شهر خرم ، شهر خون
اى شهر خرم ، شهر خون ، شهر شهادت
وى مهد مردان دلير و باشجاعت
صدها دلاور مرد با ايمان در اينجا
داده است بر جانانهى خود جان در اينجا
اينجا به خون عاشقان گرديده گلگون
صد لاله خفته بىصدا در بستر خون
در شهر خرم ، شهر پاكان ، شهر عشاق
بودم ز جان و دل به ديدار تو مشتاق
بوى جنان مىآيد از هر سو به سويم
اى عزت و شأن و شرف ، اى آبرويم
من ديدهام در خون آتش بودنت را
من ديدهام صد زخم خونين تنت را
اى تربت پاكت جهان را مظهر عشق
وى توتياى ديدگان لشكر عشق
آواى حق از ناى پرخونت خروشيد
خون در دل دلدادگان چون باده جوشيد
با بال همت سوى تو پرواز كردند
تكبير عشق و عاشقى آغاز كردند
راندى ز خود تا جملهى دلمردگان را
روح دگر آمد دل افسردگان را
تا پرچم خونين تو رنگين كمان شد
خرم به ذكر نام تو روح و روان شد
از كوچه و پس كوچههايت گشته آغاز
آواى خرم گشتنت ، اى شهر خون ، باز
شادم چو « رنجى » زان كه مهمان تو هستم
خرم از آنم ، كز مى عشق تو مستم
شبها به سنگرها دعاى عشق خواندند
در روز روشن دشمن از اين خانه راندند
سوى خدا چون مرغ عاشق پر گشودند
با ياد او از دل غبار غم زدودند
آخر تو را از دست دون آزاد كردند
ويرانههايت را به خون ، آباد كردند
منبع: کتاب خونين شهر