قالب پرشين بلاگdownload

خاطرات و دل نوشته ها
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم ***** در میان لاله و گل آشیانی داشتم
نويسندگان
شیردل شیروانی انارک

بنام خدا

شفاعت حضرت فاطمه زهرا(س) در روز محشر برای عاشقان حضرت ابوالفضل العباس

اذا زلزلت الارض ، زمین محشر عظماست

چه شوریست چه غوغاست،از این حال زمین لرزه به دلهاست

نه پستی نه بلندی و نه دریاست

رسیدست همان روز قیامت ، همان لحظه موعود

 


که فرمود خدا زود رسد زود...

خلائق همه در حال فرارند، و بی تاب و قرارند

آرام ندارند و این روز همان روز حساب است

همان روز سوال است و جواب است

که مردم همه اینگونه پریشند

نه در فکر پسر یا پدر و مادر و فرزند

همه در پی خویشند

و مردم همگی مست ، همه بی خود و مدهوش

که ناگاه رسید از سوی حق نغمه چاووش:

الا اهل قیامت همه ساکت و سرها همه پایین

و ای جمله خلائق همه خاموش !

شده گوش سراسر همه عرصه محشر

پر از آیه کوثر،ملائک همه در شور

غزل خوان همه سرمست شمیم گل حیدر،گل یاس پیمبر

چه حالیست ، خبر چیست مگر کیست قدم رنجه نمودست به محشر

یگانه گوهر حضرت داور، الله اکبر ...

یا حضرت زهرا ، صدیقه اطهر...

ملائک همگی بال گشودند و فرش قدم مادر سادات نمودند

آری خبر این است ، امید همه آمد

جبریل صدا زد که خلائق انگیزه خلق دو جهان فاطمه آمد

و مبهوت جلالش همه ناس ، پیچید به محشر همه جا عطر گل یاس

زهراست و آن وعده شیرین شفاعت،بر چشم ترش اشک نشستست چو الماس

بر دست کبودش ، اسباب شفاعت همان دست جدا از تن عباس

و زهرا شده گریان اباالفضل،هم گریه کن و نوحه سرای غم چشمان اباالفضل

مردم همه ساکت همه مبهوت ، و حیران اباالفضل

کین فاطمه ابر کرم و رحمت و عشق است

کز او شده جاری به لب خشک زمین بارش باران اباالفضل

ناگاه همه از دهن یاس شنیدند ، الله قسم میدهمت جان اباالفضل

سوگند تو را حق دو دستان اباالفضل

بر فاطمه ات بار الها تو ببخشا ، هر کس که زده دست به دامان اباالفضل

و یاران اباالفضل ، همه مات از آن هیبت عباس

انگار نه انگار که این روز حساب است

یک بار دگر روضه و گریه ، یک بار دگر سینه زنی غربت عباس

زهراست کند نوحه سرایی ، آری شده برپا به قیامت یک بار دگر هیئت عباس

عباس همانی که قتیل و العبرات است

هر قطره مشکش،آبی ز حیات است

شرمنده ز شرمندگی اش آب فرات است

با گریه زهرا ، دیدند ملائک همگی اشک خدا ریخت

با نام اباالفضل و دستان شفیعش،ترس از جگر اهل ولا ریخت

ناگاه در آن حال پریشان دل مادر سادات

آمد ز سوی حضرت معبود ندایی

که زهرا تو همه کاره مایی

تا باز به چشم همه خصم رود خار

تا باز ببینند همه وعده دادار

تا کور شود هر که به دنیا ز حسد کرد

حق تو و فرزند تو را ضایع و انکار

بخشم به تو هر کس که تو فاطمه گویی

ای شیر زن حیدر کرار...




 
 
[ پنج شنبه 30 مهر 1394  ] [ 10:25 PM ] [ شیردل شیروانی انارک ]
نظرات 0

درباره وبلاگ





بنام خدا هر کس در طول زندگی خودبا حوادث و وقایع تلخ و شیرینی مواجه می شود که تصویر این حوادث در ذهنش می ماند که این دهنیت ها را خاطرات و تجربیات آن فرد می نامند ، بنده نیز چون سایر افراد خاطرات و تجربیات تلخ و شیرینی در طول زندگی داشتم ، آنچه در این وبلاگ خواهد آمد خاطرات و تجربیاتم علاوه بر مطالب عمومی و مذهبی می باشد.
آمار سايت
کل بازديد : 468874 نفر

كل مطالب : 1524 عدد

كل نظرات : 0 عدد

تاريخ ايجاد وبلاگ :
سه شنبه 14 بهمن 1393 


آخرين بروز رساني : شنبه 3 آذر 1397 


پرتال جامع فرهنگی اطلاع رسانی راسخون