قالب پرشين بلاگdownload

خاطرات و دل نوشته ها
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم ***** در میان لاله و گل آشیانی داشتم
نويسندگان
شیردل شیروانی انارک

بنام خدا

خاطرات دوران دفاع مقدس - شهر بستان

در ادامه پست قبلی یعنی بخش نهم ،تا آنجا گفتم که نیروهای دشمن خاکریزهای مقابل ما را با جا گذاشتن بسیار از مهمات و تجهیزات (بطور اضطراری) خالی کرده بودندو بعد از گزارش به مقامات و تخلیه مهمات و سلاحهای باقیمانده از دشمن (البته بعد از پاکسازی و اطمینان از اینکه اینکار تله نباشد)دستور رسید که گردان برای استراحت به شهر بستان منتقل گردد و بلافاصله یک گردان نیروی بسیجی جایگزین گردان ما شد و حدود روزهای بیستم اسفند ماه بود که ما را برای استراحت به شهر بستان منتقل کردند.(عکس فوق در ورودی شهر بستان گرفته شده است)

زمانیکه ما به شهر بستان رسیدیم در یک ساختمان بزرگ که از قبل تدارک دیده شده بود مستقر شدیم و برایمان جالب بود که تعدادی از مسئولین سیاسی ایدئولوژی پادگان خودمان یعنی مرکز توپخانه اصفهان هم برای تشکر و قدردانی از تلاش رزمندگان به محل استراحت ما در شهر بستان آمده بودند.چند روزی از استقرار ما در شهر بستان نگذشته بود که اعلام کردند با توجه به اینکه احتمالا عملیاتی در پیش است کلیه رزمندگان گردان برای مدت یک هفته به مرخصی بروند و نهایتا روز هفتم فروردین ماه خود را به دفتر گردان در همین مکان معرفی نمایند.

روزهای آخر اسفند ماه بود و با توجه به اینکه حدود 35 روز بود که در منطقه بودیم و از طرفی نزدیک به روزهای سال تحویل هم بودیم اکثر دوستان از این مرخصی استقبال کردند و مقدمات رفتن به اهواز و از آنجا پیدا کردن وسیله و برگشتن به شهرهای خودمان را فراهم کردیم. زمانیکه به اهواز رسیدیم با توجه به اینکه روزهای آخر اسفندماه بود با سختی توانستیم بلیط اتوبوس به مقصد اصفهان برای روز بعد خریداری نمائیم و روز اول فروردین از اهواز خارج شدیم اوایل صبح هنوز به اصفهان نرسیده بودیم که از طریق رادیو متوجه شدیم که عملیاتی در منطقه جنوب و دشت عباس یعنی نزدیک دزفول انجام شده بنام عملیات فتح المبین و مارش جنگی که از رادیو پخش می شد حکایت از پیروزی رزمندگان داشت .حدود ساعت ده صبح بود که به اصفهان رسیدیم و بنده با دونفر دیگر از دوستان به سمت خروجی اصفهان به سمت نائین و یزد رفتیم تا با هر وسیله ای که به آن سمت میرود خودمان را به یزد برسانیم و بعد از ساعتی توقف در دروازه اصفهان بالاخره با یک اتوبوس که تکمیل هم بود ولی برای کمک ما را سوار کرد خودمان را به یزد رساندیم.

نزدیک غروب روز دوم فروردین بود که به یزد رسیدیم و از دوستان جدا شدیم تا به منازل خود برویم .بنده به محض رسیدن به منزل پدر و مادر رفتم و از آنجا با همسرم که در منزل مادرش بود تماس گرفتم و ایشان همرا فرزندم خودشان را به ما رساندند.

از آنجائیکه عملیات فتح المبین دستاورد بسیار خوبی برای رزمندگان و ایران داشت ،غبطه میخوردم که چرا به مرخصی آمده ام و از طرفی مسئولین گفته بودند که بعد از برگشتن از مرخصی در عملیات شرکت خواهید کرد. این مدت مرخصی که قرار بود یک هفته باشد و هفتم فروردین هم به سرعت سپری شد اما با هماهنگی با مسئولان گردان مقرر شد مرخصی تا روز چهاردهم فروردین ماه ادامه داشته باشد و ما هم کنار خانواده این عید را سپری کردیم.

روز چهاردهم فروردین بنده به دفتر گردان در بستان رسیدم و خودم را معرفی کردم.بعضی از دوستان آمده بودند و بقیه هم تا اوایل روز پانزدهم خودشان را به گردان رساندند.حدود یک هفته در منطقه بستان ماندیم و بعد از تهیه مهمات و تجهیزات لازم برای رزم اصلی دستور حرکت به سمت دارخوین در جاده اهواز خرمشهر به گردان رسید و لذا گردان را برای رفتن به منطقه مورد نظر حرکت دادیم .با توجه به کمبود وسیله نقلیه و نا امن بودن جاده اهواز خرمشهر مجبور شدیم از طریق مسیری دیگر خودمان را به منطقه مورد نظر برسانیم و پس از رسیدن متوجه شدیم که نیروی زیادی در حال تجمع در این منطقه هستند و خبر از یم عملیات جدید بود.در طی چند روزی که در منطقه بودیم آموزش های مختلف جنگی به ما داده شد و هر لحظه منتظر شروع عملیات بودیم تا اینکه روز هشتم اردیبهشت خبر رسید که عملیات آغاز خواهد شد و روز دهم اردیبهشت بود که عملیات بیت المقدس با رمز یا علی ابن ابیطالب با هدف آزادسازی خرمشهر از دست دشمن بعثی آغاز گردید....

ادامه مطالب را در پست های عملیات بیت المقدس برای دوستان نوشتم که در صورت تمایل و برای اینکه بدانید چگونه در این عملیات وارد شدیم و نتیجه آن چه بود میتوانید به آن پست ها مراجعه نمائید.

والسلام و علیکم.




 
 
[ سه شنبه 30 تیر 1394  ] [ 12:03 AM ] [ شیردل شیروانی انارک ]
نظرات 0

درباره وبلاگ





بنام خدا هر کس در طول زندگی خودبا حوادث و وقایع تلخ و شیرینی مواجه می شود که تصویر این حوادث در ذهنش می ماند که این دهنیت ها را خاطرات و تجربیات آن فرد می نامند ، بنده نیز چون سایر افراد خاطرات و تجربیات تلخ و شیرینی در طول زندگی داشتم ، آنچه در این وبلاگ خواهد آمد خاطرات و تجربیاتم علاوه بر مطالب عمومی و مذهبی می باشد.
آمار سايت
کل بازديد : 463523 نفر

كل مطالب : 1524 عدد

كل نظرات : 0 عدد

تاريخ ايجاد وبلاگ :
سه شنبه 14 بهمن 1393 


آخرين بروز رساني : شنبه 3 آذر 1397 


پرتال جامع فرهنگی اطلاع رسانی راسخون