قالب پرشين بلاگdownload

خاطرات و دل نوشته ها
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم ***** در میان لاله و گل آشیانی داشتم
نويسندگان
شیردل شیروانی انارک

بنام خدا

سخنی با چادر و چفیه

من چادر بر سر دارم و تو چفیه بر شانه...

وچه حکایت غریبی است میان این چفیه و چادر...

از سپیدی چفیه تو تا سیاهی  چادر من

جاده ای است به سرخی خون

جاده ای که عفت مرا وامدار غیرت تو می کند، غیرتت اگر نبود  چادرم کجای این زمانه بود؟!

 

تو که چفیه بر شانه می اندازی من چادرم را محکم تر می گیرم، نکند چادرم شرمنده چفیه ات شود

نکند یادم برود که دست از جانت کشیدی تا دست نامحرمی به چادر من نرسد

نکند یادم برودکه چشم بر آرزو هایت بستی  تا چشم آلوده به هوسی حتی  خیال جسارت به دختران سرزمینت را هم نکند.

نه من یادم نمی رود،یادم نمی رود ‼

که سرخی خونت را به سیاهی چادر من به امانت داده ای

اگر چفیه تو سجاده آسمانیت شده پس چادر من هم می تواند بال آسمانی من شود...

چفیه ات را بر شانه هایت بيانداز،سربند یا فاطمه ات را بر سر ببند دل به جاده آسمانیت بزن که دوباره می خواهند چادر از سر دختران فاطمه بکشند دوباره می خواهند میراث مادرت را به تاراج ببرند..

دل به جاده بزن که سیاهی چادر من در گروی سپیدی چفيه توست برادرم...




 
 
[ شنبه 29 خرداد 1395  ] [ 6:53 AM ] [ شیردل شیروانی انارک ]
نظرات 0

درباره وبلاگ





بنام خدا هر کس در طول زندگی خودبا حوادث و وقایع تلخ و شیرینی مواجه می شود که تصویر این حوادث در ذهنش می ماند که این دهنیت ها را خاطرات و تجربیات آن فرد می نامند ، بنده نیز چون سایر افراد خاطرات و تجربیات تلخ و شیرینی در طول زندگی داشتم ، آنچه در این وبلاگ خواهد آمد خاطرات و تجربیاتم علاوه بر مطالب عمومی و مذهبی می باشد.
آمار سايت
کل بازديد : 463479 نفر

كل مطالب : 1524 عدد

كل نظرات : 0 عدد

تاريخ ايجاد وبلاگ :
سه شنبه 14 بهمن 1393 


آخرين بروز رساني : شنبه 3 آذر 1397 


پرتال جامع فرهنگی اطلاع رسانی راسخون