اشعار عرفانی شهریار

اشعار عرفانی شهریار

دلم جواب بلي مي دهد صلاي ترا

 صلا بزن که بجان مي خرم بلاي ترا

به زلف گوکه ازل تا ابد کشاکش تست

نه ابتداي تو ديدم نه انتهاي ترا

تو از دريچه دل مي روي و مي آيي

 ولي نمي شنود کس صداي پاي ترا

خوشا طلاق تن و دلکشا تلاقي روح

که داده با دل من وعده لقاي ترا

هواي سير گل و ساز بلبلم دادي

 که بنگرم به گل و سرکنم شناي ترا

شبانيم هوس است و طواف کعبه طور

 مگر بگوش دلي بشنوم صداي ترا

 

استاد سيدمحمدحسين شهريار علاوه بر آنکه شاعري شيرين گفتار و غزلسرايي و الامقدار است، از عارفان دلسوخته و سالکان دلباخته نيز بشمار مي رود. استغناي طبع بلند شهريار آنچنان به مال و منال دنيا پشت پا مي زند که به هيچ چيز جز دوست نمي انديشد، شعله هاي عرفان در جاي جاي اشعار شهريار بر جان اهل ادب آتش مي زند. کدامين سخن شناس صاحبدلي است که با خواندن اين بيت تحت تاثير غناي ذوق شهريار قرار نگيرد و مقام رضا و صبوري شهريار را در برابر دوري جانان در نيابد.

 

چو دربستي به روي من بکوي صبر رو کردم

چو درمانم نبخشيدي بدرد خويش خو کردم

 

شهريار هنگاميکه در درياي خيال و ياد دوست غرق مي شود مي گويد:

خيالت ساده دل تر بود و با ما از تو يک روتر

من اينها هر دو با آئينه دل روبرو کردم

 

و سحرگاهان شرح هجران دوشين يار را اينگونه به تصوير مي کشد و خطاب به يار مي سرايد:

صفايي بود ديشب با خيالت خلوت ما را

ولي من باز پنهاني ترا هم آرزو کردم

 

و در پيشگاه دوست صميمانه ابراز مي دارد تنها ترا مي پرستم و خانه دل را با اشک ديده بخاطر تو شست و شو کرده ام.

فرود آ اي عزيز دل که من از نقش غير تو

سراي ديده با اشک ندامت شست و شو کردم

 

و در اين بيت چه زيبا بياد جانان سخن مي گويد:

حراج عشق و تاراج جواني، وحشت پيري

در اين هنگامه من کاري که کردم ياد او کردم

 

بي ترديد همه شاعران راستين دلي به زلالي و صافي دل شهريار دارند و اگر سراينده اي را يافتيد که اينسان نبود بدانيد که او متشاعر است نه شاعر و در جبلّت بي ذوق است همانگونه که در حقيقت بي شوق شهريار در مطلع غزلي مي گويد آفاق را با ديده جان نگريسته ام و محبوب مطلوب را با نگاهي يافته ام درود بيکران بر روان تابناک اين قافله سالار سخن و شهريار شعر پارسي.

نگاهي گردد در آفاق و ماهي کرده ام پيدا

چه روشن ماه و روشن بين نگاهي کرده ام پيدا

 

و در عالم وصال چه نيکو مي سرايد:

در وصل هم ز عشق تو اي گل در آتشم

عاشق نمي شوي که ببيني چه مي کشم

 

اين حقيقتي است که وجود شهريار از دو عنصر والاي طبيعت ساخته شده و اين دو عنصر يعني آب و آتش سراپاي وجودش را فرا گرفته است.

 

با عقل آب عشق بيک جو نمي رود

بيچاره من، که ساخته از آب و آتشم

ديشب سرم ببالش ناز وصال و باز

صبح است و سيل اشک بخون شسته بالشم

پروانه را شکايتي از جور شمع نيست

 عمري است در هواي تو مي سوزم و خوشم

 

براستي از اخلاص و ايمان شهريار کمتر سخن گفته شده و گروهي شهريار را شاعري مي دانند که تنها در عشقهاي مجازي غرق بوده و بويي از عرفان نبرده است و پندار اينان چه سخت ناصواب است اگر چه شهريار در ابتداي جواني چندي به عشقهاي مجازي روي مي آورد ولي چون عشق مجازي را پلي براي عشق حقيقي مي داند هرگز به بي بند و باري کشيده نمي شود "المجاز قنطرة الحقيقه" زيرا او از پيروان مکتب مولاناست که مولانا مي فرمايد:

هر که را در سر نباشد عشق يار

 بهر او پالان و افساري بيار

 

يا آنکه:

سينه را گر نيست مهر گلرخان

کهنه انباني است پر از استخوان

 

يا:

عاشقي گر زين سر و گر زان سر است

عاقبت ما را بدان سر رهبر است

 

البته همانگونه که گفتم عاشقي را با بي بند و باري و تردامني تفاوتي بسيار است يعني بي بند و باري و ناپاکي در شان يک انسان نيست و انسان آگاه هرگز بخود اجازه نمي دهد که جان ارزشمند خويش را به ورطه هلاکت و نابودي بکشاند، کسي که داراي تفکّر و تشخّص انساني است همواره از پليديها و ناپاکيها بدور است، عشق و دوست داشتن چيز ديگري است و گمراهي و پلشتي چيز ديگر و باز بقول مولوي:

عشقهايي کز پي رنگي بود

عشق نبود عاقبت ننگي بود

 

اينجانب بر اين اعتقادم که در درون غزلهاي عاشقانه شهريار نيز عرفاني نهفته است که با کمي نازک انديشي و باريک بيني مي توان آن عرفان را در آئينه دل به نظاره نشست حتي در غزلهايي که با اين مطالع سروده شده:

نه وصلت ديده بودم کاشکي اي گل نه هجرانت

که جانم در جواني سوخت اي جانم بقربانت

الا اي نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادي

نگارين نخل موزوني، همايون سرو آزادي

اي عسس گر شاد از اين هستي که شب مستم گرفتي

من از اين شادم که مي افتادم و دستم گرفتي

اي چشم خصارين که کشد سرمه خواست

وي جام بلورين که خورد باده نابت

 

و نيز در دهها غزل ديگر مي توانيم به عرفان ويژه اي دست يابيم، ممکن است افرادي بر اين باور نباشد و با ديدگاهي ديگر به غزالان غزل آن پير ميخانه سخن نگاه کنند که بايد با آنان از زبان هاتف سخن گفت:

چشم دل باز کن که جان بيني

 آنچه ناديدني است آن بيني

گر به اقليم عشق روي آري

همه آفاق گلستان بيني

آنچه بيني دلت همان خواهد

 و آنچه خواهد دلت همان بيني

 

انديشه شهريار در اوج عرفان و معنويت است زيرا مقتداي شهريار مولاي عارفان و پيشواي پاکبازان حضرت امام علي "ع" است، شهريار در مثنوي عارفانه "شب و علي" براستي گوي سبقت را در توصيف مهر عاليقدر پيام آور نور از برخي شاعران مي ربايد و چه زيبا مي سرايد.

 

علي آن شير خدا شاه عرب

الفتي داشته با اين دل شب

شب ز اسرار علي آگاه است

 دل شب محرم سر الله است

شب شنفته است مناجات علي

 جوشش چشمه عشق ازلي

کلماتي چو دُر آويزد گوش

مسجد کوفه هنوزش مدهوش

پيشوايي که ز شوق ديدار

مي کند قاتل خود را بيدار

مي زند پس لب او کاسه شير

مي کند چشم اسارت به اسير

چه اسيري که همان قاتل اوست

 تو خدايي مگر اي دشمن دوست

در جهاني همه شور و همه شر

ها علي بشر کيف بشر

شبروان مست ولاي تو علي

 جان عالم بفداي تو علي

 

آري عارفي مانند شهريار مي تواند اينگونه با ولاي علي "ع" سخن براند و اين چنين اوصاف شخصيت بي بديل جهان را بعد از پيامبر مکرم اسلام صلوات الله بيان کند، ما در طول تاريخ ادبيات ايران بعد از نوابغ غزلسرا کمتر شاعري را مي توانيم بيابيم که در انسجام کلام همپاي شهريار باشد و در ميان نامداران ادب معاصر شاعران انگشت شماري داريم که در وارستگي و عرفان با شهريار برابري مي کنند، بي شک آثار ارزشمند و عارفانه اين شاعر شگرف روزگار براي هميشه خواندني و ماندني خواهد بود، در پايان غزل ناقابلي را که بياد سلطان غزل و شهريار عشق سروده ام به ياران سخن تقديم مي دارم.

 

"زلف سنبل"

باغ باور را بهاري بود و نيست

زلف سنبل را قراري بود و نيست

چشمه خورشيد خوشيداي دريغ

گلشن جانرا هزاري بود و نيست

صبردار اي دل که در ملک سخن

 شهريار نامداري بود و نيست

در غزالان غزل تابي نماند

شعر تر را اعتباري بود و نيست

راستي گل نغمه شيراز را

در تغزّل يادگاري بود و نيست

گفت "صائم" اشک ريزان همچو شمع

 ملک جانرا شهرياري بود و نيست



نوشته شده در تاريخ دوشنبه 27 مهر 1388  ساعت 10:48 AM | نظرات (0)

فشار قبر و راه‌های رهايی از آن با نگاهی بر آيات و روايات

چه گناهانی باعث فشار قبر می‌شوند؟ و برای‎ ‎ دوری از آن چه بايد كرد؟

مؤمن بايد بيم و اميدش به‌خدا در ‎ ‎ يك سطح باشد، اگر ترسش از عذاب

‌های الهی بيش از ‏حد باشد از رحمت خداوند مأيوس می‌شود ‎ ‎ و به اصطلاح

 عوام می‌گويد آب كه از سر ‏گذشت چه يك وجب و چه صد وجب و از طرفی

اگر ‎ ‎ اميدش به‌فضل ورحمت الهی بيش ‏از اندازه باشد، امن از مكر الهی پيدا

 می‌كند و از جانب ديگر سقوط می‌كند و انگيزه‌ای ‏برای انجام اعمال نيك و

پسنديده پيدا نمی‌كند در ‎ ‎ حالی‌ كه خداوند كريم‌تر از آن است كه ‏بنده‌ ضعيف

و ذليل را عذاب كند، در نتيجه به‌هر عمل ناشايستی تن داده و باز دم از ‏فضل و

 كرم و لطف و رحمت خدا می‌زند.در همين راستا پيامبر عظيم‌الشأن اسلام

‏‏(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

«اگر اندازه‌ رحمت خدا را می‌دانستيد هر ‎ ‎ آئينه بر آن تكيه می‌كرديد و جز ‏اعمال

اندكی انجام نمی‌داديد و اگر ميزان غضب و خشم ‎ ‎ خدا را می‌دانستيد گمان

‏می كرديدكه ديگر نجات نخواهيد يافت . ‏» (1)‏ ‎ ‎ ولی بنابر فرمايش امام صادق

(علیه السلام) «هيچ ‏بنده‌ مؤمنی نيست مگر آن كه در قلبش دو نور وجود دارد،

نور خوف (از عذاب الهی) و نور ‏اميد ‎ ‎ ‏(به رحمت پروردگار) كه اگر هريك را با ديگر‌ی

بسنجد از آن زيادترنخواهد بود» (2) ‏يعنی هر دو به يك ميزان خواهند بود پس ‎ ‎ شما

دوست عزيز هم به همان ميزان كه از ‏عذاب الهی بيمناك هستيد به فضل و رحمت

پروردگار هم اميدوارباشيد تا انگيزه خود را ‏برای انجام اعمال خوب و پسنديده از

 دست ‎ ‎ ندهيد و به گناه كبيره يأس از رحمت پروردگار ‏گرفتار نشويد .انسان تا به

امروزَش ‎ ‎ عوالم مختلفی را پشت سر نهاده و عالم‌های ديگری را درپيش‌رو دارد،

‏انسان با مرگ از ‎ ‎ عالم دنيا به‌جهان آخرت منتقل می‌شود كه آخرت هم ابتدايش

 «عالم ‏برزخ» و انتهايش‏ ‎ ‎ كه بعد از برپايی قيامت كبری است بهشت يا دوزخ
است

يكی از ويژگی‌های عالم برزخ ‎ ‎ فشار قبر است كه نسبت به افراد متفاوت است،

‏بعضی از افراد فشار قبر ‎ ‎ ندارند و آن‌ها كه دارند فشارشان از نظر شدت و ضعف

يكسان ‏نيست و بستگی به اعمال ‎ ‎ آن‌ها دارد .

عواملی كه موجب فشار قبر می‌شود

‏1ـ بداخلاقی. ‏

‏2ـ سخن‌چينی.‌ ‎ ‎

3- مراعات نكردن طهارت و نجاست و پرهيز نكردن از بول . ‏(3)‏

4- ياری نكردن مظلوم، در كتاب ثواب الاعمال آمده است كه يكی ‎ ‎ از

 علمای بنی‌اسرائيل از ‏دنيا رفت و فشار قبر بر او وارد شد چرا كه او يك

 بار نماز ‎ ‎ را (عمداً) بی‌وضو خوانده بود و از ‏كنار مظلومی گذشته بود و او را

 ياری نكرده ‎ ‎ بود(4).‏

5- تباه كردن نعمت‌های الهی ، پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

 فرمودند:

«فشار قبر برای مؤمن ‏كفاره تباه كردن نعمت‌ها از ناحيه‌ اوست». (5)‏

عواملی كه باعث‎ ‎ كاهش يا رفع فشار قبر می‌شود(6)

‏1ـ نماز شب و كامل كردن ركوع، امام رضا (علیه السلام) فرمود: «كسی كه

نماز شب بخواند و‏ ‎ ‎ در ‏قنوت نماز «وتر» هفتاد بار استغفار كند از عذاب قبر پناه

داده می‌شود.» و امام ‎ ‎ باقر عليه ‏السلام نيز فرمود: «هر كس ركوع نمازش را

كامل انجام

 دهد وحشت قبر به او ‏نمی‌رسد».(7)‏

‏2ـ صدقه و نماز مخصوص. (8)‏

‏3ـ نماز وحشت، اين نماز بسياری از مردگان ‎ ‎ را از عذاب قبر و فشار قبر

 نجات داده است ‏كه حكايات عجيبی در داستان‌های شگفت شهيد

‎ ‎ دستغيب در اين‌باره موجود است كه ‏می‌توان به آن مراجعه كرد . ‏ (9)

4ـ حج كردن، دو روايت است كه هر كس چهار ‎ ‎ مرتبه حج به‌جا آورد عذاب قبر

از او‏برداشته می‌شود. (10)‏ ‏5ـ خواندن بعضی از سوره‌های قرآن، امام علی

(علیه السلام)می‌فرمايد : ‏«هر كس در هر جمعه سورة ‏نساء را تلاوت كند از

فشار قبر امان می‌يابد». (11) سوره‌های زخرف، ياسين، تكاثر و ‏تبارك، نيز ‎ ‎ در

اين مورد سفارش شده‌اند .

‏6‏ - اين كه مرگ انسان در روز جمعه باشد .

7- ريختن آب روی قبر‏ .

پی نوشت ها:

‏1- ميزان الحكمه 10 جلدی، ج 3، ص 178 .

‏2- بحارالانوار، ج 78، ص 259 .

‏3- همان، ج 75، ص 265‏ .

‏4- ثواب الاعمال، ص 111‏ .

‏5-‏ ‎ ‎ بحارالانوار، ج 6، ص 221‏ .

‏6-‏ ‎ ‎ با استفاده از كتاب «عالم ‎ ‎ برزخ در چند قدمی ما» محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات ‏نبوی .

‏7-‏ ‎ ‎ همان، ج 85، ص 107‏ .

‏8-‏ ‎ ‎ بحارالانوار، ج 91، ص 219‏ .

‏9-‏ ‎ ‎ حاشية مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمی .

‏10- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص ‎ ‎ ‏217، روايت 2209، باب 2‏ .

‏11- وسايل الشيعه، ج 7، باب 54، ص 409، روايت 9714



نوشته شده در تاريخ دوشنبه 27 مهر 1388  ساعت 10:34 AM | نظرات (0)

تقدیم به خاک پای مادر مظلومیت
  
 هیچ کس آیا توانسته است غمفاطمه (س)را در سوگ

                     پدر به تصویر کشد جز ناله های بیت الاحزان فاطمه

    آنچه بر پیشانی تاریخ تشیّع چروک هایی این چنین عمیق

                 آفریده دردهایی از این دست است . دردهایی که گفتنی

           نیست بیان کردنی نیست ،تصویروتصوّرکردنی نیست

      درد را_اگربسیارعمیق باشد_به زخم تشبیه می کنند و زخم

                     را_ اگربیش ازحدسوزنده باشد_ به آتش.

      وحرارت کدام آتشی می تواند با هرم قلب علی دربیست وپنج

      سال سکوت خاردرچشم واستخوان درگلوی اوبرابری کند؟

   پس اینگونه دردها «مشبه» نیستند، «مشبهٌ به»اند

                           وتاریخ شیعه،آکنده ازدردهایی اینگونه است

    انگارکه تاریخ رادرسرزمینشیعه با خون رقم می زنند،با

                               مظلومیّت خون

 

                تقديم به خاكِ پايِ مادرِ مظلوميّت

  مادرنمیر،مردن برای توزود است و یتیمی برای مازودتر

                    ماهنوزکوچکیم،ازآب وگل درنیامده ایم.هنوزسرهایمان

                            طاقت گردیتیمی ندارد.

         می دانم که خسته ای،می دانم که مصیبتِ زیاد دیده ای

       زجرِبسیارکشیده ای، غم، بسیار خورده ای ومی دانم که

     به  رفتن مشتاق تری تا ماندن وبه آنجا دلبسته تری تااینجا.

         من با چشمهای کودکانة خودم شاهد بودم که تو با آن

       حال نزار،سواربرمرکب می شدی،شبانه بر در خانه های

             تک تک مهاجرین وانصارمی رفتیدوآنها رابه دریافتن

                            حقیقت،دعوت می کردید

 

    «ای گروه مهاجرین وانصار،خدارا،پیامبر را و وصی و دخترش

                    را یاری کنید . این شما نبودید که با پیامبر بيعت

           کردید و عهد بستید    که فرزندان او را به مثابه فرزندان خود

               بشمارید؟ اکنون  اگر مَردید به عهد خود وفا کنید.»

  

 

 

 

 

 

 

            امّامَردنبودند،به عهدخودوفانکردند،بهانه آوردند،بهانه

             هایی که حتّی کودکانشان رامی خنداندودل بزرگان

                                   را به آتش می کشید:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 _ حیف شد،مادیگرباابوبکربیعت کرده ایم.

  _ دیرآمدید، اگر زودتر گفته بودید، با شما بیعت می کردیم.

 _عجب، ماجرای غدیر را به کل فراموش کرده بودیم، حالاکه

                                        گذشته...

 _ آیه تطهیرمختص شماست ولی...

 _  فدك را يادم هست پيامبر به شما بخشيد ولي درافتادن با

   خليفه زندگي آدم را ساقط مي كند.

 _  بگذاريد زندگيمان را بكنيم .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

           كاش اين مردم مي فهميدند مهر تو يعني چه ؟ قهر

                           تويعني چه ؟ لطف تو يعني چه ؟

                     

 

 

 

    اي فاطمه مهر تو يعني جواز بهشت و قهر تو يعني قعر جهنم

 

        خدا بكشد دشمنان تو را مادر . كه در طول چند ماه با

                    سوهان خباثت ، رشته حيات تو را بريدند.

               ام كلثوم به فداي چشم هايي كه لحظه به لحظه         

                                  بي فروغ تر مي شوند.

برگرفته شده از : كشتی پهلو گرفته

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

ایـن ره کـه تـو می روی بـه تـُرکستان است

 

 

         وَلا تَتَّبِعو اْلسُّـبـُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِه

 

 

واز راه های پراکنده (و انحرافی ) پیروی نکنید که شما

              
              را از طریق حق دور می سازد.
   
 (سوره انعام /153 )                  (ترجمه آیت الله مکارمشیرازی)
                           
                       
                    
ایـن بـه آن در
             
              وَ جَـزاءُ سَـیِّئَهٍ سَـیِّئَهٌ مِـثْلـُها
 
            کیفر بدی مجازاتی است همانند آن .
     
     ( شوری/ 40  )                           (ترجمه آیت الله مکارم شیرازی)
    
                   
  
  از مکافت عمل غافل مشو

                             گندم از گندم بروید جو زِ جو

                 

 

               مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ

 
 

 

 

هر کس عمل بدی انجام دهد کیفر داده خواهد شد. 
       
    (نسا /123 )                             (ترجمه آیت الله  مکارم شيرازی )
              
             اشـک تـمـساح ریـخـتن
              
            وَ جــاوُ اَبـاهُـم عِـشـاءً یـَبـْکونَ

 

(برادران یوسف ) شب هنگام گریان به سراغ پدرآمدند

       
      ( یوسف/16 )                          
(  ترجمه آیت الله مکارم شیرازی)

 

                
 
 معنی دریا چیست ؟ درغم غوطه خوردن            
 
 با عشق دنیا آمدن با عشق مردن

                         

                         معنی دریا چیست ؟ خالِ لب ،گل سرخ

                        

                       درسُفرهِ سبزِ صدف هر شب گل سرخ

 

 «مهدی بیا مهدی بیا» از یادمان رفت

  

  فصل عبور لاله ها از یادمان رفت

                            

                              این ماندن خاکستریهرگزمبادا

                              

                              در بی خیالی بستری هرگزمبادا

 
 برگرفته شده از :برگزيده شعر معاصر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 مهر 1388  ساعت 10:12 PM | نظرات (0)

هفت وادي عرفان ايراني

هفت وادي عرفان ايراني

طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحيد، حيرت، فنا

گفت ما را هفت وادي در ره است

چون گذشتي هفت وادي، درگه است

وا نيامد در جهان زين راه كس

نــيست از فـرسنگ آن‌ آگـاه كـس

چون نيامد باز كس زين راه دور

چـون دهندت آگـهي اي نـاصبور

چون شدند آنجايكه گم سر بسر

كـي خبـر بـازت دهد از بي‌خبـر

هست وادي طلـب آغـاز كار

وادي عشق است از آن پس،بي‌كنار

پس سيم واديست آن معرفت

پـس چهـارم وادي استغني صفت

هست پنجم وادي توحيد پاك

پس ششم وادي حيرت صعب‌ناك

هفتمين، وادي فقرست و فنا

بـعد از ايـن روي روش نبود ترا

در كشش افتي، روش گم گرددت

گـر بـود يك قطره قلزم گرددت

«شيخ فريدالدين محمد عطار نيشابوري»

بيان وادي طلب

چون فرو آيي به وادي طلب

پيشت آيد هر زماني صد تعب

 صد بلا در هر نفس اينجا بود

طوطي گردون، مگس اينجا بود

جد و جهد اينجات بايد سالها

زانك اينجا قلب گردد كارها

ملك اينجا بايدت انداختن

ملـك اينجا بايـدت در بـاختن

در ميان خونت بايد آمدن

وز هـمه بـيرونت بـايـد آمـدن

چون نماند هيچ معلومت بـدست

دل ببايد پاك‌كرد از هرچ هست

چون دل تو پاك گردد از صفات

تافتن گيرد ز حضرت نور ذات

چون شود آن نور بـر دل آشـكار

در دل تـو يك طلب گردد هزار

گـر شود در را‌ه‌ي او آتش پـديد

ور شود صد وادي ناخوش پـديد

خـويش را از شـوق او ديـوانه‌وار

بـر ســر آتـش زنـد پـروانــه‌وار

سر طلب گردد ز مشتاقي خويش

جرعه‌ي مي‌خواهداز ساقي‌خويش

جرعه‌ي‌ز‌آن باده‌چون نوشش شود

هر دو عالم كل فرامـوشش شـود

غرقه‌ي دريا بماند خشك لب

سر جانان مي‌كند از جـان طلـب

ز آرزوي آن كه سر بشناسد او

 ز اژدهاي جـان‌ستان نـهراسد او

كفر و لعنت گر بهم پيش آيدش

در پـذيرد تـا دري بـگشايدش

چون‌درش‌بگشاد، چه‌كفر و چه‌دين

زانك نبود زان‌سوي‌در آن ‌و اين

بيان وادي عشق

بعد از اين وادي عشق آيد پديد

غرق آتش شد كسي كـآنجا رسيد

كس در اين وادي بجز آتش مباد

وانك آتش نيست عيشش‌خوش‌مباد

عاشق آن باشد كه چون آتش بود

گرم‌رو سـوزنده و سـركش بـود

عاقبت‌انديش نبود يك زمان

دركشد‌خوش‌خوش‌بر آتش‌صدجهان

لحظه‌ي نه كافري داند نه دين

ذره‌ي نـه شـك شناسد نـه يقين

نيك و بد در راه او يكسان بود

خود چو عشق آمد نه اين،‌نه‌آن بود

هرچ دارد، پاك در بازه به نقد

وز وصـال دوسـت مي‌نازد به نقد

ديـگران را وعده‌ي فردا بود

لـيك او را نـقد هم اينجـا بـود

تا نسوزد خويش را يك‌بارگي

كـي تواند رست از غم‌خوارگـي

تا بريشم در وجود خود نسوخت

در مـفرح كي تواند دل فروخت

  ماخذ: تاريخ عرفان

مي‌تپد پيوسته در سوز و گداز

تا بجاي خود رسد ناگاه باز

ماهي از دريا چو بر صحرا فتد

مي‌تـپد تا بـوك در دريا فتد

عشق اينجا آتشست و عقل دود

عشق كامد در گريـزد عقل زود

عقل در سوداي عشق استاد نيست

عشق كار عقل مادرزاد نيست

گر ز غيبت ديده‌اي بخشنده راست

اصل عشق اينجا ببيني كز كجاست

هست يك‌يك برگ از هستي عشق

سر ببر افكنـده از مستي عشق

گـر تـرا آن چشم غيبي باز شد

بـا تو ذرات جهان هم‌ راز شد

ور بچشم عقل بگشايي نظر

عشق را هرگز نبيني پا و سـر

مرد كـار افتاده بـايد عشق را

مـردم آزاده بـايد عشق را

او نه كارافتـاده‌‌‌‌اي نه عاشـقي

مرده‌يي تو، عشق را كي لايقي

زنده‌دل بايد درين ره صد هزار

تـا كند در هر نفس صد جان نثار

 

بيان وادي معرفت

بعد از آن بنمايـدت پيش نظر

معرفت را واديي بي‌پـا و سر

هيچ كس نبود كه او اينجايگاه

مختـلف گــردد ز بسياري راه

هيچ ره در وي نه هم آن ديگرست

سالك تن، سالك جان، ديگـرست

باز جان و تن ز نقصان و كمال

پـس دايـم در تـرقـي و زوال

لاجرم بس ره كه پيش آمد پديد

هر يكي بر حد خويش آمد پديد

كي تواند شد درين راه خليل

عنـكبوت مـبتلا هـم سير پيل

 سير هر كس تا كمال وي بود

قرب هر كس حسب حال وي بود

گر بپرد پشه چنداني كه هست

كـي كمال صرصرش آيد بدست

لاجرم چون مختلف افتاد سير

هم روش هرگز نيفتد هيچ طير

معرفت زينجا تفاوت يافتست

اين يكي محراب و آن بت يافتست

چون بتابد آفتاب معـرفت

از سپهر اين ره‌ي عالي صفت

هر يكي بينا شود بر قدر خويش

باز يابد در حقيقت صدر خويش

سر ذراتش همه روشن شود

 

گلخن دنيا برو گلشن شود

مغز بيند از درون نه پوست او

خود نبيند ذره‌ي جـز دوست او

هرچ بيند روي او بيند مـدام

ذره ذره كـوي او بيند مـدام

صدهزار اسرار از زيـر نقاب

روزمي بنمايدت چون آفتاب

صدهزاران مرد گـم گـردد مدام

تا يكي اسرار بين گـردد تـمام

كاملي بايد درو جـاني شگـرف

تا كند غواصي اين بحـر ژرف

گـر ز اسرارت شود ذوقـي پـديد

 هر زمانت نو شود شوقي پـديد

تشنگي بر كمال اينجا بـود

صدهزاران خود حلال اينجا بود

گر بياري دست تا عرش مجيد

دم مزن يك ساعت از هل من مزيد

خويش را در بحر عرفان غرق كن

ور نه باري خاك ره بر فـرق كن

گرنه‌يي اي خفته اهل تهنيت

پس چرا خود را  نداري تعزيت

گر نداري شاديي از وصل يار

خيز باري ماتم هجران بدار

گر نمي‌بيني جمال يار تـو

خيز منشين، مي‌طلب اسرار تو

گر نمي‌داني طلب كن شرم دار

چون خري تا چند باشي بي‌فسار

 

بيان وادي استغنا

بعد از اين وادي استغنا بـود

نه درو دعـوي و نه معني بود

مـي‌جهد از بي‌نيازي صرصري

مي‌زند بر هـم به يك دم كشوري

هفت دريا يك شمر اينجا بـود

هفت اخگـر يك‌شرر اينجا بود

هشت جنت نيز اينجا مـرده‌ايست

هفت دوزخ همچو يخ افسرده‌ايست

هست موري را هم اينجا اي عجب

 

هر نفس صد پيل اجـري بي‌سبب

تـا كلاغي را شود پـر، حوصله

كس نمانده زنده در صد قـافله

صدهزاران سبزپوش از غم بسوخت

تا كه آدم را چراغي برفروخت

صدهزاران جسم خالي شد ز روح

تا درين حضرت درو گر گشت نوح

صدهزاران پشه در لشكر فـتاد

تا براهيم از ميـان بـا سر فتاد

صدهزاران طفل سر ببريده گشت

تا كليم‌الله صاحب ديده گشت

صدهزاران خلق در زنار شد

تا كه عيسي محرم اسرار شد

صدهزاران جان و دل تاراج يافت

تا محمد يك شبي معراج يـافت

قدر نه نو دارد اينجا نه كـهـن

خواه اينجا هيچ كن خواهي مكن

گر جهاني دل‌كبابـي ديده‌ي

همچنان دانـم كه خـوابي ديده‌ي

گر درين دريا هزاران جان فتاد

شب نمي در بحر بي‌پايان فتاد

گر فروشد صدهزاران سر بخواب

ذره‌ي با سايه‌ي شد ز آفتاب

گر شود افلاك و انجم لخت لخت

در جهان كم گير برگـي از درخت

 

گر ز ماهي در عدم شد تا به مـاه

پاي مـور لنگ شد در قعر چاه

گر دو عالم شد همه يك بار نيست

در زمين ريگي همان انگار نيست

گر نماند از ديو وز مردم اثر

از سر يك قطره باران درگذر

گر بريخت اين جمله‌ي تنها به خاك

موي حيواني اگر نبود چه باك

گر شد اينجا جزء و كل كلي تباه

كم شد از روي زمين يك برگ كاه

گر به يك ره گشت اين نه طشت گم

قطره‌ي در هشت دريا گشت گم

 

 بيان وادي توحيد

بعد از اين وادي توحيد آيدت

منزل تفريد و تجريد آيدت

رويها چون زين بيابان در كنند

جمله سر از يك گريبان بركنند

گر بسي بيني عدد، گر اندكي

آن يكي باشد درين ره در يكي

چون بسي باشد يك اندر يك مدام

آن يك اندر يك يكي باشد تمام

نيست آن يك كان احد آيد ترا

زان يكي كان در عدد آيد ترا

چون برونست از احد وين از عدد

 از ازل قطع نظر كن وز ابد

چون ازل گم شد، ابد هم جاودان

هر دو را كي هيچ ماند در ميان

چون همه هيچي بود هيچ اين همه

كي بود دو اصل جز پنج اين همه

 

بيان وادي حيرت

بعد از اين وادي حيرت آيدت

كار دايم درد و حسرت آيدت

هر نفس اينجا چو تيغي باشدت

هر دمي اينجا دريغي باشدت

آه باشد، درد باشد، سوز هم

روز و شب باشد، نه شب نه روز هم

از ين هر موي اين كس نه بتيغ

مي‌چكد خون مي‌نگارد اي دريغ

آتشي باشد فسرده مرد اين

يا يخي بس سوخته از درد اين

مرد حيران چون رسد اين جايگاه

در تحير مانده و گم كرده راه

هرچ زد توحيد بر جانش رقم

جمله گم گردد ازو گم نيز هم

گر بدو گويند مستي يا نه‌يي

نيستي گويي كه هستي يا نه‌يي

در مياني يا بروني از ميان

بركناري يا نهاني يا عيان

فانيي يا باقيي يا هر دوي

يا نه‌ي هر دو توي يا نه توي

گويد اصلا مي ندانم چيز من

وان ندانم هم ندانم نيز من

عاشقم اما ندانم بر كيم

نه مسلمانم نه كافر، پس چيم؟

ليكن از عشقم ندارم آگهي

هم‌ دلي پر عشق دارم، هم تهي

 

بيان وادي فنا

بعد از اين وادي فقرست و فنا

كي بود اينجا سخن گفتن روا



نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 مهر 1388  ساعت 10:07 PM | نظرات (0)

درباره فضیلت و ارزش وضو

درباره فضیلت و ارزش وضو

رسول اکرم(ص): وضوکلید نماز است و نمازکلید وارد شدن به بهشت.       نهج الفصاحه ح دیث 6

 امام صادق (ع): من بسی در تعجب و شگفتم از کسی که جهت انجام امری اقدام نماید و با وضو باشد چگونه ممکن است حاجتش برآورده نشود.                             من لایحضره الفقیه جلد 1 صفحه 403

حدیث قدسی: هر بنده ای که دائم با وضو نباشد به من ظلم نموده ، هر بنده ای که دائم با وضو باشد ولی دو رکعت نماز برای رضای من نخواند به من ظلم نموده ، هر بنده ای که دائم با وضو باشد و دو رکعت نماز بخواند ولی حاجتی از من نطلبد باز به من ظلم نموده و اگر این امور را انجام دهد و من حاجت او را برآورده نکنم من به او ظلم نموده ام اما  چیزی که اصلاً در من وجود ندارد ظلم است .     ارشاد القلوب جلد 1 ص281

امام صادق (ع): وضو نور است و وضو گرفتن بر روی وضوی قبلی نوری است بر روی نور پس هرکس بدون اینکه احتیاج به وضوی جدید پیدا کند وضوی خود را تجدید نماید خدای عزوجل نیز بدون طلب استغفار و بخشایش توبه او را تجدید می نماید .   وسائل الشیعه جلد 1 ص 264

  رسول خدا (ص): هر کس به هنگام خواب با وضو به رختخواب رود تا زمانی که از خواب برخیزد ثواب شب زنده داری و مناجات به او می دهند. وسائل الشیعه جلد 1 صفحه 265

  امام صادق (ع): اگر شخصی احکام و آداب وضو و نماز را فراگیرد و آنرا به صورت کامل بجا آورد خداوند پدر و مادر وی را می آمرزد .

وسائل الشیعه جلد 3 صفحه 13

فلسفه و حکمت افعال وضو

رسول اکرم (ص): جماعتی از یهود نزد پیامبر اکرم (ص) آمدند و از آن حضرت سئوالاتی نمودند و یکی از این سئوالات این بود که ای محمّد (ص) به چه سبب این چهار عضو از اعضای بدن باید هنگام وضو تطهیر گردند؟ حضرت در پاسخ فرمودند : هنگامی که شیطان آدم را وسوسه نمود جناب آدم نزدیک درخت ممنوعه رفت و به آن نگریست سپس برخاست و با گامهایش به سوی آن رفت و این نخستین قدمی بود که به راه خطا برداشته شد . سپس با دستانش از میوه آن درخت چید و خورد پس جامگان و زیورهای زرین که بر تنش بود همه فرو ریخت و آدم (ع) از این حال دست بر فرق سرش گذاشت و گریست فلذا خدای متعال هنگامی که توبه او را پذیرفت بر او و تمام فرزندان و ذریه اش پاک ساختن این چهار عضو را واجب نمود به همین خاطر چون آدم به آن درخت نگاه نمود امر به شستن صورتش نمود و چون با دستها میوه را چید امر به شستن دستها تا آرنج نمود و چون با پاهایش به سمت آن درخت رفت امر به مسح پاها نمود و چون با دست به فرق سرش نهاد امر به مسح سر گشت .    من لایحضره الفقیه جلد 1 صفحه 86

امام رضا (ع): درباره علت شستن صورت و دستها و مسح نمودن سر و پاها در وضو فرمودند : صورت را به خاطر به جا آوردن سجده و حالت خضوع و فروتنی می شویند و دست ها را به این سبب می شویند که از خطاها و گناهان پاک و پاکیزه شوند تا به این سو و آن سو بزند و با آنها ازخداوند دعاها و حاجات خود را طلب نماید و سر و دو پای خود را مسح می کشند به خاطر اینکه در تمام حالات باز و آشکارند ولی به خاطر اینکه خضوع و خشوع آنها در نماز از دو عضو قبلی کمترند پس به مسح نمودن آن دو کفایت گشت.    علل الشرایع جلد 1  صفحه 886

کیفیت وضوی رسول خدا (ص)ائمه اطهار (ع)

امام باقر (ع): زراره گوید روزی امام (ع) فرمودند میل دارید وضو گرفتن رسول خدا (ص) را ببینید ؟ گفتیم بله پس حضرت به خادم منزل گفت آب بیاورید، در کاسه چوبی ضخیمی آب آوردند پس امام (ع) کاسه آب را در مقابل خود نهادند و آستین خود را بالا زده و بعد دست راست خود را در آب فرو برد و فرمود اگر دست شما تمیز و پاک باشد به همین صورت می توانید دست خود را در داخل ظرف کنید سپس امام (ع) مشت دست راست خود را پر از آب نموده و بر بالای پیشانی آورده و به سمت پائین صورت خویش سرازیر نمودند و فرمودند « بسم الله الرحمن الرحیم » و با همان دست راست خویش یک نوبت پیشانی و دو طرف صورت خویش را دست کشیدند .

 بعد از آن حضرت دست چپ خود را در آب فرو بردند و مشت خود را پر آب نموده و پشت آرنج دست راست نهاده و کف دست چپ را بر روی ساعد دست را ست کشیدند تا آنجا که آب وضو از نوک انگشتان جاری شد .

 بعد از آن امام (ع) دست راست خویش را در آب فرو بردند و مشت خود را پر آب نموده و بر روی آرنج دست چپ نهاد و کف دست راست را بر روی ساعد دست چپ کشیدند به صورتی که آب وضو از سرانگشتان جاری گشت و بعد با رطوبت دست راست خویش سر را مسح نمودند آنگاه پشت پاهای خویش را مسح نمودند . سپس امام (ع) فرمودند : مردی از امیرالمومنین (ع) پرسید که وضوی رسول خدا (ص)  چگونه بود و امیرالمومنین (ع)به همین صورت وضوی رسول خدا (ص) را تشریح نمودند 

گزیده کافی جلد 2 صفحه 25 

آداب و مستحبات وضو

امام باقر (ع): ابی بصر گوید درباره مضمضه یعنی سه بار آب در دهان چرخاندن و استنشاق ( سه بار آب در بینی کردن ) و خالی نمودن از امام (ع) سئوال پرسیدم امام (ع) فرمودند این دو کار از امور نظافتی و بهداشتی قبل از گرفتن وضو می باشند که بسیار خوب است که انسان انجام دهد اما اگر آنها را فراموش کردی یا انجام ندادی اشکالی در نماز تو ایجاد نمی کند.   استبصار جلد 1صفحه 200

امام صادق (ع): مضمضه کردن و استنشاق نمودن از سنت های رسول خدا (ص) پیش از گرفتن وضو می باشد.  استبصار جلد 1 صفحه  67

رسول اکرم (ص): وضو نصف ایمان است و مسواک نصف وضو .   نهج الفصاحه  حدیث 3199

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 رسول خدا (ص): نماز مسواک زده بهتر از هفتاد نماز مسواک نزده است.     نهج الفصاحه حدیث 1849

  رسول خدا (ص): نمازی که با مسواک خوانده شود افضل است از عبادت خدا در چهل روز که بدون مسواک خوانده شود.

دعایی که امیر المومنین (ع) هنگام وضو می خواندند

  امام صادق (ع): یک روز هنگامی که امیرالمومنین علی(ع) با فرزندشان محمد حنفیه نشسته بودند به او فرمودند: ای محمد ظرفی آب برایم بیاور تا برای نماز وضو بسازم، محمد کاسه ای آب آورد و آن حضرت با دست راست خود ظرف آب را خم کرده و بر روی دست چپ خویش ریخت و سپس فرمود:  استعانت و یاری از نام خدا می خواهم و حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که آب را پاک و مطهر قرار داد و آنرا پلید نساخت . سپس حضرت مضمضه نموده و سه بار آب در دهان خویش چرخانده و این دعا را خواندند: خدایا در روزی که تو را ملاقات می کنم حجتم را به من تلقین فرما و زبانم رابه یاد خودت آزاد و روان گردان. سپس حضرت استنشاق نموده و آب در بینی خود چرخاندند و این دعا را خواندند: بار خدایا بوی بهشت را بر من حرام مگردان و مرا از کسانی قرار ده که بو و نسیم و عطر آن را حس می کنند. سپس حضرت با دست راست خود مشتی آب بر صورت خویش ریختند و آنرا شسته و این دعا را می خواندند: خداوندا در روزی که روهای گناهکاران سیاه می شود روی مرا سفید گردان و روزی که روهای مومنین در آن سفید می شود روی مرا سیاه مگردان . سپس حضرت با دست چپ خویش مشتی آب برداشتند و بر ساعد راست خویش ریختند و آنرا شسته و این دعا را می خواندند: خداوندا در روز دیدار خود نامه عملم را به دست راست من بده و برگه اقامت ابدی در بهشت را به دست چپم و مرا با حسابی آسان حسابرسی فرما . سپس حضرت با دست راست خویش مشتی آب بر روی ساعد چپ خویش ریختند و آنرا تا نوک انگشتان شستند و این دعا را زمزمه می نمودند : خداوندا نامه عملم را به دست چپم مده و آنرا زنجیر گردنم مساز و به تو پناه می برم از پیراهنهائی که از آتش ساخته شده است . آنگاه حضرت با دست راست خود سر خود را مسح نموده و این دعا را  می خواند : بار خدایا رحمت و برکات و بخشایشت را بر سر من نازل نما و تا کف پایم آن را فرا گیر . آنگاه حضرت با کف دست راست پشت پای راست خویش و با کف دست چپ پشت پای چپ خویش را مسح نموده و این دعا را زمزمه می نمودند : خداوندا قدمهای مرا برصراط ثابت و استوار نما در آنروز که قدم ها می لرزد و رفت و آمد و قدم های مرا در راهی که خودت می پسندی قرار بده . سپس حضرت سر خود را بلند نموده و به محمد حنفیه نگریست و فرمود : ای محمد هرکس همانند وضوی من وضو بگیرد و همانند گفتار مرا بر خود یادآوری کند و بخواند خدای عزوجل از هر قطره ای از قطرات آب وضوی او فرشته ای بیافریند که تقدیس و تسبیح و تکبیر ذات ذوالجلال او را کنند و ثواب و پاداش تمام این اذکار را تا روز قیامت به آن شخص وضو گیرنده می دهد.               من لا یحضره الفقیه جلد 1 صفحه 70- 68

اندازه و حد شستن صورت و دست و کیفیت آن

سوره مائده آیه 6 : ای کسانی که ایمان آورده اید چون می خواهید به نماز بایستید بشوئید صورت های خود و دستهای خود را تا بالای آرنج و مسح نمائید سر و پشت پاهای خود را تا برآمدگی بالای پا .

امام باقر (ع): زراره بن اعین گوید به ابو جعفر باقر (ع) گفتم بفرمائید حد شستن صورت در وضو آن مقداری که خدای عزوجل در قرآن مقرر نموده تا کجا است؟ فرمود حد آن صورتی که خدا فرموده و شستن آنرا دستور داده و کسی را روا نیست که به آن بیافزاید یا از آن کم کند که اگر افزود پاداشی ندارد و اگر از آن کم گذاشت گناه کرده است آن مقداری است که از لحاظ درازا از رستنگاه مو تا زیر چانه باشد و از لحاظ پهنا مابین دو انگشت شصت و انگشت میانه که به صورت قوس وار بر روی آن بگردد باشد.     من لا یحضره الفقیه جلد 1 صفحه 73

امام باقر (ع): زراره گوید به امام (ع) گفتم مخالفین شیعه می گویند داخل گوشها جزء صورت محسوب می شود و شستن آن لازم است و پشت گوشها هم جزء سر محسوب می شود و مسح آن لازم شما چه می فرمائید : امام علی (ع) فرمودند برای گوشها تکلیفی در وضو نیست نه شستن و نه مسح کشیدن .

گزیده کافی جلد 2 صفحه 29

امام باقر (ع): زراره گوید به امام (ع) عرض کردم بفرمائید آن قسمتی از صورت که در زیر مو پنهان است را چگونه باید شست . فرمود فقط کافی است که روی آن آب بریزد و ظاهر صورت را بشوید و لازم نیست دست خود را در زیر مو داخل کند و پوست صورتش را بجوید.   گزیده تهذیب جلد1 صفحه 107

 امام صادق (ع):جدم رسول خدا (ص) می فرمود : به هنگام وضوی صورت خود را به آب نزنید بلکه آب را بر روی صورت خویش بریزید .

گزیده تهذیب جلد 1 صفحه  103

امام باقر (ع): هنگام شستن صورت در وضو شستن سوراخ بینی و داخل دهان لازم نیست بلکه باید ظاهر این اعضاء شسته شود .    گزیده تهذیب جلد1 صفحه 97  

رسول اکرم (ص): چشمان خود را به هنگام وضو گرفتن باز نگه دارید باشد که آنها آتش جهنم را نبینند .           من لا یحضره الفقیه جلد1 صفحه 78

امام باقر (ع): اگر موقع وضو گرفتن آب را به پوست دست و صورتت جاری نمائی کفایت می کند .                 گزیده کافی جلد 2 صفحه 22

رسول اکرم (ص): هنگام شستن دستها در وضو لای انگشتان دست خود را باز کنید و آنها را بشوئید باشد که خداوند بوسیله آتش میانه آنها را فاصله ندهد . نهج الفصاحه حدیث 1455

امام صادق (ع): پدرم امام باقر (ع) می فرمود : برای وضو حدی مقرر شده است و اگر کسی از حد مقرر آن تجاوز نماید اجر و پاداشی نخواهد داشت در این موقع یک نفر از امام (ع) پرسید  حد مقرر وضو چیست؟ فرمود حدوضو آن است که یک نوبت صورت و دستها را بشویی و یک نوبت سر و پاها را مسح کنی.           گزیده کافی جلد 2صفحه 21

امام باقر (ع): ذات خداوند فرد است و فرد را دوست دارد برای وضو گرفتن سه مشت آب کافی است یک مشت برای صورت یک مشت برای دست راست و یک مشت برای دست چپ.                      گزیده تهذیب جلد1صفحه104

امام صادق (ع): عبدالکریم گوید از ابوعبدالله(ع) پرسیدم حد شستن در وضو چگونه است؟ فرمود: امیرالمومنین صورت و دستها را فقط یک بار می شست و سر و پاها را فقط یک بار مسح می نمود.                   گزیده کافی جلد2صفحه29

امام باقر (ع): زراره گوید به ابوجعفر(ع) گفتم آیا یک مشت آب برای شستن صورت و یک مشت آب برای شستن ساعد دست کفایت می کند؟ فرمود: بله در صورتی که مشت خود را کاملاً پر از آب کنی کافی است.                       گزیده کافی جلد2 صفحه28

امام باقر(ع): حد شستن دو دست در وضو از بالای آرنج تا انتهای نوک انگشتان دست می باشد که باید تمام این مقدار شسته شود.                                                گزیده کافی جلد 2 صفحه 28

امام رضا (ع): خداوند متعال بر مردمان چنین مقرر ساخته است که در وضو زن از درون دست ساعد خود را بشوید و مرد از پشت آرنج دستش را بشوید .                  من لا یحضره الفقیه جلد 1 صفحه 77

امام صادق (ع): اگر به هنگام وضو انگشتر به دست کسی بود هنگام وضو باید آنرا بگرداند و در وقت غسل آنرا خارج سازد تا آب به محل وضو برسد                            استبصار جلد 1 صفحه 69

امام حسن عسگری (ع): هر که بیش از حد شرعی در وضو آب بریزد و بشوید چون انسان بی وضو است .                                                                               تحف العقول صفحه 520

امام صادق (ع): منصوربن حازم گوید از امام (ع) پرسیدم اگر کسی در وضو پس از شستن صورت ابتدا دست چپ خود را وضو دهد چه حکمی دارد. فرمود باید برگردد و اول دست راست خویش را بشوید سپس مجدداً دست چپ خود را بشوید .                        گزیده تهذیب جلد 1 صفحه 99

امام صادق (ع): کسی که هر یک از اعضای وضوی خویش را سه مرتبه بشوید بدعت وارد ساخته و وضویش باطل است.                                                       من لا یحضره الفقیه جلد 1 صفحه 74

امام صادق (ع): هرکس وضوی خود را با « بسم الله الرحمن الرحیم » آغاز کند تمام اعضای بدنش پاک می شود و وضویش تا وضوی دیگر کفاره گناهان مابین آندوست یعنی موجب طهارت معنوی او نیز خواهد شد و هرکس نام خدا را بر زبان نیاورد از بدن او پاک نمی شود مگر همان مقداری که آب به آن برسد.                                       ثواب الاعمال صفحه 41

امام موسی کاظم (ع): از امام (ع) پرسیده شد مردی که دست او از آرنج بریده شده چگونه وضو بگیرد؟ فرمود آن مقدار از بازویش را که باقی مانده است می شوید .          من لا یحضره الفقیه جلد1 صفحه 77

اندازه و حد مسح سر و پا و چگونگی آن

سوره مائده آیه6: و مسح کنید در هنگام وضو سرهای خود و پشت پاهایتان را تا استخوان بالای پا .

امام باقر(ع): برای مسح سر کفایت می کند که سر را با سه انگشت به هم چسبیده مسح کرد.                    گزیده کافی جلد 2 صفحه 31

امام صادق (ع): حد مسح سر عبارت است از: مسح با سه انگشت به هم چسبیده از بالای سر و حد مسح دو پا عبارت است از این که : کف دست خود را بر روی انگشت شصت پای خود قرار دهی و آن را تا برآمدگی بالای پا بکشی و مسح پای راست را پیش از پای چپ بکشی و این مسح با آن مقدار از تری که در دست باقی مانده بدون آنکه آن را دوباره به آب  بزنی صورت می گیرد.                            من لا یحضره الفقیه جلد1 صفحه 72

امام باقر (ع): برای یک خانم وقتی در دید نامحرم است کافی است که جلوی سر خود را به اندازه سه انگشت از زیر روسری مسح نماید و روسری خود را برندارد .              گزیده کافی جلد 2 صفحه 34

امام صادق (ع): هنگام شستن صورت و دست و مسح سر موهای بدن نباید به سمت عقب برگردد .                  من لا یحضره الفقیه جلد 1 صفحه 72

امام باقر (ع): محمدبن مسلم گوید از امام (ع) پرسیدم مسح کشیدن بر روی عمامه و کفش روبسته چه صـورت است؟ حضـرت فرمودند بر روی عمامه و کفش روبسته که مانـع اند مـسح مکن . فرمان خدا که فرموده بر روی سر و پاها مسح کنید جائی برای این امور باقی نگذاشته است .     گزیده تهذیب جلد1صفحه 105

   امام باقر (ع): زراره گوید امام (ع) فرمودند : اگر وضو بگیری و در عوض مسح پاها به شستن پاها بپردازی و تصور کنی که دستور قرآن همین است وضویت باطل خواهد بود سپس فرمودند : اگر خواستی پاهای خود را بشوئی و نظافت کنی ابتدا مسح پاهایت را کامل کن و وضویت را تمام کن و بعد از فراغت از وضو پاهایت را بشوی .                                          گزیده تهذیب جلد 1صفحه 93

امام باقر (ع): غالب بن هذیل گوید از امام (ع) پرسیدم آیا به هنگام وضو باید پاهای خود را مسح کنم؟ فرمود مسح پاها از محکمات و مفاد قرآن است که جبرئیل امین این دستور را بر رسول اکرم (ص) فرودآورده است .                    گزیده تهذیب جلد 1 صفحه 91

امام صادق (ع): بسا شخصی که خدا را چهل سال عبادت می کند ولی در وضو اطاعت امر خدا ننموده و تمام عبادتش باطل می گردد زیرا عضوی را که خدا دستور به مسح کردنش داده یعنی پاهایش را می شوید و مسح نمی کشد .          من لا یحضره الفقیه جلد 1 صفحه 63

امام باقر (ع): زراره گوید به امام (ع) گفتم آیا مرا از راز این مطلب آگاه نمی سازید که از کجا دانسته اید: مسح کردن قسمتی از سر و قسمتی از پشت پا کفایت می کند نه شستن آن؟ ابو جعفر (ع) تبسمی نموده و فرمودند زیرا جدم رسول خدا این چنین عمل نموده و آیه قرآن سوره مائده آیه 6 نیز تاکیدکننده این کار است. زیرا در این آیه فرموده ای مؤمنان به هنگام نماز صورتهای خود را بشوئید پس ما دانستیم که تمام صورت باید شسته شود و از آن قسمت که فرموده دستهای خود را تا آرنج بشوئید پس ما دانستیم که باید دستها را نیز بشوئیم ولی در مورد سر و پاها فرموده   « مسح کنید سرتان و پشت پاهایتان را تا برآمدگی بالای پا » و نفرموده است که آنها را بشوئید پس ما فهمیدیم که باید پاها را مسح نمائیم. پس این دو قسمت مسح کشیدن را رسول خدا (ص) عملاً در سنت خود تفسیر نمودند ولی مردم احمق و گمراه پس از آن حضرت تفسیر ایشان را تباه نموده و ضایع گذاشتند و کافر شدند.  گزیده کافی جلد 2 صفحه 32 

امام رضا (ع): احمدبن محمد گوید از امام (ع) پرسیدم مسح پاها به چه صورت انجام   می گیرد؟ ابوالحسن الرضا (ع) کف دست خود را بر روی انگشتان پا نهادند و پشت پاهای خود را تا محل برآمدگی بالای پا مسح کشیدند من گفتم اگر کسی با دو انگشت خود به این صورت مسح بکشد چه صورتی دارد؟ امام (ع) فرمودند نه این طور کافی نیست و باید با تمام کف دست خود پایت را مسح کنی .                           گزیده تهذیب جلد 1 صفحه 91

امام باقر (ع): زراره گوید به امام (ع) عرض نمودم بفرمائید آن قسمتی از سر که در زیر مو پنهان است چگونه باید مسح کشید. فرمود آن قسمت از سر که زیر مو پنهان است لازم نیست که دست خود را به بیخ مو برساند و پوست سر را جستجو نماید بلکه فقط روی آن مسح بکشد کافی است .                                گزیده تهذیب جلد 1صفحه 107

امام صادق (ع): زراره گوید به ابوعبدالله (ع) عرض کردم اگر کسی قبل از مسح کردن سر پاهای خود را مسح نماید چه حکمی دارد فرمود: در اعمال وضو باید به آن عضوی آغاز کند که خداوند فرموده پس باید برگردد و ابتدا مسح سر خود را انجام دهد آنگاه مجدداً پاهای خویش را مسح نماید.                                          گزیده تهذیب جلد 1 صفحه 98

امام هادی (ع): ایوب بن نوح گوید به امام (ع) نوشتم آیا در وضو مسح پاها تکلیفی  قطعی است. در پاسخ فرمود: وضوی فریضه با مسح پاها کامل می شود و فقط مسح نمودن واجب و فرض است نه شستن و هر کس بخواهد پای خود را از غبار و گرد یا آلودگی پاکیزه سازد می تواند قبل از شروع به وضو آنها را بشوید تا پاک شود و سپس وضو بگیرد و بر پاهایش مسح کشد یا اینکه می تواند پس از مسح کشیدن بر پاهایش و فارغ شدن از وضو پاهایش را برای بهداشت و پاکیزگی بشوید .                                                                         گزیده تهذیب جلد 1 صفحه 92

امام صادق (ع): اسحاق بن عمار گوید به امام (ع) گفتم: کسی که مریض است و در برابر سرما ناتوان و عاجز است می تواند بر روی کفش های خود مسح کند؟ ابو عبدالله گفت نه  گزیده کافی جلد2 صفحه 36

شرایط و اجزاء صحت وضو

      الف- آب وضو باید پاک و خالص باشد.

امام صادق (ع): ابو بصیر گوید از امام (ع) پرسیدم مردی است که همراه او مقداری لبنبات مثل دوغ می باشد و آبی در دسترس او نیست آیا می تواند با آن برای نماز وضو بگیرد فرمود: نه او باید با آب خالص وضو بگیرد و اگر نیافت با خاک تیمم نماید.       استبصار جلد 1 صفحه 155

امام صادق (ع): سهاعه گوید از امام (ع) پرسیدم اگر با انسان دو ظرف آب باشد که یک ظرف آن نجس باشد اما مشخص نباشد که کدام ظرف نجس است در صورتی که آب دیگری یافت نشود چه باید کرد؟ ابوعبدالله (ع) فرمودند: باید هر دو ظرف آب را به فاضلاب بریزد و برای نماز خود تیمم کند                گزیده تهذیب جلد1 صفحه 39

نکته: اگر انسان در جائی قرار گرفته که آب گل آلود است مثل برکه ای که آبش گل آلود شده و آب دیگری هم در دسترس نباشد در این صورت اگر وقت نباشد نمی توان با آن آب گل آلود وضو بسازد و باید تیمم کند ولی اگر وقت باشد یک مقدار آب را برمی داریم و در ظرفی می گذاریم تا بعد از مثلاً نیم ساعت کاملاً صاف و خالص شود و بعد وضو می گیریم .

امام صادق (ع): محمدبن مسلم گوید شنیدم امام (ع) می فرمود: اگر آب خالص برای وضو پیدا نکردی و خواستی تیمم کنی تیمم خود را تا آخرین فرصت به تاخیر بیانداز اگر تا آخرین فرصت به آب وضو دست نیافتی خاک تیمم را از دست نخواهی داد.                     گزیده کافی جلد 2 صفحه 77

ب- آنکه اعمال وضو باید به ترتیب باشند.

امام باقر (ع): زراره گوید از امام (ع) پرسیدند اگر کسی قبل از شستن صورت دست خود را بشوید و یا قبل از مسح سر پاهای خود را مسح نماید چه صورت دارد فرمود: در اعمال وضو باید به آن عضوی آغاز کند که خداوند به آن فرمان داده است سپس دنباله وضویش را تجدید کند .            گزیده تهذیب جلد 1 صفحه 98

امام باقر (ع): وضویت را پی درپی و به ترتیب بگیر آنچنان که خدای عزوجل دستور فرموده ابتدا به شستن صورتت بپرداز بعد به شستن ساعد دست راست و بعد به شستن ساعد دست چپ و بعد از آن با دست راست سرت را مسح کن آنگاه با دست راست پشت پای راستت را مسح کن و با دست چپ پشت پای چپ را مسح کن هیچ یک از این اعضاء را بر دیگری مقدم مدار که فرمان خدا را مخالفت خواهی کرد.

 اگر دستان خود را پیش از صورتت شستی برگرد و صورتت را بشوی و سپس دوباره دستانت را بشوی و اگر پاهایت را پیش از سر خود مسح نمودی بازگرد و ابتدا سر خود را مسح کن آنگاه مجدداً پاهایت را مسح نما و به همان ترتیبی که خداوند عزوجل دستور فرموده عمل نما.        گزیده کافی جلد 2صفحه 41

ج- اعمال وضو باید بدون وقفه و پی درپی باشد

امام صادق (ع): اگر در اثنای وضو حاجتی رخ دهد که وضو را ناتمام گذاری تا آن حد که آب وضویت بر صورت یا دستهایت خشک گردد باید وضویت را از سر بگیری زیرا وضو قابل تجزیه و تفریق نیست.    گزیده تهذیب جلد1 صفحه 96  

امام صادق (ع): معاویه بن عمار گوید به امام (ع) گفتم گاهی در اثنای وضو آب ظرف تمام  می شود و من خدمتکار خود را صدا می زنم تا آب بیاورد و خدمتکار تا آن حد دیر می کند که آب وضویم خشک می شود تکلیف من چیست؟ فرمود وضویت را از سر بگیر.    گزیده تهذیب جلد1 صفحه 97

نکته: راه رفتن و حرکت نمودن در بین انجام افعال وضو اشکال ندارد مثلاً وقتی دست چپ خود را شست چند قدم به آن طرفتر برود تا مسح سرش را بکشد ولی بشرطی که این راه رفتن به اندازه ای باشد که تاخیری در وضو درست نکند که نمناکی و رطوبت دست خشک شود و موالات نماز به هم بخورد .

د- پاک بودن اعضای وضو و نجس نبودن آنها

امام صادق (ع): ابی نصر گوید به ابوعبدالله عرض کردم گهگاه من در مسیر راه یا بیابان که  می آیم ادرار می کنم و به علت نداشتن آب استبراء می کنم و خود را با آب نمی شویم آنگاه در وقت نماز به آب می رسم و وضو می سازم در حالی که فراموش می کنم آلت ادرار خود را نشسته ام و به نماز می ایستم نماز من چه حکمی دارد؟ فرمود: تکلیف تو آنست که بروی و آلت ادرار خود را آب بکشی زیرا با بدن نجس نمی توان نماز خواند سپس نماز خودت را از سر بخوانی و لازم نیست که وضویت را تجدید کنی زیرا نجاست بدنت در اعضای وضو نبوده و با همان وضو اکتفاء نموده و نمازت را از نو می خوانی.                 گزیده تهذیب جلد 1 صفحه81

ه: در افعال وضو نباید از کسی کمک بگیرید.

امام صادق (ع): زمانی که امیرالمؤمنین (ع) می خواستند وضو بگیرند نمی گذاشت کسی آب را به دست او بریزد. به آن حضرت عرض شد: ای امیر مؤمنان چرا نمی گذاری که ایشان بر دست شما آب بریزند؟ آن حضرت می فرمود: دوست ندارم کسی را در نماز شریک بگیرم و خدای متعال در سوره کهف آیه110 فرموده: و شریک مگردان برای عبادت پروردگارت احدی را.

نکته1: کسی نمی تواند با شلنگ یا آفتابه بر روی دست دیگری برای وضو گرفتن آب بریزد و کمک او کند .

نکته2: شرط بالا مختص افرادی است که سالم هستند و می توانند افعال وضو را بجا آورند اما کسی که مثلاً دو دست او قطع است برای وضو اگر می تواند و امکانش هست ابتدا صورت خود را به صورت ارتماسی می شوید و برای مسح پاها از کسی کمک می گیرد که از رطوبت صورت او سر و پاهایش را مسح نماید و اگر نمی تواند صورتش را وضوی ارتماسی بگیرد کسی را به عنوان کمک کننده نائب می گیرد و او صورتش را می شوید آنگاه با تری دست خود سر و پاهای او را مسح می کند.

و: استعمال آب برای شخص وضو گیرنده ضرر نداشته باشد.

امیرالمؤمنین (ع): از رسول اکرم (ص) سئوال شد اگر هوا سرد باشد و شخصی بخواهد وضو بگیرد اما از استعمال آب برای جان خود بترسد و بیم داشته باشد تکلیف چیست؟ حضرت در پاسخ آیه 29 سوره نساء « ولا تقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیماً » « خودتان را با دستهای خود به هلاکت و خطر میندازید خدا بر شما رحم کننده و مهربان است » را تلاوت فرمودند آنگاه فرمودند نباید وضو بگیرد در این شرایط به جای وضو تیمم می کند.          تفسیر جامع جلد 2 صفحه 182

چیزهایی که وضو را باطل می کند

امام باقر (ع): زراره گوید از امام (ع) درباره آنچه که وضو را باطل می سازد سئوال نمودم ایشان فرمودند: آنچه از جلو و عقب تو که آلت و مقعد است خارج می گردد از مدفوع و ادرار و منی یا بادی که از انسان خارج می شود و نیز خواب چندانکه هوش از بین برود. من لا یحضره الفقیه جلد 1 صفحه 91

2- امام صادق (ع): تجدید وضو واجب نمی شود جز در اثر خارج شدن مدفوع و ادرار و باد شکمی که صدایش را بشنوی یا بوی آنرا احساس کنی.               گزیده تهذیب جلد 1  صفحه 61

امام رضا (ع): صفوان گوید مردی از امام (ع) پرسید: در مقعد من جراحت و زخمی پدید آمده است اگر من وضو بگیرم و مقعد خود را بشویم سپس از من رطوبت و زردابه ای خارج می شود آیا باید وضوی خود را تجدید کنم فرمود: آیا مقعد خود را پاک و تمیز شسته ای، مرد گفت بله، فرمود نه وضو گرفتن لازم نیست ولی آن رطوبت و زردابه را با ریختن آب تمیز کن.   گزیده تهذیب جلد  1 صفحه 72

امام صادق (ع): شیطان در مخرج انسان می دمد به صورتی که می پندارد بادی از او خارج شده است و این باد خیالی وضو را نمی شکند بلکه آن بادی وضو را می شکند که صدای آنرا بشنود و یا بوی آنرا احساس کند.    گزیده تهذیب جلد1 صفحه 71

امام صادق (ع): عبدالملک گوید از امام (ع) سوال شد: اگر کسی ادرار نماید و سپس طهارت بگیرد و وضو بسازد آنگاه بعد از مدتی احساس کند که رطوبت مشکوکی از او خارج گشته چه حکمی دارد؟ امام (ع) فرمودند: هرگاه مردی ادرار کند آنگاه استبراء از ادرار را انجام دهد سپس طهارت گیرد و وضو سازد آنگاه اگر بعد از مدتی رطوبت مشکوکی از او خارج شود اشکالی ندارد و وضویش باطل نمی شود ولو آنکه این رطوبت تا ساق پایش جریان یابد.              گزیده تهذیب جلد 1 صفحه 66

نکته1: اگر مردی بعد از اتمام ادرار استبراء نماید و تمام ذرات ادرار را به واسطه این عمل از مجرا و آلتش خارج سازد ، رطوبت مشکوکی که بعدها احیاناً از او خارج شود از مجرای مثانه نخواهد بود و پاک و طاهر است و چون این رطوبت در سر راه خروج خود با ذرات ادرار همراه نشده است وضو را نیز باطل نمی سازد .

نکته2: اگر مردی پس از ادرار استبراء از بول نکند هرگونه رطوبتی که بعد از آن از او خارج شود محکوم به نجاست است و اگر وضو هم گرفته باشد و با خارج شدن قطره ای مشکوک از بدنش وضویش باطل می شود و شلوارش نجس و ران پایش نیز نجس می شود و برای نماز باید اگر وضو داشته وضویش را تجدید کند و بدن و لباس خود را نیز آب بکشد .

امام صادق (ع): سماعه گوید از امام (ع) پرسیدم اگر کسی بیمار شود و از آلت او قطره قطره بول یا چرک و خون خارج شود چه حکمی دارد؟ امام (ع) فرمودند: باید کیسه ای چرمی تهیه کند و به خود ببندد سپس یک وضو بگیرد و با آن نماز بخواند. این بیماری نوعی آزمایش و امتحان الهی است مبادا به واسطه خارج شدن قطره ای وضوی خود را تجدید کند جز در اثر ادرار یا خارج شدن مدفوع و باد شکمی که به اختیار خود اوست. گزیده تهذیب جلد 1 صفحه73

نکته : این حکم درباره کسی است که به بیماری مبتلا گشته که مدفوع و یا باد معده از او بی اختیار و پی در پی خارج می شود.

یعنی با یک وضو می تواند نماز بخواند و نباید با خارج شدن یکی از موارد نماز خود را قطع کند و تجدید وضو کند مگر باد معده یا مدفوعی که با اختیار خودش بیرون آید که وضویش را باطل می سازد .

امام صادق (ع): باد معده ای که صدایش را بشنوی و یا بوی آنرا احساس کنی وضو را می شکند.    گزیده تهذیب جلد1 صفحه 61

امام صادق (ع): عبدالرحمن گوید به امام (ع) عرض کردم گاهی انسان در شکم خود بادی احساس می کند تا جائی که به نظر می آید که آن باد از انسان خارج گشته آیا این امر وضو را باطل می سازد؟ فرمود وضو باطل نمی شود تا زمانی که صدای آن شنیده شود یا بوی آن حس گردد، سپس فرمود: همانا شیطان در نشیمنگاه شخص می نشیند و بادی رها می کند تا او را به شک بیاندازد.  من لا یحضره الفقیه جلد1 صفحه 92

امام باقر (ع): زراره گوید به ابو جعفر باقر (ع) گفتم چه چیزهائی سبب باطل شدن وضو است؟ فرمود چیزهائی که از دو مخرج پائین بدن یعنی آلت تناسلی و مخرج مدفوع خارج می شود که عبارتند از ادرار، مدفوع، منی و باد معده ای که صدایش را بشنوی یا بوی آنرا احساس نمائی و نیز خواب تا آن حدی که عقل و هوش را برباید که صداها را نشنوی و چیزی را نبینی. گزیده تهذیب جلد 1 صفحه 61

امام صادق (ع): زید شحّام گوید از ابوعبدالله (ع) پرسیدم آیا یک چرت و دو چرت خواب وضو را می شکند؟ فرمود: من نمی دانم یک چرت و دو چرت چگونه خوابی است؟ خداوند تبارک   می فرماید سوره قیامت آیه 14:« بلکه هر انسانی به حال نفس خویش آگاه است. » و جدم علی بن ابیطالب (ع) می فرمود: هرکس مزه خواب را به طور کامل بچشد باید وضو بگیرد.     گزیده کافی جلد 2 صفحه 47

امام صادق (ع): زراره گوید به امام (ع) عرض کردم اگر کسی وضو داشته باشد و یک چرت یا دو چرت خوابش بگیرد آیا وضویش باطل می شود؟ ابوعبدالله (ع) فرمود: گاهی چشم انسان می خوابد ولی دل و گوش او هنوز بیدار است و می شنود و گاهی گوش انسان می خوابد ولی چشمان او هنوز بیدار است هرگاه چشم و گوش و دل همه در خواب رفتند وضو باطل می شود و وضوی تازه لازم می گردد.                  گزیده تهذیب جلد 1 صفحه 60

امام صادق (ع): زراره گوید به امام (ع) عرض کردم اگر انسان در حال چرت باشد و از حرکات اطراف خود بی خبر بماند آیا وضویش که قبلاً داشته باطل می شود؟ ابوعبدالله (ع) فرمودند: تا آنگاه که نداند که یقیناً به خواب رفته یعنی چشم او دیگر چیزی نمی دیده و گوش و حواسش چیزی را متوجه نمی شده و دلیل واضحی برای این موضوع نداشته باشد وضویش باطل نمی شود زیرا او می داند که یقیناً قبل از نماز وضو داشته و این یقین خود را بر شکی که اکنون بر او حاصل شده که آیا خوابم برد یا نه در هم نمی شکند و باطل نمی سازد بلکه یقین قبلی خود را زمانی به هم     می زند که یقین کند که خواب عقل و هوش او را در ربوده است.     گزیده تهذیب جلد1 صفحه 60

چگونگی گرفتن وضو به هنگام جراحت و شکستگی اعضاء

امام صادق (ع): عبدالاعلی گوید به امام (ع) گفتم پایم به سنگ خورد و ناخنم شکست روی آن زهره گوسفند نهادم و پانسمان کردم موقع وضو چه باید بکنم؟ فرمود: پاسخ این مسئله و امثال آن از کتاب خداوند روشن شده است. سوره حج آیه 78 :« خداوند برای شما در احکام دین سختی و مشقت قرار نداده » روی همان مرحم مسح کن.        گزیده تهذیب جلد1 صفحه106

امام کاظم (ع): حسین بن علی الوشاء گوید از امام (ع) پرسیدم اگر دست کسی زخم باشد و روی آنرا پانسمان کرده باشد آیا می تواند به جای شستن بر روی پانسمان مسح کند؟ فرمود بله کفایت می کند که با دست تر خود روی پانسمان مسح بکشد.  گزیده تهذیب جلد1 صفحه107

امام رضا (ع): عبدالرحمن گوید به امام (ع) گفتم کسی که دست او شکسته یا جراحت دارد و روی آن گچ و پانسمان کرده چگونه وضو بسازد یا غسل کند؟ فرمود آن قسمتی که از زیر گچ و پانسمان خارج است و آب به آن می رسد را می شوید و بقیه را که امکان شستن ندارد مسح می کشد نباید پانسمان را باز کند و با جراحت بازی نماید.       گزیده کافی جلد2 صفحه 37

امام صادق (ع): هرگاه در مواضع وضو زخمی یا جراحتی باشد که باز نمودن پانسمان برای او ضرر نداشته باشد و به او اذیتی نرساند باید برای وضو آن را بگشاید و بشوید و اگر باز کردن پانسمان برای او ضرر داشته باشد باید با دستش بر روی پانسمان مسح بکشد و دور و اطراف زخم را که سالم است می شوید.                   من لا یحضره الفقیه جلد1 صفحه75

نکته1: کسیکه دست او مجروح گشته نمی تواند قسمت باندپیچی شده یا گچ گرفته را در مشمعی پلاستیکی کند و آن را به صورت ارتماسی بشوید بلکه به فرموده امام (ع) جاهائی را که ازمحدوده وضوی دست سالم مانده را با آب می شوید و آنجا را که پانسمان یا گچ شده باید مسح بکشد، بلکه اگر ریختن آب بر روی جاهای سالم برای پانسمان ضرر داشته باشد می تواند روی پانسمان را با پلاستیک بپوشاند تا آب به زیر زخم منتقل نشود .

 ولی پلاستیک نباید قسمتهایی را که می شود شست را بگیرد و مانع شود و سپس با دست سالمش قسمتهای سالم را می شوید و روی پلاستیک مسح می کشد

نکته2: کسی که دست راستش تماماً در گچ است برای وضو ابتدا می تواند با دست چپ صورتش را بشوید یا با گرفتن صورتش زیر شیر آب آن را به صورت ارتماسی از پیشانی تا زیر چانه بشوید آنگاه با دست چپ خود دست راست خود را مسح می نماید.

  بعد دست چپ خود را با گرفتن زیر شیر آب به صورت ارتماسی از آرنج تا سرانگشتان می شوید آنگاه با رطوبت دست چپش سر و روی پاهایش را مسح می کند .

اشتباه و فراموشی در افعال وضو

امام صادق (ع): منصوربن حازم گوید از ابوعبدالله (ع) پرسیده شد اگر کسی دست چپ خود را اشتباهاً قبل از دست راستش وضو بدهد چه حکمی دارد؟ امام (ع) فرمود: باید برگردد و دست راست خود را وضو بدهد سپس دوباره دست چپش را بشوید. گزیده تهذیب جلد 1 صفحه 99

امام صادق (ع): ابی بصیر گوید امام (ع) فرمودند: اگر فراموش کردی و پیش ازشستن صورت ساعد خود را شستی برگرد و اول صورتت را بشوی و بعد از آن ساعد خود را بشوی. اگر فراموش کردی و پیش از ساعد راست ساعد چپ خود را شستی برگرد و ساعد راست خود را بشوی و بعد از آن دوباره ساعد چپ خود را بشوی. اگر مسح سرت را فراموش کردی و به مسح نمودن پاها پرداختی اول سر خود را مسح کن سپس دوباره پاهایت را مسح کن.                    گزیده کافی جلد2 صفحه 42

امام صادق (ع): اگر انسان در حین انجام وضو برخی از افعال آن را فراموش کند سپس به خاطر بیاورد باید بازگردد و آن قسمت فراموش شده را انجام دهد و از همانجا دنباله وضو را مجدداً ادامه می دهد.                         گزیده تهذیب جلد1 صفحه 98

امام صادق (ع): هرکس مسح سر و یا مسح پا یا شستن عضوی از اعضای وضو را فراموش کند و بعد از فراغت از وضو که به کار دیگری پرداخته به یاد آورد باید وضوی خود را دوباره بگیرد و اگر نماز خوانده باشد باید نماز خود را از سر بخواند.      گزیده تهذیب جلد1 صفحه 102

نکته: یکی ازشرایط وضو همانطور که بیان شد پی در پی بودن افعال آنست و اگر مابین افعال وضو به قدری فاصله افتد که آب و رطوبت عضو قبلی خشک شود وضو باطل است دلیل اینکه امام (ع) در حدیث فوق می فرماید اگر بعد از وضو وقتی به کاردیگری پرداخته متوجه شود که شستن یا مسح کشیدن عضوی را فراموش نموده نمی تواند بازگردد و دنباله وضو را از همانجا بگیرد به خاطر این است که این وقفه باعث شده که موالات وضو از بین برود ولی اگر لحظاتی بعد از اتمام وضو که هنوز اعضای بدنش تر است یادش بیاید که مثلاً فلان عضو را نشسته یا مسح نکرده اگر آن عضو مرطوب باشد بازمی گردد و از همانجا دنباله وضویش را ادامه می دهد .

شک نمودن در افعال وضو

امام باقر (ع): زراره گوید امام (ع) فرمودند: در هر قسمت از افعال وضو که شک نمودی آیا این عضو را شستم یا نه؟ آیا مسح کشیدم یا نه؟ مادام که در حال وضو گرفتن باشی باید عمل مشکوک را از سر بگیری و دنباله وضو را از همانجا ادامه دهی.

نکته: افعال وضو به دو بخش تقسیم می شود: الف- شستن که اختصاص به شستن صورت و دستها دارد.     ب- مسح کشیدن که اختصاص به سر و پاها دارد .

امام صادق (ع): اگر در حال وضو دادن عضوی شک کنی که آیا عضو قبلی را وضو دادم یا نه اگر از محل و بخش آن عضو عبور کرده ای نباید به این شک توجه کنی شک در عمل موقعی اعتبار دارد که از محل و بخش آن عبور نکرده باشی.

نکته: شک دو نوع است: الف- یکنوع آن شک در محل و بخش افعال وضو که باید به آن توجه نمود مثلاً در هنگام شستن دست راست شک می نماید آیا صورتم را شستم یا نه. چون این شک در بخش شستن است باید بازگردد و صورت خود را بشوید و مجدداً دست راست خود را بشوید و وضوی خود را ادامه دهد. ب- شکی که از محل و بخش فعل وضو عبور نموده که نباید به آن توجه نماید مثلاً هنگام مسح سر شک نماید که آیا دست راستش را شسته یا نه چون از محل آن یعنی شستن وارد بخش دیگر که مسح کشیدن است شده نباید به این شک توجه کند . اما اگر هنگام مسح کردن پای راستش شک کند که آیا سرم را مسح کردم یا نه چون این شک در بخش مسح است بازمی گردد و سرش را مسح می کند و پای راست خود را مجدداً مسح می نماید و پای چپش را هم مسح می کند .

امام صادق (ع): اگر از وضو فارغ شدی و به کار دیگری پرداختی مانند نماز و غیر نماز سپس شک کردی که آیا فلان عضو خود را شستم یا نه آیا فلان عضو خود را مسح کشیدم یا نه . به این شک که بعد از فراغت از وضو حاصل شده توجه مکن.      گزیده تهذیب جلد1 صفحه99

نکته1: علت این باطل شدن وضو همانطور که گفته شد به هم خوردن موالات بعد از فراغت از وضو می باشد ولی اگر پس از اتمام وضو که هنوز رطوبت بدنش خشک نشده شک کند که آیا مثلاً سرم را مسح کشیدم یا نه؟ از رطوبتی که در اعضای وضو باقی مانده کمک می گیرد و سرش را مسح می نماید و پس از آن پاهایش را هم مسح می کند .

نکته2: چنانچه لحظاتی پس از اتمام وضو با آن حال که اعضایش هنوز تر و نمناک است شک کند که آیا دست چپم را شستم یا نه چون از محل و بخش آن عبور نموده و وارد بخش مسح گشته نباید به این شک توجه کند .

امام صادق (ع): زراره گوید امام (ع) فرمودند: اگر پس از اتمام وضو شک نمودی که آیا سرت را مسح کرده ای یا نه؟ اگر از اعضای وضو مانند صورت و دست رطوبت به اندازه کافی بدست آمد با آن رطوبت سر و پشت پاهایت را مسح کن و اگر رطوبت به اندازه کافی بدست نیامده چون از بخش مسح خارج گشته ای به این شک توجه مکن و به نماز خواندن بپرداز.       گزیده تهذیب جلد1 صفحه 100

امام صادق (ع): زراره گوید کسی که وضو دارد آنگاه به اندازه یک چرت خوابش می برد ولی یقین ندارد که کامل به خواب رفته آیا وضویش باطل شده؟ امام (ع) فرمودند: تا آن زمان که یقیناً نداند که به خواب رفته و دلیل واضحی بر این موضوع ندارد وضویش باطل نمی شود زیرا او یقین دارد که قبل از خواب وضو داشته و این یقین او بر شکی که اکنون عارضش شده که آیا خوابم برد یا نه برتری دارد و وضویش صحیح است تنها زمانی وضویش باطل می شود که یقین کند که به طور کامل خوابش برده یا چیزی که وضو را باطل می کند از او خارج گشته.        گزیده تهذیب جلد1 صفحه 60

نکته: اگر شک نماید که وضوی او باطل شده یا نه بنا را بر این می گذارد که وضوی او صحیح است .

امام صادق (ع): عبدالله بن بکیر گوید امام (ع) به من فرمودند: اگر یقین کردی و دانستی که وضویت باطل شده است وضوی خود را تجدید کن و از سر بگیر مبادا با حال شک وضوی خود را برای ادای نماز تجدید کنی مگر موقعی که به قید یقین بدانی که وضویت باطل شده است.                                          گزیده کافی جلد2 صفحه39

نکته: اگر کسی به نیت نماز واجب وضو گرفته آنگاه شک کند که آیا وضویم باطل گشته یا نه نمی تواند جهت احتیاط یک وضوی دیگر بگیرد و نماز بخواند زیرا نماز واجب با وضوی احتیاطی یا وضوی مستحبی مثل وضو برای قرائت قرآن یا زیارت صحیح نیست. لذا اگر چنین حالتی برایش پیش آمد طبق فرموده امام در دو حدیث اخیر اگر به یقین بداند که وضویش صحیح بوده و سپس شک نموده آن یقینش در حالت سابق به شک کنونی اش افضلیت دارد و وضویش صحیح است و راه دیگر این است که به مستراح برود و کاری کند که وضویش به یقین باطل شود آنگاه وضو جدید بگیرد و نماز واجبش را بخواند .

امام صادق (ع): محمدبن مسلم گوید به امام (ع) گفتم اگر کسی بعد از فراغت از وضو یا بعد از نماز شک کند که آیا درست وضو گرفته ام یا نه تکلیف او چیست؟ فرمود: وضویش صحیح است و نمازش نیز درست است هیچ یک اِعاده لازم ندارند.     گزیده تهذیب جلد1 صفحه 102

نکته: اگر انسان بعد از فراغت از وضو یا در اثنای نماز شک کند که آیا وضو گرفته ام یا نه؟ اگر حالت سابق خود را به خاطر آورد و یقین کند که وضو داشته یا نداشته بنا را بر همان حالت سابق خود که یقینی است می گذارد یعنی اگر حالت سابق او وضو بوده نمازش را ادامه می دهد یا اگر نماز خوانده اعاده نمی خواهد و اگر حالت سابق خود را  می داند و یقین دارد که وضو نداشته اگر در حین نماز است نماز را رها می کند و وضو می گیرد و نمازش را اعاده می کند .

اما اگر حالت سابق خود را که یقینی است به خاطر نمی آورد نمازش را رها می کند و وضو می گیرد و نماز را دوباره از نو می خواند .

استفتائات و سوالها درباره وضو

امام صادق (ع): ابی بصیر گوید به امام (ع) عرض کردم کسی که وضو ندارد آیا می تواند قرآن کریم را باز کند و تلاوت نماید؟ فرمود اشکال ندارد اما دستش را به خطوط قرآن نزند.                                                گزیده کافی جلد2 صفحه 65

امام کاظم (ع): از امام (ع) پرسیده شد مردی که دست او از آرنج بریده گشته چگونه باید وضو بگیرد؟ فرمود: آنچه از وضویش را که باقی مانده است را می شوید.

نکته1: اگر کسی مثلاً دست راستش از بالای آرنجش قطع است شستن این دستش در وضو از او ساقط می شود و برای وضو گرفتن این شخص ابتدا صورت خود را با دست چپ می شوید آنگاه دست چپش را به شکل ارتماسی شستشو می دهد و با همان تری که در دست چپش باقی مانده سر و پاهایش را مسح می کشد .

نکته2: اگر کسی یک دستش مانند دست چپ از پائین تر از آرنج قطع گشته در وضو آن مقداری را که از محدوده وضوی دستش باقی است طبق فرموده امام (ع) با دست می شوید و نحوه وضویش به این شکل است که ابتدا صورتش را با دست راست می شوید آنگاه دست راست خود را به صورت ارتماسی می شوید و سپس باقی مانده دست چپ خود را با دست راست می شوید آنگاه با همان تری دست راست خود سر و پای راست خود را مسح می کند با همان مقداری که از دست چپش باقی است پای چپش را مسح می کشد .

نکته3: اگر کسی دو دستش از پائین تر از آرنج قطع است برای وضو ابتدا صورت خود را به صورت ارتماسی می شوید و اگر نمی توانست به شکل ارتماسی صورتش را بشوید از کسی کمک می گیرد تا صورت او را بشوید آنگاه باقیمانده دست راست خود را به صورت ارتماسی زیر شیر آب از بالا به پائین می شوید و سپس باقی مانده از دست چپ خود را نیز به همین شکل می شوید و سپس با همان باقیمانده از دست راست خود سرش را مسح می کند و باقی دست راست ،  پا راست را مسح می کند و با باقیمانده دست چپ پای چپش را مسح می نماید .

نکته4: اگر کسی دو پا را از مچ ندارد مسح پاها از او ساقط است و اگر مقداری از روی پاها را دارد بر طبق فرموده امام کاظم (ع) آن مقداری را که باقیمانده است را مسح می کند .

امام رضا (ع): صفوان گوید به ابوالحسن الرضا (ع) گفتم کسی که وضویش باطل شده و آبی پیدا نمی کند که با آن وضو بسازد اما به قیمت صد درهم یا هزار درهم می تواند یک لیوان آب بخرد و وضو بسازد آیا باید آب را بخرد و وضو بسازد یا می تواند تیمم کند؟

 ابوالحسن (ع) فرمود: نه باید اگر می تواند آب را بخرد یک چنین وضعیتی هم برای من پدید آمد و من آب را خریدم و وضو گرفتم زیرا آنچه را که در مقابل صد درهم یا هزار درهم در آخرت بدست می آوری ارزش بیشتری دارد.                         گزیده تهذیب جلد2 صفحه 83

والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 مهر 1388  ساعت 10:06 PM | نظرات (0)

مجموعه احادیث منتخب ازکتاب شریف کافی شامل : فروع کافی ، روضة الکافی ، اصول کافی

مجموعه احادیث منتخب ازکتاب شریف  کافی شامل : فروع کافی ، روضة الکافی ، اصول کافی

اصبغ بن نباته از علی (ع) روایت میکند که جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت : ای آدم من مامور شده ام که تو را در انتخاب یکی از سه چیز مخیر سازم پس یکی را برگزین و دوتا را واگذار.آدم گفت چیست آن سه چیز ؟ گفت : عقل و حیاء و دین . آدم گفت عقل را برگزیدم.جبرئیل به حیاء و دین گفت شما باز گردید و او را واگذارید.آندو گفتند ای جبرئیل ما ماموریم هرجا که عقل باشد با او باشیم.گفت خود دانید و بالا رفت.

شرح - از مجموع این روایت چنین استفاده میشود که عقل با حیاء و دین لازم و ملزومند و از یکدیگر جدا نشوند پس خداوند به هرکس عقل عنایت کند حیاء و دین هم عنایت کرده است و کسی را که با حیاء و متدین یافتیم باید او را عاقل بدانیم.    اصول کافی جلد 1 صفحه 11

شخصی از امام ششم (ع) پرسید عقل چیست ؟ فرمود چیزی است که بوسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید . آن شخص گوید : گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود ؟ فرمود : آن نیرنگ است , آن شیطنت است , آن نمایش عقل را دارد ولی عقل نیست.   اصول کافی جلد 1 صفحه 11

امام صادق (ع) : همانا خدای عزوجل وقتی بنده مومنش توبه کند شاد می شود مانند کسی که چیزی گم کرده و بعد گمشده اش را پیدا کند و خوشحال شود.   اصول کافی جلد 4 صفحه 169

امام صادق (ع) : رسولخدا (ص) فرموده است  :  هر که یکسال پیش از مرگش توبه کند خداوند توبه اش را می پذیرد سپس فرمود : یکسال هم زیاد است هرکه یکماه پیش از مرگش توبه کند خدا توبه اش را بپذیرد سپس فرمود یکماه زیاد است هرکه یک هفته پیش از مرگش توبه کند خدا توبه اش را بپذیرد سپس فرمود : یک هفته زیاد است هر که یک روز پیش از مرگش توبه کند خدا توبه اش را بپذیرد سپس فرمود : یک روز زیاد است هرکه پیش از دیدار مرگ ( ملک الموت ) توبه کند خدا توبه اش را بپذیرد.   اصول کافی جلد 4 صفحه 174

امام باقر (ع) : همین که جان به اینجا رسید ( و اشاره به گلوی خود فرمود ) برای عالم ( و دانا ) توبه نباشد و برای نادان وقت توبه ( باقی ) است.    اصول کافی جلد 4 صفحه 174

حمران گوید : از حضرت باقر (ع)درباره مردیکه ( با زن شوهرداری زنا کرده است ) و حد بر او جاری شده و سنگسار شده آیا در آخرت هم عقاب شود ؟ ( شرح : آیا در آخرت باز هم عذاب میشود) امام (ع) فرمودند : خدا کریمتر از آن است ( که با اینکه در دنیا کیفر شده در آخرت نیز او را کیفر کند ) . اصول کافی جلد 4 صفحه 179

امام صادق (ع) : همانا مومن خواب هولناک ( ترسناک ) ببیند و ( بواسطه همان ترسی که به او رسیده ) گناهش آمرزیده شود و وقتی هم تنش رنج کار ببیند پس گناهش آمرزیده شود ( شرح : یعنی اگر در کار کردن رنج و سختی بکشد گناهش آمرزیده شود).    اصول کافی جلد 4 صفحه 180 الی 181

امام صادق (ع) فرمودند : امیرالمومنین (ع) فرموده : دست برداشتن از گناه آسانتر از طلب توبه است و بسا شهوترانی یک ساعت که سالها اندوه بجای گذارد. و مرگ دنیا را رسوا کرده و برای هیچ صاحب خردی شادی نگذاشته.   اصول کافی جلد 4 صفحه 188

حضرت موسی بن جعفر (ع) : از ما نیست کسی که هر روز به حساب کار خود نرسد پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آنرا خواهد ( شرح : یعنی دعا کند که باز هم توفیق کار خیر به او عطا شود ) و اگر گناه و کار بدی کرده از خدا آمرزش خواهد و بسوی او بازگشت کند ( و توبه نماید ). اصول کافی جلد 4 صفحه 190 الی 191

امام صادق (ع) فرمود : از سفارشات امیرالمومنین (ع) به اصحابش این است : بدانید که قرآن هدایت شب و روز است ( یعنی در همه احوال و اوقات هدایت کننده است ) و نور شب تاریک است . برای هر سختی و نیازی ( راه نجات را در گرفتاری و بلا نشان دهد ) پس چون بلائی فرا رسد اموال خود را سپر جانتان سازید و چون حادثه ای پیش آمد ( که مربوط به امر دین است و جز با دادن جان مرتفع نشود ) جان خود را فدای دینتان کنید و بدانید که هلاک شده کسی است که دینش تباه شود و غارت زده کسی است که دینش را به ربایند همانا پس از رسیدن به بهشت نیازی نیست و بعد از دوزخ بی نیازی نیست ( هرکه در دنیا عمل صالح کند و مستوجب بهشت گردد فقیر و نیازمند نیست هر چند دست تنگ و گرفتار باشد و کسی که خود را مستوجب دوزخ سازد بی نیازی ندارد هر چند ثروتمند و مرفه باشد ) اسیر دوزخ آزاد نگردد و نابینایش بهبودی نیابد.   اصول کافی جلد 3 صفحه 306

از رسولخدا (ص) سوال شد محبوبترین مردم نزد خدا کیست ؟ فرمود : کسی که سودش به مردم بیشتر باشد. اصول کافی جلد 3 صفحه 239

امام صادق (ع) : کمترین آزار ( به پدر و مادر ) گفتن اف به آنهاست و اگر خدای عزوجل چیزی را آسان تر و خوارتر از آن می دانست از آن نهی می فرمود. ( یعنی اگر کلمه ای کوچکتر از( اف ) بود که به سبب آن به پدر و مادر توهین شود خداوند می گفت)  اصول کافی جلد 4 صفحه 49

امام صادق (ع) : پیوسته شیطان تا دو مسلمان با هم قهر هستند شادمان است و همین که با هم آشتی کنند زانوهایشان بلرزد و بندهایش از هم جدا شود و فریاد زند : ای وای بر من از هلاکتی که به من رسید.   اصول کافی جلد 4 صفحه 46

امام صادق (ع)فرمودند : رسول خدا (ص) به زنها سلام می کرد و آنها نیز جواب می دادند . امیر المومنین(ع) نیز سلام می کرد ولی خوش نداشت که به زنهای جوان سلام کند و می فرمود : می ترسم از صدای آنها خوشم آید و زیاد تر از آن اجری (ثوابی) که کسب می کنم ( گناه ) به من رسد. اصول کافی جلد 4 صفحه 464

امام باقر و امام صادق (ع) فرمودند : هر بدعتی گمراهی و هر گمراهی راهش بسوی دوزخ است.  اصول کافی جلد 1 صفحه 72

امام باقر (ع) : به خدا که محبوبترین اصحابم نزد من پرهیزکارتر و فقیه تر و حدیث نهان دارتر ( کسی که حدیث بیشتر میداند و عمل میکند ) آنها است و بدترین و مبغوضترین اصحابم نزد من کسی است که هرگاه حدیثی را شنود که بما نسبت دهند و از ما روایت کنند آنرا نپذیرد و بدش آید و انکار ورزد و هرکه را به آن معتقد باشد تکفیر کند در صورتیکه که او نمی داند شاید آن حدیث از ما صادر شده و به ما منسوب باشد و او به سبب انکارش از ولایت ما خارج شود.   اصول کافی جلد 3 صفحه 317

امام باقر (ع) : بهترین عبادت عفت شکم و فرج است. اصول کافی جلد 3 صفحه 125

امام صادق (ع) : همانا گناه بنده را از روزی محروم می دارد. اصول کافی جلد 3 صفحه 372

امام صادق (ع) : با یکدیگر مصافحه کنید ( دست بدهید ) زیرا مصافحه کینه را می برد. اصول کافی جلد 3 صفحه 264

امام باقر (ع) : چون دو مومن بهم بر خورند و مصافحه کنند خدا به آنها رو کند و گناهان از چهره آنها بریزد تا از یکدیگر جدا شوند. اصول کافی جلد 3 صفحه 264

امام صادق (ع) : مردم سه دسته اند : دانشمند و دانشجو و خاشاک روی آب (که هر لحظه آبش به جانبی برد ) مانند مردمیکه چون تعمق دینی ندارند هر روز به کیشی گروند و دنبال هر صدائی برآیند.  اصول کافی جلد 1 صفحه 41

امام صادق (ع) : هرکه برای خدا علم را بیاموزد و بدان عمل کند و به دیگران بیاموزد در مقامهای بلند آسمانها عظیمش خوانند و گویند : آموخت برای خدا و عمل کرد برای خدا و تعلیم داد برای خدا.        اصول کافی جلد 1 صفحه 43

امام صادق (ع) : دانش آموزید . به وجود آن خود را با خویشتن داری و سنگینی بیارائید و نسبت به دانش آموزان خود تواضع کنید و نسبت به استاد خود فروتن باشید و از علماء متکبر نباشید که رفتار باطلتان حق شما را ضایع کند.  اصول کافی جلد 1 صفحه 44

 امام صادق (ع) : عیسی بن مریم فرمود : وای بر علماء بد که چگونه آتش دوزخ بر آنها زبانه کشد.  اصول کافی جلد 1 صفحه 59

مردی بحضرت ابوالحسن (ع) عرضکرد : مرا سفارشی نما . فرمود : زبانت را نگهدار تا عزیز باشی و افسار خود را به دست مردم مده که خوار و زبون شوی. اصول کافی جلد 3 صفحه 175

امام باقر (ع) : حکایت شخص حریص به دنیا حکایت کرم ابریشم است که هرچه بیشتر بر خود تند راه بیرون آمدنش دورتر شود تا آنکه از غصه بمیرد. اصول کافی جلد 3 صفحه 202

رسول خدا (ص) : کسیکه در مالش با فقیر مواسات کند و به مردم از خود انصاف دهد او مومن حقیقی است. اصول کافی جلد 3 صفحه 318

امام باقر (ع) : بخدا که در آسمان هفتاد صف از ملائکه است اگر تمام مردم روی زمین جمع شوند که یک صف از آنها را بشمارند نتوانند و آن فرشتگان همگی ولایت ما (ائمه(ع) )را معتقدند. اصول کافی جلد 2 صفحه 320

امام صادق (ع) : برخی از حقوق مسلمان بر برادرش این است که چون او را دید سلامش کند و چون بیمار شود عیادتش نماید و چون غائب شود خیر خواهیش کند و چون عطسه کند دعایش کند ( یرحمک الله گوید ) و چون بمیرد تشییعش کند. اصول کافی جلد 3 صفحه 248

حضرت محمد (ص) : هرکه صبح کند و به امور مسلمین همت نگمارد مسلمان نیست. اصول کافی جلد 3 صفحه 238

حضرت صادق (ع) فرمودند : رسولخدا (ص) ( به اصحاب ) فرمود : آیا شما را به بدترینتان آگاه نکنم ؟ عرض کردند : چرا یا رسول الله ( بگویید ) فرمود : آنان که سخن چینی میکنند و میان دوستان جدائی می اندازند و برای مردمان پاک دامن عیب جوئی کنند.    اصول کافی جلد 4 صفحه 74

حضرت صادق (ع) : برای مومن سزاوار نیست که در مجلسی بنشیند که خداوند در آن مجلس نافرمانی شود و آن مومن قدرت به هم زدن آن مجلس نداشته باشد.   اصول کافی جلد 4 صفحه 82

امام صادق (ع) : هرکه در خدا و رسولش شک کند کافر است.   اصول کافی جلد 4 صفحه 98

ابواسحاق خراسانی گوید : امیر المومنین (ع) در خطبه اش میفرمود : تردید ( درباره دین و احکام آن) به خود راه ندهید تا به شک افتید پس کافر شوید.   اصول کافی جلد 4 صفحه 117

جابر گوید : شنیدم حضرت باقر (ع) میفرمود : توبه کننده از گناه همانند کسی است که گناه ندارد و آنکه در گناه بماند با اینکه آمرزش خواهد چون مسخرچی است. ( یعنی اینکه کسی در گناهش مانده و گناه میکند با آینکه توبه و آمرزش میخواهد باز هم به گناه خود ادامه می دهد ) اصول کافی جلد 4 صفحه 168

امام صادق (ع) فرمودند : هرکس گناهی کند هفت ساعت از روز درباره آن ( گناه ) به او مهلت دهند ( تا توبه کند ) پس اگر سه بار گفت : (( استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم )) آن گناه بر او نوشته نشود.( البته استغفار شرایطی دارد که بزودی شرایط آن از گفتار مولا علی (ع) آورده میشود)اصول کافی جلد 4 صفحه 170

امام باقر (ع) : همین که جان به اینجا رسید ( و اشاره به گلوی خود فرمود ) برای عالم ( و دانا ) توبه نباشد و برای نادان وقت توبه ( باقی ) است.    اصول کافی جلد 4 صفحه 174

امام صادق (ع) : چون نماز صبح و مغرب را خواندی هفت بار بگو : (( بسم الله الرحمن الرحیم : لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم )) زیرا همانا هرکس آنرا بگوید از دیوانگی و خوره و پیسی و هفتاد نوع ( دیگر ) از انواع بلا به او نرسد.     اصول کافی جلد 4 صفحه 304

امام باقر (ع) : جز اوصیاء پیغمبر(12 امام معصوم) کسی نمی تواند ادعا کند ظاهر و باطن تمام قرآن نزد اوست( یعنی ظاهر و باطن تمام قرآن را میفهمد ). اصول کافی جلد 1 صفحه 332

رسولخدا فرمود : حواریین به عیسی (ع) گفتند یا روح الله با که بنشینیم ؟ فرمود : با کسی که دیدارش شما را به یاد خدا اندازد و سخنش دانشتانرا زیاد کند و کردارش شما را به آخرت تشویق کند. اصول کافی جلد 1 صفحه 49

امام صادق (ع) : خدای تبارک و تعالی در قرآن بیان هر چیز را فرو فرستاده تا آنجا که بخدا سوگند چیزی را از احتیاجات بندگان فرو گذار نفرموده . تا آنجا که هیچ بنده ای نتواند بگوید ای کاش این مسئله هم در قرآن آمده بود جز آنکه خدا آنرا در قرآن فرو فرستاده است. اصول کافی جلد 1 صفحه 76 الی 77

عبدالاعلی گوید : شنیدم امام صادق (ع) میفرمود : من زاده رسول خدایم و به قرآن دانایم در قرآن است آغاز خلقت و آنچه تا روز قیامت رخ دهد و خبر آسمان و زمین و خبر بهشت و دوزخ و خبر گذشته و خبر آینده تمام اینها را میدانم چنانکه به کف دست خود می نگرم . همانا خدا میفرماید : در قرآنست بیان آشکار هر چیز. و فرمود : قرآنست که هر خبریکه پیش از شما بوده و هر خبریکه بعد از شما باشد در آنست و داور میان شما است و ما آنرا میدانیم.   اصول کافی جلد 1 صفحه 79

رسول خدا (ص) : همنشینی با اهل دین شرف دنیا و آخرت است.   اصول کافی جلد 1 صفحه 49

امام صادق (ع) : هیچ امری نیست که دو نفر در آن اختلاف نظر داشته باشند جز آنکه برای آن در کتاب خدا ریشه و بنیادی است ولی عقلهای مردم به آن نمی رسد.   اصول کافی جلد 1 صفحه 78

امام صادق (ع) : چیزی نیست جز آنکه درباره اش آیه قرآن یا حدیثی هست.   اصول کافی جلد 1 صفحه 77

مولا علی (ع) : دردی دردناکتر از گناه برای دل نیست و ترسی سخت تر از مرگ نیست و گذشته برای اندیشیدن ( و عبرت گرفتن ) بس است و مرگ برای اندرز دادن کافی است. اصول کافی جلد 3 صفحه 377

امام صادق (ع) : ریشه های کفر سه چیز است : 1.حرص 2.تکبر 3.حسد  اصول کافی جلد 3 صفحه 396

امیرالمومنین علی (ع) : ریاکار سه نشانه دارد چون مردم را بیند ( در عبادت ) به نشاط آید.و هرگاه تنها باشد کسل باشد ( در هنگام تنهایی کسل است و عبادت نمی کند ) و دوست دارد که در هرکاری از او تعریف کنند و او را بستایند.   اصول کافی جلد 3 صفحه 403

امام صادق (ع) : غضب کلید هر شری است. اصول کافی جلد 3 صفحه 412

رسول خدا (ص) : غضب ایمان را فاسد کند چنانکه سرکه عسل را. اصول کافی جلد 3 صفحه 413

امام صادق (ع) : غضب دل شخص حکیم را نابود کند ( از این رو بجای حکمت از او سفاهت بینند ) و فرمود : هرکس مالک غضب خود نباشد مالک عقل خود نخواهد بود.  اصول کافی جلد 3 صفحه 415

 امام صادق (ع) : حسد ایمان را میخورد چنانکه آتش هیزم را میخورد. اصول کافی جلد 3 صفحه 416

امام صادق (ع) : مومن از چهارچیز در اذیت است : 1.مومنی که بر او حسد برد که این از همه برای او سخت تر است.2.منافقی که از او دنبال گیری کند.3.دشمنی که به جنگ با او برخیزد.4.شیطانیکه گمراهش کند.   اصول کافی جلد 3 صفحه 349

امام صادق (ع) : دنیا زندان مومن است و از چه زندانی خیر و خوشی آید ؟ اصول کافی جلد 3 صفحه 349

امام علی (ع) : تو که اعمال رسوا کننده مرتکب شده ای خنده دندان نما مکن . و کسیسکه گناهانی کرده از بلای شبگیر و پیش آمد ناگهانی نباید ایمن باشد. اصول کافی جلد 3 صفحه 371

امام رضا (ع) : مثل استغفار (و ریختن گناهان به سبب آن) چون برگی است بر درختی که ( در فصل پاییز آن درخت ) تکان بخورد و آن برگ بریزد و  کسی که از گناهی که کرده استغفار و آمرزش از خدا بخواهد ولی باز به انجام دادن آن گناه کوشش کند و انجام دهد مانند این است که پروردگار خود را مسخره کرده است.اصول کافی جلد 4 صفحه 266     ( البته استغفار و آمرزش خواستن از خدا شرایطی دارد که مولا علی (ع) در حدیثی آنها را بیان کرده مانند پشیمانی از گناه. برنگشتن دوباره به آن گناه. با رنج عبادت گوشتهایی که با لذت گناه فربه شده از بین برود . حق کسانی را که ضایع شده است را ادا کند )  

امام باقر (ع) : دعایی که بیشتر امید استجابت آن میرود و زودتر به اجابت می رسد دعا برای برادر دینی است در پشت سر او ( در غیاب او ) اصول کافی جلد 4 صفحه 269

امام صادق (ع) : هرکه قرآن را از روی آن بخواند ( یعنی از حفظ نخواند و از روی قرآن بخواند ) از دیدگان خود بهره مند شود ( یعنی چشمانی سالم داشته باشد ) و سبب آمرزش پدر و مادرش گردد گرچه آندو کافر باشند.   اصول کافی جلد 4 صفحه 417

 امام صادق (ع) : هیچ کسی نیست که آخر سوره کهف را بخواند جز اینکه در هر ساعتی که بخواهد از خواب بیدار شود.  اصول کافی جلد 4 صفحه 443            شرح : هرکس آیه آخر سوره کهف را بخواند در هرساعتی که بخواهد از خواب بیدار شود. البته با یقین و باور. سوره کهف آیه 110 : قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرجو القاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احدا.    

امام صادق (ع) : رسولخدا(ص) فرموده  : دعاء سلاح مومن و ستون دین و نور آسمانها و زمین است.   اصول کافی جلد 4 صفحه 213

حضرت محمد (ص) : خوش همسایگی خانه ها را آباد سازد و اجل را به تاخیر اندازد ( کنایه از درازی عمر است.)    اصول کافی جلد 4 صفحه 492

امام صادق (ع) : از شوخی بپرهیزید زیرا آبرو را بریزد و شکوه و بزرگی مردان را ببرد ( یعنی در مزاح حد اعتدال را نگهدارید و زیاده روی نکنید )   اصول کافی جلد 4 صفحه 488

امام صادق (ع) : خنده بسیار دل را بمیراند و فرمود : بسیار خندیدن دین را آب کند چنانچه آب نمک را آب میکند.     اصول کافی جلد 4 صفحه 486

امام صادق (ع) : هرگاه سه نفر با هم هستند دو نفر از آنها با هم در گوشی صحبت نکنند زیرا که این کار باعث ناراحتی و اذیت و آزار رفیق سومی است.   اصول کافی جلد 4 صفحه 481

امام صادق (ع) : عطسه برای تمام اعضای بدن سودمند و مفید است چنانچه از سه عدد نگذرد و چون از سه عدد بگذرد درد و بیماری است.    اصول کافی جلد 4 صفحه 476

مولا علی (ع) : هرکس وقتی عطسه کرد بعد از آن بگوید : (( الحمدلله رب العالمین علی کل حال ))  درد گوش و دندان نبیند.    اصول کافی جلد 4 صفحه 475

امام صادق (ع) فرمودند : رسول خدا (ص) فرمود : سلام کردن مستحب است و جواب دادن آن واجب است.    اصول کافی جلد 4 صفحه 459

امام صادق (ع) : شایسته نیست برای مرد مسلمان که با شخص تبهکار و احمق و دروغگو رفاقت کند.   اصول کافی جلد 4 صفحه 454

حضرت امام صادق (ع) : محبوبترین برادرانم نزد من کسی است که عیبهای مرا پیش من هدیه آورد. ( و آنها را به من گوشزد کند ) اصول کافی جلد 4 صفحه 452  ( شرح : یعنی بهترین دوستان و برادران شما کسانی هستند که عیبها و زشتی های شما را به شما بگویند )

امام صادق (ع) فرمودند : رسولخدا (ص) فرموده : صداهای خود را به صلوات فرستادن بر من بلند کنید که نفاق را از بین می برد.   اصول کافی جلد 4 صفحه 251

امام باقر (ع) : هیچ قطره ای نزد خدا محبوبتر از آن قطره ی اشکی که در تاریکی شب از ترس خدا بریزد و جز خدا چیز دیگری به آن منظور نباشد. ( یعنی نیتش فقط برای خدا باشد ) اصول کافی جلد 4 صفحه 234

امام باقر (ع) : خدای عزوجل برای بدی قفلهائی قرار داده و کلیدهای آنها را شراب قرار داده و دروغ بدتر از شراب است. اصول کافی جلد 4 صفحه 35   شرح : اگر همه بدیها را در یک جا جمع کنید (مانند اتاق) کلید آن شراب است یعنی اگر شراب بخوری همه گناهان را انجام می دهی دروغ بدتر از شراب است.

از امیر المومنین علی (ع) روایت شده که رسولخدا (ص) فرموده : خدا حرام کرده است بهشت را بر هر فحاش بی آبرو و کم شرمی که باک ندارد از آنچه درباره کسی بگوید یا درباره اش بگویند ندارد زیرا اگر بازرسی از حالش بکنی یا از راه زنا است یا از راه شرکت شیطان اصحاب عرض کردند : ای رسولخدا (ص) آیا در میان مردم شرکت شیطان هم است( از راه اولاد ) ؟ فرمودند : بله آیا گفتار خدای عزوجل را نخوانده ای که ( به شیطان فرمود : )  ( و شرکت کن با ایشان در مالها و فرزندان )  سوره اسراء آیه 64 . اصول کافی جلد 4 صفحه 14      شرح : کسانی که بی باک پشت سر مردم حرف میزنند (غیبت میکنند ) یا فحاشی میکنند یا از راه زنا هستند یا از راه شرکت شیطان اصحاب پرسیدند یا رسول الله از راه شرکت شیطان ؟ فرمودند بله از راه شرکت شیطان مگر نخوانده ای سوره اسراء آیه 64 که خدا میفرماید : ای شیطان شرکت کن در مال و اولادشان.

امام صادق (ع) : پدرم (ع) فرمود : هیچکس قرآن را به هم نزد جز اینکه کافر شده است. ( یعنی :  قرآن  را به طبق دلخواه خود تفسیر کند یا اینکه آیات متشابهات را طبق دلخواه خود و بدون دلیل و مدرکی از امام معصوم (ع) تفسیر کند ) اصول کافی جلد 4 صفحه 442

امام صادق (ع) : شایسته نیست برای مرد مسلمان که با شخص تبهکار و احمق و دروغگو رفاقت کند. اصول کافی جلد 4 صفحه 454

حضرت ابوالحسن (ع) فرمود : عیسی بن مریم (ع) فرموده است : همانا شخص بدکار بدیش سرایت میکند به دوست و هم نشینش و هم نشین بد انسان را به هلاکت می افکند پس بنگر و متوجه باش با چه کسی هم نشین هستی ( یا با چه کسی دوست هستی ) اصول کافی جلد 4 صفحه 454

حضرت محمد (ص) : هرکه پیش از سلام کردن آغاز به  حرف زدن کرد پاسخش را ندهید.و فرمودند : پیش از حرف زدن و سخن گفتن با کسی اول سلام کنید.  اصول کافی جلد 4 صفحه 459

امام صادق (ع) : بخیل( خسیس) کسی است که از سلام کردن بخل کند.( سلام نکند) اصول کافی جلد 4 صفحه 460

امام صادق (ع) : هیچ رگی نزند و پائی به سنگ نخورد و سر درد و مرضی پیش نیاید مگر به جهت گناهی که انسان مرتکب شده و برای همین است که خدای عزوجل در قرآن میفرماید : هر مصیبتی که به شما می رسد برای کاری است که به دست خود کرده اید و خدا از بسیاری ( از معصیت ها ) هم گذشت میکند ( سوره شوری آیه 30 ) سپس امام (ع) فرمودند : آنچه خدا از آن می گذرد از آنچه از آن مواخذه میکند بیشتر است. ( شرح : یعنی آن گناهانی که خدا از آن میگذرد بیشتر است از آن گناهانی که خدا بوسیله آن گناه عذاب میکند)   اصول کافی جلد 3 صفحه 370

حضرت محمد (ص) : دو بار لعنت کردند کسی را که پرستش دینار و درهم کند ( پول پرست باشد ) باز دو بار لعنت کردند کسی را که نابینائی را کور کند ( یعنی کسی را که دینی را برای خود انتخاب نکرده باشد را به کفر و گمراهی و ضلالت کشاند و گمراهش کند ) و باز دو بار لعنت کردند کسی را که با حیوانی نزدیک کند ( عمل قبیحی انجام دهد ) اصول کافی جلد 3 صفحه 371 الی 372

حضرت محمد (ص) : من شهر علم هستم و علی (ع) در اوست. دروغ گوید هرکه فکر میکند از غیر در به شهر وارد شده و نیز دروغ میگوید هرکه گمان دارد مرا دوست دارد و علی (ع) را دشمن دارد ( و با او دشمنی میکند) اصول کافی جلد 3 صفحه 336

امام باقر (ع) : از پیغمبر (ص) پرسیدند : بهترین بندگان چه کسانی هستند ؟ فرمودند کسانی که چون کار خوب و نیکی کنند خوشحال و شاد گردند و چون کار بدی کنند از خدا طلب بخشش و آمرزش خواهند و چون به آنها نعمتی عطا شود و نعمتی به آنها داده شود شکر کنند و چون گرفتار شوند صبر کنند و چون عصبانی و خشمناک شوند چشم پوشی کنند ( خشم را کنترل میکنند ) اصول کافی جلد 3 صفحه 337

امام صادق (ع) : مومن یاری کردنش نیکو و خرجش کم و سبک است و زندگیش را خوب اداره میکند و از یک سوارخ دو بار گزیده نمیشود ( یعنی از یک راه دو بار گول نمی خورد بلکه در همان بار اول عبرت میگیرد و بار دیگر گول نمی خورد )  اصول کافی جلد صفحه 339

حضرت محمد (ص) : کسی را که از همه کسی به من دورتر است را به شما معرفی نکنم : گفتند چرا یا رسول الله فرمودند : کسی که از فحش گفتن و فحش شنیدن پروا نداشته باشد ( فحش دهد ) و بد زبان است و بخیل ( خسیس ) و متکبر و کینه توز و حسود و سخت دل و از هر خیری که به آن امید میرود دور است و از هر شر و بدی که از آن پرهیز میشود از او ایمنی نیست و انجام می دهد. ( از هر کار خیر دور است و انجام نمی دهد و از هر بدی و شر دور نیست و انجام می دهد) اصول کافی جلد 3 صفحه 399

امام صادق (ع) : رفاعه گوید : شنیدم امام (ع) می فرمود : مصاحفه ( دست دادن ) کردن مومن از مصاحفه ملائکه بهتر است ( کنایه از اینکه مقام مومن از مقام فرشته برتر است )  اصول کافی جلد 3 صفحه 265

امام صادق (ع) : مومن برادر مومن است . مومن راهنمای مومن است . مومن نسبت به مومن خیانت و ستم نمی کند و مومن نسبت به مومن خلف وعده و بد قولی نمی کند.   اصول کافی جلد 3 صفحه 242

حضرت محمد (ص) : هرکه صبح کند و به امور مسلمین همت نگمارد مسلمان نیست. ( شرح : هرکه صبح کند و به فکر راه انداختن کار مسلمانان و کمک کردن به مسلمانان نباشد مسلمان نیست )  اصول کافی جلد 3 صفحه 238

امام باقر (ع) : ابوعبیده حذاء گوید : به امام باقر (ع) عرض کردم : حدیثی به من بفرما که از آن سود برم . فرمود : ای ابا عبیده بسیار یاد مرگ کن زیرا شخصی که مرگ را زیاد یاد کند به دنیا بی رغبت میشود.  اصول کافی جلد 3 صفحه 198

حضرت محمد (ص) : خدای عزوجل فرموده : آن کسی که با جنگ آشکارا با من برخاسته کسی است که بنده مومن مرا اذیت و خوار کند.اصول کافی جلد 4 صفحه 53

حسن بن جهم گوید : از امام رضا (ع) شنیدم که میفرمود : دوست هر انسانی عقل اوست و دشمن هرکس جهل و نادانیش است.  اصول کافی جلد 1 صفحه 11 الی 12

حضرت ابوالحسن (ع)  : هرکه یک آیه از قرآن را تکذیب کند ( قبول نداشته باشد ) اسلام را پشت سر انداخته ( کافر شده ) و همه قرآن و پیامبران و رسولان را تکذیب کرده ( و دروغگو پنداشته ) است.  روضة الکافی جلد 2 صفحه 42

 امام صادق (ع) : هیچ باطلی نیست که در برابر حق قیام کند جز آنکه حق بر باطل پیروز گردد ، و دلیل آن گفتار خدای عزوجل است که میفرماید : (( بلکه حق را بر باطل بیفکنیم تا آنرا در هم بشکند و یکباره آن باطل نابود گردد و از بین رود )) ( سوره انبیاء آیه 18 )  روضة الکافی جلد 2 صفحه 51

امام صادق (ع) : سودمندترین چیزها برای انسان ها آن است که زودتر از دیگران عیب خویش را پیدا کند و برطرف کند ، و سخت ترین کارها پنهان کردن مستمندی و نداری ( یعنی آبرو داری و به قول معروف به سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتن ) است و بی فایده ترین چیزها  ( دو چیز است ) 1.نصیحت کردن کسی که آنرا نمی پذیرد و گوش نمی کند 2.همسایگی و مجاورت با شخص حریص و آزمند ، و آسایش دهنده ترین چیزها نا امیدی از مردم است  ( یعنی اینکه انسان به جز خدا به هیچ کسی امید نداشته باشد ) روضة الکافی جلد 2 صفحه 52

 ابو الربیع شامی گوید : از امام صادق (ع) درباره گفتار خدای عزوجل ( سوره انفال آیه 24 ) پرسیدم : که میفرماید : (( ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اجابت کنید و پیغمبران را نیز اجابت کنید زیرا شما را به چیزی که زندگیتان می دهد ( حیات می بخشد ) دعوت کنند )) حضرت فرمودند : این آیه درباره ولایت علی (ع) نازل شده. ( زیرا ولایت علی (ع) است که مایه جان و دل و خرد است )   روضة الکافی جلد 2 صفحه 59

حضرت محمد (ص) : روزگاری بر مردم بیاید که از قرآن جز نشان ( نوشته ای ) بجای نماند ( به قرآن عمل نمیشود و فقط آنرا میخوانند یا ماچ میکنند ) ، و از اسلام جز نامی نماند ( ظاهرا همه مسلمان هستند ولی به دستورات قرآن و خدا و ائمه (ع) عمل نمیشود ) ، مردم خود را مسلمان می نامند در صورتیکه  از همه چیزدورتر به اسلام هستند ، مسجدهای آنان ( در ظاهر ) آباد است ولی ( در باطن ) از هدایت ( و حقیقت ) ویران ، فقهای آنان بدترین فقهای زیر آسمان هستند ، فتنه از نزد آنها بیرون آید و به خودشان بازگردد.  روضة الکافی جلد 2 صفحه 138

امام صادق (ع) : همانا حکمت و علم و فرزانگی گمشده مومن است ، پس در هر جا که یکی از شماها گمشده خود را پیدا کرد آنرا فرا گیرد.  روضة الکافی جلد 1 صفحه 245

امام صادق (ع) : هنگامی که ( منافقین در عقبه ) شتر رسول خدا (ص) را رم دادند شتر ( به سخن آمده ) و به رسول خدا (ص) گفت : به خدا سوگند گام برندارم ( راه نروم ) گرچه تکه تکه شوم ( و به هیچ وجه شما را به مخاطره  نمی اندازم )   روضة الکافی جلد 1 صفحه 243

توضیح : داستان رم دادن شتر رسول خدا (ص) را که به وسیله منافقین مکه انجام شد طبرسی (ره) به طور تفصیل در کتاب احتجاج نقل کرده که هرکه خواهد بخواند به آن کتاب مراجعه کند.

امام صادق (ع) : به راستی و درستی که بهترین ارثی که پدران برای پسرانشان می گذارند ادب است نه مال ، زیرا مال از بین می رود ولی ادب می ماند ، ( مسعدة که راوی حدیث است گوید : ) مقصود از ادب علم است.  روضة الکافی جلد 1 صفحه 220

امام صادق (ع) : رسول خدا (ص) فرمود : هرکه به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید به وعده ای که می دهد وفا کند.  اصول کافی جلد 4 صفحه 69

امام صادق (ع) : رسولخدا (ص) ( به اصحاب ) فرمود : آیا شما را به بدترینتان آگاه نکنم ؟ عرض کردند : چرا یا رسول الله ، فرمود : آنان که سخن چینی می کنند و میان دوستان جدائی افکنند ، و برای مردمان پاک دامن عیب جوئی کنند.  اصول کافی جلد 4 صفحه 75

مردی خدمت امیرالمومنین (ع) آمد و عرض و کرد : سنت و بدعت و جماعت و فرقت را برایم توضیح دهید : فرمود : سنت روشی است که پیغمبر ( ص) آنرا گذاشته و بدعت چیزی است که بعد از آنحضرت به وجود آمده و جماعت اهل حق هستند اگرچه کم باشند و فرقت اهل باطلند اگرچه بسیار باشند.  اصول کافی جلد 2 صفحه 261

مردی از امام (ع) راجع به قول خدای تعالی : (( هرکس از هدایت من پیروی کند گمراه نشود و بدبخت نگردد )) ( 123 سوره 20 ) پرسید : حضرت فرمودند : یعنی هرکس به ائمه (ع) معتقد باشد و از فرمانشان پیروی کند و از اطاعتشان بیرون نرود.  اصول کافی جلد 2 صفحه 279

رسول خدا (ص) : هرکه به امامی بی وفائی ( و عهد شکنی  ) کند با دهن کج وارد محشر گردد تا به دوزخ رود.اصول کافی جلد 4 صفحه 34

امام باقر (ع) : از دروغ کوچک و بزرگ ، جدی و شوخی بپرهیزید ، زیرا آن کسی که در مساله ای کوچک دروغ گفت به گفتن دروغ بزرگ نیز جرات پیدا می کند ، آیا نمی دانید که رسول خدا (ص) فرمود : انسان پیوسته راست می گوید تا خدا او را صدیق و راستگو نویسد ، و پیوسته دروغ گوید تا خدا او را کذاب ( و دروغگو ) نویسد.  اصول کافی جلد 4 صفحه 35

امام باقر (ع) : دروغ ویران کننده ایمان است.   اصول کافی جلد 4 صفحه 36

مولا علی (ع) : هیچ بنده مزه ی ایمان را نمی چشد تا دروغ را ترک کند چه شوخی باشد و چه جدی.  اصول کافی جلد 4 صفحه 37

مولا علی (ع) : بشنوید و بفهمید و باور کنید و بعد به کار ببندید.  اصول کافی جلد 4 صفحه 194

حضرت صادق (ع) : براى مؤ من سزاوار نيست كه در مجلسى بنشيند كه خداوند در آن مجلس نافرمانى شود و آن مؤ من قدرت بر بهمزدن آن مجلس نداشته باشداصول كافى جلد 4 صفحه 82

 وليد بن عقبه هجرى گويد: شنيدم حضرت باقر عليه السلام فرمود: به خدا سوگند هيچ بنده اى در دعا پافشارى و اصرار به درگاه خداى عزوجل نكند جز اينكه حاجتش را برآورد.  اصول كافى جلد 4 صفحه  224

حضرت صادق (ع ) فرمود: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: خدا رحمت كند بنده اى را كه از خداى عزوجل حاجتى بخواهد و در دعاى درباره آن پافشارى و اصرار كند، خواه اجابت شود و خواه اجابت نشود، و اين آيه را تلاوت فرمود (كه ابراهيم عليه السلام فرمايد:) ((و دعاكنم بدرگاه پروردگار خود شايد به وسيله دعاى پروردگارم تيره بخت نباشم ) (سوره مريم آيه 48).اصول كافى جلد 4 صفحه  224

حضرت صادق (ع) : با اهل بدعت رفاقت و هم نشينى نكنيد تا نزد مردم چون يكى از آنها محسوب شويد، رسولخدا (ص ) فرمود: انسان بر كيش دوست و رفيق خود است.اصول كافى جلد 4 صفحه 83  ( یعنی با خوبان رفاقت کن تا خوب شناخته شوی و با بدان رفاقت نکن که بد شناخته میشوی )

امام صادق عليه السلام فرمود: هرگاه بنده استغفار كند (و از خداوند آمرزش خواهد) نامه عملش بالا رود در حاليكه مى درخشد.  اصول كافى جلد 4 صفحه 266

محمد بن مسلم از يكى از دو امام باقر و صادق عليهماالسلام حديث كند كه فرمود: در ميزان (و ترازوى اعمال در قيامت ) چيزى سنگين تر از صلوات بر محمد و آل محمد نيست ، و همانا مردى باشد كه اعمالش را در ميزان گذارند و سبك باشد، پس ثواب صلوات او در آيد و آنرا در ميزان نهد پس بسبب آن سنگين گردد و (بر كفه ديگر) بچربد.  اصول كافى جلد 4 صفحه  252

حضرت صادق (ع ) فرمود: هر كه بدرگاه خداى عزوجل حاجتى دارد بايد بصلوات بر محمد و آلش شروع كند، و سپس حاجت خود را بخواهد، و در آخر هم بصلوات بر محمد و آل محمد پايان دهد، زيرا كه خداى عزوجل كريم تر از آن است كه دو طرف (دعا) را بپذيرد، و وسط (دعا) را واگذارد (و به اجابت نرساند) زيرا صلوات بر محمد و آل محمد محجوب نيست (و بدون بر خورد به حجابى بالا رود).  اصول كافى جلد 4 صفحه  252

حضرت صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا (ص ) فرموده : هيچ مردمى نباشد كه در انجمنى گرد هم آيند و نام خداى عزوجل را نبرند، و بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله صلوات نفرستند جز اينكه آن مجلس مايه حسرت و زيان بر آنها باشد.اصول كافى جلد 4 صفحه  255

حضرت صادق عليه السلام فرمود: در آنچه خدا با موسى مناجات كرد (اين بود كه ) فرمود: اى موسى مرا در هيچ حالى فراموش مكن زيرا كه فراموش كردن من دل را مى ميراند.اصول كافى جلد 4 صفحه  257( یعنی در همه حال به یاد خدا باشیم و گناه نکنیم )

حضرت صادق (ع ) فرمود: شيعيان ما آنهائى هستند كه هرگاه تنها باشند ذكر خدا بسيار كنند. ( در تنهایی به یاد خدا هستند و گناه نمی کنند ) اصول كافى جلد 4 صفحه  259

 وليد بن عقبه هجرى گويد: شنيدم حضرت باقر عليه السلام فرمود: به خدا سوگند هيچ بنده اى در دعا پافشارى و اصرار به درگاه خداى عزوجل نكند جز اينكه حاجتش را برآورد.  اصول كافى جلد 4 صفحه  224

حضرت صادق (ع) فرمود: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: خدا رحمت كند بنده اى را كه از خداى عزوجل حاجتى بخواهد و در دعاى درباره آن پافشارى و اصرار كند، خواه اجابت شود و خواه اجابت نشود، و اين آيه را تلاوت فرمود (كه ابراهيم عليه السلام فرمايد:) ((و دعاكنم بدرگاه پروردگار خود شايد به وسيله دعاى پروردگارم تيره بخت نباشم )) (سوره مريم آيه 48).اصول كافى جلد 4 صفحه  224

حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر كه در خدا و رسولش شك كند كافر است.اصول كافى جلد 4 صفحه 98

حضرت صادق عليه السلام فرمود: مردى پيش ابى ذر آمد و گفت : اى اباذر چگونه است كه ما مرگ را بد (و ناخوش ) داريم ؟ گفت : زيرا شما دنيا را آباد كرده ايد و آخرت را ويران ساخته ايد و خوش نداريد كه از (خانه ) آبادان به منزل ويران رويد آنمرد از او پرسيد: ورود ما را بر خداوند چگونه بينى ؟ گفت : اما نيكوكاران شما مانند مسافرى است كه بخاندان خود وارد شود، و اما بدكرداران و (گناهكاران ) شما چون بنده گريخته ايست كه نزد آقايش باز گردانند، گفت : حال ما را نزد خداوند چگونه بينى گفت : كردارتان را بر قرآن عرضه كنيد (و بوسيله آن سنجش كنيد) خداوند (در قرآن ) فرمايد: همانا نيكان در نعمتها هستند و گنهكاران در دوزخند (سوره انفطار آيه 13،14) حضرت فرمود: پس آنمرد گفت : پس رحمت خدا كجاست ؟ فرمود: رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است (يعنى بايد مستحق رحمت باشد تا باو برسد).اصول كافى جلد 4 صفحه  197

حضرت صادق (ع ) فرمود: ريشه و سر هر خطا كارى دوستى دنيا است. اصول كافى جلد 4 صفحه 2

بايد دانست كه دنيا و دوستى آن بخودى خود مذموم نيست ، آنچه مذموم است آن دنيائى است كه انسانرا از كسب كمالات و تحصيل آخرت باز دارد، و او را بمهالك اندازد، و گرنه وسيله بسيارى از سعادت همين دنيا و دوستى آن است ، دنيا است كه محل نزول فرشتگان رحمت ، و خانه پيمبران ، و جاى تجارت اولياء خدا بوده ، چنانچه اميرالمؤ منين (ع ) فرمايد، و روى همين اصل ، پيمبران و ائمه اطهار از خداى تعالى طول عمر و ماندن در دنيا را مى خواستند، چنانچه در كلام سيد الساجدين عليه السلام است ، كه از خدا براى صرف در اطاعتش طول عمر مى خواهد، و البته اين چنين دنيائى عين آخرت است ، چنانچه در روايت صحيح از ابن ابى يعفور حديث شده است كه گويد: عرض كردم بحضرت صادق عليه السلام كه ما دنيا را دوست داريم ؟ فرمود: ميخواهى براى چه كار؟ عرض ‍ كردم : مى خواهم بوسيله بوسيله آن ترويج كنم و حج بجاى آورم و برنانخورهاى خود انفاق كنم ، و به برادران دينى خود برسانم ، و صدقه دهم ؟ فرمود: اين از دنيا نيست ، (بلكه ) اين آخرت است . پس رويهمرفته آنچه از اخبار و آيات استفاده مى شود آن است كه دوستى دنيائى كه باعث فراموشى آخرت و تن پرورى و واگذاردن دستورات الهى و حرص بر لذات و شهوات و گناهان و امثال اينها باشد مذموم است ، و بعبارت روشنتر دنيا را براى دنيا بخواهند نه براى آخرت ، ولى اگر دنيا را براى درك سعادات و كسب كمالات و آخرت بخواهد مذموم نيست بلكه ممدوح است (اين بود ملحض كلام مجلسى عليه الرحمة در باب ذم دنيا).

امام صادق (ع ) فرمود: شيطان پسر آدم را در هر چيز مى چرخاند ( و به هر گناهى پيشنهاد مى كند ) همين كه او را خسته كرد، در كنار مال كمين مى كند، و چون بدان جا رسد گريبانش را مى گيرد.   اصول كافى جلد 4 صفحه 3

مقصود اينست كه مال و ثروت بزرگترين كمينگاه شيطان است زيرا بسيار كم است كه به ثروت  برسد و او را نفريبد.

اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده : درهم و دينار ( و دوستى آنها ) آنان را كه پيش ‍ از شما بودند هلاك كردند، و همان دو هلاك كننده شمايند.اصول كافى جلد 4 صفحه 4

از حضرت امام صادق (ع ) حديث شده كه حضرت باقر عليه السلام فرمود: شخص حريص بر دنيا مانند كرم ابريشم است كه هر چه بيشتر ابريشم بر خود مى پيچيد راه بيرون شدنش دورتر و بسته تر ميگردد، تا اينكه از غم و اندوه بميرد.اصول كافى جلد 4 صفحه 4

 

  حضرت صادق عليه السلام : مردم بشناسائى ما و مراجعه بما و تسليم شدن براى ما ماءمورند ( در مقابل گفتار ائمه (ع) باید تسلیم باشیم و چون و چرا نکنیم )، سپس فرمود: و اگر چه روزه بگيرند و نماز گزارند و گواهى دهند كه معبودى جز خداى يگانه نيست ؛ ولى پيش خود فکر کنند كه بما مراجعه نكنند ( و سخنانمان را گوش نکنند ) به همینگفتار مشرك گردند.اصول كافى جلد 4 صفحه 114

حضرت صادق (ع) : براى مؤ من سزاوار نيست كه در مجلسى بنشيند كه خداوند در آن مجلس نافرمانى شود و آن مؤ من قدرت بر بهمزدن آن مجلس نداشته باشداصول كافى جلد 4 صفحه 82

حضرت صادق (ع) : با اهل بدعت رفاقت و هم نشينى نكنيد تا نزد مردم چون يكى از آنها محسوب شويد، رسولخدا (ص ) فرمود: انسان بر كيش دوست و رفيق خود است.اصول كافى جلد 4 صفحه 83  ( یعنی با خوبان رفاقت کن تا خوب شناخته شوی و با بدان رفاقت نکن که بد شناخته میشوی )

امام صادق (ع ) فرمود: در مناجات موسى عليه السلام آمده است كه : اى موسى دنيا خانه كيفر است ، من آدم را براى خطائى كه از او سر زد در آن كيفر دادم ، و دنيا را ملعونه قرار دادم ، آنچه در آنست ملعونست مگر آنچه براى من باشد، اى موسى بندگان شايسته من باندازه دانششان در دنيا زهد ورزيدند، و ديگران باندازه نادانيشان بدان رغبت كردند، و كسى نيست كه آنرا بزرگ شمارد و چشمش در آن روشن گردد، و هيچكس آنرا زبون و پست نشمرد جز آنكه بدان بهره مند شود. اصول كافى جلد 4 صفحه 5

امام صادق (ع ) فرمود: خداوند درى از دنيا بر بنده نگشايد جز اينكه بمانند آن درى از حرص بر او بگشايد. اصول كافى جلد 4 صفحه 7  مقصود اين است كه هر مقدار مال زياد گردد بهمان مقدار حرص زياد شود چنانچه تجربه شده است .

از امام صادق (ع ) حديث شده كه حضرت عيسى (ع ) فرمود: اى مردم شما، براى دنيا كار ميكنيد در صورتيكه بدون كارى روزى بشما داده شود، و براى آخرت كار نميكنيد در حاليكه در آخرت جز در برابر كردار بشما روزى داده نشود، واى بر شما علماى بدكردار، مزد را بگيريد و كا را ضايع سازيد، نزديك است كه صاحب كار، كارش را بپذيرد و نزديك است كاركنان از تنگناى دنيا بتاريكى گور روند، چگونه دانشمند است كسى كه در راه آخرت است و رو بدنيا دارد، و آنچه باو زيان رساند محبوبتر است نزدش از آنچه باو سود رساند.اصول كافى جلد 4 صفحه 7

امامصادق(ع): دورترين حالى كه بنده از خداى عزوجل دارد اينست كه اندوهى جز براى شكم و فرج نداشته باشد.  ( فکری جز پر کردن شکم و شهوترانی نداشته باشد ) اصول كافى جلد 4 صفحه 8

امام صادق عليه السلام دوستى داشت كه آن حضرت را بهرجا كه مى رفت رها نميكرد و از او جداست نمى شد، روزى در بازار كفشها همراه حضرت مى رفت ، و دنبالشان غلام او كه از اهل سند بود مى آمد، ناگاه آن مرد به پشت سرخود متوجه شده و غلام راست خواست و او را نديد و تا سه مرتبه بدنبال برگشت و او راست نديد، با چهار كه او را ديد گفت : اى زنازاده كجا بودى ؟ امام صادق عليه السلام دست خود را بلند كرده و به پيشانى خود زد و فرمود: سبحان الله مادرش راست بزنا متهم كنى ؟ من خيال مى كردم تو خوددار و پارسائى ، اكنون مى بينم كه ورع و پارسائى ندارى ؟ عرض كرد: قربانت گردم مادرش زنى است از اهل سند و مشرك است ؟ فرمود: مگر ندانسته اى كه هر ملتى براى خود ازدواجى دارند، از من دور شو عمر و بن نعمان (راوى حديث ) گويد: ديگر او را نديدم كه با آنحضرت راه برود تا آنگاه كه مرگ ميان آنها جدائى انداخت. و در روايت ديگرى است كه فرمود: (آيا ندانسته اى كه ) براى هر امتى ازدواجى است كه بوسيله آن از زنا جلوگيرى كنند.
 اصول كافى جلد 4 صفحه 15

از امام صادق عليه السلام حديث شده كه فرموده : در بنى اسرائيل مردى بود كه سه سال پيوسته دعا مى كرد كه خدا پسرى به او روزى كند (دعايش مستجاب نمى شد) همينكه ديد خدا خواهش او را بر نمى آورد عرض كرد: پروردگارا آيا من از تو دورم و تو سخن مرا نمى شنوى ، يا تو بمن نزديكى و پاسخ نمى دهى ؟ كسى در خواب نزدش آمد و باو گفت : تو سه سال تمام خدا را با زبانى بد و هرزه ، و دلى سركش و ناپرهيزكار، و نيتى نادرست ميخوانى ، پس بايد از هرزه گويى بد آئى ، و دلت پرهيزكار، و نيتت درست گردد (تا خواهشت بر آورده شود) حضرت فرمود: آنمرد بدستور عمل كرد سپس دعا كرد و خدا را خواند و داراى پسرى شد.

از اين حديث معلوم مى شود كه استجابت دعا شرايطى دارد كه از آنجمله است پاكى زبان و پرهيزكارى دل و درستى نيت ، و اين منافاتى باوعده خدا در اجابت دعا ندارد.اصول كافى جلد 4 صفحه 16

امام صادق (ع) : رسولخدا (ص) فرمود: دشنام اگر بصورتى در بیايد صورت بدى است.اصول كافى جلد 4 صفحه 16

امام صادق (ع) : دشنام دادن و بدزبانى و هرزه گوئى از (نشانه هاى ) نفاق و دوروئى است.اصول كافى جلد 4 صفحه 17

امام صادق (ع) : هر كس به برادر مسلمان خود دشنام دهد خدا بركت از روزى او بر دارد، و او را بخودش ‍ واگذارد، و زندگيش را تباه سازد.  اصول كافى جلد 4 صفحه17

امام صادق عليه السلام فرمود: كسيكه مردم از زبانش بترسند، او در آتش است.اصول كافى جلد 4 صفحه 19

 امام صادق (ع) : رسول خدا (ص) فرمود: زودرس ترين بديها از نظر كيفر و عقوبت تجاوز كارى و ستمگرى است. اصول كافى جلد 4 صفحه 19

مجلسى (ره ) گويد: مقصوداز تعجيل در كيفر او اينست كه در دنيا نيز كيفر كردارش باو ميرسد، بلكه در دنيا نيز زود باو برسد.

امام صادق عليه السلام فرمود: شيطان به لشكرهاى خود گويد: ميان افراد آدميزاد حسد و ستم افكنيد، زيرا ايندو در نزد خداوند با شرك برابرند.   اصول كافى جلد 4 صفحه 19

مجلسى (ره ) گويد: برابرى آندو با شرك براى آنست كه آنها نيز در بيرون بردن از دين و كيفر و تاءثير در فساد نظام جهان همانندند زيرا بيشتر مفاسد جهان از مخالفت با پيمبران و اوصياء ايشان و پيروى نكردن از آنان و شيوع گناهان از اين دو خصلت سرچشمه گرفته ، چنانچه شيطان به آدم عليه السلام حسد ورزيد، و چنانچه سركشان هر ملت و امتى بحجتهاى الهيه تعدى و ستم كردند.

حضرت على بن الحسين عليه السلام فرمود: عجب است از انسان متکبر برخود بالنده( مغرور) ، آنكس كه ديروز نطفه (بد بو و بى ارزش ) بوده ، و سپس فردا مردارى (گنديده ) است.اصول كافى جلد 4 صفحه 20 

 

امام صادق عليه السلام فرمود: كه مردى نزد رسول خدا آمد عرض كرد: اى رسول خدا من فلان پسر فلانم و تا نه نفر از پدران خود را شمرد، رسول خدا (ص ) بوى فرمود: تو دهمى آنانى در دوزخ .اصول كافى جلد 4 صفحه  21

مجلسى (ره ) در معناى حديث گويد: يعنى پدرانت كافر بوده اند و در دوزخند، پس اين چه افتخارى است كه تو بآنان دارى و تو نيز مانند آنان كافر هستى در باطن اگر منافق بوده ، و در مظاهر اگر كافر بوده است ، پس هيچ راهى براى باليدن خود بايشان ندارى .

در آنچه خداى عزوجل با موسى عليه السلام مناجات كرد اين بود كه : اى موسى در دنيا آرزوى خود را دراز مكن كه دلت سخت ، و سخت دل از من دور است .اصول كافى جلد 4 صفحه  22

مجلسى عليه الرحمة گويد: درازى آرزو اينستكه انسان مرگ را فراموش كند و دور پندارد، و گمان كند كه عمرش دراز باشد، يا آرزوهاى بسياريكه جز در طول عمر بدست نيايد، و اين مايه سخت دلى است ، يعنى نترسيدن و نداشتن هراس از ترسناكيها، و نپذيرفتن پندها سودمند، چنانكه ياد مرگ دل انسان راست نرم و هنگام تذكر خدا و مرگ ترسناك كند.

حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه صبح كند و در دل قصد ستم كردن بكسى را نكند خداوند هر گناهيكه آن روز كرده بيامرزد تا خونى نريزد، و مال يتيمى را بحرام (و ناحق ) نخورد.اصول كافى جلد 4 صفحه 25

 امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه ستم بكسى كند بهمان ستم گرفتار شود، در خودش باشد يا در مالش در فرزندش .اصول كافى جلد 4 صفحه 26

امام صادق (ع) : ستمكار و كمك كار او و آنكه بستم او راضى باشد هر سه آنان در ستم شريكند.اصول كافى جلد 4 صفحه 28

امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند از (هيچ ) ستمكارى انتقام نگيرد و مگر بوسيله ستمكار ديگرى ، و اينست گفتار خداى عزوجل ((و بدينسان بگماريم بعضى از ستمگران را بر بعضى ))
(سوره انعام آيه 129)اصول كافى جلد 4 صفحه 29

امام صادق (ع) : رسول خدا (ص) فرمود: زودرس ترين بديها از نظر كيفر و عقوبت تجاوز كارى و ستمگرى است. اصول كافى جلد 4 صفحه 19

مجلسى (ره ) گويد: مقصوداز تعجيل در كيفر او اينست كه در دنيا نيز كيفر كردارش باو ميرسد، بلكه در دنيا نيز زود باو برسد.

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه رسول خدا(ص ) فرمود: آفت حسب بخود باليدن است . اصول كافى جلد 4 صفحه 22

حضرت موسى بن جعفر عليه السلام بمن فرمود: بپرهيز از نردبانيكه بالا رفتنش آسان و پائين آمدنش دشوار است . اصول كافى جلد 4 صفحه 32 

فيض و مجلسى عليها الرحمة گويند: شايد مقصود نهى از طلب جاه و رياست و ساير شهوات دنيا و بلنديهاى آن باشد كه اگرچه به آسانى بدست آيد ولى عاقبت و سرانجام بدى دارد، و خلاصى از گرفتاريهاى آن بى نهايت دشوار است ، و حاصل اينكه پيروى نفس و بالا رفتن از پله هاى هوى و هوس گرچه آسانست و بر آمدن بر هر پله بسهولت انجام شود، و بآسانى بدست آيد ولى هنگام مرگ دست از همه شستن و گذاردن و رفتن و حساب پس دادن آن دشوار است ، و بمانند كسى است كه اندك اندك بر قله كوهى بالا رود و در فرود آمدن حيران و سرگردان بماند، و همانند كسى است كه پله پله بر نردبانى بر آيد و در پله آخرين ناگهانى در افتد. پس هر مقدار پله ها زيادتر باشد زيان سقوط بيشتر و خطر آن زيادتر است .
(برگرديم بدنباله حديث عبدالرحمن بن حجاج ) گويد و حضرت صادق عليه السلام ميفرمود: نفس (سركش ) را بميل و خواهش خود رها مكن ، زيرا كه نابوديش در خواهش آن است ، رها كردن نفس بآنچه خواهد براى آن درد، و جلوگيرى از آن آنچه خواهد درمان آن است .

امام باقر عليه السلام فرمود: دروغ ويران كننده ايمان است . اصول كافى جلد 4 صفحه 36

امام باقر (ع ) فرمود: اولين كسيكه دروغگو را تكذيب كند خداوند عزوجل است ، سپس دو فرشته كه با او هستند، سپس خود او هم ميداند كه دروغگو است . اصول كافى جلد 4 صفحه 36

در حديثى مرفوع روايت شده كه نزد امام صادق عليه السلام گفته شد: كه بافنده ملعونست ؟ حضرت فرمود: اين آن بافنده ايست كه بر خدا و بر رسولش دروغ ببافد. اصول كافى جلد 4 صفحه 37

امام صادق عليه السلام فرمود: عيسى بن مريم عليه السلام فرمود: هر كه دروغش زياد شد، آبرويش ‍ برود. اصول كافى جلد 4 صفحه 37

امير المؤ منين عليه السلام فرمود: براى مرد مسلمان سزاوار و شايسته است كه از رفاقت دروغگو بپرهيزد، زيرا كه او دروغگويد تا بدانجا كه اگر راست هم بگويد باور نشود. اصول كافى جلد 4 صفحه 38

 

 

 

امام صادق عليه السلام  فرمود: سخن بر سه گونه است : راست ، و دروغ ، و اصلاح ميان مردم ، (راوى ) گويد: به آن حضرت عرض شد: قربانت اصلاح ميان مردم چيست ؟ فرمود: از كسى سخنى درباره ديگرى مى شنوى كه اگر آن سخن به او برسد بد دل مى شود، پس تو او را ديدار كنى و باو بگوئى : از فلانى شنيدم كه درباره خوبى تو چنين و چنان ميگفت ، بر خلاف آنچه شنيده اى .اصول كافى جلد 4 صفحه 38

حضرت صادق عليه السلام فرمود: اصلاح كننده (بين دو نفر يا دو جمعيت ) دروغگو نيست .اصول كافى جلد 4 صفحه  41

حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر كه با مسلمانان به دورو و دو زبان برخورد كند، روز قيامت بيايد در حاليكه براى او دو زبان از آتش باشد.
شرح مقصود كسانى هستند كه براى جلب نفع دنيوى نزد هر كسى مطابق تمايلات او سخن گويند و باصطلاح معروف نان را بنرخ روز خورند، و اينكار باعث حقيقت پوشى ها و حق كشيهاى زيادى گردد و بقول علامه مجلسى (ره ) و ديگران اين عين نفاق است . اصول كافى جلد 4 صفحه  42

حضرت باقر عليه السلام فرمود: چه بد بنده ايست آن بنده ايكه داراى دو رو و دو زبان است ، در حضور برادرش او را ستايش كند (و يا در تمجيد او از حد بگذراند) و در پشت سر او را بخورد يعنى غيبت او كند چنانچه خدايتعالى فرمايد: ((و غيبت نكند برخى از شما برخى را آيا دوست دارد يكى از شما كه بخورد گوشت برادر مرده خويش را، همانا خوش داريد آنرا)) (سوره حجرات آيه 12) اصول كافى جلد 4 صفحه 43

حضرت صادق عليه السلام فرمود: پيوسته شيطان تا دو مسلمان باهم قهر هستند شادمان است ، و همينكه با هم آشتى كنند زانوهايش بلرزد و بندهايش از هم جدا شود و فرياد زند: اى واى بر او (مقصود از او خود شيطان است بشرحى كه يايد) از آنچه بدو رسد از هلاكت . اصول كافى جلد 4 صفحه 45

حضرت صادق عليه السلام فرمود: كمترين آزار (به پدر و مادر) گفتن اف (به آنها) است ، و اگر خداى عزوجل چيزى را آسان تر و خوارتر از آن ميدانست از آن نهى مى فرمود. اصول كافى جلد 4 صفحه 49

حضرت صادق عليه السلام فرمود: چون روز قيامت شود، پرده از پرده هاى بهشت را كنار زنند، پس هر جاندارى بوى آنرا از مسافت پانصد سال ران بشنود، جز يكدسته ، عرض كردم : آنها كيانند؟ فرمود: عاق والدين خود. اصول كافى جلد 4 صفحه 49

حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر كس بپدر و مادر خود نظر دشمنى كند در صورتيكه آندو باو ستم (نيز) كرده باشند، خداوند نمازش را نپذيرد. يعنى در صورت ستم باو نيز قبول نشود تا چه رسد باينكه نيكى باو كنند. اصول كافى جلد 4 صفحه 50

حضرت صادق عليه السلام فرمود: اگر خداوند چيزى را (در آزردن پدر و مادر) كمتر از اف مى دانست از آن نهى ميكرد، و آن كمترين مراتب آزردن است ، و از جمله آزردن است كه كسى به پدر و مادر خود خيره نگاه كند.اصول كافى جلد 4 صفحه 50

حضرت صادق عليه السلام فرمود: چون روز قيامت شود يك منادى ندا كند: كجايند روگردانان از دوستان من ؟ پس دسته اى كه صورت آنها گوشت ندارد برخيزند، پس گفته شود: اينهايند آنكسانى كه مؤ منين را آزردند، و با آنان دشمنى كردند، و عناد ورزيدند، و آنها را در دينشان با درشتى سرزنش كردند، سپس فرمان شود كه آنان را بدوزخ برند.اصول كافى جلد 4 صفحه 52

حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر كه مؤ منى را خوار شمارد چه (آن مؤ من ) مستمند باشد يا غير مستمند، پيوسته خداى عزوجل او را خوار و دشمن دارد تا آنگاه كه از خوار شمردن آن مؤ من برگردد. اصول كافى جلد 4 صفحه 52

و نيز حضرت باقر عليه السلام فرمود: كه در كتاب رسولخدا يافتيم (نوشته بود): هر گاه پس از من زنا پديدار شود مرگ ناگهانى فراوان گردد، و هرگاه از پيمانه و ترازو كم شود، خداوند آنان را بقحطى و كمى (خوار و بار و ساير وسائل زندگى ) ماءخوذ دارد، و هرگاه از دادن زكاة دريغ كنند، زمين بركات خود را از زراعت و ميوه ها و معادن همه آنها (از آنان ) دريغ كند، و هرگاه در احكام بنا حق حكم كنند همكارى در ستم و عدوان كنند (و بستم همديگر دچار شوند) و چون پيمان شكنى كنند خداوند دشمنشان را بر آنان مسلط كند، و چون قطع رحم كنند خداوند اموال (و ثروتها) را در دست اشرار قرار دهد، و چون امر بمعروف و نهى از منكر نكنند و پيروى از نيكان اهل بين من ننمايند خداوند اشرار آنان را بر ايشان مسلط گرداند، پس نيكان آنها دعا كنند و مستجاب نشود.اصول كافى جلد 4 صفحه 81

حضرت صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله و آله و سلم فرموده است : هر كه كار زشتى را فاش كند چون كسى است كه آن را انجام داده ، و هر كه مؤ منى را به چيزى سرزنش كند نميرد تا مرتكب آن شود ( نمیرد تا در آن مسئله امتحان شود ).اصول كافى جلد 4 صفحه 59

مفضل بن عمر گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: هر كه بر ضرر مؤ من داستانى بگويد و قصدش عيب او و ريختن آبرويش باشد كه از چشم مردم بيفتد خداوند او را از دوستى خود بدوستى شيطان براند و شيطان هم او را نپذيرد.اصول كافى جلد 4 صفحه 62

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: دشنام گوى مؤ من مانند كسى است كه در پرتگاه هلاكت است .اصول كافى جلد 4 صفحه 63

امام صادق عليه السلام فرمود: همينكه مؤ من برادر (دينى ) خود را تهمت زند ايمان از دلش زدوده شود، چون نمك در آب .اصول كافى جلد 4 صفحه  66

امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرموده : هر كه بخدا و روز جزا ايمان دارد بايد بوعده كه ميدهد وفا كند.  اصول كافى جلد 4 صفحه  69

حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر مردى از شيعيان ما كه نزد مردى از برادرانش برود و درباره حاجتى از او كمك بخواهد و او با اينكه قدرت بر آن دارد كمكش نكند خداوند او را گرفتار كند كه حاجت ديگرى از دشمنان ما را بر آورد و بدان واسطه خداوند در روز قيامت او را عذاب كند.اصول كافى جلد 4 صفحه  72

امام صادق (ع) فرمود : هر كه به نيم كلمه بر ضرر مؤ منى اقدام كند روز قيامت خداى عزوجل را ديدار كند و ميان دو چشمش ‍ نوشته شده : نا اميد است از رحمت من .اصول كافى جلد 4 صفحه  75

حضرت صادق عليه السلام فرمود: رسولخدا (ص ) (باصحاب ) فرمود: آيا شما را ببدترينتان آگاه نكنم ؟ عرض كردند: چرا يارسول الله ، فرمود: آنان كه بسخن چينى روند، و ميانه دوستان جدائى افكنند، و براى مردمان پاك دامن عيب جوئى كنند.اصول كافى جلد 4 صفحه  75

از حضرت صادق عليه السلام حديث شده كه رسولخدا (ص ) فرمود: هر كس خوشنودى مردم را بخشم خدا جويد، خداوند ستايش كننده او را نكوهش كننده اش قرار دهد.اصول كافى جلد 4 صفحه 78

حضرت صادق عليه السلام فرمود: براى مؤ من سزاوار نيست كه در مجلسى بنشيند كه خداوند در آن مجلس نافرمانى شود و آن مؤ من قدرت بر بهمزدن آن مجلس نداشته باشد.اصول كافى جلد 4 صفحه 82

ضريس از امام صادق (ع) عليه السلام حديث كند كه در گفتار خداى عزوجل (در همين آيه ) فرمود: شرك در طاعت است نه شرك در عبادت ، و از گفتار خداى عزوجل ((و برخى از مردمند كه خدا را بر حرف پرستش كنند)) (سوره حج آيه 11 پرسيدم ؟) فرمود: آيه درباره مردى نازل شده و سپس درباره پيروان او هم باشد، پس من عرضكردم : هر كه در برابر شما چيزى بر پا دارد او از كسانى است كه خدا را بر حرف پرستيده ؟ فرمود: آرى و گاهى مشرك محض ‍ باشد.اصول كافى ج  4 صفحه 114

عميره گويد: از حضرت صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: مردم بشناسائى ما و مراجعه بما و تسليم شدن براى ما ماءمورند، سپس فرمود: و اگر چه روزه بگيرند و نماز گزارند و گواهى دهند كه معبودى جز خداى يگانه نيست ؛ ولى پيش خود بنا گذارند كه بما مراجعه نكنند بهمان سبب مشرك گردند.اصول كافى جلد 4 صفحه 114

اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه اش مى فرمود: ترديد (درباره دين و احكام آن ) بخود راه ندهيد تا بشك افتيد، پس كافر شويد.اصول كافى جلد 4 صفحه 117


ابو بصير گويد: پرسيدم از حضرت صادق (عليه السلام ) از (تفسير) گفتار خداى عزوجل : ((آنانكه ايمان آوردند و ايمانشان را به ستم آلوده نكردند )) (سوره انعام آيه 82) فرمود: (مقصود از ستم ) شك است (يعنى ايمانشان را به شك نيالوده اند).اصول كافى جلد 4 صفحه 118

حضرت صادق عليه السلام فرمود: همانا بنده بامداد كند در حالى كه مؤ من است و شام كند در حالى كه كافر است ، و (بالعكس گاهى شود كه ) صبح كند كافر و شام كند مؤ من ، (و در اين ميان ) مردمى هستند كه ايمانشان عاريت است و سپس از آنها گرفته شود و آنها را معارين (يعنى عاريت داده شدگان ) نامند، سپس فرمود: فلانى از آنها است .اصول كافى جلد 4 صفحه  146

عمرو گويد روزى حضرت صادق عليه السلام بما فرمود: (گاهى ) مردى را مى بينيد كه در سخنورى در يك لام يا واوى خطا نكند، خطيب (و سخنورى ) است و زبردست و شيوا و همانا دلش از شب تاريك و ظلمانى تاريكتر و سياهتر است ، و (گاهى ) مردى را بينى كه نتواند آنچه در دل دارد به زبان آورد، اما دلش مانند چراغ نورافشانى كند.اصول كافى جلد 4 صفحه  151

على احمسى از حضرت باقر عليه السلام حديث كند كه فرمود: به خدا سوگند از گناه نجات نيابد (و رها نشود) جز كسى كه بدان اعتراف كند.
گويد: و نيز آن حضرت عليه السلام فرمود: در توبه پشيمانى كافى است .اصول كافى جلد 4 صفحه 157

 

حضرت صادق عليه السلام فرمود: همانا خداوند دوست دارد بنده اى را كه در گناه بزرگ به او توجه كند (و از او آمرزش بخواهد) و مبغوض دارد بندهايى را كه گناه اندك را خوار شمارد و به آن بى اعتنا باشد (و در مقام توبه و تدارك آن نباشد).اصول كافى جلد 4 صفحه  159

حضرت صادق (ع ) فرمود: از خودت براى خودت باز گير، از تندرسيت پيش از آنكه بيمار شوى باز گير، و در توانائى پيش از آنكه ناتوان گردى ، و در زندگى پيش از مردن (از خودت بنفع خودت بهره بردارى كن ). اصو ل كافى جلد 4 صفحه  193

حضرت صادق (ع ) فرمود: چون روز آيد (بمردمان ) گويد: اى فرزند آدم در اين روز كار نيكى كن تا من در روز قيامت نزد پروردگارت براى تو گواهى دهم ، زيرا من كه در گذشته پيش تو نيامدم ، و پس از اين هم نزدت نيايم ، و شب هم هنگامى كه آيد همين سخن را گويد. اصول كافى جلد 4 صفحه  193

مردى نزد امير المؤ منين عليه السلام آمد و عرضكرد: اى اميرمؤ منان مرا سفارش كن براهى از راههاى خير و خوبى كه بدان نجات يابم ؟ اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: اى آنكه پرسيدى بشنو و سپس بفهم و پس از آن باور كن و سپس بكار بند:
مردم سه گروهند: زاهد (پارسا) و صابر (شكيبا) و راغب (خواهان دنيا)، اما زاهد كسى استكه اندوهها و شاديها از دلش بيرون رفته نه بچيزى از دنيا شاد شود، و نه بر چيزى كه از دستش رفته افسوس خورد پس او آسوده خاطر است ، و اما صابر آنكس است كه در دل آرزوى دنيا كند و چون بدان رسد بخاطر سرانجام بد آن و زشتى منظر آن (در نظر خرد) بنفس خود لگام زند كه از آن برنگيرد، (و چنانست ) كه اگر بر دلش آگاه شوى از پارسائى و فروتنى و دور انديشى او در شگفت شوى ، و اما راغب باك ندارد كه دنيا از چه راهى بدست او رسد: از حلال است يا از حرام ، و باك ندارد كه درباره آن آبرويش چركين شود، و خود را هلاك كند، و مردانگى خود را از بين ببرد، پس آنهايند كه در گرداب سخت (دنيا) سرگردان و مضطربند. اصول كافى جلد 4 صفحه  194



نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 مهر 1388  ساعت 10:04 PM | نظرات (0)

گلچینی از احادیث رسول اکرم (ص)

1. رسول خدا (ص) : هرکس دوستی دنیا و لذائذ آن را بر طلب علم الهی ترجیح دهد مستوجب خشم الهی میشود و در پائین ترین درجات آتش دوزخ با جهودان محشور خواهد بود و درباره چنین افرادی آیه زیر نازل گشته است . سوره بقره آیه 89 : و چون عرضه شد برایشان راه راست و شناختند صحیح بودن آنرا پس کفران این نعمت نمودند و از آن روی برتافتند پس لعنت خدا بر کافران باد.   مکارم الاخلاق صفحه 528

2. رسول خدا (ص) : ای بندگان خدا شما همانند بیمارانید و خداوند مانند طبیب مصلحت مریض در این است که به دستورات طبیب عمل نماید نه آنکه به چیزی که خود می پسندد اظهار تمایل کند پس تسلیم اوامر و دستورات الهی شوید تا به گروه نجات یافتگان بپیوندید و به خیر و سعادت دست بیابید.    مجموعه ورام جلد 2 صفحه 117

3. رسول خدا (ص) : در تفسیر قول خدای عزوجل سوره واقعه آیه 10 و 11 (( السابقون السابقون اولئک المقربون )) (( سبقت گیرندگان در انجام اوامر الهی همان مقربان درگاه الهی هستند )) فرمودند : جبرئیل به من خبر داده سابقون علی (ع) و شیعیانش میباشند آنها هستند که به بهشت سبقت گیرند و به جهت کرامتی که خداوند به آنها نموده مقربان درگاه الهی می باشند.   امالی شیخ مفید صفحه 339

4. پیغمبر(ص) : دوستی من و خاندانم در هفت جای پروحشت سودمند است وقت مرگ در قبر هنگام زنده شدن موقع تحویل دادن نامه اعمال در وقت حساب و سنجش اعمال و عبور از پل صراط   کتاب نصایح صفحه 263 حدیث 13

5. رسول خدا (ص) : خداوند متعال به هیچ عالم و دانشمندی سرمایه علمی عطا نفرمود جز آنکه از او پیمان گرفت نوع همان پیمانی که از پیغمبران گرفت که احکام و دستوراتش را به مردم ابلاغ نمایند و هرگز از بیان حقیقت دریغ نورزند.   ترجمه منیة المرید صفحه 59

6. پیامبر اکرم (ص) : هرکس که خداوند به او علم دین عطا کرده باشد و او آن را به مردم تعلیم ندهد پس از مرگ داوند را در حالی ملاقات میکند که بر دهانش لجام آهنین زده باشند.   بحارالانوار جلد 2 صفحه 68

7. رسول خدا (ص) : هرکس قرآن را قرائت کند و آن را سبب و وسیله روزی خویش قرار دهد روز قیامت بیاید در حالی که صورتش استخوانی باشد که در آن گوشت نیست یعنی بی آبرو به محشر وارد شود.   ثواب الاعمال صفحه 638

8. رسول خدا (ص) : هرکه امامت علی (ع) را پس از من منکر شود چون کسی باشد که در زندگیم پیغمبری مرا انکار نموده و هرکه پیغمبری مرا منکر باشد چون منکر ربوبیت پروردگار است.   امالی صدوق صفحه 656

9. پیامبر اکرم (ص) : هرگاه خداوند خیر بنده ای را بخواهد او را در امر دین و احکام و دستوراتش دانا و فهمیده می نماید.   امالی مفید صفحه 174

10. رسول خدا (ص) : هر مومنی بمیرد و یک ورق کاغذ از او بماند که دانشی بر آن باشد آن ورقه روز قیامت میان او و دوزخ حائل و مانع شود و خدای تبارک و تعالی به هرحرفی که در آن کاغذ نوشته شهری در بهشت به او دهد که هفت برابر دنیا باشد.    امالی صدوق صفحه 37

11. رسول خدا (ص) : مومنی نیست که یک ساعت نزد عالمی نشیند جز آنکه خدای عزوجل به سوی او ندا کند نزد حبیب من نشستی به عزت و جلالم سوگند تو را با او ساکن بهشت نمایم و باکی از این کار ندارم.   امالی صدوق صفحه 37

12. رسول خدا (ص) : قرض داری که حقوق مردم را نپرداخته پس از مرگ در قبرش در غل و زنجیری از آتش است و جز پرداخت قرضش توسط وارثین چیزی غل و زنجیر را باز نمیکند.   نهج الفصاحه صفحه 391

13. رسول خدا (ص) : کسی که برای رفع نیاز برادر مومن خود کوشش نماید مانند این است که نه هزار سال خداوند متعال را عبادت نموده در حالی که روزها را روزه گرفته و شب ها را هم شب زنده داری نموده.   بحارالانوار جلد 74 صفحه 315

14. رسول خدا (ص) : شب معراج که به سوی آسمانها عروج کردم در مسیر خویش بر گروهی برخورد کردم که لبهای ایشان را با قیچی های آتشین می بریدند و در آتش می افکندند از جبرئیل پرسیدم اینها چه افرادی هستند ؟ در پاسخ گفت سخن سرایان و خطیبان امت شما هستند که مردم را به کارهای پسندیده می خواندند و خود غافل اند از آن و حال آنکه ایشان قرآن را تلاوت میکردند ولی از گفتارش غافل بودند.  وسائل الشیعه جلد 17 صفحه 318

15. رسول خدا (ص) : هرکس مومنی را بیازارد پس بی گمان مرا اذیت کرده و هرکس مرا برنجاند گویا خدا را آزار رسانده است و هرکس خدا را اذیت کند چنانکه در تورات انجیل زبور و قرآن آمده از رحمت خداوند به دور است.    جامع السعادت جلد 2 صفحه 215

16. رسول خدا (ص) : کسی که مومنی را بی جهت اذیت نماید پس مانند آن است که ده مرتبه مکه معظمه و بیت المعور را خراب کرده و هزار فرشته مقرب درگاه الهی را کشته است.    مستدرک الوسائل جلد 2 صفحه 103

17. رسول خدا (ص) : خداوند متعال فرموده : هرکس به یکی از دوستان من اهانت کند به جنگ با من کمین کرده است و من از هر چیزی بیشتر به کمک دوستانم می شتابم. اصول کافی جلد 4 صفحه 53

18. رسول خدا (ص) : آنکس که ساعتی ذلت و سختی فرا گرفتن علم الهی را تحمل نکند و با حقارت موقت آن کنار نیاید برای همیشه در نادانی ذلت می ماند و یک عمر با خواری جهل به سر می برد.   بحارالانوار جلد 1 صفحه 57

19. رسول گرامی (ص) : وقتی خداوند درباره کسی اراده خیر فرماید وی را در امر دین فقیه و دانا میکند و به دنیا و علائق مادی کم اعتنایش میکند و او را به عیوبات اخلاقیش بینا و آگاه می سازد.    نهج الفصاحه صفحه 26

20. رسول خدا (ص) : بدترین مردم کسی است که آخرت خود را به دنیای خویش بفروشد و بدتر از او کسی است که آخرت خود را به خاطر دنیای دیگران از دست بدهد و تباه کند.   سخنان 14 معصوم جلد 4 صفحه 108

21. رسول خدا (ص) : هرکه داستانی از برادر دینی خود بگوید که قصدش خراب کردن دوست خود باشد تا او را از چشم مردم بیندازد خدا او را از ولایت خود بیرون کند و در ولایت شیطان گذارد و شیطان هم از او دوری گزیند.    امالی صدوق صفحه 486

22. پیامبر اکرم (ص) : هرکس یک مساله شرعی از احادیث ما پیرامون حلال و حرام و مسائل دینی اش را بیاموزد خدای تعالی هزار گناه او را بیامرزد و شهری از طلا به وسعت دنیا برایش در بهشت بنا کند و به عدد هر موئی که در بدنش قرار دارد برایش حج مقبول می نویسند.   بحارالانوار جلد 1 صفحه 214

23. رسول خدا (ص) : کسی که به دنبال یادگیری علوم الهی و مسائل دینی اش اقدام کند مانند کسی است که روزها را روزه و شب ها را به شب زنده داری تا صبح پراخته و آموختن یک مساله شرعی برای شخص بهتر از این است که به اندازه کوه ابوقبیس در راه خدا طلا انفاق نماید.    بحارالانوار جلد 1 صفحه 184

24. رسول خدا (ص) : کسی که از خانه خود برای یادگیری علم دینی بیرون آید هفتاد هزار ملک او را مشایعت میکنند و اگر در این راه از دنیا برود شهید از دنیا رفته است.    عین الحیوة صفحه 169

25. رسول خدا (ص) : به اصحاب خود می فرمودند : مقید کنید خود را به نوشتن احادیث زیرا خدای تعالی به خاطر کسانی که احادیث را ثبت میکنند و سپس نشر می دهند هربلا و بدی را از مردم دور میکند و آنان در میان شیعیان ما مانند ستارگان اند چه در حال زنده بودن و چه پس از مرگشان و خدا به خاطر ایشان هر بدعتی که در دین گزارده شود را از بین میبرد.   ترجمه منیةالمرید صفحه 531

26. رسول اکرم (ص) : یاد کنید در مجالس و صحبت های خود فضایل علی ابن ابی طالب (ع) را زیرا یاد کردن از علی بن ابی طالب (ع) یاد از من است و یاد کردن من یاد کردن از خداست.   عین الحیوة صفحه 548

27. رسول خدا (ص) : روزی شیطان در جلوی موسی (ع) ممثل شد پس موسی (ع) به شیطان گفت کدام گناهست که چون فرزند آدم مرتکب آن میشود تو بر او مسلط میشوی شیطان گفت وقتی که از خود راضی باشد و عملهای خیر خود را بسیار شمارد و گناهانش در چشم او اندک نماید.   عین الحیوة صفحه 182

28. رسول خدا (ص) : خداوند چهارچیز را در چهار چیز قرار داده است : 1.برکت علم را ر احترام به استاد 2.بقای ایمان را در تعظیم خدا به وسیله انجام بی چون چرای دستوراتش 3.لذت و برکت زندگی را در نیکی به پدر و مادر 4.و آزادی از جهنم را در آزار ندادن مردم   نصایح صفحه 230

29. رسول گرامی (ص) : در ایام زندگی اوقاتی فرا میرسد که در معرض نسیم حیات بخش الهی قرار میگیرید و فرصت مناسبی بدست می آورید که برای آخرت خود بهره ای شایان ببرید پس بکوشید از آن فرصتها استفاده کنید و خویشتن را در مسیر فیض الهی قرار دهید.  محجة البیضاء جلد 5 صفحه 15

30. رسول اکرم (ص) : آنکس که بر رویش در خیری گشوده شد غنیمت بشمارد و از فرصت استفاده کند زیرا نمیداند چه وقت آن در برویش بسته میشود. مستدرک الوسائل جلد 2 صفحه 9

31. رسول خدا (ص) : آنگاه که از بوستانهای بهشتی عبور می کنید خود را از نعمتهای آن اشباع و بهره مند سازید عرض شد : بوستانهای بهشت کجاست ؟ فرمودند حلقه ها و جلساتی که در آن فضائل و احادیث ما خاندان مطرح میشود.  

32. رسول اکرم (ص) : یکی از انصار نزد پیامبر (ص) آمد و گفت اگر بنا باشد جنازه ای را تشییع کنم یا در مجلس مرد دانشمندی حاضر شوم حضور مرا در کدامیک از این دو دوست تر می دارید. حضرت فرمودند : اگر کسانی باشند که در پی جنازه روان شوند و آن را به خاک سپارند حاضر شدن در مجلس عالمی که علوم و احادیث و آیات الهی را بیان مینماید از حضور در تشییع هزار جنازه و عیادت نمودن از هزار بیمار و برپا ایستادن برای عبادت خدا در هزار شب و روزه داشتن در هزار روز و صدقه دادن هزار دینار به فقیر و گزاراندن هزار حج و حضور در هزار جنگ در راه خدا فضیلت بیشتری دارد و اینها کجا به پای حضور در مجلس علم الهی میرسد آیا ندانسته ای که حیات و زنده بودن قلب به آموختن علم الهی است و مرگ و نابودی قلب آدمی به جهل و نادانی است.   روضة الواعظین صفحه 12 <!-- Inject Script Filtered -->

33. رسول اکرم (ص) : احترام گذاشتن به مسلمان مو سفید و سالخورده از جمله تجلیل خداست و از ما نیست کسی که بزرگسال ما را احترام نکند و به خردسال ما مهربانی نکند.   اصول کافی جلد 3 صفحه 240

34. رسول خدا (ص) : پیر سالخورده در میان قوم و کسان خود مانند پیغمبر الهی در امت خود میباشد.   سخنان 14 معصوم جلد 2 صفحه 25

35. رسول اکرم (ص) : روزی رسول خدا (ص) در حین عبور از کوچه ای بعضی از کودکان را در حال بازی دید و فرمود : وای بر فرزندان آخرالزمان از پدرانشان عرض شد یا رسول الله (ص) از پدران مشرک آنها فرمود : نه بلکه از پدران مسلمان ایشان که هیچ چیز از فرائض و احکام مذهبی را به آنان نمی آموزند و اگر خود فرزندان به دنبال فراگیری پاره ای از مسائل دینی بروند آنها را از اداء این وظیفه مقدس باز می دارند و تنها به این قانع هستند که فرزندانشان به دنبال کسب و تجارت روند و متاع ناچیزی از دنیا بدست آورند بدانید من از این قبیل پدران بیزار هستم و آنها نیز از بستگی به من بری اند.  مستدرک الوسائل جلد 2 صفحه 625

36. رسول اکرم (ص) : شما را درباره نوجوانان و جوانان به نیکی سفارش میکنم که آنها دلی رقیق تر و قلبی فضیلت پذیر تر دارند خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم و از عذابش بترسانم جوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند ولی پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند.   سخنان 14 معصوم جلد 2 صفحه 133

37. رسول اکرم (ص) : وجود پیران سالخورده بین شما باعث افزایش رحمت و لطف پروردگار و گسترش نعمتهای الهی بر شماست. نهج الفصاحه صفحه 222

38. رسول اکرم (ص) : با جمعی از اصحاب خود از جائی عبور میکردند که مردی از کنار ایشان عبور نمود بعضی که او را میشناختند گفتند دیوانه است. رسول اکرم (ص) فرمودند : این مرد دیوانه نیست بلکه مبتلا به مرضی است دیوانه حقیقی آن زن و مردی است که جوانی خود را در غیر طاعت الهی صرف کرده باشد.    مشکوة الانوار صفحه 153

39. رسول اکرم (ص) : حضور رسول خدا (ص) عرض شد : شخصی در دوران جاهلیت مرتکب اعمال زشتی شده که به آن ها آگاهی نداشته اکنون که فهمیده و به شرف هدایت اسلام نائل گشته آیا خداوند گناهان گذشته او را مواخذه میکند؟ حضرت فرمودند : اگر در باقیمانده عمرش که دانا شده دارای حسن رفتار باشد و به پاکی و نیکی اقدام نماید خداوند او را به گناهان گذشته اش مواخذه نمی کند ولی اگر در باقیمانده عمرش نادرست و بدکار باشد و به رویه گذشته اش ادامه دهد به تمام اعمال دوران عمرش مواخذه خواهد شد.   سفینة البحار جلد 3 صفحه 258

40. رسول خدا (ص) : موقعی که برای خانواده ات میوه خریداری میکنی مقداری از آن را به همسایه ات اهداء کن و اگر نمی توانی هدیه بدهی میوه را سری و مخفیانه یا پوشیده به منزل ببر مراقب باش فرزندت میوه را به خارج از منزل نبرد تا کودک همسایه از دیدن آن ناراحت و آزرده خاطر نشود. بحار الانوار جلد 18 صفحه 222

41. رسول گرامی (ص) : آدمی تحت تاثیر رفیق خویش است و از روش او پیروی میکند البته هرکدام از شما باید در انتخاب دوست قت کند و ببیند با چه کسی دارد طرح رفاقت و دوستی می ریزد.   الحدیث جلد 2 صفحه 48

42. رسول خدا (ص) : زیاد وضو بگیرید و همواره طاهر باشید که خداوند به این سبب عمرتان را طولانی میکند و اگر توانائی دارید شب و روز با وضو باشید چه آنکه اگر در حال طهارت از دنیا بروید در صف شهداء خواهید بود.   اسماء الحسنی صفحه 250

43. رسول خدا (ص) : کسی که در دنیا چشم هایش را از نگاه به نا محرم پر کند خداوند در روز قیامت چشم هایش را با میخ های آتشین پر از آتش کند تا وقتی که به حساب مردم رسیدگی شود سپس او را به جهنم برند.   ثواب الاعمال صفحه 338

44. رسول خدا (ص) : شما نمی توانید با بذل مال و ثروت محبت همه مردم را به سوی خود جلب نمائید ولی با روی بشاش و چهره گشاده و اخلاق خوب با آنان برخورد کنید تا همه مردم شما را دوست بدارند.   الحدیث جلد 2 صفحه 29

45. رسول خدا (ص) : جابر بن عبدالله انصاری گوید روزی ما نزد رسول خدا (ص) بودیم آن حضرت خطی را ر پیش روی خود کشید و فرمود این راه خداست سپس دو خط دیگر نیز در طرف چپ و راست آن کشیده و فرمودند اینها راه شیطان هستند سپس دست خود را روی خط وسط گذاشتند و فرموند این همان راه مستقیم که صراط علی بن ابیطالب (ع) میباشد است و چپ و راست که سوای راه اوست صراط شیطان است.  تفسیر المیزان جلد 7 صفحه 587

46. رسول خدا (ص) : آنکس که معلومات علمی خویش را افزایش دهد ولی به موازات آن بر پاکی و وظیفه شناسی خود نیافزاید با این کارش جز بر دوری خود از خداوند نیفزوه است.  سخنان 14 معصوم جلد 2 صفحه 73

47. رسول خدا (ص) : اگر فرزند آدم به اندازه ظرفیت دو رودخانه بزرگ سیل طلا در اختیار داشته باشد باز هم طمع مال بیشتر را دارد و دست بردار نمیشود و دنبال رودخانه سوم میگردد.    مجموعه ورام جلد 1 صفحه 163

48. رسول خدا (ص) : روزگاری بر مردم می آید که سنت های سعادت بخش در جامعه بدعت تلقی میشود و نوآوریهای حرام سنت . در آن زمان مومنان صبور که در مقابل محرمات و گناهان و بدعتهای نوآورده شده می ایستند فریبکار و حیله گر معرفی میشوند و افراد بدعت ساز حیله گر برای مردم سعادتمند معرفی میشوند.  سفینة البحار جلد 1 صفحه 557

49. رسول خدا (ص) : زن را صرفا برای زیبایی ظاهرش به همسری انتخاب نکن چه ممکن است زیبائی زن سبب پستی و سقوط اخلاقیش شود و همچنین به انگیزه مالش با وی پیوند زناشوئی برقرار مکن زیرا مال او میتواند وسیله سرکشی و طغیانش بر تو گردد بلکه به سرمایه دینش و ایمانش متوجه باش و با زن با ایمان ازدواج نما.   محجة البیضاء جلد 3 صفحه 86

50. رسول اکرم (ص) : مردی از رسول خدا (ص) در خواست نصیحتی کرد حضرت فرمودند زیانت را از گناه و خلاف نگاه دار مرد دوباره در خواست نمود حضرت باز فرمودند زیانت را از گناه و آزار مردم نگاه دار وقتی مرا برای مرتبه سوم درخواستش را تکرار کرد حضرت در پاسخ او به تندی فرموند : وای بر تو آیا مردم را جز حاصل زبان خود چیز دیگری به صورت در آتش می افکند.   تحف العقول صفحه 56

51. رسول خدا (ص) : هرکه مومنی را اطعام نماید و غذائی بخوراند تا او را سیر کند هیچ یک از خلق خدا نمیتواند ثواب او را بشمارند نه ملک مقرب و نه پیغمبر مرسل مگر خداوند عالمیان.   عین الحیوة صفحه 444

52. پیغمبر اکرم (ص) : خانه های خود را با خواندن قرآن روشن کنید و آنها را همچون گورستان نسازید چنانکه یهودیان و ترسایان ان چنین کردند و در همان کلیساها و معبدهای خود عبادت نموده و خانه هایشان را رها نمودند و بی عبادت گذراندند زیرا چون در خانه بسیار قرآن خوانده شود خیرش فراوان شود و اهل آن توسعه یابند و برای اهل آسمان بدرخشد چنانکه ستارگان آسمان برای اهل زمین می درخشد.   اصول کافی جلد 4 صفحه 421

53. رسول اکرم (ص) : اگر عبادت کننده ای عبادت کند خدای عزوجل را به اندازه عمر نوح و برای او هم وزن کوه احد طلا باشد و در راه خدا انفاق نماید و یک هزار سال پیاده به مکه برود و عمل حج انجام دهد و بعد در بین صفا و مروه در راه خدا مظلومانه شهید شود ولی ولایت علی بن ابی طالب (ع) را نداشته باشد بوی بهشت را نشود و داخل در آن نمیشود.  ارشاد القلوب جلد 2 صفحه 43

54. رسول اکرم (ص) : شخص زناکار اگر بمیرد و توبه نکند خداوند سیصد در از درهای دوزخ بر روی او باز کند و از هر دری مار و عقرب های فراوانی به او حمله کنند و تا قیامت در آتش بسوزد و وقتی وارد محشر میشود اهل محشر از بوی تعفن و گند وی متعذی و در عذاب باشند. تفسیر جامع جلد 4 صفحه 460

55. رسول خدا (ص) : روز قیامت در میان اعضای بدن زبان عذابی شود که هیچ کدام اعضاء نشوند پس زبان گوید پروردگارا مرا چنان عذابی نمودی که چیزی را چنان عذاب نکردی در پاسخ او گفته شود از تو یک سخن درآمد در مشارق و مغارب زمین رسید و به وسیله آن خونهای محترم ریخته شد و مال محترم غارت شد و آبروی مومن برباد رفت پس به عزت و جلالم سوگند که چنان عذابی را بر تو مقرر کنم که به هیچ عضوی مقرر نکرده باشم.  اصول کافی جلد3 صفحه 180

56. رسول خدا (ص) : هرکس با تکبر و خودخواهی بر روی زمین راه برود زمین و آنچه در زیر آنست و آنچه بر روی آنست او را لعن و نفرین نمایند.             ثواب الاعمال صفحه 627

57. پیامبر اکرم (ص) : خواب بر هفت قسم است : 1. خواب غفلت که آن خواب در مجالس پند و اخلاق است.2. خواب لعنت خواب به هنگام نماز صبح است.       3. خواب رخصت خواب بعد از نماز عشاء 4. خواب بدبختی خواب در وقت هر نماز است 5. خواب عذاب خواب بعد از نماز صبح و زدن سپیده 6. خواب راحت خواب هنگام ظهر است 7. خواب حسرت خوابیدن در شب جمعه       دارالسلام نوری

58. رسول اکرم (ص) : از مردم اهل جهنم آنکس که عذابش از همه آسانتر است دو کفش آتشین به پا دارد که مغز سرش از شدت گرمای آن کفشها به جوش می آید.   نهج الفصاحه صفحه 22

59. رسول اکرم (ص) : توبه دری دارد که پهنای آن مانند وسعت مشرق تا مغرب است و تا خورشید از مغرب طلوع نکند این در بسته نمیشود. نهج الفصاحه صفحه 177

60. رسول خدا (ص) : خطاب به مردان متاهل فرمودند : لباسهای خود را تمیز کنید و موهای خود را کم و مرتب و زیبا کنید و دهانهای خود را مسواک بزنید و همیشه آراسته و پاکیزه باشید زیرا یهودیان چنان نکردند و زنانشان زناکار شدند.  نهج الفصاحه صفحه 72

61. رسول اکرم (ص) : در شب معراج از جانب حق تعالی به من خطاب رسید ای محمد (ص) : علی (ع) در نزد من محبوبترین خلق است علی چراغ هدایت اولیای من است علی (ع) پرچمدار افراد مومن و صالح است علی نور است از برای کسی که اطاعت اوامر او نماید و علی کلمه تقوی و باقیه است برای افراد پرهیزکار که پس از مرگ ملازم آنها باشد ای محمد هرکس علی را دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکه با علی دشمنی ورزد مرا دشمنی نموده.  تفسیر جامع جلد 6 صفحه 45

<!-- Inject Script Filtered --> 61. پیامبر اکرم (ص) : شخصی شارب خمر و خورنده شراب صبح میکند در حالتی که شب را عروس شیطان بوده است.  تفسیر جامع جلد 1 صفحه 142

63. رسول خدا (ص) : هرکه قبل از طلب حاجت خود از خدا نخست چهل مومن را دعا کند سپس حاجتش را به خدا عنوان کند دعایش اجابت شود.  اصول کافی جلد 4 صفحه 288

64. رسول اکرم (ص) : هرکه در میان سخن برادر مسلمانش که در حال صحبت کردن است بدود و سخن او را قطع کند مانند این است که گوشت صورت او را کنده است.  اصول کافی جلد 4 صفحه 481

65. رسول اکرم (ص) : اگر مردم میدانستند علی (ع) از چه زمانی به امیرالمومنین لقب یافت حقیقتا منکر فضیلت او نمی شدند و او وقتی امیرالمومنین نامیده شد که هنوز روح در بدن آدم دمیده نشده بود زیرا خداوند در عالم ذر مردم را بر نفس خودشان گواه گرفت فرمود : آیا من پروردگار شما نیستم و محمد (ص) پیغمبر شما و علی (ع) امیرالمومنین بر شما نیست پس همه خلایق از روی میل و رغبت یا به اکراه و اجبار گفتند آری.  تفسیر جامع جلد 2 صفحه 482

66. پیامبر اکرم (ص) : شخصی در روز قیامت می آید در حالی که مانند کوههای سر به فلک کشیده یا ابرهای متراکم برای او حسنات در نظر گرفته شده است عرض میکند خدایا من که این همه عمل خوب نداشتم خطاب به او شود این همان علومی است که به دیگران آموختی و آنان هم عمل کردند و تو در پاداش تمامی آنها شریک بودی.    بحارالانوار جلد 2 صفحه 19

67. رسول اکرم (ص) : حضور رسول خدا (ص) نام دو نفر به میان آمد که یکی پس از نماز می نشست و احکام دین به مردم می آموخت و دیگری روزها را روزه و شب ها را به نماز مشغول بود حضرت فرمودند مزیت و برتری کسی که احکام و علم به دیگران می آموزد بر دیگری که فقط عبادت میکند مانند فضیلت من پیغمبر بر سایر مردم است.   نصایح صفحه 126

68.رسول خدا (ص) : علامت اهل یقین شش چیز است : 1-یقین به داشتن پروردگار و یکتائی او پس تلاش برای جلب محبت او 2-یقین به مرگ پس دور اندیشی و آماده شدن برای آن 3-یقین به زنده شدن پس از مرگ پس ترس از رسوائی 4-یقین به بهشت شوق برای دیدار آن 5-یقین به آتش جهنم پس تلاش برای نجات از آن 6-یقین به حساب و کتاب و سنجش اعمال پس محاسبه نمودن اعمال خویش پیش از رسیدن مرگ.   کلام نور جلد 1 صفحه 249

69.رسول خدا (ص) : آیا شما را به سخاوتمندترین فرد آگاه نکنم ؟ عرض شد بفرمائید : فرمود خدای متعال بخشنده ترین سخاوتمندان است و من در میان فرزندان آدم سخاوتمندترین هستم و بعد از من مردی که علوم دینی و الهی را می آموزد و آن را میان مردم پخش میکند سخاوتمند ترین مردم است و او به تنهایی یک امت محسوب میشود.  میزان الحکمه جلد 6 صفحه 474

70.رسول خدا (ص) : هرکه کار زشتی را فاش کند چون کسی است که آن را انجام داده و هرکه مومنی را به کار زشتی سرزنش کند نمیرد تا به آن عمل گرفتار شود.  اصول کافی جلد 4 صفحه 59

71.رسول خدا (ص) : بیشترین چیزی که بر امتم می ترسم افرادی هستند که قرآن را به نظر و رای خود تفسیر و تاویل میکنند و در غیر جای آن از آن بهره می گیرند.  الحیاة جلد 3 صفحه 30

72.رسول اکرم (ص) : هرکه برای رضای خدا به دنبال علم الهی رفت بابی از علم به رویش گشوده نشود جز آنکه به سبب آن تواضعش نسبت به مردم بیشتر میگردد پس او خود را در چشم خویش خوار و ذلیل می شمارد و از معصیت و نافرمانی خدا ترسش بیشتر میشود و تلاشش در یاری دین افزوده گردد و با علم خویش به مردم نفع میرساند.  میزان الحکمه جلد 6 صفحه 479

73.رسول خدا (ص) : من هفت دسته را لعن کرده ام که خداوند و هر پیغمبر مستجاب الدعوه ای لعنتشان کرده : 1.کسی که به کتاب خدا چیزی اضافه کند و آنرا تغییر دهد.2.آن کس که با روش و سنت من مخالفت کند.3.آنکس که با خاندان و اهل بیت من دشمنی نماید و احترامشان ننماید.4.آنکه حرامهای خدا را حلال شمارد و حلال های الهی را حرام شمارد.5.آنکه از عبادت و پرستش خدا سرباز زند .6.آنکه استفاده از بیت المال مسلمین را بر خود حلال شمارد.7.آنکس که به ناحق و زور ریاست و حکومت را در دست خود گیرد تا عزیزان خدا را خوار و ذلیلان حق را عزیز کند.  خصال الصدوق جلد 2 صفحه 103

74. پیامبر اکرم (ص) : روزگاری برامت من خواهد آمد که از قرآن جز رسمی واز اسلام جز اسمی باقی نمی ماند . مردمی در آن زمان مسلمان خوانده می شوند با آنکه دور ترین مردم از اسلامند ، مساجدشان آباد ولی از هدایت تهی است ، فقیهان آن زمان بدترین فقیهانند ودر زیر آسمان فتنه از ایشان برمی خیزد و به ایشان باز می گردد.                                بحارالانوارجلد 2 صفحه 109

75. رسول خدا (ص) : بیماران خود را به وسیله صدقه و احسان به فقرا علاج کنید ، زیرا صدقه دادن و احسان نمودن بیماری ها و گرفتاریهای شما را دفع می کند. نهج الفصاحه صفحه 325
76. رسول خدا (ص) : خاک بر سرش ، خاک بر سرش ، خاک بر سرش . کسی که پدر و مادرش یا یکی از آن دو پیش او به سن پیری برسند و او به واسطه خدمت به آنها بهشتی نشود .  نهج الفصاحه صفحه 349
77.  رسول خدا (ص) : مومن خود به تنهائی یک امت است ( مومن خود به تنهائی حجت است ) مومن خود به تنهائی جماعت است .   بحارالانوارجلد 73 صفحه 303
78. رسول خدا (ص) : سه صفت است که در هر که باشد به خودش باز می گردد . 1- مکر وحیله کردن با مردم 2- ظلم و ستم به مردم 3- پیمان شکنی .    نهج الفصاحه صفحه 268
79. رسول خدا (ص) : حلقه در بهشت از یاقوت سرخ بوده که روی صفحه طلائی درب نصب گردیده و وقتی حلقه روی درب کوبیده می شود صدای (( یاعلی )) از آن بلند میشود.  علل الشرایع جلد 1 صفحه 543 
80. رسول اکرم (ص) : لعنت خدا بر کسی باد هر بار که بر سر سفره ای بنشیند که در آن سفره شراب وجود دارد .         بحارالانوار جلد 2 صفحه 115
81. رسول خدا (ص) : هر زنی که خود را برای غیر شوهرش خوشبو نماید و به خود عطر بزند هیچ نمازی از او پذیرفته نمی شود تا همانگونه که به خاطر جنابت غسل می نماید به خاطر این بوی خوش نیز غسل کند و از آن عمل توبه نماید .                         من لا یحضره الفقیه جلد 3 صفحه 440
82. رسول خدا (ص) : هنگامی که زنی در جائی نشست بعد از آنکه از آنجا برخاست در جای او منشینید تا آنکه گرمی آنجا از بین برود و جایش خنک شود.                من لا یحضره الفقیه جلد 3 صفحه 467
83. رسول خدا (ص) : به پدر و مادر خود نیکی کنید تا فرزندان شما به شما نیکی نمایند چشم از زنان و ناموس مردم بپوشانید و خیانت به آنها نکنید تا از زنانتان چشم بپوشند و به آنها خیانت نکنند .  نهج الفصاحه صفحه 219
  84. رسول خدا (ص) : منفورترین بندگان نزد خداوند کسی است که ل باس وی از خودش و کارش بهتر باشد یعنی جامه ( لباسش ) وی جامه  پیغمبران باشد و کارش کار ستمگران .        نهج الفصاحه صفحه 4
85. رسول خدا (ص) : وقتی کسی در نماز امام جماعت شد نمازش را کوتاه و سبک بخواند زیرا در میان مردم کودک و سالمند و بیمار و ناتوان هست و هر وقت خواست برای خود نماز گذارد به تنهائی هر چه می خواهد طول دهد .                 نهج الفصاحه صفحه 36
86. رسول خدا (ص) : دو کس در قیامت از همه مردم بیشتر حسرت می خورند : 1- مردی که در دنیا برای طلب علم دین فرصت داشته ولی به خاطر تنبلی به جستجوی آن نرفته ، دیگری مردی است که دانش دین را به دیگران آموخته و آنها به آن عمل نموده و به بهشت رفته اند ، ولی خود عمل به آن دانش نکرده و باید به جهنم برود .نهج الفصاحه صفحه 60
87. رسول خدا (ص) : خطاب به مردانی که ازدواج می کنند فرمود : لباسهای خود را تمیز کنید و موهای خود را مرتب نمائید مسواک بزنید و آراسته و پاکیزه باشید زیرا یهودیان چنان نکردند و زنانشان زناکار شدند .           نهج الفصاحه صفحه 72
88. رسول خدا (ص) : بدانید هیچ مردی با زن نا محرم خلوت نمی کند جز آنکه سومی آنها شیطان است و آنقدر آنها را وسوسه میکند تا در حرام بیفتند .   نهج الفصاحه صفحه 92
89. رسول خدا (ص) : به حضرت عرض شد کدام رفیق و هم نشین از همه بهتر است ؟ فرمود : 1- کسی که دیدارش شما را به یاد خدا می اندازد 2- و گفتارش در علم و دانش شما بیفزاید 3- و عمل و کردارش شما را به یاد آخرت بیندازد .                              کلام نور جلد 2 صفحه 530
 90. رسول خدا (ص) : هرگز رستگار نمی شوند مردمی که امور مملکت خود را به دست زنان بسپارند و نیز فرمود : هر گاه کارهای مملکتی شما به دست زنان افتاد زیر خاک از روی زمین برای شما بهتر است .                             روضه بحار جلد 1 صفحه 160
91. رسول خدا (ص) : گاهی می شود که شخص دزد زده که دزد اموالش را برده گناهاش از دزد بیشتر می گردد ، بخاطر اینکه او مردم را بدون علت متهم به دزدی میکند و به بی گناهان تهمت دزدی می زند.                              روضه بحار جلد 1 صفحه 160
92. رسول خدا (ص) : خدا متعال مرا به هفت چیز سفارش فرمود : 1- خالص نمودن عبادات و اعمال برای خدا در پنهان و آشکارا 2- دادگری و عدالت در حال خشم و غضب 3- میانه روی و اقتصاد در خرج کردن به هنگام فقر و ثروتمندی 4- بخشیدن و عفو از کسی که  ستم نموده 5- عطا نمایم به آنکس که مرا محروم کرده 6- پیوند با رفیق و خویشاوندی که از من بریده 7- اینکه سکوتم اندیشه باشد و سخنم یاد خدا باشد و نگاهم عبرت باشد.              روضه بحار جلد 1 صفحه 160
93. رسول خدا (ص) : کسی که مومنی را درباره موضوعی یا کاری سرزنش کند ، نمی میرد تا خودش به آن مساله گرفتار شود و امتحان گردد .    روضه بحار جلد 1 صفحه 171
94. رسول خدا (ص) : فقیر واقعی کسی است که از مالش چیزی برای آخرتش پیش نفرستاده و اگر چه ثروت و دارایش در دنیا از همه مردم بیشتر باشد و نیرومند واقعی کسی است که شیطان در دلش نشین زند و او را سخت خشمناک کند و خونش را بجوش آورد ولی او خدا را یاد کند و غضبش را فرو نشاند .                    روضه بحار جلد 1 صفحه 170

95. رسول خدا (ص): افسرده خاطر نسازد یکی از شما را اگر خواب و رویاء از او برداشته شود ، زیرا  دلی که دانش در آن رسوخ نموده باشد خواب و رویاء از آن برداشته می گردد . روضه بحار جلد 1 صفحه 174

96. رسول خدا (ص) : نشست وبرخاست با چند طایفه دل را می میراند 1- خسیسان 2- با ثروتمندان 3- گفتگو با زنان 4- نشست با مردگان ، عرض شد چگونه می شود با مردگان نشست و صحبت کرد فرمود : منظورم از مرده کسی است که دلش از یاد آخرت مرده و فقط به فکر آباد نمودن دنیاست .           روضه بحار جلد 1 صفحه 174
 97. رسول خدا (ص) : شش چیز را برای من تعهد کنید تا من هم بهشت را برای شما تضمین نمایم 1- چون خواستید سخنی بگوئید دروغ نگوئید 2- هر گاه امانتی به شما سپرده شد یا به عنوان امین در جائی انتخاب شدید خیانت نکنید 3- هرگاه وعده ای دادید به آن عمل کنید 4- چشمهایتان را از نگاه های حرام و نگاه به نا محرم بپوشانید 5- دستهایتان را از خلاف کردن نگه دارید 6- آلت تناسلی خود را از حرام حفظ نمائید .                   روضه بحار جلد 1 صفحه 185 <!-- Inject Script Filtered -->
98. رسول خدا (ص) : بدترین سخن کلام دروغ است 2- بدترین امور کارهای بدعت آمیز است ( یعنی اموری که مخالف فرمان خدا و رسول الله (ص) و ائمه اطهار (ع)  است ) 3- بدترین پشیمانی ها  پشیمانی پس از ورود به عالم آخرت در شب اول قبر است 4 - بدترین کاسبی ها کسب ربا و نزول است و بدترین خوردنی ها خوردن مال یتیم است به ستم و ظلم .            روضه بحار جلد 1 صفحه 192
99. رسول اکرم (ص): بنده خدا باید از دنیایش برای آخرتش توشه برگیرد و از جوانیش برای پیری و از دوران سلامتی برای بیماریش و از زندگی اش برای مرگش ، سوگند به آن خدائی که جانم در دست اوست پس از دنیا خانه ای نیست مگر بهشت یا جهنم .                        روضه بحار جلد 1 صفحه 195
100. رسول اکرم (ص) : هرکس لقمه ای غذا به مومنی بخوراند خداوند از میوه های بهشت به او بخوراند و هر کسی مومنی را آب دهد ، خداوند از شراب سربه مهر بهشتی به او نوشاند و هر کس مومنی را لباس پوشاند ، خداوند از ابریشم و استبرق بهشتی او را پوشاند .                     روضه بحار جلد 1 صفحه 143

  101.رسول خدا (ص): یا علی هفت چیز اگر در کسی باشد حقیقت ایمان را درک کرده و تمام درهای بهشت برویش باز می شود 1- کسی که وضویش را به صورت کامل بگیرد 2- نمازش را با رعایت تمام آداب و احکام نیکو به جا آورد 3- کسی که وجوهات و زکات مالش را بپردازد 4- خشم و غضب خود را نگهدارد 5- زبانش را از حرام حفظ نماید 6- برای گناهانی که انجام داده شبانه روز طلب استغفار و بخشش کند 7- خیر خواه اهل بیت من باشد .      روضه بحار جلد 1 صفحه 57

 102.رسول خدا (ص): مسلمان خوب کسی است که از هر سخنی که به کار آخرتش نیاید لب فرو بندد.                     امالی شیخ مفید صفحه 46

 103. رسول خدا (ص) : شخص دانا و فهمیده نسبت به مسائل و احکام دینی در میان مردم نادان همچون زنده ای است در میان مردگان و هر چیزی حتی ماهیان دریا و گزندگان و درندگان و چهار پایان برای دانشجوی علوم الهی طلب آمرزش می کنند ، پس دانش دینی را بجوئید که آن و سیله پیوند میان شما و خدای عزوجل است و همانا طلب دانش دینی بر هر مسلمانی واجب است . امالی شیخ مفید صفحه 41

 104.رسول خدا (ص): هیچ قطره ای نزد خداوند از دو قطره محبوبتر نیست 1- قطره خونی که در راه خوشنودی خدا ریخته شود 2- قطره اشکی که در تاریکی و دل شب از بیم معاصی که در محضر خدا انجام داده شده بر رخساری بغلتد .                اما لی شیخ مفید صفحه 22

  105.رسول اکرم (ص): چهار چیز از ذخائر نیکیها ست 1- پنهان داشتن حاجت و نیاز خود از مردم 2- پنهان داشتن اعمال خیر و عبادات و صدقات 3- پنهان داشتن بیماری از مردم 4- پنهان داشتن مصیبت ها و گرفتاریها .                       امالی شیخ مفید صفحه 20

  106.رسول خدا (ص): راستی که خدای تعالی به خاطر یک مومن صالح و شایسته از شیعیان ما بلا و گرفتاری را از صد خانه از همسایگانش دفع می نماید .  آثار الصادقین جلد 9 صفحه 162

107. رسول خدا (ص): با هیچ عالمی نشست و برخاست مکنید ، مگر کسی که شما را از پنچ چیز به پنچ چیزدعوت نماید : 1- از شک و تردید نسبت به خدا و دستوراتش و دستورات رسول خدا (ص) و ائمه (ع) به یقین به این احکام 2- از ریاء و خود نمائی در عبادات به اخلاص 3- از رغبت و تمایل به لذات دنیا به دوستی خدا و رغبت به آخرت 4- از تکبر و خود بینی به تواضع و فروتنی 5- از مکر و حیله در کارها با مردم به خیر خواهی نمودن امور مردم. کلام نور جلد 1 صفحه 187

108. رسول خدا (ص) : کسی که برای رفع نیاز و حاجت برادر مومن خود کوشش کند مانند کسی است که نه هزار سال خداوند را عبادت کرده در حالی که روزهایش را روزه بوده و شب ها را هم شب زنده داری می کرده است .                  بحارالانوار جلد 74 صفحه 315

 109.رسول خدا (ص): به یکی از اصحاب فرمودند : مبادا مهر و محبت و علاقه نسبت به زن و فرزند ، تو را وادارکند که به محیط گناه قدم گذاری و خودرا به خاطر ایشان به فعل حرام بیندازی . کلام نور جلد 1 صفحه 140

   110. حضرت محمد (ص) : از زیاد خندیدن بر حذر باشید ، زیرا خنده زیاد قلب را می میراند و نور صورت را می برد .      کلام نور جلد 1 صفحه 105

 111.رسول خدا (ص) : وقتی خدا برای بنده ای اراده خیر نماید ، برای او در درونش پند دهنده ای قرار می دهد ، تا اورا به کار خیر امر ، و از کار زشت نهی کند.  کلام نور جلد 1 صفحه 142

 112. رسول خدا (ص) : بهترین گفتار کتاب خداست ، بهترین روش و سنت ، سنت من است و بدترین امور چیزهای بدعت آمیز است که خلاف فرموده خدا و سنت است ، آگاه باشید هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی در آتش است .                   اما لی مفید صفحه  207

 113. رسول خدا (ص) : همین ع یب برای آدمی بس است که عیبی را در مردم ببیند که از دیدن همان عیب در خود کور باشد .       اما لی مفید صفحه 80  

 114. حضرت محمد (ص) : یک نفر نیست که پیش از رسیدن مرگ سر از خواب برگیرد؟    نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 115.حضرت محمد (ص) : یک نفر نیست که تا مهلت سر نیامده از خواب غفلت بیدار شود؟ نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 116.حضرت محمد (ص) : یک نفر نیست که پیش از روز بدبختی برای خود کاری کند؟   نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 117.حضرت محمد (ص) : یک تن نیست که قبل از بیرون آمدن جان آماده لقای پروردگار شود؟   نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 118.حضرت محمد (ص) : یک تن نیست که تا رفتن نزدیک نشده برای آخرت توشه ای برگیرد؟  نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 119.حضرت محمد (ص) : یک نفر نیست که تا مرگ فرا نرسیده از گناه توبه کند؟  نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 120.حضرت محمد (ص) : بدانید بیناترین چشم آن است که در راه خیر باز شود.  نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

121.حضرت محمد (ص) : بدانید شنواترین گوش آن است که برای بیداری دل سخن فرا گیرد.  نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 122.حضرت محمد (ص) : بدانید مصرف کردن این اموال در راه باطل اسراف و تبذیر است.  نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 123.حضرت محمد (ص) : بدانید قناعت و تسلط بر شهوت بزرگترین پاکدامنی و تقوا است.  نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 124.حضرت محمد (ص) : بدانید دنیا منزلی است که جز با زهد و پارسائی نمی توان از آفاتش سالم ماند و هر چه طعمه آن شود از آن نجات نیابد. نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 125.حضرت محمد (ص) : بدانید وجود شما بهایی جز بهشت ندارد مبادا بغیر از آن خود را بفروشید.  نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 126.حضرت محمد (ص) : بدانید دنیا گذشته و پایان خود را اعلام کرده زیبائیهایش زشت و تازه هایش کهنه و اشیاء گرانبهایش بی ارزش شده است.  نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

127.حضرت محمد (ص) : بدانید تقوا مرکب راهواری است پرهیزکاران بر آن سوار شده و مهارش را بدست گرفته اند و آنان را به مقصد بهشت میرساند بدانید گناه مرکبی چموش است گنهکاران بر گرد آن نشسته اند مهارش گسیخته راکب را بپرتگاه دوزخ میافکند.   نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

128.حضرت محمد (ص) : بدانید امروز وقت آمادگی است فردا مسابقه است مسابقه بر سر بهشت است و سرنجام باختگان دوزخ.  نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 129.حضرت محمد (ص) : بدانید شما در دوران آرزویی بسر می برید که پایانش مرگ است هرکس در روزگار آرزو پیش از رسیدن مرگ عمل کند اعمالش سودمند افتد و مرگش بوی زیانی نرساند. نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 130.حضرت محمد (ص) : بدانید زبان پاره گوشتی از تن انسان است که اگر سرباز زند گفتار نتواند و اگر آزاد شود سخن پیاپی روان سازد (یعنی گرفتگی یا روانی زبان تابع تسلط انسان بر مطالب است اگر گوینده حاضر الذهن نباشد قهرا زبان کند شود و از گفتار بازماند و اگر فکر در جولان باشد زبان بی اختیار آزاد گردد و افکار چون چشمه جوشان از  سر زبان فرو ریزد.  نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 131.حضرت محمد (ص) : بدانید تهی دستی بلاست و بدتر از تهیدستی رنجوری جسم است و بدتر از مریضی بیماری قلب است.  نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 132.حضرت محمد (ص) : بدانید مال فراوان از نعمتهای خداست بهتر از مال سلامت بدن است و بهتر از سلامت تقوای قلب است.  نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

133.حضرت محمد (ص) : بدانید هر که بی اندیشه عاقبت در هر کار پا نهد باید منتظر حوادث ناگهانی باشد.   نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 134.حضرت محمد (ص) : بدانید خردمند آن است که با فکر صائب و پیش بینی کامل با کارها روبرو شود.  نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 135.حضرت محمد (ص) : بدانید کوس رحلت زده اند و توشه را معرفی کرده اند باندازه ایکه بتوانید فردا جان خود را حفظ کنید توشه برگیرید. نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 136.حضرت محمد (ص) : بدانید جهاد بهای بهشت است هرکس برای خویشتن جهاد کند مالک نفس خود شود بالاترین ثواب خدا از آن کسی است که خود را بشناسد.  نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 137.حضرت محمد (ص) : بدانید احکام دین در صحت و متانت یکی است راههای دین معتدل است هرکس براه دین رود غنیمت برد و هرکه توقف کند گمراه و پشیمان شود.  نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

138.حضرت محمد (ص) : بدانید کسی که نمی داند نباید از آموختن شرم کند که قیمت هرکس بقدر معلومات اوست. نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

 139.حضرت محمد (ص) : بیدار باشید اینک که زبانها آزاد و بدنها سالم و عضو ها در اختیار و جایگاه وسیع و مجال بسیار است و تا مرگ نرسیده عمل کنید.  نصایح باب اول صفحه 2 الی 4

140 . حضرت محمد (ص) : هنگامی که بدعتهای خلافت دین در میان امت من ظاهر شود ، باید صاحبان علم ، دانش خود را اظهار داشته ، بطلان بدعتها را روشن سازند و الا گرفتار لعنت خدا خواهند بود.    نصایح صفحه 6 

141 . حضرت محمد (ص) : عجب دارم از آن که دهان را از خنده چاک می دهد و نمی داند خداوند از او راضی است یا نه.        نصایح صفحه 29 

142 . حضرت محمد (ص) : اهل بیت من مانند کشتی نوح اند ، هر کس سوارشد نجات یافت و هر که تخلف کرد غرق شد .           نصایح صفحه 45 

143 .حضرت محمد (ص) : همنشین صالح چون عطر فروش است ، که اگر عطر خویش به تو ندهد بوی خوشش در تو آویزد و همنشین بد همچون آهنگر است که اگر شراره ی آتشش بتو نرسد بوی بدش آزارت می دهد  .     نصایح صفحه 45

144. حضرت محمد (ص) : مومن حقیقی کسی است که مالش را با مستمندان در میان نهد و درباره مردم انصاف دهد .        نصایح صفحه 72 

145. حضرت محمد (ص) : اگرعالمی یا طالب علمی از یک ده یا شهر اسلامی عبور کند ، خداوند چهل روز عذاب از قبور آنها بردارد ، هر چند از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج شود و از طعام وآب آنها هم نخورد.   نصایح صفحه 80 

146. حضرت محمد (ص) : علم به دو نوع است یکی آن که در قلب جا گرفته و به عمل در آمده ، این علم سود مند است : دیگر آن که تنها بر زبان است و برای صاحبش اتمام حجت است.           نصایح صفحه 81  <!-- Inject Script Filtered -->

147 . حضرت محمد (ص) : کسی که دو حدیث فرا گیرد تا خود عمل کند ، یا به دیگران بیاموزد تا به کار بندند ، برای او از شصت سال عبادت بهتر است .       نصایح صفحه 81 

148 . حضرت محمد (ص) : دو نصیحت کننده در میان شما می گذارم : یکی گویا و دیگری خاموش : گویا قرآن است و خاموش مرگ .      نصایح صفحه 82 

149 . حضرت محمد (ص) : آسمانها و زمین ها و فرشتگان و شب و روز به سه دسته طلب آمرزش کنند : علما ، طالبان علم و سخاوتمندن .  نصایح صفحه 111 

150 . حضرت محمد (ص) : روز قیامت عذاب را از سه کس برگیرند : راضی به تقدیر خدا . خیر خواه مسلمانان و دلال خیر .       نصایح صفحه 111

151 . حضرت محمد (ص) : سه کس بی حساب به دوزخ در آیند : زنا کاری که در موی سرش سفیدی پدید آمده . عاق پدر و مادر . شرابخوار . ( در صورتیکه توبه نکرده باشند ) نصایح صفحه 112 

152 . حضرت محمد (ص) : سه چیز حافظه را قوی کند : مسواک ، روزه  و قرآن خواندن .                 نصایح صفحه 114

153 . حضرت محمد (ص) : هر چشمی در قیامت گریان است جز سه چشم آن که از ترس خدا گریسته یا از  نگاه به نامحرم پوشیده . یا در راه خدا شب نخوابیده.           نصایح صفحه 131 

154 . حضرت محمد (ص) : سه صفت است که در هر که باشد تمام صفات ایمان را داراست : در وقت خرسندی و خشنودی به گناه و باطل نگراید . هنگام خشم و غضب پا از حریم حق فراتر ننهد . و موقع قدرت از حدود خود تجاوز ننماید  .                  نصایح صحفه  132

155 . حضرت محمد (ص) : هر که اهل بیت مرا دوست ندارد یکی از سه علل را دارد یا منافق است . یا  حرام زاده . یا نطفه اش در حال حیض بسته شده .      نصایح صفحه 132 

156 . حضرت محمد (ص) : شب بیداری جز در سه مورد سزاوار نیست تلاوت قرآن . طلب علم . عروسی .          نصایح صفحه  132

157 . حضرت محمد (ص) : اگر سه گرفتاری و بلا برای آدمیزاد نبود برای هیچ چیز سر فرود نمی آورد : مرض . فقر . مرگ .  عجب اینست که با این گرفتاریها باز هم سر کشی می کند.          نصایح صفحه  133

158 .  حضرت محمد (ص) :  نشانه ی بدبختی چهار چیز است : خشکی چشم ، سختی دل ، حرص در تحصیل روزی  و اصرار به گناه . نصایح صفحه  77 

159 . حضرت محمد (ص) : چهار کس چون از قبر برخیزند بی حساب به دوزخ روند : آنان که صبح بخوابند ، یا شب را به غفلت بگذرانند ، یا ذکات ندهند ، یا در گناه اصرار ورزند . ( مراد از خواب صبح ترک نماز صبح است ، غفلت شب : شب نشینی های توئام با گناه )                     نصایح صفحه  177 

160. حضرت محمد (ص) : هر کس پنچ چیز را برای من عهده دار شود ، من بهشت را برایش ضامن شوم : نسبت به خدا ، پیغمبر ، قرآن ، دین خدا ، جامعه ی اسلامی خیر خواه و دلسوز باشد.    نصایح صفحه  213

161 . حضرت محمد (ص) : ای علی  پنچ چیز دل را می میراند : زیاد خوردن . زیاد خوابیدن . زیاد خندیدن . غصه فراوان . و حرام خوردن که ایمان را دور می کند .  نصایح صفحه  219 

162 . حضرت محمد (ص) : پنچ چیز دل را روشن می کند : زیاد خواندن سوره قل هوالله . کم خوردن . همنشینی علما . نماز شب . و رفتن به مسجدها جلسات و مجامع دینی .    نصایح صفحه  219 

163. حضرت محمد (ص) : پنچ چیز دید چشم را زیاد می کند : نگاه به کعبه  و به خط قرآن و بر روی پدر و مادر و به صورت عالم و آب جاری.نصایح صفحه  219 

164 . حضرت محمد (ص) : خدا کسی را که جرعه ای شراب نوشد به پنچ بلا گرقتار کند : سختی دل ، بیزاری جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و همه فرشتگان . بیزاری پیمبران . بیزاری خدا و آتش دوزخ .  نصایح صقحه  219

165.نشانه مومن پنچ چیز است : پرهیزگاری در خلوت . صدقه در تنگ دستی . صبر در مصیبت . راستگوئی هنگام ترس . حلم در وقت غضب .نصایح صفحه  222 

166.  حضرت محمد (ص) : پنچ چیزاز مصیبت های آخرت است : از دست رفتن نماز . مرگ عالم . نا امید کردن سائل . نا فرمانی پدر ومادر . و ندادن زکات .     نصایح صفحه 222 

167.  حضرت محمد (ص) : بر شما باد به صدقه که شش خاصیت دارد : سه در دنیا و سه در آخرت . در دنیا : عمر را زیاد می کند . روزی را فراوان . شهرها را آباد کند . در آخرت : ساتر عورت . سایبان قیامت . و جلوگیر آتش باشد .             نصایح صفحه  246

169.  حضرت محمد (ص) : منافق چون وعده کند تخلف نماید . کردارش بد باشد . در گفتار دروغ گوید . در امانت خیانت ورزد . اگر به نوائی رسد سبکسری کند . و اگر تهیدست شود آرام گیرد .         نصایح صفحه  247 

170. رسول اکرم (ص) : مردی خدمت پیامبر اکرم (ص) عرض کرد یا رسول الله سر آغاز دانش چیست ؟ فرمود : گوش فرا دادن به آن.عرض کرد بعد چه ؟ جمع آوری و حفظ کردن آن. پرسید دیگر چه ؟ فرمود : عمل نمودن به آن . عرض کرد بعد از آن چه ؟ فرمود : نشر دادن آن به سایر مردم.       مجموعه ورام جلد 2 صفحه  36

171.  رسول اکرم (ص) : هیچ کس نیست مگر آنکه فرشته ای همراه اوست هنگامی که در توالت فضولات از بدنش خارج می شود گردن آن شخص را به سمت پائین بر می گرداند تا به آنها نگاه کند پس به نطق ملکوتی به آن شخص می گوید : ای فرزند آدمی اینست همان روزی که از پی آن تلاش و کوشش نمودی که آخرالامر اینگونه از تو خارج می شود پس ببین و مراقب باش که آن را از چه راهی بدست می آوری .     تنبیه الخواطر جلد 2 صفحه  49

172. حضرت محمد (ص) : همانا چون از مومن گناه و معصیتی سر بزند چنان احساس ناراحتی و پشیمانی می کند که گویا کوهی بر روی سینه اش افتاده و سنگینی می کند و شخص منافق چون گناه می کند مثلش مانند کسی است که پشه ای روی بینی اش بنشینید و  بلند شود ، یعنی احساس پشیمانی از گناه ندارد .  تنبیه الخواطر جلد 2 صفحه  111

173. رسول خدا (ص) : ابوذر گوید از رسول خدا (ص) پرسیدم زیرک ترین مومنان چه کسی است ؟ فرمود : کسی که بیشتر



نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 مهر 1388  ساعت 10:01 PM | نظرات (0)

مطالب جالب

سه زمان برای گدایی

 

برای استجابت دعا، باید به مواردی توجه كرد كه یكی از آنها زمان دعا كردن است. عارف وارسته سید زین الدین طباطبایی سه زمان را برای استجابت دعا توصیه می‌كند كه از این قرار است:

سه وقت را مراقب باشید كه از دست ندهید و با كشكول گدایى به در خانه كریم بروید، ان شاء الله كه خالى بر نمى‌گردید:

1- ساعت زوال شمس كه اول ظهر است. آن وقتى كه انسان در شك است و یقین ندارد كه ظهر شده است؛ دو ركعت نماز نافله بجاى آورید. سپس سر به سجده ‌گذارید و به زبان خود هر چه مى‌خواهید درخواست كنید. البته با توسل به ائمه اطهار(علیهم السلام) .

2- ساعت آخر روز جمعه است، كه ده دقیقه به غروب مانده، به امام زمان(عج) سلام داده و درد دل خود را به امام(علیه السلام) بگویید، و بعد توجه به خدا و دعا كند.

3- یك ربع ساعت به اذان صبح مانده كه وقت سحر حقیقى است، وقت دعا كردن است. در این وقت سه ركعت نماز شفع و وتر را خوانده و در قنوت نماز وتر صد مرتبه استغفار كرده و دعا كنید كه ان شاء الله مستجاب است. و بعد از آن به سجده رفته و هر چه مى‌خواهید بگویید تا زمان نماز صبح.

بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب بنشینید و مشغول دعا و ذكر و قرآن و یا زیارت جامعه شوید و اگر بشود در این وقت هزار مرتبه ذكر «ما شاء الله لا قوه الا بالله» بدون «لا حول» گفته شود. و ده مرتبه «سبحان الله العظیم و بحمده استغفر الله و اسئله من فضله» گفته شود و هر چه بیشتر گفته شود؛ بهتر است . 

این چند راه مختصر، جوهر مطلب و از اسرار است. امید كه غنیمت شمرده و كوچكش نپندارید.

برگرفته از نامه‌های عارف وارسته سید زین الدین طباطبایی  

بتکان خانه دل را !

 

بيائيد بهاري شويم 

بهاري بيانديشيم

بهاري فکرکنيم 

بهاري بخوانيم وبنويسيم 

بهاري ذهن وانديشه وباور خود را آرايش وويرايش کنيم......

يک سال ديگه گذشت! من و شما يک سال ديگه رو هم پشت سر گذاشتيم. چند سالمون شده؟ چقدر قرار گذاشتيم و شکستيم؟ 

آخر سال که ميشه ميشينيم و فکر ميکنيم که چقدر به اهدافي که براي خودمون تعيين کرده بوديم در اين سالي که گذشت رسيديم! اهداف مالي ، تحصيلي ، شغلي ، علمي و... اگه به يکي از اونها نرسيديم ميشينيم و فکر ميکنيم که چرا؟ 

چه موانعي باعث اين عدم موفقيت شده و تصميم مي گيريم به نحوي اون رو برطرف کنيم. 

پس چرا براي رسيدن به بالاترين مقامي که بايد به اون برسيم برنامه‌اي جدي نداريم؟  

مقام خليفه اللهي انسان که با رسيدن به جايگاه "بندگي" محقق ميشه! بالاترين ارزش يک انسان اينه که يک عبد باشه. يک عبد مخلص. يک عبد ذليل و حقير و مسکين و مستکين که هيچي از خودش نداشته باشه. بالاترين مقامي که هر روز برترين مخلوق خداوند رو به اون مقام ميشناسيم! اَشهَدُ اَنَّ مُحَمّد عَبدُهُ و رَسولُه.  

همين امروز رو با سال قبل مقايسه کنيم. آيا تونستيم يک قدم به خدا نزديکتر بشيم؟ يا کيلومترها ازش دور شديم؟ در سالي که گذشت، با اعمالمون چقدر تونستيم رضايت امام زمانمون (روحي فداه) رو جلب کنيم که رضايت خداوند هم در گرو رضايت ايشون است؟ يا خدايي نکرده چقدر با کارهامون ، غمي رو غمهاي غروبهاي جمعه‌ي ايشون گذاشتيم؟ 

قبل از شروع سال جديد همه رسم دارند که منزلشون رو تميز کنند. القَلبُ حَرَمَ الله! چرا ما خونه‌هاي دلمون رو تميز نکنيم؟  

بيا که خانه تکاني کنيم . خانه‌ي دل! 

اما اينقدر اين دل زنگار گرفته که به تنهايي کاري از پيش نميره ، پس متوسل ميشيم به کلام نوراني اباعبدالله الحسين عليه السلام در دعاي عرفه که ميفرمايد:

از خدا بخواهيم که محبتِ غير را از دلمون بيرون کنه و دلمون رو فقط معدن محبت خود و احبائش قرار بده.  

بگيم خدايا با ما هم کاري بکن که غير از درگاه تو به جايي پناه نبريم که اگه از تو روي بگردانيم هميشه آغوش شيطان براي ما بازه.  

اگه کسي خونه‌ي دلش خونه‌ي محبت خدا بشه بنا به گفته امام صادق عليه السلام ديگه به غير خدا مشغول نميشه: 

إِنَّمَا خَالَطَ الْقَوْمَ حَلَاوَةُ حُبِّ اللَّهِ فَلَمْ يَشْتَغِلُوا بِغَيْرِهِ – گروهي که شيريني محبت خداوند با آنها عجين شده باشد به غير خدا مشغول نميشوند(اصول کافي جلد2 صفحه130)   

از خدا بخواهيم که ميل به طاعت رو در درونمون بيشتر کنه و رغبتمون رو به گناه کم کنه که اون هم با چشيدن طعم شيرين همنشيني با خدا بدست مياد.

از خداوند بخواهيم که ما را از جمله‌ي اين گروهي قرار دهد که در قرآن فرمود:

فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَه‏(مائده54)  

يعني ميشه ما هم محبوب خداوند باشيم و هم محب او؟؟

چطور؟

جوابش رو در قرآن داريم: 

قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّه(آل عمران 31)

پس از خداوند بخواهيم که در سال جديد به ما توفيق دهد که از رسول خدا و خاندانش عليه و عليهم السلام پيروي کنيم و تقواي الهي پيشه کنيم تا شامل فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّه بشيم تا اگه غمي از غمهاي دل امام زمان (عج) برطرف نميکنيم ، لااقل غمي به غمهايشون اضافه نکنيم.  

بي روي تو هرکس گذرد ليل و نهارش               

              دلـگيـرتر از فصـل خـزان است بهارش     

بـهـتـر کـه هـمه عـمر ز هم باز نگردد                            

           چشمي که نشد باز دمي بر رخ يارش 

سال که تحويل ميشه اولين کارتون چيه؟؟ به بزرگترها سر ميزنيد؟  

امسال بياييم بگيم آقا جان! بزرگ ما شماييد. سال که تحويل شد بگيم:  

سلام علي آل ياسين!! بگيم آقا جان ما ايرانيها رسممون اينه که ديد و بازديد داريم، متي ترانا و نراک؟ عيبي نداره آقا جان! دل عاشق به پيغامي بسازه! 

بگيم : 

آقا ! بزرگترهاي ما حتي اگه ما خيلي بد بوديم براي عيد وقتي به در خونشون ميريم در رو به رومون باز ميکنند!  

بياييم امسال عيدمون رو با آقامون شروع کنيم و از بزرگمون غافل نشيم.راستي اگه آقا بخوان بيان منزل ما ، ما آمادگيش رو داريم؟ 

اللهم عجل لوليك الفرج و العافية و النصر و اجعلنا من خير اعوانه و انصاره و

شيعته و المستشهدين بين يديه.

چشم بد دور

)

چند سوال:

# اول: آیا آیه 51 سوره قلم «و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم» خاصیت جلوگیری از چشم زخم دارد؟

# دوم: آیا چشم زخم واقعیت دارد؟

جواب سوال اول:

مدركی (حدیثی) وجود ندارد که دلالت‏ كند و بگوید از این آیه برای چشم ‏زخم استفاده كنید. چیزی كه ازطرف پیغمبر یا ائمه به ما نرسیده باشد، از پیش خود نباید بتراشیم.

جواب سوال دوم:

این مسأله، از نظر عقلى امر محالى نیست، بسیارى از دانشمندان امروز معتقدند در بعضى از چشم ها، نیروى خاصى نهفته شده كه كارایى زیادى دارد، حتى با تمرین و ممارست مى توان آن را پرورش داد، خواب مغناطیسى از طریق همین نیروى چشم ها است.

در دنیایى كه «اشعه لیزر» ـ كه شعاعى است نامریى ـ مى تواند كارى كند كه از هیچ سلاح مخربى ساخته نیست، پذیرش وجود نیرویى در بعضى از چشم ها كه از طریق امواج مخصوص، در طرف مقابل اثر بگذارد، چیز عجیبى نخواهد بود.

در روایات اسلامى نیز، تعبیرات مختلفى دیده مى شود، كه وجود چنین امرى را اجمالاً تایید مى كند.

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: پیامبر براى امام حسن و امام حسین تعویذ (نوشتن دعا) گرفت و این دعا را خواند:  «شما را به تمام كلمات و اسماء حسناى خداوند، از شرّ مرگ، حیوانات موذى، و هر چشم بد، و حسود، آنگاه كه حسد ورزد مى سپارم» سپس نگاهى به ما كرد و فرمود: «این چنین حضرت ابراهیم علیه السلام براى اسماعیل و اسحاق تعویذ نمود»

ذكر این نكته لازم است كه هیچ مانعى ندارد، این دعاها و توسل ها به فرمان خداوند جلوى تأثیر نیروى مرموز چشم ها را بگیرد، همان گونه كه دعاها در بسیارى از عوامل مخرب دیگر اثر مى گذارد و آنها را به فرمان خدا خنثى مى كند.

این نیز لازم به یادآورى است كه قبول تأثیر چشم زخم به طور اجمال، به این معنى نیست كه به كارهاى خرافى و اعمال عوامانه در این گونه موارد پناه برده شود، كه هم بر خلاف دستورات شرع است و هم سبب شك و تردید افراد ناآگاه در اصل موضوع، همان گونه كه آلوده شدن بسیارى از حقایق با خرافات، این تأثیر نامطلوب را در اذهان گذارده است. (2)

پی نوشت ها:

1- شهید مطهری؛ آشنایی با قرآن.

2- آیت الله مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه؛ جلد 24، صفحه 431. 

بهشت شما کجاست؟

راستی بهشت آدمها کجاست؟

این سوال را اگر از ما بپرسید خواهیم گفت: بهشت در چند قدمی شماست.

مگر نه اینکه در بهشت دروغ روا نیست؛ مگر نه اینکه در بهشت تعدّی و جور نیست؛ مگرنه اینکه در بهشت حرف اول و آخر را عشق به خدا می زند و بس؛ و مگر نه اینکه...

در همین دنیا عده ای هستند که حتی برای یک بار هم حاضر نیستند ولو به شوخی و گزاف، لب به دروغ  باز کنند، یا اینکه سر سوزنی به کسی ستم ورزند؛ عده ای که جز برای رضایت خدا قدم بر نمی دارند و جز برای خدا سخن نمی گویند.

می نشینند برای رضایت خدا؛ برمی خیزند برای رضایت خدا؛ دوست می دارند برای رضایت خدا؛ دشمن می دارند برای رضایت خدا ...

مگر بهشت معهود چیزی جز رضایت محبوب و لذتی جز انس و تقرب با معشوق است.

پس چرا ما آدمها نقد را رها کردیم و دل در گرو نسیه دادیم.

آری در اینجا هم می توان بهشتی ساخت دنیایی و دنیایی ساخت بهشتی.

می توان در دار دنیا به دیدار دلدار امید داشت و دنیا را روزنه ای به سوی بهشت انگاشت.

پس در دنیا باشید ولی با دنیا نباشید؛ در دنیا زندگی کنید و لی از دنیا بگذرید تا به بهشت درآیید

آن سوی مرگ

چشمه‌ی جاودانگی كجاست تا بسان خضر جرعه‌ای از آب حیات بنوشم و جاودانه زنده بمانم؟

چه كنم كه آن سوی زندگی من زیباتر از اكنونم شود؟

اصلا مرگ چیست؟ و چرا من باید بمیرم؟

برزخ كجاست و قیامت چیست و بعد از آن چه می‌شود؟

و هزار سوال دیگر كه اگر بدانها فكر كنی مجنون می‌شوی!  

دوست من، برای یافتن پاسخ پرسشهای خود درباره مرگ، برزخ، قیامت و... ، مجموعه مقالات قرآنی «رازهای مرگ» را كه از امروز، یعنی ۳بهمن۸۷،به صورت پیوسته تقدیم حضورتان می‌شود، پیگیری كن .

ای قلب من

می دانم که روزی از ضربان خواهی افتاد

و پس از آن همه تلاش

در روزهای سپید و شبهای سیاه

افسرده ،

در گوشۀ زندان سینۀ من خواهی مُرد

اما، قلب من

آیا به هنگامی که آخرین ضربانت  به پایان میرسد

با عشق او خواهی مُرد؟

و آن عهدی كه در ازل بسته‌ای را،

فراموش نخواهی کرد؟

كه اگر نه، پس تو جاودانه خواهی ماند.

آری

اگر چه من خاك شوم!  

اگر ما را نبخشی؟!

دعاى آدم و حوا

آدم و حوا داستانی پر رمز و راز دارند. خداوند آنان را در بهشت جاى داد و دستور داد تا از آن میوه یا دانه نخورند. اما شیطان آنان را وسوسه كرد و آنان از آن خوردند و گرفتار شدند.

خداوند متعال به آنان گفت :

آیا من شما را از آن نهى نكردم و نگفتم كه شیطان دشمن آشكار شماست.

هنگامى كه آدم و حوا، به نقشه شیطانى ابلیس ، واقف شدند و نتیجه كار خلاف خود را دیدند به فكر جبران گذشته افتادند و نخستین گام را اعتراف به ظلم و ستم بر خویشتن ، در پیشگاه خدا قرار دادند. در این هنگام آدم و حوا توبه كردند و دست به دعا برداشتند و گفتند:

«ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكوننّ من الخاسرین؛ بارالها، ما به خود ستم كردیم - كه نافرمانى تو كردیم - اگر ما را نیامرزى و به ما رحم نكنى ما از زیان كاران خواهیم بود.» (اعراف/23)

براى توبه و بازگشت به سوى خدا و اصلاح مفاسد نخستین گام این است كه انسان از مركب غرور و لجاجت پائین آید و به خطاى خویش ‍ اعتراف كند، اعترافى سازنده و در مسیر تكامل.

جالب اینكه به قدرى در توبه و تقاضاى عفو، ادب نشان می دهند كه حتى نمی گویند: خدایا ما را ببخش (اغفر لنا) بلكه می گویند: اگر ما را نبخشى از زیانكاران خواهیم بود !

هر گناه و نافرمانى پروردگار، ظلم و ستم بر خویشتن است، زیرا همه برنامه ها و دستورهای او همه در مسیر خیر و سعادت و پیشرفت انسان است، بنابراین هر گونه مخالفت با آن مخالفت با تكامل خویشتن و سبب عقب ماندگى و سقوط خواهد بود و آدم و حوا نیز اگر چه گناه نكردند اما همین ترك اولى، آنها را از مقام والایشان فرود آورد. گرچه توبه خالصانه آدم و همسرش در پیشگاه خدا پذیرفته شد.(1)

پاورقی:

1- تفسیر نمونه

چه كنم گناه نكنم؟!

سوال: چرا بعضى اوقات دچار اشتباه و گناه مى‌شویم؟

علماى اخلاق مى‌گویند: منشا و انگیزه گناهان، سه قوه است: قوه شهویّه، قوه غضبیّه، قوه وهمیّه .

قوه شهویّه، انسان را به افراط در لذت‌خواهى نفسانى، مى‌كشاند، كه سرانجامش، غرق شدن در فحشا و زشتى‌ها است .

قوهّ غضبیّه، انسان را به ظلم، طغیان، آزار رسانى و تجاوز، وادار مى‌كند.

قوهّ وهمیّه، برترى طلبى، انحصار جویى، تكبر و روح خودخواهى را در انسان زنده مى‌كند و او را به گناهان بزرگى وارد مى‌نماید.

به این مثال توجه كنید: آب، در عین حال كه مایه حیات تمامی جانداران از انسان، حیوان و گیاه مى‌باشد، اگر مهار نشود به صورت سیلابی جریان می‌یابد و باعث نابودی حیات بشر می‌شود؛ بنابراین حتی این پدیده حیات‌بخش نیز نیاز به سدسازی و مهار دارد و در صورتی برای بشر مفید خواهد بود كه به هنگام نیاز در كانال كنترل شده خاصی قرار گیرد و از دریچه مخصوصی، به مقدار نیاز، جریان یابد، در غیر این صورت طغیان می‌كند و دیوانه‌وار به باغ‌ها و كشتزارها و خانه‌ها سرازیر شده و همه را ویران خواهد ساخت.

در مورد انسان نیز، نیروى غضب براى دفاع و شهوت براى بقاى نسل لازم است، ولى اگر این دو غریزه بر اثر افسار گسیختگى طغیان كنند، موجب بروز جنایات ویرانگر و انحرافات جنسى و بى عفتى خواهند شد.

در نتیجه اگر بخواهیم جامعه را از لوث گناه پاك سازیم، و یا وجود خویش را از آلودگى گناه، حفظ كنیم ، راهی جز كنترل و تعدیل غرایز و تمایلات نفسانى نداریم.

از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده: حضرت از همراهى و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج كس را نهى فرموده: كذاب، گناهكار، بخیل، احمق و كسى كه قطع رحم كرده است.

حل مشكل:

1- گناه‌شناسی: مبارزه مستقیم با گناه از طریق شناخت گناهان و تفكر در آثار و عواقب دنیوی و اخروی آنها.

2- گناه‌زدایی: مبارزه اساسی و غیر مستقیم با گناه از طریق مبارزه با زمینه‌های گناه و تقویت زمینه‌های صلاح.

در یك نگرش كلی و كلان می‌توان به این نتیجه رسید كه زمینه گناه در انسان چیزی جز ضعف شناخت و اراده نیست.

اینك با طرح سوال‌های كوتاه و پاسخ آنها به گشودن راه كمك می‌نماییم.

1. چرا باید خودمان را بشناسیم؟ چون اگر استعداد بی نهایت و ارزش‌های وجودی خود را نشناسیم، هرگز حركتی نخواهیم كرد، تمام حركت تكاملی انسان بسته به نوع و عمق شناخت انسان نسبت به ارزش‌های وجودی خود است.

2. چرا باید هستی را شناسایی نماییم؟ چون انسان خلاصه هستی است و با هماهنگ و همراه شدن با هستی و قرب به خدای هستی و رنگ خدایی گرفتن به كمال می‌رسد، اگر هستی را نشناسد نمی‌داند چه باید كند به عبارت دیگر انسان قانون كمال را از هستی فرا می‌گیرد.

3. نقش دین در زندگی انسان چیست؟ آدمی با زبان هستی آشنا نیست و نیاز به مترجم دارد. دین ترجمان هستی است و به نحو بسیار ظریفی انسان را به رنگ هستی در می‌آورد. تمام دین در جهت به خدا رسیدن و قرب الهی برنامه‌ریزی شده است.

4. در نهایت دانستن سرنوشت انسان در حیات اخروی و معاد چه كمكی به انسان می‌كند؟ معاد و قیامت، فردای زندگی انسان است، فردایی كه باید آن را بسازد و تا ابدیت در آن بماند، باید بداند رهسپار كدام وادی و مسافر كدام اقلیم وجود است، باید برای فردای خود چه توشه‌ای فراهم كند و چه مقدار به كار و كوشش بپردازد. ببیند با چه كسی می‌خواهد همراه و همنشین شود و از همین نشئه با او آشنا و همراه شود تا در قیامت با مشكل روبرو نگردد. 

یكی از مهمترین مراحل خودسازی، رفع زمینه‌های گرایش به گناه است.   

نقش ذكر و یاد خدا:

ذکر خدا آثار مثبت فراوانی دارد. «ذکر» از آن جهت که با ذاکر اتحاد وجودی می‌یابد و باعث حضور خداوند در دل و جان مومن است، موجب می‌شود كه ذاکر خود را در محضر خدا حاضر ببیند، و از کمال قرب او بهره‌مند شود. در نتیجه بر محور حیا از بسیاری از افکار پلید و اخلاق زشت و اعمال نکوهیده احتراز می‌کند.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: نظر دوختن تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است و چه بسا نگاهى كه حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد.» تا حد امكان انسان از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز نماید.

دستور العمل:

1- ترك زمینه گناه:

الف- كنترل چشم: امام صادق(علیه السلام) فرمود: نظر دوختن تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است و چه بسا نگاهى كه حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد.»(1) تا حد امكان انسان از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز نماید.

ب- كنترل گوش: باید از شنیدنى‌هایى كه ممكن است به حرام منجر شوند و زمینه‌ساز حرام هستند پرهیز شود. مانند موسیقى حرام، صداى شهوت انگیز نامحرم و ... .

ج- ترك همنشینی با دوستان ناباب: دوستانى كه باعث مى‌شوند انسان گناه را مزمزه كند، در واقع دشمن هستند و باید از آنها پرهیز كرد.

از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده: حضرت از همراهى و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج كس را نهى فرموده: كذاب، گناهكار، بخیل، احمق و كسى كه قطع رحم كرده است.(2)    

2- ترك فكر گناه: ترك زمینه گناه سهم به سزایى در ترك فكر گناه دارد. سعی نمایید فكر گناه را به یاد خدای تبدیل نمایید.

3- اشتغال به برنامه شبانه‌روزى: حتما باید شبانه‌روز خود را با برنامه‌ریزى صحیح و متناسب وضع روحى و جسمى خود پر كنید و هیچ ساعت بیكارى نداشته باشید تا نفس شما را مشغول كند. در اوقات بیكارى وسوسه‌هاى نفس و شیطان به سراغ انسان مى‌آید و او را به فكر گناه و سپس به خود گناه مى‌كشاند امیرالمؤمنین على(علیه السلام) فرمود: به راستى و حقیقت كه این نفس، (انسان را) پیوسته و مرتب به بدى امر مى‌كند در نتیجه هر كس آن را به خود واگذارد (و به كارى نگمارد) نفس او را به سمت گناهان مى‌كشاند.»(3)

4- روزه گرفتن: روزه گرفتن قواى حیوانى و شهوانى انسان را تضعیف مى‌كند اگر قواى شهوانى ضعیف گشت قهراً فكر گناه هم كم رنگ مى‌شود. امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: هرگاه شكم پر شود طغیان مى‌كند.(4) مفهومش این است اگر شكم پر نشود طغیان نمى‌كند و بهترین نوع جوع و گرسنگى همان روزه گرفتن است.

تذكر این نكته بسیار ضرورى است كه اولاً: روزه نباید براى بدن ضررى داشته باشد وگرنه شرعا حرام است. ثانیا: براى كارهاى روزمره مخل نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود و نه مخل، فقط روزهاى دوشنبه و پنج شنبه باشد نه بیشتر، ولى در هر صورت اگر براى روزه گرفتن عذرى است مورد بعدى یعنى ورزش دو برابر شود.

دوستانى كه باعث مى‌شوند انسان گناه را مزمزه كند، در واقع دشمن هستند و باید از آنها پرهیز كرد.

5- ورزش: هر روز ورزش لازم است البته آن ورزش‌هایى باشد كه براى بدن ضررى ندارد مثل نرم دویدن و نرم طناب زدن و انجام حركت‌هاى كششى و اگر براى روزه گرفتن عذرى هست زمان ورزش دو برابر شود مثلاً از بیست دقیقه به چهل دقیقه افزایش یابد. 

چند توصیه:

- هیچ گناهی را كوچك نشمارید.

- در ابتدای روز با خدای متعال شرط كنید كه گناه نكنید و در طول روز مراقب اعمال و رفتار خود باشید و در پایان روز از خویش حساب بكشید. اگر از عملكرد خویش راضی بودید، خدای را شكر گویید و در صورتی كه راضی نبودید، بر خویش سخت بگیرید.

- بدانید كه همواره در محضر خدای بزرگ هستید، او بر سراسر وجود شما اشراف دارد و از ظاهر و باطن شما آگاه است.

- از خداوند با دعا و نیایش استعانت و استمداد بجویید، زیرا كه خود فرمود: اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود هیچ كدام به فضیلت و تزكیه روی نمی‌آوردید.(5)             

- اعمال و عادات نیكو را جایگزین رفتار ناپسند نمایید؛ مانند شركت دائمی در نماز جماعت، نماز شب و دعا.

قرآن كریم می‌فرماید: خوبی‌ها سرانجام، میدان را بر بدی‌ها تنگ خواهد كرد و آنها را از بین خواهد برد. (6)                

- مطالعه پیرامون زندگی پارسایان و زاهدان و مطالعه كتب اخلاقی را فراموش نكنید.  

پی‌نوشت‌ها:

1- سفینة البحار، شیخ عباس قمى، ماده نظر.

2- سفینة البحار، شیخ عباس قمى، ماده صحب.

3- الغرر والدرر، باب النفس به نقل از سرّ الاسراء، استاد على سعادت پرور، ج 1، ص 544، ح 4 .

4- المحجة البیضاء، ملا محسن فیض كاشانى، ج 5، ص 150.

5- نور، آیه 21.

6- هود، آیه 114

منابع:

1- گناه‌شناسی، محسن قرائتی .

2- گناهان كبیره، شهید دستغیب.

3- قیامت و قرآن، شهید دستغیب. (تفسیر سوره طور). 

خداحافظ ، ماه نفس های مسیحایی

 

Your browser may not support display of this image.

 

اکنون باغ بهارزده ، باغ جان گرفته از نفسهای مسیحایی بهار دلها رمضان پربرکت خدا، آسمان را می نگرد که گاه به رگباری کوتاه از ابرهای رحمتی که به دست نسیم از راه می رسند ، اشک در آیینه چشمانش جوانه می زند.

اکنون بهار حیات آخرین رمضان ، آخرین نوازش ها را بر سر باغ می کشد. آخرین نفسهای مسیحایی را در او می دمد. دیری نخواهد پایید که وقت خداحافظی فرا رسد، شاید هم اکنون فرارسیده است و همین بغضی بر گلوی باغ می نشاند، دل آسمان می گیرد و باران اشک می بارد و از گوشه چشم برگها و شاخه ها جاری می شود. یاد اعجاز سبز بهار رمضان ، دل باغ را به وجد می آورد ، جهان نشاط می گیرد ، آسمان به قرار می رسد و خورشید گیسوان طلایی اش را بر شانه های باغ می افشاند. اینک صدای رودخانه که با دهانی کف آلود به مستی آواز سر داده و سرودخوانان می گذرد ، در فضا طنین انداز است.

جویبار با چراغهای حباب بر سر می رود که به رودخانه بپیوندد. به رودخانه که یاهوکشان سرود سر داده است : «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش / بازجوید روزگار وصل خویش» اکنون آخرین روز بهار رمضان است و یاد خداحافظی ، دلهایمان را بی قرارانه در قفسه تنگ سینه هایمان به تپش درآورده است.

امشب آخرین یشتها ، گاثه ها ، سفرها ، سوره ها ، دعا ، کلمات مقدس ، نیایش ها و غزلها در اشتیاق دریا خوانده خواهد شد. امشب دل بی قرارمان یک بار دیگر اشک خواهد بارید و از آن حضور بیکران برای یک مهمانی دیگر وعده خواهد گرفت ؛ وعده ای سبز ، برای ضیافت بهشتی ، ضیافت دوست.

سحر فردا یکی یکی از خانه ها بیرون خواهیم زد ، روزه داران چون دانه دانه دانه های زلال باران ، در کوچه ها به هم خواهند رسید. در خیابان های شهر جاری خواهند شد و در میدان بزرگ مصلا ، در فضایی به وسعت فطرت و آفرینش ، بازگشت به سرشت نخستین را، در خیزابه ای بلندقامت خواهند بست و وصال آن یگانه اقیانوس بیکران را شراب تکبیر سر خواهند کشید. خدایا! فطر از فطرت است و فطرت ما را به اولین روز آفرینش برمی گرداند. آنگاه که جبریل را فرستادی ، تا از خاک زمین مشتی برگیرد و تو خمیره آدم را در بین طائف و مکه به 40 روز سرشتی ،

آفریدگارا تو مرا آفریدی تا نامهای تو را یاد بگیرم ، و تو را به هزار و یک نام مقدس فرابخوانم و با یاد و نام تو صدای عاشق تو را جاودان بر گنبد گیتی مکرر بدارم.

خدایا ، مهربانا ، پروردگارا ، دوستا و آفریدگارا! نیک می دانستی که از خاک بودنم مرا از پرواز باز خواهد داشت و از آنجا که دوستم داشتی ، رهایم نکردی.

بهار رمضان را در چرخش ایام بر سر راهم قرار دادی ، تا سر و تن ، دل و جان ، و خویشتن خویش را در بارش باران های رحمت تو ، باران های رحمت رمضانی ات ، از هرچه آلودگی و سنگینی و گردوغبار ، بشویم و پاک کنم.

تو مرا به مهمانی ات فراخواندی ، تا در برابر نگاهت ، در حضور باشکوه و مهربانت ، در بارگاه معنوی ضیافت نورانی ات ، دوباره به یاد فطرتم ، خود خود خودم بیفتم ، از وابستگی ها ، دلبستگی ها ، شبکه رکودآور روزمرگی ها ، بگذرم و روح تنها و دل مظلومم را ، در آن اعماق در آن انتها بیایم و در آن سویدای دلم ، با فطرت نخستینم ، با آینه ای که در برابر خوبی ها و پاکی ها و خودت داشتم ، به نماز فطر تو بیایم.

خداحافظ ای ماه زلال بارانی ، ای ماه نسیم های بهشتی ، خداحافظ ای ماه کوزه های کوثری ، ای ماه زمزمه های حیدری ، خداحافظ ای ماه طلوع ، اشراق ، نور و رهایی ! تو امروز می روی اما بدان دل به فطرت رسیده من ، تا حضور دوباره تو اشتیاق سبزش را به ذکر و تسبیح به شکوفه خواهد نشاند.

 

 

بی فایده بودن نمازو قرآن بی ولایت
کمیل بن زیاد شبی با حضرت علی علیه السلام در کوچه‎های کوفه قدم می‎زد، که صدای قرآن دلنشینی، کمیل را شگفت‎زده ساخت،

صدائی را شنید که به گونه محزونی قرآن می‎خواند:

"اَمّن هُوَ قانِتٌ آناءَ اللّیل(1) ؛ «آیا آنها با ارزش می‎باشند یا آن که شب را به عبادت می‎گذراند؟»

امام علی علیه السلام که متوجه شگفت‎زدگی کمیل شده بود فرمود:

آیا صدای قرآن این مرد تو را به تعجب واداشته؟ در حالی که این مرد به زودی وارد جهنم می‎شود.

کمیل بیشتر تعجب کرد و نمی‎دانست آن شخص کیست؟

او یکی از منحرفان خوارج بود که عقیده سالمی نداشت، و امام زمان خود را به درستی نمی‎شناخت و طعمه سیاستمداران نهروان شده بود.

پس از جنگ نهروان در حالی که حضرت علی علیه السلام اشاره به جنازه‎ای می‎کرد به کمیل فرمود:

این جنازه همان شخصی است که آن شب آیه "امّن هو قانتٌ آناء اللّیل" را می‎خواند.(2)

پی نوشت ها:

1- سوره زمر، آیه 9 .

2- سفینة البحار، ج 2، ص 497. 

منبع:امام علی علیه السلام و مسائل سیاسی، محمد دشتی، ج 9 . 

علائم دعوت‏هاى شيطان
شيطان از راه‌هاي مختلف انسان را وسوسه مي كند و او را به گناه و نافرماني مي‌كشاند كه خداوند به برخي از آنها در قران كريم اشاره فرموده است.

«الشيطان يعدكم الفقر و يامركم بالفحشاء(1)؛شيطان شما را از فقر مى‏ترساند

و به كار ناشايسته فرمان مى‏دهد. هنگامى كه مى‏خواهد انسان را از انفاق

فى سبيل الله بازدارد، مى‏گويد:خرج نكن،خودت فقير مى‏شوى!يا براى آن

كه آدمها را از جهاد باز دارد، آنان را مى‏ترساند:

انما ذلكم الشيطان يخوف اولياءه فلا تخافوهم و خافون ان كنتم مؤمنين(2) ؛ همانا اين شيطان است كه پيروان خود را مى‏ترساند، شما از آنان نهراسيد و اگر مؤمن هستيد از من بترسيد.

يكي ديگر از علائم و قرائن وساوس شيطانى، امر به فحشاء است، هر گاه آدمى احساس كرد كه تمايل به فحشاء دارد بداند كه وسوسه‏اى از شيطان است.

و من يتبع خطوات الشيطان فانه يامر بالفحشاء و المنكر(3)؛ كسى كه از گام‌هاى شيطان پيروى مى‏كند،(بدان)كه او به كار ناشايسته و ناپسند فرمان مى‏دهد.

و علامت ديگر، بازداشتن از ياد خداست:

و اما ينسينك الشيطان فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين(4)؛ و چون شيطان تو را به فراموشى اندازد (از ياد خدا)، پس از ياد آوردن (اين مطلب يا خدا) ديگر با گروه ستمكاران منشين.

در جزء نخستين همين آيه آمده است:

و اذا رايت الذين يخوضون فى اياتنا فاعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره(5)؛ اگر ديدى كسانى در آيات ما فرو رفته‏اند(آن را به استهزاء گرفته‏اند)، از آنان رويگردان تا هنگامى كه گفتگو را تغيير دهند و مطلب ديگرى بگويند.

خطاب خداوند به پيامبر بزرگوار و ارجمند اسلام است البته از باب‏ «به در مى‏گويند كه ديوار بشنود»؛ «اياك اعنى و اسمعى يا جار(6)» با كسانى كه آيات خدا را به استهزاء مى‏گيرند، منشين.

همان مضمون آيه‏ ديگر است كه مى‏فرمايد:

...ان اذا سمعتم ايات الله يكفر بها و يستهزا بها فلا تقعدوا معهم ...(7)؛ اين كه مي‌فرمايد: هنگامى كه شنيديد كه(اهل مجلسى) به آيات خدا كفر مى‏ورزند

يا آنها را مسخره مى‏كنند، با آنان منشينيد، و بعد مى‏افزايد:

ان الله جامع الكافرين ‏و المنافقين فى جهنم جميعا، اشاره به اين واقعيت است كه نشستن در چنين مجالس، كم‏كم ايمان را از بين مى‏برد و آدمى را به نفاق و كفر مى‏افكند.

ما به خاطر داريم كه بسيارى از مسلمانان، بر اثر معاشرت با ماركسيست‏ها، كارشان به جايى كشيد كه منافق و كافر شدند.

اينها در اصل و ذاتاً مخالف اسلام نبودند، كم‏كم كشيده شدند به سويى كه به اينجا ختم مى‏شد. اگر كسى هم بخواهد به عنوان بحث و مجادله با ماركسيست‏ها، با آنان معاشرت كند بايد نخست ظرفيت ‏خود را بسنجد، حتى در مسابقه‏ كُشتى نيز، «وزن كشى‏» به دقت انجام مى‏گيرد و دو هموزن كشتى مى‏گيرند. و اما آيه‏ مشهور: الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه. (8)

اولا: منظور از قول در اين آيه،«القول‏» قرآن است، ثانيا بايد بتواند(9) «احسن‏» را تشخيص دهد، پس هر كس حق ندارد با هر كس بنشيند و در هر بحثى شركت كند، اگر معلوماتش كم است ‏يا قدرت تشخيص ندارد و يا ضعف اراده و شخصيت دارد، حق شركت در هر بحثى را ندارد.

از ديگر نشانه‏هاى تبعيت از شيطان، «تبذير»است:

ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين (10)؛ اهل تبذير و اسراف برادران شيطانند.  

پي‌نوشت‌ها:

1- بقره/268.

2- آل عمران/ 175.

3- نور/20.

4- انعام/68.

5- انعام/ 68.

6- رويم به توست اما همسايه! تو بشنو.

7- نساء/140.

8- زمر/ 18 .

9- اين مساله ‏«ضعيف الاراده بودن‏» و كم شخصيتى و «داشتن عقده حقارت‏»، خصوصا در اين زمينه بسيار مهم است. غالبا اينگونه افراد تحت تاثيرهاى جنبى قرار مى‏گيرند، خاصه اگر «حريف‏ها» رند و «وارد» و روانشناس هم باشند كه اغلب هستند!

بى‏مناسبت نيست‏ براى تقريب ذهن در اينجا حكايتى نقل شود اگر چه موضوعا با آنچه گفتيم در يك زمينه نيست، اما براى نشان دادن ‏«ضعف‏»ها، مفيد است.

مرحوم آية الله بروجردى اعلى الله مقامه، كسى را به يكى از كشورهاى غربى براى امر تبليغ گسيل داشتند، اين شخص كه در لباس روحانيت ‏بود، از همان نخست از معظم له خواسته بود كه اجازه دهند تا مدتى با لباس معمولى(غير روحانى)، در آن كشور تبليغ كند، و وقتى به اصطلاح ‏«جا افتاد»، آنوقت لباس روحانيت ‏خود را آشكار نمايد.

ايشان در پاسخ وى فرمودند: من تو را فرستادم كه آنان را به شكل خود درآورى، تو مى‏خواهى از همان نخست ‏خودت به شكل آنها درآيى؟

آرى، اگر مسلمان، مؤمنى باشد به تعبير قرآن: ان الله يحب الذين يقاتلون فى سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص . (صف/4) ؛ مثل پايه‏هاى مستحكم از سرب ريخته، به اصطلاح امروز «بتون آرمه‏»، باكى نيست، با هر كس مى‏خواهد بحث كند، البته باز به شرط آن كه علاوه بر اين آمادگى روحى، از جهت علمى نيز آمادگى داشته باشد، همراه با طلاقت لسان و قدرت بيان.

در صدر اسلام نمونه‏هاى عالى اينگونه افراد، طرماح بن عدى فرستاده امام على عليه السلام نزد معاويه و نيز هشام بن حكم شاگرد بزرگ رئيس مذهب حقه جعفرى اثنا عشرى حضرت ابو عبدالله جعفر بن محمد الصادق عليه السلام است. توصيه مى‏كنيم زندگينامه‏ اين دو شخصيت‏ بزرگ را مسلمانان به ويژه جوانان مسلمان بخوانند.

10- اسراء/27 . 

منبع:معارف قرآن (3-1)، ص 304، آية الله مصباح يزدى،‌ با تصرف . 

دست خالي ودامان پر
 

من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو

سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو

تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم

آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو

من از هر دررانده ام ، من رانده ی وامانده ام

یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو

پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد

هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو

گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم

من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟

سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام

من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟

حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین

جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو

من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام

اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو

شعر زیر از "خواجه نصیر الدین طوسی " است. وی فیلسوف، متکلم، فقیه،   

دانشمند، ریاضیدان و سیاستمدار ایرانی شیعه سده هفتم است.او سنت   

فلسفه مشایی را که پس از ابن سینا در ایران رو به افول گذاشته بود، بار   

دیگر احیا کرد. وی مجموعه آرا و دیدگاه‌های کلامی شیعه را در کتاب تجرید   

الاعتقاد گرد آورده.

او در مراغه رصدخانه‌ای ساخت و کتابخانه‌ای بوجود آورد که حدود چهل هزار

جلد کتاب در آن بوده‌است. و با پرورش شاگردانی (همچون قطب الدین

شیرازی) و گردآوری دانشمندان ایرانی عامل انتقال تمدن و دانش‌های ایران 

پیش از مغول به آیندگان شد.

همچنین او یکی از توسعه دهندگان علم مثلثات است که در قرن ۱۶ میلادی 

کتاب‌های مثلثات او به زبان فرانسه ترجمه گردید.این شعر صادقترین معادله 

هستی است که او افتخار سرودنش را دارد:   

لوان عبدااتی بالصالحات غدا

وَ وِد کل نبی و مرسل و ولی

- اگر کسی، در فردای قیامت، بیاید در حالی که همه اعمال صالح را انجام

داده باشد، و همه پیامبران و اولیاء را دوست داشته باشد.

وصام ما صام صوام بلاملل

وقام ماقام قوام بلا کسل

- همه روزها را، بی ملالت، روزه داشته و همه شبها را، بی کاهلی به عبادت 

به پا خاسته باشد،

وحج کم حجه لله واجبه

وطاف بالبیت طاف غیر منتعل

- حجهای بسیار به جای آورده و با پای برهنه کعبه را طوافها کرده باشد،

وطار فی الجولا یاوی الی احد

وغاص فی البحر مامونا من البلل

- در آسمان پرواز کرده باشد بی تکیه به کسی و در دریا فرو رفته باشد بی 

تر شدنی،

واکسی الیتامی من الدیباج کلهم

واظعمهم لذیدالبروالعسل

- یتیمان را، همه، جامه های دیبا پوشیده باشد و آنان را از بهترین گندم و

عسل خورانیده باشد،

وعاش فی الناس الافا مولفه

عارمن الذنب ه معصوما من الزلل

- و بدینگونه هزاران سال زندگی کرده باشد، بری از گناه و پاک از خطا،

ما کان فی الحشریوم البعث منتفع

الا بحب امیرالمو منین علی

- چنین کس، در روز رستاخیز، از اینهمه اعمال و کردار سودی، که باید نبرد، 

مگر با دوستی و محبت امیرالمومنین علی. Your browser may not support display of this image. Your browser may not support display of this image. Your browser may not support display of this image. Your browser may not support display of this image. Your browser may not support display of this image.  

توضیح:

نتیجه نهایی اعمال، تخلّق به «اخلاق الله» است از طریق قرب به خدا، تا 

وجود انسان، از این راه، کامل و جاودانی شود و این  قرب، متوقف است بر 

نیت درست و معرفت کامل. و معرفت کامل، مستلزم معرفت ولی کامل 

است، یعنی معرفت ولایت کلیه محمدیه علویه. و معرفت در این مرتبه،

عین حبّ است.

چتی پرناز با معشوق
 

Your browser may not support display of this image.

كسی نبود حرفهای مرا گوش كند.

من هم مثل همه به گاه بی كسی و ماندگی، سراغ خدا، خدای فراموش شده‌ی خویش را گرفتم.

همو كه هیچگاه مرا از یاد نمی‌برد!

* * * * *

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌كنم

گفتی: فَإِنِّی قَرِیبٌ؛ من كه نزدیكم (بقره/ 186)   

گفتم: تو همیشه نزدیكی؛ من دورم... كاش می‌شد نزدیكت می‌شدم

گفتی: وَ اذْكُر رَّبَّكَ فِی نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ 

الآصَالِ؛ هر صبح و شام، خدایت را پیش خود، با بیم و كرنش، آهسته یاد كن 

(اعراف/ 205) 

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفتی:  أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ؟ دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟!

(نور/۲2 ) 

گفتم: معلوم است كه دوست دارم مرا ببخشی!

گفتی:  وَ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ؛ پس از خدا خود بخواهید شما را

ببخشد و آنگاه به سوی او باز آیید (هود / 90) 

گفتم: با این همه گناه؟!... آخر چگونه؟

گفتی: أَلَمْ یَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ؟ مگر نمی‌دانید خداست 

كه توبه را از بنده‌هایش قبول می‌كند؟! (توبه/۱۰۴)  

گفتم: دیگر روی توبه ندارم.

گفتی: اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ، غَافِرِ الذَّنبِ وَ قَابِلِ التَّوْبِِ؛ ولی خدا عزیزِ و داناست، 

او آمرزنده‌ی گناه است و توبه پذیر .(غافر/۲و۳)  

گفتم: با این كوه گناه، برای كدام یك توبه كنم؟

گفتی: إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا؛ خدا همه‌ی گناهان را می‌بخشد

(زمر/۵۳)  

گفتم: یعنی دوباره بیایم؟ باز مرا می‌بخشی؟

گفتی: وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ؛[چرا كه نه!] به جز خدا كیست كه گناهان را

ببخشد؟ (آل عمران/۱۳۵)  

گفتم: نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این كلامت كم میاورم! آتشم می‌زند؛

ذوبم می‌كند؛ عاشق می‌شم!  و ...  توبه می‌كنم

گفتی: إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ؛ [این را بدان كه] خدا

توبه‌كنندگان و نیز آنانی كه به دنبال پاكی‌اند را دوست دارد (بقره/۲۲۲)  

ناخواسته گفتم: اِلهی وَ رَبِّی مَن لِی غَیرُك؛ ای خدا و پروردكار من! [آخر]

من جز تو كه را دارم؟

گفتی: أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ؛ خدا برای بنده‌اش كافی نیست؟ (زمر/۳۶)  

گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه می‌توانم؟

گفتی: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِیرًا وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِیلًا هُوَ الَّذِی 

یُصَلِّی عَلَیْكُمْ وَ مَلَائِكَتُهُ لِیُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ

رَحِیمًا؛ ای مؤمنان! خدا را بسیار یاد كرده و صبح و شام تسبیحش كنید. او

كسی است كه خود و فرشتگانش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا

شما را از تاریكیها به روشنایی آرند. كه خدا بر مؤمنان مهربان است.

(احزاب/۴۱-۴۳)  

با خودم گفتم: خداوند!... خالق هستی!... با فرشته‌هایش!... به ما درود می‌فرستند تا آدم شویم؟! ...

پس باید خود را ثابت كند كه شایسته‌ی سلام و درود عرشیانم.

باید گوهر درونم را از هرچه زنگار پاك كنم.

باید برخیزم كه تا الان هم دیر شده است.

چقدر من بعد از این كارهای شیرین دارم. 

* * * * * 

بسم الله الرحمن الرحیم.

یا علی مدد!

بسوی میهمانی خدا(1)
Your browser may not support display of this image. ماه مبارک رمضان امتیازات ویژه ای را به خود اختصاص داده و به عنوان ماه خدا، بهار قرآن، پیشاهنگ زمانها، ماه آمرزش، ماه اجابت، بهترین فرصت برای خودسازی، نزدیک شدن به خدا، و بالاخره دوست داشتنی ترین ماه از منظر اولیاء الهی نام گرفته است. در سلسله مطالب بسوی میهمانی با توجه به آموزه های رسول خدا صلی الله علیه و آله در خطبه شعبانیه، چند گفتار را در موضوعات جایگاه ماه خدا، دعا و نیایش در ماه رمضان، آداب زندگی روزه داران ، نشانه ای از قیامت و پیوند با اهل بیت علیهم السلام، ارائه می گردد.

سخن اول: جایگاه ماه خدا

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله درخطبه شعبانیه، ماه مبارک رمضان را چنین توصیف می کند:

«وَ هُوَ شَهرٌ دُعِیتُم فِیه ِاِلی ضِیافَةِ اللهِ وَ جُعِلتُم فِیه مِنْ أهْلِ کَرامَةِ اللهِ اَنفاسُکُُم فِیه تَسبِیحٌ وَ نَومُکُم فِیه عِبادَةٌ وَ عَمَلُکُم فیهِ مَقبُولٌ وَ دُعاءُکُم فِیه مُستَجابٌ؛

ماه رمضان ماهی است که شما به ضیافت الهی دعوت شده اید و در ردیف افرادی قرار گرفته اید که مورد تکریم خداوند هستند. نفسهایتان در آن تسبیح و خواب شما در آن عبادت و اعمالتان در آن مورد پذیرش و دعایتان در آن مستجاب است.» (الامالی، صدوق، ص 93)

این ماه مایه آزمایش مسلمانان و آرامش اهل ایمان و محک حق و باطل است. ماه رمضان زمینه ای مناسب برای زدودن کدورتها و غبارهای مادّی و نفسانی از وجود انسان و ماه خانه تکانی دلها و تصفیة قلوب است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

«لَو یَعلَمُ العِبادُ ما فی رَمَضانَ لَتَمَنَّتْ أن یَکُونَ رَمَضانُ سَنَةً؛ اگر بندگان خدا می دانستند که در ماه رمضان (چه گنج پُربهایی است)، هر آیینه آرزو می کردند که ماه رمضان یک سال باشد.» (فضائل الاشهر الثلاثة، ص 140)

دعوت نامه خداوند برای مهمانی در این ماه بالاترین مدال افتخار برای یک انسان مسلمان است و اگر کسی نتواند به این دعوت آسمانی پاسخ دهد ، بیچاره ترین انسانها خواهد بود.

حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

« فَانَّ الشَّقی مَن حُرِمَ غُفرانَ اللهِ فی هذا الشَّهرِ العَظیمِ؛ شقی کسی است که در این ماه بزرگ از مغفرت خداوندی محروم بماند.» (بحارالانوار، ج 93، ص 356، ح 25)

بسوی میهمانی خدا (2)
 

Your browser may not support display of this image.

 

ماه مبارک رمضان به عنوان ماه خدا، بهار قرآن، ماه آمرزش، ماه اجابت، بهترین فرصت برای خودسازی، نزدیک شدن به خدا، و بالاخره دوست داشتنی ترین ماه از منظر اولیاء الهی نام گرفته است. در سلسله مطالب بسوی میهمانی با توجه به آموزه های رسول خدا صلی الله علیه و آله در خطبه شعبانیه، موضوعات مختلفی، ارائه می گردد.

* * * * *

روزه داران راستین

پیامبر صلی الله علیه و آله در ادامه خطبه فرمود:

«ای مردم! در این ماه درهای بهشت به روی شما باز است؛ از خدا بخواهید که آنها را به رویتان نبندد و درهای جهنم بسته شده؛ از پروردگارتان طلب کنید تا آنها را به رویتان باز نکند و شیاطین در زنجیرند؛ از خدایتان بخواهید تا آنها دوباره بر شما تسلط نیابند.» (الامالی، صدوق، ص 93)

با توجه به این نکته، روزه داران حقیقی باید در اعمال و رفتار خود مواظب باشند که مبادا روزه هایشان مخدوش گردد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله تأکید می فرماید که

«وَ احفَظُوا ألْسِنَتَکُم وَ غُضُّوا عَمّا لایَحِلُّ النَّظَرُ الیهِ أََََبصارَکُم وَ عَمّا لایَحِلُّ

الأِسْتِماعُ إلیهِ أسْماعَکُم، 

زبانهایتان را نگه دارید و چشمهایتان را از غیر حلال فرو بندید و گوشهایتان را از

سخنها و صداهای حرام حفظ کنید.» (بحارالانوار، ج 93، ص 356، ح 25)

بنابراین ، روزه دار باید جایگاه این ماه را کاملاً حفظ کند و بداند که در موقعیتی 

استثنایی قرار دارد و با تمام وجود در طاعت الهی باشد. علی علیه السلام فرمود:

«کَم مِن صائمٍ لَیسَ لَهُ مِن صیامِهِ إِلاّ الجُوعُ وَ الظَّماءُ؛ بسا روزه داری که از روزة

خود ، جز تحمل گرسنگی و تشنگی بهره ای نمی برد.» (نهج البلاغه، حکمت 145)

عطار نیشابوری این سخن مولا را در ابیاتی توضیح داده است:

ای دوست، ماه روزه رسید و تو خفته ای 
آخر زخواب غفلت دیرینه سر بر آر 
سالی دراز بوده ای اندر هوای خویش 
ماهی خدای را شو و دست از هوا بدار 
پنداشتی که چون نخوری ، روزه کامل است!  
بسیار چیز هست جز این، شرط روزه دار 
هر عضو را بدان که بتحقیق روزه ایست 
تا روزة تو روزه بود نزد کردگار 
اول نگاه دار نظر، تا رخ چو گل 
در چشم تو نیفکند از عشق خویش خار 
دیگر ببند گوش ، زهر ناشنیدنی 
کز گفتگوی هرزَه، شود عقل تار و مار 
دیگر زبان خویش که جای ثنای اوست 
از غیبت و دروغ فرو بند استوار 
دیگر به وقت روزه گشادن مخور حرام 
زیرا که خون خوری تو از آن بِه هزار بار
  
 

روزة ماه رمضان پارسایی و تقوا را به همراه می آورد، در صورتی که با شرائط خود انجام پذیرد و گرنه اگر فردی این شرائط را رعایت نکند ، ماه رمضان او با دیگر ایام هیچ گونه تفاوتی نخواهد داشت. 

بسوی میهمانی خدا (3)
 

Your browser may not support display of this image.

 

ماه مبارک رمضان به عنوان ماه خدا، بهار قرآن، ماه آمرزش، ماه اجابت، 

بهترین فرصت برای خودسازی، نزدیک شدن به خدا، و بالاخره دوست

داشتنی ترین ماه ازمنظر اولیاء الهی نام گرفته است.درسلسله مطالب

بسوی میهمانی با توجه به آموزه های رسول خدا صلی الله علیه و آله

در خطبه شعبانیه، موضوعات مختلفی، ارائه می گردد.

ماه رمضان ، نماد اقتدار و اخلاص و وحدت

انسان مسلمان با روزه داری جلوه ای از اقتدار و ارادة خود را به نمایش می گذارد. او عملاً اثبات می کند که اسیر نفس سرکش و شیطان وسوسه گر نیست و با اینکه می تواند از چیزهایی که دلش می خواهد، استفاده کند، ولی چنین نمی کند و نفس امّاره را بر خود مسلط نمی سازد و به این ترتیب، اراده اش قوی و غرائزش تعدیل می شود.

همچنین ماه رمضان نمایشی عظیم از وحدت مسلمانان جهان است که در تمام کشورهای اسلامی هماهنگ و یکپارچه به اجرا گذاشته می شود.

ماه قرآن و وحی

در این ماه ، مناسبتهای مهمی وجود دارد که هر یک از آنها عظمت و اهمیت ماه رمضان را نشان می دهد. وجود شب قدر، تولد امام مجتبی علیه السلام، شهادت حضرت علی علیه السلام، فتح مکه، رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها، وفات موسی بن عمران علیه السلام، عروج حضرت عیسی علیه السلام به آسمان، وقوع جنگ بدر، معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، وفات حضرت ابوطالب و تولد حضرت یحیی علیه السلام، و غزوة تبوک و حنین، برخی از این مناسبتهاست. در این میان ، مسئله نزول قرآن در شب قدر به این ماه آن چنان رونق بخشیده که این ماه را ماه قرآن و بهار آن لقب داده اند.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «لِکُلِّ شَیءٍ رَبیعٌ وَ ربیعُ القُرآنِ شَهرُ رَمَضان؛هر چیزی بهاری (زمان شکوفایی) دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.»(1)

آن حضرت ارزش تلاوت قرآن در این ماه را در فرازی از خطبة شعبانیه چنین تبیین فرمود:

« وَ مَن تَلا فِیه آیَةً مِنَ القُرآنِ کانَ لَهُ أَجرُ مَن خَتَمَ القُرآنَ فی غَیرِهِ مِنَ

الشُّهُورِ؛ هر کس در این ماه یک آیه از قرآن بخواند، پاداش کسی را دارد که در سایر ماهها قرآن را ختم کرده باشد.» (2)

گذشته از نزول قرآن کریم در این ماه مبارک که خداوند فرمود: شَهرُ رَمَضانَ الَّذی أُنزِلَ فِیه القُرآن،سایر کتابهای آسمانی نیز در این ماه نازل شده است. (3)

صحف ابراهیم علیه السلام در اول ماه رمضان، تورات حضرت موسی علیه السلام در ششم ماه ، انجیل حضرت عیسی علیه السلام در دوازدهم ماه و زبور حضرت داود علیه السلام در هیجدهم ماه رمضان نازل گردیده است.(4)

پی نوشتها:

1- بحار الانوار ، ج 89، ص 213، ح 9.

2- وسائل الشیعه، ج 10، ص 313، ح 13494.

3- بقره/ 185.

4- وسائل الشیعه، احکام شهر رمضان، باب 18. 

پرهيز از هر چه خدا دوست نمي‌دارد
 

- قال رسول الله‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: إنَّ الصِّيامَ لَيسَ مِنَ الأَكلِ وَالشُّربِ فَقَط ؛ إنَّمَا الصِّيامُ مِنَ اللَّغوِ  وَالرَّفَثِ، فَإِن سابَّكَ أحَدٌ أو جَهِلَ عَلَيكَ فَقُل: إنّي صائِمٌ (1) ؛ روزه، تنها پرهيز از خوردن و آشاميدن نيست. همانا روزه، پرهيز از بيهوده‌گويى و دشنام دادن است. پس اگر كسى دشنامت داد، يا با تو نابخردى كرد، بگو: من روزه‏ام.      

- قال الإمام عليّ عليه‏السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ لَيسَ الصَّومُ الإِمساكَ عَنِ المَأكَلِ وَالمَشرَبِ ؛ الصَّومُ الإِمساكُ عَن كُلِّ ما يَكرَهُهُ الله‏ُ سُبحانَهُ (2) ؛ روزه، تنها نخوردن و نياشاميدن نيست. روزه، پرهيز از هر چيزى است كه خداوند، آن را خوش نمى‏دارد.  

- قال الإمام زين العابدين عليه‏السلام: حَقُّ الصَّومِ أن تَعلَمَ أنَّهُ حِجابٌ ضَرَبَهُ الله‏ُ عز و جل  عَلى لِسانِكَ و سَمعِكَ و بَصَرِكَ و بَطنِكَ و فَرجِكَ؛ لِيَستُرَكَ بِهِ مِنَ النّارِ، فَإِن تَرَكتَ الصَّومَ خَرَقتَ سِترَ اللّه‏ِ عَلَيكَ (3) ؛ حقّ روزه، آن است كه بدانى آن، حجابى است كه خداوند بر زبان و گوش و چشم و شهوتت زده تا تو را از آتش، نگه دارد. پس اگر روزه را ترك كنى، پوشش الهى را بر خويش، دريده‏اى.     

- قال الإمام زين العابدين عليه‏السلام ـ مِن دُعائِهِ عِندَ دُخولِ شَهرِ رَمَضانَ ـ اللّهُمَّ ... و أعِنّا عَلى صِيامِهِ بِكَفِّ الجَوارِحِ عَن مَعاصيكَ وَاستِعمالِها فيهِ بِما يُرضيكَ؛ حَتّى لا نُصغِيَ بِأَسماعِنا إلى لَغوٍ، ولا نُسرِعَ بِأَبصارِنا إلى لَهوٍ، ... (4) ؛ خداوندا !... ما را بر روزه‏دارىِ اين ماه يارى كن، با نگه داشتن اعضا از نافرمانى‏ات و به كارگيرى آنها در آنچه خشنودت مى‏سازد، تا آن كه با گوش‏هايمان به بيهوده گوش نسپاريم و با چشم‏هايمان به بازيچه نشتابيم و دستان خويش را به آنچه ممنوع است، نگشاييم و با گام‏هايمان، به سوى آنچه حرام است، راه نپوييم، و تا آن كه شكممان جز از آنچه حلال كرده‏اى، پُر نشود و زبان‏هايمان جز به آنچه فرموده‏اى، گويا نشود و خود را جز در آنچه ما را به پاداش تو نزديك مى‏سازد، به زحمت نيفكنيم و جز به آنچه از كيفرت باز مى‏دارد، نپردازيم.   

پس چون روزه گرفتيد، زبان‏هايتان را از دروغ نگه داريد، چشم‏هايتان را فرو بنديد، نزاع نكنيد، حسد نورزيد، غيبت نكنيد، ستيزه‏جويى نكنيد، دروغ نگوييد، آميزش نكنيد، با هم مخالفت نكنيد، به هم خشم نگيريد، يكديگر را ناسزا نگوييد و دشنام ندهيد، در عبادت، سستى نكنيد، جدال نكنيد، به تفرقه نگراييد، ستم نكنيد، با هم با سفاهت (با دل‏تنگى) رفتار نكنيد، همديگر را نيازاريد، از ياد خداوند و نماز، غافل نشويد، پيوسته سكوت و بردبارى و شكيبايى و راستگويى پيشه كنيد، از اهل شَر دورى نماييد، و از سخن ناروا ، دروغ، افترا، دشمنى، بدگمانى، غيبت و سخن‏چينى بپرهيزيد.   

قالَ أبو عَبدِالله‏ عليه‏السلام: إذا صُمتَ فَليَصُم سَمعُكَ و بَصَرُكَ و شَعرُكَ و جِلدُكَ ـ و عَدَّدَ أشياءَ غَيرَ هذا ـ  قالَ: ولا يَكونُ يَومُ صَومِكَ كَيَومِ فِطرِكَ(5) ؛ امام صادق عليه‏السلام فرمود: «وقتى روزه گرفتى، گوش و چشم و مو و پوستت هم» (و چيزهاى ديگرى هم بر شمرد) «روزه باشند» و فرمود: «روز روزه‏دارى‏ات، مثل روز خوردنت نباشد.»(يعني وقتي روزه هستي با روزي كه روزه نيستي متفاوت باشد)      

- قال الامام الصادق عليه‏السلام: إذا صُمتَ فَليَصُم سَمعُكَ و بَصَرُكَ و فَرجُكَ و لِسانُكَ، و تَغُضُّ بَصَرَكَ عَمّا لا يَحِلُّ النَّظَرُ إلَيهِ، وَالسَّمعَ عَمّا لا يَحِلُّ استِماعُهُ إلَيهِ، وَاللِّسانَ مِنَ الكَذِبِ وَالفُحشِ(6) ؛ هر گاه روزه گرفتى، گوش و چشم و شهوت و زبانت هم روزه باشند، و چشمت را از آنچه نگاه به آن حلال نيست و گوشَت را از آنچه شنيدنش حلال نيست و زبانت را از دروغ و دشنام، حفظ كن .     

  - قال الامام الصادق عليه‏السلام: صَومُ شَهرِ رَمَضانَ فَرضٌ في كُلِّ عامٍ، و أدنى ما يَتِمُّ بِهِ فَرضُ صَومِهِ: العَزيمَةُ مِن قَلبِ المُؤمِنِ عَلى صَومِهِ بِنِيَّةٍ صادِقَةٍ، و تَركُ الأَكلِ وَالشُّربِ وَالنِّكاحِ في نَهارِهِ كُلِّهِ، و أن يَجمَعَ في صَومِهِ التَّوَقِّيَ لِجَميعِ جَوارِحِهِ و كَفَّها عَن مَحارِمِ الله‏ِ رَبِّهِ مُتَقَرِّبا بِذلِكَ كُلِّهِ إلَيهِ؛ فَإِذا فَعَلَ ذلِكَ كانَ مُؤَدِّيا لِفَرضِهِ (7) ؛ روزه ماه رمضان، در هر سال، واجب است و كمترين چيزهايى كه وجوب روزه‏اش با آنها به كمال مى‏رسد، تصميم قلبى مؤمن است (كه آن را با نيّت راست، روزه بدارد) و در تمام روز، خوردن و آشاميدن و آميزش را ترك كند و در روزه‏اش تلاش خود را در نگهدارى همه اعضايش از حرام‏هاى الهى قرار دهد و با همه اينها به خداوند، تقرّب بجويد. پس اگر چنين كند، واجبِ اين ماه را ادا كرده است.   

- قال الامام الصادق عليه‏السلام: لَيسَ الصِّيامُ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ؛ وَالإِنسانُ يَنبَغي لَهُ أن يَحفَظَ لِسانَهُ مِنَ اللَّغوِ الباطِلِ في رَمَضانَ و غَيرِهِ (8) ؛ روزه، تنها پرهيز از خوردن و آشاميدن نيست و سزاوار است كه انسان در ماه رمضان و غير آن، زبانش را از بيهوده‏گويى و باطل، نگه دارد.     

- قال الإمام الصادق عليه‏السلام: إذا صامَ أحَدُكُمُ الثَّلاثَةَ الأَيّامِ مِنَ الشَّهرِ فَلا يُجادِلَنَّ أحَدا، ولا يَجهَل، ولا يُسرِع إلَى الحَلفِ وَالأَيمانِ بِالله‏، فَإِن جَهِلَ عَلَيهِ أحَدٌ فَليَتَحَمَّل(9) ؛ هر گاه يكى از شما سه روز از ماه را روزه مى‏گيرد، پس با كسى مجادله و نابخردى نكند و زود به خدا قسم نخورد. پس اگر كسى با او نابخردى كرد، تحمّل كند. (روزه واقعي گرفته است)

- قال الإمام الصادق عليه‏السلام: إذا أصبَحتَ صائِما فَليَصُم سَمعُكَ و بَصَرُكَ مِنَ الحَرامِ، و جارِحَتُكَ و جَميعُ أعضائِكَ مِنَ القَبيحِ، و دَع عِندَهُ الهَذيَ و أذَى الخادِمِ، وَليَكُن عَلَيكَ وَقارُ الصِّيامِ، وَالزَم مَا استَطَعتَ مِنَ الصَّمتِ وَالسُّكوتِ إلاّ عَن ذِكرِ الله، ولا تَجعَل يَومَ صَومِكَ كَيَومِ فِطرِكَ، و إيّاكَ وَالمُباشَرَةَ وَالقُبلَةَ وَالقَهقَهَةَ بِالضِّحكِ! فَإِنَّ الله‏َ يَمقُتُ ذلِكَ(10) ؛ اگر روزه‏دار بودى، گوش و چشم تو از حرام، و همه اعضايت از زشتى، روزه باشند. هنگام روزه‏دارى، ياوه‏گويى و آزردن خدمت‏گزار را رها كن و وقار روزه‏دارى در تو باشد. تا مى‏توانى برخوردار از سكوت و خموشى باش، مگر در ياد خدا. روزِ روزه‏دارى‏ات را مثل روزِ خوردنت قرار مده، و بپرهيز از آميزش و قهقهه در خنديدن، كه خداوند آن را خوش نمى‏دارد.    

- قال الإمام الصادق عليه‏السلام: إنَّ الصِّيامَ لَيسَ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ وَحدَهُ؛ إنَّما لِلصَّومِ شَرطٌ يَحتاجُ أن يُحفَظَ حَتّى يَتِمَّ الصَّومُ؛ و هُوَ الصَّمتُ الدّاخِلُ، أما تَسمَعُ ما قالَت مَريَمُ بِنتُ عِمرانَ: « إِنِّى نَذَرْتُ لِلرَّحْمَـنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنسِيًّا؟!» يَعني صَمتا ... (11) ؛ روزه‏دارى، تنها پرهيز از خوردن و آشاميدن نيست. روزه، شرطى دارد كه نيازمند مواظبت است تا كامل شود، و آن، سكوت درونى است. آيا نمى‏شنوى كه مريم دختر عمران گفت: «من براى خدا، روزه‏اى نذر كرده‏ام. پس، امروز با هيچ انسانى سخن نمى‏گويم»، يعنى سكوت (مى‏كنم). پس چون روزه گرفتيد، زبان‏هايتان را از دروغ نگه داريد، چشم‏هايتان را فرو بنديد، نزاع نكنيد، حسد نورزيد، غيبت نكنيد، ستيزه‏جويى نكنيد، دروغ نگوييد، آميزش نكنيد، با هم مخالفت نكنيد، به هم خشم نگيريد، يكديگر را ناسزا نگوييد و دشنام ندهيد، در عبادت، سستى نكنيد، جدال نكنيد، به تفرقه نگراييد، ستم نكنيد، با هم با سفاهت (با دل‏تنگى) رفتار نكنيد، همديگر را نيازاريد، از ياد خداوند و نماز، غافل نشويد، پيوسته سكوت و بردبارى و شكيبايى و راستگويى پيشه كنيد، از اهل شَر دورى نماييد، و از سخن ناروا ، دروغ، افترا، دشمنى، بدگمانى، غيبت و سخن‏چينى بپرهيزيد.   

از آنان باشيد كه روى به آخرت دارند. چشم به راه روزهاى خود باشيد. منتظر آنچه خداوند به شما وعده داده است، باشيد. براى ديدار با خدا ره‏توشه برگيريد. آرامش و وقار و خشوع و خضوع داشته باشيد. فروتنىِ بنده بيمناك از مولايش را داشته باشيد. حيران و بيمناك و اميدوار ، شيفته و هراسناك، خواستار و ترسناك باشيد، آن چنان كه دل‏ها را از عيب‏ها پاك، درون خويش را از آلودگى پيراسته، و بدن را از آلودگى، تميز مى‏نما.   

چنان باش كه از غير خدا به خدا بيزارى بجويى و در روزه‏دارى‏ات، با سكوت همه‏ جانبه از آنچه خداوند، تو را در نهان و آشكار از آن نهى كرده، با او دوستى كنى و در نهان و آشكارت از او به حق، خشيت داشته باشى و خود را در روزهاى روزه‏دارى‏ات به خدا بخشنده باشى و دلت را براى او خالى ساخته و جان خويش را در آنچه فرمانت داده و به آن فرا خوانده است، بخشيده باشى.   

پس، هر گاه همه اينها را انجام دادى، تو روزه‏دار واقعى براى خدايى و آنچه فرموده، ادا كرده‏اى؛ و از آنچه برايت بيان كردم، هر چه بكاهى، به همان مقدار، از [فضيلت] روزه‏ات كاسته شده است.       

- قال الإمام الصادق عليه‏السلام: إذا صُمتَ فَانوِ بِصَومِكَ كَفَّ النَّفسِ عَنِ الشَّهَواتِ، و قَطعَ الهِمَّةِ عَن خُطُواتِ الشَّيطانِ، و أنزِل نَفسَكَ مَنزِلَةَ المَرضى لا تَشتَهي طَعاما ولا شَرابا، مُتَوَقِّعا في كُلِّ لَحظَةٍ شِفاءَكَ مِن مَرَضِ الذُّنوبِ، و طَهِّر باطِنَكَ مِن كُلِّ كَدَرٍ و غَفلَةٍ و ظُلمَةٍ يَقطَعُكَ عَن مَعنَى الإِخلاصِ لِوَجهِ الله‏ِ تَعالى(12) ؛ وقتى روزه گرفتى، با روزه‏ات، باز داشتن نفْس را از شهوت‏ها و بريدن همّت را از گام‏هاى شيطان، نيّت كن و خويش را چون بيمارى قرار ده كه اشتهايى به هيچ غذا و نوشيدنى‏اى ندارد، و هر لحظه چشم اميد به شفا از بيمارىِ گناهان، بدوز و درونت را از هر تيرگى و غفلت و تاريكى‏اى كه تو را از اخلاص براى خداى متعال باز مى‏دارد، پاك ساز.        

- قال الإمام الرضا عليه‏السلام: قَد جَعَلَ الله‏ُ عَلى كُلِّ جارِحَةٍ حَقّا لِلصِّيامِ؛ فَمَن أدّى حَقَّها كانَ صائِما، و مَن تَرَكَ شَيئا مِنها نَقَصَ مِن فَضلِ صَومِهِ بِحَسَبِ ما تَرَكَ مِنها(13) ؛

خداوند در روزه، بر عهده هر عضوى حقّى قرار داده است. پس، هر كس حقّ اعضا را ادا كند، روزه‏دار است و هر كس چيزى از آنها را وا گذارد، به همان اندازه كه ترك كرده، از فضيلت روزه‏اش كاسته است.   

پي‌نوشت‌ها:

1- صحيح ابن حبّان: 8/256/3479، المستدرك على الصحيحين:1/595/1570، السنن الكبرى للبيهقي: 4/449/8312، فضائل الأوقات للبيهقي: 48/79، كنز العمّال: 8/507/23864. 

2- شرح نهج البلاغه:20/299/ 417 .

3- من لا يحضره الفقيه: 2/620/3214، الخصال: 566/1، الأمالي للصدوق: 452/610، مكارم الأخلاق: 2/300/2654، تحف العقول: 258، بحار الأنوار: 74/4/1 .  

4- الصحيفة السجادية: 166،الدعاء 44، مصباح المتهجّد: 608/ 695، الإقبال:1/112 .

5- الكافي: 4/87/1، تهذيب الأحكام: 4/194/554، من لا يحضره الفقيه: 2/108/1855، الإقبال: 1/195، بحار الأنوار: 97/351/3 . 

6- الهداية: 189، بحار الأنوار: 96/295/26 . 

7- دعائم الإسلام: 1/268 ؛ بحارالأنوار: 96/294/25 . 

8- تهذيب الأحكام: 4/189/534 .   

9- الكافي: 4/88/4، تهذيب الأحكام: 4/195/557، من لا يحضره الفقيه: 2/82/1787، مكارم الأخلاق: 1/299/941، بحار الأنوار: 97/104/39 .

10- النوادر للأشعري:20/9، بحار الأنوار: 96/292/16 . 

11- النوادر للأشعري: 21/10، بحار الأنوار: 96/292 ذيل ح 16.   

12- مصباح الشريعه: 133، بحار الأنوار: 96/254/28.  

13- الفقه المنسوب للإمام الرضا عليه‏السلام: 202، بحار الأنوار:96/291/13.  

منبع:كتاب ماه خدا، محمدي ري شهري، ج 1، ص 254.         

دلم را آهسته حمل کنید، شكستنی‌ست!
 

سلام آقا جان!

باز هم جمعه  رنگ خون شد و من، هنوز چشم انتظار بر لب جاده دل نشسته‌ام... می‌بینی مرا؟... همان که تنهای تنهاست... مثل همیشه... کفش‌ها را به گوشه‌ای انداخته و محو تماشای پایین رفتن قرص غمناک و سرخ رنگی است که تمام التهاب یک روز را با خودش می‌برد. همان که خودش را با سنگ ریزه‌های کنار جاده مشغول کرده است... آه... از ندبه پر امید صبح تا نوحه دلتنگی غروب فاصله‌ای است به اندازه یک قلب بی‌قرار... هنوز امیدوارم... نه به اندازه صبح... به اندازه یک مژه بر هم زدن... به اندازه آن مقدار از خورشید که هنوز رخ در نقاب کوه نکشیده... شاید بیایی از پس آن درخت... آن بید مجنون که دید مرا به انتهای جاده کور کرده... بیایی با آن لبخندی که تصویرش همیشه با من است... لبخندت چقدر زیباست...

مردم از کنارم می‌گذرند و به اشک‌هایم می‌خندند... شاید دیوانه‌ام می‌پندارند... باک نیست!... بر این شب زده خراب دوره گرد حرجی نباشد آن هنگام که چون تویی دلدارش باشی... آخ... غروب شد آقا... دیگر خورشید در افق نیست. جمعه به شب رسید... بید مجنون می‌رقصد زیر نسیمی که صورت خیسم را به بازی گرفته... سردم می‌شود... ای کاش بودی و با عبایت شانه‌های ارزانم را گرما می‌بخشیدی... از خدا بخواه زنده‌ام نگاه دارد... وعده من و شما جمعه دیگر... همین‌جا... کنار خرابه دل...

چنین که یخ زده ایمان من اگر هر روز  

هـزار بـار بـیــایـد بـهـــار کـافـی نـیـسـت

خودت دعـا کن ای نازنین که برگردی 

دعای این همه شب‌زنده‌دار کافی نیست

... نگاه می‌کنم به خودم و به دور و برم... سیاهی... سیاهی... شده‌ام مشکی پررنگ... پرکلاغی... آی که دستت می‌رسد کاری بکن! تشنه‌ام... تشنه کمی سپیدی که از خویش دریغ کرده‌ام... می‌خواهم بگویم از آنچه در دلم جاری است... اما مگر من و شما یکی نیستیم؟ اگر این گونه است پس خبر داری از آنچه بر من رفته و می‌رود... دستم بگیر، مگذار غرق شوم... اینجا میان مردم، در تنهایی... آه تنهایی!... هیچ‌گاه دست از سر دلم بر نمی‌داری.

صورت خیس از اشکم زیر هجوم داغ غربت به سله نشسته... نمی‌دانم پشت کدام دیوار این شهر آهنی، یاد شما را جا گذاشته‌ام... دیوارها چقدر بلندند... بلند به اندازه قامت گناهانم... قد و قامت توبه‌هایم آنقدر کوتاه شده که حتی پرچین‌های باغ سرما زده همسایه هم برایم به دیوارهای برجی می‌ماند تسخیر ناشدنی.

آقا جان دست دلم را بگیر... همان که توبه‌هایش مایه خنده فرشته‌ها شده... همان که هیچ آبرویی ندارد پیش خدا... همان که هنوز به عشق جمعه‌هایت زنده است... همان که دیشب برای آخرین بار توبه‌اش را ریختم توی جعبه‌ای از امید و دادمش دست فرشته‌ای که برساندش دست خدا... روی جعبه نوشته شده بود... «آهسته حمل کنید، محتویات این جعبه شکستنی است».

 

معشوقم! راه‎ها پیموده‏ام تا كوى تو
عرفات، نام منطقه وسیعى است ‏با مساحت‏ حدود 18 كیلومتر مربع در شرق مكه معظمه، اندكى متمایل به جنوب كه در میان راه طائف و مكه قرار گرفته است. زائران بیت‏الله الحرام در روز عرفه (نهم ذى حجه) از ظهر تا غروب در این منطقه حضور دارند. در نقلى آمده است كه آدم و حوا (ع) پس از هبوط از بهشت و آمدن به كره خاكى، در این سرزمین همدیگر را یافتند و به همین دلیل، این منطقه «عرفات‏» و این روز «عرفه‏» نام گرفته است. (1)

عرفه، از عیدهاى بزرگ است؛ هر چند عید نامیده نشده است و روزى است كه حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت ‏خود دعوت كرده، سفره جود و احسان خود را براى آنها گسترده است . شیطان در این روز، از همه اوقات خوارتر و حقیرتر و خشمناك‏تر است .

روایت ‏شده كه حضرت زین‏العابدین علیه السلام در روز عرفه صداى فقیرى 

را شنید كه از مردم كمك مى‏خواست. حضرت فرمود: واى بر تو! آیا دست 

نیاز به سوى غیر خدا دراز مى‏كنى؛ در حالى كه امید مى‏رود در این روز 

بچه‏هایى كه در شكم مادر هستند، مورد فضل و لطف الهى قرار گیرند و 

سعادت‏مند گردند؟ (2)

در روایتى از حضرت صادق علیه السلام آمده است: «كسى كه در ماه رمضان آمرزیده نگردد تا رمضان آینده آمرزیده نمى‏گردد؛ مگر این كه روز عرفه را درك كند.» (3)

بهترین عمل در روز عرفه دعا است و در میان روزهاى سال، این روز براى دعا امتیاز ویژه‏اى دارد .

روز عرفه داراى دعاهاى فراوانى است؛ ولى در این میان، دعاى عرفه امام حسین علیه السلام داراى جایگاه ممتاز و ویژه است و در واقع، ناب‏ترین و عمیق‏ترین معارف الهى و توحیدى در این دعا، بر زبان سالار شهیدان جارى گشته است .

عصر روز عرفه امام حسین علیه السلام با گروهى از خاندان و فرزندان و شیعیان، با نهایت ‏خاكسارى و خشوع از خیمه بیرون آمدند و در جانب چپ كوه ایستادند . امام چهره مبارك خود را به سوى كعبه گردانید مانند مسكین نیازمندى كه غذا مى‏طلبد، دست‏ها را برابر صورت خود گرفت و دعایش را چنین آغاز كرد:

«الحمدلله الذى لیس لقضائه دافع ولا لعطائه مانع و لا كصنعه صانع و هو الجواد الواسع؛ سپاس خداوندى را سزاست كه چیزى قضایش را دور نمى‏سازد و از عطا و بخشش او جلوگیرى نمى‏كند و هیچ آفریننده‏اى آفرینش او را ندارد و او سخاوت‏مندى بى‏انتهاست.»

حضرت سپس به بیان گوشه‏اى از نعمت‏هاى بى‎پایان خداوند كه انسان را در تمام مراحل رشد و تكامل در برگرفته، مى‏پردازد و مهربانى مادران و دایه‏ها و مواظبت و پرستارى و دل‏سوزى آنان را از الطاف و عنایت‏هاى خداوند مى‏شمرد؛ سپس به لزوم شكر نعمت‏هاى الهى اشاره مى‏كند و خود را از اداى یك شكر نیز عاجز و ناتوان مى‏بیند. هر فرازى از این دعا، دریچه‏اى از نور و توحید و عشق و محبت‏ به

خداوند را به سوى دل انسان مى‏گشاید و عبارات دعا و محتواى آن، نشان

مى‏دهد كه امام حسین علیه السلام در حال این دعا یك سره از خود و

عالم غافل گشته، تمام جهان را به یك سو نهاده، با همه وجود حضور

خداوند و احاطه و اشراف او به همه ذرات هستى و نفوذ علم و قدرت و 

حیات او را بر تك تك ذرات و موجودات عالم مشاهده مى‏نماید و آن چه

را كه دیده، بر زبان آورده است. امام حسین علیه السلام مى‏خواهد با 

این نیایش، انسان و خدا را بشناساند و نزدیكى آن را به هم بنماید .

او با این نیایش، منطقى‏ترین و واقعى‏ترین رابطه انسان با خداوند بى

چون را توضیح مى‏دهد .

دعاى عرفه سیدالشهداء علیه السلام سراسر نور و عرفان پروردگار است و آمیزه‏اى از شور و عشق و محبت و معرفت ‏به ذات پاك خداوند است. در فرازهاى این دعا، امام حسین علیه السلام با خداوند چنین عاشقانه زمزمه مى‏كند:

خداوندا! اجازه فرما تا دمى چند در برابرت به زانو در افتم و قطراتى از

اقیانوس جان، نثار بارگاهت نمایم.  خیال دورى راه تا درگاه جمالت ‏خسته

و فرسوده‏ام كرده است:

از گل آدم شنیدم بوى تو                                                   

راه‏ها پیموده‏ام تا كوى تو

خدایا! موجوداتى كه در هستى خود نیازمند تو هستند، چگونه مى‏توانند

راهنماى من به سوى تو باشند؟

پروردگارا! آیا حقیقتى غیر از تو آن روشنایى را دارد كه بتواند تو را بر من 

آشكار سازد؟ كى از نظر غایب و پنهان بوده‏اى كه نیازمند راهنمایى به

سوى خود باشى و چه وقت از من دور بوده‏اى تا نمودهاى جهان مرا به 

تو برساند؟

همه عالم به نور توست پیدا                                                              

كجا گردى تو از عالم هویدا؟

خدایا! روشنایى جمال و جلالت در جهان هستى آشكارتر از هر چیز است و

وجود تو خفا و پوشیدگى ندارد تا چراغى سر راه بگیرم و بارگاه ربوبى تو را 

جست و جو نمایم و یا دلیلى را راهنماى خود به سوى تو قرار دهم؛ چون 

فروزنده چراغ تو و سازنده دلیل و راهنما، تویى .

خداى من! چشمى كه تو را بر خود نگهبان و مراقب نبیند، كور و فرو بسته باد و بنده‏اى كه از متاع محبت تو بى‎بهره باشد، سرمایه باخته و ورشكسته باد .

دیده‏اى كان چهره روشن نبیند كور باد                                                    

خاطرى كز توست ‏خالى، تیره و بى نور باد

امام حسین علیه السلام با این دعا روحى تازه به كالبد عرفات دمید و این نغمه خوش آسمانى و آواى دل‏انگیز ملكوتى را تا ابد در سینه سیناى عرفات به یادگار گذاشت .

از صداى سخن عشق ندیدم خوش‏تر                                                    

یادگارى كه در این گنبد دوار بماند

صحراى عرفات كالبد و جسم امام حسین علیه السلام روح آن است و به همین دلیل حق تعالى، در روز عرفه پیش از آن كه به اهل موقف عرفات نظر لطف كند، به زائران قبر پاك حسین علیه السلام (4) نظر رحمت مى‏افكند. (5)  

پى نوشت ها:

1- رسول جعفریان، آثار اسلامى مكه و مدینه، نشر مشعر .

2- مفاتیح الجنان، اعمال روز عرفه .

3- همان، فضیلت ماه مبارك رمضان .

4- مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین علیه السلام در روز عرفه .

5- در این مقاله از كتاب نیایش حسین علیه السلام تالیف علامه فقید محمدتقى جعفرى، استفاده فراوان شده است . 

راهکارهای معرفت الهی درمکتب امام سجادعلیه السلام
امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

سه حالت و خصلت در هر یك از مؤمنین باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش الهی می‌باشد و از سختی‌ها صحرای محشر در امان است:

اوّل آن كه در كارگشایی و كمك به نیازمندان و درخواست كنندگان دریغ ننماید.

دوّم آن كه قبل از هر نوع حركتی بیندیشد كه كاری را كه می‌خواهد انجام دهد یا هر سخنی را كه می‌خواهد بگوید آیا رضایت و خوشنودی خداوند در آن است یا مورد غضب و سخط او می‌باشد.

سوّم قبل از عیب جویی و بازگویی عیب دیگران، سعی كند عیب‌های خود را برطرف نماید. (1)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

سه چیز موجب نجات انسان خواهد بود: بازداشتن زبان از بدگویی و غیبت مردم، خود را مشغول به كارهایی كردن كه برای آخرت و دنیای انسان مفید باشد و همیشه بر خطاها و اشتباهات خود ناراحت باشد. (2)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود: 

هركس دارای چهار خصلت باشد، ایمانش كامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتی خداوند را ملاقات می‌كند كه از او راضی و خوشنود است:

1 ـ خصلت خود نگهداری و تقوای الهی به طوری كه به تواند بدون توقّع و چشم داشتی، نسبت به مردم خدمت نماید.

2 ـ راست گویی و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگی.

3 ـ حیا و پاكدامنی نسبت به تمام زشتی‌های شرعی و عرفی.

4 ـ خوش اخلاقی و خوش برخوردی با نزدیكان و خانواده خود. (3)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

ای فرزند آدم، تا آن زمانی كه در درون خود واعظ و نصیحت كننده‌ای دلسوز داشته باشی و در تمام امور بررسی و محاسبه كارهایت را اهمیّت دهی و در تمام حالات ـ از عذاب الهی ـ ترس و خوف داشته باش؛ در خیر و سعادت خواهی بود. (4)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

حقّی كه شكم بر تو دارد این است كه آن را ظرف چیزهای حرام ـ چه كم و چه زیاد ـ قرار ندهی و بلكه در چیزهای حلال هم صرفه جویی كنی و به مقدار نیاز استفاده نمایی. (5)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

كسی كه مشتاق بهشت باشد در انجام كارهای نیك، سرعت و عجله می‌نماید و شهوات را زیر پا می‌گذارد و هركس از آتش قیامت هراسناك باشد به درگاه خداوند توبه می‌كند و از گناهان و كارهای زشت دوری می‌جوید. (6)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

دست نیاز به سوی مردم دراز كردن، سبب ذلّت و خواری در زندگی و در معاشرت خواهد بود و نیز موجب از بین رفتن حیا و ناچیز شدن شخصیت خواهد گشت به طوری كه همیشه احساس نیاز و تنگ دستی نماید و هرچه كمتر به مردم رو بیندازد و كمتر درخواست كمك نماید بیشتر احساس خودكفایی و بی‌نیازی خواهد داشت. (7)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

سعادت و خوشبختی انسان در حفظ و كنترل اعضاء و جوارح خود از هرگونه كار زشت و خلاف است. (8)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

در این دنیا سرور مردم، سخاوتمندان هستند؛ ولی در قیامت سیّد و سرور مردم، پرهیزكاران خواهند بود. (9)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

هر كس برای رضا و خوشنودی خداوند ازدواج نماید و با خویشان خود صله رحم نماید، خداوند او را در قیامت مفتخر و سربلند می‌گرداند. (10)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

هركس به دیدار دوست و برادر خود برود و برای رضای خداوند او را زیارت نماید به امید آن كه به وعده‌های الهی برسد، هفتاد هزار فرشته او را همراه و مشایعت خواهند كرد، همچنین مورد خطاب قرار می‌گیرد كه از آلودگی‌ها پاك شدی و بهشت گوارایت باد. پس چون با دوست و برادر خود دست دهد و مصافحه كند مورد رحمت قرار خواهد گرفت. (11)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

چنانچه شخصی تو را بدگویی كند و سپس برگردد و پوزش طلبد، عذرخواهی و پوزش او را پذیرا باش. (12)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

تعجّب دارم از كسی كه نسبت به تشخیص خوب و بد خوراكش اهتمام می‌ورزد كه مبادا ضرری به او برسد، چگونه نسبت به گناهان و دیگر كارهایش اهمیّت نمی‌دهد و نسبت به مفاسد دنیایی، آخرتی، روحی، فكری، اخلاقی و... بی‌تفاوت است. (13)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

هركس انسان گرسنه‌ای را طعام دهد خداوند او را از میوه‌های بهشت اطعام می‌نماید و هر كه تشنه‌ای را آب دهد خداوند از چشمه گوارای بهشتی سیرآبش می‌گرداند و هركس برهنه‌ای را لباس بپوشاند خداوند او را از لباس سبز بهشتی خواهد پوشاند. (14)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

به وسیله عقل ناقص و نظریه‌های باطل و مقایسات فاسد و بی‌اساس نمی‌توان احكام و مسایل دین را به دست آورد؛ بنابراین تنها وسیله رسیدن به احكام واقعی دین، تسلیم محض می‌باشد؛ پس هركس در مقابل ما اهل بیت تسلیم باشد از هر انحرافی در امان است و هر كه به وسیله ما هدایت یابد، خوشبخت خواهد بود و شخصی كه با قیاس و نظریات شخصی خود بخواهد دین اسلام را دریابد، هلاك می‌گردد. (15)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

دنیا همچون نیمه خواب (چرت) است و آخرت بیداری می‌باشد و ما در این میان رهگذر، بین خواب و بیداری به سر می‌بریم. (16)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

از سعادت مرد آن است كه در شهر خود كسب و تجارت نماید و شریكان و مشتریانش افرادی صالح و نیكوكار باشند، و نیز دارای فرزندانی باشد كه كمك حال او باشند. (17)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

هر آیه‌ای از قرآن، خزینه‌ای از علوم خداوند متعال است، پس هر آیه را كه مشغول خواندن می‌شوی، در آن دقّت كن كه چه می‌یابی. (18)

پی‌نوشتها:

1ـ تحف العقول: ص204

2 ـ تحف العقول: ص 204

3 ـ مشكاه الانوار: ص 172

4 ـ مشكاه الانوار: ص 246

5 ـ تحف العقول: ص 186

6 ـ تحف العقول: ص 203

7 ـ تحف العقول: ص 210

8 ـ تحف العقول: ص201

9 ـ مشكاه الانوار: ص 232

10 ـ مشكاه الانوار: ص 166

11 ـ مشكاه الانوار: ص 207

12 ـ مشكاه الانوار: ص 229

13 ـ أعیان الشّیعه: ج 1، ص 645

14 ـ مستدرك الوسایل: ج 7، ص 252، ح 8

15 ـ مستدرك الوسایل: ج 17، ص 262، ح 25

16 ـ تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام: ص 343، س 20

17 ـ وسایل الشیعه: ج 17، ص 647، ح 1

18 ـ مستدرك الوسایل: ج 4، ص 238، ح 3 

فضائل و سیره فردى امام موسى بن جعفر علیهمااسلام
 

شیخ مفید رضوان الله علیه فرموده: ابوالحسن موسى بن جعفر علیه السلام عابدترین و فقیه‏ترینِ اهل زمانش بود، از همه سخى‏تر و از لحاظ كرامت نفس در عالیترین درجه قرار داشت... نوافل شب را مى‏خواند تا به وقت صبح مى‏رسید، و بلافاصله نماز صبح را مى‏خواند، آنگاه تا طلوع آفتاب به تعقیب و ذكر الله اشتغال داشت، بعد سر به سجده مى‏گذاشت و مشغول دعا و حمد بود تا نزدیكى ظهر.(1)

بسیار اوقات این دعا رامی خواند: «اللهمّ اِنّى اسالك الرّاحةَ عند الموت والعفو عند الحساب» و آن را تكرار مى‏فرمود و از جمله دعاهایش آن بود كه: «عظُم الذّنب من عبدك فلیحسن العفو من عندك.»

از ترس خدا گریه مى‏كرد تا جایى كه اشك از محاسنش جارى مى‏شد، از همه مردم بیشتر به خانواده‏اش و ارحامش مى‏رسید، شب‌ها به فقراء اهل مدینه  سر مى‏زد و زنبیل‌هاى حاوى مال و پول نقره و آرد و خرما براى آنها مى‏برد، آنها نمى‏دانستند آورنده اینها كیست... موقع احسان دویست دینار تا سیصد دینار احسان مى‏كرد، كیسه‏هاى احسان موسى‏بن جعفر علیه السلام، ضرب المثل بود...

مردم از او بسیار روایت نقل كرده‏اند و او افقه اهل زمان و كتاب خدا را از همه بهتر حافظ بود، صوتش در قرائت قرآن از همه نیكوتر بود؛ چون قرآن مى‏خواند محزون مى‏شد، آنها كه قرائت او را مى‏شنیدند گریه مى‏كردند.

مردم مدینه او را «زین المتهجّدین» مى‏نامیدند،"كاظم" لقب یافت زیرا كه خشم خود را فرو خورد و بر ظلم ظالمان صبر كرد.(2)

یکی از اقدامات آن حضرت مبارزه منفى و عدم تسلیم در برابر طاغوت و متنفر كردن مردم از دستگاه ظلم و جور بود؛ دلیل این مدعا زندانى شدن آن حضرت و سالها در زندان ماندن و شهادت در زندان است و دیگر آن كه آن حضرت صفوان جمال را وادار به فروش شترهایش كرد تا هارون الرشید حتى در رفتن به حج آنها را كرایه نكند و امام به وى فرمود: هر كه بقای هارون را دوست دارد ولو بهمدت دادن كرایه شتران، در قیامت با او محشور خواهد بود. 

عبادت 

عبدالله قروى از پدرش نقلمی‌کند: محضر فضل بن ربیع رفتم، او در پشت بام نشسته بود، گفت: نزدیك بیا، نزدیك رفتم تا محاذى او شدم، گفت: به آن اتاق نگاه كن؛ نگاه كردم، گفت: چه مى‏بینى؟ گفتم: یك لباس كه به زمین انداخته‏اند. گفت: دقت كن؛ بهدقت نگاه كردم، گفتم: مردى را مى‏بینم كه در حال سجده است .

گفت: او را مى‏شناسى؟ گفتم: نه، گفت: او مولاى تو است، گفتم: مولاى من كیست؟ گفت: خود را به نادانى مى‏زنى؟! گفتم: نه،من براى خود مولایى نمى‏شناسم. گفت: این ابوالحسن موسى بن جعفر است، من شب و روز حال او را زیر نظر دارم، او را همیشه در این حال یافته‏ام، او نماز صبح را مى‏خواند، تا طلوع آفتاب به تعقیب مى‏نشیند، بعد سر به سجده مى‏گذارد تا ظهر مى‏رسد، به بعضى از خدمتكاران زندان گفته است چون ظهر شود او را خبر كند. وقتى كه غلام، اعلام ظهر مى‏كند، برخاسته بدون وضو شروع به نماز مى‏كند، از آن مى‏دانم كه در سجده نخوابیده است .(3)  

دعا براى مومن 

‎على بن ابراهیم از پدرش نقل كرده: عبدالله بن جندب را در موقف حج (ظاهراً عرفات) دیدم، بهتر از او كسى را در آن جا ندیدم، دست به آسمان برداشته مرتب دعا مى‏كرد و اشك چشمانش بر صورتش جارى بود و به زمین مى‏ریخت چون مردم از وقوف برگشتند، گفتم یا ابا محمد! من بهتر از موقف تو ندیدم. گفت: به خدا قسم دعا نكردم مگر براى برادران مؤمن، چون ابوالحسن موسى بن جعفر علیه السلام به من فرمود: هر كه براى برادر مؤمنش در پشت سر دعا كند، از عرش ندا مى‏شود: آگاه باش براى تو صد هزار برابر آن است، «و ذلك ان اباالحسن موسى بن جعفر علیه السلام أَخبرنى انه من دعا لاخیه بظهر الغیب نودى من العرش‌ها، و لك ماة الف ضعفٍ مثلِه.» من خوش نداشتم صد هزار برابر ضمانت شده را بگذارم براى یك دعایى كه نمى‏دانم مستجاب خواهد شد یا نه.( 4)  

فتواى امام كاظم علیه السلام 

حسن بن على بن نعمان گوید: وقتى كه مهدى عباسى مسجدالحرام مكه را توسعه داد، خانه‏اى در مربع شدن مسجد باقى ماند، مهدى از صاحبان خانه خواست كه آن را بفروشند تا داخل مسجد الحرام كند، ولى آنها حاضر به فروش نشدند.

مهدى از فقها فتوا خواست، همه گفتند: چیز غصبى نمى‏شود داخل در مسجدالحرام شود و جزء آن باشد، على بن یقطین گفت: یا امیرالمؤمنین! اگرمشکل رابه موسى بن جعفر بنویسم،راهی می‌دهد.

مهدى عباسى به حاكم مدینه نوشت از موسى بن جعفر بپرس:"خانه‏اى است مى‏خواهیم داخل در مسجدالحرام بكنیم، صاحبانش حاضر به فروش نیستند، در این امر چاره چیست؟" حاكم آن را از امام علیه السلام پرسید، حضرت فرمود: ناچاریم كه جواب بدهیم؟ گفت: آرى، ضرورتى است كه پیش آمده است .

فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم اگر كعبه بعد از خانه ساختن مردم ساخته شده است، مردم به اطراف آن سزاوارترند و اگر مردم به اطراف كعبه آمده‏اند، كعبه به اطرافش اولى است:

«بسم الله الرحمن الرحیم ان كانت الكعبة هى النازلة بالناس فالناس اولى بفنائها و ان كان الناس هم النازلون بفناء الكعبة فالكعبة اولى بفنائها.»

امام صلوات الله علیه یكى از احكام و مصادیق حریم را در اینجا بیان فرموده است و چون خانه اطراف كعبه، بعد از كعبه ساخته شده بود، حق كعبه در توسعه مقدم بود.

مهدى چون نامه را خواند، بوسید و دستور داد خانه مزبور را خراب كرده داخل مسجد نمایند. صاحبان خانه محضر امام علیه السلام آمدند كه به مهدى نامه بنویسد اقلاً قیمت خانه را بدهد، امام مرقوم فرمود مقدارى به آنها پول بدهد، مهدى آنها را با پول راضى كرد.( 5)

روزى امام كاظم علیه السلام در بغداد ازکنارخانه بُشر حافی عبور مى‏كرد، صداى ساز و آواز شنید، در این بین كنیزى از خانه  بیرون آمد تا خاكروبه را بیرون ریزد.

امام علیه السلام به او فرمود: صاحب این خانه آزاد است یا عبد؟ گفت: آزاد است. امام فرمود: راست گفتى، اگر عبد بود از مولایش مى‏ترسید. 

امام كاظم علیه السلام و قیام علمى 

در زمان حضرت كاظم صلوات الله علیه براى قیام مسلحانه بر علیه طاغوت و تشكیل حكومت اسلامى، زمینه‏اى فراهم نبود، وگرنه بر آن حضرت واجب بود كه دست به كار شود و حكومت اسلامى بهوجود آورد، چنانكه از قیام حسین بن على شهید فخ كه مورد تایید امام علیه السلام بود معلوم گردید، حضرت به او فرمود: مردم فاسقند، كارى از پیش نخواهى برد.

ولى براى مبارزه منفى و قیام علمى و ارشاد مردم، شرایط آماده بود، بدین جهت، امام فعالیت خویش را در دو جبهه آغاز فرمود، یكى مبارزه منفى و عدم تسلیم در برابر طاغوت و متنفر كردن مردم از دستگاه ظلم و جور، دلیل این مدعا زندانى شدن آن حضرت و سالها در زندان ماندن و شهادت در زندان است و دیگر آن كه آن حضرت صفوان جمال را وادار به فروش شترهایش كرد تا هارون الرشید حتى در رفتن به حج آنها را كرایه نكند و امام به وى فرمود: هر كه بقاء هارون را دوست دارد ولو بهمدت دادن كرایه شتران، در قیامت با او محشور خواهد بود.

دیگرى در جهت ارشاد و هدایت مردم و نشر احكام و تربیت افراد، شیخ مفید در ارشاد فرموده: مردم روایات بسیارى از آن حضرت نقل كرده‏اند و آن حضرت افقه اهل زمان خویش بود.(6)

مرحوم شیخ طوسى در رجال نام دویست و هفتاد و دو نفر از روایان را ذكر كرده كه همه از آن حضرت نقل حدیث كرده‏اند، مطالعه نام آنها در همان كتاب بسیار دیدنى است، با مراجعه به كتب اربعه و بحار و امثال آن خواهیم دید كه بخش قابل توجهى از احكام و اعتقادات و اخلاق اسلامى و تفسیر توسط آن جناب بوده است .

وصیت آن حضرت به هشام كه در كافى: كتاب العقل و الجهل ص 13 - 23 و در تحف العقول در ذكر ارشادات آن حضرت نقل شده، حائز اهمیت است. على بن جعفر برادر آن حضرت كه از تربیت شدگان آن حضرت و از خواص آن بزرگوار بود همه «كتاب المناسك و المسائل» را از آن حضرت نقل كرده است.

مرحوم مجلسى همه آن كتاب را در بحارالانوار ج 10 از صفحه 249 تا صفحه 291 یعنى در چهل و یك صفحه آورده است تحت عنوان «ما وصل الینا من اخبار على بن جعفر عن اخیه موسى علیه السلام...» و آنها حدود چهار صد و هیجده سؤال و جواب است كه به صورت: «سالته... قال» منقول است. شیخ طوسى در اختیارالرجال فرموده: امامیه اتفاق دارند بر شش نفر از فقها از اصحاب امام كاظم و امام رضا علیهماالسلام و آنها عبارتند از: یونس بن عبدالرحمان، صفوان بن یحیى، بیّاع سابرى، محمد بن ابى عمیر، عبدالله بن مغیره، حسن محمود سرّاد و احمد بن ابى نصر بزنطى. (7)اینك به عده‏اى از بزرگان و فقهاء و محدثین كه از تربیت یافتگان آن حضرت و پدرش امام صادق و پسرش امام رضا (علیهم السلام) بوده‏اند، اشاره مى‏كنیم .

1- یونس عبدالرحمن مولى آل یقطین. در فهرست شیخ آمده كه او بیشتر از سى كتاب در احكام جمع و تألیف كرده است. صدوق فرمود: از ابن الولید شنیدم مى‏فرمود: روایات كتب یونس همه صحیح است مگر آنچه محمد بن عیسى بن عبید بهتنهایى از او نقل كرده است .

نجاشى در رجال خود فرموده: در میان اصحاب ما متقدم و عظیم المنزلة بود. در ایام هشام بن عبدالملك متولد شد، امام صادق علیه السلام را در میان صفا و مروه دید ولى از وى چیزى نقل نكرده و از امام كاظم و امام رضا علیهماالسلام روایت نقل فرموده است؛ امام رضا علیه السلام در علم و فتوا دادن به او اشاره مى‏كرد.

ابوهاشم جعفرى گوید: كتاب «یوم و لیلة» یونس را به امام حسن عسكرى علیه السلام عرضه كردم، فرمود: این كتاب تصنیف كیست؟ گفتم: تصنیف یونس آل یقطین است. فرمود: «اعطاه الله بكل حرف نوراً فى الجنة.»

2- صفوان بن یحیى. شیخ طوسى در فهرست مى‏فرماید: صفوان بن یحیى كه لباس سابرى خرید و فروش مى‏كرد، اوثق اهل زمانش در نزد اصحاب حدیث و عابدترین اهل روزگارش بود. روزى صد و پنجاه ركعت نماز مى‏خواند و سالى سه ماه روزه مى‏گرفت و هر سال زكات مالش را سه برابر مى‏داد.

او و عبدالله جندب و على بن نعمان در بیت الله الحرام عهد كردند كه اگر یكى از دنیا رفت، بقیه بعد از او نماز او را بخوانند، روزه او را بگیرند، حج او را به جاى آورند و زكات او را بدهند، دو رفیقش قبل از او از دنیا رفتند، لذا صفوان به عهد خود عمل مى‏كرد.

او از حضرت رضا و امام جواد و امام هادى علیهم السلام روایت كرده و نیز از چهل نفر از اصحاب امام صادق علیه السلام نقل حدیث مى‏كند و كتبمتعددی دارد و از موسى بن جعفر علیهماالسلام مسائلى و روایاتى دارد.

نجاشى فرموده: صفوان بن یحیى ثقةٌ ثقةٌ عَینٌ. از حضرت رضا علیه السلام روایت نقل كرده و در نزد آن حضرت مقام شریفى داشت، كشّى او را در رجال امام كاظم علیه السلام ذكر كرده. وكیل امام رضا و امام جواد علیهماالسلام بود، به طرف مذهب واقفیه نرفت. او در سال دویست و ده وفات یافته است .

3- محمد بن ابى عمیر. نجاشى فرمود: كنیه‏اش ابو احمد و بغدادى الاصل است. امام كاظم علیه السلام را ملاقات كرد و از او احادیث بسیارى شنید و در بعضى احادیث، امام او را أبا احمد خطاب كرده است و نیز از حضرت رضا علیه السلام حدیث نقل كرده، در نزد خاصه و عامه داراى منزلت است. شیخ در فهرست فرمود: «و كان من أوثق الناس عندالخاصة و العامة و أنسكهم نسكاً.»

اوکسی است كهوقتیبه هارون الرشید خبر دادند: كه او نام‌هاى همه شیعه را در عراق مى‏داند، هارون او را گرفت و گفت: نام شیعیان را بگو، او قبول نكرد، او را لخت كرده و آویزان نموده و صد ضربه شلاق زدند. مى‏گوید: تحمل فشار بهقدرى سخت شد كه عنقریب بود نام شیعیان را فاش كنم، ناگاه نداى محمد بن یونس بن عبدالرحمان را شنیدم كه مى‏گفت: ابن ابى عمیر! از خدا بترس، وجایگاهخود را درنزد خدا بیاد آور. این گفته باعث قوت قلب شد كه تحمل كردم و نگفتم والحمدلله؛ و در آن گرفتارى بیشتر از صد هزار درهم ضرر دید. (رجال كشى)

او چهار سال بهعلت طرفدارى از امامت بهزندان رفت؛ خواهرش كتاب‌هاى او را دفن كرد وکتباز بین رفت. بهقولى خودشآنها رادر غرفه‏اى گذاشته بود كه باران بر آنها جارى گردید و شسته شدند، لذا از حفظ، نقل حدیث مى‏كرد. اصحاب ما بر مراسیل او اعتماد كرده‏اند، كتاب‌هاى زیادى تألیف كرده است. او در سال دویست و هفده به جوار حق پیوست. (رجال نجاشى)

سندى بن شاهك بهامر هارون او را صد و بیست تازیانه زد و در حبس افكند، او بیست و یك هزار درهم داد تا خلاص شد... از مردى ده هزار درهم طلب داشت. آن مرد خانه خود را به ده هزار درهم فروخت، پولش را پیش ابن ابى عمیر آورد و گفت: این طلب تو است.

گفت: این پول از كجاست؟ آیا به ارث برده‏اى یا كسى به تو بخشیده است؟ گفت: خانه‏اى را فروخته‏ام، پول آن است. ابن ابى عمیر گفت: ذریح محاربى از امام صادق علیه السلام به من نقل كرد كه فرمود: «لا یُخرج الرجل من مَسقط رأسه بالدّین» یعنى بهعلت قرض، مرد را از خانه‏اش بیرون نمى‏كنند. لذا این پول‌ها را قبول نمى‏كنم با آن كه به خدا قسم فعلاً به یك درهم نیز احتیاج دارم (تحفة الاحباب).

ببین تربیت امامان صلوات الله علیهم چه مردانى به وجود آورده است. اگر انسان خودش خانه‏اش را بفروشد و بیاورد مانعى ندارد، ولى آن بزرگوار احتیاط كرده است.

4- عبدالله بن مغیره ابو محمد بجلى. نجاشى فرموده: ثقة ثقة، كسى در جلالت و دین و ورع به او نمى‏رسد، از ابى الحسن موسى بن جعفر علیه السلام حدیث نقل كرده و گویند سى كتاب تألیف نموده است .

كشى در رجال خود نقل كرده: عبدالله بن مغیره گوید: قول واقفی‌ها را قبول كرده بودم. به حج مشرف شدم، به وسوسه و تردید افتادم، به پرده كعبه چسبیده و گفتم: خدایا! مطلوب و اراده مرا مى‏دانى، مرا به بهترین ادیان هدایت كن. در آن وقت به دلم افتاد كه محضر امام رضا علیه السلام بروم، به مدینه آمدم و به در خانه آن حضرت رفتم. به غلام آن حضرت گفتم: بگو مردى از اهل عراق اجازه ورود مى‏خواهد. در این بین صداى امام را شنیدم كه فرمود: عبدالله بن مغیره! داخل شو، داخل خانه شدم، امام چون به من نگاه كرد، فرمود: خدا دعایت را قبول فرمود و تو را به دین خود هدایت كرد. گفتم: «اشهد انك حجة الله و امینه على خلقه.»

5- على بن جعفر صادق علیه السلام، برادر امام كاظم و از تربیت شدگان آن حضرت است و زمان چهار امام را درك كرده است. مفید رحمة الله در ارشاد فرموده: على بن جعفر رضى الله عنه از راویان حدیث، صحیح العقیده، شدیدالورع و كثیرالفضل است؛ ملازم برادرش موسى بن جعفر علیه السلام بود و از وى روایات بسیارى نقل كرده است (ارشاد: ص 269) شیخ در فهرست فرموده: «على بن جعفر... جلیل القدر ثقة و له كتاب المناسك و مسائل اِلأَ خیه موسى بن جعفر علیه السلام سأله عنها.»

در مناقب فرموده: از جمله ثقات آن حضرت، حسن بن على بن فضال كوفى، عثمان بن عیسى، داوود بن كثیر رقى، و على بن جعفر صادق علیه السلام است و از خواص اصحابش على بن یقطین، ابوالصلت عبدالله بن سلام، اسماعیل بن مهران، على بن مهزیار، ریان بن صلت، احمد بن محمد حلبى، موسى بن بكیر واسطى و ابراهیم بن أبى البلاد كوفى است. (ج 4، ص 325)  

موعظه امام كاظم و بُشر حافى‏ 

ابونصر بشر بن الحارث معروف به «بشر حافى» از اولاد روساء و درباریان بود، اغلب به لهو و لعب و بیعارى و كارهاى قبیح اشتغال داشت، چنان كه رسم اینگونه اشخاص است .

روزى امام كاظم علیه السلام در بغداد ازکنارخانه او عبور مى‏كرد، صداى ساز و آواز شنید، در این بین كنیزى از خانه بشر بیرون آمد تا خاكروبه را بیرون ریزد.

امام علیه السلام به او فرمود: صاحب این خانه آزاد است یا عبد؟ گفت: آزاد است. امام فرمود: راست گفتى، اگر عبد بود از مولایش مى‏ترسید. كنیز به خانه برگشت، بشر كه بر سفره شراب نشسته بود، گفت: چرا تأخیر كردى؟!

گفت: با مردى سخن مى‏گفتم كه چنین گفت. بشر كه معنى كلام را فهمید پا برهنه در عقب امام علیه السلام دوید، تا خود را به امام رسانید و بهدست آن حضرت توبه كرد و اعتذار نمود و گریست. (الكنى و الالقاب - حافى).

او بالاخره از زهّاد عصر خود گردید. مواعظ بسیارى از او در كتب اخلاق نقل شده است. گویند: بعد از آن دیگر كفش نپوشید و پیوسته پا برهنه بود كه لقب حافى (پا برهنه) یافت. لفظ بشر بضم اول بر وزن «عذر» است.  

امام كاظم علیه السلام و صفوان بن مهران 

صفوان بن مهران جمال گوید: روزى به خدمت ابوالحسن اول (امام كاظم علیه السلام) رسیدم. فرمود: صفوان! همه چیز تو خوب است، مگر یك چیز. گفتم: فدایت شوم، آن كدام است؟!

فرمود: آن كه شتران خود را به هارون رشید كرایه مى‏دهى، گفتم: به خدا قسم من براى تكبر، افتخار، شكار و لهو كرایه نمى‏دهم، بلكه فقط براى سفر مكه كرایه مى‏دهم، وانگهى خودم با شتران نمى‏روم، بعضى از غلامان خود را مى‏فرستم.

فرمود: یا صفوان! آیا پول كرایه را مقروض مى‏مانی یا در اول مى‏دهند؟ گفتم: بعد از عمل حج مى‏دهند. فرمود: دوست دارى زنده بمانند تا كرایه تو را بدهند؟ گفتم: آرى.

فرمود: هر كه بقاء آنها را دوست دارد، با آنهاست و هر كه با آنها باشد اهل آتش است .

صفوان گوید: رفتم همه شتران را فروختم. هارون چون از این كار مطلع شد، مرا خواست و گفت: گزارش رسید كه شتران خود را فروخته‏اى، گفتم: آرى، گفت: چرا؟ گفتم: خودم پیر شده‏ام، غلامان نیز درست كار نمى‏كنند.

گفت: هیهات هیهات، مى‏دانم كدام كس به این كار دلالت كرده است، موسى بن جعفر به این عمل اشاره كرده است. گفتم: مرا با موسى بن جعفر چه كار؟ گفت: ساكت باش، به خدا اگر حسن مصاحبتت نبود تو را مى‏كشتم .(8)

نگارنده گوید: صفوان بن مهران أسدى از راویان موثق و از اهل كوفه بود، و از احادیث امامان صلوات الله علیهم كتابى نوشته است. او از كرایه دادن شتران امرار معاش مى‏كرد، كه صفوان جمال نام گفته بود، او دفعات متعددى حضرت صادق صلوات الله علیه را از مدینه به كوفه و بغداد آورده است .

او همان است كه زیارت وارث و دعاى علقمه و زیارت رجبیه امام حسین صلوات الله علیه را از امام صادق علیه‌السلام نقل كرده است، رضوان الله علیه.  

امام كاظم علیه السلام و مرد عُمَرى‏ 

مفید رحمة الله نقل مى‏كند: در مدینه مردى بود از نسل عمربن الخطاب. او امام كاظم علیه السلام را اذیت مى‏كرد؛ هر وقت آن حضرت را مى‏دید به او و على بن أبى طالب علیه السلام ناسزا مى‏گفت. بعضى از یاران امام گفتند: اجازه بدهید او را بكشیم، حضرت آنها را از این كار بهسختى نهى كرد.

حضرت از حال آن مرد عمرى پرسید. گفتند: او در بعضى از نواحى مدینه به شغل زراعت مشغول است. امام بر مركب خویش سوار شده به دیدار او رفت و داخل مزرعه او شد. عمرى فریاد كشید: زراعت مرا پایمال نكن، امام به حرف او اهمیت نداد تا خودش را به او رسانید. و نزد او نشست و با او شوخى و خوشرویى كرد، بعد فرمود: براى این زراعت چقدر خرج كرده‏اى؟ گفت: صد دینار، فرمود: چقدر امید دارى عایدت شود؟ گفت: علم غیب نمى‏دانم، فرمود: من گفتم: چقدر امید دارى؟ گفت: دویست دینار.

امام كیسه‏اى به او داد كه سیصد دینار داشت، فرمود: مزرعه‏ات نیز مال تو باشد، خدا آنچه امید دارى به تو روزى فرماید. مرد عمرى برخاست، سر مبارك امام را بوسید و از گذشته‏ها معذرت خواست. امام تبسم فرمود و به مدینه برگشت و چون به مسجد داخل شد دید مرد عمرى در مسجد نشسته و مى‏گوید: «الله اعلم حیث یجعل رسالته».

یاران مرد عمرى پیش او آمده گفتند: چه شده!؟ چرا عوض شده‏اى؟! گفت: آنچه را كه گفتم شنیدید؟ آنگاه شروع به دعا كردن براى امام كرد. با او مخاصمه كردند، او نیز با آنها مخاصمه نمود، امام چون نزد یاران خویش آمد، فرمود: كدام كار بهتر بود، آنچه شما گفتید، یا آنچه من كردم؟ كار او را با مقدارى پول اصلاح كردم و از شرش راحت شدم.(ارشاد: ص 278).  

امام صلوات الله علیه و حمّادبن عیسى‏ 

ثقه جلیل حمادبن عیسى گوید: در شهر بصره به خدمت حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر رسیدم، گفتم: فدایت شوم، از خدا بخواه به من خانه‏اى و همسرى و فرزندى و خدمتكارى و پنجاه دفعه زیارت حج روزى فرماید، امام دست به دعا برداشت كه:

«اللهم صل على محمد و آل محمد و ارْزُق حمّادبن عیسى داراً و زوجةً و ولداً و خادماً والحّج خمسین سنةً.»

حماد گوید: چون حج را پنجاه بار گفت، دانستم كه بیشتر از پنجاه بار حج نخواهم كرد. آنگاه حماد به راوى حدیث گفت من در اثر دعاى امام چهل و هشت بار حج رفته‏ام، این خانه من است كه خدا روزى كرده و این همسر من است كه در پس پرده سخن مرا مى‏شنود و این پسر من و این خدمتكار من است، كه خدا عطا فرموده است.

راوى گوید: حماد بعد از آن دو بار نیز به حج رفت كه پنجاه حج شد، بار پنجاه و یكم براى حج حركت كرد و با ابوالعباس نوفانى هم كجاوه بود. چون به میقات رسید، داخل آب شد كه غسل كند، در آن بین سیل آمد و او را غرق كرد و قبرش در «سیاله» (محلى در حجاز) واقع است. (رجال كشى - حماد). بدین طریق نتوانست حج پنجاه و یكم را به جا بیاورد.

حماد بن عیسى یكى از روایان موثق راستگوست، ابوالعباس نجاشى در رجال خود مى‏فرماید: او از امام صادق و امام كاظم و امام رضا علیهم السلام حدیث نقل كرده و در زمان امام جواد صلوات الله علیه فوت كرده است، گوید: از امام صادق علیه السلام هفتاد حدیث شنیدم، پیوسته در آنها شك مى‏كردم تا به بیست حدیث اختصار نمودم.  

امام كاظم صلوات علیه و على بن یقطین‏ 

مردى به نام محمد بن على صوفى نقل مى‏كند: ابراهیم جمال كه شغل شتردارى داشت براى عرض حاجتى محضر على بن یقطین وزیر آمد، على او را اجازه ورود نداد و رد كرد. اتفاقاً در آن سال على بن یقطین به حج مشرف شد و در مدینه به زیارت امام كاظم علیه السلام آمد، امام به او اجازه ورود نداد. على بن یقطین در روز دوم امام را ملاقات كرد و گفت: مولاى من! گناه من چیست؟!

امام فرمود: من از ورود تو مانع شدم، زیرا كه تو از ورود برادرت ابراهیم جمال مانع شدى و نگذاشتى پیش تو بیاید، خدا عمل تو را قبول نخواهد فرمود، مگر آن كه ابراهیم جمال از تو بگذارد.

على گفت: سرور من و مولاى من! این چطور ممكن است، من در مدینه هستم و او در كوفه!!! امام فرمود: چون شب رسید بهتنهایى به قبرستان «بقیع» برو، بى آن كه كسى از یارانت بداند، خواهى دید در آن جا اسب اصیلى زین كرده آماده است، آن تو را به كوفه خواهد رسانید.

على بن یقطین شب به «بقیع» آمد و بر آن مركب سوار شد، بعد از كمى آن اسب او را در كوفه به در خانه ابراهیم جمال رسانید، على در را زد و گفت: من على بن یقطین هستم .

ابراهیم از درون خانه صدا زد: على بن یقطین وزیر در خانه من چه مى‏كند؟ على بن یقطین گفت: كار من بزرگ است، آنگاه اجازه گرفت و داخل شد گفت: اى ابراهیم! سرورم موسى كاظم علیه السلام مرا قبول نكرده مگر آن كه تو از من عفو كنى. گفت: خدا تو را بیامرزد.

على بن یقطین گفت: من صورتم را به زمین مى‏گذارم، تو قدم بر صورت من بگذار. ابراهیم گفت: این كار را نكنم، على بن یقطین اصرار كرد كه بكن، ابراهیم پا به صورت على مى‏گذاشت و على مى‏گفت: خدایا! شاهد باش.

بعد از خانه ابراهیم بیرون آمد، سوار آن اسب شد و اسب همان شب، او را به در خانه امام رسانید، امام علیه السلام به او اجازه ورود داد و قبولش فرمود.(9)

نگارنده گوید: نظیر این مطلب در نوادر حضرت باقر علیه السلام در قضیه «یادر جان» گذشت؛ امامان علیهم‌السلام از این كرامات زیاد داشته‏اند.

عبدالله بن سنان گوید: روزى هارون الرشید مقدارى لباس بهعنوان تحفه به وزیرش على بن یقطین داد، از جمله جبه سیاهى زر دوخت از لباس پادشاهان بود، على بن یقطین همه آن لباس‌ها و همان جبه را با مقدارى پول از خمس مالش طبق معمول، محضر امام كاظم علیه السلام فرستاد.

امام علیه السلام پول و لباس‌ها را قبول كرد ولى جبه را برگردانید و در نامه خود نوشت: این جبه را حفظ كن و از دستت خارج نكن، بهزودى كارى پیش مى‏آید كه به آن ضرورت پیدا مى‏كنى. على بن یقطین از این جریان به تردید افتاد و ندانست سبب آن چیست، به هر حال جبه را نگاه داشت .

او بعد از چندى به غلام مخصوص خویش خشم گرفت و او را از خدمتش معزول كرد، غلام مى‏دانست كه ابن یقطین از ارادتمندان موساى كاظم علیه السلام است و از ارسال پول و لباس و غیره به محضر آن حضرت مطلع بود، او پیش هارون رفت، سعایت كرد و گفت: على بن یقطین معتقد به امامت موسى بن جعفر است. و هر سال خمس مال خویش را به وى ارسال مى‏كند، حتى جبه مخصوص را كه هارون به او داد به مدینه فرستاده است .

هارون با شنیدن این سخن از خشم آتش گرفت و گفت: در این رابطه تحقیق خواهم كرد، اگر درست باشد، خونش را خواهم ریخت، در دم به احضار على بن یقطین فرمان داد. چون او به دربار آمد، هارون گفت: جبه‏اى را كه به تو داده بودم چه كرده‏اى؟

گفت: یا امیرالمؤمنین، آن در یك ظرف مهر زده و معطر كرده در نزد من است. اغلب در وقت بامداد آن را باز كرده و به عنوان تبرك تماشا مى‏كنم و مى‏بوسم و به محلش برمى‏گردانم. شب‌ها نیز چنین مى‏كنم. گفت: الان آن را بیاور، گفت: آرى، یا امیرالمؤمنین!

آن وقت به بعضى از خدمه‏اش گفت: برو به فلان اتاق در خانه من، كلید آن را از دربان من بگیر، پس از آن كه اتاق را باز كردى، فلان صندوق را نیز باز كن و ظرف مُهر شده‏اى را كه در آن است بیاور. غلام بعد از كمى آن ظرف را آورد و در پیش هارون به زمین نهاد، هارون گفت مُهر را برداشته، ظرف را باز كنند. چون باز كردند، دید جبه در آن جا و در میان عطر است، غضب هارون فرو نشست، گفت آن را به محلش بازگردان و پى كار خود برو، دیگر هیچ سعایتگرى را درباره تو تصدیق نخواهم كرد و گفت جایزه خوبى نیز به على بن یقطین دادند.

بعد گفت به غلام كه سعایت كرده بود هزار شلاق بزنند، چون ضربات به پانصد رسید، غلام چشم از جهان فرو بست،(11) علم غیب خدایى كه در نزد امام بود على بن یقطین را نجات داد.

پى نوشت ها:

1- ظاهراً سر به سجده گذاشتن در ایام حبس بوده است .

2- ارشاد مفید ص 277 - 279.

3- بحارالانوار، ج 48، ص 210.

4- كافى، ج 4، ص 465، كتاب الحج.

5- تفسیر عیاشى، ج 1، ص 187، ذیل آیه «ان اوّل بیت وضع للناس» آل عمران، 96.

6- ارشاد، ص 279.

7- مناقب، ج 4، ص 325.

8- رجال كشى، (صفوان).

9- بحار الانوار، ج 48، ص 85 .

10- الدراعة بالضم جبة مشقوقه المقدم.

11- ارشاد مفید، ص 274.

امكان شرفیابی به خدمت حضرت امام عصر علیه‌السلام در غیبت كبری
 
  • پرسش:

اشخاص جلیل القدر و مورد اعتماد، در حكایات بسیاری، تشرّف بسیاری را به فیض حضور حضرت مهدی علیه‌السلام نقل نموده‌اند كه با سندهای معتبر، در كتابهای مشهور ثبت و ضبط است. با اینكه در نامه حضرت به علی بن محمد سمری نایب چهارم از «نواب اربعه» در عصر غیبت صغری، اعلام شده است كه:

«غیبت كامل آغاز شده و هر كس پیش از «خروج سفیانی» و «صیحه آسمانی» ادعای مشاهده نماید، كذّاب و مفتری است».

بنا بر این چون آن حكایات به هیچ وجه قابل خدشه نیست، این توقیع را چگونه باید تفسیر كرد؟

  • پاسخ:

این توقیع، اعلام پایان یافتن «غیبت صغری» و شروع «غیبت كبری» است در آن به جناب «علی بن محمد سمری» امر شده است كه به احدی وصیت ننماید كه بعد از او قائم مقام او و نایب خاص باشد و نیز اعلام صریح بطلان ادعای افرادی است كه در غیبت كبری، ادعای نیابت و سفارت خاصه و وساطت بین امام و مردم می‌نمایند.

بنابر این، چنانكه بعضی بزرگان هم فرموده‌اند، ممكن است مراد از اینكه «مدّعی مشاهده» كذاب و مفتری خوانده شده است، كسانی باشند كه ادعای نیابت كنند و بخواهند با دعوی مشاهده و شرفیابی، خود را واسطه بین امام و مردم معرفی نمایند; و همین حكایات و وقوع تشرف اشخاص به خدمت آن حضرت هم، قرینه و دلیل است براینكه در این توقیع، نفی مطلق مشاهده و شرفیابی مراد نیست، بلكه مقصود نفی ادعائی است كه دلیل بر تعیین شخص خاصی به نیابت باشد.

ممكن است مراد از نامه مذكور نفی ادعای اختیاری بودن مشاهده و ارتباط باشد؛ یعنی اگر كسی مشاهده و ارتباط را به اختیار خود ادعا كند، به این صورت كه هر وقت بخواهد خدمت امام علیه‌السلام شرفیاب می‌شود یا ارتباط پیدا می‌كند، كذّاب و مُفتری است و این ادعا از احدی در غیبت كبری پذیرفته نیست، یا اینكه چنین كسی كه این سمت را به راستی داشته باشد، پیدا نخواهد شد و اگر هم كسی آن را دارا باشد، از دیگران مكتوم می‌دارد و به كسی اظهار و افشا نمی‌نماید.

بنابر این، هم شرفیابی اشخاص به حضور آن حضرت ثابت است و هم كذب و بطلان ادعای كسانی كه در غیبت كبری ادعای سفارت و نیابت خاصّه و وساطت بین آن حضرت و مردم را می‌نمایند، معلوم است.

*پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت‌الله صافی گلپایگانی  

بیاای ناخدای باخدایان

ظهورت را شنیدم عنقریب است       

ولی قدری برای من عجیب است

زبس كه دیركردی در ظهورت

مرا قدری بعید از این قریب است

نمی گویم بیا! اما بدان كه

دل ایلی برایت بی شكیب است

تمام لحظه هایم بی حضورت

پر از" عَجّلِ" پر از "اَمَّن یجیب" است

بیا ای ناخدای باخدایان

بیا دیگر زمانه نانجیب است

نه این تعیین تكلیف است، اما

بیا دلهای ما حسرت نصیب است

به هر حال ای تو غایب، ای تو حاضر

كه یاد تو شفا، نامت طبیب است

گمان دارم تو روزی خواهی آمد

كه كوچه، خانه، پر از بوی سیب است

امیرعلی مصدق

سر رسول خدابردامان ولی خدا
پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) در تاریخ 28 صفر سال 10 هجرى در مدینه منوره چشم از جهان فرو بستند و به لقاء الله پیوستند، و این در حالى بود كه سر در سینه برادر خویش على بن ابى طالب (علیه السلام) داشتند: (و لقد قبض رسول الله...): و رسول خدا در حالى قبض روح شد كه سر بر سینه من نهاده بود و جانش در میان دستانم گرفته شد و من دستم را بر چهره ایشان كشیدم و من متولى غسل آن حضرت شدم و ملائكه مرا كمك مى‌كردند، تا آن كه او را در ضریحش به خاک سپردیم ... (1)

و در غم رحلت پیامبر (صلى الله علیه و آله) در حالى كه حضرت را غسل مى‌داد و كفن مى‌كرد، چنین فرمود: (بأبى أنت و أمى یا رسول الله لقد انقطع بموتك...): پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا! همانا با مرگ تو از نعمتى محروم شدیم كه با مرگ دیگران از آن محروم نمى‌شدیم و آن، نعمت نبوت و اخبار آسمانى بود. مصیبت تو آنقدر بزرگ است كه ما را به خاطر تمام مصیبت‌هاى دیگر تسلیت مى‌دهد و از این جهت، تو منحصر به فرد هستى و همه مردم در سوگ تو ماتم‌زده هستند و از این جهت عمومیت دارى و اگر نبود كه تو ما را به صبر امر فرمودى و از جزع و ناله نهى نمودى، سرچشمه‏هاى اشك را خشك مى‌كردیم و درد و غم ما همواره باقى مى‌بود و اندوه ما زدوده نمى‌شد و اینها نیز براى تو اندك است، ولى مرگ را نمى‌توان برطرف كرد، پدر و مادرم فداى تو باد! ما را نزد پروردگارت یاد كن و در خاطر خود نگهدار! (2)

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) لحظاتى پیش از رحلت فرمود: (براى من كاغذ و دواتى بیاورید تا مكتوبى بنویسم كه پس از من گمراه نشوید!) در این لحظه، عمر بن الخطاب گفت: "این مرد هذیان مى‌گوید و بیمارى بر او غلبه كرده است! ما را كتاب خدا بست است!" و شعار "حسبنا كتاب الله" را سر داد كه نقض كننده فرمایش نبى اكرم (صلى الله علیه و آله) إنى تارك فیكم الثقلین... از همان مجلس ریشه گرفت.

پس از آن، در حالى كه على (علیه السلام) هنوز در حال غسل و تدفین پیامبر بود، گروهى در محلى به نام (سقیفه) جمع شدند و در امر خلافت نزاع آغاز كردند و سرانجام ابوبكر را به عنوان خلیفه برگزیده، با او بیعت كردند و این، آغاز مسیرى بود كه به نوبه خود نتایجى به همراه داشت.

پی‌نوشت‌ها:

1- نهج البلاغه، فیض الاسلام: خطبه 88 .

2- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 226.

 
 
 
 
 

 
 

خدای من! با نعمتت مرا آغاز كردى؛ پیش از آن كه چیزى به یادآمدنى باشم و از خاكم آفریدى و سپس در صلب‏ها جایم دادى؛ ایمن از سختى‏هاى دوران و رفت و آمد سالیان و روزگاران و من در دهلیزهاى تاریخ و زوایاى قرون، هماره از صلبى به رحمى كوچ مى‏كردم و این لطف و احسان تو بود كه مرا در زمان حكام كفر و در زمان عهدشكنان پیامبرْ ناشناس، لباس خلقت نپوشاندى و در وجود نیاوردى؛ بلكه زمانى روح آفرینش در من دمیدى كه بستر هدایت را از پیش گسترده بودى و جاده سعادت را هموار كرده بودى. 
تو مرا از آبى ریختنى سرشتى و در ظلمات سه گانه میان گوشت و پوست و خون، سكنایم دادى. نه مرا در كار خلقتم گواه گرفتى و نه كارى از آفرینش را بر دوش من گذاشتى و سپس، مرا تمام و كمال، بى‏هیچ عیب و نقص، بر هودج هدایت نشاندى و به سوى دنیا گسیل داشتى و مرا در گهواره كودكى با دست‏هاى ملاطفتت حفظ كردى و از میان غذاها، شیرى خوشگوار برایم برگزیدى و دل‏هاى پرستاران را بر من مهربان كردى و مهربانى مادران را به كفالت من گماشتى و مرا از شر جن و انس در امان داشتى و مرا در مسیر تعادل از پرتگاه‏هاى زیادى و كاستى محافظت كردى. 
 
پس تو بزرگ و عزیز و بلند مرتبه‏اى؛ اى بخشندگى محض واى مهربانى تمام! 
 
خدایا! من شهادت مى‏دهم با تمامى وجودم، از قله حقیقت ایمانم و از بلنداى بناى محكم یقینم، با خلوص و صراحت توحیدى‏ام و از اعماق پوشیده ضمیرم، با بندبند رگ‏هاى دیدگانم و روشنایى چشمانم، با چین‏ها و چروك‏هاى صفحه پیشانى‏ام، با زوایاى حفره‏هاى وجودم، با نرمینه پره‏هاى بینى‏ام، با تارها و دهلیزهاى پرده شنوایى‏ام، با تك‏تك اجزاى لب‏هایم و با تمامى حركات كلام آفرین زبانم، با فراز و نشیب‏ها و چم و خم‏هاى دهان و آرواره‏ام و رستنگاه دندان‏هایم، با همه مجارى خوردن و آشامیدنم، با جزء جزء بشره مغزم و پوست سرم، بانخاع و رگ‏هاى ریسمان گونه گردنم، با قفسه سینه‏ام، با رگ‏هاى طناب آساى حمایل بر دل و جگرم، با بندهاى پوشیده دلم، با اجزاى كناره‏هاى جگرم، با محتویات غضروف‏هاى دنده‏هایم، با گیره‏هاى بندبند مفاصلم، با انقباض عضلاتم، با گوشه‏هاى سرانگشتانم، با گوشتم، خونم، مویم، پوستم، عصبم، نایم، استخوان‏هایم، مغزم، رگ‏هایم و با همه اعضا و جوارحم كه از اوان كودكى و شیر خوارگى در من تافته و بافته شده، با آن چه زمین از من مى‏شناسد و حمل مى‏كند، با خواب و بیدارى‏ام، با حركت و سكونم و با ركوع و سجودم؛ خداى من! با همه اینها شهادت مى‏دهم كه اگر در عمرى جاودانه سر كنم و تمام هم و غم و تلاشم را بر شكرگزارى یكى از نعمت‏هاى تو بگذارم، نمى‏توانم. خداى من! حتى شكر یكى از نعمت‏هاى تو را نمى‏توانم؛ مگر باز به لطف و عنایت و توفیق تو كه آن نیز شكرى تازه و جاودانه مى‏طلبد و ثنایى تازه‏تر و ماندگارتر.  
 
آرى معبودم! اگر من و تمام خلق شمارنده‏ات، همت كنیم و حرص بورزیم كه نعمت‏هاى قدیم و جدید تو را ـ نه سپاس بگزاریم كه ـ بشناسیم و در شماره آوریم، نمى‏توانیم؛ محال است بتوانیم.  
 
... و چگونه بتوانیم؛ در حالى كه خودت در كتاب ناطقت و اخبار صادقت گفته‏اى:  
 
«وَ اِنْ تَعُدّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصوها؛ اگر بخواهید نعمتهاى خداوند را بشمارید، نمى‏توانید». 
 
خدایا! مرا آزرمناك خویش قرار ده، بدان‏سان كه انگار مى‏بینمت و مرا آن گونه حیامند كن كه گویى حضور عزیزت را احساس مى‏كنم



نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 مهر 1388  ساعت 9:47 PM | نظرات (0)

رازهای مرگ

رازهاي مرگ


سلام؛

چشمه‌ی جاودانگی كجاست تا بسان خضر جرعه‌ای از آب حیات بنوشم و جاودانه زنده بمانم؟

چه كنم كه آن سوی زندگی من زیباتر از اكنونم شود؟

اصلا مرگ چیست؟ و چرا من باید بمیرم؟
برزخ كجاست و قیامت چیست و بعد از آن چه می‌شود؟

و هزار سوال دیگر كه اگر بدانها فكر كنی مجنون می‌شوی !

 
برای یافتن پاسخ پرسشهای خود درباره مرگ، برزخ، قیامت و... ، مجموعه مقالات قرآنی « رازهای مرگ » را كه از امروز، به صورت پیوسته تقدیم حضورتان می‌شود، پیگیری كن.(بر گرفته از سایت تبیان (http://www.tebyan.net))

از رازهای سر به مُهر، با نگاهی جدید، علمی و قاطع و قانع كنند، در این مجموعه مطلع شوید ...

ای قلب من

می دانم که روزی از ضربان خواهی افتاد

و پس از آن همه تلاش

در روزهای سپید و شبهای سیاه

افسرده ،

در گوشۀ زندان سینۀ من خواهی مُرد

اما، قلب من

آیا به هنگامی که آخرین ضربانت  به پایان میرسد

با عشق او خواهی مُرد؟ 

و آن عهدی كه در ازلبسته‌ای را،

فراموش نخواهی کرد؟

كه اگر نه، پس تو جاودانه خواهیماند.

آری

اگر چه من خاك شوم!

 

 


عنوان : رازهای مرگ-قسمت 1


ربّنا  إنّك جامع الناس لِيَومٍ لا ريبَ فِيهِ إنّ اللهَ لا يُخلِفُ الميعادَ1

سپاس آفريدگاري را كه آغاز همه از اوست و انجام   همه بدوست بلكه خود، همه، اوست. و درود بر پيامبران كه راهنمايان خلقند به آغاز و انجام خصوصا بر پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم). 2

مساله معاد از دير باز جزء دغدغه‌هاي بشر در هرعصري بوده است. بر پايه‌ي جهان بيني قرآن كريم همه انسانها به ملاقات خدا مي‌روند؛ چه افرادي كه در راه مستقيم گام برمي‌دارند و چه آنان كه بيراهه مي‌روند: "إلي اللّه مرجعكم جميعاً"3. بازگشت به خدا ويژه مؤمنان و صالحان نيست، بلكه انسان، هر كه باشد به اين ملاقات دست مي‌يازد : " يأيّها الإنسن إنّك كادح إلي ربّك كدحاً فملاقيه"4؛ اي انسان البته با هر رنج و مشقت عاقبت به حضور پروردگارت خواهي رفت و به ملاقات او نايل خواهي گشت. چه بهتر كه انسان تلاش كند آسانتر و بهتر به لقاي خدا برسد. اگر كسي با اراده صحيح و نيّت خالص خود اين راه را كه صراط مستقيم است طي نكرد او را مي‌برند. چه بهتر كه انسان با وضع بهتر برود، نه با وضع بد و دشوار و با غُل  و زنجير:"خذوه فغلّوه"5 .       


تفاوت ميان خوبان و بدان در اين است كه دين باوران در صراط مستقيم، با نفس سالم سريعتر، بهتر و جلوتر مي‌روند و در صف مقدم جا مي‌گيرند و به تماشاي جمال> مليك مقتدر مي‌نشينند: "إنّ المتّقين في جنّـتٍ و نهرٍ * في مقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدر"6 ، امّا تبهكاران، گستاخان و دين ستيزان به سختي مي‌روند، ديرتر مي‌رسند و دورتر مي‌نشينند: "ينادون من مكانٍ بعيدٍ" 7. بنابراين، مؤمنان جمال حق را مي‌نگرند و با خداي ارحم الرّاحمين ملاقات مي‌كنند :

 "
وجوه يومئذٍ ناضرة * إلي ربّها ناظرة"8، اما تبهكاران خدا را با اسم "أشدّ المعاقبين في موضع النّكال و النّقمة"9   ملاقات مي‌كنند و به عنوان "إنّا من المجرمين منتقمون"10 مي‌بينند و جهنّم را با همه‌ي  وجود حسّ مي‌كنند و جلال حقّ را درمي‌يابند، نه جمال او را. از اين رو كورند و از تماشاي جمال او در حجابند: "إنّهم عن ربّهم يومئذٍ لمحجوبون"11. پس آنان در آخرت به ملاقات اسم منتقم الهي مي‌شتابند و همان را مي‌نگرند .

بر اين پايه، قرآن سفارش و موعظه مي‌كند كه هر كسي كه صاحب روان سالم و شعور است بايد پيش پاي خود را بنگرد و توشه‌اي براي سراي ديگر خويش تدارك ببيند: "و لتنظر نفسٌ ما قدّمت لغدٍ"12؛ اي اهل ايمان خداترس شويد و هر نَفْسي بنگرد تا چه عملي براي فرداي قيامت خود پيش مي‌فرستد. از خدا بترسيد كه او به همه‌ي  كردارتان به خوبي آگاه است . تبهكاران در قيامت در حضور خداوند سر به زير و ذليلند و مي‌گويند: اكنون عذاب را ديديم. ما را به دنيا بازگردان تا كرداري شايسته و در خور انجام دهيم: "و لو تري إذ المجرمون ناكسوا رؤسهم عند ربّهم ربّنا أبصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صلحاً إنّا موقنون"13 ؛ اي پيامبر اگر حال بدكاران را ببيني كه چگونه در حضور خداي خود سر به زير و ذليلند و گويند پروردگارا اكنون عذاب را به چشم ديديم و به گوش شنيديم. ما را به دنيا بازگردان تا كار شايسته كنيم كه هم اكنون به چشم يقين مشاهده كرديم، ولي اين خواهش ديگر سودي ندارد و انسان به دنيا باز نخواهد گشت. بايد هم اكنون در دنيا آماده سفر آخرت بود و توشه‌ي  راه برداشت. حق تعالي خطاب به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايد: اي پيامبر ياد كن هنگامي كه خلايق از قبرها برانگيخته شوند. آن هنگام است كه هر شخصي به هر چه مقدّم و مؤخر انجام داده يعني در اوايل عمر و در اواخر كرده است همه را آگاه شود: "وإذا القبور بُعثرت * علمت نفسٌ ما قدّمت و أخّرت" 14 - 15

و خداوندگار گفت: اي پيامبر اگر حال بدكاران را ببيني كه چگونه در حضور خداي خود سر به زير و ذليلند و گويند پروردگارا اكنون عذاب را به چشم ديديم و به گوش شنيديم. ما را به دنيا بازگردان تا كار شايسته كنيم كه هم اكنون به چشم يقين مشاهده كرديم، ولي اين خواهش ديگر سودي ندارد و انسان به دنيا باز نخواهد گشت


پيوند ياد معاد با ياد مبدأ
ياد خدا (مبدأ)، ياد معاد است و هر لحظه انسان به جانب او مي‌رود: "إنّا للّه وإنّا إليه راجعون"16. در مقابل، فراموشي اللّه، سبب فراموشي معاد، بلكه موجب فراموشي خود انسان مي‌گردد، به طوري كه خويش را فراموش كند؛ چنان كه سبب مي‌شود مورد فراموشي عمدي خداوند قرار گيرد: "نسوا اللّه فأنساهم أنفسهم"17، "نسوا اللّه فنسيهم"18. خداي سبحان در آن روز و هر روز ديگر آنان را به فراموشي مي‌سپارد: "فاليوم ننساهم كما نسوا لقاءَ يومهم هذا"19-20

مباحث آينده ترجمه و شرحي بر رساله« الانسان بعد الدنيا» اثر برجسته علامه‌ي طباطبايي رحمه الله عليه در زمينه‌ي معاد مي‌باشد. در اين نوشتار از كتاب شريف «معاد در قرآن» اثر گرانقدر حضرت آية الله  جوادي آملي و ساير آثار علامه‌ي   طباطبايي خصوصا تفسير قيّم الميزان استفاده شده است. در اين مباحث  به  اهميت ياد معاد و سير انسان از لحظه‌ي مرگ تا برزخ و قيامت و منازل قبل آن پرداخته خواهدشد .

ربّنا وآتنا ما وعدتنا علي رسلك ولا تخزنا  يوم  القيامة إنّك لا تخلف الميعاد21

----------------------------------------------------------------------------
1- 
آل عمران:3/8

2-
آغاز و انجام:ص1

3-
سوره ي  مائده، آيه ي   105.

4-
سوره ي  انشقاق، آيه ي  6

5-
سوره ي  حاقّة، آيه ي   30.

6-
سوره ي  قمر، آيات 54 ـ 55 .

7-
سوره ي  فصلت، آيه ي   44.-

8-
سوره ي  قيامت، آيات 22 ـ 23 .

9-
مفاتيح الجنان، دعاي افتتاح

10-
سوره ي  سجده، آيه ي  22 .

11-
سوره ي  مطففين، آيه ي   15.

12-
سوره ي  حشر، آيه ي  18 .

13-
سوره ي  سجده، آيه ي   12.

14-
سوره ي  انفطار، آيات 4 ـ 5 .

15-
معاد در قرآن:ص243-245

16-
سوره ي  بقره، آيه ي  156 .

17-
سوره ي  حشر، آيه ي  19 .

18-
سوره ي  توبه، آيه ي  67 .-

19-
سوره ي  اعراف، آيه ي   51-.

20-
معاد در قرآن:ج4/ص 21و22 -

21-
ال عمران:3/194 -

 


عنوان : رازهاي مرگ-قسمت2


بهترین جایزه‌ی پیامبران !


آثار یاد معاد

مهم‌ترین اثر یاد معاد، اجرای عدل و برپاداری قسط فردی و اجتماعی است. از این رو امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: "من تذكّر بُعد السّفر استعدّ" 1 ؛ كسی كه به یاد سفر آخرت باشد خود را آماده محاسبه آن روز خواهد كرد. نیز فرمود: "و اذكر قبرك فإنّ علیه مَمرّك"2؛ به یاد گورت باش؛ زیرا از آن جا به طرف معاد مرور می‌كنی و به مالك اشتر فرمود: "و لن تحكم ذلك من نفسك حتّی تُكثر هُمُومَك بذكر المعاد إلی ربّك" 3 ؛ هرگز بر خویشتن تسلّط نمی‌یابی و از خشم نمی‌رهی تا اندیشه‌‌هایت را بسیار به یاد بازگشت به سوی پروردگارت نگردانی. مهم‌ترین اثر فراموشی معاد نیز تبهكاری و ستمگری فردی و اجتماعی است. 4

نقش یاد قیامت در وارستگی انسان

یاد قیامت یكی از عوامل مؤثر در وارستگی انسان است؛ كسی كه معاد را فراموش نكند پارسا خواهد بود؛ زیرا همه‌ی  اعمال و رفتارش را تحت مراقبت ویژه قرار می‌دهد و سعی و تلاش همه جانبه دارد تا آنها را بر خشنودی خداوند استوار ساخته، در مدار شهوات، آرزوهای باطل و هوس‌های شیطانی نگردد امیرالمؤمنین علیه السلام به این نكته زیبا توجّه داده و فرموده است: هراسناك‌ترین چیزی كه می‌ترسم دامنگیر شما گردد دو چیز است: پیروی از هوای نفس و آرزوی دراز؛ اما زیان پیروی از هوای نفس آن است كه راه حق و حقیقت را می‌بندد و زیان آرزوی طولانی آن است كه سبب فراموشی آخرت خواهد شد: "إنّ أخوف ما أخاف علیكم إثنان: إتّباع الهوی و طول الأمل؛ فأمّا إتّباع الهوی فیصدّ عن الحقّ و أمّا طول الأمل فیُنسی الآخرة" 5. پس انسان اگر از قید و بند هوا بگریزد، قهراً برنامه‌های اخروی را با كمك عقل تنظیم می‌كند. 6

حبّ الوطن من الإیمان؛ وطن انسان جایی است كه از آن جا آمده و به آن جا می‌رود. از این رو پیامبران فرموده‌اند: شما فرزندان آخرت هستید و به حضور خدا خواهید رفت

یاد معاد بهترین جایزه‌ی پیامبران

خداوند سبحان به پیامبران و بندگان برجسته و خاص خود، نعمتی ویژه عطا فرموده و آن یاد قیامت است : " إنّا أخلصناهم بخالصة ذكرَی الدّار * وإنّهم عندنا لمن المصطفیْن الأخیار" 7؛ ما آنان را برای یاد سرای آخرت خالص و پاكدل گردانیدیم، یا آن كه ما آنان را از عِباد مُخْلَص قرار دادیم؛ چون دارای وصف خالِص و ویژه‌اند و آن، یاد معاد است و آنان نزد ما از برگزیدگان خوبان بودند. از این رو پیامبران بسیار آرزوی شتافتن به سرای آخرت داشته، از آن استقبال می‌كردند؛ برخلاف كافران و گمراهان كه شدیداً از آن هراسناك   بودند .

رابطه قیامت با هدف بعثت
هدف پیامبران نورانی كردن مردم و جامعه و نجات آنان از تاریكی و جهالت است انسان وقتی بداند موجودی ابدی است و هرگز با مردن از بین نخواهد رفت و بپذیرد كه همه عقاید، اخلاق و كردارش زنده است و با او ارتباط دارد و احساس كرد كه روزی همه ی  آنها ظهور خواهد كرد و او جوابگوی همه‌ی   عقاید و اخلاق و كردار فاسد و باطل خویش است، بهتر به هدف بعثت پیامبران نزدیك می‌شود. پس یاد معاد است كه این هدف را محقّق می‌سازد و فراموشی آن موجب تباهی در عقاید و اخلاق وتبه كاری خواهد بود .

شیخ اشراق در معنای سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم: "حبّ الوطن من الإیمان" 8، می گوید: وطن انسان جایی است كه از آن جا آمده و به آن جا می‌رود. پس جای دیگر وطن او به حساب نمی‌آید. از این رو پیامبران فرموده اند: شما فرزندان آخرت هستید و به حضور خدا خواهید رفت 9 . 10


--------------------------------------------------------------------------------
1- 
نهج البلاغه، حكمت 028

2- 
همان، خطبه ی  153 .

3 -
همان، نامه 53.

4- 
معاد در قرآن:ج4/ص 22

5- 
نهج البلاغه، خطبه ی42
6- 
معاد در قرآن:ج4/ص22و23

7- 
سوره ی  ص، آیات 46 ـ 47.

8- 
سفینة البحار، ج 8، ص 525، "و ط ن ".

9- 
مجموعه ی  مصنفات شیخ اشراق، ج 3، ص 462 .

10- 
معاد در قرآن:ج4/ص24و25

 


عنوان : مرگ؛ درس انسان ساز !

رازهای مرگ قسمت 3

 
درس انسان ساز !

وقتی روح و روان انسان براساس یاد قیامت پرورش یابد و "ذكری الدّار"(1) در نظرش باشد، چنین باوری "ضمانت اجرایی" می‌شود كه همه عقاید و اخلاق و كردار و رفتار خود را براساس این ویژگی پایه ریزی كند. اگر انسان یاد قیامت را فراموش كند، دلیلی ندارد كه مقیّد به ضابطه و قانون باشد. به هر جنایتی دست می‌زند و به فرموده‌ی امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا، در ملاقات با امام سجاد علیه السلام: "استحوذ علیهم الشّیطان فأنساهم ذكر اللّه"(2)؛ غفلت همه‌ی  وجودشان را فرا گرفت و برآنان چیره گشت و یاد خدا را از یادشان برد. و چون یاد معاد همان یاد مبدأ است، با نسیان یاد مبدأ جریان معاد هم فراموش می‌شود، در حالی كه انسان می‌تواند در پرتو سازندگیِ یاد قیامت، گذشته از بركات اعتقادی، اخلاقی، رفتاری آتش را بالعیان بنگرد: "كلّا لو تعلمون علم الیقین * لترونّ الجحیم"(3). یاد قیامت به معنای علم به قیامت است، و اگر كسی علم حقیقی به قیامت داشته باشد حتماً جهنّم و جهنّمیان را <!-- Inject Script Filtered --> خواهد دید و چنین انسانی گذشته از بركات اعتقادی، اخلاقی و رفتاری، دیگر معصیت نمی‌كند؛ زیرا خاستگاه گناه، فراموشی قیامت است. كار شیطان آن است كه نخست یاد خدا را از قلب انسان می‌گیرد و سپس در آن تخم گذاری می‌كند. یاد قیامت حضور دائم قلبی است .

علامه طباطبایی رحمه الله می‌فرمود: ممكن است انسان عمری تحت ولایت شیطان باشد و نداند. در این هنگام باید از عبادت یك عمر خود استغفار كند. اگر واقعاً یاد قیامت و "ذكری الدّار"(4) در جان انسان نشسته باشد، چنین انسانی آتش را می‌بیند .

خود هنر آن دان كه دید آتش عیان          نـه گـپ دلّ علی النّار الـدّخـان(5 )


اگر انسان دود را مشاهده و به وسیله‌ی  آن برآتش استدلال كند این هنر نیست، بلكه حرف و گپ است. هنر آن است كه آتش را ببیند .

جوانی به رسول اكرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم عرض كرد: من به قیامت یقین دارم. پیامبر فرمود: هر چیزی نشانه‌ای دارد، نشانه‌ی  یقین تو چیست؟ گفت: گویا بهشت و اهل آتش را می‌بینم و صدای دوزخ را همچون زوزه‌ی سگ می‌شنوم(6). رسول اكرم در برابر ادّعای آن جوان نفرمود این شدنی نیست. او سپس از پیامبر خواست دعا كند تا به شهادت نایل آید . حضرت دعا فرمود و او در یكی از جبهه‌های اسلام علیه كفر به شهادت رسید. او در حقیقت با دو طاغوت مبارزه كرده بود: طاغوت برون، یعنی هجوم آورندگان به مرزهای دین و عقیده، و وطن اسلام و طاغوت درون، یعنی نفس شیطانی. (7 )

جوان گفت: من به قیامت یقین دارم. پیامبر فرمود: نشانه‌ی  یقین تو چیست؟ گفت: گویا بهشت و اهل آتش را می‌بینم و صدای دوزخ را همچون زوزه‌ی سگ می‌شنوم !


حسابرسی و مرگ <!-- Inject Script Filtered --> !

به انسان دستور داده‌اند مراقب شؤون ظاهر و باطن خود باشد؛ یعنی نفس خود را زیر نظر بگیرید و از آن حساب رسی داشته باشد. در این صورت اگر خلافها بیش از صوابها باشد باید نقصان را جبران كرد و اگر صوابها بیشتر باشد باید شكرگزاری كرد؛ ضرورت مراقبت برای آن است كه انسان موجودی است كه هر آن احتمال سقوط دارد و از یاد قیامت فاصله می‌گیرد. خدای سبحان به پیامبر گرامی اسلام سفارش اكید دارد: "فلا یصدّنّك عنها مَن لا یؤمِن بها و اتّبع هواهُ فترْدی"(8)؛ زنهار مردمی كه به قیامت ایمان ندارند و پیرو هوای نفسند تو را از آن روز هولناك باز ندارند و غافل نكنند وگرنه هلاك خواهی شد. هوای نفس انسان را هم از توجه به مبدأ باز می‌دارد هم از عنایت به معاد .

اعتقاد به معاد گرچه از نظر قرآن ضروری است و برای فرزانگان ضرورت خضوع در برابر آن را به همراه دارد، لیكن بیشتر مردم گرفتار بیم و امیدند و تا ضرورت پاداش و كیفر مطرح نباشد تن به ایمان و عمل صالح نمی‌دهند. از این رو بت پرستان حجاز كه به وجود خداوند و خالقیّت او اعتقاد داشتند، ولی به معاد ایمان نداشتند، به راهزنی و آدم كشی فخر می‌كردند . مهم‌ترین عامل بازدارنده‌ی بشر از معاصی خدا همان ایمان به مسؤولیت در قیامت است؛ یعنی ایمان به محكمه عدل و داد و یاد آن صحنه ی  هولناك كیفر الهی. وقتی یاد قیامت از جان انسان رخت بربست وی گرفتار هلاكت می‌شود و در عذاب دردناك گرفتار خواهد آمد : " لهم عذاب شدید بما نسوا یومَ الحساب"(9)؛ چون روز حساب را فراموش كردند به عذاب سخت معذب خواهند شد .

مولی الموحدین علی علیه السلام می‌فرماید: "ذهَب المُتذكِّرون وبقی النّاسون أو المُتناسون"(10)؛ از اصحاب خاص رسول خدا آنان كه به یاد معاد بودند رخت بربستند و گروهی مانده‌اند كه یا قیامت از یادشان رفته، یا قیامت را از یاد خودبرده اند. گروهی كه معرفتشان اندك است می‌پندارند تحقق وعده‌ی   قیامت بسیار دور است، اما آنان كه مظهر صفات خدایند و از غیب آگاهند آن را نزدیك <!-- Inject Script Filtered --> می‌بینند (11 )

گروه دین و اندیشه سایت تبیان

--------------------------------------------------------------------------------
1- 
سوره ی  ص، آیه ی   46.

2- 
سوره ی  مجادله، آیه ی  19 .

3- 
سوره ی   تكاثر، آیات 5 ـ 6 .

4- 
سوره ی  ص، آیه ی  46 .

5- 
مثنوی مولوی، دفتر ششم، ص998 .

6- 
اصول كافی، ج 2، ص 53 .

7- 
معاد در قرآن:ج4/ص28-30

8- 
سوره ی  طه، آیه ی  16 .

9- 
سوره ی  ص، آیه ی   26.

10- 
نهج البلاغه، خطبه 176 .

11- 
معاد در قرآن:ج4/ص34-36

 


عنوان : رازهاي مرگ-قسمت4

پیامبر همیشه جهنم را می‌دید !

 
پیامبر همیشه آماده رفتن بود !

هر رخداد بزرگ یا كوچكی به وقوع می‌پیوست و نشانه زوال بود، پیامبر آیه‌ی‌ "إنّا للّه وإنّا إلیه راجعون"(1) را بر لب جاری می‌كردند و به گفته‌ی‌ زمخشری وقتی چراغ منزل آن حضرت خاموش می‌شد و نیز در رخدادهای كوچكتر <!-- Inject Script Filtered --> از آن، این آیه مباركه را تلاوت می‌فرمودند(2). در سیره‌ی‌ آن حضرت هر حادثه یك آزمون الهی تلقی می‌شد .

انسان كامل در حوادث شكیبایی خود را از دست نخواهد داد؛ زیرا رخدادهای تلخ و شیرین و سبك و سنگین را مجلای اراده‌ی‌ الهی می‌داند و هرگز متزلزل نمی‌شود و چنان‌كه حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: "النّفسُ الكریمة لا تؤثر فیها النّكبات"(3) توجّه به خدا را در همه حالات خود حفظ می‌كند. بدیهی است سیره اخلاقی چنین انسانی بسیار آموزنده خواهد بود. 4

 

پیامبر جهنم را می‌دید

شیخ مفید می‌گوید: وقتی پیامبر از قیامت خبر می‌دادند، مانند كسی كه از تهاجم ناگهانی سپاه نیرومند و مسلح دشمن گزارش می‌دهد، با حالتی جدّی و احساس خطر خبر می‌دادند: "كانّه منذرُ جیش جرّار"(5) و گونه‌های مباركشان سرخ می‌گشت: "تحمارّ وجنتاه"(6 ).

خداوندا ترسی در دل ما قرار ده تا مانع از معصیت و نافرمانی تو شود


در حقیقت آن حضرت آتش دوزخ را از نزدیك مشاهده می‌كردند و بدیهی است كسی كه آتش دوزخ را بالعیان مشاهده كند جدّاً از آن پرهیز دارد. وجود عینی آتش بسی مؤثّرتر از وجود علمی آن است: "لیست الرّوِیّة كالمعاینة مع الأبصار"(7). كسی كه آتش قیامت را نبیند سخن او از معاد به منزله اعلام خطر نیست، برخلاف درد آشنای معاد، كه هم علمش نسبت به اصل معاد، شهودی است و هم خود آتش را می‌بیند و گزارش او دردمندانه و شاهدانه است. از این رو رسول گرامی از خداوند مسألت می‌داشتند: خداوندا ترسی در دل ما قرار ده تا مانع از معصیت و نافرمانی تو شود؛ "اللّهم اقسم لنا من خشیتك ما یحول بیننا و بین معصیتك"(8 ).

نمی‌توان گفت همه‌ی‌ این مناجاتها، تضرعها و به یاد قیامت بودنها جنبه‌ی‌ آموزش به دیگران دارد، بلكه آنان این لابه‌ها را درجات نردبان ترقی <!-- Inject Script Filtered --> می‌شمرند كه توقف، در منطق آنان زیان‌آور است و كسی كه دو روز او مساوی باشد مغبون است. بنابراین، خشیت از خدا كمال و ترس از غیرخدا نقص است .


نمی‌توان گفت همه‌ی‌ این مناجاتها، تضرعها و به یاد قیامت بودنها جنبه‌ی‌ آموزش به دیگران دارد، بلكه آنان این لابه‌ها را درجات نردبان ترقی می‌شمرند كه توقف، در منطق آنان زیان‌آور است و كسی كه دو روز او مساوی باشد مغبون است. بنابراین، خشیت از خدا كمال و ترس از غیرخدا نقص است .

شناخت و معرفت پیامبر گرامی به قبر و قیامت، به قدری شهودی و عینی بود كه می‌فرمودند: اگر خوف آن نبود كه مرده‌هایتان را دفن نكنید ( از ترس عذاب قبر) از خدا می‌خواستم تا صدای عذاب قبر را كه من می‌شنوم به گوش شما نیز برساند: "فلولا أن تدافنوا لدعوتُ اللهَ أن یُسمعكم من عذاب القبر الذى أسمع منه"(9). اگر شما مانند پیامبر، عذاب مرده‌ها را در قبر مشاهده می‌كردید، هرگز آنها را دفن نمی‌كردید .

اگر كسی شعله گور را ببیند قطعاً از آن می‌ترسد و مرده را به گودال جهنّم نمی‌فرستد؛ آن گونه كه اگر كسی بهشت را ببیند به اشتیاق آن جان در اندامش قرار نمی‌گیرد و پیامبر شخصیتی است كه هر دو جریان را در معراج مشاهده كرد، بلكه هر لحظه از زندگی پیامبر اكرم یك معراج بود. از این رو بخشی از تربیت پیامبر بر پایه انذار بود: "...شاهداً و مبشّراً و نذیراً"(10 ). 11

--------------------------------------------
1- 
سوره‌ی‌ بقره، آیه‌ی‌ 156 .

2- 
كشّاف، ج 1، ص 207 .

3- 
میزان الحكمه، ج 10، ص 147.

4- 
معاد در قرآن:ج4/ص36-39

5- 
امالی مفید، ص 233 .

6- 
امالی مفید، ص 233 .

7- 
نهج البلاغه، حكمت 281 <!-- Inject Script Filtered --> .

8 -
مفاتیح الجنان، دعای نیمه شعبان

9- 
علم الیقین، ج 2، ص 1076 .

10- 
سوره‌ی‌ احزاب، آیه‌ی‌ 46 .

11- 
معاد در قرآن:ج4/ص39-            
 


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 مهر 1388  ساعت 9:39 PM | نظرات (0)

احادیث امام صادق (ع)

1. امام صادق (ع) : هرکه فردی را در گناهی پیروی کند به تحقیق که او را پرستش کرده است.    ( تحف العقول ) صفحه 355

2. امام صادق (ع) : شیطان گفته همه مردم در قبضه حکومت من هستند جز 5 کس : 1.کسی که با نیت صحیح در هر کاری بر خدا توکل کند.2.آنکه شبانه روز به هنگام ثواب و خطا بسیار یاد خدا باشد.3.کسی که هرچه برای خود می پسندد برای دیگران هم بپسندد.4.آنکه به هنگام مصیبت صبر کند.5.کسی که به قسمت الهی راضی باشد و غم روزی نخورد.     نصایح صفحه 225

3. امام صادق (ع) : از امام (ع) سوال شد آسودگی و راحتی دنیا در چیست فرمود : در ترک هواهای نفسانی . گفته شد راحتی آخرت در چیست ؟ فرمود : روزی که داخل در بهشت گشتی.     تحف العقول صفحه 390

4. امام صادق (ع) : احسان به مردم به کمال نمیرسد جز با سه خصلت : 1- شتاب نمودن در آن 2- کم شمردن بسیار آن 3- منت نگذاشتن با آن به مردم.   تحف العقول صفحه 337

5. امام صادق (ع) : سه چیز اند که در هرکه باشند ایمانش کامل است : 1. کسی که چون خشم نماید این امر او را از حق خارج نسازد 2. و چون از چیزی خوشنود گردد این شادی او را به گناه نکشاند 3. و کسی چون به قدرت رسید گذشت و بخشش نماید.     تحف العقول صفحه 339

6. امام صادق (ع) : کسی از شما به حقیقت ایمان نمی رسد تا اینکه بیگانه ترین مردم از خود را به خاطر ایمان داشتن به خدا و عمل به دستوراتش دوست بدارد و نزدیک ترین مردم را به خود از نظر نسبت خانوادگی به خاطر دشمنی او با دستورات خدا دشمن بدارد.    تحف العقول صفحه 388

7. امام صادق (ع) : مجلسها و گردهمائی ها امانت است کسی حق ندارد کلام محرمانه رفیق خود را بدون اجازه او بازگو کند مگر در موردی که شنونده مورد وثوق و اعتماد باشد یا ذکر خیری از آن رفیق باشد.       اصول کافی جلد 4 صفحه 481

8. امام صادق (ع) : قتیبه گوید مردی از امام (ع) مساله ای را پرسید حضرت فرمودند : طبق فرمایش جدم رسول خدا (ص) حکمش چنان است . آن مرد گفت طبق نظر خود شما اگر چنین و چنان باشد حکمش چیست ؟ فرمودند : خاموش باش هر جوابی که من به تو می گویم از قول رسول خدا (ص) است ما از خود رایی نداریم.      اصول کافی جلد 1 صفحه 74

9. امام صادق (ع) : ابوبصیر گوید به امام (ع) عرض کردم مطالبی برای ما پیش می آید که حکمش را از قرآن نمی فهمیم حدیثی هم فعلا از شما درباره آن مطلب به ما نرسیده که در آن نظر کنیم آیا می توانیم به رای و نظر خود در آن مطلب اجتهاد نمائیم و عمل کنیم فرمود : نه زیرا اگر درست رفتی پاداشی نداری و اگر خطا کنی بر خدا دروغ بسته ای .    اصول کافی جلد 1 صفحه 76

10. امام صادق (ع) : مومن همانند کفه ترازوست که هرچه بر ایمانش افزوده شود بر بلاها و سختی هایش افزوده گردد.   اصول کافی جلد 3 صفحه 354

11. امام صادق (ع) : عبدالله بن ابی یغفور که همیشه بیمار بود گوید : از دردهائی که به من به علت بیماری ام می رسید به امام (ع) شکایت کردم حضرت به من فرمود : اگر مومن پاداشی را که برای مصیبت ها خداوند برایش در نظر گرفته بداند هر آینه آرزو میکند که او را با قیچی تکه تکه کنند. <!-- Inject Script Filtered -->    اصول کافی جلد 3 صفحه 354

12. امام صادق (ع) : برای بنده مومن در آخرت مقامی نزد خدای عزوجل مهیا گشته است که به آن نمی رسد جز به وسیله یکی از این دو امر یا رفتن مالش یا رسیدن بلایی به تنش.    اصول کافی جلد 3 صفحه 356

13. امام صادق (ع) : هرکس به پدر و مادر خود به دیده غضب آلود بنگرد در صورتی که آن دو به او ستمی نیز کرده باشند خداوند نماز و عبادات و اعمال خیرش را نپذیرد.    اصول کافی جلد 4 صفحه 50

14. امام صادق (ع) : اگر خداوند چیزی را در آزرده ساختن پدر و مادر کمتر از اف میدانست آن را در قرآن نهی میکرد و این کلمه کمترین مراتب آزردن است و از جمله آزردن آن است که کسی به پدر و مادر خود خیره خیره نگاه کند.   اصول کافی جلد 4 صفحه 50

15. امام صادق (ع) : چون روز قیامت شود پرده ای از پرده های بهشت را کنار زنند پس هر جانداری آن را از مسافت پانصد سال استشمام کند جز یکدسته و آنها عاق والدین خودشان هستند.    اصول کافی جلد 4 صفحه 49  

16. امام صادق (ع) : برای دولتمردان و حاکمان مملکتی کوتاهی در سه کار جایز نیست : 1.نگهداری و حفاظت از مرزهای کشور در مقابل تهدیدات دشمن 2.برگزیدن مومنان صالح برای تصدی پستهای حکومتی 3.در رسیدگی ظلمی که به مردم ستمدیده و فاقد قدرت از جانب ظالمان پر نفوذ قدرت وارد شده.   تحف العقول صفحه 333

17. امام صادق (ع) : سه چیز است که خدا به هیچ کس اجازه مخالفت در آن را نداده است. 1.نیکی در حق پدر و مادر چه نیکوکار باشد یا بدکار 2.وفای عهد برای نیکوکار و بدکار 3.امانت را پس دادن به نیکوکار یا بدکردار.     خصال الصدوق صفحه 145

19. امام صادق (ع) : ابوربیع شامی گوید از امام صادق (ع) پرسیدم کمترین چیزی که بنده را از ایمان بیرون میبرد چیست ؟ فرمود : آنکه به عقیده ای بر خلاف حق که گفتار خدا و سنت رسول خدا (ص) و کلام ائمه (ع) است قائل شوید و به آن عمل کند.   عین الحیوه صفحه 204

 20.امام صادق (ع) :همانا خداوند از میان بندگانش بنده ای را که هر ساعت به رنگی در آید و تغییر فکر و عقیده بدهد دشمن میدارد پس هیچ گاه از حق و اهل آن جدا نشوید که هرکس به باطل و اهل آن میل کند دنیا از دستش برود و با خواری هرچه تمام تر وارد آخرت شود.   امالی مفید صفحه 151

21. امام صادق (ع) : هرگاه یکی از شما اراده کند و بخواهد که خدا چیزی به او عنایت نماید باید که از تمامی مردمان نا امید و مایوس شود و امیدی جز به خداوند عزوجل نداشته باشد پس چون خداوند چنین حالتی را از دل بنده اش بداند آن بنده چیزی از خدا نخواهد مگر اینکه خداوند به او ببخشد.  امالی مفید صفحه 309

22. امام صادق (ع) : عالمی که برای آموختن دانش مذهبی در صورتی که مردم به علم او محتاجند مزد بخواهد سزاوار است خداوند او را در آتش جهنم افکند.     نصایح صفحه 11

23. امام صادق (ع) : عالمی که به علم خود عمل نکند پند و اندرز او چنان از روی قلبها بلغزد و فرو افتد آن سان که دانه باران از روی تخته سنگ صاف می لغزد.   <!-- Inject Script Filtered --> آداب تعلیم و تربیت صفحه 48

24. امام صادق (ع) : هرکه برای رضای خدای متعال علم الهی را بیاموزد و برای خدا عمل کند و برای خدا آن را به دیگران بیاموزد در ملکوت آسمانها این شخص بزرگ و جلیل القدر خوانده شود و در آنجا گویند فلانی آموخت برای خدا و عمل نمود برای خدا و آموزش داد برای خدا.  امالی شیخ طوسی صفحه 46

25. امام صادق (ع) : علم خویش را بنویس و میان برادرانت انتشار بده و هنگامی که مرگت فرا رسید نوشته هایت را به ارث برای فرزندانت باقی گذار زیرا که زمانی پر آشوب خواهد آمد که مردم به چیزی جز کتاب انس نتوانند یافت.  وسائل الشیعه جلد 18 صفحه 56

26. امام صادق (ع) : همانا حدیث ما سخت و دشوار است و جز پیغمبر مرسل و فرشته مقرب و مومنی که خدا دلش را به ایمان آزموده کسی تحمل پذیرش آن را ندارد. امالی صدوق صفحه 4

27. امام صادق (ع) : جبرئیل بر رسول خدا (ص) نازل شد و گفت ای محمد (ص) خدایت سلام میرساند و میفرماید من هفت آسمان و هفت زمین و آنچه مابین آنهاست و آنچه پائین تر یا بالاتر از آنهاست آفریدم و جائی عظیم تر از رکن و مقام در کعبه نیافریدم و اگر بنده ای مرا در آنجا عبادت نماید که مدتش از ابتدای خلقت آسمانها و زمین تا انقراض آن باشد ولی منکر ولایت علی ابن ابیطالب (ع) مرا ملاقات نماید با صورت او را به سقر در جهنم پرتاب نمایم.  عین الحیوه صفحه 109

28. امام صادق (ع) : کسی که بدون علم و آگاهی از دستورات ما ائمه (ع) اعمالش را خودسرانه و به میل خود یا دیگران انجام می دهد مانند کسی است که خلاف جهتی که او را به مقصد میرساند حرکت مینماید که هرچه پیش رود از مقصدش دورتر میگردد.    بحارالانوار جلد 1 صفحه 206

29. امام صادق (ع) : اگر کسی که تیغ بر سر علی (ع) زد و او را کشت چیزی به من امانت بسپارد یا از من اندرزی بخواهد یا در مورد امری مشورت از من خواهد من از او بپذیرم و به صداقت با او رفتار کنم و امانتش را سالم و صحیح به او بازگردانم.     تحف العقول صفحه 394

30. امام صادق (ع) : راوی گوید امام (ع) به من فرمودند چرا می نگرم تو نزد عبدالرحمن میروی و با او رفت و آمد می کنی گفتم او دائی من است پس امام (ع) فرمودند : او درباره خدا سخن ناروا میگوید پس یا با او همنشین شو و ما را واگذار و یا با ما همنشین و او را ترک کن من گفتم او هرچه می خواهد بگوید به من چه زیانی دارد وقتی که من معتقد به نظر او نباشم حضرت فرمودند : آیا نمی ترسی که رفت و آمد با او به عذابی که خدا برای او مقرر کرده تو هم دچار شوی مانند پسری که از اصحاب موسی (ع) بود و پدرش از یاران فرعون بود و وقتی او دید که پدرش همراه فرعون به دریا حرکت کرد رفت تا پدرش را آگاه نماید و نجات دهد پس آب دریا فرو ریخت و او را هم غرق نمود.   اصول کافی جلد 4 صفحه 82

31. امام صادق (ع) : راوی گوید امام (ع) به من فرمودند چرا می نگرم تو نزد عبدالرحمن میروی و با او رفت و آمد می کنی گفتم او دائی من است پس امام (ع) فرمودند : او درباره خدا سخن ناروا میگوید پس یا با او همنشین شو و ما را واگذار و یا با ما همنشین و او را ترک کن من گفتم او هرچه می خواهد بگوید به من چه زیانی دارد وقتی که من معتقد به نظر او نباشم حضرت فرمودند : آیا نمی ترسی که رفت و آمد با او به عذابی که خدا برای او مقرر کرده تو هم دچار شوی مانند پسری که از اصحاب موسی (ع) بود و پدرش از یاران فرعون بود و وقتی او دید که پدرش همراه فرعون به دریا حرکت کرد رفت تا پدرش را آگاه نماید و نجات دهد پس آب دریا فرو ریخت و او را هم غرق نمود.   <!-- Inject Script Filtered --> اصول کافی جلد 4 صفحه 82

32. امام صادق (ع) : احادیث ما را بنویسید زیرا تا ننویسید موفق به یادگیری و حفظ آن نشوید و دل آرامش و اطمینان پیدا میکند به نوشتن.اصول کافی جلد 1 صفحه 66

33. امام صادق (ع) : همانا آنانکه به برادران خود حسد می برند از من نیستند و من از آنها نیستم به خدا سوگند اگر یکی از شماها به مومنی در باره مسئله ای حسادت نماید سپس به خاطر این کارش به اندازه همه زمین طلا به خدا تقدیم کند تا از او بگذرد خداوند او را با همه آن طلاها داخل دوزخ نماید. تحف العقول صفحه 321

34. امام صادق (ع) : کسی که مومنی را ناراحت کند پس دنیا را به او بدهد کفاره گناهش نمی شود و از این بابت اجری هم نصیبش نمیشود.  مستدرک الوسائل جلد 2 صفحه 102

35. امام صادق (ع) : روز قیامت منادی صدا میکند : کجایند کسانی که دوستان مرا اذیت میکردند ؟ پس عده ای بلند میشوند که صورتهایشان گوشت ندارد گفته میشود اینها کسانی بودند که در دنیا مومنین را اذیت میکردند و آنان را به خاطر دینشان به زحمت می انداختند سپس امر میشود که آنها را به جهنم افکنند. بحارالانوار جلد 72 صفحه 149

36. امام صادق (ع) : هرکس تصمیم به انجام گناهی گرفت باید از آن خود داری کند زیرا چه بسا بنده مرتکب گناهی میشود و خداوند او را می بیند و میفرماید به عزتم قسم هرگز تو را نخوام بخشید.    ثواب الاعمال صفحه 289

37. امام صادق (ع) : از جمله گفتارهای لقمان به فرزندش این بود : ای پسرم خروس از تو زیرک تر نباشد و نگهداریش به نماز از تو بیشتر نباشد آیا نمی بینی آن را که در سحرها و هنگامی که برای نماز اذان گفته میشود صدایش را بلند میکند.    ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 174

38. امام صادق (ع) : اگر به تو اعلام شد که از عمرت بیش از دو روز باقی نمانده است روز اول را به اخلاق و ادبت اختصاص بده تا از آن برای روز مرگت کمک بگیری.   روضه کافی صفحه 150

39. امام صادق (ع) : مردی به امام (ع) عرض کرد مرا از مکارم اخلاق آگاه فرمائید امام صادق (ع) فرمودند : دوستی کن با کسی که از تو بریده عطا کن به کسی که تو را محروم نموده نیکی کن به کسی که به تو بدی کرده سلام کن به کسی که به تو دشنام داده و انصاف ه در مورد آنکس که به تو ظلم کرده و ببخش کسی را که با تو دشمنی نموده.     تحف العقول صفحه 305

40. امام صاق (ع) : از جمله اندرزهای لقمان به پسرش این بود که پسر جانم در روزها و شب ها و ساعت های عمر خود بهره ای برای طلب علم الهی قرار بده که تو هیچ گونه زیان و خسارتی برای عمرت همانند ترک کردن یادگیری علم دین نمی یابی.   امالی مفید صفحه 332

41. امام صادق (ع) : هرکدام از شیعیان ما که دین شناس نباشد خیری در او نیست زیرا وقتی کسی آگاهی مذهبی نداشته باشد مخالفان او را گمراه خواهند نمود بدون اینکه خودش توجه داشته باشد.    <!-- Inject Script Filtered --> بحارالانوار جلد 1 صفحه 206

42. امام صادق (ع) : هرکه میخواهد بداند که نمازش آیا پذیرفته درگاه الهی شده یا نه ببیند آیا نمازش او را از گناه بازداشته است یا نه پس به هر مقدار که نمازش مانع گناه گشته همانقدر نمازش مقبول درگاه الهی قرار گرفته است.   بحارالانوار جلد 82 صفحه 198

43. امام صادق (ع) : ای شیعیان ما ! باید سالمندان شما و خردمندانتان به نادانها و ریاست طلبان توجه کنند و آنها را به هر نحوی که می توانند از کارهای خلاف دور سازند و اگر چنین نکنند لعنت من به تمام شما خواهد رسید.   اصول کافی جلد 1 صفحه 232

44. امام صادق (ع) : گاهی مردی را می بینی که در سخنوری یک لام یا واو خطا نمی کند همانا دلش از شب تاریک و ظلمانی تاریک تر است و گاهی مردی را می بینی که نمی تواند آنچه را که میخواهد به زبان آورد اما دلش مانند خورشید می درخشد.    اصول کافی جلد 4 صفحه 152

45. امام صادق (ع) : گفتار و سخنان رسول خدا (ص) و ما ائمه (ع) را به نوجوانان خود بیاموزید و در انجام این وظیفه تربیتی تسریع کنید پیش از آنکه مخالفین گمراه بر شما در این امر پیشی گیرند و سخنان نادرست خوش را در ضمیر پاک کودکان و نوجوانان شما جای دهند و گمراهشان سازند.   فروع کافی جلد 4 صفحه 47

46. امام صادق (ع) : بشناسید مرتبه و منزلت شیعیان ما را به مقدار احادیثی که از ما نقل مینمایند همانا ما خاندان رسول خدا (ص) کسی را در زمره فقهاء قرار نمیدهیم تا اینکه او محدث باشد و از قول ما ائمه حدیث نقل نماید.   ترجمه منیة المرید صفحه 530

47. امام صادق (ع) : سزاوار نیست مومن در مجلسی بنشیند که در آن معصیت خدا میشود و او قدرت بر هم زدن آن مجلس را ندارد.  اصول کافی جلد2 صفحه 274

48. امام صادق (ع) : حدیثی که در مسائل حلال و حرام از انسان صادق و مورد اعتماد یاد بگیری از دنیا و آنچه در آنست از طلا و نقره برایت بهتر است. بحارالانوار جلد 1 صفحه 214

49. امام صادق (ع) : سه طایفه هستند که منافق می باشند اگرچه نماز به یاد دارند و روزه بگیرند و به اعتقاد خود مسلمان باشند : 1.کسانی که در امانت خیانت میکنند. 2.کسانی که در سخن گفتن دروغ می گویند3.اشخاصی که خلف وعده میکنند و به عهد و پیمان خود وفا نمی کنند.  تفسیرجامع جلد 3 صفحه 65

50. امام صادق (ع) : عالمی نزد عابدی رفت و پرسید که نماز تو چگونه است عابد گفت چه کسی میتواند نماز مرا درک کند و حال آنکه من سالهاست که نماز میخوانم عالم پرسید گریه تو به درگاه خدا چگونه است عابد گفت آنقدر گریه میکنم که از اشک از رویم جاری میشود و لباسم را تر میکند پس عالم توجه ای به او کرد و گفت : اگر تا به حال خنده کرده بودی و الان ترسان بودی بهتر بود از گریه ای که باعث اعتماد و عجب تو به عبادتت گشته زیرا عبادت کسی که بر طاعت خود اعتماد داشته باشد بالا نمیرود.   عین الحیوه صفحه 183

51.حضرت صادق (ع) : خداوند متعال به داود خطاب نمود ای داود بشارت ده گناهکاران را که توبه آنها را می پذیرم و گناه ایشان را می آمرزم و بترسان صدیقان و نیکوکاران را که تکبر و عجب نکنند به عملهای خود و به عبادت خود منازند زیرا هر بنده ای را که من او را به مقام حساب درآورم و به عدالت حساب از او کشم هلاک خواهد شد.   <!-- Inject Script Filtered --> عین الحیوة صفحه 183

52. امام صادق (ع) : درباره قول خدای عزوجل سوره اسری آیه ((9)) ( همانا این قرآن مردم را به سوی امری پایدار هدایت مینماید ) فرمودند یعنی بسوی ولایت امیرالمومنین (ع) و ما ائمه (ع) راهنمائی میکند.    اصول کافی جلد 1 صفحه 315

53. امام صادق (ع) : مردی به امام (ع) گفت مرا سفارشی فرمائید : فرمود : 1. دروغگو جوانمردی ندارد 2. شخص زود رنج وفا ندارد 3. حسود آسایش ندارد 4. و شخص بد اخلاق میان مردم بزرگواری ندارد.   نصایح صفحه 237

54. امام صادق (ع) : درباره آیه 179 سوره اعراف ( از برای خدا اسماء حسنی و اسامی نیکوئی است پس با آنها خدا را بخوانید ) فرمودند به خدا سوگند ما ائمه از آل محمد (ص) (( اسماء الحسنی )) خدا هستیم و خداوند عبادت کسی را بدون ولایت ما آل محمد (ص) قبول نمیکند.  تفسیر جامع جلد 2 صفحه 489

55. امام صادق (ع) : درباره آیه 37 سوره فاطر : (( خطاب شود به جهنمیان در دوزخ آیا به شما عمر به اندازه کافی ندادیم تا از آن بهره گیرید )) فرمودند : این آیه ملامت و سرزنش جوان غافلی است که به سن هیجده سال رسیده است واز فرصت جوانی خود برای اصلاح امور آخرتش استفاده نمیکند.   تفسیر برهان صفحه 882

56. امام صادق (ع) : درباره آیه 77 سوره قصص : (( و فراموش مکن بهره و نصیب خود را از زندگی دنیا )) فرمودند : یعنی نیروی جوانی و اوقات فراغت و سلامت خود در جوانی را فراموش مکن و از آنها برای بهره برداری زندگی آخرت خود در دنیا استفاده کن.  سخنان 14 معصوم جلد 2 صفحه 12

57. امام صادق (ع) : بدان که هر عمل کریمانه و کار پسندیده ای را که درباره یکی از بنگان خدا انجام داده ای در واقع به شخص خود احترام نموده ای و شرف خویشتن را زیبا ساخته ای پس هرگز تشکر خدمتی را که درباره خود کرده ای از دیگران مخواه.   جعفریات صفحه 236

58. امام صادق (ع) : برای تسکین خاطر و تخفیف اندوه خود از ملامتهای دنیوی و تحمل فشار زندگی همواره به کسی نظر کن که نصیبش از نعمتهای الهی کمتر از تو است تا شکر نعمتهای موجود را بجای آوری و برای افزایش نعمتهای خداوند شایسته باشی.  مستدرک الوسائل جلد 2 صفحه 64

59. امام صادق (ع) : از مسیح (ع) روایت کرده که میفرمود : موسی بن عمران به شما امر کرد زنا مکنید و من به شما امر میکنم که فکر زنا را هم در خاطر نیاورید چه رسد به عمل زنا زیرا آنکس که فکر زنا میکند مانند کسی است که در عمارت زیبا و مزینی آتش روشن کند پس اگرچه عمارت آتش نگیرد ولی دودهای تیره آتش زیبایی های عمارت را خراب میکند پس فکر گناه هم به همین شکل قلب انسان را تیره و تار میسازد و به صفا و پاکی آن ضربه میزند ولو که عملا مرتکب آن نشوید.  وسائل الشیعه جلد 5 صفحه 7

60. امام صادق (ع) : ای آنکه موی سفید و دل سیاه داری آگاه باش که پیش رویت عذاب الهی و پشت سرت ملک الموت است میخواهی چه بکنی ؟ روزی بچه بودی نادان روز دیگر جوان بودی گناهکار امروز پیر هستی ریاکار تو اکنون در کجائی و در چه حالی ؟ پس اعمال پسندیده ات کجا رفته است. <!-- Inject Script Filtered --> مشکوة الانوار صفحه 169

61.امام صادق (ع) : لقمان در سفارشات خود به فرزندش گفت پسر جان من چهارصد پیغمبر را درک کردم و چهار کلمه از دستورات ایشان انتخاب کردم که به تو میگویم :

1. در خانه مردم که به عنوان میهمان وارد می شوی چشم ات را از ناموس مردم بپوشان .2. در سر سفره غذا ببین آیا غذائی که میخوری از راه حلال تهیه شده است یا حرام و ملاحظه نما که پرخوری نکنی .3. در هنگام وضو گرفتن مراقب باش که وضویت را کامل و صحیح بگیری .4. در سخن گفتن یا حرف خیر بگو و یا سکوت نما.   نصایح صفحه 187

 

62. امام صادق (ع) : هرکس در دنیا هر شب سوره واقعه را تلاوت کند هیچ گاه تهیدست و فقیر نشود و بعد از مرگ از رفقای جناب امیرالمومنین (ع) باشد.           عین الحیوه صفحه 476

63. امام صادق (ع) : سلیمان نبی فرموده است : درباره کسی که به نیکی یا بدی قضاوت نکنید تا اینکه رفیقانش را ببیند چه آنکه آدمی از امثال و نزدیکان خود شناخته میشود و به صفات هم نشینان و دوستان صمیمی اش توصیف میشود.    مستدرک الوسائل جلد 2 صفحه 62

64. امام صادق (ع) : هرکس صد مرتبه بگوید (( یا رب صل علی محمد و آل محمد )) خداوند صد حاجت و دعای او را بر آورده کند که سی حاجت آن از حاجتهائی دنیایی باشد و هفتاد تای آن برای پس از مرگ باشد.   عین الحیوة صفحه 414

65. امام صادق (ع) : هر فرزندی که با دیده غضب و خشم به پدر و مادر خود که در حق وی ستم نموده اند نگاه کند نمازش در پیشگاه الهی نامقبول است.         الحدیث جلد 2 صفحه 262

66. امام صادق (ع) : هرگاه یکی از شیعیان ما که برارش از او در کاری کمک و یاری بخواهد او را تا آنجائی که میتواند کمک نکند به خدا و رسول و ائمه (ع) خیانت نموده است و اگر به دنبال کار و حاجت برادر خویش برود و خیراندیشی در کار برادرش نکند همانطوری که برای کار خود عمل میکند به خدا و رسول و ما ائمه (ع) خیانت کرده است.   اصول کافی جلد 3 صفحه 318

67. امام صادق (ع) : هیچ قطره بارانی نیست که از آسمان فرود آید جز آنکه فرشته ای همراه آنست که آن قطره را در همان جائی که خدا برایش مقدر ساخته قرار دهد.  من لا یحضره الفقیه جلد 2 صفحه 239

68. امام صادق (ع) : درباره پدرانتان نیکی کنید تا فرزندنتان به شما نیکی نمایند و نسبت به زنان مردم عفت داشته باشید تا زنانتان محفوظ بمانند. امالی صدوق صفحه 70

69. امام صادق (ع) : مومن از چهار ناحیه در اذیت و رنج میباشد : 1.همسایه ای که او را آزار دهد.2.شیطانی که در مقام گمراه کردن او باشد.3.منافقی که از او ایراد گیری کند.4.مومنی که بر او حسد برد و این آخری از همه بر او دشوارتر است زیرا به خاطر حسادتش بر او تهمت و افتراء زند و مردم هم از او که مومن است میپذیرد و گمراه میشوند.   <!-- Inject Script Filtered --> عین الحیاة صفحه 245

70. حضرت صادق (ع) : هر قومی که در مجلسی گرد هم آیند و خدا را در آن یاد نکنند آن مجلس در قیامت باعث حسرت ایشان خواهد بود پس فرمود : یاد ما از جمله یاد خداست و یاد دشمنان ما از جمله ذکر و یاد شیطان است.   عین الحیاة صفحه 232

71. امام صادق (ع) : از قول رسول خدا (ص) فرموند : گناه پنهانی که شخص آن را در خلوت انجام می دهد فقط به خود او ضرر میزند ولی گناه علنی موقعی که مورد تنفر و سرزنش جامعه قرار نگیرد ضرر عمومی دارد.   قرب الاسند صفحه 26

72.امام صادق (ع) : تا آن وقتی که دو مسلمان از هم دوری می جویند و از هم قهرند شیطان همواره خرسند و شادمان است و وقتی دوباره دوستی خود را تجدید مینماید زانوهای شیطان سست میگردد بگونه ای که تاب ندارد در جائی بایستد و رگ و پیوندش از هم جدا شود و فریاد زند وای بر من که نابود شدم.  منیه المرید صفحه 155

73. امام صادق (ع) : از قول رسول خدا (ص) فرمودند : اخلاق خوب و محبت آمیز گناهان را ذوب میکند همانطور که اشعه آفتاب برف و یخ را و اخلاق بد و خوی نا پسند در برخورد با مردم عمل خوب را فاسد میکند همچنانکه سرکه عسل را.   مشکوة الانوار صفحه 221

74. امام صادق (ع) : به یکی از اصحاب خود فرموند : چه مانعی دارد وقتی یکی از شما دچار غم و اندوه میشود وضو بگیرد و به جایگاه عبادت خود برود و دو رکعت نماز بخواند و دعا کند که خداوند آن اندوه را از وی برطرف نماید مگر فرموده خدای تعالی را در سوره بقره آیه 46 نشینده ای که میفرماید : برای غلبه بر مشکلات و ناگواریهای خود از صبر و نماز مدد بخواهید.      تفسیر برهان جلد 1 صفحه 157

75.امام صادق (ع) : وقتی بنده مومن کار نیکی میکند مردم از او تشکر نمی کنند و احسان او در میان خلق مشهور نمی شود زیرا او این کار را از برای رضای خدا میکند و کار نیک اش به آسمان بالا میرود و معروف در میان اهل آسمان میگردد و در زمین پهن نمیشود ولی وقتی شخص کافر کار نیکی میکند مردم از او تشکر میکنند زیرا او به نیت مردم این کارها را انجام داده و عملش در میان مردم منتشر میشود ولی به آسمان بالا نمیرود و آسمانیان آن را نمیشناسند و مقبول درگاه حق تعالی قرار نمیگیرد.    عین الحیوه صفحه 365

76. امام صادق (ع) : اگر من یک مومن را اطعام کنم برایم دوست داشتنی تر از آنست که یک افق از سایر مردم که دین و اعتقاد صحیح ندارند را اطعام کنم پرسیده شد یک افق چند نفر است فرمود : صد هزار نفر.   کافی جلد 4 صفحه 303

77. امام صادق (ص) : هرکس مومن پولداری را اطعام نماید ثوابش برابر است با آزار کردن یکی از فرزندان حضرت اسماعیل (ع) که از سر بریدن نجات دهد و هرکس مومن فقیری را اطعام کند ثوابش برابر است با آنکه صد تن از فرزندان اسماعیل (ع) را از سر بریدن نجات دهد.   کافی جلد 4 صفحه 307

78. امام صادق (ع) : هرکس به مومنی شربتی آب دهد در جائی که دسترسی به آب باشد حق تعالی به هر لیوانی هفتادهزار حسنه به او کرامت نماید و اگر در جائی باشد که آب کم باشد چنان باشد که دو بنده از فرزندان اسماعیل (ع) را از سر بریدن نجات داده.  عین الحیوه صفحه 444 <!-- Inject Script Filtered -->

79. امام صادق (ع) : چون گناه بنده مومن زیاد شود و جبران آن نکند خداوند او را به غم و اندوه در دنیا گرفتار سازد تا کفاره آن شود و گرنه بیمارش کند تا کفاره آن گناهان شود و اگر باز هم چاره ساز نشد هنگام مرگ بر او سخت گیرد تا کفاره گناهش شود و اگر باز هم گناه داشته باشد در قبر عذابش کند تا هنگام دیدن پروردگار گناهی نداشته باشد.   امالی صدوق مجلس صفحه 49

80. امام صادق (ع) : همانا رسول خدا (ص) نهی فرمود از بیرون رفتن زن از خانه بدون اجازه شوهرش و اگر بی اجازه بیرون رود همه فرشتگان و هر جن و انسی که بر آنها گذرد لعنتش کنند تا به خانه اش برگردد و نهی فرمودند از آرایش نمودن زن برای غیر شوهرش که اگر بکند بر خدا حق است که او را به آتش بسوزاند و نهی فرمودند از این که زن بیش از 5 کلمه آنهم از روی ضرورت و ایجاب کاری با مرد نامحرمی صحبت نماید.    امالی صدوق مجلس صفحه 66

81. امام صادق (ع) : همانا رسول خدا (ص) نهی فرمودند از این که مردی بر دیگری بگوید خواهرت را به من تزویج کن تا خواهرم را به ازدواج تو در آورم و نهی فرمود از بازی با تخته نرد و شطرنج و نهی فرمود از گوش دادن به آلات موسیقی مانند طبل و تنبور و تار و سایر اینها.  امالی صدوق مجلس صفحه 66

82.امام صادق (ع) : قرآن عهد و پیمان خداست در میان بندگانش سزاوار است که مردم به عهد خدا نظر نموده و هر روز پنجاه از آن را قرائت نمایند.              تفسیر جامع جلد 1 صفحه 36

83. امام صادق (ع) : هرکس سوگند به ترک چیزی بخورد که انجام آن بهتر است اعتناء به این سوگند خود نکند و آن کار خیر را انجام دهد و کفاره ای هم برای ترک سوگند نمیخواهد بپردازد زیرا این امر از وسوسه ها و خطوات شیطان است.  تفسیر نمونه جلد 1 صفحه 573

84. امام صادق (ع) : حارث بن مغیره گفت از امام (ع) پریدم آیا ممکن است وقتی پیش آید که مردم امام خود را نشناسند فرمود بلی ممکن است چنین زمانی پیش آید که مردم به امام خود دسترسی نداشته باشند و او را نبینند عرض کردم پس چه باید بکنند فرمود : چنگ میزنند به سخنان و فرموده های امامان پیشین تا امام آشکار شود. بحارالانوار جلد 17

85.امام صادق (ع) : یعقوب بن شعیب گوید امام (ع) به من فرمود : آیا از ناحیه اطرافیان به شما آزاری میرسد من گفتم از تمام مردم اذیت و کنایه میشنوم فرمود میدانی چرا ؟ عرضه داشتم نه حضرت فرمود : زیرا شیطان مردم را دعوت به باطل کرد آنها دعوتش را اجابت کردند و به ایشان دستور داد و آنها اطاعتش کردند ولی وقتی شما را به کاری خواند اجابتش نکرده و وقتی به شما فرمان داد اطاعتش ننمودید لذا مردم را بر علیه شما و ضد شما تشویق و ترغیب نمود.  علل الشرایع جلد 2 صفحه 903

86. امام صادق (ع) : ابوبصیر گوید به امام (ع) گفتم مردی در حال احرام به بالای ساق پای زنی نگاه کرده و محتلم شده حکمش چیست ؟ حضرت  فرمودند : اگر آن مرد توانگر و ثروتمند است باید یک شتر کفاره دهد و اگرمتوسط الحال است باید یک گاو بدهد و اگر فقیر و محتاج است در عهده اش یک گوسفند میباشد سپس حضرت فرمودند : این را بدان که من به خاطر آنکه آبی از او خارج شده این کفاره را قرار ندادم بلکه جهتش این است که آن مرد به چیزی نگاه کرده یعنی قسمتی از بدن زن نامحرم که دیدنش بر او حرام است. <!-- Inject Script Filtered -->    علل الشرایع جلد 2 صفحه 876

87. امام صادق (ع) : اسحاق بن عمار گوید از امام (ع) راجع به کسی که دهان خود را از شراب پر کرده و نوشیده پرسیدم فرمود : باید او را هشتاد تازیانه بزنند و اگر دفعه ای دیگر باز این کار را کرد بازهم هشتاد تازیانه بزنند و اگر برای مرتبه سوم شراب نوشید او را باید کشت.   علل الشرایع جلد 2 صفحه 717

88. امام صادق (ع) : هرکس از روی سهل انگاری نماز واجب خود را نخواند تا آنکه وقت آن بگذرد آن گاه آن را قضا نماید آن نماز تیره و تار به عالم اعلی بالا رود و گوید خدا تو را خوار کند که چنانچه مرا ضایع ساختی.   ثواب الاعمال صفحه 518

89. امام صادق (ع) : هرکس یک روز از ماه رمضان را از روی عمد روزه نگیرد روح ایمان از وی مفارقت میکند.    ثواب الاعمال صفحه 536

90.امام صادق (ع) : هر زنی که خود را به عطر خوشبو کند و از خانه بیرون رود خداوند و هفتاد هزار ملائکه او را لعنت کنند تا به خانه برگردد.                  ثواب الاعمال صفحه 591

91. امام صادق (ع) : درباره سوره فجر آیه 4-1 : (( والفجر ولیال عشر والشفع و والوتر : قسم به فجر صبحگاهی قسم به شب های دهگانه قسم به دوتائی و قسم به یگانه )) فرمودند : منظور از فجر وجود مقدس قائم آل محمد (ص) است و منظور شب های دهگانه ده امام پیش از آنحضرت میباشند که امامتشان به خاطر ظلم حاکمان وقت چون شب پوشیده گشت و منظور از (( شفع )) وجود مقدس امیر المومنین و حضرت زهرا (س) است و منظور از وتر پروردگار یکتاست. تفسیر جامع جلد 7 صفحه 403

92. امام صادق (ع) : چهل تن مومن در جائی جمع نشوند و خدای عزوجل را با نام الله نخوانند جز آنکه هر دعائی کنند به اجابت رسد و اگر چهل تن نباشند چهار مومن خدا را به نام (الله) ده بار صدا کنند خدا دعایشان را اجابت کند و اگر چهار تن فراهم نشد یک مومن اگر خدا را چهل بار با نام (الله) صدا کند خدای عزیز و جبار دعایش را به اجابت رساند.   اصول کافی جلد 4 صفحه 257

93. امام صادق (ع) : هرکس بعد از نماز صبح و مغرب هفت بار بگوید : (( لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم )) از هفتاد نوع بلا در امان باشد که کمترین جنون و جزام و برص و خوره است.    اصول کافی جلد 4 صفحه 304

94. امام صادق (ع) : شیوه رسول خدا (ص) : چنین بود که به زنها سلام میکرد و آنها جوابش را میدادند روش امیر المومنین (ع) هم این بود که به زنها سلام میکرد ولی خوش نداشت به زنان جوان سلام دهد و می فرمود میترسم آوازش مرا خوش آید و این لذت گناهش از آنچه در ثواب سلام بیشتر باشد. کافی جلد 4 صفحه 464

95.امام صادق (ع) : هرگاه سه نفر در جائی کنار هم هستند دو تن از آنها سر گوشی(در گوشی ) با هم صحبت نکنند زیرا باعث ناراحتی و آزار سومی است.     کافی جلد 4 صفحه 481

<!-- Inject Script Filtered --> 96.امام صادق (ع) : بسم الله الرحمن الرحیم را در آغاز کار یا صحبت خود ترک مکن اگرچه دنبالش بخواهی یک بیت شعر بخوانی یا بنویسی.      کافی جلد 4 صفحه 506

97. امام صادق (ع) : هرکس کار خوبی را به دیگران بیاموزد به اندازه اجر کسانی که به آن کار عمل کنند ثواب به شخص تعلیم دهنده خواهند داد عرض شد ؟ اگر آن کس که یاد گرفته این علم را به افراد دیگری تعلیم دهد چطور ؟ فرمود ثواب تمام کسانی که از این علم بهره مند شوند به همان معلم نخستین داده خواهد شد اگرچه آن شخص تعلیم دهنده از دنیا برود.   بحارالانوار جلد 2 صفحه 19

98. امام صادق (ع) : ابوبصیر گوید از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود : شخص آزاد مرد در همه حالات آزاد است اگر به مصیبتی دچار شود صبر میکند اگر گرفتار هجوم بلا گردد شکست نمیخورد مومن آزاده اگر اسیر شود ستم ببیند و آسایش اش به سختی مبدل گردد باز هم آزاد مرد است و در رفتار و منش او تغییری ایجاد نمیگردد.چنانکه جناب یوسف (ع) با آنکه به بردگی رفت اسیر شد ستم دید همچنین تاریکی زندان و وحشت حبس و مصائب دیگری که به او رسید ضرری به شخصیت روحی وی نزد.   کافی جلد 2 صفحه 84

99. امام صادق (ع) : چیزی نیست جز اینکه پیمانه و وزنی دارد جز گریه که یک قطره اش دریاهائی از آتش را خاموش میکند و چون دیده اشکین شود چهره تیرگی و خواری نبیند و چون اشک از چشم روان گردد خداوند تن صاحبش را بر دوزخ حرام کند و راستی که اگر در جمعیت و مجلسی یک نفر گریان شود همه مورد ترحم واقع میشوند.   کافی جلد 4 صفحه 233

100. امام صادق (ع) : و هرکه را حاجت و خواسته ای به خدای عزوجل باشد باید با صلوات بر محمد و آلش آن را آغاز کند پس حاجت خود را بخواهد و باز هم در پایان صلوات بر محمد و آلش بفرستد زیرا خدای عزوجل کریم تر از آنست که دو طرف دعائی را بپذیرد و میانه آن را وانهد و صلوات بر محمد آلش دعائی است که به طور قطع و یقین مورد اجابت خدا قرار میگیرد.   کافی جلد 4 صفحه 252



نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 مهر 1388  ساعت 9:37 PM | نظرات (0)

حکایت صالحین

 

 

 

 

دعاکن آل شیطان نباشیم
ادب آیت الله سید احمد خوانساری
آقا شیخ غلامرضا فقیه یزدی
خدمت به خلق از دیدگاه آيت الله مدرسی یزدی
یا ایها العزیز
خوراک ابوالقاسم اینهاست تا از این امضاها نکند
منزلت علامه تهرانی در نزد جناب سید هاشم حداد
مقام توحیدی آیت الله قاضی
شيطان در کمين است
خلوص نيت محدث قمي
گريه هاي شيخ انصاري بعد از مرجعيت
سعي کن آدم شوي!
زيارت عاشورا در هنگام مرگ

 

در مطالب زیر هر کجا نامی از روای برده نشده ، از قول جناب حاج حبیب الله بیگدلی خیاط نقل شده ایشان در عمر طولانی و با برکت خود خیاط لباسهای علما بوده اند .


دعاکن آل شیطان نباشیم

مدتها نماز آیت الله اراکی شرکت کردم و یکبار ندیدم ایشان در نمازش شک کند.
نمازش از نماز اکثر علما طولانی تر بود.
یک آقایی بود با ما آشنا بود و اهل شیراز بود. و هر بار که قم می آمد یک سر هم به ما می زد. ایشان قم که می آمدند منزل آیت الله اراکی می رفتند. یک روز رفته بودند منزل آقای اراکی و گفته بودند: بنده از ارادتمندان شما هستم.
گفته بود خودتان را معرفی کنید.
گفته بود: بنده آل طیب هستم.
آیت الله اراکی فرموده بودند: دعا کن من آل شیطان نباشم.


ادب آیت الله سید احمد خوانساری

مرحوم آقا سید احمد خوانساری طوری مؤدب و متواضع بود که در هنگام نشستن در میهمانی ها به دیوار تکیه نمی داد و با فاصله از دیوار می نشست.
بنده چون برایش لباس می دوختم با ایشان آشنا شده بودم و به منزلش می رفتم. هر کس که می خواست از منزلشان بیرون برود بر می خاست ودر منزل می ایستاد تا مهمان از منزل با احترام خارج شود.
این احترام را برای همه مهمانها رعایت می کرد.

 

آقا شیخ غلامرضا فقیه یزدی

مرحوم آقا شیخ غلامرضا یزدی عجیب آدمی بود.
حقایق را باورش آمده بود. چند وقتی در قم بود و صبح ها در مدرسه فیضیه نماز میخواند. پسرش فوت کرد.
او در فوت پسرش گریه نمی کرد و این را خلاف مقام رضایت حق می دانست و می فرمود: امانت خدا بود خودش خواسته بگیرد.
آیت الله  سید محمدتقی خوانساری فرمود ایشان باید گریه کند و الا مریض می شود.
به همین خاطر ایشان را مجبور کردند بر جسد فرزندش نماز میت بخواند.
ایشان نیز در نماز چون به این جمله رسید که می خوانند: «اللهم ان هذا المسجی بین قدامنا» گریه اش گرفت.

خدمت به خلق از دیدگاه آيت الله مدرسی یزدی

آیت الله محمود مدرسی یزدی  یک وقتی به من فرمود:
سن شما چقدر است؟
گفتم چند روزی است شیطان پیشانی مرا بوسیده است. ایشان خیلی خندید، به ایشان گفتم: با عرفا باید اینجوری حرف زد.
 خیلی باهوش بود. کارهایی را می کرد که دیگران نکرده بودند.
 مردم او را بخاطرساختن سرویس های بهداشتی و ... مذمت می کردند. می فرمود: عیب ندارد. همه می روند مسجد می سازند که مردم بروند در آن نماز بخوانند تا آنها ثواب ببرند.
ما نیز می خواهیم مستراح بسازیم تا مردم در آن قضای حاجت کنند و من ثوابش را ببرم. این دستشویی های نزدیک مسجد امام حسن عسکری علیه السلام را ایشان ساخته است. یعنی معیار خدمات او نیاز مردم بود و احتیاج مبرم جامعه، نه آنچه که شهرت آور باشد یا آبروی محسوب شود.


یا ایها العزیز

فاضل ترک برایم نقل کرد:
آیت الله العظمی سید هادی میلانی را دیدم چون به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف می شدند در برابر ضریح حضرت رضا علیه السلام می ایستادند و اشک از چشمانشان جاری می شد و خطاب به حضرت این آیه را می خواندند:
«یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الکیل و تصدق علینا انالله یجزی المتصدقین»
فاضل ترک نقل کرد پس از دیدن این شیوه زیارت آیت الله میلانی من هر جا به زیارت رفتم حتی زیارت حضرت معصومه علیها السلام ذکر و زیارت من این آیه بود.

خوراک ابوالقاسم اینهاست تا از این امضاها نکند

متولی باشی قم روزی نیم ساعت به ظهر به منزل آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر می رود می بیند ایشان ماست را آب کرده و در آن نان خورده کرده است و مشغول خوردن می باشد.
یک نامه ای در آورده بود که آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم کبیر امضا کند و شاید می خواسته سوء استفاده ای بکند.
ایشان چون متولی باشی این نامه را پیش شیخ گذاشته بودند تا امضاء کند، فرموده بود: خوراک ابوالقاسم اینهاست تا از این امضاها نکند و از امضای آن نامه امتناع ورزیده بود. آقا شیخ ابوالقاسم همیشه درخیابان که حرکت می کرد عبا روی سرش می کشید و حرکت می کردو در حال حرکت مشغول نماز متسحبی بود.

 

 


 
مرحوم سید هاشم حداد از شاگردان خاص آیت االله قاضی

منزلت علامه تهرانی در نزد جناب سید هاشم حداد

حجه الاسلام سید عباس موسوی نقل کردند :
در سفری که به سوریه مشرف شده بودم خدمت جناب جعفر یحیی ابوموسی از شاگردان جناب حداد رسیدیم .
وقتی وارد شدیم ایشان گریه اش گرفت و از اینکه کسی حالش را پرسیده و سراغ ایشان را گرفته منقلب شدند ، در آن دیدار بیان کردند :
مرحوم حداد در آخرین سفری که به سوریه آمدند خواستند که من دو نفر را از سفرشان به سوریه خبر کنم که آنها هم بیایند به سوریه .
یکی آقا سید محمد حسن شرکت اصفهانی و یکی علامه تهرانی  .
در آن سفر مرحوم حداد فرمودند که این سفر، سفر آخر من است و این طور به من فرمود که ما هرچه داشتیم به آقا سید محمد حسین داده ایم و ایشان وصی ما است .

 

مقام توحیدی آیت الله قاضی

یکی از اساتید معارف توحیدی نقل می کردند :

مرحوم علامه طباطبایی می فرمود:
من وقتی فلسفه می خواندم و مشغول اسفار ملاصدرا بودم اینطور تصور می کردم که اگر جناب ملاصدرا نیر تشریف بیاورند من آنچه را می فهمم که اکنون فهمیده بودم و دیگر چیزی در این زمینه نیست که نفهیمده باشم ، اما چون خدمت علامه قاضی رسیدم دریافتم که هیچ نفهمیدم ! .

 شيطان در کمين است

يکي از شاگردان مرحوم شيخ انصاري  مي گويد:
در زماني که در نجف در محضر شيخ به تحصيل علوم اسلامي اشتغال داشتم يک شب شيطان را در خواب ديدم که بندها و طنابهاي متعددي در دست داشت.
از شيطان پرسيدم: اين بندها براي چيست؟ پاسخ داد: اينها را به گردن مردم مي افکنم و آنها را به سوي خويش مي کشانم و به دام مي اندازم. روز گذشته يکي از اين طنابهاي محکم را به گردن شيخ مرتضي انصاري انداختم و او را از اتاقش تا اواسط کوچه اي که منزل شيخ در آنجا قرار دارد کشيدم ولي افسوس که عليرغم تلاشهاي زيادم شيخ از قيد رها شد و رفت.

وقتي از خواب بيدار شدم در تعبير آن به فکر فرو رفتم. پيش خود گفتم: خوب است تعبير اين رؤيا را از خود شيخ بپرسم. از اين رو به حضور معظم له مشرف شده و ماجراي خواب خود را تعريف کردم.
شيخ فرمود: آن ملعون ( شيطان) ديروز مي خواست مرا فريب دهد ولي به لطف پروردگار از دامش گريختم.
جريان از اين قرار بود که ديروز من پولي نداشتم و اتفاقا" چيزي در منزل لازم شد که بايد آنرا تهيه مي کردم. با خود گفتم: يک ريال از مال امام زمان ( عج) در نزدم موجود است و هنوز وقت مصرفش فرا نرسيده است. آنرا به عنوان قرض برمي دارم و انشاء الله بعدا" ادا مي کنم. يک ريال را برداشتم و از منزل خارج شدم. همين که خواستم جنس مورد احتياج را خريداري کنم با خود گفتم: از کجا معلوم که من بتوانم اين قرض را بعدا" ادا کنم؟
در همين انديشه و ترديد بودم که ناگهان تصميم قطعي گرفته و از خريد آن جنس صرف نظر نمودم و به منزل بازگشتم و آن يک ريال را سرجاي خود گذاشتم.


 خلوص نيت محدث قمي

يکي از علما نقل می کرد :
در يکي از ماههاي رمضان  به اتفاق چند تن از دوستان از حضور جناب  محدث قمي تقاضا کرديم که در مسجد گوهرشاد مشهد اقامه نماز جماعت را تقبل کنند.
با اصرار و پافشاري پذيرفتند.
چند روز نماز ظهر و عصر در يکي از شبستانهاي آن مسجد به امامت معظم له برگزار شد و هر روز تعداد جمعيت نمازگزاران افزوده مي شد تا اينکه بر اثر اطلاع دادن جماعت نمازگزار به ديگراني که از اين امر هنوز باخبر نشده بودند تعداد مأمومين مرحوم قمي فوق العاده کثير شد.

يک روز پس از آنکه نماز ظهر برگزار شد مرحوم قمي به من که در صف اول و نزديک ايشان بودم گفتند: من امروز نمي توانم نماز عصر بخوانم و رفتند و ديگر تا آخر ماه مبارک رمضان آن سال براي امر نماز نيامدند.

در موقع ملاقات و سؤال از علت ترک نماز جماعت فرمودند:
حقيقت اين است که در رکوع چهارم متوجه شدم صداي اقتدا کنندگان از پشت سرم را که مي گفتند: يا الله! يا الله! يا الله! ان الله مع الصابرين. و اين صداها از محلي بسيار دور به گوش مي رسيد. اين توجه مرا به زيادي جمعيت اقتدا کننده متوجه کرد و در من شادي و فرحي توليد کرد و خلاصه خوشم آمد که اين جمعيت اين اندازه زيادند.
بنابراين من براي امامت اهليت ندارم!

عالم باش يا متعلم باش يا شنونده يا دوستدار( علم و عالم)  و پنجمي مباش که هلاک خواهي شد.
حضرت محمد صلي الله عليه آله و سلم ـ نهج الفصاحه

 گريه هاي شيخ انصاري بعد از مرجعيت

مرحوم آيه الله  محمد حسن نجفي مشهور به صاحب جواهر در روزهاي آخر زندگيش دستور داد مجلسي تشکيل شود و همه علماي طراز اول نجف اشرف در آن شرکت کنند. مجلس مزبور در محضر صاحب جواهر تشکيل گرديد.
ولي شيخ انصاري در آن حضور نداشت.

صاحب جواهر فرمود: شيخ مرتضي انصاري را نيز حاضر کنيد.
پس از جستجوي زياد ديدند شيخ در گوشه اي از حرم اميرالمؤمنين عليه السلام رو به قبله ايستاده و براي شفاي صاحب جواهر دعا مي کند و از پروردگار مي خواهد تا او از اين مرض عافيت يابد.
بعد از اتمام دعا شيخ را به مجلس بردند.

صاحب جواهر شيخ را بر بالين خود نشاند, دستش را گرفته و بر روي قلب خود نهاد و گفت: آلان طاب لي الموت ( اکنون مرگ براي من گواراست). سپس به حاضرين فرمود:
هذا مرجعکم من بعدي ( اين مرد مرجع شما پس از من است). بعد رو به شيخ انصاري نموده و گفتند: قلل من احتياطک فأن الشريعه سمحه سهله ( از احتياطات خود بکاه. پس همانا دين اسلام ديني سهل و آسان است)

آن مجلس پايان يافت و طولي نکشيد که صاحب جواهر به ديار قدس پر کشيد و نوبت شيخ انصاري رسيد که زعامت امت را بر عهده گيرد.
 اما او با اينکه چهارصد مجتهد مسلم اعلميتش را تصديق کردند از صدور فتوي و قبول مرجعيت خودداري ورزيد و به سيد العلماء مازندراني که در ايران به سر مي برد و شيخ با او در کربلا همدرس بود نامه اي به اين مضمون نوشت: هنگامي که شما در کربلا بوديد و با هم از محضر درس شريف العلماء استفاده مي برديم استفاده و فهم شما از من بيشتر بود. اينک سزاوار است به نجف آمده و اين امر را عهده دار شويد.

سيدالعلماء در جواب نوشت: آري! ليکن شما در اين مدت در حوزه مشغول به تدريس و مباحثه بوده ايد ولي من در اينجا گرفتار امور مردم هستم. شما در اين مقام از من سزاوارتريد.

شيخ انصاري پس از دريافت پاسخ نامه اش به حرم مطهر مولا علي عليه السلام مشرف شده و از روح مطهر آن امام در اين امر خطير استمداد طلبيد.

يکي از خدام حرم مي گويد:
طبق معمول ساعتي قبل از طلوع فجر براي روشن کردن چراغها به حرم رفتم. ناگهان از طرف پايين پاي حضرت امير عليه السلام صداي گريه و ناله سوزناکي به گوشم رسيد, شگفت زده شدم خدايا! اين صدا از کيست؟

آخر اين وقت شب زائري به حرم نمي آيد. در همین فکرها بودم و آهسته آهسته جلو آمدم ببينم جريان از چه قرار است ناگهان ديدم شيخ انصاري صورتش را به ضريح مطهر گذاشته و همانند مادر جوان از دست داده مي گريد و با زبان دزفولي خطاب به مولا مي گويد: آقاي من! اي اباالحسن! يا اميرالمؤمنين! اين مسئوليتي که اينکه بر دوشم آمده بسيار خطير و مهم است. از تو مي خواهم مرا از لغزش و عدم عمل به تکليف مصون و محفوظ داري و در طوفانهاي حوادث ناگوار همواره راهنمايم باشي والا از زير بار اين مسؤليت فرار کرده و نخواهم پذيرفت.

 سعي کن آدم شوي!

در سال يکهزار و سيصد و شصت شخصي که در يکي از شهرهاي ايران عنوان داشت نزد آيت الله  سيد رضا بهاء الديني ( ره) آمد و بعد از نماز مغرب و عشاء خدمت ايشان نشست.

او پس از احوال پرسي درخواست نصيحت و راهنمايي کرد.
 آية الله بهاءالديني گفت:
سعي کنيد در زندگي مشرک نباشيد. اگر توانستيد به اين مرحله برسيد همه کارهاي شما اصلاح مي شود, اين بهترين نصيحتي است که مي توانم بکنم.

آن شخص گفت: آقا ! دعا کنيد.
 آقاي بهائ الديني فرمودند: آدم شو! تا دعا در حق تو تأثير کند و گرنه دعا بدون ايجاد قابليت, فايده اي ندارد.
او گفت: امسال مکه بودم. براي شما هم طواف کردم.
آقا فرمود:
انشاء الله سعي کن آدم شوي! تا طواف براي خودت و ديگران منشأ اثر باشد.

در اينجا يکي از همراهان آن شخص که گمان کرد آقا او را نمي شناسد گفت:
حاج آقا! ايشان فلاني هستند که در فلان شهر مسؤليت دارند و خدمات ارزشمندي انجام داده اند.

مرحوم آقاي بهاء الديني فرمودند:
چرا متوجه نيستيد چه عرض مي کنم؟
بايد آدم شوي تا اينها براي او نافع باشد. دست از هوی و هوس بردارد. خود را همه کاره نداند. نقشه براي خراب کردن افراد و غلبه بر ديگران نکشد.
 بايد دست از کلک بازي بردارد! آن وقت است که طعم ايمان را مي چشد و رنه همه اينها ظاهر سازي است!

 

 زيارت عاشورا در هنگام مرگ

آية الله العظمي  بهجت  مي فرمودند :
آية الله العظمي محمد حسين اصفهاني ( مشهور به کمپاني) که صاحب آثار و تأليفات و ديوان و نيز از اساتيد محترم ما بودند از درگاه خدا خواسته بودند که لحظه آخر عمرشان زيارت عاشورا را بخوانند و بعد قبض روح بشوند.
دعاي ايشان مستجاب شد.
بعد از اتمام زيارت عاشورا از اين عالم درگذشتند
 

 



نوشته شده در تاريخ شنبه 4 مهر 1388  ساعت 10:42 AM | نظرات (0)