قالب پرشين بلاگdownload

خاطرات و دل نوشته ها
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم ***** در میان لاله و گل آشیانی داشتم
نويسندگان
شیردل شیروانی انارک

بنام خدا

ادامه خاطرات بنده از ماه های قبل از انقلاب :

همانگونه که در پست قبل نوشتم ، سال 1357 شمسی خورشیدی (2537 شاهنشاهی) در حالی آغاز شد که اعلام شده بود مردم عید برگزار نکنند. البته به این معنی نبود که دید و بازدید ها هم قطع شود اما بهر حال آن حال و هوای سال های قبل نبود و تعداد زیادی از خانواده ها عزادار بودند.

خاطره ای از روز اول فروردین:

صبح روز عید بود و بنده در منزل بودم و منتظر آمدن برادر بزرگتر با خانواده بودیم که کمی دیر کرده بودند و خانواده تصمیم گرفته بودن اگر مشکلی پیش نیاید از روز دوم فروردین به انارک نائین بروند تا ضمن دیدار با تعدادی از اعضاء خانواده که در آنجا زندگی میکردند با بقیه همشهری های خود هم که معمولا از سراسر ایران ایام عید را به آنجا می آمدند ، دیداری داشته باشند.

پدر گفتند که برو یک سری منزل برادر بزرگتر و ببین چرا نمی آیند. من هم با وجودیکه فاصله زیادی تا منزل برادر نبود ماشین پدر را برداشتم و به سمت منزل برادر رفتم (خودرو سواری پدر آریا بود که ماشینی بسیار تند و تیز و بزرگ بود) متاسفانه موقع بیرون آمدن از منزل کفش های نو که تازه خریده بودم را پوشیدم و رفتم.یک کوچه مانده به منزل برادر که میخواستم وارد کوچه شوم با توجه با اینکه کمی سرعت هم داشتم ناگهان خواستم سرعت را کم کرده داخل کوجه شوم که پدال ترمز از زیر پای من لیز خورد و ماشین با دیوار ابتدای کوچه برخورد کرد و گلگیر سمت سرنشین خراب شد.خوشبختانه کسی در آنجا نبود که صدمه ای ببیند و لذا با توجه به وحشتی که سراسر وجود من را گرفته بود خودم را به منزل برادر رساندم و موضوع حادثه را برای ایشان گفتم. حالا چگونه باید داستان را به پدر بگوئیم و روز اول فروردین  عید همه را خراب نکنیم ، کمی مشکل بود ولی بهر حال برادر م گفت : چاره ای نیست برویم منزل پدر ببینیم چکار باید بکنیم.

همینکه وارد منرل شدیم پدر پرسیدند: چرا اینقدر دیر کردید و چرا تو سرحال نیستی مثل صبح؟ که برادرم گفت ، حادثه ای جزئی پیش آمده و کمی کلگیر ماشین خراب شده است. همه به سمت بیرون و ماشین رفتند و بنده شرمنده برای اتفاقی که پیش آمده بود و روز همه را خراب کرده بود ، متاثر و ناراحت بودم.پدر کمی عصبانی شدند و بد و بیراه گفتند و از بهم ریختن برنامه مسافرت گله کردند و البته هزینه تعمیر ماشین هم تا اندازه ای مهم بود ، خصوصا در این ایام که همه جا تعطیل بود.

پس از مدتی مشورت پدر که خودش تقریبا همه فن حریف بود و تعمیرات کامل خودرو را انجام میداد با هماهنگی یکی از دوستان صافکار شروع به تعمیر قسمت حادثه دیده کردند و خوشبختانه لوازم یدکی ماشین هم موجود بود که پس از خریدن جایگزین قسمت خراب شده گردید و البته مانده بود رنگ آمیزی که مقرر شد فردای همانروز یکی از نقاشان آن را هم انجام دهد و البته انجام داد.

اگرچه تا اندازه ای برنامه ها بهم ریخت و تقریبا همه از بنده دلخور بودند که به راحتی برنامه هایشان را بهم زده ام ولی از آنجائیکه پدر و مادر معتقد بودن حتما صلاحی در کار بوده موضوع با تامل و تانی حل و فصل شد وبنده و خانواده با دو روز تاخیر مسافرت را انجام دادیم. بعد از ایام تعطیلات عید به یزد برگشتیم و برای رفتن به دانشکده و ادامه کار روزانه آماده شدیم.

بنده که روز دهم فروردین در یزد نبودم اما ظاهر شهر نشان از یک واقعه مهم میداد و به محض دیدار با دوستان متوجه شدم که روز دهم فروردین و در زمان برگزاری مراسم چهلم شهدای تبریز در یزد مردم با نیروی پلیس و ساواک درگیر شده اند و تعداد زیادی مجروح و چند نفری هم به شهادت رسیده اند.

و این آغازی بود برای شروع یک سال مهم در تاریخ ایران اسلامی و مهیا شدن مردم برای یک  انقلاب سراسری.

جو دانشکده هم مناسب بود برای کارهای انقلابی(بقول رژیم خرابکاری). ما که خیلی ارتباطی با بزرگان و سیاسیون نداشتیم اما بودند دوستانی که اعلامیه های امام خمینی را به دانشکده می آوردند و به در و دیوار میزدند و ما تنها با وارونه کردن عکس های خانواده سلطنت که در کلاسها نصب بود به مبارزه پرداختیم و کم کم با مسائل سیاسی و رساله حضرت امام و سخنان ایشان آشنا شدیم.

در پستهای قبلی در بخش روزها، ماه ها و سالهای فبل از انقلاب حوادث فروردین تا اسفند سال  1357 را بصورت گزارشات خبری بیان کردم و ادامه مطالب و خاطرات را به شزط حیات در پست های بعدی بیان خواهم نمود.

 




 
 
[ سه شنبه 19 اسفند 1393  ] [ 11:30 PM ] [ شیردل شیروانی انارک ]
نظرات 0

درباره وبلاگ





بنام خدا هر کس در طول زندگی خودبا حوادث و وقایع تلخ و شیرینی مواجه می شود که تصویر این حوادث در ذهنش می ماند که این دهنیت ها را خاطرات و تجربیات آن فرد می نامند ، بنده نیز چون سایر افراد خاطرات و تجربیات تلخ و شیرینی در طول زندگی داشتم ، آنچه در این وبلاگ خواهد آمد خاطرات و تجربیاتم علاوه بر مطالب عمومی و مذهبی می باشد.
آمار سايت
کل بازديد : 468762 نفر

كل مطالب : 1524 عدد

كل نظرات : 0 عدد

تاريخ ايجاد وبلاگ :
سه شنبه 14 بهمن 1393 


آخرين بروز رساني : شنبه 3 آذر 1397 


پرتال جامع فرهنگی اطلاع رسانی راسخون