بنام خدا
با سلام
خاطراتی از مسافرت چند روزه به تهران بخش اول
در آخرین روزهای تیر ماه با توجه به مورد پزشکی که باید در تهران برای همسرم انجام می شد به پایتخت ایران یعنی تهران رفتیم .البته با قطار از نوع غزال که در هر کوپه چهارتخت دارد و نسبت به بقیه قطارها تقریبا بهتر است و قیمت بلیطش هم بیشتر.
حرکت به سمت تهران طبق آنچه در بلیط ثبت شده بود باید ساعت یازده و سی و پنج دقیقه انجام می شد که تقریبا با پانزده دقیقه تاخیر انجام شد و البته ما هم راضی بودیم که تاخیر زیاد نبوده و در زمان تعیین شده به مقصد خواهیم رسید.
پس از کنترل های اولیه و نهائی با توجه به اینکه دیر وقت بود تصمیم گرفتیم استراحت کنیم و لذا با توافق با یک زن و شوهر که در کوپه بودند چراغها را خاموش کردیم و بدلیل خستگی زود بخواب رفتیم تا اینکه احساس کردم قطار متوقف شده و مامور قطار اعلام میکرد که قطار برای بیست دقیقه جهت اقامه نماز صبح توقف خواهد داشت.لذا برای نماز پیاده شدیم اما متاسفانه از قطاری که تعداد بسیار زیادی مسافر داشت تنها چند نفر زن و مرد برای نماز پیاده شدند و بقیه ظاهرا از این فیض خود را محروم کرده بودند و یا......
حدود ساعت هفت و نیم طبق برنامه از پیش تعیین شده قطار به تهران رسید و ما با میزبانمان که به ایستگاه آمده بود(شوهر دخترم) بوسیله یک تاکسی به منزل رفتیم و پس از صرف صبحانه یک استراحتی کردیم تا برای رفتن به دکتر که ساعت سه بعدازظهر بما وقت داده بود آماده شویم.
حدود ساعت چهارده و ربع بوسیله تلفن همراه یکدستگاه خودرو از شرکت اسنپ که اخیرا در تهران راه اندازی شده درخواست کردیم.(این شرکت بصورت بسیار فعال و با قیمتهای مناسبی جابجائی اینترنتی مسافران را انجام میدهد) بعد از چند دقیقه خودرو رسید و یک ربه قبل از ساعت سه ما را به محل مطب دکتر رساند.
حدود ساعت سه و پنج دقیقه دکتر متخصص آمد و نوبت ما ساعت چهار اعلام گردید و پس از ورود به داخل مطب دکتر و چک آپ اولیه دکتر دستور یک آزمایش دیگر را داد که آزمایش مربوطه در همان ساختمان انجام و حدود یکساعت زمان برد.پس از یک ربع که مجددا به خدمت دکتر رسیدیم تقریبا همان مطالبی مه دو نفر از دکترها در یزد گفته بودند ایشان هم گفت و اظهار داشت باید عمل جراحی انجام شود.(هزینه جراحی مذکور در تهران حدود ده میلیون و تقریبا بیش از دو برابر هزینه در یزد اعلام گردید).
حدود ساعت شش بعدازظهر بود که تقریبا کار دکتری ما تمام شد و همراهان را برای رفتن به منزل راهی کردم و خودم با دو نفر از دوستان که در تهران بودند یک وقت دیدار حضوری گذاشتم و یک دیدار بسیار روحیه بخش و شاد دو و نیم ساعته همراه با صرف یک چای و کیک داشتیم که با عنایت به اینکه مدتها بود بنده نتوانسته بودم به مسافرت بروم و با دوستان دیداری داشته باشم بسیار مسرت بخش و مفید بود.بعد از دیدار حدو نیم ساعتی پیاده روی داشتیم و پس از خداحافظی با دوستان حدود ساعت نه شب هر کدام با وسیله ای(بنده با اتوبوس بی آر تی سریع السیر) به سمت منازل حرکت کردیم.
شنبه سی و یکم تیرماه نودوشش ساعت پانزده و چهل و پنج دقیقه
مطلب ادامه دارد.......