بنام خدا
شعری در مورد هفت سین
سين مثل سايه پدر
يك اتاق خاليو بوي بهار
نيست باباي عزيزم دركنار
اي پدر اي مهر و عشق و عاطفه
از تو برجامانده صدها خاطره
وقت بيماري پرستارت شدم
عاشق آن چهره ماهت شدم
دستهايت حلقه شد در دست من
چشمهايت خيره شد در چشم من
بستر بيماريت بوي خدا
خانه ما عطر قرآن و دعا
با تو بودن لحظه هايم شاد بود
رفتيو عمرت شبيه باد بود
سال نو گشته تو رفتي ازبرم
بهر ديدار تو بي بال و پرم
دل شده تنگ نفسهاي پدر
عطر گل پيچيده كو عطر پدر
هفت سينم كم شده يك سين از آن
سايه مهر پدر رفت از جهان
اي پدر بوي بهار هستو چمن
وقت سال نو نگاهي كن به من
[ چهارشنبه 27 اسفند 1393 ] [ 7:38 AM ] [ شیردل شیروانی انارک ]