بخوانند دور می ریزند .
6- مصاحبه پشت تلفنی انجام ندهید. مصاحبه باید حضوری باشد
بعضی از جویندگان کار تلاش دارند که از مصاحبه حضوری دوری کنند, چون مصاحبه تلفنی روش راحت تری برای شنیدن جواب رد است. بزرگترین ضرر این نوع مصاحبه اینست که ممکن است حق کشی در این میان باشد, پس برای مصاحبه حضوری خود را آماده کنید شغل را بدست آورید .
7- برای مصاحبه دیر نکن
بعضی از مردم خیلی به خود افتخار می کنند که همیشه دیر در مکان مورد نظر حاضر می شوند. آنها فکر می کنند دیر وارد شدن مد است و خیلی توجه دیگران را جلب می کند, ولی این نوع جلب توجه کردن آنی نیست که شما می خواهید. اگر شما در وقت مصاحبه دیر برسید حتی با یک دلیل موجه, شما احتمالا خوب نمی توانید تاخیر خود را توجیه کنید .
کارفرما انتظار دارد شما منظم و سروقت باشید . بدانید کجا می خواهید بروید و چقدر طول می کشد به آنجا برسید و چند دقیقه هم به آن اضافه کنید و برنامه خود را طوری طراحی کنید که حداقل 10 دقیقه قبل به آنجا برسید .
8- وسط مصاحبه آن را قطع نکنید
بعضی ها ناگهان تصمیم می گیرند که شغل برای آنها نیست و ممکن است پیشدستی کنند وبا احتمال پذیرفته نشدن در آن شغل و یا آماده نکردن جواب مناسبی برای مصاحبه کننده, ناگهان تصمیم می گیرند مصاحبه را خراب کنند. خنده دار اینکه ممکن است آن شغل را بدست آورند. اگر مصاحبه در سطح مناسبی قرار می گرفت همانطور که از اول بود, ممکن بود که شغل مورد نظر از آنچه که در مصاحبه به نظر می رسید بهتر باشد .
9- خوب لباس بپوشید
شما ممکن است خیلی در لباس جین و با کفش کتانی راحت باشید ولی آن لباس مناسبی برای مصاحبه نیست, مگر اینکه بدانید رئیس شرکت هم به همان صورت لباس می پوشد. بسیاری از کارفرمایان خیلی محافظه کارند و خیلی از کسانیکه لباس اسپرت و معمولی می پوشند استقبال نمی کنند. مردها باید کت و شلوار بپوشند و خانمها باید از آرایش و پوشیدن زیورآلات بپرهیزند. این طرز لباس به کارفرما نشان می دهد که شما به اینکه لباستان مناسب باشد فکر کرده اید . شما با پوشیدن لباس مناسب اشتباهی نمی کنید, ولی اشتباه است که با لباس نامناسب مصاحبه را انجام دهید .
بازارکار
برگرفته از: kasbokar.ir