بنام خدا
فکر کن که دیگری هم عاقل است.
تا دست از «کنترلگری» دیگران برنداریم، زندگیمان زیبا نمیشود.
هرکسی که گمان میکند خودش محور عالم است و همه باید مطابق میل او فکر و رفتار کنند، مرتباً با غر زدن، تذکر دادن، شکایت، گله، تلافی، خودخوری و قطع ارتباط با دیگران، دست و پا میزند تا دنیایی بسازد که همه چیزِ آن با فکر خودش سازگار شود.
غافل از اینکه هریک از مردم، دنیا را از دریچهی نگاه و تجربهی خود میبیند و با طرز فکر خودش استنباط میکند.
دستور دادن و باید و نباید کردن، روش سادهاندیشان است.
در حالی که هنر خردمندان، کمک به تغییر زاویهی دید دیگری و گسترش تواناییهای فکری و طرح سؤالات تفکربرانگیز و مفید برای او است.
برای سازگار شدن با مردم، چارهای نداریم جز اینکه به عقل و فهم دیگران احترام بگذاریم و به جای برخورد کردن با هر موضوع کوچکی که با سلیقهمان جور درنمیآید، روشهای مختلف زندگی را باور کنیم.
اگر بخواهیم در کسی تغییر ایجاد کنیم، باید بتوانیم نگاهش و توجهاش را به موضوعی معطوف کنیم، به صورتی که خودِ او احساس نیاز و انگیزه پیدا کند و دنبال مطلبی برود.
با مروری در خاطرات خود بیابیم آدمهایی را که در زندگی ما تأثیرات خوبی داشتهاند؛ آیا اهل سلطهگری و عیبجویی و قهر و.. بودهاند یا ...؟
«اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسئَلُکَ بِفاطِمَةَ وَ اَبیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنیهَا عَجِّل فِی فَرَجِ صاحِبَ الزَّمان»