ما در كدام صف هستيم: سپاه حسين(عليه السلام) يا سپاه كوفه؟
سؤالى كه در ابتداى بحث مطرح كردم اين بود كه چرا حادثه كربلا اتفاق افتاد؟ گرچه اين سؤال هر ذهن كنجكاوى را به خود مشغول مى كند، ولى مسأله مهم تر اين است كه ما از خود سؤال كنيم آيا ما از اين كه مانند كوفيان رفتار كنيم، در امان هستيم؟.
تطميع و نفاق، دو عامل مهم در شكل گيرى فاجعه كربلا
يكى از عواملى كه باعث شد مردم دست به چنين اقدامى بزنند، تطميع بود. اگر وعده هايى كه به امثال عمر سعد داده شده بود، در كار نبود، هرگز كسى مانند او به جنگ با امام حسين(عليه السلام)نمى پرداخت. عمر بن سعد يك فرد عادى نبود. پدر او، سعد بن ابى وقاص، يكى از بزرگان و فرماندهان ارتش در زمان خلفاى قبلى بود. سعد بن ابى وقاص كسى بود كه كشور ايران را فتح كرد و به اصطلاح در جنگ قادسيه پيروز شد. عراق و ايران با سردارى و فرماندهى سعد بن ابى وقاص جزء كشورهاى اسلامى شد. لذا، عمر بن سعد فردى عادى نيست.
شرايط متغير اجتماعى و وظيفه هدايت فكرى جامعه
در چنين شرايطى كه شبهات در جامعه رواج يافته و عالم نماها در ميان مردم مشغول گمراه كردن آنها هستند، اگر حضرت على(عليه السلام) بخواهد مردم را متوجه سازد كه رفتارشان اشتباه و اعتقاداتشان نادرست است، و اينكه از روز رحلت پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) مردم به سراغ ديگران رفتند، اشتباه بوده و بسيارى از آنچه طى بيست و پنج سال به آنها القا شد صحت ندارد و رفتارهايى كه بر اساس اين اعتقادات انجام شده رفتار صحيح اسلامى نبوده است، چه مقدار زمان لازم است تا حضرت على(عليه السلام) اين اشتباهات را اصلاح كند؟ حداقل بيست و پنج سال زمان لازم است تا اين شرايط تغيير كند، اما دوران حكومت آن حضرت كمتر از پنج سال بود كه بيشتر آن به جنگ گذشت.
مجموعه پک استیکرهای بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحين منتشر شد: :small_red_triangle_down:
https://telegram.me/addstickers/ziaossalehin_com
لینک دانلود:
https://telegram.me/addstickers/ziaossalehin_com
تحميل رأى خود بر قرآن
حضرت امير(عليه السلام) در ادامه مى فرمايد: «قد حمل الكتاب على آرائه»، چنين كسى كه خودش بهره اى از علم صحيح ندارد، قرآن را براساس رأى خود تفسير، و مضامين آن را مطابق رأى خود معنا مى كند. «قد حمل الكتاب على آرائه»، قرآن را بر آراء خود تطبيق مى كند، همان آرايى كه مجموعه اى از گمراهى هايى است كه از ديگران دريافت كرده است. «و عطف الحق على اهوائه»، حق را منعطف و مايل به آنچه دلخواه اوست، مى كند. هنگامى كه از چنين كسى سؤال مى شود كه حقيقت در زمينه مورد بحث چيست، به گونه اى مطلب را بيان مى كند كه مطابق با اميالش باشد. حضرت امير(عليه السلام) در ادامه مى فرمايد: «فالصورة صورة انسان و القلب قلب حيوان».
مرورى بر مباحث پيشين
پيش از اين سؤالى را مطرح كرديم كه با وجود اين كه مردم كوفه سال ها از محضر اميرالمؤمنين(عليه السلام) استفاده كرده بودند، بسيارى از آنها در جنگ هاى مختلف در ركاب اميرالمؤمنين(عليه السلام) بودند و خود اهل كوفه نامه هاى زيادى را براى حضرت سيدالشهدا(عليه السلام)نوشته و آن حضرت را براى تصدى مقام خلافت، به عراق دعوت كرده بودند، چگونه شد كه همين مردم پس از مدت كوتاهى تغيير نظر دادند و نه تنها بيعت با مسلم و پيمان با حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) را نقض كردند، بلكه بسيارى از همان افرادى كه با نامه امام حسين(عليه السلام) را به كوفه دعوت كرده بودند، به روى آن حضرت شمشير كشيده و در به شهادت رساندن آن حضرت و ياران و فرزندانش شريك شدند. هر چند اگر اين سؤال معماى تاريخ ناميده شود، نابجا نيست، اما به هر حال، اين موضوع يك واقعيت تاريخى است.
مفاهيم متشابه، ترفندى براى فتنه
بنابراين، كسانى كه قصد ايجاد فتنه را دارند، حق و باطل را با يكديگر مى آميزند، تا زمينه اشتباه را در جامعه فراهم كنند. اين افراد شعارهاى جالب، زيبا و فريبنده اى را مطرح مى كنند و در كنار آنها، شعارهاى ناحقى هم ضميمه مى كنند. معمولاً در اين قبيل موارد الفاظ متشابه، غير شفاف و قابل اطلاق بر چند معنا به كار گرفته مى شود. همچنان كه مى دانيد مفهوم برخى الفاظ شفاف و روشن نيست; بر خلاف الفاظى كه معناى آنها روشن است و كسى در مورد آنها به اشتباه مبتلا نمى شود.