قالب پرشين بلاگdownload

خاطرات و دل نوشته ها
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم ***** در میان لاله و گل آشیانی داشتم
نويسندگان
شیردل شیروانی انارک

بنام خدا

ادامه خاطرات دوران تحصیلی قبل از انقلاب اسلامی ایران:

با تمام شدن فصل تابستان و تعطیلات خود را برای شروع سال تحصیلی جدید آماده کردیم . اگرچه با توجه به اینکه حدود چهارماه تعطیلی رفتن به دانشکده و کلاس درس برایمان مشکل بود اما چاره ای نبود و باید ادامه می دادیم مثل زندگی که جاریست.

چند روزی از شروع سال تحصیلی نگذشته بود که با تلاش مرحوم پدرم که در یک شرکت بافندگی مشغول کار بود، شغلی بدست آوردم و بعنوان کارمند کنترل تولید کارگاه بافندگی مشغول شدم.با پشتکار خوبی که در انجام کارهای محوله داشتم خیلی سریع توانستم موقعیت خود را در شرکت تثبیت کنم و کار تا اواخر سال ادامه داشت تا اینکه یک روز برای اینکه کارها عقب نیافتد با یکی از مسئولین بخش تحویل پارچه تولیدی درگیر شدیم و با توجه به اینکه طرف مقابل بنده یکی از وابستگان به مدیر شرکت بود، خبر درگیری بلافاصله به گوش مدیر شرکت که از خان های استان بود رسانده شد.

تا قبل از خروج از شرکت اطرافیان و تعدادی از مسئولان تلاش میکردند که موضوع را فیصله بدهند و بنده هم فکر نمی کردم موضوع اینقدر کشدار شود اما زمان خروج از شرکت یکی از نگهبانها نزد بنده آمد و گفت مدیر فرمودند از فردا تا اطلاع ثانوی اجازه ورود به شرکت را نداری و پس از رسیدگی به موضوع نتیجه چگونگی ادامه کار را اطلاع خواهند داد.

این موضوع برایم جالب شد و درسی به من داد که تا آنموقع کمتر به آن توجه داشتم و آن درس این بود که سرمایه داران رژیم اجازه داشتند بدون هیچگونه بررسی و گرفتن اظهار نظر از افراد زیردست و بدون پارتی و حتی بدون در نظر گرفتن منافع شرکتشان و فقط برای نشان دادن زور و قدرتشان میتوانند بدون محاکمه حکم برای شما صادر و به مرحله اجرا بگذارند و دقیقا این مورد برای خود من پیش آمد.زیرا روز بعد پدر که به منزل آمد گفت ،مدیر شرکت دستور داده با تو تصفیه حساب کنند و شما را بدون  توجه به حساسیت کاری که داشتید از کار اخراج کردند و تازه گفتند که خیلی در حق بنده لطف کرده اند و بخاطر نیازی که به پدر داشتند از بنده شکایت نکرده اند.

بنده ظلم را با تمام وجود حس کردم و این موضوع زمانی اتفاق افتاد که زمزمه های مخالفت با رژیم کم و بیش بگوش میرسید و خیلی محرمانه تحرکاتی توسط انقلابیون خاص بر علیه رژیم انجام می شد.

این موضوع برای من که تا آن زمان خیلی دنبال مسائل سیاسی نبودم و از نظر مذهبی هم سطح بالائی نداشتم و از طرفی نمی توانستم احقاق حق کنم  کمی نگران کننده بود و شاید حکمت بر این بود که اینگونه بشود و بنده بتوانم کمی از افکار حاکم بر رژیم مطلع گردم و متوجه شوم که واقعا برخوردی که با من داشتندنسبت به برخوردهای دیگری که با افراد ضعیف جامعه می کردند، بسیار ناچیز بوده و محلی از اعراب ندارد که بتوان از طریق مراجع پیگیری نمود.قابل ذکر است که جامعه قبل از انقلاب به دو طبقه قوی و ضعیف تقسیم شده بود که طبقه قوی جدود ده درصد و نود درصد باقیمانده مردم قشر ضعیف بودند.

بعد از چند روزی بنده توانستم در یکی از نمایندگی های خودرو که متعلق به پدر یکی از دوستانم بود مشغول کار شوم.و این در حالی بود که هر روز زمزمه های جدیدی از مخالفت با دولت و رژیم بگوش می رسید و شبنامه ها و اعلامیه های حضرت امام خمینی در بین مردم جامعه  توضیح می گردید.

در دانشکده هم تعدادی از انقلابیون حضور داشتند و اگرچه شناخته شده نبودند ، اما اقداماتی انجام میدادند که خوشایند مدیر دانشکده و مسئولین نبود.تعطیلات نوروزی باعث گردید تا وقفه ای در تحصیل بوجود بیاید و بنده را از محیط تحصیل دور کند.البته در آن سال بدلایل زیادی از جمله دستگیری تعداد زیادی از انقلابیون و همچنین کشته و زخمی شدن تعدادی از آنها بدست سفاکان ساواک رژیم ، مردم اعلام کردند که عید نمی گیرند و عید برایشان معنی ندارد. در یزد هم حضور آیت الله صدوقی فعالیت مردم را بیشتر کرده بود و از سوی ایشان اعلام گردید که دهم فروردین ماه چهلم شهدای تبریز در یزد برگزار خواهد شد.

ادامه خاطرات بشرط حیات در پست های بعدی خواهد بود.




 
 
[ پنج شنبه 14 اسفند 1393  ] [ 11:43 PM ] [ شیردل شیروانی انارک ]
نظرات 0

درباره وبلاگ





بنام خدا هر کس در طول زندگی خودبا حوادث و وقایع تلخ و شیرینی مواجه می شود که تصویر این حوادث در ذهنش می ماند که این دهنیت ها را خاطرات و تجربیات آن فرد می نامند ، بنده نیز چون سایر افراد خاطرات و تجربیات تلخ و شیرینی در طول زندگی داشتم ، آنچه در این وبلاگ خواهد آمد خاطرات و تجربیاتم علاوه بر مطالب عمومی و مذهبی می باشد.
آمار سايت
کل بازديد : 468764 نفر

كل مطالب : 1524 عدد

كل نظرات : 0 عدد

تاريخ ايجاد وبلاگ :
سه شنبه 14 بهمن 1393 


آخرين بروز رساني : شنبه 3 آذر 1397 


پرتال جامع فرهنگی اطلاع رسانی راسخون